Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-04-29@07:30:28 GMT

۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما درباره مرگ

تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۵۷۶۱۴

۱۰ فیلم برتر تاریخ سینما درباره مرگ

مرگ و پیری از معدود چیزهایی هستند که قطعاً رخ می دهند و راهی برای فرار از آنها نیست. هر کسی به هر شکلی که شده در نهایت خود را در تابوت خواهد دید، موضوعی که باعث شده بسیاری از کارگردانان از این اتفاق حیرت انگیز و البته ناخوشایند به اشکال مختلف الهام بگیرند. جهان شمولی و قطعیت مرگ به سینما اجازه داده است که به نحوی نقش یک میانجی و محمل را ایفا کند تا به بررسی این موضوع بپردازد که چطور با دوره کوتاه زندگی مان کنار می آییم، از وقتی که داریم چه استفاده هایی می کنیم و به امکان و احتمالاتی که بعد از مرگ وجود دارد فکر کنیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فیلم های بی نقص و جالب بسیاری در مورد مرگ در ژانرهای مختلف ساخته شده است اما ۱۰ فیلمی که در ادامه به آن ها اشاره خواهیم کرد خاص ترین، تاثیرگذارترین و صادقانه ترین روایت ها در مورد مرگ و کنار آمدن انسان با آن هستند.

به گزارش قدس آنلاین، از فیلم های مستقل با بودجه ناچیز که ضربه احساسی غیرمنتظره اما موثری را به شما وارد می کنند تا فیلم های ترسناک به شدت خشن، درام های جنایی بی نقص از فیلمسازانی نابغه و کلاسیک های انیمیشنی و هر چیزی که این بین قرار می گیرد، می خواهیم شما را با ۱۰ فیلم در مورد مرگ آشنا کنیم که تماشای آن ها برای هر فردی ضروری است. بدون شک همیشه در حال و هوای مناسبی برای تماشای فیلمی در مورد مرگ قرار ندارید اما اگر با بحران وجودی مواجه شده و به دنبال کمی پاسخ هستید، این فیلم ها مدیتیشن های معنا داری خواهند بود که نه تنها به مرگ می پردازند بلکه زندگی را نیز به همان اندازه مورد بررسی قرار می دهند.

  (داستان یک روح) A Ghost Story

فیلم A Ghost Story که توسط دیوید لاوری و تنها با ۱۰۰,۰۰۰ دلار بودجه ساخته شده، یک مدیتیشن به شکل ترسناکی زیبا در مورد مرگ و گذشت زمان است. کیسی افلک در این فیلم نقش مردی را بازی می کند که در جریان یک حادثه رانندگی کشته می شود و به عنوان یک روح از خواب بیدار می شود تا باقی فیلم را به پرسه زدن با یک ملحفه سفید روی جسدش بگذارند در حالی که سوگواری همسرش (رونی مارا) و کنار آمدن نهایی او با این موضوع را نظاره گر است. می توان فهمید که چنین مفهوم هنری در دستان یک کارگردان ناپخته می توانست اثری بی معنی و احمقانه باشد، به ویژه با علم به اینکه فیلم حاوی یک برداشت پنج دقیقه ای متوالی و بدون کات است که در آن شخصیت مارا در حال خوردن کیک دیده می شود.

اما لاوری و سبک فیلمسازی کاملاً کنترل شده و مبتنی بر مشاهده گری اش، یک ضربه گول زننده بسیار پرقدرت در آستین خود دارد. تماشای زندگی اطرافش به عنوان یک روح، محدود و محکوم به تماشای تمامی این اتفاقات در داخل دیوارهای محدود خانه ای که با همسرش در آن زندگی کرده، بسیار تکان دهنده و ناخوشایند است. به تصویر کشیدن رژه توقف ناپذیر زمان به چنین شکل تاثیرگذار و باشکوهی، جهانی بودن فیلم لاوری را تایید می کند و علیرغم رویکرد ظاهراً ماوراءالطبیعه ای که به مرگ دارد، باید برای تحت تاثیر این فیلم قرار گرفتن از لحاظ احساسی و عرفانی کاملاً آماده باشید.

(  اکنون نگاه نکن) Don’t Look Now

فیلم ترسناک بی نقص نیکولاس روگ در سال ۱۹۷۳ با عنوان Don’t Look Now، دونالد ساترلند و جولی کریستی را در نقش زوجی دارد که سوگوار مرگ دختر جوانشان در اثر غرق شدن تصادفی هستند. این زوج به ونیز سفر می کنند، جایی که می گویند دخترشان سعی کرده به آن ها تماس بگیرد و در حالی که این موضوع می تواند بنیان یک فیلم ترسناک ماوراءالطبیعه کلیشه ای را فراهم سازد، روگ علاقه ای به سنت های متداول سینما و ژانر وحشت ندارد. البته فیلم Don’t Look Now ترکیبات ماوراءالطبیعه بسیاری در خود دارد اما تمرکز اصلی آن بر روی سوگواری و تاثیری است که داغداری و از دست دادن عزیزان بر روح و روان یک فرد می گذارد.

