بایدها و نبایدهای تطبیق حوادث امروز با تاریخ اسلام
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۱۳۹۶۷
به گزارش خبرنگار مهر نخستین نشست تاریخ و اکنون «تطبیق تاریخ اسلام با حوادث اکنون؛ امکان یا امتناع؟» با حضور حجتالاسلام جواد سلیمانی امیری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به همت کانون اندیشه جوان کانون برگزار شد.
حجتالاسلام سلیمانی با بیان اینکه در حال حاضر درباره تطبیق تاریخ با عصر حاضر دیدگاههای متفاوتی وجود دارد گفت: دستهای قائل هستند تاریخ از گذشته تا به امروز در حال تکرار شدن است و شخصیتهای تاریخی به عینه در زمان کنونی یافت میشوند، برای مثال همچنان که در صدر اسلام عمار بود امروز نیز به عینه عمارها وجود دارند، اگر در صدر اسلام طلحه و زبیر داشتیم امروز نیز عیناً طلحه و زبیرها را داریم یا اگر در گذشته معاویه و عمرو عاص وجود داشت امروز نیز به عین معاویه و عمر عاص وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) افزود: کسانی که معتقد هستند نباید این تطبیق صورت پذیرد عمدتاً دو دلیل بیان میکنند، دلیل اولشان بر این امر استوار است که ساختارهای جامعه صدر اسلام ساختار سادهای بود و روابط اجتماعی سادهای بر جامعه حاکم بود در حالی که روابط اجتماعی امروز پیچیده و ساختار سیاسی و اجتماعی بسیار گسترده شده است؛ برای مثال در گذشته وزارت خارجه یا سازمانهایی مانند سازمان تبلیغات اسلامی و رسانه به شکل امروزی و … وجود نداشت.
وی ادامه داد: بنابراین زمانی که ساختار اجتماعی تغییر و نظامات اجتماعی پیچیده میشود به ناچار این تغییرات در رفتار انسانها تأثیر میگذارد لذا کسی نمیتواند رفتار انسان و جامعه صدر اسلام را با رفتار مردم و افرادی که در نهاد انقلاب اسلامی هستند مقایسه کنند. دلیل دوم آنان این است که باید به این نکته توجه داشت که مسلمانان صدر اسلام افراد بسیطی بودند در حالی که انسانهای عصر معاصر بسیار پیچیدهتر بوده و ضریب هوشی آنان نسبت به مسلمانان صدر اسلام افزایش یافته است و این تفاوتها در رفتار انسانها تأثیر میگذارد از این رو نمیتوان انسانهای عصر معاصر را با مردم صدر اسلام مقایسه کرد.
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) بیان کرد: گروهی نیز معتقد هستند که جامعه باید بر اساس فقه و حقوق اداره شود. فقه و حقوق دقیق است در حالی که تاریخ گزارههایش ظنی است و اغلب به شک ختم میشود بنابراین نباید با امور ظنی در جامعه جریانسازی کرد و این خلاف حق بوده و ناروا است.
وی گفت: ما دیدگاه اول را قبول نداریم و معتقد نیستیم که عین چیزی که در گذشته اتفاق افتاده در عصر حاضر نیز اتفاق میافتد بلکه ما معتقدیم که عمار یک ویژگیهای خاصی مانند بصیرت داشت و امروز نیز کسانی که بصیرت دارند و سخنانی برای تقویت نظام و انقلاب اسلامی بیان میکنند ویژگی شبیه عمار دارند. برای مثال سال ۸۸ فتنهای رخ داد و در صدر اسلام نیز فتنهای به نام جمل رخ داد که هر دو فتنه دارای وجه تشابهات و تمایزاتی هستند. شباهت در این جهت است که برای نخستین بار خواص اهل لغزش داخلی آمدند و با دشمن اسلام پیوند برقرار کردند، در صدر اسلام معاویه و امروز آمریکا و اسرائیل دشمن اسلام هستند.
