جیمز باندهای ایرانی در خدمت صدام
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۵۵۱۵۸
مسعود رجوی بهعنوان شخصیت داستانی ۰۰۷، تلاش ویژهای برای اقناع صدام انجام داد و مخالفتهای سرلشگر فاضل البراک تکریتی رئیس سرویس اطلاعاتی صدام، افاقه نکرد.
به گزارش مشرق، اجرای عملیات شاید کمی شبیه به سریالهای تخیلی جیمز باند باشد، اما اینجا مسعود رجوی بهعنوان شخصیت داستانی ۰۰۷، تلاش ویژهای برای اقناع صدام انجام داد و مخالفتهای سرلشگر فاضل البراک تکریتی رئیس سرویس اطلاعاتی صدام، افاقه نکرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شرح عملیاتی که بهصورت ویژه برای سرنگونی نظام ایران و همچنین نجات صدام از شکست در جنگ طراحی شد و قرار بود در طی ۳۳ ساعت اجرا شود، بدینصورت بود که در مرحله اول فرمانده جهانگیر پس از عبور از مرز خسروی در ساعت ۴ بعدازظهر سوم مرداد شهرهای قصر شیرین، کرند و اسلامآباد غرب را با سه تیپ فتح نمایند. در مرحله دوم ابراهیم ذاکری با ۵ تیپ کرمانشاه را تصرف کنند و از بالگردهای پایگاه هوانیروز کرمانشاه برای حمله به تهران استفاده نماید (به همین علت ارتش عراق در پشتیبانی اولیه از منافقین برای نفوذ به داخل خاک ایران، این پایگاه را موردحمله هوایی قرار نداد). محمود مهدوی نیز فرمانده محور سوم و در مرحله سوم با دو تیپ تحت امر خود، میبایست پایگاه شهید نوژه را تصرف کند و فرمانده محور چهارم در مرحله چهارم خود را با دو تیپ به قزوین برساند. درنهایت در مرحله پنجم محمود عطایی در تهران میبایست بیت امام خمینی (ره) در جماران و نیز صداوسیما را به تصرف درآورد![۲]
پیرامون این عملیات شگفتانگیز و البته تخیلی یک سخنگوی نظامی سازمان منافقین در مورد اهداف سازمان اعلام کرد: استراتژی مجاهدین، وارد آوردن هرچه بیشتر تلفات به نیروهای ایران و باز کردن راه برای یک انقلاب عمومی ضد [امام] خمینی است.[۳]
شاید مهمترین اشتباه منافقین خطای محاسباتی آنها از مردم ایران باشد. بهطوریکه آنها اگرچه حمایت کامل نیروهای بعثی عراق را چه در زمینه تأمین تجهیزات و چه در اجرای عملیات به همراه خود داشتند، انتظار آنها این بود که پس از ورود به ایران، عموم مردم از آنها حمایت کنند. بهطوریکه رادیو منافقین خطاب به مردم باختران اعلام کرد نیروهای سازمان در حال پیشروی به سمت شهر کرمانشاه هستند و از مردم این شهر خواست، به نیروهای آنها بپیوندند.[۴] البته بسیج عمومی مردم به سمت نیروهای منافقین شتافتند، اما رودرروی آنها و برای تسویه جنایتهای گذشته منافقین و همپیمان استراتژیکشان، یعنی صدام!
قیام منافقین برای کشتار مردم ایران
مسئله پذیرش قطعنامه توسط ایران مانند سایر تصورات تخیلی منافقین از وضعیت داخلی ایران، یکی از عوامل مهم برای اجرای این عملیات بود. زیرا آنها این اقدام جمهوری اسلامی را تصمیمی بر اساس ضعف پنداشته بودند که با یک ضربه نظامی از بین میرفت!
شاید علاوه بر چنین موردی، مسئله به خوی جنایتکارانه این سازمان مربوط باشد. بهطوریکه پس از کشتار و ترور گسترده مردم ایران و فرار به فرانسه، حضور در این کشور را برای ادامه جنایات خود علیه مردم ایران مناسب نمیدانستند و با ورود به عراق و همکاری صدام که ۸ سال شهرها، روستاها، زنان، مردان و کودکان این سرزمین را با عملیاتهای زمینی، هوایی، موشکی و شیمیایی به خاک خون کشیده بود، همپیمان شدند تا تکمیل کنند آنچه را که صدام نتوانسته بود!