ساترلند و کریستی در نقش این زوج داغدیده بازی های بسیار قانع کننده و بی نقصی از خود ارائه می دهند در حالی که روحیه بی باکانه روگ در کارگردانی، به کارگیری تدوین غیرخطی برای داشتن تاثیرات گیج کننده، در سراسر فیلم یک فضای بسیار قوی و ترسناک ایجاد می کند. همه اینها در نهایت به اوج خود می رسند، با پایانی که یکی از شوکه کننده ترین پایان بندی های تاریخ سینماست و به شکلی خلاقانه عناصر سوررئال روایت را در یک پایان بی نقص اما مملو از ترس با هم ترکیب می کند.

(  مرد ایرلندی)   The Irishman

کسانی که برای دیدن یک نسخه تازه تر از Goodfellas ( رفقای خوب) به تماشای فیلم The Irishman از مارتین اسکورسیزی نشستند، با یک غافلگیری شوکه کننده روبرو شدند. به جای شباهت به شاهکار مافیایی دیگر خود، فیلم حماسی مافیایی جدید اسکورسیزی اصولاً مرثیه ای برای شخصیت های دغل و رندی است که همه ما را در فیلم Goodfellas شیفته خود کردند. در اینجا، فرانک شیران (رابرت دنیرو) و دیگر گانگسترهای اطرافش به شکل عامدانه ای در یک شکل بسیار رقت انگیزتر به تصویر کشیده شده اند، و مرگ آن ها چنان اجتناب ناپذیر جلوه می کند که بسیاری از شخصیت ها با جزییات فراوان در مورد تاریخ و علت مرگ به مخاطب معرفی می شوند.

اما The Irishman در بخش سوم و پایانی خود که نتیجه گیری داستان است به یک فضای تاریک تر وارد می شود، جایی که گانگسترهای باقیمانده یک به یک اسیر بیماری و کهولت سن می شوند و بدین ترتیب است که بی نتیجه بودن و تهی بودن زندگی های پر از جرم و جنایتشان آشکار می شود. این فیلم وارونه سازی بی نقص و شکوهمند فیلم Goodfellas است، که مدیتیشنی تکان دهنده در مورد مرگ و کهولت سن را امکان پذیر ساخته و نتیجه کار یکی از قوی ترین آثاری است که اسکورسیزی تاکنون خلق کرده است. از بسیاری از جهات، The Irishman فیلمی است که تنها کارگردانی در سن و سال و حال و هوای اسکورسیزی- که خود در هشتاد سالگی به سر می برد- می تواند با چنین صداقت عریانی بسازد.

(ُمهر هفتم)   The Seventh Seal

غیرممکن است که از بهترین فیلم های تاریخ سینما در مورد مرگ نوشت و اسمی از شاهکار هستی شناختی اینگمار برگمان با عنوان The Seventh Seal در سال ۱۹۵۷ نیاورد. مکس فون سیدو بزرگ در این فیلم نقش آنتونیوس بلاک را بازی می کند، یک شوالیه دوران قرون وسطی که مقابل خود مرگ (بنگت اکروت) شطرنج بازی می کند در حالی که در مورد معنای زندگی خود به تفکر می پردازد. از طریق تصاویر نمادین بازی شطرنج که بارها و به اشکال مختلف در فرهنگ عامه مورد تقلید قرار گرفته است، این فیلم همچنان یکی از ماندگارترین چهره های تاریخ سینماست و به شکلی بی نقص تقلاها و مشکلات انسان در برابر گذشت بی تفاوت زمان را به تصویر می کشد.

اکثریت قریب به اتفاق فیلم های برگمان به نحوی به بررسی ترس هستی شناختی می پردازند اما هیچ کدام به اندازه The Seventh Seal به شکلی هنرمندانه و ماندگار به این مبحث نپرداخته است، با تصویری مسحور کننده در پایان خود که برای همیشه در ذهن مخاطبان باقی می ماند. اگر این فیلم قابل درک ترین فیلم این فهرست نباشد، The Seventh Seal یکی از آثار حیاتی تاریخ سینما و بهترین فیلم هایی است که در مورد نه تنها مرگ، بلکه زندگی ساخته شده است.

 (مقصد نهایی) Final Destination

شاید انتخابی غیرمنتظره و نامناسب جلوه کند زیرا Final Destination هیچگاه به گرد پای اعتبار دیگر فیلم های این فهرست نیز نرسیده است اما این فیلم یکی از نادرترین فیلم های ترسناک مشهوری است که به شکلی واقعی به وفور دیده نشده مرگ در اطرافمان می پردازد. سکانس های قتل بی نقص و پرجزییات فیلم شاید خنده دار جلوه کند و با خنده به تماشایشان بنشینید اما در زیر این ظاهر، پیامی به شدت تکان دهنده وجود دارد مبنی بر اینکه مرگ به سراغ همه ما خواهد آمد، در هر لحظه ای بدون انگیزه یا شرارتی خاص، حتی برای دانش آموزان دبیرستانی که بخش اعظم زندگی شان هنوز پیش رویشان است و به مرگ فکر نمی کنند.