حجتالاسلام سلیمانی اما یک تمایزهایی نیز وجود داشت اینکه در آن زمان صحبت این بود که گفته شد عثمان مظلوم کشته شد و امام علی (ع) و یارانشان باید پاسخگو باشند اما مسئله فتنه ۸۸ مربوط به انتخابات بود که آیا این انتخاب درست انجام شده یا خیر؟ بنابراین نمیتوان گفت حوادث جنگ جمل عین آن در عصر حاضر تحقق پیدا کرد. بنابراین این برداشت که علیه نظام ولایی فتنه شده و در جامعه اسلامی عدهای با آشوب درصدد ضربه زدن به نظام ولایی بودند این تشبیه به جنگ جمل درست است. البته تمایزهایی نیز هست پس نمیتوان گفت عیناً تاریخ تکرار میشود اما میشود تطبیق داد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: انسان معاصر ذاتاً با انسان هزار سال پیش هیچ تمایزی ندارد چرا که ماهیت همه انسانها در طول تاریخ یکی است. حال سوال مطرح میشود انسانی که ماهیتش در طول تاریخ یکی است آیا در طول تاریخ با آزمایشهای شبیه به هم امتحان میشوند یا نه؟ درست است که ماهیت آزمایش یکی است اما مصداق آن متفاوت میشود. برای مثال انسان گذشته و انسان عصر حاضر همواره با مال و ثروت، مقام، فرزند و … آزمایش شده و میشود. بنابراین باید دید انسانهایی که ماهیتشان یکی است و همانند هم آزمایش میشوند چه عکسالعملی از خود نشان میدهند. بر همین اساس در اینجا از نظر علمی عبرتگیری جایز است. اینکه گفته میشود تمایز دارد مورد قبول است اما این وجوه تمایز اگر در وجوه تشابه تأثیر بگذارد آن زمان تطبیق کردن امری ناروا محسوب میشود.
حجتالاسلام سلیمانی گفت: سنتهای یکسانی در تاریخ حاکم است. این سنتها تحت عنوان قوانین حاکم بر حرکت تاریخ توسط فیلسوفان غرب و دانشمندان اسلامی نیز بیان میکنند. برای مثال گفته میشود برای آنکه یک جامعهای بتواند بقای خود را حفظ کند باید در برابر تهاجمهای رقبای خویش پاسخ دهد. یا اگر تمدنی بخواهد در قرن بیست و یکم در برابر تمدن رقیب که با هواپیما، موشک و پهپاد با او میجنگد، با شمشیر از خود دفاع کند این تمدن از بین میرود. یا اگر این تمدن اگر بخواهد در برابر شبهاتی که در زمینه تجربه دینی و فلسفه مطرح میشود همان پاسخی را بدهد که قرنها پیش در علم کلام بیان شده چنین تمدنی از بین میرود. زیرا این یک قانون است و این قانون همواره در طول تاریخ جاری و ساری بوده است. قرآن کریم میفرماید هر قوم مؤمنی در هر دیار و زمانی که باشند این عامل نزول برکات زمین و آسمان است و این قانون در طول تاریخ حاکم بوده و عقل و نقل آن را اثبات میکند از این رو چه اشکالی دارد که انسان معاصر از کسانی که چنین بودند درست بگیرد.
وی خاطرنشان کرد: نکته دیگری آن است که قرآن کریم انسانها را دعوت به عبرت گرفتن از گذشتگان میکند این داستانهایی که از حضرت یوسف، ابراهیم و نوح بیان میشود عبرتی برای صاحبان حکمت، عقل و درایت است. وقتی قرآن میگوید عبرت بگیرید برای آن است که تطبیق صورت بگیرد چرا که اگر تطبیق صورت نپذیرد عبرت گرفتن معنا پیدا نمیکند. برای مثال بعد از رحلت رهبر کبیر انقلاب در بین خواص اختلاف پیدا شد طوری که عدهای از خواص خط امام را به گونهای و جمعی دیگر خط بنیانگذار کبیر انقلاب را به روش دیگر تبیین و تفسیر میکردند. این اختلافات برخی منشأ عقلانی داشت و بعد مسائل مشخص و آشکار میشد اما بعضی از این اختلافات ناشی از هواپرستی بود. این اختلاف درست شبیه دوران رحلت رسول خدا است از این رو عبرت گرفتن از این اتفاقات لازم است.
