Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-02@02:20:53 GMT

مطالبۀ تحریم کشتی ایران یعنی کورچشمی سیاسی

تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۶۰۲۷۱

مطالبۀ تحریم کشتی ایران یعنی کورچشمی سیاسی


  عصر ایران؛ هومان دوراندیش- این روزها که درخشش کشتی‌گیران ایرانی در مسابقات جهانی چشم‌ها را خیره کرده، موضع کسانی که در خارج کشور خواهان تحریم کشتی ایران (و کلاً ورزش ایران) بودند، طبیعتا قوت پیشین‌ را از دست داده ولی آن‌ها با تعدیل و تلویح همچنان بر موضع شان پا می‌فشارند.



  جان کلام این افراد این است که حکومت ایران دموکراتیک نیست، بنابراین از هر فشاری بر این حکومت باید استقبال کرد ولو که آن فشار مثلا به بهای محرومیت کشتی‌گیران ایرانی از حضور در مسابقات جهانی و المپیک تمام شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



  از این منظر، سیاست مهم‌ترین حوزۀ زندگی محسوب می‌شود و برای ایجاد دگرگونی‌های سیاسی "مطلوب"، می‌توان سایر حوزه‌های زندگی را فرو کوفت و از رونق انداخت.

  این منتقدان به تجربۀ تحریم ورزشی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی نظر دارند و بر این باورند که با تحریم ورزش ایران می‌توان حکومت ایران را به سمت سرنگونی سوق داد. اما تفاوتی که در این میان نادیده گرفته می‌شود این است که در آفریقای جنوبیِ دوران آپارتاید، سفیدپوستان اروپایی‌تباری حاکم بودند که در مجموع از جهان غرب حرف‌شنوی داشتند و به همین دلیل با نلسون ماندلا وارد مذاکره شدند و نهایتا به انتخابات آزاد و گذار به دموکراسی تن دادند.

   اما مقامات جمهوری اسلامی، برخلاف اروپایی‌تبارهای حاکم بر آفریقای جنوبی، نه فرهنگ غربی دارند نه از غرب حرف‌شنوی دارند.

   در ایران رسول خادم که نزد حکومت چهره‌ای معتمد بود، تلویحا خواستار اجازۀ مبارزۀ کشتی‌گیران ایرانی با حریفان اسرائیلی‌ شد ولی حرفش هیچ تاثیری بر سیاست رسمی کشور بر جای نگذاشت.

   در واقع این منتقدان می‌گویند مادام که جمهوری اسلامی به تاریخ نپیوندد، تلاش ما برای تحریم کشتی ایران متوقف نخواهد شد. طبیعتا سیستمی که حتی حاضر نیست مجوز مبارزه با کشتی‌گیران اسرائیلی را صادر کند تا خطر تحریم کشتی ایران منتفی شود، برای منتفی ساختن این خطر، ختم خودش را اعلام نخواهد کرد و این خیالی عبث است.

   بنابراین سنبۀ کسانی که می‌کوشند کشتی ایران را تحریم کنند، قوت سیاسی چندانی نخواهد یافت و زورش نهایتا فقط به کشتی می‌رسد. لطمه خوردن کشتی ایران هم به معنای از دست رفتن شانس موفقیت کشتی‌گیرانی است که ذاتا سیاسی نیستند و اگر در کانادای دموکراتیک یا کرۀ شمالیِ توتالیتر هم به دنیا آمده بودند، به دلیل استعداد و علاقه‌شان، احتمالا کشتی‌گیر می‌شدند و مایل بودند در مسابقات جهانی و المپیک مدال کسب کنند و از موفقیت شان لذت ببرند و کشورشان را نیز مفتخر سازند.

   اگر سیاست تحریم کشتی ایران در دوران رژیم شاه نیز دنبال می‌شد و به نتیجه‌ می‌رسید، اکنون این نام‌ها جایی در تاریخ و جامعۀ ایران نداشتند: غلامرضا تختی، عبدالله موحد، امامعلی حبیبی، ابراهیم جوادی، محمدعلی صنعت‌کاران، منصور مهدی‌زاده، منصور برزگر و ...

   کشتی ایران در دهۀ اخیر سال‌هایی پربار و پرافتخار را رقم زده است. از موفقیت چشمگیر کشتی فرنگی در المپیک لندن تا درخشش کم‌نظیر و بی‌نظیر آزادکاران و فرنگی‌کاران ایرانی در همین مسابقات جهانی اسلو. اینکه به دلیل نارضایتی سیاسی از وضع موجود، بخواهیم درِ کشتی کشور را گل بگیریم و تاریخ این کشتی را به برهوتی بی‌افتخار بدل کنیم، مصداق بارز سیاست‌زدگی است.

