Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-04@09:37:29 GMT

هنوز چیز نیرومندی در کلمات هست، چیزی از حقیقت

تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۸۵۸۳۷

هنوز چیز نیرومندی در کلمات هست، چیزی از حقیقت

بئاتریس براشِر فیلم‌نامه‌نویس و نویسنده برجسته داستان‌های کوتاه است، ولی بیش از هر چیز به‌خاطر چهار رمان خود شناخته شده، که برخی از معتبرترین جوایز ادبی برزیل را کسب کرده‌اند: جایزه کلاریسی لیسپِکتُور (۲۰۰۹)، جایزه ریُو (۲۰۱۵)، و جایزه سائوپائولو (۲۰۱۶). آثار براشِر به‌خاطر تمرکز دقیق بر صدای راوی، و قدرتِ نهفته‌ای که از همان صفحه اول در خود گِرد می‌آورند، تحسین شده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش شرق، رمانِ سال ۲۰۰۴ او با عنوان «به حرف نیامدم» (I Didn’t Talk) (در نشر نیو دایِرِکشِنز به‌قلم اَدَم موریس) به انگلیسی برگردانده شده است. نونُو رامُوس مجسمه‌ساز، نقاش، و آرتیستِ اینستالِیشِن‌های چندرسانه‌ای است. او چندین اثر ادبی هم در کارنامه خود دارد. نونُو رامُوس و بئاتْریس براشِر، در سپتامبر ۲۰۱۸، هم‌زمان با شروع انتخاباتی که به پیروزی کاندیدای راستِ افراطی انجامید، به بحث درباره آثارشان در بسترِ زمینه اجتماعی‌سیاسیِ برزیلِ معاصر پرداختند.

نونُو رامُوس: تو اغلب مصاحبه‌ها را تحقیقی برای داستان‌هایت می‌دانی. آن‌ها چه تأثیری بر کارَت دارند؟

بئاتریس براشِر: مصاحبه‌ها به من کمک می‌کنند کلمات، دستور زبان، و نَحو را پیدا کنم. من اساساً کلمات را از دل گفتگو‌ها پیدا می‌کنم، بعد پیرامون آن‌ها را می‌سازم؛ مثلاً، یک قربانیِ شکنجه شکنجه‌شدن را چطور توضیح می‌دهد؟ من برای رمان‌ام [به حرف نیامدم]دنبال جزئیات فرایند عملیِ شکنجه نبودم.

چیزی که می‌خواستم بدانم این بود که یک دوست -که با او مصاحبه کردم، و شکنجه شده بود- به چه شکلی درباره‌ی شکنجه با من حرف می‌زند. مسئله فقط کلماتی که می‌گفت نبود، مسئله این بود که به چه شکلی آن‌ها را می‌گوید؛ و ماجرا‌ها از این جنبه بود که واقعاً برایم جالب می‌شد.

یکی از تأثیرگذارترین چیز‌هایی که آن دوست گفت، این‌جور چیزی بود: «بعدش دوباره ما را برگرداندند زیرزمین، توی یکی از همان سلول‌ها، و وقتی صدای در را می‌شنیدم که باز می‌شد، دردِ وحشتناکی توی معده‌ا‌م راه می‌افتاد، چون می‌دانستم دارند می‌آیند که مرا بگیرند و به طبقه بالا برگردانند». این به‌نظرم تکان‌دهنده‌ترین نحوه بیان شکنجه بود: صدای جیرجیرِ در و آن سوزش معده.

وقتی در جریان تحقیق درباره شخصیتی به‌نام ایزابِل در رمان‌ام، «آنتونیو» (۲۰۰۷)، با مادرم مصاحبه کردم، وقتی خواست به چند نفر از بچه‌های هم‌کلاسی‌اش اشاره کند که به‌اندازه او به درس اهمیت نمی‌دادند، کلمه‌ای که به کار برد توجه‌ام را جلب کرد؛ او آن‌ها را «بَر وُ بَچ» صدا زد [مُصغّر «بَر و بچه‌ها»، برای اشاره به یک «جماعت»، هم‌ردیف «اراذل و اُوباش»]. البته او این کلمه را به‌نَحو توهین‌آمیزی به کار نبرد.

این صرفاً نحوه حرف‌زدن او از آدم‌هایی بود که با او صمیمی بودند، ولی دوست‌اش نبودند. نمی‌دانم تا حالا این‌جور حسی داشته‌ای یا نه، چون تو کارَت هم فرق می‌کند، ولی چیز‌های واقعیِ شبیه این همیشه غنی‌تر و قَوی‌تر از آن چیزی‌اند که خودم می‌توانم به تصور دربیاورم. قَوی‌ترین کلمات آن‌هایی‌ا‌ند که آدم‌ها در لحظه به زبان می‌آورند.

ن‌ر: خُب، بگذار از شخصیت‌ها حرف بزنیم. فکر می‌کنی نویسنده شدی که بتوانی به این شکل به آدم‌ها راه پیدا کنی؟

ب‌ب: نمی‌دانم. تو می‌دانی چرا نویسنده شد‌ی؟

ن‌ر: نه، ولی می‌دانم که ایراد من در همین نحوه راه‌یابی به دیگری است -که شخصیتی در بیرون من است. صدای من [در مقام راوی]همیشه آهنگِ خود را دارد: یک «خود» است که حرف می‌زند؛ در نتیجه هر بار که می‌خواهم خودم را درون شخصیت حس کنم، انگار که صرفاً یاد گرفته ام روی تخته موج بایستم و موج‌سواری کنم. برای من شخصیتْ آن موج است؛ که هیچ‌وقت چندان تداوم نمی‌یابد، و اگر تداوم بیابد هم قابل‌باور نیست: مثل این است که منْ خودم نیستم، کَسِ دیگری هستم. ولی در مورد تو این‌شکلی نیست: تو همیشه گستره‌ای را در پیش می‌گیری، درست است؟ رسیدن به شخصیت – تو از این نقطه شروع می‌کنی. منظورم این است که: رسیدن به شخصیت نقطه‌ای ا‌ست که کتاب‌های تو آرام‌آرام پیرامون آن و به‌واسطه آن شکل می‌گیرند.