شاید خشونت جسمانی موجود در کل داستان چندان دقیق نباشد اما فیلم Final Destination به روش خاص خود با شکنندگی زندگی انسانی روبرو می شود، به شکلی که برای بینندگان امروزی بسیار قابل درک تر از یک فیلم سیاه و سفید ۶۰ ساله مانند اثر قبلی اینگمار برگمان در این فهرست است. با توجه به اینکه نوآوری و خلاقیت در ژانر اسلشر تا چه اندازه دشوار است، Final Destination به شکلی منحصربفرد و هوشمندانه، زندگی روزمره را به عنوان یک مخمصه بسیار مخاطره آمیز به تصویر می کشد.

(ای کی رو) Ikiru

فیلم Ikiru اگر چه به اندازه دیگر شاهکارهای آکیرا کوروساوا مانند (هفت سامورایی) Seven Samurai مشهور و محبوب نیست اما بدون شک بهترین فیلم او یا دستکم تاثیرگذارترین فیلم این فیلمساز شهیر ژاپنی از لحاظ تاثیرگذاری احساسی است. کانجی واتانابه (تاکاشی شیمورا) یک کارمند اهل توکیو است که به بازنشستگی نزدیک می شود و در طول زندگی اش کارهای معنادار زیادی انجام نداده است، تا اینکه متوجه می شود به سرطان معده مبتلا شده و کمتر از یک سال دیگر زنده می ماند. اتفاقاتی که پس از این افشاگری رخ می دهد تصویری به شدت تاثیرگذار و تکان دهنده از مردی است که می خواهد زندگی معنادار و باارزشی داشته باشد در حالی که نفس های ساعت برای او به شماره افتاده اند، موضوعی که با سبک کارگردانی احساسی و باشکوه کوروساوا از یک طرف و بازی به شدت تکان دهنده و تاثیرگذار شیمورا تاثیری دو چندان می یابد. تصویر نسخه ای آبکی و دستکاری شده از این روایت ساده است اما کوروساو هرگز در تلاش برای درآوردن اشک مخاطب زور زیادی نمی زند، هر چند با اطمینان می توان گفت که هنگام تماشا کردن سکانس پایانی واتانابه در حال تاب بازی در زمین بازی برف گرفته، ناخودآگاه اشک هایتان را پاک خواهید کرد.

(ارثی)   Hereditary

اولین تجربه فیلمسازی آری آستر فیلمی به شدت تکان دهنده به نام Hereditary است که بیشتر با عنوان یک فیلم ترسناک ماوراءالطبیعه معمولی شناخته می شود اما لحظات و مفاهیمی از فیلم که مدت ها شما را رها نخواهند کرد، عناصر احساسی و فراتر از منطق آن هستند. داستان فیلم در مورد زنی به نام آنی (تونی کولت) است که او و خانواده اش با مرگ تروماتیک یکی از اعضای خانواده دست و پنجه نرم می کنند. فیلم Hereditary اغلب شبیه یک درام سرراست در مورد غم و سوگواری است که یک رویه ترسناک دور آن پیچیده شده است.

تماشای غلت زدن آنی در غم بعد از مرگ مادرش در ابتدای داستان، یک تجربه تصویری ویرانگر و فراموش نشدنی است، تصاویری که بدون شک کولت باید دستکم نامزدی اسکار برای بهترین بازیگر زن نقش اول را برایش بدست می آورد. حتی در لحظات آشناتر و پرتنش تر خود از لحاظ ترسناک بودن، فیلم Hereditary هرگز صدمه عرفانی و روانی سوگواری را فراموش نمی کند و تکرار ناخوشایند اما تاثیرگذاری از ایده های ظاهراً معمولی را رها نمی کند. در حالی که اغلب اوقات فیلم های ترسناک به شکلی گستاخانه، سبک نظرانه و سطحی با موضوع مرگ رفتار می کنند، Hereditary باعث می شود که درد و وحشت تک تک مرگ های درون داستان را حس کنید.

 (عشق) Amour

میشاییل هانکه شاید بیشتر به خاطر تمایلش به قرار دادن مخاطب در منگنه با فیلم های به شدت تکان دهنده اش مانند Funny Games (بازی های خنده دار ) و Caché ( پنهان) شناخته شود اما درام تاثیرگذار و برنده اسکارش در سال ۲۰۱۲ با نام Amour یک مینمالیسم بیرحمانه را برای ایجاد تاثیری به شدت ویرانگر به کار می گیرد. فیلم Amour در مورد زوجی مسن به نام های آن (امانوئله ریوا) و خورخس (ژان لویی ترینتیگنانت) است. در حالی که بدنبال یک سکته، آن در مسیر مرگ و زوال عقل قرار دارد، خورخس سعی می کند از او به بهترین شکل ممکن مراقبت کند. دنباله داستان یک مدیتیشن آرام و عمیق در مورد بیماری، عشق و مرگ است که انقضای اجتناب ناپذیر انسان به شکلی بسیار واقعی و غیراحساسی به تصویر می کشد.