   این نگرش و این طرز مبارزۀ سیاسی، به سیاست چنان ضریبی می‌دهد و آن را از چنان طنین توتالیتری برخوردار می‌کند که خط خوردن نام تختی و موحد و رسول خادم و حسن یزدانی از تاریخ ایران برایش هیچ اهمیتی ندارد.

   امر توتالیتر، امری فراگیر است که همۀ حوزه‌های زندگی را در می‌نوردد. فرقی نمی‌کند که "ایدئولوژی" همۀ حوزه‌های زندگی ما را شخم بزند یا "مبارزه". مبارزه‌ای که پرافتخارترین قهرمان کشتی یک کشور را در اوج توانایی جسمی و ذهنی‌اش از دور خارج کند و او را به عنصری مغموم و خانه‌نشین و عاطل و باطل بدل کند، بعید است به نتیجه‌ای دموکراتیک منتهی شود.

   فرض کنیم در دهۀ 1980 عده‌ای از مخالفان حکومت شوروی موفق می‌شدند ورزش شوروی و سایر کشورهای کمونیستی را به کلی تحریم کنند. در این صورت دنیای شطرنج دیگر شاهد نبوغ نابغه‌ای به نام گری کاسپاروف نمی‌بود. کشتی جهان هم از سرگئی بلاگلازوف و آرسن فادزائف و والنتین یوردانف و ماخاربک خاداراتسف محروم می‌شد. آن همه ژیمناست تحسین‌برانگیز شوروی هم از ورزش رخت برمی‌بستند. در رأس همۀ آن‌ها، دیمیتری بلازرچفِ تماشایی. یا کریستین اوتو، شناگر زن آلمان شرقی، که در المپیک سئول شش مدال طلا گرفت و جهانی را مبهوت درخشش‌اش کرد. یا نادیا کومانچی، ژیمناست رومانیایی، که ستارۀ تابناک المپیک مونترال بود.

   کسی که یکسره غرق در مبارزه و سیاست شده باشد، البته برای استعداد و هنر و توان و نبوغ این همه ورزشکار نامدار تره هم خرد نمی‌کند، اما این کورچشمی سیاسی، بهره‌ای از عدالت ندارد.

   کسانی که با حکومت‌های شوروی و رومانی و آلمان شرقی مشکل داشتند، مشی سیاسی‌شان علی‌القاعده باید به سرنگونی چائوشسکو و حزب کمونیست شوروی و آلمان شرقی منتهی می‌شد نه به محرومیت نادیا کومانچی و کریستین اوتو و دیمیتری بلازرچف و آرسن فادزائف از شرکت در مسابقات جهانی و المپیک.

   وانگهی، لایه‌های تندرو اپوزیسیون خارج از کشور مدام از فروپاشی سیاسی قریب‌الوقوع در ایران دم می‌زنند. به این آقایان و خانم‌های محترم باید گفت اگر واقعا چنین باوری دارید، دیگر چرا دنبال محروم کردن حسن یزدانی و رفقایش از کسب مدال طلا و نقرۀ مسابقات جهانی سال‌های آتی هستید؟ همان بیخ سیاست را بچسبید که پرداختن به کشتی برای شما که در یک‌قدمی تغییر مسیر تاریخ هستید، عین اتلاف وقت است!

  از این حضرات مبارز، باید پرسید که تاریخ ما کی و کجا دموکراتیک بوده که شما فی‌الحال با ادعای مبارزۀ معطوف به دموکراسی، یعنی با انگیزۀ سیاسی، کمر به نابودی ورزش و فرهنگ این کشور بسته‌اید؟ یک روز به اصغر فرهادی حمله می‌کنید که چرا در کن مطابق میل شما شعارنداد، دیگر روز در پی آنید که حسن یزدانی را به خاک بنشانید آن هم به خاک سیاه!

