کولاک در سریآ؛ پایان عصر حکومتهای یکطرفه
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۰۶۳۶۲
سپهر ستاری: حتی طبق استانداردهای سریآ هم این تابستان چرخوفلک تغییرات با سرعتی بیش از پیش، چرخیده. لیگی که پیش از این هم انقلابهای گیجکننده و شگفتانگیزی را تجربه کرده و شاید تغییر مغز متفکر روی نیمکت ۱۲ تیم از ۲۰ تیم حاضر در این لیگ، در نگاه اول زیاد به نظر برسد اما بیشک غیرمنتظره نیست! بله؛ در سرزمین چکمه «تغییرات پیاپی» یک سنتِ قدیمی است که به سختی از بین میرود و حتی زمانی که در پاییز گذشته فقط پنج تیم سرمربیان جدیدی را منصوب کردند، فوتبالدوستانِ این کشور چشمانتظار تغییرات بیشتری بودند!
دلیل این همه تغییر از فصلی به فصل دیگر، این است که مالکان تیمها از استخدام مربیان جدید پشیمان میشوند و مربیان برجسته بدون تیم هم، ارزش خود را به خوبی نمیدانند! در واقع چهرههای سرشناس دنیای مربیگری در سرزمین چمکه، در شرایطی مجدداً وارد مسابقات میشوند که نه زمان کافی برای کار با بازیکنان دارند و نه بودجه لازم برای خریدهای جدید!
به فصل پیش نگاه بیاندازید؛ تنها «آندرهآ پیرلو» از بین آن پنج مربی – که در پاییز منصوب شدند – فصل را با تیم ابتدای فصل به پایان برد اما حتی کسب دو جام با بیانکونری هم کافی نبود تا مدیران یوونتوس برای ادامه همکاری با پیرلو در فصل دوم قانع شوند و فرصت بیشتری به او اهدا کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس گفتههای منابع نزدیک به نراتزوری، فشارها و مشکلات مالی عامل اصلی ایجاد تغییرات در اینتر بود و نهایتاً «آنتونیو کونته» را مجبور نمود تا فقط چند هفته پس از فتح اولین اسکودتوی اینتر از سال ۲۰۱۰ به این سمت، با افعیها وداع کند. در کمتر از ۲۴ ساعت پس از آن، زمزمههای توافق لفظی مدیران آبیومشکیهای میلان با «سیمونه اینزاگی» در محافل ورزشی شنیده شد و سپس خبر رسمی امضای قرارداد این چهره با نراتزوری روی خروجی رسانههای مختلف خبری قرار گرفت. آن هم در شرایطی که شنیدهها حکایت از این داشت که سیمونه بعد از نشستهای طولانیمدت با «کلودیو لوتیتو»، موافقت ضمنی خود برای تداوم حضور روی نیمکت لاتسیو را اعلام کرده است. با این حال به نظر میرسد که اینزاگی از این نشستهای مداوم خسته شده و تصمیم گرفته با تیمِ قهرمان وارد فصل جدید سریآ شود نه تیمی که برای سنگاندازی در مسیر قهرمانی سایر تیمها به پیشفصل میرود. البته اینزاگی تنها چهرهای نیست که روی قول خود نماند.
برای تیمی همچون اسپتزیا بقا در رقابتهای سریآ بدون شک لذتی مشابه قهرمانی داشت و مالکان آمریکایی جدید باشگاه تمام تلاش خود را برای حفظ «وینچنزو ایتالیانو» روی نیمکت به کار گرفتند. مغز متفکر آلمانیالاصلی، اسپتزیا را پس از رساندن به سطحهای سوم، دوم و نخست فوتبال ایتالیا، در سریآ هم حفظ نمود تا نوید ظهور یک مربی کاربلد دیگر در این سرزمین را بدهد. دو طرف زمانی که در ابتدای ماه ژوئن قرارداد جدیدی را به امضا رساندند به وضوح خوشحال بودند اما ایتالیانو در کمال ناباوری، عهدش را شکست و در پایان ماه برای حضور در فیورنتینا این تیم را ترک گفت تا مالکان و هواداران اسپتزیا در شوکی بزرگ فرو بروند. تیم فلورانسی تنها ۲۳ روز پس از استخدام «جنارو گتوزو» به دلیل عدم توافق روی برنامههای نقلوانتقالاتی در مورد سواستفاده از انتقالهای آینده بازیکنانی که «ژرژ مندس» مدیریت برنامههایشان را بر عهده دارد، با گتوزو قطع همکاری کردند.