علیرغم سبک خاص کارگردانی هانکه، بازی های ترینتیگنانت و ریوا – که به خاطر این فیلم نامزد جایزه اسکار نیز شد- به شکلی واقعی تلاش دو فرد مسن را به تصویر می کشد که سعی دارند با شرافت و وقار زندگی شان را به پایان برسانند. سبک و حال و هوای تکان دهنده و بیدار کننده این فیلم باعث می شود تماشای Amour برای همه آسان نباشد و ممکن است کمی آرامش و کمک نیز از این فیلم دریافت شود اما فیلم هانکه در مورد پایان زندگی انسان به شکلی که تاکنون در سینما دیده نشده، بسیار صادق و بدون اغماض عمل می کند.

(کو کو)   Coco

فیلم های انیمیشن پیکسار بارها با موضوع مرگ سروکار داشته اند، از جمله سکانس بسیار بی نقص و اثرگذار ابتدای فیلم Up (بالا) ،  اما این روایت هیچگاه به اندازه فیلم Coco در سال ۲۰۱۷ تاثیرگذار و نیشدار نبوده است. متاسفیم Soul! ( روح) این فیلم داستان یک موزیسین آینده دار ۱۲ ساله به نام میگل را روایت می کند که به شکل تصادفی به سرزمین مردگان منتقل می شود و باید راهی برای بازگشت به سرزمین زندگان پیدا کند، پیش از آنکه برای همیشه در دنیای مردگان گرفتار شود. علیرغم رویکرد به وضوح ماوراءالطبیعه و بامزه اش، Coco یک بنیان فانتزی بسیار مناسب برای والدین است تا صحبت در مورد مرگ را با فرزندانشان آغاز کنند.

فراتر از آن، این فیلم رویکردی بسیار تاثیرگذار از لحاظ فلسفی به مسئله مرگ دارد، تمرکز کمتری روی جنبه های فیزیکی مرگ داشته و بیشتر به مرگ غیرجسمانی انسان متمرکز است که در اینجا آخرین باری است که دیگران به این مردگان فکر کرده اند. Coco به عنوان یک یادآور نیشدار و جذاب از لحاظ بصری برای اینکه یک زندگی ارزشمند داشته باشیم، به همان اندازه که الهام بخش است، انسان را دچار آشوب می کند در حالی که سعی ندارد پیچیدگی و سختی موضوع خود را ماستمالی کند.

(همشهری کین) Citizen Kane

شاید فیلم Citizen Kane به تازگی امتیاز ۱۰۰ درصد راتن تومیتوز خود را از دست داده و جای خود را به Paddington ۲ به عنوان پرنقدترین فیلم این وبسایت داده باشد اما جدای از یک اثر بنیادین و تاثیرگذار در تاریخ سینما، اولین تجربه کارگردانی اورسن ولز یک فیلم بی نقص در مورد مرگ و زندگی هم هست. رازآلودگی موجود در بطن فیلم  اما معنای آخرین کلمه ای است که از زبان شخصیت اصلی داستان، غول رسانه ای چارلز فوستر (اورسن ولز) بیرون می آید: رُزباند. در حالی که ولز مسیری جذاب و تماشایی را برای پاسخ به این راز به تصویر می کشد، فلش بک های گسترده فیلم به زندگی دوران جوانی کین، حال و هوای ضروری برای اینکه پایان فیلم به اندازه کافی تاثیرگذار و تکان دهنده باشد، فراهم می آورند.

افشاگری اوج فیلم که نشان می دهد آخرین کلمه کین در مورد سورتمه دوران کودکی اش به همین نام بوده است، به شکلی تاثیرگذار و خلاصه می گوید که در آخرین لحظات زندگی مان، به چیزها و کسانی فکر می کنیم که بیش از دیگران دوست داشته ایم. برای کین، این سورتمه نماد معصومیت کودکی اوست که بعد از قبول شدن قیومیتش توسط یک بانکدار به نام والتر پارکس تاچر از او گرفته شده و او را به سمت یک زندگی بسیار راحت و مملو از ثروت اما بدون لذت و راضی کنندگی واقعی رهنمون می سازد. Citizen Kane البته در مورد چیزهایی فراتر از مرگ است- مانند رویای آمریکایی، خطرات و حافظه، نقش رسانه ها و سیاست- اما در نهایت به این نکته می رسد که معنای واقعی آخرین کلمات کین در هنگام مرگ چه بوده است. علیرغم تمام ثروت و موفقیت ظاهری که در سال های بعدی عمرش داشت، واقعی ترین دوران شاد بودن کین دوران کودکی او بود که چیزی جز یک سورتمه و فضایی برفی نداشت، خاطره ای که برایش بسیار عزیز بوده و تا آخرین روز عمرش آن را دنبال می کرد.