این محقق و نویسنده ابراز داشت: آنهایی که میگویند با فقه و حقوق تاریخ باید اداره شود معتقد است که نباید با جریان سازیها گفته شود که فلان فرد عمار و فلان گروه خوارج است؛ پاسخ این است که کسی نمیخواهد با تاریخ دیگران را محاکمه کند چرا که اگر بخواهیم حکم قضائی در مورد اشخاص و جریانها صادر کنیم باید فرد به دادگاه برود تا با ادله فقهی و حقوقی خطای آنان مشخص شود. اما اگر بخواهیم از تاریخ برای اثبات خیانتها و ظلمهای صورت گرفته استفاده کنیم که مردم رأی درست بدهند و اجازه ندهند کار به جایی برسد که یک چهره سیاسی که در مسیر لغزش قرار گرفته به انحطاط کشیده شود؛ بنابراین با تاریخ باید بصیرت بخشی صورت بپذیرد.
حجت الاسلام سلیمانی گفت: امروز ملتهای مختلف از تاریخ استفاده میکنند و عبرت میگیرند. گزارههای ظنی به لحاظ سیاسی و اجتماعی که بتواند به جامعه جهت دهد که حساب شدهتر عمل کند بسیار محترم است. برای اینکه یک تطبیق، تطبیق علمی و عالمانه باشد باید دارای ویژگیهایی شامل اعتبار استنادهای تاریخی، اعتبار تحلیلهای تاریخی، اعتبار اطلاعات از دوران معاصر، یافتن وجوه تشابه حوادث و افراد گذشته و حال و همچنین یافتن وجوه تمایز باشد. سابقه تطبیق تاریخ به دوران و سیره اهل بیت (ع) بر میگردد.
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در پایان عنوان کرد: آیت الله مصباح در کتاب «آذرخشی دیگر از آسمان کربلا» حوادثی را که بستر ساز قیام عاشورا شد با حوادث انقلاب اسلامی تطبیق میدهند و به جامعه میگوید امر به معروف و نهی از منکر در حالت عادی شرط آن اعتبار تأثیر و عدم آسیب رسیدن است اما مرتبه اعلی آنکه جامعه از امر به معروف و نهی از منکر فاصله گرفته و جامعه به فکر انجام این فریضه الهی نیست و دولت اسلامی قدرت امر به معروف و نهی از منکر را ندارد حتی جهاد شهادت طلبانه برای احیای امر به معروف و نهی از منکر است.