در این بین حتی تیمهای تازه صعودکرده به سریآ هم از تغییر مربی در امان نیستند؛ به جز مدیران باشگاه «سالرنیتانا» که با آقای متخصصِ «من شما را بلند خواهم کرد» یعنی «فابریتسیو کاستوری» قرارداد جدیدی امضا کرده، تیمهای «امپولی» و «ونیزیا» در آستانه یک بحران قرار گرفتهاند. از یک سمت «آلسیو دیونیسی» که فصل گذشته با امپولی به قهرمانی رقابتهای سری B دست یافت و جواز حضور در سریآ را کسب کرد، اکنون مورد توجه ویژه باشگاه ساسولو قرار گرفته و حتی شایعاتی مبنی بر امضا قراردادش هم به گوش میرسد. در سمت دیگر هم «پائولو زانتی» مربی ۳۸ ساله ونیزیا که با پیروزی در پلیآف سهمیه حضور در سریآ را به چنگ آورده، در روزهای گذشته از گفتگو با مدیران باشگاه سر باز زده و به صورت تلفنی با مدیران باشگاه سامپدوریا وارد مذاکره شده است.
واقعیت امر این است که در حال حاضر مربیان تازهوارد با متر و معیار «وینچنزو ایتالیانو» قضاوت میشوند؛ مردی که حضورش در فلورانس بسیار شبیه به انتقال «ایوان یوریچ» از هلاس ورونا به تورینو است زیرا حالا روی نیمکت دو تیم، دو چهرهای نشستهاند که در فصل آتی با توجه به اینکه دستمزدهای بالای دریافت میکنند، قطعاً باید عملکرد بهتری از خود به تصویر بکشند. یوریچ دوران حرفهای خود را در ورونا احیا نمود و اکنون «اوزبیو دیفرانچسکو» نیز دقیقاً به تکرار همین سناریو میاندیشد؛ چهرهای که قصد دارد خاطرات رساندن ساسولو از سری B به لیگ اروپا و حضور با «رم» در نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا را یک بار دیگر زنده کند.
در نهایت اما به «ژوزه مورینیو» میرسیم؛ چهره سرشناسی که ادعا میکند همان روزی که از تاتنهام اخراج شده، مسئولان باشگاه رم با او تماس گرفتهاند. در واقع «آقای خاص» به این نکته اشاره دارد که برای تفریح و گردش به ایتایا برنگشته و در همین خصوص میگوید: «مالکان باشگاه رم میخواهند تیمشان به اوج برسد و در آنجا بمانند. موفقیت در یک مقطع کوتاه راحت است. اینکه شما با هزینه گزاف موفق شوید و بعد پول برای پرداخت دستمزدها نداشته باشید چیزی نیست که ما به دنبال آن باشیم. ما ثبات و پایداری میخواهیم و برای رسیدن به آن تلاش میکنیم.» با تمام این اوصاف اما، پرونده کاری سرمربی پرتغالی در سالهای اخیر باعث شده شکوشبهات فراوانی در خصوص «موفقیت» مجدد او شکل بگیرد! مخصوصاً در لیگی که هفت مدعی برای تصاحب چهار رتبه برتر در آن حضور دارند که این امر، حتی کار را برای کسب سهمیه رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا سخت میکند.