منبع: بانی فیلم

انتهای خبر/

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: سینما و مرگ شدت تکان دهنده تصویر می کشد مورد مرگ تکان دهنده تاریخ سینما عنوان یک حال و هوای ترین فیلم بی نقص یک فیلم فیلم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۵۷۶۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۰ ماشین آلمانی برتر تاریخ که شاهکار‌های مهندسی عرصه خودروسازی به شمار می‌آیند

از تولید اولین خودرو تا معرفی برخی از افسانه‌ای‌ترین ماشین‌های موتور احتراق داخلی، آلمان ثروتمندترین و مشهورترین صنعت خودرو را دارد. این کشور همچنان بزرگترین مشارکت کننده اروپا در دنیای خودرو است و مرسدس بنز، بی‌ام و، آئودی و فولکس واگن همچنان با فناوری‌های جدید و مهندسی پیشرفته‌شان به جابجایی مرزها ادامه می‌دهند.

به گزارش روزیاتو، این موضوع همیشه در مورد خودروهای آلمانی صدق می‌کرده است. شکستن رکوردهای سرعت، برنده شدن در مسابقات اتومبیل رانی و تولید خودروهای عالی، همواره نیروی محرکه خودروسازان آلمانی بوده است.

در نتیجه، این شرکت‌ها برخی از بهترین خودروهای اسپورت، سوپراسپرت ها، خودروهای لوکس و خودروهای اقتصادی تاریخ را به ما داده اند. به زبان ساده، هیچ دسته خودرویی وجود ندارد که آلمانی‌ها در آن محصولی تولید نکرده باشند.

در این مقاله، تمام خودروهای برتر آلمانی در طول تاریخ خودروسازی این کشور را بررسی خواهیم کرد. تمرکز بر روی ماشین‌هایی خواهد بود که با فراتر بردن مرزهای آنچه در یک خودروی موتوری در دوره‌های مربوطه ممکن بود، درونمای عرصه خودروسازی را تغییر دادند.

همه این خودروها از نظر تاریخی نیز حائز اهمیت هستند و مسیر هر هر برند خاصی را تعیین کرده اند، مسیری که هنوز هم ادامه دارد. این فهرست که تقریباً یک قرن را در بر می‌گیرد، شما را با برخی از خودروهای آلمانی که نمی‌شناختید، اما شاهکارهای دنیای مهندسی هستند، آشنا خواهد کرد.

۱۰- Mercedes-Benz SSK/SSKL Roadster (۱۹۲۷ تا ۱۹۳۳)

مرسدس بنز اولین خودروی جهان را تولید کرد و از آن زمان تاکنون نام آن مترادف با مهندسی و فناوری پیشرفته بوده است. در دهه ۱۹۲۰، این شرکت با SSK Roadster رکوردهای سرعت را شکست، خودرویی بسیار پیشرفته که رکوردهایش حتی امروز نیز بسیار قابل توجه به نظر می‌رسد. این خودرو که توسط فردیناند پورشه طراحی شده بود، بوگاتی ویرون عصر خود بود – یک خودروی دو سرنشینه با شکوه، ظرافت و سرعت که هیچ خودروی دیگری نمی‌توانست با آن رقابت کند.

SSK اولین بار در سال ۱۹۲۸ با موتور ۷.۱ لیتری اینلاین-۶ معرفی شد. این موتور ۱۴۰ اسب بخار (۱۶۰ اسب بخار از سال ۱۹۲۹) نیروی تولید می‌کرد، با یک سوپرشارژر برای افزایش آن به ۲۰۰ اسب بخار. بنابراین، رانندگان SSK دو گزینه حالت رانندگی متمایز داشتند – قابلیتی که اکنون در هر ماشین مدرن امروزی استاندارد است.

SSK که با یک سیستم دنده‌ای چهار سرعته جفت می‌شد، می‌توانست به سرعت ۱۸۵ کیلومتر در ساعت برسد که برای آن دوران غیرقابل تصور بود. رودسترهای قدرتمندتر SSK نیز در ادامه تولید شد؛ نسخه‌های ۱۷۰/۲۲۵ اسب بخاری و ۱۸۰/۲۵۰ اسب بخاری به سرعت ۱۹۲ کیلومتر در ساعت می‌رسیدند.

با این حال، این مدل‌های «عابر پیاده» تنها به عنوان یک ماشین تبلیغاتی عمل می‌کردند در حالی که مرسدس بنز روی یک خودروی اسپرت بسیار قدرتمندتر کار می‌کرد: SSKL ۱۹۳۱. این نسخه نهایی بود، با ۲۴۰ اسب بخار قدرت استاندارد و ۳۰۰ اسب بخار پس از جفت شدن با سوپرشارژر.

SSKL نه تنها قدرتمندتر بود، بلکه بیش از ۲۲۰ کیلوگرم سبکتر از SSK پایه بود – کمی بیش از ۳.۳۰۰ پوند (۱.۵۰۰ کیلوگرم) وزن داشت! در نتیجه این خودرو می‌توانست به سرعت بی‌سابقه ۲۳۵ کیلومتر بر ساعت برسد که آن را به سریع‌ترین خودرو در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ تبدیل می‌کرد.

