قتل بخاطر لجبازی با زن مطلقه ! + عکس قاتل در صحنه قتل
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۷۱۱۶۱
به گزارش رکنا، این ماجرای هولناک عصر پنج شنبه گذشته در منطقه عبدالمطلب مشهد هنگامی رخ داد که زنی به همراه پسر 15 ساله اش سوار خودروی پژو 405 برادرش شد و با در دست داشتن حکم جلب به سمت کلانتری شفای مشهد به راه افتاد چرا که مدعی بود شوهرش مانع دیدار او و فرزند 9 ساله اش شده است.
این گونه بود که نیروهای انتظامی با راهنمایی شاکیه، برای بررسی موضوع و اجرای دستور قضایی، عازم خیابان گلبرگ 18 شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همزمان با عزیمت ماموران از محل مذکور، دوباره زن جوان به همراه برادرش زنگ منزل را به صدا درآوردند تا شاید او در را باز کند و زن جوان پسر 9 ساله اش را تحویل بگیرد! در این لحظه ناگهان «حمید» (مرد 46 ساله) با عصبانیت در حیاط را گشود و درگیری بین آن ها رخ داد. با این حال این مشاجره و توهین ها خیلی زود به پایان رسید و «محمد اسماعیل – ب» پشت فرمان پژو نشست تا به همراه خواهر و خواهرزاده اش محل را برای دریافت مجوز قضایی ترک کنند ولی هنوز استارت نزده بود که «حمید» با چهره ای خشمگین و در حالی که خنجری را در دست می فشرد از حیاط بیرون آمد و به طرف برادرزنش هجوم برد. «محمد اسماعیل» که غافلگیر شده بود حتی نتوانست شیشه خودرو را برای درامان ماندن از ضربه خنجر، بالا بدهد. در این هنگام بود که «حمید» خنجر دسته مشکی را پایین آورد و ضرباتی بر قفسه سینه و پای او فرو کرد.
جنایت هولناک در مشهد«محمد اسماعیل» که به شدت زخمی شده بود و خون از قفسه سینه اش بیرون می زد، به زحمت و در میان جیغ و فریادهای خواهرش از خودرو پیاده شد ولی نتوانست خود را سرپا نگه دارد. او چند قدم عقب عقب رفت و نقش بر زمین شد. «حمید» نیز با مشاهده این صحنه پا به فرار گذاشت تا از محل بگریزد اما در همین هنگام ناگهان ماموران گشت نامحسوس کلانتری که برای پیشگیری از وقوع جرم در آن محل مشغول انجام وظیفه بودند با مشاهده فرار مرد خنجر به دست، بلافاصله به تعقیب وی پرداختند و او را در حالی دستگیر کردند که خنجر را زیر یک خودروی پارک شده در محل پرت کرد.
وقتی ماموران حلقه های قانون را بر دستان مرد 46 ساله گره زدند که جوان 40 ساله مجروح، آخرین نفس های زندگی اش را می کشید به همین دلیل بلافاصله ماموران انتظامی و اهالی محل با اورژانس 115 تماس گرفتند ولی این جوان در بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد به دلیل عوارض ناشی از اصابت ضربات خنجر جان سپرد.
این گونه بود که ماموران کلانتری شفا مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند و دقایقی بعد با حضور قاضی دکتر حسن زرقانی در محل وقوع جنایت ، بررسی های تخصصی آغاز شد. متهم دستگیر شده که به دایره تجسس کلانتری هدایت شده بود در حضور قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی وانقلاب مورد بازجویی های فنی قرار گرفت. این متهم که در مخمصه سوالات تخصصی قاضی زرقانی افتاده بود در همان دقایق اولیه بازجویی به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت و گفت: از حدود دو ماه قبل از همسرم جدا شدم اما او وقتی پسر 9 ساله ام را نزد خودش برده بود، دو روز بعد از زمان مقرر تحویل من داد.
من هم که از این موضوع ناراحت بودم 2-3 روز پسرم را بیشتر نزد خودم نگه داشتم تا انتقام آن کار همسرم را گرفته باشم ولی او شکایت کرده بود و با پلیس به در خانه ام آمد که من هم عصبانی شدم و با کاردی که در دست داشتم ضرباتی به برادرزنم زدم و ...
در پی اعترافات متهم و با صدور دستوری از سوی قاضی زرقانی، وی دوباره به خیابان گلبرگ 18 هدایت شد تا جزئیات جنایت به خاطر حضانت را تشریح کند. او پس از معرفی کامل خود در حالی به بیان چگونگی وقوع این حادثه تاسف بار پرداخت که سروان حسن آریایی (رئیس تجسس کلانتری شفا) به جای مقتول پشت فرمان خودرو نشست تا «حمید» این صحنه دلهره آور را بازسازی کند. پس از اعترافات و اقاریر صریح متهم و بازسازی صحنه جنایت در خیابان گلبرگ، قاضی دکتر زرقانی دستور انتقال متهم به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی را صادر کرد تا زوایای پنهان این قتل تکان دهنده مورد کنکاش های دقیق پلیسی قرار گیرد.
منبع: رکنا
کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا دستگیری خنجر بیمارستان قتل جنایت اخبار حوادث قتل جنایت حضانت مرد همسر مطلقه سهام عدالت قیمت خودرو کرونا آزاده صمدی و هومن سیدی دنیا جهانبخت الهام حمیدی و همسرش الهام حمیدی الهام حمیدی اینستاگرام الهام حمیدی بازیگر ایرانی الهام حمیدی بازیگر همسر مهدی قائدی زن جوان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۷۱۱۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق بهخاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.
به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
منبع: روزنامه ایران