از خواستگاری با لباس معمولی تا تدریس در حوزه عملیه به صورت گمنام
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۸۰۳۵۶۴
خبرگزاری مهر- فرهنگ و اندیشه زهرا زمانی: کسی از همدرسهای آقای مهدی خبر نداشت که این روزها خودش توی حوزه درس میدهد، به همسرش هم سپرده بود کسی خبردار نشود، دوستانش اسمش را رو تابلوی اعلانات جزو اساتید سطح عالی دیده بودند..این جزو خصوصیات اخلاقیش بود.. مثل همان روز که وقتی رفت خواستگاری لباس نو نپوشید… مادر هر چه اصرار کرده بود که یک لباس نو تنش کند، گفته بود نه، همین طور که هستم باید دیده شوم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
روزی که تصمیم گرفت برود سوریه، زهرا به دلش افتاده بود که مهدی شهید میشود و این دیدار آخر است… ۱۹ اسفند ۱۳۹۳ توی کوچه از همه خداحافظی کرد، به زهرا گفت: خیالم راحت است که پیش پدر و مادرت راحت هستی.. شاید از همان وقت که ماشین توی پیچ کوچه پیچید، گوشی موبایل و خانه از دست زهرا جدا نشد. میگفت مهدی اگر زنگ بزند و من متوجه نشوم، دیگر معلوم نیست چه وقت بتواند تماس بگیرد… گوشی تلفن از چشم زهرا دور نشد تا روزی که به همه خبر شهادت مهدی رسیده بود غیر از زهرا… پدرش هر سه تا گوشی را از چشم زهرا پنهان کرده بود.. آن روز مثل مرغ پرکنده هر چه گشت هیچکدام از گوشیها را پیدا نکرد… خبر محاصره آن شب عملیات را همه شنیده بودند… تا چند ساعت زهرا دنبال تلفنش گشت و ناامید پیش مادر رفت، اما رنگی به رخساره مادر نمانده بود.. سوال چی شده؟ که به لبش رسید، پدرش گفت که میگویند بچهها توی عملیات محاصره شدند و انگار چند نفر شهید شدند.. اینجا زهرا به همه دلداری داد و گفت آقا مهدی خودش را این خواسته…اما زانوهایش سست شده بود، یک باره به یاد حضرت زینب افتاد.. اشک روی گونههایش جاری شد و زمزمه کرد: شما را چه کسی دلداری داد؟ وقتی زانوهای شما سست شد چطور از تل به قتلگاه نگاه کردید؟ چطور شب بچهها را جمع کردید و از گم شدن در تاریکی بیابان نجات دادید؟ چطور این همه را طاقت آوردید؟ و این سستی زانوهای من چقدر ناچیز است در برابر آن همه سختی شما...
از فروردین ۱۳۹۴ تا امروز زهرا هر روز همدردی کرده است با بانو حضرت زینب و حتماً هر سال محرم توی روضهها اینها را زمزمه کرده است… و حالا آقا محمد مهدی مالامیری به اجازه سالار شهیدان به وطن برگشته است..
باید گذشتن از جان به آسانی / باید مهیا شد از بهر قربانی
کسی از همدرسهای آقای مهدی خبر نداشت که این روزها خودش توی حوزه درس میدهد، به همسرش هم سپرده بود کسی خبردار نشود، دوستانش اسمش را رو تابلوی اعلانات جزو اساتید سطح عالی دیده بودند..این جزو خصوصیات اخلاقیش بود.. مثل همان روز که وقتی رفت خواستگاری لباس نو نپوشید… مادر هر چه اصرار کرده بود که یک لباس نو تنش کند، گفته بود نه، همین طور که هستم باید دیده شوم.. جارو زدن و گردگیری خانه بیشتر اوقات با خودش بود.. جارو هم که دست زهرا میدید، ازش میگرفت و میگفت این کارها با من است، کار زیاد بیرون هر چقدر هم خسته اش میکرد، شوخی و صدای خنده از توی خانه و ماشین قطع نمیشد، شعرهای بشری همیشه دوتایی با بابا خوانده میشد.. شعر توی ماشین، شعر موقع استقبال از بابا.. سر و صدایشان تا هفت تا خانه آن طرف تر هم میرفت، هر چند که مهدی حسابی خسته بود...
روزی که تصمیم گرفت برود سوریه، زهرا به دلش افتاده بود که مهدی شهید میشود و این دیدار آخر است… ۱۹ اسفند ۱۳۹۳ توی کوچه از همه خداحافظی کرد، به زهرا گفت: خیالم راحت است که پیش پدر و مادرت راحت هستی.. شاید از همان وقت که ماشین توی پیچ کوچه پیچید، گوشی موبایل و خانه از دست زهرا جدا نشد. میگفت مهدی اگر زنگ بزند و من متوجه نشوم، دیگر معلوم نیست چه وقت بتواند تماس بگیرد… گوشی تلفن از چشم زهرا دور نشد تا روزی که به همه خبر شهادت مهدی رسیده بود غیر از زهرا… پدرش هر سه تا گوشی را از چشم زهرا پنهان کرده بود.. آن روز مثل مرغ پرکنده هر چه گشت هیچکدام از گوشیها را پیدا نکرد… خبر محاصره آن شب عملیات را همه شنیده بودند… تا چند ساعت زهرا دنبال تلفنش گشت و ناامید پیش مادر رفت، اما رنگی به رخساره مادر نمانده بود.. سوال چی شده؟ که به لبش رسید، پدرش گفت که میگویند بچهها توی عملیات محاصره شدند و انگار چند نفر شهید شدند.. اینجا زهرا به همه دلداری داد و گفت آقا مهدی خودش را این خواسته…اما زانوهایش سست شده بود، یک باره به یاد حضرت زینب افتاد.. اشک روی گونههایش جاری شد و زمزمه کرد: شما را چه کسی دلداری داد؟ وقتی زانوهای شما سست شد چطور از تل به قتلگاه نگاه کردید؟ چطور شب بچهها را جمع کردید و از گم شدن در تاریکی بیابان نجات دادید؟ چطور این همه را طاقت آوردید؟ و این سستی زانوهای من چقدر ناچیز است در برابر آن همه سختی شما...