ب‌ب: درست است، من هم باید شخصیت‌هایی داشته باشم. البته همیشه دوست داشته‌ا‌م کتابی بنویسم که به مکان یا فضای خاصی متکی نباشد. به‌نظرم کتاب‌های تو -مثلاً کتاب بکت یا کافکای تو- کتاب‌هایی‌اند که به هیچ مکان و زمانی، یا حتی هیچ شخصیتی، متکی نیستند. با این حال مسئله فقط این نیست: برای من ماجرا جور دیگری است: همیشه شخصیت است که راه را به من نشان می‌دهد.

مطمئن نیستم که فقط به این خاطر نویسنده شده باشم که بتوانم به وادیِ جست‌وجوی شخصیت راه پیدا کنم، ولی برای نوشتن باید در این وادی سِیر کنم. اگر نتوانم شخصیت را پیدا کنم، نه کتابی در کار خواهد بود، نه قصه‌ای. در عین حال باید فضای بسیطی در اختیار داشته باشم که بتوان آن را گسترش داد: باید بدانم آن‌جا سائوپائولو است، یا ریُو، و چه سالی است. شهر همیشه یکی از شخصیت‌های مهم آثار من بوده. اگر سائوپائولو باشد، سائوپائولوی واقعی است، و اگر ریو، ریوی واقعی.

ن‌ر: تو یک‌جور نگاه کالبُدشناختی به جامعه داری، رویکرد و نحوه راه‌یابی‌ات به آن و ترکیب‌بندی آن در مقام یک کُلیت اندام‌وار. راجع به این به‌ا‌صطلاح درگیری، میان گروه‌هایی با اخلاقیات، رویکرد جنسی، و پایگاه اجتماعیِ مختلف، چه احساسی داری؟ - این شکل از تقسیمِ کل زندگی به رده‌های مختلف، که در آن میزان اصالتِ هر گفتارِ معین می‌تواند شدیداً محل مجادله باشد- نه به‌خاطر خودِ آن گفتار، بلکه به‌خاطر جایگاهِ آن کسی که حرف می‌زند.

ب‌ب: احساس‌ام به من می‌گوید؛ «همه این‌ها را از داستان کنار بگذار» یا «تا این حد چیز بارِ داستان نکن». فکر می‌کنم حتی در بیرونِ داستان هم بیشترین کاری که باید انجام بدهم شنیدن است. قبلاً احساس‌ام این بود که باید بحث کنم یا جواب بدهم. فکر کنم نسبت به قبل خیلی عوض شده‌ام. حالا فکر می‌کنم فقط باید بشنوم. باید به چیز‌ها فکر کنم - نیازی به واکنش نمی‌بینم، قبلاً خیلی به واکنش تحریک می‌شدم.

به‌تدریج فهمیده‌ام که کم‌وبیش هیچ‌چیز نمی‌فهمم، حتی از گفتار فمینیستی، که باید سُکان دارش هم باشم. گوش‌دادن فرصتی به من می‌دهد تا چیز‌هایی را بشناسم که فقط یک چیز کلی درباره‌شان می‌دانسته‌ا‌م، که در تمام مدت هم در زندگی حاضر بوده‌ا‌ند؛ و با آن‌که چنین ایده‌ای خیلی کم مطرح شده یا مورد بحث قرار گرفته - من به عباراتی از این دست هم فکر می‌کنم که «کل سفیدپوست‌ها فاشیست‌اند» - به‌نظرم حتی عباراتی ازاین‌دست چیزهایی‌اند که آدم باید درنگ کند و به آن‌ها گوش بدهد. گاهی حتی خودِ کسانی که این حرف را می‌زنند واقعاً نمی‌فهمند چه دارند می‌گویند، ولی هنوز چیز نیرومندی در این کلمات هست، چیزی از حقیقت.

ن‌ر: خودِ همین واقعیت که چنین چیزی اظهار شود نکته مثبتی است.

ب‌ب: دقیقاً. به‌نظرم لزوماً نباید با آن موافق باشیم، ولی باید به آن گوش بدهیم.

از طرف دیگر، در مورد آثارِ داستانی، وقتی مردم شروع می‌کنند و می‌گویند؛ «شما نمی‌تونین این فیلم رو بسازین، چون سفیدپوست‌این، شما نمی‌تونین در مورد بردگی حرف بزنین»، یا «تو این دوره‌زمونه دیگه نمی‌تونین فیلم عاشقانه بسازین» مثل نوجوان‌ها عصبانی می‌شوم؛ این واقعاً اذیت‌ام می‌کند. البته اذیت کلمه مناسب‌اش نیست - چنین تصوری «مخرب» است که فکر کنی یک نویسنده یا فیلم‌ساز باید موضوعاتِ معینی را ممنوع فرض کند، آن‌هم به‌دلایلی که هیچ‌کس نمی‌تواند از قبل حدس بزند. این برای یک جامعه وحشتناک است که استعداد‌های هنری را به این شکل اَخته کند.

