از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر...
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۲۷۰۳۰
یک سال از درگذشت محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران گذشت. محمدرضا شجریان اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد متولد شد. پنج ساله بود که در خلوت کودکانهاش آواز میخواند در ۹ سالگی تلاوت قرآن را آغاز کرد و در سال ۱۳۵۶ در مسابقه تلاوت قرآن کشوری، رتبه نخست را بدست آورد. استاد در سال ۱۳۵۸ دعای «ربنا» و مناجات مثنوی افشاری را به صورت بداهه و به قصد آموزش به هنرجویان خواند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رادیو همان اجرا را پخش کرد و این دعا به مدت ۳۰سال از اصلیترین برنامههای رادیو در ماه رمضان شد. بعدها،این دعا توسط سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به عنوان اثر ملی ثبت شد. شجریان در سال ۱۳۴۹، درجه ممتاز را در خوشنویسی هم بدست آورد. اما بزرگ موسیقی ایران در چنگال سرطان گرفتار شد و پس از سال ها مبارزه با این بیماری۱۷ مهر ۱۳۹۹ در ۸۰ سالگی درگذشت.
در صفحه امروز با توجه به مجال اندک صفحات کاغذی، خواستیم با سه روایت ادای دینی کنیم به بزرگ موسیقی ایران؛ استاد محمدرضا شجریان.
چوپانی شاید یا کشاورزی عاشق
تا پیش از «شب سکوت کویر»، آوازهای فراوانی از محمدرضا شجریان شنیده بودم. آن روزها، روزهای خوبی بود و هنوز کارهای استاد از رادیو و تلویزون پخش میشد... اما «شب سکوت کویر» که به بازار آمد، در من اما انگار، دنیایی تازه متولد شد. تا پیش از این کاست، محمدرضا شجریان با آن آوازهای اتوکشیده، در ذهنم هیبت مردی شق و رق داشت که لباسهای فاخر میپوشید و حسابی مبادی آداب بود. صدای محمدرضا شجریان آن وقتها برایم معادل بود با غزلهای سعدی؛ وقتی شبها کلافه از بیخوابی، دیوان حضرتش را باز میکردم و میکوشیدم تا لابهلای شیرینی شعرها، لذت آن گونه از عاشقی و عشقبازی را بفهمم. شب سکوت کویر اما چهره محمدرضا شجریان را در ذهنم ناگهان عوض کرد؛ آن مرد شق و رق خوشپوش با لحن فاخر آوازهایش، ناگهان بدل به چهرهای آشنا شد؛ چوپانی شاید که یک روز عصر جایی در دشت جام دیده بودمش؛ یا کشاورزی عاشق که همانجاها، در دل خاک تفتیده، آوازش را لابهلای صدای آبها، میبرد پای خوشههای سبز گندم.
حاج قربان را هم با شب سکوت کویر شناختم. شبهای کابوسوار کنکور بود و صدای دوتار حاج قربان و کمانچه محزون کیهان کلهر، همراه قوشمه علی آبچوری و دایره حسین ببی، در آن ضبط رنگ و رو رفته پاناسونیک، از وسط کتابها و جزوهها پرتم میکرد به شبهای مهتابی دشتهای خراسان. بعد صدای محمدرضا شجریان، میبردم به جایی که نمیشناختم اما انگار همه تاریخ را همانجا زیسته بودم. صدای محمدرضا شجریان را که در شب سکوت کویر شنیدم، فهمیدم هزاران سال است که همینجا در خاک خراسان زندگی کردهام.
همان روزهای پر تشویش کنکور به سرم افتاده بود کتابها و جزوهها را دور بیندازم؛ بعد بزنم به دل جاده و بروم حاج قربان را ببینم و دوتارش را ببوسم؛ یا گم بشوم وسط شلوغیهای تهران و سراغ مردی را بگیرم که لحن آوازش هنوز خراسانی بود... دیدار حاج قربان اما وقتی میسر شد که او چند سالی میشد بیرون قبرستان علیآباد قوچان، کنار تاکستانش دراز کشیده بود. محمدرضا شجریان را هم وقتی ملاقات کردم، که پیکرش در خاک توس آرام گرفته بود؛ زیر سایه بلند حضرت فردوسی، نزدیک مهدی اخوان ثالث.
