گفتاری از امام موسی صدر درباره سیره امام رضا (ع)
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۱۶۷۸۵
به گزارش صدای ایران از شفقنا، امام موسی صدر در یک سخنرانی به بخش هایی از سیره امام رضا (ع) پرداخته است.
در این سخنرانی آمده است:
… ایشان (امام رضا علیه السلام) پرچمهای هدایت و چراغ تاریکی ها هستند. آنان یکی پس از دیگری آمدند تا نوبت به امام علی بن موسی الرضا (ع) رسید. در زمان امام، حادثه جدیدی اتفاق افتاد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امین به ملک مأمون تجاوز و وی را عزل کرد. سپس مأمون بر ضد برادرش قیام و با کمک اهالی خراسان، بغداد را فتح کرد. او برادرش امین را کشت و خلیفه همه جهان اسلام شد. او به فکر فرو رفت که آیا در بغداد که پایتخت جهان اسلام است، اقامت کند و خراسان را که محل سربازان و سپاهیان و قلعه پهلوانان بود، ترک کند؟ آیا پایگاه نظامی خود را رها کند؟
همان طور که میدانیم وسایل نقلیه آن روز توان جابجایی سپاه را نداشت. اگر خراسان را رها میکرد، امکان شورش بر ضد وی وجود داشت و ممکن بود اهالی خراسان به همان شکل که امین را عزل کردند، مأمون را نیز عزل کنند. اگر به خراسان برود و بغداد و علوی های بسیار و عباسیانی را که در آنجا زندگی میکردند، به حال خود رها کند، در این صورت امکان داشت آنان با کسی که بر خلاف امین، ارادهای قوی داشته باشد، بیعت کنند و با تبانی خلافت را از دست مأمون بگیرند و او را با مشکل جدیدی مواجه کنند و شاید حتی او را بکشند.
مأمون اندیشید و به این نتیجه رسید که پایگاه خویش را خراسان قرار دهد و قدرتمندترین شخصیت علویان و عباسیان، یعنی امام علی بن موسی الرضا (ع) را که همه علویان و عباسیان به برتری وی معترف بودند، از مدینه به خراسان دعوت کند و از وی بخواهد که خلیفه مسلمین شود.
بسیاری از سیره نویسان و مورخین این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. آنان بحث کردندهاند که آیا پیشنهاد مأمون به علی بن موسی الرضا واقعی بود یا تنها تعارف بود؟ البته من نمیخواهم وارد این بحث شوم. هنگامی که مأمون میخواست پیشنهاد این مسئولیت را به امام بدهد، به وی گفت: اگر خلافت را نمیخواهی، پس ولایتعهدی را قبول کن. امام ابتدا نپذیرفت، اما پس از گفتگوهای طولانی، این مسئولیت را با این شرط که مسئولیت خلافت را نپذیرد و در حکومت مشارکت نداشته باشد، قبول کرد و بدین ترتیب خلافت مأمون استقرار پیدا کرد و جهان اسلام آرام شد….
چرا امام رضا مسئولیت را پذیرفت؟ زیرا جامعه اسلامی به علت وجود سیاستمداران و سوء استفاده کنندگان نمیتواند حکومت اسلامی حقیقی و جدی آن را در اقامه حق تحمل کند. امام حسین (ع) میفرماید: «الناس عبید الدنیا و الدین لحق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون: مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنان است، تا زمانی که معیشت آنان را تأمین کند، گرد آن جمعاند؛ اما زمانی که آزمایش شوند، دینداران حقیقی اندکند.»
مردم درباره دین سخن زیاد میگویند، اما زمانی که مصالح و منافعشان با دین در تعارض باشد، دینداران اندکند. اینجا دین از غیر دین تشخیص داده میشود. امام میدانست این مردمی که از او تعریف و تمجید میکنند، توان تحمل حکومت حق را ندارند؛ حتی مأمون نیز چنین تحملی ندارد. مأمون در مقام امتحان امام به او گفت: مایلم امامت نماز عید را بپذیری. امام ابتدا عذرخواست، اما به دنبال اصرار مأمون پذیرفت و فرمود: امامت را به این شرط میپذیرم که آن را به شیوه رسول خدا (ص) اقامه کنم. مأمون پذیرفت. در نتیجه اعلام شد که امام نماز عید را در خارج شهر اقامه خواهد کرد.
سپاهیان به حسب عادت خویش در زمان هایی که خلیفه میخواست نماز عید بخواند، لباسهای فاخر خویش را به تن کردند و بر اسبان قیمتی خویش سوار شدند و آماده جلوی در منزل امام ایستادند. پس از مدت زمانی در باز شد و امام پا برهنه از خانه بیرون آمد؛ در حالی که عبای خویش را وارونه پوشیده بود و خاشعانه حرکت میکرد و پشت سر وی غلامان نیز پابرهنه و خاشع به سوی جایگاه اقامه نماز حرکت میکردند.
