عبدالعزیز بوتفلیقه؛ مرگ واسطۀ قرارداد الجزایر که آزادی شریعتی را از شاه خواست
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۱۴۳۲۴۱
جهان رییس جمهوری پیشین الجزایر را با عطش سیری ناپذیر استمرار قدرت و کنارهگیری با فشار مردم و ارتش میشناسد اما نام او از دو منظر با تاریخ معاصر ایران هم گره خورده است: اول با قرارداد 1975 و آشتی ایران و عراق و دوم درخواست از شاه برای آزادی دکتر شریعتی از زندان به عنوان شیرینی همان قرارداد
عبدالعزیز بوتفلیقه رییس جمهوری پیشین الجزایر که پس از 20 سال (4 دوره) و دوسال قبل از روی ویلچر هم می خواست باز کاندیدا شود سرانجام درگذشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عبدالعزیز بوتفلیقه؛ مرگ واسطۀ قرارداد الجزایر که آزادی شریعتی را از شاه خواست
انقلابی خوشنام که با رأی مردم بر سریر قدرت نشست اما دستبردار نبود و وقتی برای پنجمین بار هوس ریاست جمهوری کرد مردم به خیابانها ریختند و خواستار کنار زدن او شدند و با فشار ارتش و در پی اعلامیۀ سرلشکر احمد قائد صالح فرمانده وقت ارتش کنار کشید.
پس از آن پیامی فرستاد و ضمن شرح خدمات خود طی 50 سال از مردم الجزایر خواست او را ببخشایند.
اگر اصرار می کرد و باقی میماند شاید قابل تشبیه به رابرت موگابه میشد که میتوانست نلسون ماندلا باشد اما عطش و شهوت قدرت او را به گرداب انداخت و به گند کشید.
بوتفلیقه را اما میان این دو باید توصیف کرد. نه مثل ماندلا رهبر فقید آفریقای جنوبی پس از یک دوره کنار کشید و نه مثل موگابه به طور کامل گندید و اندک آبروی عمر دراز سیاسی را باقی گذاشت و رفت.
نام عبدالعزیز بوتفلیقه اما از دو منظر دیگر با تاریخ معاصر ایران گره خورده است:
اولا با قرارداد 1975 و میانجیگری بر سر شط العرب/ اروند رود میان ایران و عراق و ثانیا با وساطت برای آزادی دکتر شریعتی از زندان و با دستور مسقیم شاه.
با استقلال الجزایر او وزیر گردشگری و جوانان شد و در دورۀ بعد به وزارت خارجه رسید. از 1963 تا 1978 و در این فاصله عملا سخن گوی جنبش غیر متعهدها بود. با مرگ بومدین تصور می شد بهترین گزینه بوتفلیقه است اما شاذلی بن جدید وزیر خارجه شد و جایگاه بوتفلیقه تنزل یافت.
قرارداد 1975 در اسفند 1353 خورشیدی با وساطت الجزایر میان ایران و عراق برای پایان اختلافات ارضی و مرزی هم در دورۀ او و با ابتکار او در حاشیۀ اجلاس اوپک و با استفاده از فرصت حضور هر دو طرف - شاه ایران و صدام حسین- صورت پذیرفت.
صدام حسین هنوز رییس جمهوری عراق نشده بود و شاه به خاطر اهمیت ویژه ای که به اوپک می داد و به جای وزیر دارایی، خود شرکت کرد. برای شاه این قرارداد اهمیت فوقالعاده داشت و صدام هم میخواست خود را در حد رهبر کشور ارتقا دهد.
عبدالعزیز بوتفلیقه؛ مرگ واسطۀ قرارداد الجزایر که آزادی شریعتی را از شاه خواست
از راست: صدام حسین (معاون رییس جمهوری عراق)، هواری بومدین (رییس جمهوری الجزایر) و محمد رضا پهلوی (شاه ایران)- اسفند 1353 خورشیدی (1975)
مطالب پیشنهادی
با کیان جزوه تمییز و رنگی رنگی بنویس! کلیک کنید
درمان قطعی کبد چرب اینجاست؛ همین الان مشاوره رایگان بگیر!!