استعداد‌ها آن‌قدر کمیاب‌اند که باید محافظت بشوند. مسلماً منظورم این نیست که هر کاری رواست -، ولی کسی حق ندارد خیلی ساده تخریب‌شان کند. در حال حاضر مردم کار‌ها را در چارچوب درست و غلط نگاه می‌کنند.

مردم فقط دوست دارند قضاوت کنند، به‌جای آن‌که بفهمند؛ مشکل اصلی این است. به‌نظرم شما می‌توانید هر کتابی دوست دارید بنویسید، و هر فیلمی دوست دارید بسازید - هنرمند می‌تواند در هر وادی‌ای سِیر کند- او ناگزیر است به آن وادی‌ها راه پیدا کند.

این سردرگمیِ جدی هم وجود دارد که آیا یک کتاب را فقط به این خاطر که شخصیت‌اش جنسیت زده (sexist) است می‌توان جنسیت‌زده تلقی کرد. ولی کارکردِ نقد در اثر هنری این‌شکلی نیست. به‌نظرم ما، در مقام هنرمند، ضرورتاً باید بر حق‌مان بر راه‌یابی به فضا‌ها پافشاری کنیم. تعهد سیاسی در یک اثر هنری ایجاب می‌کند بی‌قاعده و نادقیق باشید، ولی تعهد سیاسی در عرصه جامعه ایجاب می‌کند به‌قاعده و دقیق باشید. تعهد واقعی در هریک از این دو فضا چیز متفاوتی است.

ن‌ر: و آثار تو هم‌چنان عرصه جامعه، در همین معنا، را خطاب قرار می‌دهد. آیا معنی‌اش این نیست که این دو مقوله، دقت و به‌قاعدگیِ سیاسی در عالَم واقع و عدم‌دقت و بی‌قاعدگیِ سیاسی در اثر هنری، در نقطه‌ای به تلاقی می‌رسند؟

ب‌ب: این موضوع همیشه مرا می‌ترسانَد. بعضی روز‌ها مُدام به خودم می‌گویم؛ یکی واقعاً دارد دنبال‌ات می‌کند. برای یک زن سفیدپوستِ پولدار غیرممکن است که به‌طریقی دچار این ترس نشود - به نظر محال است که کسی مرا به باد شِماتَت نگیرد؛ آن‌هم در این‌باره که حق ندارم راجع به فلان یا بهمان مطلب بنویسم، که نمی‌توانم شخصیتی داشته باشم که در یک زاغه زندگی کند، یک زن سیاه‌پوست. ولی من به کل این‌ها فقط وقتی فکر می‌کنم که نوشتن را تمام کرده باشم. وقتی مشغول نوشتن‌ام، چیز‌هایی ازاین‌دست کارم را مُختل نمی‌کنند و همه‌چیز کاملاً منطقی پیش می‌رود -کلاً در نوشتن غرق می‌شوم. وقتی در حال نوشتن‌ام این ترس به کارم راه پیدا نمی‌کند.

با این حال، نمی‌دانم آیا «به حرف نیامدم» را امروز هم می‌نوشتم یا نه، چون حاوی نقد تندوتیزی به مراسم گرامی‌داشتی بود که دولتِ لولا داشت به‌جا می‌آورْد. چنین گرامی‌داشتی پیشاپیش تحت حکومت فرناندو هِنریکه (کاردُوسُو) شروع شده بود، و تحت حکومت لولا و دیلْما هم ادامه پیدا کرد. یک‌جور تکریم و تمجید از هرکسی که زندانی و شکنجه شده بود به راه افتاده بود.

ن‌ر: ولی دولت‌های فرناندو هِنریکه و لولا به شکنجه‌شده‌ها خسارت پرداخت کردند، چون می‌خواستند نشان بدهند حکومت به آن‌هایی که مورد خشونت حکومتی قرار گرفته‌اند التفات دارد.

ب‌ب: هر حرکت حکومت، هرگونه تعهد و خسارت و عذرخواهی، مهم است؛ منظورم اقدامات غیررسمی است، که بیشتر با تخیل سروکار دارند. اید‌ه «به حرف نیامدم» این نبود که درگیر خودانتقادی بشوم، که معمولاً معادلِ پِیِ نخود سیاه فرستادن، و پیچیده‌کردنِ روایت است. مسئله فقط این نیست که ارتش شرارت‌بار عمل می‌کند و بقیه «ما» عالی هستیم - بماند که خودِ این «ما» کیست.

من از نظر عقیدتی آدم خیلی سفت‌وسختی نیستم، این راه یا آن راه. ولی -گفتن‌اش شاید کمی مسخره به نظر برسد- تحقیر خیلی بیشتر از ظلم من را تکان می‌دهد. تحقیر تأثیر واقعاً قوی‌ای بر من می‌گذارد.

ن‌ر: چرا تحقیر؟

ب‌ب: خُب، کلمه ظلم از آن کلمه‌هاست که اساساً و پیشاپیش به پدیده‌ای زیادی انتزاعی بدل شده - این کلمه ورای فردفرد آدم‌ها سِیر می‌کند و فقط جایی آن بیرون وجود دارد.

ن‌ر: با این وصف، تحقیرِ مبتنی بر طبقه و نه ظلم طبقاتی.