امام الله اکبر میگفت و غلامان نیز به تبعیت از وی شعار الله اکبر سرمیدادند. وقتی سپاهیان امام را با این حالت دیدند، از اسبهای خویش پیاده شدند و کفشهای خود را کندند. اگر فردی از آنان چاقو به همراه داشت، با آن بند کفشهای خود را پاره میکرد. همه پابرهنه شدند و پشت سر امام به راه افتادند. امام الله اکبر میگفت و غلامان و سپاهیان بانگ الله اکبر سر میدادند. راوی حدیث میگوید: «گویا آسمان و زمین و کوه و دشت و همه اشیا بانگ الله اکبر میزدند. گویی رسول خدا هنگام حرکت برای نماز عید در برابر ما ظاهر شد.»
این چنین، عظمت نواده پیامبر ظاهر شد. خبر به مأمون رسید. وزیرش فضل به وی گفت: یا امیرالمؤمنین، اگر میخواهی خلافتت پایدار بماند، باید امام رضا را به خانهاش بازگردانی. در غیر این صورت، اگر با این حال نماز بخواند، مردم مجذوب او خواهند شد. مأمون به دنبال امام دوید و گفت: پسر عمو، تو خود را به زحمت انداختهای، من راضی به زحمت شما نیستم، از شما میخواهم که به خانه باز گردید.
آنها نتوانستند همین نماز خواندن امام را هم تحمل کنند، پس اگر امام احکام را اجرا میکرد و حرام و حلال الهی را بیان میکرد و امور را در مسیر صحیح قرار میداد، چه میکردند؟ امامی که میفرمود: شخص قدرتمند نزد من ضعیف است تا حق دیگران را از او بگیرم و ضعیف نزد من قوی است تا حقش را به وی بپردازم. اگر امام میخواست این سخن خویش را اجرا کند، آنان طاقت نمیآوردند. بنابراین فضا مناسب نبود و امام باید به آموزش و پرورش و فرهنگ سازی میپرداخت و این کار را هم آغاز کرد.
سیره زندگی امام طولانی است و شب ما کوتاه؛ اما درباره یکی از ابعاد فضایل اخلاقی امام صحبت خواهم کرد که برادرمان شیخ حسن درباره آن صحبت کرد. یکی از دربانان امام، به نام شیـخ معروف کوخـی، برای دوستان خویش چنـین نقل میکند: «عاشرته احدی عشر سنه فوالله ما رأیته شتم قط: یازده سال با امام معاشرت داشتم و یک ناسزا از او نشنیدم.».
کجاست دوستی اهل بیت؟ دوستی ایشان یعنی عمل به این تعالیم، کسی که به این آموزهها عمل کند، دوستدار آنان است. انسان حالت های مختلفی دارد؛ گاهی خشمگین میشود و گاهی خشنود است. در حال طبیعی انسان ناسزا نمیگوید، اما آیا در حالت خشم، کسی میتواند زبان خویش را حفظ کند؟ دو برابر جواب ندهد؟ یا شخص ظالم را مهدورالدم نداند؟ حریم او را نشکند؟ آبروی او را در حضور و یا غیاب او نریزد؟ خدا میفرماید: «لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب التقوی: دشمنی با گروهی سبب نشود عدالت نورزید، عادل باشید، عدالت به تقوی نزدیکتر است.»(مائدهر ۸)
ایمان در حال خشم ظاهر میشود. اگر خشمگین شدی و صبر کردی، مؤمن هستی. وگرنه در حال عادی که کسی دشنام نمیدهد، مهم در حالت خشم است. ایمان در سه حالت آشکار میشود: اول خشم، دوم بلا و سوم مصیبت. هنگامی که شخصی به مصیبتی مبتلا میشود، ناراحت و خشمگین میشود و ممکن است حرف ناصوابی بزند. خدا میفرماید: «و الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون: کسانی هستند که زمانی که بلا و مصیبتی به آنان رسد، میگویند ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم.»(بقرهر۱۵۶) خداوند بر ایشان درود فرستاده و رحمت خود را بر آنها نازل میگرداند.