کاشت مو با تراکم بالا فقط ۲ میلیون تومان!!! (فرم را پر کنید)
خرید آپارتمان در گاندی
اما این حکایت چه ربطی به دکتر علی شریعتی دارد؟
ربط ماجرا از زبان دکتر سید محمد مهدی جعفری - از چهرههای مبارز مسلمان در سالهای پیش از انقلاب - که به سبب تقیدات دینی و سوابق سیاسی به روایتهای او استناد میشود از این قرار است:
«شاه و صدام در الجزایر قرارداد صلح ایران و عراق را امضا کرده بودند. در آن زمان عبدالعزیز بوتفلیقه، وزیر امور خارجه الجزایر بود و در آن مدت بسیار به شاه خدمت کرده و به او نزدیک شده بود.
بوتفلیقه پس از امضای قرارداد از شاه شیرینی میخواهد. طبق روال معمول، وزرای خارجه در چنین مواقعی پول دریافت میکنند.
شاه میگوید من در حال حاضر چیزی همراه خود ندارم، وقتی به تهران رفتم شیرینی شما را تقدیم میکنم. اما بوتفلیقه به شاه میگوید خواسته من چیزی است که شما در حال حاضر هم در اختیار دارید و آن آزادی دوست من دکتر شریعتی است.
شاه پس از مکثی کوتاه موافقت خود را اعلام میکند. شاه به محض ورود به فرودگاه تهران، نصیری، رییس ساواک را به زندان میفرستد که دکتر شریعتی را آزاد کند.
همه از این تصمیم جا میخورند، یکی از اعضای ساواک، رسولی یا عطارپور (حسینزاده) میگفت که بدون حکم دادستانی و خروج نام دکتر شریعتی از افراد تحت تعقیب، نمیتوان چنین کاری کرد، شبانه هم کسی نیست این کار را انجام دهد. با این اوصاف چون حکم اعلیحضرت بود، خودشان سندی از سوی دادستانی درست میکنند و شریعتی شبانه آزاد شد.
دکتر میناچی هم که در سلولی نزدیک دکتر شریعتی بود، تعریف میکند نیمه شب وقتی شریعتی را میبردند، ما همه جا خوردیم که چه شده و با اعضای سلولهای دیگر فریاد زدیم که شریعتی را کجا میبرید؟ سرانجام به دکتر شریعتی میگویند به خانواده زنگ بزنید، که بیایند و شما را ببرند و ایشان هم به برادر خانم خود آقای شریعت رضوی زنگ میزند که بیایند و او همان شب به خانه بازمیگردد.»
ب دین ترتیب دکتر علی شریعتی این امکان را می یابد که نوروز 1354 را در خانه باشد و یکی از معدود فیلم هایی که دکتر را در حیاط خانه (خیابان جمالزاده) نشان می دهد مربوط به ایام پس از این آزادی است.
آشنایی و دوستی علی شریعتی با عبدالعزیز بوتفلیقه ریشه در دوران دانشجویی در دهه 40 خورشیدی و در فرانسه داشت و چون دکتر شریعتی از علاقه مندان جبهه آزادی بخش الجزایر بود و بوتفلیقه ریاست شاخه جوانان در پاریس را بر عهده داشت میان آن دو رابطه دوستانه ای برقرارشد.
اهمیت این خاطره به این خاطر هم هست که یکی از نهادهای تاریخی با گرایش خاص ادعا می کند آزادی دکتر شریعتی در واپسین روز سال 1353 و در آستانه عید نوروز در پی گزارش مثبت ساواک درباره او و یک هفته قبل از پایان سال و نه ناگهانی بوده است. به همین خاطر سید محمد صدر خواهر زاده امام موسی صدر و معاون وزارت امور خارجه در دولت آقای خاتمی در گفت و گویی با روزنامه اعتماد در اول آبان سال 1390 گفته است:
« من سفری به الجزایر داشتم تا پیام آقای خاتمی رابه عبدالعزیز بوتفلیقه، رییسجمهور آن کشور - که از مبارزان انقلاب الجزایر علیه فرانسویها و از مرتبطین با دکتر شریعتی بود - ابلاغ کنم.
نکتهای هم همیشه در ذهنم بود و میخواستم از او بپرسم. در کاخ ریاست جمهوری، بوتفلیقه استقبال بسیار گرمی از ما کرد و با بنده در حالی که معاون وزیر بودم، ۳ ساعت و نیم ملاقات کرد و پس از ملاقات نیز برخلاف رسم معمول تا بیرون سالن آمد، حتی در طول مصاحبه مطبوعاتی کنار من ایستاد و تا کنار اتومبیل بدرقهام کرد.»