۹- Mercedes-Benz ۳۰۰ SL Gullwing (۱۹۵۴ تا ۱۹۶۳)

مرسدس بنز قبل از جنگ جهانی دوم به راحتی تأثیرگذارترین خودروساز جهان بود، اما حتی پس از شکست آلمان در جنگ، این شرکت به درخشش مهندسی خود ادامه داد. تلاش‌ها برای باقی ماندن در اوج با ۳۰۰ SL Gullwing ۱۹۵۴ – احتمالاً اولین ابرخودروی جهان – به اوج خود رسید.

مرسدس بنز در نمایشگاه بین‌المللی خودروهای ورزشی در نیویورک در سال ۱۹۵۴ با درهای آینده‌نگرانه Gullwing در کانون توجه قرار گرفت، اما ۳۰۰ SL غیر از ظاهر باشکوهش چیزهای بیشتری برای ارائه داشت.

این خودروی اسپورت زیبا در زیر کاپوت جلویی خود یک موتور ۳.۰ لیتری اینلاین-۶ با تزریق سوخت با یک میله بادامک در بالای سرش را در خود جای داده بود که اولین در نوع خود به شمار می‌رفت. این بار مرسدس بنز از سوپرشارژر استفاده نکرده بود زیرا فقط وزن و پیچیدگی غیر ضروری را به خودرو اضافه می‌کرد.

علیرغم آن، این موتور بسیار جذاب ۲۱۵ اسب بخار قدرت تولید می‌کرد که برای رساندن ۳۰۰ SL به سرعت ۲۵۷.۵ کیلومتر در ساعت با بالاترین نسبت ۳.۲۵:۱ دیفرانسیل عقب کافی بود. در نتیجه مرسدس بنز دوباره در صدر قرار داشت، در حالی که ۳۰۰ SL سریعترین خودروی عصر خود بود.

جدا از موتور پیشرفته، ۳۰۰ SL Gullwing دارای شاسی با فریم فضایی نیز بود که تنها ۵۰ کیلوگرم وزن داشته و در عین حال از استحکام ساختاری فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. این طراحی شاسی، رکاب‌های بسیار بلند و عریض را معرفی می‌کرد که استفاده از درهای بالدار را ضروری می‌کرد.

همچنین یک نسخه رودستر با درهای معمولی نیز از این خودرو وجود داشت – کمتر خیره کننده اما همچنان باشکوه. با این حال، هر دو نسخه فوق‌العاده هستند و امروز قیمتی معادل ۱ میلیون دلار دارند – حتی یک مدل Hot Wheels در مقیاس ۱:۶۴ حدود ۱۲.۰۰۰ دلار قیمت دارد!

۸- Porsche ۵۵۰ Spyder (۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶)

قبل از ورود پورشه ۵۵۰ اسپایدر، قدرت اصلی‌ترین ویژگی خودروهای اسپرت بود. قطعاً تولیدکنندگان از روش‌های کاهش وزن نیز استفاده می‌کردند، اما این یک تفکر ثانویه بود. ۵۵۰ Spyder از ابتدا ساخته شد تا یک ابر خودرو بسیار سبک وزن باشد. این خودرو دارای یک موتور کوچک تنفس طبیعی ۱.۵ لیتری هوا خنک بود که حتی با استانداردهای امروزی کوچک بود، چه برسد به سال ۱۹۵۳.

۵۵۰ اسپایدر به راحتی محبوب‌ترین خودروی مسابقه‌ای مجاز به حرکت در جاده هاه در آن دوران بود. این خودرو که قاتل غول پیکر نامیده می‌شود، ۹۵ پیروزی در ۳۷۰ مسابقه داشته است که آن را به یکی از موفق‌ترین اتومبیل‌های مسابقه‌ای تاریخ تبدیل کرده است.

این خودرو حتی با وجود اینکه آمار آن روی کاغذ چشمگیر نبود، به سطح خاصی از اعتبار دست یافت – موتور ۱.۵ لیتری آن در آخرین نسخه خود تنها ۱۳۵ اسب بخار قدرت داشت.

این اولین ماشین مسابقه‌ای مستقل فردیناند پورشه پس از کار در مرسدس بنز و اتویونیون (بعدها آئودی) بود. بنابراین، این بهترین خودروی او تا به آن زمان بود، با بدنه آیرودینامیک و وزن کلی قابل توجه ۵۹۰ کیلوگرمی. در نتیجه، این رودستر کوچک می‌توانست به سرعت ۲۴۰ کیلومتر در ساعت برسد که با توجه به حجم موتور، کار کمی نیست. علاوه بر این، ۵۵۰ Spyder دارای یک شاسی اسپیس‌فریم لوله‌ای بود که استحکام فوق‌العاده‌ای برای بدنه و یک طرح‌بندی موتور وسط برای هندلینگ متعادل فراهم می‌کرد.