در این بین میلان و آتالانتا تنها تیمهای بالانشین جدول هستند که با سرمربی فصل قبل خود، پا به رقابتهای فصل جدید سریآ میگذارند و این «ثبات» در مقطع فعلی، مزیت آنها به حساب میآید.
در پایان باید بگوییم که سریآ ممکن است کونته را از دست داده باشد اما در عوض «مکس آلگری» به همراه «مائوریتزیو ساری» و «لوچیانو اسپالتی» را یک بار دیگر به دست آورده و این یعنی یک رقابت نزدیک و تماشایی انتظار فوتبالدوستان را در فصل جدید میکشد. یعنی عصر حکومت یکطرفه به پایان رسیده است.
نویسنده: جیمز هورنکسل
مترجم: سپهر ستاری
۲۵۸ ۴۱
منبع: پارس فوتبال
کلیدواژه: ژوزه مورینیو لیگ ایتالیا روی نیمکت تیم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت parsfootball.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس فوتبال» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۰۶۳۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طرحی برای رسانههای فردای ایران
سطح نازل آزادی رسانه و ضعف فاحش اقتصاد رسانه بارقههای امید رسیدن به گشایشی در نظام رسانهای را کمرنگتر از همیشه کرده است. اوضاع وخیم اقتصادی و بنبست سیاسی هم بر نظام رسانهای سایه انداخته است. فعلاً نشانهای از بهبود در افق پیدا نیست.
ولی اگر مقیاس تاریخ را وسیعتر از چند دهه در نظر بگیریم، شاید بتوانیم مشاهده کنیم که جامعه ایران ایستا نبوده و به هر طریقی با تکاپوها و جنبوجوشهایی که دارد راهش را پیدا کرده است.ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و دگرگونیهای بنیادینی که چند سال است نشانههایش را میبینیم آغاز شده است. ما برای نظام رسانهایِ فرداهای روشنتر ایران نیاز به طرحی و چارچوبی استوار و رسا و دقیق با اتکا به تجربیات گذشته داریم. هنگامی که یک جامعه به وقت نوزایی میرسد، نیازمند بدیلی است که بایدآماده کرده باشد تا بتواند در زمان نوزایی از آن بهره بگیرد، وگرنه در زمانهای که ایدههای سابق برافکنده میشوند و خلأ ایده پیش میآید، ایدههای کژ و نامطلوب و بدخواهانه میتواند بهراحتی خلأ را پر کند. از سوی دیگر، اگر بدیلی نداشته باشیم، دائماً وسواسگونه و منفعلانه تصور میکنیم سیاهی تا ابد ماندگار است، اما اگر از قبل به بدیلها و جایگزینهای احتمالی فکر کرده باشیم، بهسوی آن گام برمیداریم هرچند آهسته و با موانع و رنجهای بسیار.
باری، سؤال اصلی اینجاست: نظام رسانهای آینده ایران باید چطور باشد و بر چه پایههایی استوار باشد؟ شاید آزادی اولین مؤلفه اساسی آن باشد: آزادی از سانسور، آزادی از هرگونه ایدئولوژی و آزادی از هر نوع فشار اجتماعی از سوی گروههای صاحب قدرت و نفوذ. بخش مهمی از روزنامهنگاری مربوط است به دیدهبانی قدرت و نظارت بر عملکرد صاحبان قدرت. قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی واجد عناصری فسادپرور است که روزنامهنگاری مراقب و منعکسکننده این فسادهاست. طبیعی است که قدرتمندان در هر سطح و هر نوع بخواهند جلوی این دیدهبانی را بگیرند. پس رسانهها باید در برابر صدمات احتمالی از جانب قدرتمندان حفاظت شوند و مصون باشند. اولین مؤلفۀنظام رسانهای آینده ایران میتواند ایجاد سازوکاری حقوقی و قضایی و حرفهای برای برقراری آزادی رسانهها باشد.