بدین ترتیب با نگاه ایرانی بوتفلیقه تنها رییس جمهوری پیشین الجزایر در سال های 1999 تا 2019 نیست که میخواست پنجمین دوره هم بر این کرسی بنشیند. یا تنها وزیر خارجه الجزایر در سال های 1963 تا 1968 نیست و حاصل جمع همین دو فقره 35 سال میشود که او دو جا وساطت کرده است: یکی برای قرارداد الجزایر و دیگری برای آزادی دکتر علی شریعتی.
این که زادۀ مراکش و بالیده در الجزایر و تحصیلکردۀ در فرانسه واسطۀ اختلاف تاریخی ایران و عراق و آزادی روشنفکر ایرانی شود نشان میدهد آدم ها از جغرافیا مهمترند و البته این که آدمی با آن همه سابقۀ مبارزه دست از قدرت برنمیداشت و در دوران کهولت هم دل نمیکند نیز نشان میدهد قدرت تا چه اندازه وسوسهانگیز است./ عصرایران
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: عبدالعزیز بوتفلیقه قرارداد الجزایر دکتر شریعتی ایران و عراق رییس جمهوری علی شریعتی آزادی دکتر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۱۴۳۲۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرجام نمایندهای که «نخستوزیر» شد
اولین نخستوزیر مردمی رژیم پهلوی که زمینه تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران و قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران را در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی به وجود آورد، با رای موافق ۹۹ نماینده از ۱۰۲ نماینده حاضر در جلسه مجلس به عنوان هجدهمین نخستوزیر رژیم پهلوی انتخاب شد.
به گزارش ایسنا، امروز ۱۲ اردیبهشت هفتاد و سومین سالروز انتخاب دکتر محمد مصدق به عنوان نخستوزیر ایران در سال ۱۳۳۰ است.
استمرار سیطره پادشاهی انگلستان و روسیه بر چاههای نفت و گاز جنوب و شمال ایران که از سال اکتشاف نفت در استان خوزستان در سال ۱۲۸۷ شروع شد، خون دکتر محمد مصدق را به جوش آورد.
این نمایندهِ حقوقدان، صحن علنی چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی را فرصتی مناسب به جریان انداختن طرحی برای قطع دستان روسیه، ابرقدرت شمالی از منابع نفت و گاز ایران تبدیل کرد.
او برای کوتاه کردن دست روسها از چاههای نفت دریای خزر در هفتاد و نهمین نشستِ مجلس چهاردهم طرح دو فوریتی «منع دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت به نیروهای خارجی در ایران» را که در دستور صحن علنی مجلس بود با زیرکی تمام به جریان انداخت و موفق شدن رای اکثریت مجلس را بگیرد.
پیروزی مصدق در این منازعه و ترس حکومت از تعمیم این طرح به قراردادهای نفتی ایران با شرکت نفت انگلستان موجب شد با وجود رای بالای دکتر محمد مصدق و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی در رقابتهای انتخاباتی مجلس پانزدهم در سال ۱۳۲۶، به دلیل مخالفت محمدرضا شاه و احمد قوامالسلطنه نخستوزیر وقت پهلوی از ورود آنان به این مجلس جلوگیری شود.
با این حال مصدق و کاشانی دست بردار نبودند. آنان با شرکت در انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای اسلامی به دربار و دیوان پهلوی نشان دادند که از میدان مبارزه با ظلم و استبداد کنار نمیروند. با وجودی که با دخالت وزارت کشور وقت انتخابات تهران به مرحله دوم رفت اما با تلاش و سماجت بسیار دکتر مصدق آنان موفق به جلب نصاب لازم برای ورود به مجلس شانزدهم در دور دوم انتخابات شدند و وارد این مجلس شدند.
با گشایش مجلس شانزدهم در بهمن ۱۳۲۸، دکتر مصدق به همراه یاران جبهه ملی از جمله سید ابوالحسن حائریزاده، سید حسین مکی، سید محمود نریمان و سید علی شایگان از تهران، مظفر بقایی از کرمان، اللهیار صالح و عبدالقدیر آزاد از کاشان و سبزوار به مجلس رفتند و فراکسیون جبهه ملی را که سه ماه قبل از گشایش مجلس شانزدهم در آبان ۱۳۲۸ حزبشان را به همین نام تاسیس کرده بودند، شکل دادند.