۵۵۰ Spyder همچنین به این خاطر که همان ماشینی بود که جیمز دین در مسیر رفتن به یک مسابقه اتومبیلرانی با آن تصادف کرد و جان خود را از دست داد بدنام است. این تصادف حرفه این بازیگر فقید را به شکلی نابهنگام پایان داد، اما به طور ناخواسته به شهرت ۵۵۰ Spyder افزود.

۷- Mercedes-Benz ۶۰۰ (۱۹۶۳ تا ۱۹۸۱)

اگر به خودروی لوکس نهایی فکر می‌کنید، احتمالاً شکل یک سدان، فاصله بلند بین دو محور، فضای زیاد در داخل، مواد عالی و تمام جادوگری‌های تکنولوژیکی که می‌توانید تصور کنید را در ذهن خواهید داشت. خب، اگر یک خودرو خاص به جایگاه یک ماشین لوکس فوق العاده لاکچری شود، آن «گرند مرسدس» ۶۰۰ است، خودرویی که عرصه خودروهای لوکس را متحول کرد.

این خودرو به قدری پیشرفته و پیچیده بود که سازنده‌اش نتوانست بسیاری از قابلیت‌ها و ویژگی‌های آن را در سال‌های آینده تکرار کند. انجام این کار خیلی پرهزینه بود.

مرسدس بنز ۶۰۰ که در سال ۱۹۶۳ و زمانی که مرسدس بنز در اوج پرواز می‌کرد عرضه شد، گواهی بر برتری مهندسی آلمان بود. بهترین ویژگی آن بدون شک سیستم هیدرولیکش بود که تقریباً نیروی لازم همه چیز را در داخل ۶۰۰ تأمین می‌کرد – این سیستم نیروی لازم برای درهای ۶۰۰ با بسته شدن راحت، سانروف کشویی، پنجره ها، پرده ها، صندوق عقب، صندلی‌های جلو و عقب، دریچه‌های تهویه، تنظیمات صندلی‌های جلو و عقب و رها کردن ترمز دستی را فراهم می‌کرد.

مرسدس بنز تصمیم گرفت از تکنولوژی هیدرولیک برای تامین انرژی تمام این ویژگی‌ها استفاده کند، زیرا در مقایسه با موتورهای الکتریکی پرصدا، لاکچری‌تر بود، زیرا مایع تحت فشار بی‌صدا بود. رهبران و دیکتاتورهای آن دوران از سواری با ۶۰۰ لذت می‌بردند.

اما مرسدس بنز به همین جا بسنده نکرد – ۶۰۰ همچنین دارای سیستم تعلیق خود تراز پنوماتیک پیشرفته‌ای بود که نرم‌ترین سواری ممکن و کنترل بدنه عالی را در پیچ‌ها ارائه می‌کرد.

علاوه بر این، موتور ۶.۳ لیتری V۸ با قدرت ۲۴۷ اسب بخار با سیستم تزریق سوخت بوش، این قایق لوکس را در ۹.۷ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت و در نهایت به سرعت ۲۰۴ کیلومتر در ساعت می‌رساند که وقتی وزن ۲.۴۷۵ کیلوگرمی آن را در نظر می‌گیرید بسیار قابل توجه است.

۶- Volkswagen Golf GTI MK1 (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳)

گلف GTI شاید اولین هاچبک پرطرفدار نبود، اما این دسته را وارد جریان اصلی خودروسازی کرد. همچنین این خودرو رویاهای علاقمندان به خودرو در سراسر جهان را برآورده کرد و هیجانات رانندگی را با قیمتی مقرون به صرفه ممکن ساخت.

گفته بودیم که عملکرد آن نسبتاً قابل اعتماد و ارزان نیز بود؟ اولین گلف GTI یک شاهکار واقعی بود – یک ماشین واقعاً در دسترس و با رانندگی خوشایند. تصادفی نیست که ۴۶۰.۰۰۰ دستگاه از مدل نسل اول فولکس واگن گلف به فروش رفت!

نسل اول GTI کمتر از یک بسته باتری در یک خودروی برقی مدرن وزن داشت و وزن آن تنها ۸۱۰ کیلوگرم بود. علاوه بر این، کف بدنه آن ۰.۸ اینچ (۲۰ میلی‌متر) از گلف معمولی به زمین نزدیک‌تر بود و دارای فنرها و دمپرهای بهبودیافته‌ای برای پیچیدن صاف‌تر است. در نتیجه با وجود اینکه یک ماشین دیفرانسیل جلو به شمار می‌رفت، در پیچ‌ها بسیار چابک بود.

گلف GTI MK1 همچنین در یک خط مستقیم بسیار سریع بود – حداقل برای آن دوران. موتور ۱.۶ لیتری تنفس طبیعی‌اش ۱۰۹ اسب بخار قدرت داشت که به آن اجازه می‌داد تنها در ۹ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت برسد. در سال ۱۹۸۲، فولکس‌واگن یک موتور ۱.۸ لیتری بزرگ‌تر را با قدرت ۱۱۰ اسب بخار و گشتاور بیشتر ۱۱۲ پوند در فوت در مقابل ۱۰۳ پوند در فوت قبلی، در قلب این خودرو قرار داد.