  مبارزه‌ای که نتیجه‌اش لطمه خوردن بلکه له شدن برترین چهره‌های فرهنگ و ورزش این کشور باشد، عدمش به ز وجود. چه فرقی دارد که تختی و بهروز وثوقی هر یک به نوعی قربانی سیاست شوند یا حسن یزدانی و اصغر فرهادی؟

   کسانی که نه اهمیت هفت مدال جهانی و المپیکِ پی‌درپیِ حسن یزدانی را می‌دانند نه درخشش اصغر فرهادی در سینمای جهان برایشان اهمیت دارد، مثل همان کسانی هستند که اول انقلاب شعار می‌دادند "بی‌طرف‌ها بی‌شرفند". ما ایرانیان نتیجۀ مشی سیاسی آن حضراتِ افراطی را تا مغز استخوان چشیده‌ایم. تکرار آن تجربه، پیمودن یک راه طی شده است و عاقل هم از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود.

   به کسانی که به تجربۀ تحریم ورزش آفریقای جنوبی چشم دوخته‌اند، باید یادآور شد که در المپیک 1988 سئول، شوروی با کسب 55 طلا در رتبۀ نخست ایستاد و آلمان شرقی با 37 طلا رتبۀ دوم را کسب کرد. یعنی این دو کشور کمونیستی بالاتر از آمریکا (با 36 طلا) و آلمان غربی (با 11 طلا) قرار گرفتند.

  در آفریقای جنوبی هم اگر ماندلا عدم خشونت علیه سفیدپوستان را تضمین نمی‌کرد و در نتیجه جهان غرب از به قدرت رسیدن ماندلا حمایت نمی‌کرد، تحریم‌‌‌های ورزشی راه دشوار آزادی را هموار نمی‌کرد. بنابراین هیچ ربط معناداری بین تحریم ورزش یک کشور و تغییر یا بقای نظام سیاسی آن کشور وجود ندارد.

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۶۰۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معلمِ متفکر

۱۲ اردیبهشت ماه، سالگرد ترور آیت‌الله مرتضی مطهری، تئوریسین جمهوری اسلامی ایران است. شخصیت متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و دانشمند اسلام‌شناسی که به گفته رهبر انقلاب «نظام جمهوری اسلامی، بر پایه آن تفکر و برداشتی از اسلام بنا شده که آقای مطهری آن را ارائه کرده است».

به گزارش خبرگزاری ایمنا، علامه شهید مرتضی مطهری (ره) از دو جهت در روند نهضت اسلامی مردم ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ انجامید، نقشی اساسی ایفا کرد؛ یکی از این جهت که وی در جایگاه نظریه‌پردازی و تولید فکر دینی قرار گرفت و توانست هم بسیاری از کنشگران سیاسی این نهضت را از فروغلتیدن در اندیشه‌های مارکسیستی و الحادی و التقاطی بازدارد و هم به اشکالات و شبهات نظری ساخته و پرداخته شده از سوی فعالان گفتمان مارکسیستی و التقاطی پاسخ متقن گوید؛ دیگر اینکه شهید مطهری از جهت تصمیم‌سازی سیاسی کلان و راهبردی، در مرتبه پس از امام خمینی (ره) قرار داشت؛ چراکه امام، اعتمادی وصف‌ناپذیر به وی داشت. به سبب همین منزلت تئوریک و جایگاه سیاسی، می‌باید آرا و نظریات شهید مطهری را با حساسیت و دقتی وافر مطالعه کرد و اعتنا و اتکایی درخور، نسبت به آنها روا داشت.

مطهری در عین داشتن نگاه‌های نوآورانه‌ای که از چهارچوب زمانه نیز فراتر بود، خطوط قرمز و اصول ثابتی داشت؛ به‌گونه‌ای که می‌توان گفت ایدئولوژی مطهری به هیچ قیمتی خریدنی نبود؛ در خاطرات نزدیکان شهید آمده است: «نفر دوم انقلاب و تنها کسی که استدلال‌های او را امام (ره) بدون بحث می‌پذیرفت، مرتضی مطهری بود».

مطهری نه صرفاً یک مبارز انقلابی و کنش‌گر مدنی بلکه یک نظریه‌پرداز جامع‌الکمالات و عقل و مغزِ متفکر انقلاب اسلامی بود؛ او فهمیده بود که مبارزات میدانی و عینی و عمل‌گرایانه را بسیاری می‌توانند انجام دهند، اما مواجه با افکار مارکسیستی و سکولاریستی کار هرکسی نیست؛ نظریه‌پرداز افق تاریخی خلق می‌کند و مطهری در زمانه پرتلاطم خود، تفکر دینی را از زوال و انحراف نجات داد و با سرآمدان جریانات الحادی دست به گریبان شد.