مصدق و یارانش به عضویت کمیسیون نفت این مجلس درآمدند و او رییس این کمیسیون مهم مجلس شد، اما مصدق به دلیل بیماری و تجویز دکترش نتوانست به صورت مرتب در جلسات کمیسیون نفت حضور یابد.
دکتر به مصدق تاکید کرده بود که «حتما باید دو ماه نه استرس داشته باشد و نه حرکت کند و حرف بزند.»
رییس فراکسیون اقلیت مجلس شانزدهم یک ماه بعد از دستور پزشک، شبی در خواب دید: «شخصی نورانی در خواب به من گفت، دکتر مصدق برو و زنجیرهایی که به پای ملت ایران بستهاند پاره کن. این خواب سبب شد که مثل همیشه من به حفظ جان خود کوچکترین اهمیتی ندهم و دو ماه تمام نشده در کمیسیون حاضر شوم و وقتی که به اتفاق آراء، ملی شدن صنعت نفت از کمیسیون گذشت، قبول کردم که حرف آن شخص نورانی، غیر از الهام چیز دیگری نبود.»
طرح ملی شدن نفت
فراکسیون اقلیت مجلس شانزدهم به ریاست دکتر محمد مصدق با آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و نیروهای مذهبی این مجلس ائتلاف کرد و طرح ملی شدن صنعت نفت ایران را به جریان انداخت.
کمیسیون نفت در اول تیر ۱۳۲۹ برای رسیدگی به لایحه نفت معروف به لایحه گس-گلشاییان تشکیل شد. همین کمیسیون هشت ماه بعد طرح ملی شدن صنعت نفت را در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به امضای همه اعضا رساند و در تاریخ ۲۴ اسفند به همه نمایندگان مجلس داد که البته به دنبال پگیریها و رایزنیهای اعضای فراکسیون اقلیت مجلس، در جلسه علنی مورخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب رسید.
قبل از تصویب
طرح ملی شدن صنعت نفت ایران دو بار در دستور کار مجلس شانزدهم قرار گرفت.
بار اول به دلیل مخالفت شدید حاجعلی رزمآرا که در تیر ۱۳۲۹ به نخستوزیری رسید، در مجلس رد شد اما بار دوم بعد از ترور رزمآرا توسط محمد بخارایی از اعضای جمعیت فداییان اسلام، به تصویب رسید.
مفاد طرح مذکور به این شرح بود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضا کنندگان زیر پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست ملت ایران قرار گیرد.»
رد اولیه این طرح در مجلس، اتفاقات و تنشهای اجتماعی دامنهداری را در تهران و اطراف ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان به دنبال داشت که با حمایت و پشتیبانی آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و حجتالاسلام سید مجتبی نواب صفوی صدها نفر از مردم تهران و دانشجویان دانشگاه تهران علیه شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت رزمآرا در خیابانهای منتهی به ساختمان مجلس و میدان بهارستان تجمع کردند و با سر دادن شعار «نفت ایران باید ملی شود» خواستار استعفای نخستوزیر شدند اما رزمآرا بدون توجه به اعتراضات همچنان به حمایتهایش از شرکت نفت ایران و انگلیس ادامه داد و تنفر عمومی علیه خودش را تشدید کرد.
او همان زمان با حضور در جلسات کمیسیون نفت و صحن علنی مجلس شورای ملی از ادامه اجرای قرارداد ۱۹۳۳ و الحاق لایحه گس -گلشاییان به قرارداد مذکور حمایت کرد چون معتقد بود: «ایرانیها توان فنی و مهندسی اداره صنعت نفت کشور را ندارند.» به همین دلیل از نمایندگان مجلس شانزدهم خواست «به افزایش سهم ایران از سود حاصل به ۵۰ درصد رضایت دهند.»