ب‌ب: درست است، یک‌جور تحقیر طبقاتی. تحقیرِ یک طبقه به‌دست یک طبقه دیگر؛ و تحقیر زنان توسط مردان، تحقیر فرزند به‌دست والدین... که بعضی وقت‌ها روال دیگری به خود می‌گیرد: تحقیر ثروتمندان توسط فقرا، امکان و توانِ زنان در تحقیر مردان. این ایده در شکل یک‌جور نزاع اجتماعی بر من غالب می‌شود و فکر می‌کنم این نکته در تک‌تک کتاب‌هایم وجود دارد.

ضمیمه‌ای از بئاتریس براشِر به‌تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹

امروز فقط چندروزی است که دوره ریاست‌جمهوریِ بولسونارو آغاز شده. معرفی اعضای کابینه پیشاپیش نشان از بی‌برنامگی کلی و بی‌کفایتی تمام‌عیار دارد، البته این کابینه آن‌قدر قدرت دارد که نمایشگاه‌ها را سانسور کند، قانون را زیر پا بگذارد، و مرزبندی مناطق، و دیگر ضمانت‌ها برای زندگی مردم بومی را حذف کند. قریب‌الوقوع‌ترین تهدیدها، از طرفی فعالان اجتماعی را هدف گرفته، و از طرف دیگر آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه برزیل را، که همیشه در نگاهِ نیرو‌های سرکوب «مظنون» قلمداد شده‌اند: زنان، سیاه‌پوستان، بومی‌ها، و البته تهی‌دستان.

آن‌چه در حال حاضر بیش از هر چیز اولویت و ضرورت دارد تشکیل گروه‌هایی است که بتوانند به هرگونه تهاجمی علیه قوانین و هم‌وطنان‌مان واکنش نشان بدهند. در مورد سانسور، می‌دانیم چه باید بکنیم: وقتی دولت نمایشگاهی را سانسور می‌کند، سروصدا می‌کنیم، پرونده دادرسی تشکیل می‌دهیم، و مطبوعات را به واکنش فرامی‌خوانیم. ما سانسور را برای دولت به امری پرزحمت و پرهزینه بدل می‌کنیم و، با ایجاد دردسر برای دولت، کاری می‌کنیم که سانسور برایش به‌صَرفه نباشد.

تغییر قوانین هم یکی دیگر از معضلات است؛ دولتِ بولسونارو پیشاپیش اقدام به نقض قوانین کرده، از جمله؛ قوانینی که محدوده نواحیِ اختصاص‌یافته به مردم بومی و نوادگان و بازماندگانِ برده‌های فراری را معین می‌کنند، و در کنار آن، محدود‌ه زمین‌هایی را که مشمول حفاظتِ محیط‌زیستی شده‌اند.

عاملین دولت اقدام به تصویب قوانین جدید، از جمله احتمالاً «قانون مدارسِ غیرپارتیزانی» می‌کنند، که به حکومت امکان می‌دهد معلم‌ها را به‌خاطر آن‌چه در کلاس‌های درس می‌گویند مجازات کند. در کنار آن، می‌شود احتمال داد شاهد قوانین ممنوعیت هرگونه سقط جنین، حتی در صورت تجاوز، باشیم. وقتی حکومت علناً، با اِعمال ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های قانونیِ این‌چنینی، به حقوق ما تجاوز می‌کند، باید هرگونه فرصتِ بسیج برای مقابله با آن را غنیمت بشماریم.

این نکات ما را به دشوارترین معضلِ حال حاضرمان می‌رسانَد: چگونه از جسم و جانِ فعالان و اقشاری محافظت کنیم که به‌واسطه دستورات بولسونارو متحمل بیشترین آسیب‌ها می‌شوند؛ این‌ها مردمی‌اند که طی قرن‌ها تاریخ برزیل، حتی در دولت‌های دموکراتِ چند دهه گذشته، تحت فشار بوده‌اند و کشته داده‌اند. با توجه به سرکوب موجود، این محدودیت‌های قانونی، اخلاقی، و اجتماعی، تا همین اواخر هم برقرار بوده‌اند؛ و ظاهراً به‌تازگی موانعی دارد بر سرِ راه آن‌ها شکل می‌گیرد.

مشکل ما بولسونارو نیست، بلکه «دنباله‌ر‌وان بولسونارو» هستند - آن برزیلی‌هایی که مشکلی با پایمال‌شدن قوانین ندارند. این موضوع در درجه اول به این خاطر است که قانون برای آن‌ها هیچ معنایی ندارد. در نگاه آنان، قانون برای آن‌ها وضع نشده، در نتیجه نیازی به تغییر آن نیست- آن‌ها همیشه خود را فراتر از قانون می‌دانند. آن‌ها جانیان و قاتلانی‌اند که تا اطلاع ثانوی خود را مُجاز می‌دانند در روز روشن مردم را بکُشند.

در واکنش به این رفتار، گروهی موسوم به «میثاقِ دموکراسی» در تلاش‌اند تا نهاد‌ها و ان‌جی‌او‌های مختلفِ موجود را در نبرد برای حفاظت از دموکراسی و حقوق اقلیت‌ها متحد کنند. یکی از این گروه‌ها کُونِکْتاس است؛ از مؤسسات مدافع حقوق بشر، که در حال حاضر در پِیِ راه‌اندازیِ تشکیلاتی به‌سیاق «اتحادیه آزادی‌های مدنیِ آمریکا» است. ایده آن‌ها این است که در سراسر برزیل وُکلایی حاضرآماده و گوش‌به‌زنگ در اختیار داشته باشند، که در هر زمانی، به‌محض وقوع تخلفات یا تعرضاتِ خشونت‌بارِ قانونی، آماده باشند که با دادگاه‌ها درگیر شوند.

