دختران شینآبادی از حال و احوال این روزهایشان میگویند/ دردی که احساس میکنند، دردی که فراموش کردهایم
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۴۴۴۵۵
دختران شینآبادی میگویند تا زمانی دانشآموز بودیم وقتی برای درمان به تهران میرفتیم برایمان کلاس جبرانی میگذاشتند تا از بقیه دانشآموزان عقب نمانیم. اما الان تعهدات آموزش و پرورش نسبت به ما تمام شده و ما برای درس خواندن در دانشگاه مشکلات زیادی داریم.
خبرگزاری میزان - روزنامه جام جم نوشت: جمعه سنگین و بیخاصیت را هر جور شده به شب میرسانی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باران شروع به باریدن کرده و درخت حیاط برای خودش جشن گرفته، دانههای باران به شیشه پنجره میخورد و چهره سوخته دختران شینآباد را که روی آن رژه میروند، میشوید و با خود میبرد؛ چشمانشان که سوخته و لبهای ورم کرده و دستهایی که انگشت ندارد. جمعه آخرین ضربه را میزند. دختران شینآباد در خوابم امتداد پیدا میکنند. هشت سال گذشته و دخترکان شینآبادی بزرگ شدهاند. صبح کاملا پاییزی است. باران میبارد و درخت حیاط همه نارنجیهایی را که پنهان کرده بود به رخمان میکشد. فاصلهای کوتاه بین هوشیاری و آغاز روز در ذهنم ایجاد میشود. یکجور فراموشی تا یادم برود که دختر شینآبادی پرسید: «شما خبرنگار روزنامه جامجم هستید؟!»، اما عمر این فراموشی کوتاه است؛ مدرسهای در علیآباد کتول خراب شده و ۱۴ دانشآموز و چهار معلم آسیب جدی دیدهاند.
قصه پردرد مدارس را پایانی نیست. هوا که سرد میشود، مدارس که دایر میشوند باید منتظر اخبار و اتفاقات بد مدارس هم بود. یادم میآید باید به دختر شینآباد تلفن کنم. به سیما شادکام، دختری که سالهاست تلاش میکند صدای دخترانی باشد که ۱۵ آذر سال ۹۱ در آتش کلاس درسشان سوختند و ۹ سال است با درد جسم و روح زندگی میکنند.
رسانهها معمولا ۱۵ آذر به سراغ آنها میروند و گزارش یا گفتوگویی از آنها منتشر میکنند و میرود تا سال بعد. اما امسال هشت آبان است و تا ۱۵آذر بیشتر از یک ماه مانده که سیما یقه مرا میگیرد و میگوید: «ببخشید شما خبرنگارید...؟!» اینبار آنها سراغ ما آمدهاند و دیگر به ما فرصت نمیدهند به مناسبت تقویم و برای پرکردن صفحه و این که بله ما به یاد شما هستیم، سراغشان برویم. سیما به سراغم آمده و میگوید: «هیچکس صدایمان را نمیشنود. هیچکس به حرفمان گوش نمیکند، دختران شینآباد قدیمی شدهاند، تاریخشان تمام شده و اکنون ما ماندهایم و دردی که هر روز توانش بیشتر میشود. شما صدایمان شوید...»