نخستوزیر وقت رژیم همچنین با حضور در یکی از جلسات مجلس شورای ملی در سخنان تندی خطاب به نمایندگان مجلس موافق طرح گفت: «ما ایرانیها یک لولهنگ – آفتابه گلی - هم نمیتوانیم بسازیم. چه طور میخواهید نفت را ملی کنید؟ بگذارید نفت دست انگلیسیها باشد. هر چه میگویند گوش کنید. این چه کاری است که شما می کنید؟»
وی در همین مجلس در واکنش به مخالفت نیروهای ملی و مذهبی به رهبری دکتر مصدق و آیتالله کاشانی گفت: «مسجد را بر سر آیتالله کاشانی و مجلس را بر سر اقلیتها خراب میکنم.»
چهارم آذر ۱۳۲۹ کمیسیون نفت مجلس شورای ملی قرارداد الحاقی گس-گلشاییان به قرارداد ۱۹۳۳ را خلاف منافع ملت تشخیص داد و رد کرد.
در پی بالا گرفتن مخالفت نمایندگان مجلس با درخواست رزمآرا برای تصویب لایحه الحاقی گس-گلشاییان، جمعیت فداییان اسلام با توافق با آیتالله کاشانی و دکتر محمد مصدق و صدور فتوای مهدورالدم بودن رزمآرا توسط آیتالله کاشانی، ابتدا طرح ترور نخستوزیر را در حاشیه شهر تهران تمرین و بعد به دست خلیل طهماسبی اجرا کرد.
حاج مهدی عراقی در کتاب «ناگفتهها» از تشکیل جلسهای با حضور نواب صفوی رهبر فدائیان و تمامی اعضای شورای مرکزی جبهه ملی به جز دکتر محمد مصدق که در بستر بیماری بود، سخن گفت.
به گفته عراقی دکتر سید حسین فاطمی، سید محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، دکتر مظفر بقایی، سیدابوالحسن حائریزاده، سید حسین مکی، دکتر کریم سنجابی و دکتر سید علی شایگان از افراد حاضر در این نشست بودند.
این جلسه که حجتالاسلام نواب هم در آن حضور داشت به بررسی وضعیت کشور پرداخت و در آخر تنها مانع ملی شدن صنعت نفت کشور را حاجعلی رزمآرا اعلام کرد و تصمیم به حذف فیزیکی او گرفته شد.
عراقی ادامه داد: «سید گفت تنها سد راه حرکت ما یا سد راه اجرای این برنامهها، وجود آخرین تیر ترکش انگلستان، یعنی رزمآرا است. اگر رزمآرا از سر راه برداشته بشود ما به پیروزی نزدیک هستیم. چه بسا پیروزی را در دو قدمیخودمان میبینیم و به یاری خدا این کارها را انجام خواهیم داد.
در همین جلسه نواب صفوی چهار شرط را برای همکاری با جبهه ملی و حذف رزمآرا مطرح کرد.
اول، محاکمه و مجازات کسانی که در جنایات دوره رضاخان مانند واقعه مسجد گوهرشاد، شهادت مدرس، قتل عام روحانیون دخالت داشته و هنوز در قید حیات بودند.
دوم، تلاش برای برقراری فرهنگ اسلامیدر کشور.
سوم، محاکمه و مجازات خوانین ظالم که کمترین اعتنایی به حقوق مردم نداشتند و چهارم، برقراری عدالت اجتماعی در جامعه.
اعضای حاضر در جلسه همه شروط را پذیرفتند و چون دکتر مصدق متعهد شده بود که تصمیمات جلسه برای او هم لازمالاجرا باشد، نظر این جلسه را پذیرفت.»
ترور رزمآرا
ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ اسدالله عَلَم وزیر دربار و سپهبد حاجعلی رزمآرا نخستوزیر پهلوی برای شرکت در مجلس ترحیم میرزا محمد فیضی قمی از مراجع قم وارد مسجد سلطانی - مسجد شاه - در بازار بزرگ تهران شدند. به فاصله کوتاهی از پیاده شدن رزمآرا و عَلَم سه گلوله شلیک شد و رزمآرا از ناحیه سر، کتف و سینه قرار گرفت و به زمین افتاد.
با وجودی که ضارب رزمآرا خلیل طهماسبی اعلام شد و او از روز ترور تا تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۳۱ در زندان محبوس شد اما دادگاه رسیدگی کننده به عملکرد اسدالله علم با طرح این ابهام که «رزمآرا با شلیک کُلت یکی از گروهبانهای حاضر در صحنه به قتل رسید» مرگ او را به دسیسه اسدالله عَلَم و دربار محمدرضا پهلوی نسبت داد.