این همکاری تنگاتنگ مسعود با حزب بعث عراق برای کشتار مردم ایران، شامل خدمات گسترده صدام به منافقین میشود. بهطوریکه در عملیات ورود منافقین به کرمانشاه، دولت عراق ۱۲۰ تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۹۰ قبضه خمپارهانداز ۸۰ مم، ۳۰ قبضه توپ ۱۲۲ مم، ۱۵۰ قبضه خمپاره ۴۰۰ مم، هزار قبضه تیربار کلاشینکف، ۳۰ قبضه توپ ۱۰۶ مم و ۱۰۰۰ دستگاه کامیون و خودرو در اختیارشان قرار داده بود.[۵] همچنین علاوه بر کمک تجهیزاتی، عملیات با حمایت کامل حملات ارتش عراق همراه بود و بهموازات پیشروی نیروهای منافقین به سمت شهر کرند، نیروهای عراقی نیز ضمن اجرای آتش پشتیبانی از جنوب گردنه «پاطاق» از نزدیکی سرپل ذهاب پیشروی کردند و تانکهای عراقی با آرم منافقین، اسلامآباد را تصرف کردند.[۶]
بلافاصله پس از اطلاع مردم از هجوم منافقین؛ نیروهای مردمی به همراه یگانهای سپاه، راه را بر منافقین بستند و از روبهرو و پهلو به آنها حمله شد و سازمان نظامی آنان متلاشی شد. نیروهای این سازمان با آشکار شدن ناتوانی و برملا شدن آثار توهمات خود، با برجای گذاشتن تلفات و اسیرهای بسیار، مجدداً به داخل خاک عراق فرار نمودند.[۷]
درنتیجه منافقینی که قرار بود ۳۳ ساعته به تهران برسند و براندازی کنند، پس از چند روز و با واکنش نیروهای مردمی سپاه و ارتش، حدود ۳۰ درصد از منافقین،[۸] یعنی ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر به هلاکت رسیدند و ۱۰۰۰ نفر زخمی مجبور به عقبنشینی شدند و تا هماکنون در پستوهای ورقهای چرکین تاریخ پرسه میزنند.
*مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
[۱] - تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق ج ۲، حسین علایی، نشر مرزبوم، تهران ۱۳۹۵، ص ۴۶۶.
[۲] - تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق ج ۲، ص ۴۶۹
[۳] - سیری در جنگ ایران و عراق ج ۵(پایان جنگ)، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چ ۱، تهران ۱۳۸۷، ص ۱۹۴.
[۴] - سیری در جنگ ایران و عراق ج ۵(پایان جنگ)، ص ۱۸۶.
[۵] - سیری در جنگ ایران و عراق ج ۵(پایان جنگ)، ص ۱۸۵.
[۶] - سیری در جنگ ایران و عراق ج ۵(پایان جنگ)، ص ۱۸۵.
[۷] - سیری در جنگ ایران و عراق ج ۶(آغاز تا پایان)، محمد درودیان، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چ ۲۱، تهران ۱۳۹۴، ص ۱۹۴.
[۸] - تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق ج ۲، ص ۴۷۶.
منبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان المپیک توکیو اسلام آباد غرب ارتش حسین علایی سازمان منافقین محمد درودیان دولت عراق دفاع مقدس فرانسه حزب بعث عراق شهر کرمانشاه مسعود رجوی همدان تهران امام خمینی مردم ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۵۵۱۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تا پای جان برای دختر ایران
صدای فریادها، اشکهای شوق، گریههای بیامان و مردمانی که در میان علفزارها میدویدند تا به یسنا برسند، همان صحنههایی است که غروب روز پنجشنبه در روستایی در گلستان رقم خورد. «گلستان»، گلستان شد، یسنا نفس میکشید و زنده بود.
به گزارش ایسنا، شهروند نوشت: صدای فریادها، اشکهای شوق، گریههای بیامان و مردمانی که در میان علفزارها میدویدند تا به یسنا برسند، همان صحنههایی است که غروب روز پنجشنبه در روستایی در گلستان رقم خورد. «گلستان»، گلستان شد، یسنا نفس میکشید و زنده بود. همان دختربچهای که پنج روز از ناپدیدشدنش در زمینهای کشاورزی روستای یلیبدرآق شهرستان کلاله میگذشت. همان دختربچهای که سرخپوشان هلالاحمر، نیروهای مردمی، روستاییان و ماموران انتظامی را به صحنه کشانده بود تا یکی از شیرینترین ماموریتهای امدادی رقم بخورد.