با ما تمرین جراحی میکنند
سیما و چند نفری از همکلاسیها و دوستانش که به دختران شینآباد معروف شدهاند، کنکور دادهاند و دانشگاه قبول شدهاند. خودش دانشگاه سراسری زنجان حسابداری قبول شده، اما به دلیل مشکلاتی که دارد، ترجیح داده در شهر خودشان پیرانشهر، حقوق بخواند. میگوید: آمنه و اسرین، اما درگیر مداوا بودند و نتوانستند برای کنکور بخوانند. حال آنها خوب نیست. عفونت بدجور به چشمانشان زده. بعد از آتشسوزی و سوختن چشمانشان دیگر نمیتوانند پلکها را روی هم بگذارند و با چشم بسته بخوابند. چشمانشان خشک میشود و باید مرتب اشک مصنوعی بریزند توی چشمها تا نسوزند و درد کلافهشان نکند. سیما عکس پشت گوش خودش را برایم میفرستد؛ زخمی که جانم را میخراشد. میگوید: سه هفته قبل برای جراحی آمدیم تهران. بیمارستان آموزشی فاطمه زهرا (س). اما بعد از جراحی همان روز مرا مرخص کردند، گفتند کروناست و نمیتوانیم بستریتان کنیم. تا سال قبل به ما هزینه رفت و آمد و اقامت در تهران برای مداوا را میدادند. اما یک سالی است دیگر هزینهای به ما نمیدهند و پدرهایمان هم قادر نیستند هزینه ماندن در مهمانپذیر را بپردازند برای همین از بیمارستان که مرخصم کردند راه افتادیم سمت شهرمان. بین راه حالم بد شد و مجبور شدیم برویم درمانگاه بینراهی. آنجا به من مسکن تزریق کردند تا بتوانم به شهرمان برسم. چرا مرا بعد از عمل بلافاصله مرخص کردند؟ قبلا بعد از عمل چند روزی ما را در بیمارستان نگه میداشتند و به ما آنتیبیوتیک تزریق میکردند تا بدنمان عفونت نکند، اما الان مرخصمان میکنند و اصلا برایشان مهم نیست بدن ما عفونت میکند. قبلا آقای دکتر فاطمی، رئیس بیمارستان بود و همراهیاش با ما خوب بود و کمکمان میکرد و حتی عملها را خودش انجام میداد، اما الان نیستند و ما را دستیاران جراحی میکنند. شدهایم نمونه آزمایشگاهی که با عمل روی پوست و بدن ما دانشجوها چیزی یاد بگیرند. همه بدنمان زخم شده و عفونت کرده است.
بدنهایی که خشک میشود
سیما میگوید: الان هر جا میرویم، میگویند:ای بابا باز دختران شینآباد آمدند! آموزش و پرورش میگوید ما دیگر تعهدی نسبت به شما نداریم و بودجهای هم دولت برای شما نمیدهد. در دولت قبل رفتیم پیش آقای نوبخت و ایشان گفتند هزینه درمانتان را پرداخت میکنیم. بیمارستان هم میگوید به حساب بیمارستان پول واریز شده است. اما اینکه این پول برای چه مدت است، نمیدانیم. ولی بیمارستان دیگر مثل سابق نیست و به ما خدمات درمانی نمیدهد. آن اول که سوختیم قول دادند که برای مداوا ما را میفرستند خارج، اما نفرستادند. الان ما به این نتیجه رسیدهایم که عملهایی که در بیمارستان فاطمهزهرا (س) روی ما انجام میدهند الکی است و نه تنها قرار نیست حالمان بهتر شود که روز به روز بدتر هم خواهد شد. پوستمان دیگر خشک شده و چشمانمان بهشدت اذیت میشود. عملهای زیبایی و ترمیمی بماند؛ بدنمان دارد از کار میافتد. برای من ابرو کاشتند، اما بعد از مدتی ابروها شروع به ریزش کرد و فقط یک تار ابرو ماند که آن را هم کندم. کرونا که شروع شد به ما دروغ گفتند که بیمارستان پذیرش ندارد و شما را عمل نمیکند (عملهای ما به روش خاص که بسیار هم دردناک است باید مرتب انجام شود تا پوست و مفصلهایمان جمع و خشک نشود). یک سال به حال خود رها شدیم و دردهایمان بیشتر شد و زخمهایمان عفونتش بیشتر شد. بعد از یکسال و نیم که رفتیم بیمارستان به ما گفتند چرا نیامدهاید؟ وقتی دلیلش را گفتیم، در جواب گفتند مگر بیمارستان و درمان تعطیلیبردار است؟ به ما دروغ گفتند، اما راستش را بخواهید عملها و درمانشان هم چندان تاثیری ندارد و از همه بدتر این که بعد از جراحی فوری ما را مرخص میکنند. از همه جا رانده شدهایم و هر روز دردمان بیشتر و بیشتر میشود.