مبانی فکری و سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر دیدگاه‌های اندیشمندانی همچون مطهری است؛ وی در باب مسئله اسلامیت و جمهوریت اینطور می‌گوید: «کلمه جمهوری (شکل) و اسلامی (محتوای) آن را مشخص می کند. جمهوری یعنی حکومتی که مردم حق انتخاب دارند، رئیس حکومت موقتی است و هرچند سال عوض می شود. اسلامی هم یعنی اداره حکومت با اصول و مقررات اسلامی و حرکت در مدار اصول اسلامی»؛ او حکومت اسلامی را ادامه حرکت انبیاء و اولیاء (ع) می‌داند.

استاد مطهری این اصل دموکراسی را هم که مردم باید بر حاکمان نظارت داشته باشند، می پذیرد و می گوید: «هر مقام غیر معصومی که در وضع غیر قابل انتقاد، قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام».

مطهری طرح همبستگی دین و سیاست و آگاهی سیاسی را ضرورت شرعی اعلام می کند و جدایی دین و سیاست را طرح عاملان استعمار قلمداد می‌کند. به نظر وی، اسلام هنگامی قادر است در مقابل نظام های الحادی مقاومت کند که به صورت فلسفه زندگی حکومت کند و به گوشه مساجد و معابد محدود نباشد.

گروهک فرقان که به سرکردگی اکبر گودرزی مسئولیت به شهادت رساندن استاد مطهری را به عهده گرفت، در حالی یکی از علل واهی این ترور را چنین می‌خواند: «چون در منطقۀ قلهکِ تهران، خانه خریده است (مرتضی مطهری) و با اتومبیل شخصی رفت‌وآمد می‌کند، پس با اشرافی‌گری و سرمایه‌سالاری موافق است»، که خطابه‌های این علامه شهید در بهشت زهرا (س) و دقیقاً یک ماه قبل از شهادتش، شخصیت دیگری را به ما می‌نمایاند؛ وی گفته بود: «اگر واقعاً اذعان کردیم به اینکه انقلاب ما یک انقلاب ماهیتاً اسلامی بوده، یعنی عدالت‌خواهانه بوده ولی عدالت اسلامی! آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که اولاً مسیر عدالت‌خواهی را برای همیشه ادامه بدهد؛ یعنی دولت‌های آینده واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند، تبعیض‌ها را واقعاً از میان ببرند؛ جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی، جامعه بی‌طبقه به مفهوم اسلامی نه جامعه بی‌طبقه به مفهومی که دیگران می گویند (اشاره به تفکرات مارکسیستی گروهک فرقان) _که میان اینها از زمین تا آسمان تفاوت است_ ایجاد کنند، دولتِ حال و آینده برای برقراری جامعه بی طبقه اسلامی کوشش کنند و الّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می خورد چون اصلاً ماهیت این انقلاب ماهیت عدالت‌خواهانه بوده است.

یکی دیگر از سیبل‌های حملات فکری استاد مطهری، تفکرات مارکسیستی بود؛ به‌گونه‌ای که مارکسیسم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت می‌کرد و اساساً دین را افیون جامعه می‌پنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان مشتاق بودند تا دین را از اجتماع ریشه‌کن کنند.

مرتضی مطهری در یکی از سخنرانی‌های کوبنده خود در اوایل انقلاب اینطور می‌گوید: «اینکه مادیون و ضدمذهب‌ها می‌گویند دین تریاک جامعه است، تخدیر است، عامل رکود و توقف است، توجیه‌گر مظالم و تبعیضات است، نگهبان جهل است، افیون توده‌هاست، راست است اما درباره مذهب حاکم و مذهب شرک و مذهب تبعیض که سوار بر تاریخ بوده و دروغ است درباره مذهب راستین، مذهب توحید، مذهب محکومان و مستضعفان که همواره از صحنه زندگی و تاریخ بیرون رانده شده است».

استاد مطهری در رد تفکرات سکولاریستی نیز اینطور بیان می‌کند: «همبستگی دین و سیاست که امثال سید جمال‌الدین (اسدآبادی) مطرح می‌کردند به معنای این نبود که (حاکمان) با استبداد سیاسی به خود قداست دینی بدهند، بلکه برعکس به معنی این است که توده مسلمان دخالت در سرنوشت سیاسی خود را یک وظیفه و مسئولیت مهم دینی بشمارد. همبستگی دین و سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است».