چهارشنبه بود که رئیس هلالاحمر شهرستان کلاله در گفتوگو با «شهروند» اعلام کرد که در کنار خانواده یسنا میمانند و دست از عملیات جستوجو نمیکشند. آنها پای حرف خود ماندند. امدادگران و هلالیها در کنار خانواده نگران این دختربچه ماندند تا اینکه بالاخره او را صحیح و سالم یافتند. آن غروب پنجشنبه در میان علفزارهای زمین کشاورزی، یکی از سختترین عملیاتهای امدادی، با پایانی خوش همراه شد. کایتسوار داوطلب هلالاحمر به صورت خودجوش به منطقه آمد. آنقدر گشتزنی کرد تا بالاخره او را یافت.
حالا سه روز از پیدا شدن یسنا میگذرد. او در بیمارستان است تا مطمئن شوند حالش به طور کامل خوب است. در این میان، سه روز است که ماموریت سخت هلالیها و تلاش بیوقفه آنها به همراه نیروهای مردمی، سر زبانها افتاده است. مردم ایران از شنیدن خبر پیدا شدن یسنا دلشاد شدهاند. حالشان خوب است و هیچکس نیست که بتواند کمکهای سرخپوشان هلالاحمر را نادیده بگیرد. هادی کاهانی همان ناجی معروف این روزهاست. همان داوطلبی که خودش را به منطقه رساند، پرواز کرد و درنهایت دختربچه با لباس زردرنگ را یافت.
خودم تصمیم گرفتم برای کمک بروم
این ناجی هلالاحمر که شوق و لبخند شادی را به خانواده یسنا هدیه کرد، در گفتوگویی با خبرنگار «شهروند» جزئیات تازهای از آن روز روایت میکند: «عضو جمعیت هلالاحمر نیشابور هستم. ١١ سال است که کایتسوارم. از چهار سال پیش نیز مربی پیشرفته هنگ گلایدر هستم و آموزش را شروع کردم. از یک سال پیش بود که به صورت داوطلب عضو جمعیت هلالاحمر نیشابور شدم. در واقع بهمن پارسال بود که از طریق یکی از دوستان کایتسوارم در یک مانور مربوط به جمعیت هلالاحمر شرکت کردم. از همانجا متوجه شدم که چقدر امدادگر بودن لذتبخش است، بنابراین به صورت داوطلبانه عضو شدم و تا الان ادامه دادهام. از ماجرای یسنا در فضای مجازی باخبر شدم. کسی به من نگفت برو، خودم تصمیم گرفتم بروم و تلاشی برای یافتن این بچه کنم. در واقع چهارشنبه ظهر در یک پیج دیدم که روحانی اهل ترکمن صحرا اعلام کرده هنوز یسنا پیدا نشده است و از مردم کمک خواسته بود. همان لحظه با خودم گفتم حالا که لوازم و امکاناتش را دارم، چرا نروم. وسایلم را برداشتم و راهی محل شدم.»
پایان یک ماموریت شیرین
کاهانی وقتی به محل رسید، سوار کایت شد و دو ساعت گشت زد. به گفته خودش کار راحتی نبود: «پرسانپرسان خودم را به محل رساندم. وقتی رسیدم، هوا گرگومیش بود و داشت تاریک میشد، برای همین آن شب نتوانستم پرواز کنم. ساعت ٨ صبح روز پنجشنبه بود که پرواز کردم. تا ساعت ١٠:٣٠ جستوجو کردم و چیزی پیدا نکردم. باد بلند شد. مجبور شدم فرود بیایم، اما ظهر دوباره از مسیر ضلع جنوبی یعنی برعکس مسیری که صبح جستوجو کرده بودم، پرواز کردم. ٤٥ دقیقه طول کشید تا اینکه وسط علفزار او را دیدم. اول تصور کردم یک نفر است که دارد سلفی میگیرد، ولی وقتی دور زدم و بیشتر دقت کردم، دیدم خود یسناست. باورم نمیشد. از طریق بیسیم به همسرم گفتم که پیدایش کردم. همان اطراف بسیج مردم و نیروهای امدادی در حال جستوجو بودند. بالای سر آنها رفتم و اعلام کردم که یسنا پیدا شده؛ بالا سرشان میچرخیدم. به آنها گفتم از همین بالا شما را به محل پیدا شدنش میبردم. سه دقیقه بعد رسیدم بالا سر یسنا، مردم هم دویدند و مسیری که میرفتم را دنبال کردند. آنها به یسنا رسیدند و بغلش کردند. خودم اگر میخواستم فرود بیایم خیلی سخت میشد و ممکن بود بچه نیز بترسد، برای همین مردم را به سمت او هدایت کردم. البته اگر میدیدم در معرض خطر است تعلل نمیکردم و همانجا برای نجاتش فرود میآمدم.»