شما بگویید چگونه در دانشگاه درس بخوانیم؟
قبل این که کنکور بدهیم با مسوولان آموزش و پرورش صحبت کردیم که به ما سهمیه بدهید. قبول نکردند و گفتند دانشآموزان آسیبدیده زیادند، به شما سهمیه بدهیم باید به همه بدهیم. دانشآموز که بودیم وقتی برای درمان به تهران میرفتیم برایمان کلاس جبرانی میگذاشتند تا از بقیه دانشآموزان عقب نمانیم. اما الان تعهدات آموزش و پرورش نسبت به ما تمام شده و ما برای درس خواندن در دانشگاه مشکلات زیادی داریم. روزهایی که برای درمان به تهران آمدم کلا از درس عقب ماندم و نمیدانم برای جبران چه باید بکنم؟ وارد مقطع دیگری شدهایم و کاملا گیر افتادهایم که چطور باید درس بخوانیم. کلاسهای آنلاین مشکلاتمان را بیشتر کرده، به دلیل مشکلات بینایی و چشمانمان که آسیبدیدهاند نمیتوانیم برای مدت طولانی به صفحه گوشی یا تبلت نگاه کنیم و این باعث میشود از درس عقب بمانیم. شما به ما بگویید چه کنیم. ما نمیخواستیم بسوزیم، اما سوختیم و زندگیمان تباه شد، مصائبمان روز به روز بیشتر میشود. میگویند با آموزش عالی و وزارت علوم ارتباط برقرار کنید، اما ما نمیدانیم چه باید بکنیم. شما راهی به ما نشان دهید با این زندگی و محدودیتها و دردی که داریم چه کنیم.
بیشتر بخوانید: آخرین روند درمانی دختران شینآباد/ مقداری «کم و کاستی» وجود داردانتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: شین آباد آموزش و پرورش دختران شین آباد آموزش و پرورش شین آبادی اما الان شده اند عمل ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۴۴۴۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شب فراموش نشدنی اراکیها با ۱۹ گل تاریخی
ایسنا/مرکزی شاید کمتر هوادار فوتبال در ایران فکر میکرد که نتیجه دیدار پرسپولیس و آلومینیوم اراک پس از رد و بدل شدن ۱۹ گل تاریخی در استادیوم امام خمینی (ره) اراک و در حضور ۱۵ هزار تماشاگر رقم بخورد.
پرسپولیسیها که خود را در انتظار کسب یک سهگانه دیگر در فوتبال ایران میدیدند، برای صعود به جمع ۸ تیم برتر جام حذفی بار دیگر به اراک آمدند تا هم انتقام شکست بازی برگشت لیگ برتر را از این تیم بگیرند و هم گام بلندی برای کسب قهرمانی در این جام بردارند اما، این بار هم با تمامی ستارههای مطرح خود در اراک مغلوب تیم آلومینیوم اراک شدند و پس از سالها در یک بازی ۴ گل از یک تیم ایرانی دریافت کردند.
دریافت چهار گل در اراک، اتفاقی بود که بدبینترین هوادار پرسپولیس هم فکرش را نمیکرد اما در شب عجیب و غریب اراک این اتفاق رخ داد تا پرسپولیسیها بعد از نزدیک به ۷ سال، بار دیگر از یک تیم چهار گل دریافت کنند. سرخپوشان آخرین بار در شهریور ماه ۱۳۹۶ بود که در دیدار مقابل الهلال در نیمهنهایی لیگ قهرمانان آسیا چهار گل از حریف دریافت کردند.
نکته جالب دیگر این است که اوسمار ویهرا سرمربی برزیلی پرسپولیس در لیگ برتر و در هفته شانزدهم نیز در اراک مغلوب آلومینیوم شد و حالا دومین شکست خود را برابر این تیم تجربه کرد. پرسپولیس که در چند هفته اخیر با هدایت این مربی نتایج خوبی را بهدست آورده بود، در مجموع دیدارهای نیم فصل دوم و جام حذفی هفت بار دروازه خود را باز شده دیده است که سهم تیم آلومینیوم از این تعداد، پنج گل بوده است.
شاگردان اوسمار ویرا تصور میکردند با برتری دو بر صفری که برایشان به ثبت رسیده بدون دردسر راهی مرحله یک چهارم نهایی خواهند شد اما دو گل دقایق پایانی همهچیز را به وقتهای اضافی کشاند. در ۳۰ دقیقه وقت اضافه باز هم پرسپولیسیها با دو گل از حریف پیش افتادند اما نتوانستند از این برتری دو گله خود محافظت کنند تا کار به ضربات پنالتی کشیده شده و با درخشش احمد گوهری، این آلومینیوم اراک بود که راهی مرحله یک چهارم نهایی جام حذفی شد و پرسپولیس از جام حذفی کنار رفت و در یک بازی عجیب و غریب مغلوب اراده و تلاش خستگی ناپذیر آلومینیوم اراک شد.
پرسپولیس همواره بازیهای سختی مقابل آلومینیوم به خصوص در اراک داشته و در این مسابقه مرحله یک هشتم جام حذفی نیز به شکلی ناباورانه نتوانست برتریهای خود را حفظ کند و در نهایت در ضربات پنالتی حذف شد.
انتهای پیام