سردار علایی: طالبان دولت فرقه ای تشکیل داده است
تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۶۹۱۰۵
به گزارش تابناک به نقل از شفقنا دکتر حسین علایی، استاد دانشگاه، از فرماندهان سپاه در جنگ تحمیلی و قائم مقام پیشین وزیر دفاع درباره چشم انداز تحولات افغانستان پس از روی کار آمدن طالبان و نقش ایران در آینده افغانستان می گوید: ایران بایستی از برقراری حاکمیت ملی که موجب ثبات و آرامش در افغانستان خواهد شد حمایت کند تا در آن کشور امنیت پایدار برقرار شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
متن گفت وگو با دکتر علایی را می خوانید:
-با توجه به تحولات اخیر در افغانستان چه پیش بینی برای آینده این کشور می توان داشت؟ آیا طالبان خواهند توانست حکومتی فراگیر ایجاد کرده و مخالفان و اقوام و را نیز به نوعی سهیم در قدرت کنند؟
ترکیب دولتی که طالبان اعلام کرده است بیانگر آنست که اقوام، مذاهب و گروه های مختلف افغانی در آن حضور ندارند و یک دولت فرقه ای تشکیل داده است. بنابراین نه تنها حکومت فراگیر تشکیل نشده است و مخالفین طالبان هیچ سهمی از دولت ندارند، بلکه همگی اعضای دولت اعلام شده از شاخه های مختلف طالبان هستند که حتی بعضی از آنها در کشتار مردم افغانستان به ویژه در مزارشریف دست داشته اند. طبیعی است که چنین دولتی فقط با زور و با کمک افراد مسلح می تواند در قدرت باقی بماند. به نظر می رسد که طالبان برای تثبیت قدرت خود، هم با مخالفت بخش های زیادی از مردم افغانستان و هم با چالش های منطقه ای و بین المللی مواجه خواهد شد و نیاز به انعطاف بیشتری در مواضع و رفتار خود دارد. تاکنون هیچ دولتی حاضر به شناسایی رسمی دولت طالبان نشده است. به هر حال طالبان در شرایط فعلی نیاز به آرامش و رضایت مردم در داخل افغانستان دارد تا بتواند زمینه را برای تحمیل خود به عنوان یک دولت جدید، فراهم آورد.
-برخی معتقدند طالبان با بیست سال گذشته تفاوت دارند. با توجه به موضع گیری های اخیر این گروه آیا می توان چنین برداشتی داشت؟
تجربه پنج ساله حاکمیت طالبان بر افغانستان در قبل از ۲۰ سال گذشته نشان داده است که مواضع و رفتارهای وحشت آفرین گذشته طالبان، توانایی تشکیل دولت پایدار در این کشور را ندارد. بنابراین طالبان بنابر توصیه کشورهایی مانند پاکستان و قطر سعی کرده است با حفظ مبانی فکری سابق، مواضع نرم تری در برابر مردم اتخاذ کرده و برای تسلط بر افغانستان، دست به کشتار و خونریزی وسیع نزند. اما برای بسیاری از مردم افغانستان و همسایگان این کشور این سوال مطرح است که آیا این مواضع موقتی و تاکتیکی است و صرفاً برای تثبیت سلطه طالبان بر افغانستان و فریب دادن مردم و دولت های منطقه اتخاذ شده است یا این که در آینده نیز ادامه خواهد یافت؟ به هر حال شیوه رفتاری طالبان در تصرف شهرها و روستاهای افغانستان نشان داده است که طالبان در موضع گیری ها و عملکرد خود تغییر ایجاد کرده است و با طالبان بیست سال قبل تفاوت دارد و از میزان خشونت و سبعیت خود کاسته است و قصد دارد حکومت تشکیل دهد.