کاهانی ادامه میدهد: «وقتی یسنا را پیدا کردم، حسی را تجربه کردم که هیچوقت آن را تجربه نکرده بودم. در این یک سالی که عضو هلالاحمر شدهام، چنین نجات لذتبخشی را تجربه نکرده بودم. این ماموریت خیلی برایم شیرین بو د.اگر دوباره مورد مشابهی پیش بیاید باز هم با جان و دل انجام می دهم. من پرواز را دوست دارم و تازه فهمیدم که چقدر امدادگران همانقدر که کار سختی دارند، همانقدر هم حسهای شیرین را در لحظههای نجات تجربه میکنند. وقتی عضو هلالاحمر شدم، با خودم گفتم قطعا امدادگران با حال خوش مردم، حالشان خوب میشود. آنها با جان و دل زحمت میکشند تا لبخند روی لب مردم باشد. پس من هم میتوانم این حسها را تجربه کنم.»
همه دستبهدست هم دادند تا روستای ما شاهد یک معجزه باشد
پنج روز تلاش شبانهروزی رقم خورد و درست زمانی که امیدها برای زندهبودن یسنا لحظهبهلحظه کمرنگتر میشد، چیزی شبیه یک معجزه رقم خورد. دختربچه ترکمن بار دیگر در آغوش مادر آرام گرفت. پس از پیدا شدن یسنا، مادرش که روزهای سختی را در فراق دختر خردسالش گذرانده بود، گفت: «از همه کسانی که بیوقفه تلاش کردند، تشکر میکنم. تلاشهای بیوقفه نیروی انتظامی، بسیج، هلالاحمر و نیروهای مردمی را فراموش نمیکنم.»
این در حالی است که نورعلی بدرآقنژاد، دهیار روستای یلیبدرآق، در گفتوگو با «شهروند» از تلاش بیوقفه نیروهای امدادی تشکر کرد و گفت: «نیروهای امدادی در این چند روز دلسوزانه پای کار بودند. من به چشم میدیدم که خستگی، سختی کار و ناامیدی از پیدا نشدن یسنا، هیچکدام باعث نشد تا امدادگران دست از کار بکشند یا از جان و دل مایه نگذارند. آنها تا آخرین لحظه مثل روز اول عملیات، جستوجو میکردند. هیچ چیز باعث نمیشد که دلسرد شوند. در کنار خانواده یسنا ماندند و درنهایت شادی را به آنها هدیه کردند. البته نمیتوان کمکهای نیروهای مردمی و روستاییان را نادیده گرفت. آنها نیز در کنار امدادگران هلالاحمر لحظهبهلحظه زحمت کشیدند. همه دستبهدست هم دادند تا روستای ما شاهد یک معجزه باشد. یسنای ما به لطف همین زحمات برگشت.» پدر و مادر یسنا حالا مریض شدهاند. در فراق دخترکشان روزهای سختی را تجربه کرده بودند و حالا کمی بیمار شدهاند. با این حال، هیچ چیز نمیتواند خوشحالی را که در صدایشان موج میزند، از آنها بگیرد. پدر یسنا در گفتوگویی کوتاه میگوید: «نیروهای امدادی ما را تنها نگذاشتند. شادی را به ما هدیه دادند. خوشحالی را به زندگی ما برگرداندند و هیچوقت فراموش نمیکنم که چطور مثل دختر خودشان دنبال یسنا بودند و در کنار مردم و پلیس، برای ما زحمت کشیدند. اگر دست از جستجو برمی داشتند معلوم نبود چه اتفاقی برای یسنای ما می افتاد.»