در کنار چنین ابتکاراتی، بقیه ما هم باید فکر کنیم و دست به عمل بزنیم؛ باید یاد بگیریم چطور فعالان‌مان را از زندان آزاد کنیم، چطور وقتی کسی مورد تعرض قرار می‌گیرد یا ناپدید می‌شود اعلامیه و اخطاریه صادر کنیم، و وقتی هرگونه بهره‌کشی روی می‌دهد حداکثرِ توان تبلیغاتی‌مان را به کار بگیریم. نمی‌دانم بهترین شکلِ انجام چنین کار‌هایی چیست، ولی در حال حاضر به‌نظرم آن عده از ما که هرگز فعال سیاسی نبوده‌اند می‌توانند با یادگیریِ بعضی از اِستراتژی‌ها و ترفند‌های فعالان سیاسی این کار‌ها را بهتر پیش ببرند.

برای آن‌که اقدامات‌مان تأثیرگذار باشد باید شبکه‌ای با تاروپود ظریفی تشکیل بدهیم که اخبارِ تعرض به افراد را به اطلاع عموم برساند. من عضو گروهی هستم که به‌مرور خط مشی‌ای ترتیب داده که هر وقت اخباری از نقض حقوق مدنی در مطبوعات منتشر می‌شود یا توسط یکی از نهاد‌های مرتبط با فمینیست‌ها، سیاه‌پوستان به دست‌مان می‌رسد پروند‌ه‌ای برایشان تشکیل بدهیم. انگیزه ما روشن است: ما باید بدانیم چه اقدامات سرکوب‌گرانه‌ای، در کجا، در حال انجام است، تا از بروز مجدد آن جلوگیری کنیم. به این ترتیب صدا و قلم‌مان را توأمان به کار خواهیم انداخت تا صریح و رسا علیه بی‌عدالتی حرف بزنیم.

این شبکه نشر و تبلیغ چیزی است که مردم سراسرِ دنیا می‌توانند در سامان‌دهی و فعال‌سازی آن به ما کمک کنند. در ایالات‌متحده، در اروپا، و هرجای دیگر، تهدید‌ها مشابه‌اند: دامنه این تعرضات دنیا را فراگرفته. ولی در خیلی از کشور‌های دیگر سنت‌های قوی‌تری در رعایت قانون وجود دارد، و مطبوعاتی به‌مراتب مسئولیت‌پذیرتر از آن‌چه ما در برزیل داریم.

این‌جا در برزیل، وظیفه ما مقاومت در برابر سرکوب، با بهره‌گیری از شیوه‌ها و ترفند‌های قانونی است. ما قطعاً به یاران و همراهانی در بیرون برزیل نیاز داریم تا پژواک و بازتاب دادخواهی ما باشند و دولت برزیل و جامعه جهانی را برای پاسخ‌گویی تحت فشار قرار بدهند.

زورِ ما به دنباله‌روان بُولسُونارو نمی‌رسد، ولی باید تلاش‌مان را بکنیم: ما باید برای جلوگیری از نابودی جنگل‌هایمان، برای جلوگیری از بیرون رانده‌شدنِ مردمان بومی و اهالی «کیلُومبُو»‌ها [زیست‌گاه‌هایی در خاک برزیل]از سرزمین آبااَجدادی‌شان، برای جلوگیری از به سکوت کشیده‌شدن هنرمندان‌مان، و فراتر از هرچیز، برای جلوگیری از آزار و کشتار مردم، متشکل و بسیج بشویم.

مترجم: پیمان چهرازی

منبع: فرارو

کلیدواژه: نویسنده برای جلوگیری حال حاضر فکر می کنم راه پیدا بوده ا یک جور آدم ها هایی ا براش ر چیز ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۸۵۸۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اعتراف آسترازنکا به عوارض مرگبار واکسن/ رشوه، دروغ و پنهان‌کردن حقیقت برای تجارت با سلامتی انسان‌ها

داستان آسترازنکا، حتی در همان زمان اوج واکسیناسیون خیلی زود بالا گرفت و اخباری مبنی بر جان باختن افرادی در اقصی نقاط دنیا در مدت کوتاهی بعد از تزریق این واکسن، حتی همان موقع رسانه‌ها راه یافت.

به گزارش سرویس جهان مشرق، روز دوشنبه(۱۰ اردیبهشت) آسترازنکا، غول صنعت داروسازی، تایید کرده است واکسن کووید این شرکت با نام تجاری کوویشیلد (Covishield) که در سطح گسترده‌ای استفاده شده، "ممکن است عوارض جانبی نادر از جمله لخته خون و کاهش پلاکت‌ خون ایجاد کند. "

کوویشیلد را این شرکت بریتانیایی‌ـ‌سوئدی با همکاری دانشگاه آکسفورد بریتانیا ساخت و موسسه سرم هند تولید کرد. این واکسن در سطح گسترده‌ای در بیش از ۱۵۰ کشور، از جمله بریتانیا و هند، تزریق شد.