-طالبان مساله پنجشیر را تا کنون نتوانسته اند از طریق مذاکره و گفت وگو حل کنند و به نوعی درگیری هایی نیز در این منطقه به وقوع پیوسته است. چرا جامعه جهانی در قبال این مساله سکوت کرده و این مناقشه چگونه در ادامه حل خواهد شد؟ آیا طالبان با گروه های مخالف خود در آینده نیز اعلان جنگ خواهد کرد؟
طالبان حاضر به تقسیم قدرت نیست و با گروه های مختلف از جمله با احمد مسعود بر سر واگذاری کنترل دره پنجشیر به وی مذاکره نخواهد کرد. طالبان به دنبال تسلط کامل نظامی بر تمامی جغرافیای افغانستان است و سایر گروه های مسلح را تحمل نخواهد کرد و تمامی اقوام را خلع سلاح خواهد کرد. به نظر می رسد که آمریکا به این نتیجه رسیده است که از طریق طالبان که در کنترل پاکستان است بهتر می تواند بر دولت آینده افغانستان نفوذ غیرمستقیم داشته باشد. از سوی دیگر سایر کشورها نیز به این نتیجه رسیده اند که با حاکمیت طالبان، جنگ می تواند در افغانستان خاتمه یابد. بر همین اساس است که سایر کشورها از احمد مسعود و تداوم جنگ در افغانستان حمایت نمی کنند. گروه های دیگر افغانی هم ظرفیت و توانایی ادامه جنگ را ندارند و مذاکره و رسیدن به تفاهم با طالبان را بر تداوم جنگ ترجیح می دهند. مردم افغانستان هم از جنگ خسته شده اند و برقراری امنیت و پایان کشت و کشتار را نسبت بر اصرار برای تشکیل یک دولت فراگیر و با مشارکت سایر گروه ها در اولویت می دانند.
– برخی معتقدند که حکومت طالبان در افغانستان منجر به تقویت گروه های تندور نظیر داعش و القاعده خواهد شد. آیا چنین فرضیه ای ممکن است؟ در آن صورت چه تبعاتی برای منطقه و جهان خواهد داشت؟
طالبان می داند که فرصت دادن به گروه هایی مانند القاعده و داعش، باعث از بین رفتن حاکمیت آنها بر افغانستان خواهد شد زیرا دولت های همسایه و جامعه بین المللی هرگز آن را نخواهند پذیرفت. البته مبانی فکری طالبان با القاعده و داعش تا حد زیادی نزدیک است و همه آنها به دنبال تشکیل امارت اسلامی از طریق انجام عملیات نظامی هستند و برای آراء و خواست مردم هیچ اهمیتی قائل نیستند. به هر حال داعش و القاعده تلاش خواهند کرد تا از فرصت تسلط طالبان بر افغانستان برای افزایش توانایی های خود استفاده کنند. اما بعید به نظر می رسد که طالبان اجازه انجام عملیات نظامی را به این گروه ها از طریق خاک افغانستان بدهد.
-اینکه گفته می شود قدرت های بزرگ در مساله افغانستان با یکدیگر توافق کرده تا طالبان بر مسند قدرت بنشیند چه اندازه صحت دارد؟ نقش ایران در تحولات افغانیستان چه خواهد بود؟ آیا ایران موضع انفعالی در پیش گرفته است یا خیر؟حضور ایران در مراسم قدرت گیری طالبان چه اندازه حایز اهیمت است؟
بعید به نظر می رسد که قدرت های بزرگ برای واگذاری حکومت افغانستان به طالبان توافق کرده باشند. اما شاید آمریکا برای نجات از باتلاق افغانستان به این نتیجه رسیده باشد تا به جای اجازه دادن به مردم افغانستان برای تشکیل یک حکومت ملی که باعث قرابت بیشتر افغانستان با ایران خواهد شد، دولت افغانستان را به طالبان که در کنترل دولت هایی مانند پاکستان و قطر است واگذار کند. زیرا از دید آمریکا، طالبان جلوی نفوذ ایران را در منطقه خواهد گرفت. چون اندیشه طالبان ضد ایران و ضد اقوام هزاره و تاجیک و مخالف زبان پارسی و مخالف شیعه است. به نظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران با درک این موضوع سعی کرده است تا طالبان را از دشمنی با ایران و مردم فارسی زبان افغانستان باز دارد و با مذاکره با طالبان سعی کرده است در مواضع آنها تعدیل ایجاد کرده و آنها را از رفتار خشن باز دارد. ایران بایستی رفتار متوازن خود را با همه گروه ها و نیز آحاد مردم افغانستان ادامه دهد و از تشکیل دولت فراگیر با حضور همه گروه ها و اقوام و مذاهب حمایت کند و تن به پذیرش امارت اسلامی ندهد و همچنان از نظام جمهوری اسلامی افغانستان از طریق آراء واقعی مردم حمایت کند.