با دستگیری خلیل طهماسبی، حجتالاسلام سید شمسالدین قناتآبادی نماینده هوادار آیتالله کاشانی در ماده واحدهای که با قید سه فوریت به تصویب مجلس شانزدهم رساند خواستار آزادی او شد.
قناتآبادی در این ماده واحده پیشنهاد داد: «چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت گردیده هرگاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشود.»
دکتر محمد مصدق هم در خاطراتش نوشت: «قاتل رزمآرا هر کس بود، رفع زحمت از اعلیحضرت کرد.»
«نبرد ملت» ارگان فداییان اسلام نیز احساس غرور و ظفرمند حاکم بر این تشکیلات را با تیتر درشت در صفحه اول خود منعکس کرد: «رزمآرا به جهنم رفت، جنایتکاران دیگر هم به زودی به دنبال او رهسپار خواهند شد.»
۱۳ روز بعد از مرگ رزمآرا نمایندگان موافق طرح ملی شدن صنعت ایران بار دیگر طرح دکتر محمد مصدق را در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به جریان انداختند و با اکثریت قاطع تصویب کردند.
نخستوزیری مصدق
به دنبال تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران، حسین علاء نخستوزیر وقت پهلوی در اعتراض به اقدام مجلس استعفا داد.
شاه تصمیم داشت سید ضیاءالدین طباطبایی، مزدورِ دست نشانده انگلیس و از عوامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را به عنوان جایگزینِ علاء به مجلس معرفی کند اما جمال امامی خویی نماینده مردم تهران در مجلس شانزدهم پس از تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران به دکتر محمد مصدق پیشنهاد داد برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت ایران، خودش نخستوزیر شود.
مصدق به خلاف رفتاری که در مجلس چهاردهم از خود نشان داد و پیشنهاد نخستوزیری را در آن مجلس نپذیرفته بود، این بار پیشنهاد خویی را در کمال ناباوری وکیلالدولههای مجلس پذیرفت اما شرط گذاشت.
شرطش رای مجلس به طرح ۹ مادهای خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس بود که این طرح نیز با موافقت کمیسیون نفت در صحن علنی مجلس تصویب شد و دکتر مصدق هم پذیرفت به عنوان نخستوزیر پهلوی به مجلس شانزدهم معرفی شود.
قانون خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس پس از حواشی فراوان در هشتم اردیبهشت ۱۳۳۰ در مجلس شانزدهم به تصویب نخستین دوره مجلس سنا در عصر محمدرضا شاه رسید و با امضای او رسمیت یافت.
دکتر محمد مصدق هم که در تعامل با دربار شاه به عنوان نخستوزیر در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ به مجلس شانزدهم معرفی شد در تاریخ پانزدهم همان ماه با رای موافق ۹۹ نماینده از مجموع ۱۰۲ نماینده حاضر در جلسه از این مجلس رای اعتماد گرفت و حکمش چهار روز بعد توسط محمدرضا شاه صادر شد.
کابینه
اولین کابینه دکتر محمد مصدق ۱۲ وزیر داشت که طی ۸۰ روز صدارتش شاهد ۹ استعفا، ۶ جابجایی و ۱ برکناری بود.
ترکیب اعضای کابینه شامل شمسالدین امیرعلائی و علی وزرای اقتصاد، سید باقر کاظمی وزیر امور خارجه، محمدحسن لقمان ادهم و محمدعلی ملکی وزرای بهداری، یوسف مشار و غلامحسین صدیقی وزیر پست، تلگراف و تلفن، علیاصغر نقدی و مرتضی یزدانپناه وزرای جنگ، محمدعلی وارسته، محمود نریمان و علیاصغر فروزان وزرای دارایی، شمسالدین امیرعلائی و حسن سمیعی وزرای دادگستری، جواد بوشهری وزیر راه، کریم سنجابی و سید محمود حسابی وزرای فرهنگ، محمدابراهیم امیرتیمور کلالی و ابراهیم خلیل عالمی وزیر کار، حسنعلی فرمند و خلیل طالقانی وزرای کشاورزی، سرلشکر فضلالله زاهدی، شمسالدین امیرعلائی، محمدابراهیم امیرتیمور کلالی، اللهیار صالح و مصطفی قلی رام وزرای کشور بود.