حالت سوم زمانی است که انسان از فقر میترسد. در هنگام تندرستی اگر در معامله فقیر نکند، ربا نـخورد و احـتکار نکند، مـؤمـن است؛ در حالی که نگران آینده خـویش و فرزنـدانـش اسـت. خداوند میفرماید: «الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء: شیطان به شما وعده فقر میدهد و شما را به کار بد وا میدارد.» (بقرهر ۲۶۸)
معروف میگوید: ندیدم امام ناسزا بگوید، بیادبی کند یا غفلت کند یا دین را فراموش کند و… با اشخاص ضعیف مهربان بود. زمانی که فضل، که به ذوالرئاستین شهرت داشت، نزد وی میآمد تا برگهای را امضا کند، دو ساعت میایستاد، اما او سر خویش را بلند نمیکرد؛ چون در حال عبادت بود.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: امام موسی صدر سیره امام رضا الله اکبر امام رضا نماز عید
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۱۶۷۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مطابق با سیره امام صادق(ع) نهی از منکر باید همراه با محبت باشد
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: فردا ۲۵ شوال سالروز شهادت صادق آل محمد (ص) رییس مذهب شیعه جعفری است. امام صادق (علیه السلام) در سال ۱۴۸ قمری به دست عوامل منصور دوانقی مسموم شد و بر اثر آن، به شهادت رسید.
برای تبیین سیره تبلیغی امام صادق (ع) باید مقدماتی در خصوص تبلیغ صحیح بیان کرد. تبلیغ به معنای رساندن پیام به فرد یا افراد است. خداوند در آیه ۵۴ سوره نور میفرماید: «قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»، همچنین در آیه ۱۸ سوره عنکبوت میفرماید: «وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ». در هر دو آیه از «الْبَلَاغُ الْمُبِینُ» استفاده شده و اساساً از شئونات رسالت، تبلیغ و رساندن پیام است و این رساندن اینگونه نیست که حرفی روی هوا زده شود، بلکه مقصود آن است که باید پیام بر دلها اثر کند.
تبلیغ، عناصر و مولفههایی دارد. هرکسی که مشغول کار تبلیغی میشود در واقع میخواهد پیام مهمی را برساند. از جمله عناصر مهم دیگر تبلیغ، پیام رساننده و در وهله بعد کسی است که پیام را دریافت میکند.
همچنین شیوه رساندن پیام و اینکه از چه ابزار و شیوهای برای بیان پیام استفاده میشود از اهمیت برخوردار است. در تبلیغ رساندن پیام است که اهمیت دارد؛ پس از مقدماتی که به آن اشاره شد به سیره تبلیغی امام صادق (ع) میرسیم که درباره تمامی مؤلفههای یاد شده میتوان نظر امام را جویا شد و پیگیری کرد. طبیعتاً الگو قرار دادن آن حضرت تأثیر بسزایی در امر تبلیغ دین دارد.
عمیق بودن و کوتاه بودن پیام اهمیت به سزایی دارد، امام صادق (ع) این مولفهها را در قالب موضوعاتی نظیر امام شناسی، مبارزه با انحرافات و مبارزه با طاغوت و ظلم و ستم، وحدت و برادری، تاکید بر مواسات و حمایت از نیازمندان و بسیاری از امور مهم دیگر بیان میفرماید و همه این پیامها موضوعیت دارند، از سوی دیگر مبارزه با غلات را در دستور کار خود قرار میدهد، یعنی کسانی که پیام غلط و دروغ را در جامعه میپراکنند، افرادی که در امر محبت به اهل بیت (ع) اهل افراط هستند و آنان را در جایگاه خدایی مینشانند.
در شرایط امروز ابزارها متفاوت شده و تبلیغ در قالبهای مختلف از جمله فضای مجازی نمود یافته و با شکل سنتی خود فاصله فراوانی گرفته است، بنابراین مبلغ باید پیام را در روزگار کنونی به بهترین شکل به مخاطب منتقل کند. مبلغ نباید از ناملایمات خسته شود و باید به حرفی که خود میزند باور داشته و به آن عمل کند، باید صبور باشد و با سعه صدر به سوالات پاسخ بگوید. این موارد را در بیانات و سیره امام صادق (ع) میتوان یافت.
مساله دیگری که در مورد مبلغ اهمیت دارد و در سیره امام صادق (ع) به وضوح نمایان است، عامل بودن به آن چیزی است که مبلغ مردم را به آن دعوت میکند، به بیان دیگر عالم عامل بودن؛ لذا امام صادق (ع) میفرماید: «کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم» (با غیر زبانهایتان مردم را دعوت کنید). این بدان معناست که باید در مقام عمل مردم را دعوت کرد؛ مردم باید مشاهده کنند که مبلغ خود اهل عمل است و به سخنانی که مطرح میکند عمل کرده و صرفاً شعار نمیدهد. امام صادق (ع) در حدیث دیگری نیز همین مساله را مورد توجه قرار داده و میفرماید با عمل خود بدون اینکه سخن بگویید و به صورت خاموش، مردم را به سنت ما اهل بیت دعوت کنید.