-با خروج آمریکا از افغانستان و احتمالا از برخی دیگر از کشورهای منطقه، چه پیامدها و تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟ آیا در درازمدت موجب امنیت منطقه خواهد شد یا آتش کینه ها را عمیق تر و بیشتر خواهد کرد؟
خروج آمریکا از کشورهای منطقه از جمله افغانستان و عراق و کشورهای خلیج فارس باعث افزایش امنیت منطقه و همگرایی کشورهای منطقه خواهد شد. در طی ۷۰ سال گذشته اسرائیل و آمریکا باعث تفرقه بین کشورهای خاورمیانه شده اند. طبیعی است که با خروج آمریکا از خاورمیانه، مهمترین عامل واگرایی بین کشورهای منطقه از بین خواهد رفت و آنها نیاز به همکاری بیشتر با یکدیگر پیدا می کنند. همه کشورهای منطقه مسلمان هستند و می توانند اقتصاد خود را به بکدیگر پیوند زده و یک قطب نیرومند اقتصادی را در جهان تشکیل دهند و با هم، پیمان عدم مخاصمه امضاء کنند. آنگاه نظریه امنیت دسته جمعی هم می تواند در عمل محقق شود و ارتش های این کشورها نیز می توانند با یکدیگر همکاری کنند و حتی مکمل یکدیگر باشند.
– آیا حضور طالبان در قدرت در ادامه منجر به جنگ داخلی خواهد شد؟ در آن صورت چه پیش بینی برای آینده افغانستان می توان داشت؟
اگر کشورهای خارجی در امور افغانستان مداخله نکنند، طالبان برای حضور در قدرت مجبور به تفاهم با مردم و گروه های افغانی می شود. در این صورت جنگ داخلی در افغانستان رخ نخواهد داد و همه اقوام افغانی برای تشکیل یک دولت فراگیر نیاز به همکاری با یکدیگر دارند. البته پاکستان هم بایستی دست از حمایت یکجانبه از طالبان بردارد و اجازه دهد تا همه مردم افغانستان در حکومت مورد نظر خود دخیل باشند و سرنوشت خود را تعیین کنند. برای جلوگیری از بروز جنگ داخلی بایستی همه کشورهای همسایه افغانستان با یکدیگر همکاری کنند و با وادار کردن طالبان به پذیرش آراء مردم، اجازه بروز جنگ داخلی را در افغانستان ندهند. طالبان نباید با تکیه بر تفنگ، حکومت خود را با نام امارت تشکیل دهند، بلکه همه گروه های افغانی باید با کمک جمهور مردم حکومت تشکیل دهند که قاعدتاً این جمهوری، اسلامی نیز خواهد بود.