واکنش روباه پیر
با انتخاب دکتر مصدق به عنوان نخستوزیر، دولت انگلیس در برابر عمل انجام شدهای قرار گرفت که به ناچار و بهطور رسمی به دولت ایران اعتراض خود را اعلام و شکوائیهای تنظیم کرد و حتی عنوان کرد که اولیای وزارت خارجه انگلیس معتقدند که علاء نخستوزیر سابق چون نمیخواست زیر بار تهدیدها و فشار دولت انگلستان باشد، به ناچار استعفا داد و اکنون بنا به تصمیم اخیر مجلس و تعیین نخستوزیر جدید احتمال بروز اغتشاشات بیشتری در منطقه آبادان وجود دارد و تاکید کرد که دولت انگلیس دو ناو توپدار به بندر آبادان میفرستد و نیروهای انگلیسی در جزیره بحرین و بندر شعیبیه تقویت میشوند.
حتی اعلام شد که دولت انگلیس به عنوان سهامدار بزرگ شرکت نفت انگلیس و ایران با ملی شدن صنایع نفت ایران مخالف نیست ولی با هرگونه مصادره و خلع ید غیر قانونی تأسیسات شرکت نفت از طرف دولت ایران جدا مخالف است.
حال و هوای ایران در آن روز، خاص بود و به دور از مسائل مطروح شده، دولت وقت و بنا به تصمیم مصوب مجلسین ملی و سنا در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۰ جهت انجام خلع ید اعضاء هیات مختلط را انتخاب کرد.
دکتر مصدق بعد از انتخاب به عنوان نخستوزیر، بلافاصله هیاتی را به ریاست دکتر مهدی بازرگان به استان خوزستان و شهر آبادان فرستاد تا قانون خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس را اجرا کند.
نمایندگان مجلس سنا شامل آقایان منصور بیاتزاده، احمد متیندفتری، نجم، سروری و دکتر شفق. نمایندگان مجلس شورای ملی آقایان الهیار صالح، دکتر معظمی، دکتر شایگان، حسین مکی، ناصر قلی اردلان. نمایندگان دولت وزیر دارایی و قائم مقام وزارت دارائی به عضویت کمیته اجرای خلع ید انتخاب شدند.
دولت وقت انگلستان در اعتراض به این اقدامِ ایران به شورای امنیت سازمان ملل و دادگاه لاهه شکایت کرد و مصدق نیز به اتفاق هیاتی متشکل از حسین فاطمی، احمد متیندفتری، اللهیار صالح، منصور بیاتزاده و علی شایگان راهی هلند و آمریکا شد.
او و همراهانش با اتکاء به ادله و مستندات حقوقی و قانونی محکمهپسند دست استعمارگران انگلیسی را از چاههای نفت و گاز کشورمان قطع کرد و شکایت از دولت وقت ایران را با موفقیت در هر دو مجمع بینالمللی مختومه کرد.
هیات خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایراندستاوردها
به دنبال استعفا و خارج شدن دکتر محمد مصدق در پانزدهمین ماه نمایندگی مردم اصفهان در این مجلس و انتخاب و معرفی او توسط محمدرضا شاه پهلوی به عنوان هجدهمین نخستوزیر رژیم پهلوی و موافقت مجلس شانزدهم با این انتخاب، نخستوزیر جدید ایران تا ۲۵ تیر ۱۳۳۱ که استعفای اعتراضیش به برخی رفتارهای محمدرضا شاه را تقدیم شاه کرد، دست به چند اقدام مهم از جمله اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و گاز، اجرای قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران، کاهش اختیارات شاه و دربار پهلوی و موافقت با پخش زنده مذاکرات مجلس شورای ملی از رادیو سراسری ایران زد که البته با حاشیههای زیادی روبرو شد.
منابع:
صحیفه امام ج ۵، ص ۲۶۸
خاطرات و تالمات ص ۳۶۱
خسروشاهی، فدائیان اسلام: تاریخ، عملکرد، اندیشه، ص ۳۲-۳۳
نجاتی، غلام رضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۳، ص ۱۱۷
مشروح مذاکرات مجلس ملی، دوره شانزدهم، جلسه صد و چهل و پنجم، یکشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰
انتهای پیام