دومین مؤلفۀ نظام رسانهای مطلوب در ایران میتواند قطع انحصار از رسانههای سنتی و نوین باشد. در کنار رادیو و تلویزیون عمومی ــ که همان هم تماماً نمیباید منحصر به تبلیغات سیاسی حکومت باشد و باید آرای بخشهای مختلف جامعه را با همه کثرتی که در آن است بازتاب دهد ــ لازم است که دهها و صدها شبکه تلویزیونی و رادیویی خصوصی وجود داشته باشند تا اقشار و گروههای مختلف با عقاید گوناگون و آرمانهایی متکثر بتوانند محتوای دلخواه را تولید و با فرم دلپسند خود منتشر کنند. به همین ترتیب، تعداد متنوعی از شرکتها و اوپراتورهای خصوصی اینترنتی باید بتوانند در حلقههای مختلفِ زنجیره کسبوکارِ دسترسی به اینترنت نقش داشته باشند.
برداشتن فیلترینگ اینترنت از همان جنس آزادی رسانه است، اما برای تأکید بیشتر و جبران تجربههای تلخی که داشتهایم، میتوان فصلی از طرح پیشنهادی نظام رسانهای مطلوب برای آینده ایران را جداگانه به آن اختصاص داد. شبکههای اجتماعی و سایتهای اینترنتی نباید فیلتر باشند، مگر در مواردی بسیار استثنایی در حوزه خلافکاری و جرائم نه اخبار و عقاید. فیلترینگ سمی است که بهتدریج به پیکر نظام رسانهای ایران تزریق شده است و در ایران فردا باید از این جسم خسته و فرسوده سمزدایی کرد.
برای رسیدن به این شرایط در رسانههای ایران نیازمند یک پیششرط اساسی هستیم: کمترین میزان دخالت حکومت در امور رسانهها، از مالکیت و مدیریت رسانهها تا مجوزدهی و نظارت و حمایت از رسانهها. اینکه میگوییم حکومت در نظارت بر رسانهها دخالت نداشته باشد، به این معنی نیست که هیچ نظارتی مطلقاً وجود نداشته نباشد، بلکه بدان معناست که حکومت ناظر و عامل نظارت نباشد تا این امکان برایش مهیا نباشد که جلوی رسانههایمنتقد و حتی مخالفش را بگیرد. نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری مستقل میتوانند بر عملکرد حرفهای رسانهها نظارت داشته باشند و دادگاههای مستقل و عاری از جانبداری وچارچوب قضایی مخصوص رسانهها میتوانند درباره تخلفات احتمالی قضاوت کنند. این وضعیت نیازمند قانونگذاری و سازوکار حقوقی خاصی است که در آن از صدور مجوز پیش از انتشار برای مطبوعات و وبسایتها خبری نیست و با سهولت بهشبکههای تلویزیونی و خبرگزاریها امکان تأسیس میدهد.
در طرح پیشنهادی برای رسانههای فردای ایران، حکومت اگر میخواهد به رسانهها کمک کند، بهجای دادن یارانههای مستقیم و بازیگری در عرصه رسانهها، میتواند به توسعه امور زیرساختی رسانهها نظیر چاپخانه و اینترنت و استودیو و شهرکهای فناورانه رسانهای بپردازد، تازه آنهم بهصورتی غیرمستقیم. همچنین همه رسانهها با انواع عقاید و نظرات انتقادی نیز باید بتوانند از این زیرساختها استفاده کنند و زیرساختها نباید متعلق باشد به وفاداران به گروه سیاسی خاصی یا معتقدان به عقیده بخصوصی.