-حضور طالبان در همسایگی ایران چه پیامدهای مثبت و منفی برای ایران خواهد داشت؟ و بهتر است ایران در قبال این مساله چه مواضعی اتخاذ کند؟
اگر ثبات و امنیت در افغانستان برقرار شود، به نفع همه کشورهای منطقه خواهد بود. ایران بایستی از برقراری حاکمیت ملی که موجب ثبات و آرامش در افغانستان خواهد شد حمایت کند تا در آن کشور امنیت پایدار برقرار شود. در کوتاه مدت فرار ارتش آمریکا و نیروهای ناتو از افغانستان به نفع ایران است. اما تسلط یکجانبه طالبان بدون مشارکت مردم در حکومت آن کشور به شدت به ضرر ایران است. رابطه متوازن ایران با همه گروه های افغانی از جمله مجاهدان دره پنجشیر و طالبان و شیعیان و هزاره ها و تاجیک ها و نیز همه کشورهای همسایه افغانستان می تواند به مردم افغانستان برای رهایی از سلطه مطلقه آمریکا و طالبان کمک کند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: اربعین 1400 پنجشیر فهیم دشتی بیژن عبدالکریمی عباس انصاری فرد اعمال ماه صفر حسین علایی طالبان افغانستان اربعین 1400 پنجشیر فهیم دشتی بیژن عبدالکریمی عباس انصاری فرد اعمال ماه صفر نظر می رسد گروه های افغانی مردم افغانستان کشورهای منطقه بر افغانستان همه کشورهای منطقه خواهد همه گروه ها جنگ داخلی خواهد شد یک دولت آن کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۶۹۱۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مناقشه آبی ایران و افغانستان وارد فاز جدیدی شد
افغانستان در بالادست قرار دارد و دست بالای حقابهها در اختیار این کشور است. مناقشه ایران و افغانستان بر سر آبهای مرزی تنها مختص به امروز و زمان حکومت طالبان نبوده است. این اختلافات از زمان قاجار و بین ساکنان حوزه رودخانه هیرمند وجود داشته، بهطوری که در سال ۱۸۵۷ حکمیت تقسیم آبهای مرزی بین ایران و افغانستان به دولت انگلیس ارجاع شد.
به گزارش هممیهن، ژنرال گلد اسمیت، وزیر خارجه انگلیس در آن زمان رأیی صادر کرد که براساس آن هیچیک از طرفین نباید به عملیاتی مبادرت کند که باعث کسر آب لازم برای آبیاری سواحل هیرمند شود و دو کشور باید بهصورت مساوی از آب هیرمند برخوردار باشند، اما اختلافات همچنان ادامه یافت تا به سال ۱۲۸۱ و کلنل مکماهون رسید. مکماهون بالاخره در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی رای داد که از آب هیرمند در بند کمالخان دوسوم به افغانستان و یکسوم به ایران برسد.
این رای و شروطی که بر ایران تحمیل میکرد اعتراض ایران را بهدنبال داشت و اختلافات ادامه یافت تا در زمان پهلوی اول، در سوم اسفند ۱۳۱۵ با امضای پروتکل موقتی قرار شد هر مقدار آبی که به بند کمالخان میرسد، بهصورت مساوی میان دو کشور تقسیم شود. برای محکمکاری در سال ۱۳۱۷ هم اعلامیهای از سوی وزارت خارجه ایران و افغانستان منتشر شد که مجلس شورای ملی در سال ۱۳۱۸ این اعلامیه را تصویب کرد، اما مجلس افغانستان حاضر به تصویب آن نشد و اختلافاتی که تصور میشد حلشده ادامه یافت.
افغانستان همچنان از تخصیص حقابه ایران خودداری میکرد تا در سال ۱۳۲۶ نبود آب در طرف ایران به مرگ بیش از ۲۴هزار رأس گاو و کوچ مردم در استان سیستانوبلوچستان منتهی شد. در این سال پای میانجیگری ایالات متحده هم بر این اختلاف باز شد و در سال ۱۳۲۷ موضوع به شورای امنیت سازمان ملل کشید.
در نهایت در سال ۱۳۵۱ معاهده حقابه میان افغانستان و ایران درباره هیرمند بین امیرعباس هویدا، نخستوزیر ایران و محمدموسی شفیق، نخستوزیر افغانستان امضا شد و مجالس هر دو کشور آن را تصویب کردند، اما موضوع هریرود همچنان بلاتکلیف ماند. تقریباً هیچ دولتی در افغانستان بهطور دائم حقابه ایران از هیرمند و هریرود را اجرا نکرده است.
قوانین آبهای مرزی چه میگویند؟طبق مفاد کنوانسیون ۱۹۹۷ سازمان ملل متحد، هر دولتی که در حوزه رودخانه مشترک قرار دارد، این حق را داراست که در قلمرو سرزمینی خود، بهرهبرداری منصفانه و معقول از جریان آب حوضه آبریز فرامرزی، با الزام به عدم آسیبرسانی جدی به سایر کشورهای مشترک، داشته باشد. براساس این کنوانسیون استفاده و توسعه رودخانههای فرامرزی باید با هدف دستیابی به استفاده بهینه و پایدار از آن و منافع حاصل از آن با در نظر گرفتن منافع سایر کشورهای ساحلی صورت گیرد و حق دولتها برای استفاده از رودخانه مشترک و همچنین وظیفه همکاری در حفاظت از آن به رسمیت شناخته شود.