کد خبر 5320888منبع: مهر
کلیدواژه: علوم انسانی تاریخ معاصر تاریخ اسلام تازه های نشر ترجمه برنامه سوره کتاب و کتابخوانی امام حسن مجتبی ع انتشارات سوره مهر انتشارات سروش معرفی کتاب تجدید چاپ رایزنی فرهنگی ادبیات کودک و نوجوان محمد مهدی اسماعیلی رونمایی کتاب صلح امام حسن ع علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی امر به معروف و نهی از منکر حجت الاسلام سلیمانی طول تاریخ صدر اسلام تطبیق تاریخ برای مثال امروز نیز انسان ها عصر حاضر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۱۳۹۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تداوم فرهنگی ایران از دیدگاه اسلامی ندوشن
علی اکبر جعفری ، عضو هیات علمی دانشگاه یزد به مناسبت ۵ اردیبهشت سالروز درگذشت دکتر اسلامی ندوشن ، در مطلبی نوشت: اسلامی ندوشن کتاب رباعیاتش- بهار در پاییز-که فشرده دریافتهای عمر خود میداند با این رباعی آغاز میکند: «آن دخت پریوار که ایران من است پیدا و نهان بر سر پیمان من است هم نیست ولی نهفته در جان من است هم هست ولی دور ز دامان من است» او عشق پیدا و پنهان خود به ایران را که جان در گرو آن دارد در این رباعی بیان میکند و البته که بیش از دهها جلد از آثار ش نیز اعم از کتاب و مقاله، عنوان «ایران» بر تارک خود دارد. حتی نابجا نیست اگر بگوییم کمتر نوشتهای از او میتوان یافت که در آن سخنی از ایران نرفته باشد . اما با وجود این عشق پرشور به ایران، هرگز از تلخیها و ناکامیابی های این سرزمین نیز دور نمانده و همواره اعتقاد و ارادت به ایران را با نقد و نقب معایبش بازخوانده است. در مقدمه همین کتاب بهار در پاییز مینویسد: «این را موهبتی میدانم که در کشوری به دنیا آمدهام که پر از حکمت و عبرت و رمز و راز است، کشوری چون ایران که مانند معشوقهای غزل فارسی هم دلفروز است و هم رنجدهنده.» و شبیه به همین مضمون را در پایان جلد چهارم کتاب روزها و در بخش حسابرسی از خود نیز میآورد: «کشوری را نمیشناسم که آنچه ایران به من داد، توانسته باشد بدهد. با همه آنکه افتاد مشکلها... ، از این که در این خاک به دنیا آمدهام، از بخت خود شکرگزارم. ایران مانند معشوق غزل فارسی است که هم همۀ عوامل ستمگری را با خود دارد و هم نمیتوان از او دل برگرفت.» اسلامی ندوشن در اولین مقالۀ کتاب «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» سیمای ایران باستان را در چهار محور ترسیم میکند؛ کشور آفتاب رخشان و آسمان پاک؛ واقع در ناف کره زمین، کم باران... از اینکه آفتاب رخشان داشته، خورشید فرمانروا و مهر در نظر مردمش پایگاه خاص یافتند و آسمان صافضمیر مردمش را به عمق لایتناهی متوجه کرد و کمبارانی سر مردمش را در انتظار دهش آسمان به بالا نگاه داشت و واقع بودن در مرکز جهان او را کشوری حادثهخیز کرد و سپس دین اشراقیاندیش زرتشتی را در خور توجه مییافت که در آن، اندیشۀ اشراقی ملهم از احساس و قلب مانع آن نیست که اهورامزدا خدای خرد نیز باشد در مقالۀ «ایران لوک پیر» از کتاب ایران و یونان در بستر باستان که در سال 1378 منتشر شد نیز به سیادت بیهمتای سیاسی ایران در جهان باستان میپردازد و در تمدن امپراتوری هخامنشی، این اقتدار سیاسی را متکی بر برتری ایرانیان در کشاورزی و جنگاوری میشناسد. «ایران و