«مفضل بن عمر» از شاگردان و اصحاب امام صادق (ع) بود، روزی در خیابان دو نفر را مشاهده کرد بر سر موضوع ارث با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند، مفضل این دو را به منزل خود دعوت کرد و پس از حل مشکل آنها و فیصله دادن دعوا با پرداخت ۴۰۰ درهم از جیب خود گفت: این درهمها برای من نیست بلکه از آن امام صادق (ع) است که این مبلغ را نزد من گذاشته است تا با آن مشکلات شیعیان را حل کنم؛ این رویکرد امام در واقع همان اقدام عملی است.
از سوی دیگر مبلغ باید انسان زیرکی باشد و به راحتی دچار فریب نشود. این سیره امام صادق (ع) است، برای مثال در برخورد با ابومسلم، ابوسلمه خلال و بسیاری از موارد دیگر حضرت متوجه شدندکه آنان به دنبال مطامع سیاسی خود هستند و لذا حضرت در زمین این افراد بازی نکردند؛ یک مبلغ نیز باید چنین باشد و با شناخت موقعیت و زمان و مکان سخن بگوید، از سوی دیگر توجه به تبلیغ آشکار و پنهان نیز اهمیت دارد. امام صادق (ع) با توجه به شرایط آن روزگار تبلیغ پنهانی را هم تجربه کردند، همچنین با توجه به موقعیت خاصی که از نزاع میان بنی امیه و عباسیان پیش آمده حوزه علمیه بزرگی را سامان داده و شاگردان متعددی را تربیت کردند؛ همچنین به پرسشها در قالب برگزاری مناظرات پاسخ گفته و با افرادی چون ابن مقفع، سفیان ثوری و … مناطره داشتند.
مطابق با سیره امام صادق (ع) امر به معروف یا نهی از منکر باید همراه با محبت باشد. در دوران زندگی آن امام همام ابوبصیر از یاران نزدیک امام صادق (ع) میگفت: مرا همسایهای بود که مرتکب کارهای ناشایست متعدد میشد به درخواست خودش حال وی را برای امام بازگو کردم. حضرت فرمود: به او بگو که: «آنچه را که تو بر آن هستی واگذار و من از برای تو بر خدا بهشت را ضامن میشوم؛ دَعْ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ وَ أَضْمَنَ لَکَ عَلَی اللَّهِ الْجَنَّةَ».
به شقرانی به اعتبار اینکه یکی از اجدادش برده بوده و رسول خدا او را آزاد کرده بود «مولی رسول اللّه» میگفتند و این افتخاری برای وی بود. امام با کمال محبت به ایشان فرمود: «کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو به واسطه انتسابی که با ما داری و تو را وابسته به خاندان رسالت میدانند خوبتر و زیباتر است. و کار بد از هرکس بد است، ولی از تو به خاطر همین انتساب زشتتر و قبیحتر است»
نکته دیگر آن است که در امر تبلیغ باید مخاطب شناس باشیم، امام صادق (ع) همواره نسبت به جوانان تاکید داشت و آنان را به کسب معارف دین و دانش اندوزی دعوت میکرد. توجه به مخاطبان جوان از جمله مسائلی بود که حضرت به آن توجه داشت؛ همچنین توجه به ظرفیت روحی افراد در انتقال یک پیام، امام صادق (ع) فرمود: کسانی که ایمان کاملتری دارند نباید از دیگران بیشتر از ظرفیتشان انتظاری داشته باشند.
اما یکی از مهمترین روشها در سیره تبلیغی امام صادق (ع) آن است که ایشان در لحظات خاص پیام را منتقل میکنند؛ برای مثال حضرت در لحظات پایانی عمر مبارک خود، اقوام و نزدیکان را فراخوانده فرمودند: شفاعت ما اهل بیت به کسی نمیرسید که نمازش را سبک بشمارد؛ همچنین در باب زمان شناسی میتوان به بهرهبرداری حضرت از مجلس عزای امام حسین (ع) اشاره داشت، رساندن پیام و بیان مطالب مختلف در ایام حج، بنابراین مکان و زمان اهمیت بسزایی در انتقال پیام دارد. در نهایت باید بر این نکته تأکید کرد که تبلیغ و رساندن پیام عناصری دارد. این عناصر تک تک باید مورد توجه قرار بگیرند تا پیام به درستی منتقل شود، همه این موارد در سیره امام صادق (ع) قابل مشاهده است.
کد خبر 6083774