اما مشکل این است که کنوانسیونها و قوانین بینالمللی از این دست در اکثر موارد با در نظر گرفتن شرایط و ویژگیهای کشورهایی، چون کشورهای اروپایی نوشته میشوند. مثلاً رودخانه دانوب را در نظر بگیرید که مرز بین ۱۰ کشور اروپایی است و در مسیر خود از آلمان، اتریش، اسلواکی، مجارستان، کرواسی، صربستان، بلغارستان، رومانی، مولداوی و اوکراین عبور میکند.
در خبرهای بینالمللی کمتر میخوانیم که اختلاف عمیقی بین این همه کشور بر سر آب این رودخانه وجود داشته باشد و تقریباً تمامی کشورهای مسیر چنین رودخانهای که دلتای آن دومین دلتای بزرگ جهان است، براساس قوانین حاکم بر حقابههای تعیینشده عمل میکنند و در صورت بروز اختلاف، به همین قوانین مراجعه میشود. درحالیکه واقعیت جغرافیایی ایران این است که ما در اروپا نیستیم و همسایگان ما آلمان و اتریش و بقیه کشورها نیستند.
ما در بهترین حالت همسایهای، چون ترکیه داریم که اگرچه کشوری اروپایی است، اما برنامه سدسازیهایش در زمان تکمیل، بلایی بدتر از مشکلی که افغانستان برای ما بهوجود آورده بر سر ایران خواهد آورد؛ و در شرق، با حکومت طالبان طرف هستیم، حکومتی که تمامی کشورها و نهادهای بینالمللی به دلیل قوانین ضدانسانی حاکم بر این حکومت، بهطور کلی قادر نیستند آن را به رسمیت بشناسند، پس آرزویی عبث و بیهود است اگر ایران انتظار داشته باشد طالبان مراودات سیاسی و اقتصادی بینالمللی را به رسمیت بشناسد؛ مراوداتی که طالبان تقریباً هیچ شناختی از آنها ندارد.
هرچند با تاریخچه مختصری که در اینجا ارائه شد هم مشخص است که همان زمانی که دولتی مورد تایید جوامع بینالمللی در افغانستان حضور داشت باز هم پایبندی به قوانین بینالمللی در حوزه آبهای مرزی، برای این دولت موضوعی کاملاً تعریفنشده بود.
افغانستان بر سر منابع آبی مشترک چه آورده؟جواب این سوال در «دکترین هارمون» نهفته است. «دکترین هارمون» نظریه «حاکمیت مطلق سرزمینی» است که حامی آزادی نامحدود یک کشور در بهرهبرداری از آبهای رودخانههای بینالمللی است که از قلمرو آن کشور عبور میکنند و مدعی است که کشورها در رابطه با چنین منابع آبیای بههیچوجه متعهد به تعهدات قانونی بینالمللی نیستند. این دکترین ابتدا در سال ۱۸۹۵ به درخواست وزارت امور خارجه آمریکا برای مشاوره در مورد اختلاف ایالاتمتحده با مکزیک درخصوص استفاده از آب رودخانه ریوگرانده شکل گرفت، اما بعدها توسط بسیاری از کنوانسیونها و نهادهای بینالمللی رد شد. حالا این دکترین در دستور کار امارت اسلامی برای مهار آبهای فرامرزی قرار گرفته است.
خردادماه سال گذشته احمد وحیدی، وزیر کشور، گفته بود که «پیشتر مسئولان مختلفی در زمینه حقابه هیرمند صحبت کردهاند. از این رو ما منتظر آن تیم مشترکی هستیم که به اتفاق طالبان و نیروهای ایرانی و متخصص تشکیل شود تا این تیم وضعیت آب را در سدهای منطقه بررسی کنند و ببینند در حال حاضر با توجه به حقابه ایران، وضعیت فعلی چگونه است».