یونان» مقالۀ دیگری از این کتاب است که در کمال بیطرفی به مقایسه این دو کشور باستانی پرداخته شده است؛ هر یک زائیده اوضاعواحوال خاص سرزمین خود؛ ایران گرایش به فرهنگ عملی داشته است و یونان گرایش به فکر و چون وچرا... ایران ادارۀ دنیای شرقی را بر عهده داشت، اما شهر-کشورهای یونان بیشتر از این باری بر دوش نداشتند که خود را بپایند. ازاینرو میتوانستند در دو خط فلسفه و سوداگری کار کنند. و سرانجام بر این نکته تأکید دارد که؛ هیچکس نمیگوید که مردم ایران در دوران امپراتوری عیبهایی نمیداشتهاند، ولی در میان عیبها و حسنها این نیز مهم است که یک حکومت ملت خود را سربلند و کارساز و ایمن نگاه دارد. اما او در باره تاریخ ایران بعد از اسلام در کتاب «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» سقوط ساسانیان و گرویدن ایرانیان به دین اسلام را مهمترین رویداد در تاریخ سههزارسالۀ ایران میداند که موجب میشود تا با فروپاشی نظام طبقاتی ساسانی بسیاری از استعدادها مجال رشد بیابند و مرزهای کشوری که بر سر چهارراه شرق و غرب و شمال و جنوب بود بهتدریج به روی اقوام و ملل گوناگون گشوده شود و آمیزشی در نژادها و فرهنگهای آن به وجود آید؛ و سپس بنا به شواهد تاریخی میگوید؛ بنیامیه که خلافت را به فساد آلودهاند سرزمینهای فتحشدهای چون ایران را به دیده تحقیر مینگریستند. همین رفتارها تبعیضآمیز بهتدریج واکنش قوم ایرانی را برمیانگیخت و در غیاب قدرت فائقه سیاسی پیشین، برای مهار این اجحافها و برتریطلبیها، نوعی سیادت فرهنگی را جانشین سیادت سیاسی سابق خود کرد. اسلامی ندوشن، نخستین پیشگامان این جریان را ابن مقفع، طبری و حلاج میداند که در پیوند ذخایر فرهنگی ایران پیش و پس از اسلام جانفشانی کردند؛ اما او قرن سوم هجری را بهواسطه احیاء زبان فارسی دری و سرایش شاهنامه فردوسی مهمترین قرن تاریخ ایران پس از اسلام میشناسد و معتقد است اگر کشور اسیر دست تورانینژادانی نظیر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان نشده بود بهویژه با ظهور تفکر علمگرای کسانی چون رازی، فارابی، ابنسینا و بیرونی، ایران سرنوشت گشاینده و روشنتری مییافت ولی در برابر همدستی این کارگزاران تورانی با خلفای بغداد ناگزیر به اتخاذ روشهای دفاعی نرم گردید و از نظر او ادبیات عرفانی، پناهگاه قوم ایرانی گشت: «ورود عرفان به ادب فارسی با این آبوتاب و عرض و طول بسیار معنیدار است. ایرانیان از نبرد متعارف چه با بازو و چه با قلم خسته شدند. دیدند که کار پیش نمیرود؛ بنابراین در عالم معنا پناه جستند.» در نظر اسلامی ندوشن، هرچند گرایش ایرانیان به عرفان و تصوف از سر ناگزیری و در واکنش به قشریگری و ایرانستیزی بود که با سقوط سلسلههای ایرانیگرای چون سامانی و صفاری و آلبویه، و ورود ترکهای غزنوی و سلجوقیِ تحتالحمایۀ خلافت بغداد پدید آمده بود اما از جهتی هم اسباب ظهور سخنگویان ممتازی چون مولانا، حافظ، سعدی، خیام و عطار و... شاهکارهای بزرگی در ادب فارسی فراهم کرد که جز با رشد و نضج در مکتب عرفانی ایران قابل ظهور نبودند. بنابراین به اعتقاد اسلامی ندوشن ایران در دوره میانه تاریخ خود که به دوران پس از اسلام شناخته میشود از امپراتوری سیاسی دوره باستان بهنوعی امپراتوری فرهنگی کوچ کرده و با بهرهگیری از آموزههای