حالا تقویمها میخواهند بگویند که حاج قربان، سالهاست که مرده؛ علی آبچوری مرده؛ حسین ببی هم مرده؛ محمدرضا شجریان هم سالی پیش از این خاموش شده؛ کی اما این حرفها را باور میکند؟ اصلاً چرا کسی باید این حرفها را باور کند؟ آن صدای پرشور دوتار، آن صدای پر طنین قوشمه، آن آواز سوزناک روستایی، مگر خاموش میشود. همین حالا هم که دارم این کلمات را پشت هم ردیف میکنم، حاج قربان دوتارش را دستش گرفته و دارد چیزی در مقام «شوان» کردی میزند. علی آبچوری هم همه نفسش را فرو میدهد در نای قوشمه. حسین ببی هم با آن چشمهای زاغ، دایره میزند. محمدرضا شجریان هم کنارشان ایستاده و میخواند که
بمیرم تا تو چشم تر نبینی
شرار آه پر آذر نبینی
چنان از آتش عشقت بسوزم
که از مو رنگ خاکستر نبینی
این صداها خاموش نمیشود؛ این آدمها هیچ وقت نمیمیرند؛ خاطرتان جمع.
سه ضلع مثلث ارزشمند
عباسعلی سپاهی یونسی شاعر و روزنامه نگار: آرامگاه فردوسی پس از فوت استاد محمدرضا شجریان برایم حکم مثلثی یا به قول تاجیکها سه کُنجهای ارزشمند را پیدا کرده است. در تعریف مثلث با سه ضلع روبهروایم که هر کدام از آنها از جهت ارزش و اعتبار در بالاترین درجه ممکن قرار میگیرد. اول و پیش از همه فردوسی بزرگ یکی از ستونهای ارزشمند زبان فارسی. در کنار او مهدی اخوان ثالث از قلههای ادب معاصر که شعر نو نیمایی را با همان فخامت و راستی و درستی که از زبان خراسانی انتظار داریم میسرود برای ما، شعر اخوان متر و معیاری است برای سنجش دیگر سروده ها به اسلوب نیمایی.
در این مثلث محمدرضا شجریان اما در حوزههای دیگر درخشیده است. محمدرضا شجریان نیز متر و معیاری است برای دیدن و شنیدن موسیقی اصیل ایرانی. صدای او سنجهای است برای یافتن موسیقی ارزشمندی که میتواند موجب نشاط روحی شنونده و حظ او از آواز بشود. ارزش کار محمدرضا شجریان در این است که همه نکاتی که پیش از او نزد اساتید مختلف پراکنده بود، در او یک جا جمع شد. یعنی میتوان شجریان را چکیده هنر استادان بزرگ موسیقی اصیل و دستگاهی ایرانی دانست. او خوشه چین محضر بزرگانی همچون احمد عبادی، نورعلی برومند، اسماعیل مهرتاش، عبدالله دوامی، غلامرضا دادبه و ... بود که حاصل آن خرمنی شد بزرگ و بیهمتا.
اهمیت شجریان در موسیقی اصیل ایرانی و آواز مشابه اهمیت فردوسی در شعر فارسی است. اگر فردوسی بزرگ را به فرض محال در ادب پارسی نادیده بگیریم یکی از ستونهای مهم کاخ سخن فارسی را از دست دادهایم. محمدرضا شجریان نیز در موسیقی و فرهنگ ایرانی همین جایگاه را دارد؛ یعنی نبود او معادل کم شدن یکی از ستونهای بنای ارزشمندی است که کم کردن یک ستون میتواند به کلیت آن بنا آسیبی جدی وارد کند. ما خراسانیها باید خود را سعادتمند بدانیم که این سه بزرگ بالیده در خراسان بودند و باید قدردان این مثلث بیهمتا باشیم.