وحیدی تاکید کرده بود: «اگر آب در سدها موجود بود، طرف طالبان باید سهم ایران را بدهد و اگر نبود این مسئله باید برای ما روشن شود؛ چراکه متخصصین ما معتقدند در این سدها آب موجود است، اما طرف طالبان میگوید که آب موجود نیست. با این حال تشکیل کمیته مشترک از سمت ما پیشبینی شده و این کمیته باید تشکیل و از محل مذکور بازدید کنند. به هر حال طالبان باید این موضوع را سامان دهد.»
پیش از آن ابراهیم رئیسی در سفر به استان سیستانوبلوچستان از طالبان خواسته بود «حق مردم سیستان و بلوچستان را سریعتر بدهند». این سخنان رئیسی با واکنش تمسخرآمیز طالبان مواجه شده بود. طالبان ایران را به بیاطلاعی از وضعیت آب هیرمند متهم کرده و از مقامات ایرانی خواسته بود «معلومات خود را در مورد هیرمند تکمیل کنند». همان موقع سخنگوی سازمان فضایی ایران گفته بود این سازمان با تصاویر ماهوارهای وضعیت آب در این رودخانه را بررسی کرده و «تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که حکومت افغانستان در برخی نقاط با انحراف مسیر آب و ایجاد بندهای متعدد، مانع از رسیدن آب به ایران شده است.»
حالا در کنار تصاویری که حاکی از رهاسازی آب در افغانستان به سمت شورهزارها هستند، خبر رسیده فاز جدید سد پاشدان بر روی رودخانه هریرود در بالادست ایران (استان خراسان رضوی) و سد دوستی با حضور ملاعبدالغنی برادر، معاون اقتصادی نخستوزیر طالبان و عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان، افتتاح شده است. سد پاشدان یکی از پروژههای بزرگ سدسازی کشور افغانستان محسوب میشود که در ۲۰ کیلومتری شرق شهر هرات بر روی سرشاخههای هریرود واقع شده و ظرفیت ذخیره ۴۵ میلیون مترمکعب آب را دارد.
هریرود، دومین رود مهم افغانستان پس از هیرمند، از مناطق مرتفع ولسوالی لعل و سرجنگل سرچشمه میگیرد و با گذر از ولایتهای غور و هرات در افغانستان، از مرز مشترک افغانستان و ایران میگذرد و پس از پیوستن کشفرود به آن، با نام رود تجن وارد شنزارهای کشور ترکمنستان شده و به بیابان قرهقوم منتهی میشود. هریرود از منابع اصلی آب ورودی به بخشهایی از شمال شرق ایران، یکی از منابع تامین آب مشهد و نیز دشت سرخس است.
اگر بین ایران و افغانستان بر سر هیرمند توافقنامههایی، هرچند اجرانشده، وجود دارد، بر سر استفاده از هریرود همان توافقات نصفونیمه هم وجود ندارد. به این شکل دست ایران حتی از اعتراض هم کوتاه است؛ اعتراضهایی که تاکنون درباره هیرمند به جایی نرسیده است.
بهطور کلی در افغانستان چهار پروژه سد کجکی، سدکمالخان، سدبخشآباد و سد پاشدان وجود دارند که تقریباً بهطور کامل به بهرهبرداری رسیدهاند و همه این چهار پروژه بر روی منابع آبی مشترک با ایران اجرا شدهاند.
افغانستان از ایران چه میخواهد؟جواب این سوال به احتمال قوی همان «پول» است. به هر حال کشوری که حقابه دستش است میتواند با استفاده از آن، خواستههای خود را به کشور پاییندست تحمیل کند؛ کاری که ترکیه در مرزهای غربی میکند و هر روز بر پروژههای آبی خود میافزاید. فروردین ۱۴۰۰، قبل از تسلط دوباره طالبان بر همسایه شرقی ایران بود که محمداشرفغنی، رئیسجمهور وقت افغانستان، در مراسم افتتاح سد کمالخان در ولایت نیمروز به صراحت گفت، کشورش «از این پس در مقابل نفت به ایران آب میدهد». سدکمالخان بر روی رودخانه هیرمند در مرز ایران و افغانستان احداث شده است.