شهید مطهری از سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با احساس خطر نسبت به آثار مخرّب و مسموم تفاسیر التقاطی و مارکسیستی گودرزی به روشنگری در این زمینه پرداخت. حجت‌الاسلام ناطق نوری در مورد جدّیّت شهید مطهری در برخورد با انحرافات فکری اکبر گودرزی می‌گوید: اولین کتابی که از گروه فرقان به دستم رسید، جزوه تفسیر سوره فرقان بود. من این کتاب را نزد مرحوم مطهری بردم و ایشان هم به من فرمودند: «هرچه از اینها گیرتان آمد برای من بیاور.» روزی به ایشان گفتم: «حاج‌آقا شأن شما بالاتر از این حرف‌هاست که وقت‌تان را صرف لاطائلات (حرف‌های باطل) این پسرک کنید». ایشان جواب بسیار جالبی داد و فرمود: «فلانی! جوان‌هایی که این کتاب‌ها را می‌خوانند، نمی‌دانند یک بچه‌ای به نام اکبر گودرزی این را نوشته، آنها تحت تأثیر این ادبیات و تفسیرهای کذایی و پرجاذبه قرار می‌گیرند. بنابراین من باید پاسخ اینها را بدهم تا جوان‌ها از انحراف مصون بمانند. شأن روحانیّت و ما در این است که جوان‌ها را حفظ کنیم و جلوی هر چیزی را که موجب انحراف آنها می‌شود، بگیریم.»

ضاربان شهید مطهری در تماس با روزنامه‌های کثیرالانتشار خود را اعضای گروه فرقان معرفی کرده و از ترور چندین تن از شخصیت‌های سیاسی و مذهبی در آینده خبر دادند. در اطلاعیه‌ای دلایل فرقان برای ترور شهید مطهری این‌گونه بیان شده بود: «۱- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی ۲- همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و طراحی سیاست‌های دیکتاتوری آخوندیسم ۳- مفسد فی‌الارض ۴- بدعت‌گذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق» ۵- کوشش برای بازسازی ارتش ضد ملی ۶- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد، ترکمن‌صحرا و… توسط ارتش».

گروهک الحادی فرقان متفکری را به همکاری با رژیم ضد توحیدی و طراحی سیاست‌های دیکتاتوری آخوندیسم متهم می‌کردند که آن شخصیت توأمان به آزادی اندیشه‌ها و رشد اجتماعی مردم اعتقاد راسخ داشت؛ مرتضی مطهری در همین باب می‌گوید: «بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرست‌های اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه می‌شوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی‌فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بی‌لیاقت باقی می‌مانند.

مثلاً انتخابی می‌خواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری؛ ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفته‌اید واقعاً حسن‌نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض می‌کنیم واقعاً هم آن فرد شایسته‌تر است، اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمی‌فهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه می‌خواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که می‌خواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید که رشد اجتماعی دارد. و الّا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی می‌ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتداً اشتباه هم بکند.»

در نهایت، بهانه‌های فرقان برای ترور شهید مطهری بدون داشتن هیچ مبنای شرعی، عقلی و قانونی و با کج‌فهمی و برداشت‌های سلیقه‌ای و خودسرانه گودرزی و همفکرانش، منجر به ریخته شدن خون پاره‌تن امام و امت اسلام شد.

کد خبر 749610

دیگر خبرها

  • فعال سیاسی اصلاح طلب: تحولات جهانی به سود ایران است
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • معلمِ متفکر
  • دویچه‌وله: تحریم‌ها ناکارآمد است اما غرب ناچار است تحریم کند!
  • تحریم سپاه توسط غربیان گویای سلامت کار پاسداران است
  • جام بین‌المللی یا آبروریزی ملی! چرا جام تختی با این شکل برگزار می‌شود؟/ شعار بیلبوردهای شهردار را باور کنیم یا میزبانی درجه۳ دبیر را ؟
  • چرا ایران تحریم‌ناپذیر است؟
  • جلائی‌پور، استاد دانشگاه: برای عملیات «وعدهٔ صادق» به قدر کافی پیوست‌های دیپلماتیک و مربوط به سیاست داخلی و اقتصاد تمهید و عملیاتی نشده/ به جای انسجام داخلی و افزایش همبستگی ملی و رضایت عمومی شهروندان، شاهد تجدید طرح گشت ارشاد بوده‌ایم
  • استارت حسن یزدانی برای ثبت رکورد 2 رقمی در تاریخ ورزش ایران
  • رئالیسم سیاسی چیست؟