بازپیکربندی نظام رسانهای نیز از دیگر مسایلی است که میتواندر طراحی نظام رسانهای آینده به آن توجه کرد. سیاستهای سانسور و فیلترینگ و همچنین ایجاد اعوجاج و منحرفکردن نقشهای نهادهای مدنی باعث شده است که رسانههای مختلف در ایران نقشهایی را بر عهده بگیرند که نه وظیفه آنهاست و نه از عهده انجامش برمیآیند. برای مثال، در برههای از تاریخ نیمقرن اخیر ایران، از مطبوعات بهجای احزاب استفاده شده است یاهماکنون از شبکههای اجتماعی برای اطلاعرسانی در حد رسانههای حرفهای بهره گرفته میشود. رسانههای مختلف بایددوباره نقشهای طبیعی و معمولی خود را بر عهده بگیرند و نقشهای تحمیلی را به نهادهای مربوط به آنها واگذار کنند.
در چنین شرایط و زمینهای که تصویر شد، رسانهها بهتدریج خواهند توانست قدرتمند شوند و روزنامهنگاران تشکلهای صنفی و مدنی خود را شکل دهند و کسبوکار رسانهای رونق بگیرد. دیگر لازم نیست حکومت به رسانهها کمک مالی کند و همین که آزادی آنها را با نظامهای قضایی و حقوقی خاصی پاس بدارد کافی است. رسانهها نیز نباید آزادی رسانه و بیان را از حکومت گدایی کنند، بلکه به قدرت اجتماعی خود آن را بهدست میآورند. باقدرتگرفتن نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری، اگر حکومت نخواهد آزادی رسانه را پاس بدارد باز هم ناگزیر است که به آزادی احترام بگذارد. از سوی دیگر، در چنان وضعیتی رسانهها خودشان خواهند دانست چطور باید رقابت کنند و روزنامهنگاری چه اصولی دارد و در بازار رسانهها چگونه باید مخاطبان را جذب کرد. بنابراین نیازی نخواهد بود که حکومت در نقش مرشد و استاد و معلم رسانهها ظاهر شود. آن نظام رسانهای که درست شکل گرفته باشد و ارکانش صحیح باشد، میتواند بهکمک روزنامهنگارانش تشخیص دهد چقدر به عامهپسندی بگراید و چه اندازه نخبهگرا باشد، کجا وارد شود و تا حد جلو رود.
وقتی نظام رسانهای از وضعیت همواره استثنایی خارج شد و به وضعیتی طبیعی دست یافت، آنگاه تازه در چنان فضای نرمال و در چنین نظام رسانهای هنجارینی، رسانههای ما به آفتهایی برخواهند خورد که رسانههای همه کشورهای عادی جهان با آن روبهرو شده بودهاند، مسایلی از جمله ضربهخوردن از شبکههای اجتماعی و شرکتیشدن رسانهها و اثرپذیری از فناوری. برای این مشکلات نیز راهحلهایی هست که میتوان همچون سایر کشورها به کار بست.
در آینده ایران، وقتی که خورشید بتابد و سپیده رخ بنماید، ما نمیتوانیم با نظام رسانهای کهنه کار کنیم و نیازمند نظم رسانهای تازه و بدیل هستیم. از حالا که در قعر چاه مشکلات و مصائب گیر افتادهایم باید به فکر فردا باشیم. علاوه بر مؤلفههایی که ذکر شد، حتماً ضروریات و پیششرطهای دیگری نیز هست که تا رسیدن به روزهای خوش رسانهای باید ارائه شوند و دربارهشان بحث شود.اینکه ما در شرایط فعلی از نظام رسانهای جایگزین صحبت کنیم، حاصل خوشخیالی یا سادهدلی یا زیستن در رؤیاهای واهی یا امیدواری به هر قیمتی نیست. وقتی ما بدیل داشته باشیم و دربارهاش صحبت کنیم، از هماکنون به زایاندن نظم جدید و دگرگونی کمک کردهایم. رسیدن به نظام رسانهای بدیل یکی از مراحل مهم و مؤثر تحول و گذاری است که با همه گرفتاریها و مصیبتهای کنونی، در چشمانداز این کشور میتوان دید.
*روزنامهنگار
۴۷۲۳۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900950