از سال ۲۰۲۲، روشنگری درباره پشت‌پرده همه‌گیری کووید ۱۹ و مسایل مرتبط با «واکسن» های به اصطلاح مقابله با «ویروس» کووید ۱۹، در رسانه‌های نسبتا مستقل و فعالان رسانه‌ای، به ویژه در شبکه‌های اجتماعی، اوج گرفت. در حالی که سازمان جهانی بهداشت، نهادها و موسسات حکومتی دخیل در ماجرای همه‌گیری و رسانه‌های جریان اصلی، بایکوت اطلاعات، سانسور و سرپوش‌گذاری سنگینی را برای مقابله با هر نوع روشنگری در این زمینه در پیش گرفته‌اند، در نهایت افشاگری‌های به حجم و گستره‌ای رسید که حتی رسانه‌های جریان اصلی هم مجبور به بازتاب عوارض بعضا مرگبار واکسن‌های مختلف کووید ۱۹ شدند. این که امروز سازندگان واکسن آسترازنکا مجبور شدند نفس وجود تبعات مرگبار این واکسن را اعتراف کنند، نتیجه کارزار سنگین روشنگری فعالان اجتماعی و خبرنگاران آزاده بوده است. اما داستان آسترازنکا، حتی در همان زمان اوج واکسیناسیون عمومی خیلی زود بالا گرفت و اخباری مبنی بر جان باختن افرادی در اقصی نقاط دنیا در مدت کوتاهی بعد از تزریق این واکسن، حتی همان موقع هم به رسانه‌ها راه یافت.

واکسن آسترازنکا در سال ۲۰۲۰ و توسط گروه واکسن آکسفورد ساخته شد. مدیر این گروه، پروفسور «اندرو پولارد» است که رئیس کمیتهء مشترک واکسیناسیون و ایمن سازی بریتانیا هم هست. جایی که به بخش‌های بهداشتی کشور، در خصوص ایمنی واکسن‌ها مشاوره می‌دهد.

شرکت آسترازنکا در سال ۲۰۱۰، و در پی مطالبات دولت فدرال ایالات متحده، به دلیل بازاریابی غیرقانونی داروی ضد روانپریشی Seroquel به کودکان و بیماران مسن، آن هم در شرایطی که توسط سازمان غذا و دارو (FDA) تأیید نشده بود، ۵۲۰ میلیون دلار جریمه شد. [۱]

در سال ۲۰۱۳، پروفسور پولارد که به عنوان رئیس گروه واکسن آکسفورد، واکسن مننژیت B Bexsero را نیز تولید کرده بود، از سوی جرمی هانت، وزیر بهداشت وقت بریتانیا به ریاست JCVI (کمیته مشترک واکسیناسیون و ایمن‌سازی) منصوب شد. پس از این انتصاب، وی مجوز استفاده از واکسن مننژیت B Bexsero را در کودکان بریتانیایی صادر نمود. [۲]

این مجوز در حالی از جانب پروفسور پولارد برای Bexsero صادر شد که اساساً بیماری مننگوکوکی گروه B، بیماری نادری بود. [۳]

در همان سال بود (سال ۲۰۱۳) که معلوم شد شرکت‌های داروسازی، سالانه ۴۰ میلیون پوند به پزشکان بریتانیایی برای تبلیغ داروهای خود می‌پردازند. دفتر AstraZeneca در بریتانیا ۶۷۱,۴۰۰ پوند به ۹۰۳ پزشک، پرداخت نمود. همچنین ۳۰,۲۰۰ پوند هم به هر پزشک برای قبوض سفر و هتل‌شان پرداخت کرد. [۴]

شرکت آسترازنکا از سال ٢٠١٣ با شرکت آمریکایی-اسرائیلی مدرنا شریک مالی و علمی است! رئیس شرکت مدرنا یک اسرائیلی است که از دانشگاه بن گوریون مدرک گرفته و در ارتش اسرائیل خدمت کرده. این شرکت، سازنده واکسن‌های mRNA (ژن درمانی) است و با پنتاگون پروژه‌های مشترک دارد. [۵] [۶]

در فاصله سال‌های ۲۰۱۳-۲۰۱۵، گروه واکسن آکسفورد، وابسته به بهداشت عمومی انگلستان (PHE) و به‌رغم آن‌که PHE آژانس اجرایی وزارت بهداشت و مراقبت‌های اجتماعی کشور بود، مبلغ ۷.۴۶ میلیون دلار از بنیاد بیل و ملیندا گیتس کمک مالی دریافت کرد. [۷]

در سال ۲۰۱۶، AstraZeneca پذیرفت که ۵.۵ میلیون دلار برای اتهامات مربوط به نقض قانون اقدامات فساد خارجی بپردازد. آسترازنکا به منظور افزایش فروش محصولات دارویی خود به پزشکان چین و روسیه رشوه داده بود. [۸]

در سال ۲۰۱۶، بنیاد بیل و ملیندا گیتس، ۳۶.۹ میلیون دلار را برای تحقیق در مورد ساخت و توسعه واکسن توسط تیمی شامل گروه واکسن آکسفورد، اختصاص داد. گروه واکسن آکسفورد در سال ۲۰۲۰، با سرپرستی پرفسور پولارد، واکسن آکسفورد_آسترازنکا را ساخت. [۹]

اندرو پولارد

از زمان اعلام «همه‌گیری کرونا» در مارس ۲۰۲۰، کارفرمای دانشگاهی پروفسور پولارد، یعنی دانشگاه آکسفورد، ۶۳.۴۷ میلیون دلار از بنیاد بیل و ملیندا گیتس دریافت کرده است.

آزمایشگاه تحقیقاتی شخص پولارد نیز توسط بنیاد بیل و ملیندا گیتس تأمین می‌شود، بنابراین کارفرمای اصلی و رئیس JCVI و نیز مدیر تیم سازنده واکسن AstraZeneca، همین بنیاد است.