جای خالی مشاهیر هنر در پرده نقرهای
مهدی غلامحیدری - روزنامهنگار و منتقد:
الف- سینمای ایران دراین سالها، بیشتر از آن که نشانی از هنر و متعلقاتش داشته باشد ، رنگ وبوی تجاری گرفته است. در واقع همیشه «گیشه» حرف اصلی سینمای ماست. این به همان اندازه که میتواند در کوتاه مدت به بقای این سینمای نحیف و مهجور کمک کند، در دراز مدت میتواند به بلای جانش تبدیل شود. اما تا همین جا میتوان گفت وجود همین راهبرد است که بخش نخبه جامعه مخاطب را از این هنر ناامید کرده است؛ چون هیچ آوردهای برای این دسته از مخاطبان نداشته است. به تولیدات سه ساله اخیر سینمای ایران نگاه کنید. چند کار عمیق و درخور درباره موضوعات مختلف و شخصیتهای قابل اعتنا در آن میبینید؟ تقریباً هیچ. سینمای ما هیچ آوردهای برای مخاطبان جدی این حوزه نداشته است یا دست کم آنقدرها چشمگیر و مهم نبوده است، این در حالی است که جای نام آوران عرصههای مختلف هنر و فرهنگ و تاریخ در سینمای ما خالی است. به جز مرحوم علی حاتمی که علاقهاش به تاریخ و هنر این مملکت در بیشتر آثارش نمود دارد ، تقریباً کسی به این حوزه ورود نکرده است. هم او بود که اولین بار رنج یک گروه موسیقی ایرانی را برای ثبت و ضبط آثارشان تصویر و حلاوت صدای استاد «محمد رضا شجریان» را در این سفر پرافت وخیزماندگار کرد. به جز او تقریباً کسی حاضر نشد داستان «کمال الملک» را با آن نگاه فاخر به زبان سینمایی ترجمه کند. یا زندگی ستارخان و امیرکبیر را دستمایه دو اثر گرانمایه خود کند ...
اساساً سینمای داستانگوی ما در این سالها کمتر به سراغ سر سلسله جنبانان عرصههای مختلف نقاشی، تجسمی، موسیقی و... رفته است.
هر چقدر توشه سینمای داستانگو در پرداختن به زندگی نامآوران عرصههای مختلف هنری ما ، حقیر و کم مایه است، سینمای مستند قوی و فربه ظاهر شده است. اساساً سینمای مستند به خاطر اینکه آبشخورش از بخشنامه، توصیه نامه و تشخیص بهینه فلان مدیر سینمایی نمی آید و یکسره به جوشش و ذوق و انگیزه سازندگانش متکی است، راهی جداگانه از سینمای حقیر داستانگو پیموده است. سینمایی که هم در انتخاب سوژه و هم در اجرا به کیفیت شگرفی رسیده است.
در حال حاضراز سینمای داستانگو به خاطر نگاه گیشهای که میزان فروش یک فیلم را عامل موفقیت یا شکست یک اثر میداند، نمیتوان انتظار داشت زندگی بزرگانی چون محمد رضا شجریان، محمود فرشچیان و ... را بازتاب دهد...
ب- اما داستان ما سوی دیگری هم دارد که به اندازه اولی مهم و از منظری بسیار مهمتر است. در حال حاضر مشکل سینمای ما تنها به بخش تولید محدود نمی شود. به نوعی میشود گفت در سینمای فرهنگی مشکل فراتر ازتولید محتواست. ذائقه مخاطب در طول این سالها آنچنان دچار تغییر و دگرگونی شده که دیگر میلی به دیدن بزرگان فرهنگی، هنری و ورزشیاش برپرده سینما ندارد. فروش ناچیز فیلم «تختی» در گیشه همه پیشبینیها در اینکه مردم دوست دارند قهرمانانشان را در سینما ببینند را نقش برآب کرد. فیلم اگرچه به مدد تلویزیون و نمایش خانگی تا حدودی دیده شد، اما راه را برای تولیدات بعدی بست. واقعیت این است که باید ذهنیت مخاطب سینما را برای تولید یک اثر فرهنگی آماده کرد. دیدن زندگی مشاهیر و بزرگان هنر و فرهنگ بر پرده سینما به خودی خود اتفاق خوبی است، اما وقتی این اتفاق مبارک است که تمام مصالح آن آماده باشد. یعنی زمینه ساخت آبرومندانه این آثار فراهم شود ، تبلیغات مناسبی برای آن انجام شود و از همه مهمتر اینکه فیلم در شرایط مناسبی هم به مخاطب ارائه شود تا مخاطب راغب شود فیلم را حتماً ببیند. تربیت ذائقه مخاطب برای دیدن آثار متفاوت با جریان بدنه سینما میتواند نقطه شروع یک کار بزرگ در این زمینه باشد. این شاید به ثواب نزدیکتر باشد.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: محمدرضا شجریان استاد آواز ایران محمدرضا شجریان شب سکوت کویر سینمای ما حاج قربان سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۲۷۰۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نکوداشت محمدرضا سنگری در دزفول
آیین نکوداشت ادیب دزفول دکتر محمدرضا سنگری در حسینیه ثارالله دزفول با حضور آحاد مردم و مسولان استانی و کشوری در شهرستان دزفول برگزار شد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از دزفول، آیین نکوداشت ادیب دزفول دکتر محمدرضا سنگری در حسینیه ثارالله دزفول با حضور آحاد مردم و مسولان استانی و کشوری در شهرستان دزفول برگزار شد.