اسلام راستین و میراث اشراقی ایران باستان، سنت فکری ژرفنگر و گشایندهای به نام عرفان بنیان نهاد که توازن بخش ایرانیت و اسلامیت بود و عیارهای انسانی و اسلامی را در هم میآمیخت تا خود را از کوران تعصب و تزاید، برهاند و راه تعقل و توازن را به مردم بنماید، حاصل چنین رویکردی بزرگترین شاهکارهای فرهنگ و ادب فارسی است که در این دوران به وجود آمد. بنابراین از دیدگاه وی، ورود اسلام به ایران مهمترین حادثه در تاریخ دراز آهنگ ایران است. چون در کتاب ایران و تنهائیاش نیز آورده است؛ در میان افتادنهای تاریخ، افتادن ساسانیها از همه عجیبتر است براثر آن سرنوشت ایران دگرگون گشت و ورق تازهای در تاریخش باز شد. چه میبایست کرد؟ اسلام، با پیام توحید، عدالت، و... به ایران آمده و ایرانی آن را با آغوش باز پذیرا گشت؛ اما دیری نپایید که بنیامیه، سیاست تبعیض نژادی در پیش گرفت و مردمی را که بیش از هزار سال، پیشینه مدنیت و جهانداری داشت، «عجم» و «موالی» خواند. او دراینباره می گوید؛ هر چند پیام اسلام، شیرین و گوارا بود وحتی پارهای قیدهای زندگی اجتماعی ایرانیان همچون نظام طبقاتی را از میان برداشت و سبب شکفتگی استعدادها گشت؛ ولی عملکرد بنی امیه وبنی عباس که به نام اسلام حکم میراندند، ایرانی را بار دیگر در تاریخ خویش، بر سر دوراهی قرار داد. این جنبوجوش تازه و درعینحال تنگناهایی که ایرانی احساس میکرد، او را چند گاهی در ابهام و گیجی فروبرد، ولی سرانجام تصمیمی تاریخی گرفت. تصمیم نهایی آن شد که دین جدید پذیرفته شود، بیآنکه ایران از دست برود. ایران به صورتی که در گذشته بود دیگر نمیبود اما جوهره آن را میشد در شکل دیگری نگاه داشت. او در ادامه می گوید؛ من گمان میکنم که تاریخ این هزار و چهارصد ساله ایران بر روی این تصمیم حرکت کرده است. این امر، از یک سو به آفرینشِ گونهای پویش و پویایی انجامید که سرچشمه آثار مهمی شده است؛ و لذا ازاینپس وزنه زندگی بر فرهنگ افتاد. در پی این تحول دورانساز، فرهنگ ایران اسلامی با فرهنگ کهن ایرانی پیوند یافت. سپس با تأکید فراوان ادامه می دهد؛ در این میان جایگاه شاهنامه، ممتاز است. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند؛ و به تولای آنان، باز ایرانی شد قومی متفاوت با دیگران، این کتاب، ایران گذشته را به ایران بعد پیوند داد. ایران، تغییر مذهب داده بود، ولی زبان فرهنگ، زبان جاویدان و عام است ازاینرو، فرهنگ ایران باستان، همچون آب قنات که از ژرفای خاک و پنهان حرکت میکند، به دوران اسلامی نفوذ کرد؛ و رد پای خود را بر همه چیزاز آداب و آیینها، آتشافروزی نوروز، موسیقی، نقشهای قلمکار، قالی، کاشی، اندرزها، نامها، یادها، داستانها و...گذاشت. اسلامی ندوشن در کتاب مرزهای ناپیدا از این انباشت فرهنگی که تهنشین وجدان آگاه و ناآگاه قوم ایرانی است بهعنوان مرزهای ناپیدا یاد می کند و آن را بایگانی ذهنی و حافظه تاریخی حبس شدۀ گذشتگان میداند که بقول خیام؛ گفتند فسانهای و در خواب شدند، او معتقد است؛ همین افسانۀ بزرگ، در اتصال رودوار خود، زندگی انسان را پهناور کرده است تا انسان از مرحله خور و خواب درگذرد و پشت دیوار سربیرنگ پوچی و ملالت متوقف نماند و امروز خود را بر پایه آموختههای دیروز، سامان آگاهانهتری دهد.
کانال عصر ایران در تلگرام