پولارد عضو کمیتهء مشاورهء علمی انیستیتو ملی کنترل و استانداردهای زیستی انگلستان (NIBSC) است که به آژانس تنظیم مقررات دارویی و محصولات مراقبت بهداشتی (MHRA) توصیه می‌کند که ایمنی واکسن‌ها را در بریتانیا تضمین نماید. [۱۰]

در آوریل ۲۰۱۸ مشخص شد که AstraZeneca مبلغ ۱۷.۹ میلیون یورو را به صورت محرمانه به متخصصان مراقبت‌های بهداشتی «مستقل» داده تا محصولاتش، از جمله استفاده از واکسن را تأیید کنند. هیچ مدرکی دال بر توقف این رشوه خواری سیستمی وجود ندارد. [۱۱]

در آوریل ۲۰۲۰، دانشگاه آکسفورد وارد همکاری با AstraZeneca شد تا معاملات آتی خود را که شامل فروش ۴۰۰ میلیون دوز از واکسن خود در اروپا، ۷۰۰ میلیون دوز به ایالات متحده و اتحادیه GAVI و نیز ۱ میلیارد دوز به هند می‌شد، به پیش بَرد. [۱۲]

در نتیجهء معاملات واکسن AstraZeneca، سود خالص این شرکت در سه ماهه دوم سال ۲۰۲۰ به ۵۸۱.۱۸ میلیون پوند رسید، در حالی که این رقم در ۳ ماههء مشابه سال قبل، تنها ۹۹.۹۴ میلیون پوند بود. در سال ۲۰۲۰، فروش محصولات AstraZeneca، ۱۰% افزایش یافت. [۱۳]

در سپتامبر ۲۰۲۰ و پس از آن‌که یک شرکت‌کننده بریتانیایی در روند آزمایش واکسن کرونای آکسفورد-آسترازنکا دچار التهاب نخاع شد، آزمایش متوقف گردید. یک ماه طول کشید تا اطلاعات ایمنی آزمایشی این واکسن به سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) ارسال شود. [۱۴]

در نوامبر ۲۰۲۰ فاش شد که ادعای AstraZeneca مبنی بر اثربخشی ۹۰% واکسنش، بر اساس آزمایشی است که فقط بر روی افراد زیر ۵۵ سال انجام شده است، گروهی که اساساً احتمال بروز علائم بسیار کمتری دارند که نیاز به واکسن داشته باشد. [۱۵]

در دسامبر ۲۰۲۰، تجزیه و تحلیل موقتی از کارآزمایی‌های «ایمنی و اثربخشی» واکسن AstraZeneca در مجلهء لنست منتشر شد. از جمله تأمین کنندگان مالی این کارآزمایی، بنیاد بیل و ملیندا گیتس و خود AstraZeneca بودند. [۱۶]

در آوریل ۲۰۲۱، Lancet تخمین زد که اگرچه واکسن AstraZeneca کاهش خطر نسبی ۶۷ درصدی دارد، اما کاهش خطر مطلق این واکسن تنها ۱.۹٪ است. این رقم، به هیچ عنوان به ادعای اثربخشی ۹۰% که توسط AstraZeneca یا پزشکانی که آن را تجویز می‌کنند بیان می‌شود، نزدیک نیست. [۱۷]

در می ۲۰۲۱، سازمان بین‌المللی شفافیت سلامت جهانی، AstraZeneca را به عدم شفافیت در مورد آزمایش‌های واکسن، قراردادهای مخفیانه با دولت‌ها و راهبری «علم از طریق بیانیه مطبوعاتی» متهم کرد. [۱۸]

تا ماه مارس ۲۰۲۱، لخته شدن خون گیرندگان این واکسن در سوئد، لتونی، فرانسه، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، لوکزامبورگ، قبرس، پرتغال، اسلوونی، اندونزی، هلند، ایرلند، بلغارستان، کنگو، تایلند، رومانی، ایسلند، دانمارک، نروژ و اتریش، موجب تعلیق استفاده از آن در این کشورها شد. [۱۹]

در ژوئن ۲۰۲۱، دولت انگلستان اعلام کرد که ۹۶% واکسن‌هایی اهداییش به سبد کوواکس، از جنس آکسفورد-آسترازنکاست. پیشتر نیز فرانسه، به عنوان اولین کشور اهداکنندهء واکسن به کوواکس، واکسن‌های آکسفورد-آسترازنکا را اهدا کرده بود. [۲۰]

در نوامبر ۲۰۲۱، و پس از آن‌که آسترازنکا، ۱.۶۴ میلیارد پوند از واکسن خود یعنی Vaxzevria (معروف به آکسفورد-آسترازنکا) را در ۹ ماهه نخست سال ۲۰۲۱ فروخت، اعلام کرد که به قول خود مبنی بر فروش به قیمت تمام شده در طول مدت همه گیری که پیشتر و در فاز آندمی (:نقطهء مقابل پاندمی، یعنی همه گیری محدود و محلی، و نه جهانی) اعلام کرده بود، عمل نمی‌کند. [۲۱]

از سال ۲۰۰۰ تاکنون، آسترازنکا در مجموع، به میزان ۱.۳۸۱ میلیارد دلار جریمه پرداخت کرده است: ۵۹۴ میلیون دلار برای تخلفات مربوط به مراقبت‌های بهداشتی، ۵۵۶.۲ میلیون دلار در جرایم مرتبط با دولت، مربوط به قانون ادعاهای دروغین، ۱۹۸ میلیون دلار برای تخلفات ایمنی، ۲۱ میلیون دلار مربوط به قانون اقدامات فساد خارجی و ۵.۵۲ میلیون دلار برای پرداخت رشوه. [۲۲]