از فروردین ۱۳۹۴ تا امروز زهرا هر روز همدردی کرده است با بانو حضرت زینب و حتماً هر سال محرم توی روضهها اینها را زمزمه کرده است… و حالا آقا محمد مهدی مالامیری به اجازه سالار شهیدان به وطن برگشته است..
کد خبر 5279007منبع: مهر
کلیدواژه: شهدای مدافع حرم جنگ سوریه محرم 1400 حسینیه مهر ادبیات داستانی ماه محرم ادبیات ایران رمان ایرانی شهدای مدافع حرم جایزه ادبی معرفی کتاب برنامه تلویزیونی سوره اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران محمود دولت آبادی عاشورا سوریه چشم زهرا حضرت زینب دست زهرا لباس نو بچه ها سست شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۸۰۳۵۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خانه ملت محلی برای حزببازی نیست
به گزارش خبرگزاری مهر، پویش بزرگ انتخاباتی خبرگزاری مهر با عنوان «با مهر انتخاب کنیم؛ کارآمدی و شایسته گزینی» تلاش دارد با آماده کردن بستری مناسب برای معرفی داوطلبان نمایندگان دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، گامی در جهت کمک به مردم برای انتخاب اصلح و برگزاری پرشور انتخابات بردارد.
«احمد بیگدلی» از حوزه انتخابیه خدابنده به پویش بزرگ انتخاباتی خبرگزاری مهر با عنوان «با مهر انتخاب کنیم؛ کارآمدی و شایسته گزینی» در دور دوم انتخابات پیوست. متن گفتوگوی وی با خبرگزاری مهر را در ادامه میخوانید:
وی در گفتوگو با خبرنگار مهر در قالب طرح پویش «با مهر انتخاب کنید» با بیان اینکه خانه ملت به هیچ وجه محلی برای حزببازی و بازیهای جناحی نبوده و مردم نیز امروز به این موضوع کاملاً واقف هستند و از آن عبور کردهاند، افزود: به همین خاطر خانه ملت به معنای واقعی کلمه محلی برای برآورده کردن خواستههای به حق مردم استان، شهرستان و در سطح کلان، ملت ایران اسلامی است.
وی با اشاره به اینکه یکی از تأکیدات ما در مجلس دوازدهم، کار برای مردم بدون توجه به تفکرات سیاسی و جناحی است، اظهار کرد: بر همین استان هر کسی که با جان و دل برای حل مشکلات مردم گام بردارد، قطع یقین از حمایت مردمی نیز برخوردار بوده و از آن حمایت خواهیم کرد.
این کاندیدای مجلس با یادآوری انتظارات و خواستههای مقام معظم رهبری در حوزه بهداشت و درمان ادامه داد: خواسته رهبر فرزانه انقلاب این است که به گونهای اقدام شود که خانوادهای که از اعضای آن با مشکلات این حوزه دست به گریبان هستند، جز درد بیماری، با مشکل دیگری دست و پنجه نرم نکنند، به همین خاطر در مجلس آینده به دنبال تحقق فرمایشات مقام معظم رهبری در حوزه بهداشت و درمان هستیم.
بیگدلی خاطرنشان کرد: در همین راستا پیگیری افتتاح بیمارستان ۲۲۰ تختخوابی حضرت رسول اکرم، یکی از نیازهای مبرم مردم شهرستان خدابنده است که دنبال خواهد شد.
وی در خصوص به حداقل رساندن چالشهای حوزه بهداشت و درمان کشور عنوان کرد: تأمین نیروی انسانی متخصص و ارزشگذاری به این نیروها از بهورزها تا پزشکان متخصص، یکی از رویکردهای اصلی مجلس دوازدهم خواهد بود، لذا تلاش دولت نیز باید این باشد که با کمترین هزینه و اختصاص یارانه در این حوزه ورود پیدا کند.
کاندیدای مجلس دوازدهم شورای اسلامی از حوزه انتخابیه خدابنده با بیان اینکه استان زنجان با چند چالش مهم و جدی مواجه است، اضافه کرد: موضوعاتی از قبیل معیشت، اقتصاد و اشتغال جوانان، از جمله چالشهای مهم و پیش روی مردم استان زنجان است. علاوه بر این، مسؤولان اجرایی باید بیش از پیش در خدمترسانی به مردم تلاش کنند.
وی با اشاره به اینکه تعریض جاده ابهر به قیدار، جاده قیدار به بیجار و ادامه باند دوم سلطانیه، قیدار، کبودرآهنگ از دیگر برنامههایی است که در مجلس دوازدهم تلاش خواهد شد تا شاهد تسریع در تحقق آن باشیم، عنوان کرد: کمبود پزشک متخصص در خدابنده نیز یکی دیگر از چالشهایی است که تلاش میکنیم با تعامل دانشگاه علوم پزشکی استان زنجان آن را مرتفع کنیم.
بیگدلی همچنین مشکل آب شرب برخی از روستاهای شهرستان خدابنده را جزو برنامههای اولویتدار عنوان و تاکید کرد: موضوع برخورداری روستاهای شهرستان خدابنده از آب آشامیدنی سالم همواره جزو دغدغهها بوده و تلاش خواهیم کرد در مجلس دوازدهم به این دغدغه پایان دهیم.
کد خبر 6078543