وی در این مراسم با بیان اینکه خود را لایق این نکوداشت نمیداند، اظهار داشت: سکونت در کنار رودخانه دزفول، کتابهای فراوانی از بالادست برای من داشت که ایام کودکی با این کتاب های از آب گرفته مانوس بودم.
سنگری با بیان اینکه فضای معنوی دزفول از جمله ابعاد این شهر است که کمتر به آن پرداخته شده است گفت: اگر کسی طالب علم باشد، همه اشیا و حوادث، معلم او خواهد بود.
وی افزود: همه ارکان عالم معلم انسان است و شاگرد خوب کسی است که این درس ها را به خوبی درک کند و از این درسها بهره گیری کند.
این عاشورا پژوهش برجسته، پرهیز از نگاه بسته در مسایل مورد تاکید قرار داد و گفت: حفظ نسل کنونی نیازمند باز کردن آغوش بر روی آنها است.
محمدرضا سنگری استاد و ادیب برجسته کشوری در ادامه با گرامیداشت استاد شهید مرتضی مطهری اظهار داشت: معلم خوب نقش ارزنده ای در شکل گیری شخصیت افراد دارد و اگر آبرویی دارم به واسطه داشتن معلمان بسیار خوب است.
سنگری اجتناب از خودبینی را رمز بزرگی دانست و ادامه داد: کسانی که بر وجود خود خط می کشند، خداوند زیر نام آنها خط پررنگی می کشد و این رمز بزرگی و عظمت ابالفضل(ع) است.
وی در ادامه افزود: همه چیز من گره خورده با حسین(ع) است و دوست دارم بر کفن نام «اباعبدالله(ع)» و بر قبرم کلمه «معلم» نقش ببندد.
به گزارش تسنیم، در حاشیه این آیین که با حضور حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد، نمایشگاهی از آثار تالیفی این مولف و استاد برجسته ادبیات کشور برپا شد.
محمدرضا سنگری در اولین روز آبان 1333 هجری شمسی در خانواده ای اهل دین، ادب و معرفت د درفول دیده به جهان گشود. وی تمام دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و بسیاری از سال های پس از آن را در دزفول گذراند و از مبارزان جوان پیش از انقلاب و رزمنده و مبلغ موثر سال های دفاع مقدس است.
سنگری، پس از پایان تحصیل در مقطع کاردانی در سال 1354 به عنوان معلم ادبیات به استخدام آموزش پرورش درآمد و پس از آن در سال 1373 با گذراندن مراتب عالی علمی موفق به اخذ درجه دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.
سنگری یکی از پژوهشگران عاشورایی برجسته کشور است که سوابقی نظیر عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، عضو شورای نویسندگان کتاب مطالعات اجتماعی، مدیر دفتر هنر و ادبیات عاشورایی حوزه هنری، عضو گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عضو شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم انسانی و دبیر علمی کتاب سال عاشورا را دارد.
عضو شورای مشاوران تربیتی سازمان پژوهش و برنامه ریزی، عضو شورای فرهنگی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، عضو گروه پژوهشی ادبیات پژوهشگاه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، عضو هیات مدیره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، رئیس شورای علمی بنیاد دعبل خزاعی، عضو هیات امنای دانشگاه علوم پزشکی دزفول، دبیر علمی جشنواره شعر غدیر بنیاد بین المللی غدیر، دبیر علمی کتاب ربع قرن دفاع مقدس، دبیر علمی جشنواره کتاب سال دفاع مقدس، عضو هیات امنای بسیج هنرمندان کشور و داور 10ها جشنواره و سوگواره شعر، داستان، تحقیق، پژوهش و مقاله نگاری نیز از دیگر سوابق اجرایی وی هستند.
این پژوهشگر برجسته، مولف بیش از 100 عنوان کتاب از جمله نظیر سوگ سرخ، سرچشمه امید، در قلمرو راز، نافله باغ، ادبیات معاصر، جاده سجاده و روزنهای به دنیای نوجوانی است. وی همچنین در تألیف 30 جلد کتاب درسی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان و کتابهای راهنمای معلم مشارکت داشته است.
انتهای پیام/735/.