تا ۲۵ آگوست ۲۰۲۲، MHRA، به میزان ۲۴۶۱۸۳ گزارش از ۸۷۲۳۳۳ واکنش نامطلوب دارویی به واکسن آسترازنکا دریافت کرده است که از این تعداد، ۱۳۰۱ مورد منجر به مرگ طی ۷ روز پس از دریافت واکسن شده است. هزاران مورد دیگر هم هست که پس از توقف آن، ناشناخته هستند. [۲۳]

و سرانجام، اندرو پولارد، مدیر گروه واکسن آکسفورد، همزمان با مراسم تولد ملکه، نشان شوالیه را دریافت کرد. [۲۴]

[۱] https://abcnews.go.com/Politics/Health/astrazeneca-pay-۵۲۰-million-illegally-marketing-seroquel-schizophrenia/story?id=۱۰۴۸۸۶۴۷)

[۲] https://www.ageofautism.com/۲۰۱۹/۱۲/the-ubiquitous-prof-pollard-how-serious-is-british-medical-journal-about-commercial-influence.html

[۳] https://www.bmj.com/content/۳۵۰/bmj.h۳۰۸/rr-۰

[۴] https://www.theguardian.com/society/۲۰۱۳/apr/۰۵/drug-companies-pay-doctors-۴۰m?fbclid=IwAR۲F۶dHT۷۱zF-u۴۹CSAtZDVnnOvij۰BF۱raWQiikLCXzXMhU۹TqjiXqBxwo)

[۵] https://www.chemistryworld.com/news/astrazeneca-partners-with-moderna-for-۲۴۰-million/۶۰۰۳.article

[۶] https://www.cnbc.com/۲۰۲۱/۰۳/۰۱/astrazeneca-has-reportedly-sold-its-stake-in-moderna-for-more-than-۱-billion.html

[۷] https://www.gatesfoundation.org/about/committed-grants#q/k=Public%۲۰Health%۲۰England)

[۸] https://www.statnews.com/pharmalot/۲۰۱۶/۰۸/۳۱/astrazeneca-bribes-china-russia/

[۹] https://www.ovg.ox.ac.uk/news/an-international-consortium-which-includes-the-oxford-vaccine-group-receives-۳۶-۹-million-grant-to-fight-typhoid)

[۱۰] https://nibsc.org/about_us/scientific_advisory_committee.aspx

[۱۱] https://www.thetimes.co.uk/article/۲۰m-secret-payments-to-plug-drugs-by-astrazeneca-and-shire-ns۲qrf۷m۲

[۱۲] https://www.gavi.org/vaccineswork/why-oxford-astrazeneca-vaccine-now-global-game-changer

[۱۳] https://invezz.com/news/۲۰۲۰/۰۷/۳۰/astrazenecas-net-profit-jumps-to-۵۸۱-۱۸-million-in-the-second-quarter/

[۱۴] https://www.dailymail.co.uk/health/article-۸۸۴۳۶۳۹/AstraZeneca-took-ONE-MONTH-FDA-vaccine-trial-data-study-paused.html

[۱۵] https://www.ft.com/content/۴۵۸۳fbf۸-b۴۷c-۴e۷۸-۸۲۵۳-۲۲efcfa۴۹۰۳a

[۱۶] https://www.thelancet.com/journals/lancet/article/PIIS۰۱۴۰-۶۷۳۶(۲۰) ۳۲۶۶۱-۱/fulltext

[۱۷] https://www.thelancet.com/journals/lanmic/article/PIIS۲۶۶۶-۵۲۴۷(۲۱) ۰۰۰۶۹-۰/fulltext

[۱۸] https://www.transparency.org/en/press/covid-۱۹-vaccines-lack-of-transparency-trials-secretive-contracts-science-by-press-release-risk-success-of-global-response

[۱۹] https://www.aljazeera.com/news/۲۰۲۱/۳/۱۵/which-countries-have-halted-use-of-astrazenecas-covid-vaccine

[۲۰] https://www.gov.uk/government/news/uk-to-donate-۱۰۰-million-coronavirus-vaccine-doses

[۲۱] https://www.theguardian.com/business/۲۰۲۱/nov/۱۲/astrazeneca-sells-۲۲bn-of-covid-vaccine-in-first-nine-months

[۲۲] https://violationtracker.goodjobsfirst.org/parent/astrazeneca

[۲۳] https://assets.publishing.service.gov.uk/government/uploads/system/uploads/attachment_data/file/۱۱۲۱۳۵۲/COVID-۱۹_Vaccine_AstraZeneca_VAP.pdf

[۲۴] https://www.reuters.com/world/uk/oxford-vaccine-inventors-recognised-queens-birthday-honours-۲۰۲۱-۰۶-۱۱/

دیگر خبرها

  • حقیقت بندگی خدا در بیان امام صادق (ع)
  • حقیقت بندگی خدا در بیان امام صادق(ع)
  • تندیس‌های طلایی در دست راویان حقیقت
  • تفال به حافظ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ المنه لله که در میکده باز است....
  • سرکوب دانشجویان در آمریکا حقیقت تمدن غرب را نشان داد
  • اعتراف آسترازنکا به عوارض مرگبار واکسن/ رشوه، دروغ و پنهان‌کردن حقیقت برای تجارت با سلامتی انسان‌ها
  • ۱۰ حقیقت حیرت‌انگیز درباره عنکبوت‌ها که باید بدانید
  • حقیقت زیر پای تمدن افسار گسیخته غربی در حال لگدمال است
  • پلیس جمهوری اسلامی ایران مفتخر به حمایت مردم عزیز است
  • رفتار آمریکا با دانشجویان حامی فلسطین حقیقت حقوق بشر آنها را روشن کرد