وزیر کشور از نیروهای امدادی تشکر کرد
وزیر کشور با انتشار پیامی از تلاش نیروهای امدادی بهویژه هلالاحمر برای یافتن کودک گمشده گلستانی قدردانی کرد.
متن پیام احمد وحیدی به این شرح است: «پیدا شدن یسنا دختر گمشده کلالهای پس از پنج روز جستوجوی نیروهای امدادی اعم از هلالاحمر و تیمهای امدادی محلی، دل همه مردم ایران را شاد کرد.
ضمن تقدیر و تشکر از امدادگران و نیروهای انتظامی جهادگر و دلسوز ایران اسلامی که همواره دغدغه آسودگی مردم عزیز کشورمان را دارند، پیدا شدن دختر ایرانزمین را به خانواده «یسنا» و ملت شریف ایران تبریک میگویم.
امیدوارم همه دختران، پسران، زنان و مردان ایران عزیزمان، همواره در امنیت و آسودگیخاطر و به دور از بلایا به سر برند. »
٤ نفر دستگیر شدند
دیروز مشخص شد که یسنا ربوده شده بود. دادستان عمومی و انقلاب شهرستان کلاله استان گلستان از شناسایی و دستگیری عوامل اصلی ربایش کودک کلالهای خبر داد.
سیدجواد میردوستی با اشاره به دستگیری متهمان اصلی ربایش یسنا کودک کلالهای، گفت: «متهمان ۴ مرد هستند که یکی از آنها پس از بازجویی با صدور قرار بازداشت موقت، راهی زندان شد. ۳ متهم دیگر این پرونده فعلا در پلیس آگاهی برای بازجویی تحت نظر هستند و پس از تکمیل تحقیقات در مورد آنها تصمیم قانونی اتخاذ خواهد شد. بعضی از افراد بازداشتی جزء افرادی هستند که پیش از پیدا شدن یسنا، با دستور بازپرس پرونده به عنوان مظنون به پلیس آگاهی احضار شده بودند. انگیزه متهمان از ربودن این کودک پس از تکمیل شدن تحقیقات اطلاعرسانی خواهد شد.»
قدردانی کولیوند از نیروهای امدادی برای یافتن یسنا
رئیس جمعیت هلالاحمر در پیامی، ضمن تبریک به مردم و خانواده یسنا، از تلاش مداوم و خستگیناپذیر نیروهای امدادی بهویژه کایتسوار داوطلب هلالاحمر برای پیدا کردن یسنا چهار ساله پس از پنج روز مفقودی، قدردانی کرد.
در متن پیام پیرحسین کولیوند آمده است: «پیدا شدن دختربچه چهار ساله اهل استان گلستان پس از پنج روز مفقودی و دوری از خانواده، اتفاق مبارکی است که با نقشآفرینی جمعیت هلالاحمر نتیجه داد تا خانوادهای چشم به راه از نگرانی بیرون آمده و مردم از این خبر خوب خشنود شوند و نیز ارزش خدمات نیروهای امدادگر و داوطلب بیش از پیش در مقابل چشمان منصف جامعه نمایان شود.
شکر خداوند مهربان را به جای میآوریم که عنایت خاص او موجب سربلندی جمعیت هلالاحمر در این عملیات بشردوستانه و تسکین قلوب خانوادهای شده است. اینجانب لازم میدانم کمال قدردانی و تشکر را از برادر عزیز و گرانمایه «جناب آقای هادی کاهانی»، مربی هنگ گلایدر و عضو داوطلبِ جستوجوی هوایی جمعیت هلالاحمر به جای آورم که با زندهیافتن یسنای عزیز، صفحهای زرین به تاریخ جمعیت هلالاحمر اضافه کرد. به علاوه قدردانی خویش را از مدیریت، امدادگران و داوطلبان جمعیت هلالاحمر استان گلستان و مردم شریف کلاله به دلیل فعالیت خستگیناپذیر در این عملیات ابراز میدارم و نیز قدردان تلاشهای روابط عمومی هلالاحمر استان گلستان هستم که با مدیریت حرفهای در پوشش اخبار این عملیات، نقش برجستهای در پیشگیری از انتشار اخبار جعلی داشتند.»
انتهای پیام