صراحتی که در این گفتار رئیسجمهور سابق افغانستان بود بهواقع همان نظمی است که بر قوانین کشورها در همه جای دنیا حاکم است. اگر شما کشوری با منابع غنی طبیعی - هر منبعی - هستید که کشورهای دیگری به آن نیاز دارند، پس میتوانید از آن منبع طبیعی درآمدزایی کنید. اگر از این منظر به خواسته افغانستان نگاه کنیم، احتمالاً باید منطقی بهنظر برسد، البته منطقی که بر روابط بین طالبان با سایر کشورها و در واقع، روابط بین یک حکومتی که کل دنیا به رسمیت نشناختهاند با بقیه دنیا، حاکم است.
درباره ایران و افغانستان بارها شاهد بودهایم که حکومت قبلی افغانستان و حالا طالبان مدعی رهاسازی حقابه ایران از هیرمند بودهاند، اما در عمل هیچ آبی به ایران نرسیده است. تفکر حاکم بر حکومتهای افغانستان و حتی مردم مناطق مرزی این کشور این است که همسایگان در قبال جریان آب به سمت مرزها باید پول پرداخت کنند و واقعیت حاکم بر روابط بین افغانستان با همسایگانش این است که با قوانین بینالمللی نمیتوان با این گروه به مذاکره نشست.
تشدید اقدامات افغانستان در حوزه آب در طی سالهای اخیر بهویژه باعث کاهش شدید ذخایر آبی «چاهنیمهها» بهعنوان اصلیترین منبع تامین آب در استان سیستان و بلوچستان شده است. مشکل خشکسالی هم وضعیت را از گذشته بدتر کرده است. واقعیت حاکم بر جغرافیای ایران در منطقه شرق وابستگی ایران به آبِ واردشده از افغانستان را نشان میدهد. اما دست ایران هم کاملاً خالی نیست. نباید از نظر دور داشت که افغانستان هم به ایران نیاز دارد و این نیاز افغانستان به ایران میتواند ابزار فشاری باشد بر حکومت طالبان تا ایران بتواند حقابه خود را بهدست بیاورد.
افغانستان به دلیل سالها جنگ در این کشور، از داشتن زیرساختهایی، چون نیروگاههای تولید برق به قدر کفایت محروم است. این میتواند ابزاری باشد برای ایران برای برقراری یک مبادله پایاپای برق برای افغانستان و آب برای سیستان و بلوچستان. ابزار دوم ایران هم در تجارت خارجی افغانستان نهفته است. این کشور به هیچ دریایی یا آبهای بینالمللی راه ندارد. ایران میتواند از طریق بندر چابهار تجارت خارجی افغانستان را تسهیل کند و در مقابل افغانستان را ملزم به تامین حقابه ایران کند. دسترسی به بنادر ایران برای حکومت طالبان حیاتی است و ایران میتواند از این نیاز به نفع خود بهره ببرد. از سویی صادرات نفت به افغانستان، همان که اشرفغنی زمانی خواهان آن بود، دیگر راهحلی است که ایران میتواند در پیش بگیرد.
مسائل محیط زیستی تمامی کشورها ارتباط تنگاتنگی با روابط سیاسی و بینالمللی این کشورها با دنیا دارد. استفاده بهینه از تمامی ابزارهای فوق که ایران به آن مجهز است، به این بستگی دارد که ایران بتواند سیاست خارجی خود را برای استفاده از این ابزارها تقویت کند.
طالبان حکومتی است که به یکباره از اعماق تاریخ به قرن بیستویکم پرتاب شده است، اما با همین حکومت هم میشود مذاکره کرد. بدون شک تمرین مذاکره و ارائه پیشنهادهایی که طالبان و مردم افغانستان نتوانند آن را رد کنند، به یک دیپلماسی قوی نیاز دارد؛ دیپلماسیای که بتواند منافع ایران را در نظر گرفته و براساس آن مذاکره کند. دیپلماسی ایران باید تبدیل به «هنر رزم» محیط زیستی شود هماهنگ با مقتضیات جغرافیایی.