در نتیجه، گلف GTI ۱.۸ بهبود یافته می‌تواند تنها در ۸.۲ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت برسد. با این حال، هر دو نسخه حتی امروز هم برای رانندگی فوق‌العاده هستند، علیرغم اینکه کندترین نسل فولکس واگن گلف GTI هستند.

۵- Audi Sport Quattro (۱۹۸۴ تا ۱۹۸۷)

آئودی بدون سیستم Quattro AWD نمی‌توانست برندی باشد که امروز می‌شناسیم. این شرکت برخلاف پلتفرم‌های RWD مرسدس‌بنز و بی‌ام‌و، تمام مدل‌های خود را به‌طور خاص برای این پیشرانه ساخت.

و همه چیز با آئودی اسپورت کواترو مخصوص رالی آغاز شد – نمادین‌ترین ماشین رالی تمام دوران. از فرمانروایی بر مسابقات قهرمانی رالی گروه B تا شکستن رکوردها در Pikes Peak، کواترو کوپه نشان داد که سیستم چهار چرخ متحرک در مسابقات رالی – نه فقط در آفرود- جایگاه خاصی دارد.

اسپرت کواترو جاده‌ای که آئودی مجبور شد برای رقابت بسازد، در نوع خود یک افسانه است. اسپورت کواترو با ظاهری عصبانی، با قوس چرخ‌های پهن و فاصله بین دو محور کوتاه ۸۶.۷۷ اینچی، نمایی دیدنی داشت.

مهندسان آئودی برای کاهش وزن، فاصله بین دو محور کوتاه‌تر را انتخاب کردند، جایی که این کوپه به وزن ۱.۲۹۸ کیلوگرم می‌رسد که با توجه به سخت‌افزار قرار گرفته روی Quattro AWD، عدد بدی نیست.

در همین حال، در جلوی محور جلو یک موتور اینلاین-۵ توربوشارژ ۲.۱ لیتری قرار داشت که ۳۰۲ اسب بخار قدرت و ۲۵۸ پوند بر فوت گشتاور تولید می‌کرد. موقعیت موتور، اسپرت کواترو را از جلو نسبتاً سنگین می‌ساخت، اما سیستم چهار چرخ متحرک این اطمینان را حاصل می‌کرد که راندن آن آسان است.

نکته مهم این است که این موتور، اسپرت کواترو را تنها در ۴.۸ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت و حداکثر تا ۲۵۰ کیلومتر در ساعت به سرعت ۲۵۰ کیلومتر در ساعت می‌رساند. این شتاب در سال ۱۹۸۴ از زمان خود بسیار جلوتر بود، به خصوص با توجه به اینکه اسپرت کواترو فقط با یک گیربکس پنج سرعته دستی عرضه می‌شد – یک گیربکس اتوماتیک دوکلاچه می‌توانست چند دهم بیشتر زمان رسیدن به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت را کاهش دهد.

۴- Porsche ۹۵۹ (۱۹۸۷ تا ۱۹۹۳)

در حالی که فراری F۴۰ ممکن است سوپراسپرت به شدت مورد تقاضای اواخر دهه ۱۹۸۰/اوایل دهه ۱۹۹۰ باشد، پورشه ۹۵۹ راه را برای ابرخودروهای مدرن‌تر و در عین حال بسیار توانمند هموار کرد.

این خودرو به همان اندازه‌ای که آئودی اسپورت کواترو برای خودروهای مخصوص رالی تعیین کننده بود، اهمیت داشت. شایان ذکر است، این اولین خودرو با توربوشارژ متوالی و سیستم تعلیق فعال بود، در حالی که برای حداکثر کشش از سیستم چهار چرخ متحرک نیز بهره می‌برد.

با این حال، این آمارهای متعلق به ۹۵۹ بود که دنیای خودرو را متحول کرد. موتور ۶ سیلندر، ۲.۸۵ لیتری دوقلوی توربوی تمام آلومینیومی و تخت آن، ۴۴۴ اسب بخار قدرت تولید می‌کند که این سوپراسپرت را تنها در ۳.۶ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت می‌رساند.

با این حال، ۹۵۹ بعد از عبور از سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت نیز دست از رکوردشکنی بر نمی‌دارد؛ در ۸.۸ ثانیه به سرعت ۱۶۰ کیلومتر در ساعت می‌رسد و تا زمانی که عقربه سرعت ۳۱۰ کیلومتر در ساعت را نشان ندهد، متوقف نخواهد شد. بعداها، پورشه نسخه ۹۵۹ S را با قدرت ۵۱۵ اسب بخار عرضه کرد که حدود ۱۰۰ کیلوگرمپ نیز سبک‌تر بود.

۹۵۹ S به سرعت خیره کننده ۳۳۹ کیلومتر در ساعت رسید، رقمی که برای امروز نیز قابل توجه است. اگرچه ۹۵۹ بسیار سریع بود، اما بسیار در دسترس و رانندگی با آن آسان بود. سیستم AWD مطمئناً آن را پایدارتر کرده است، اما آیرودینامیک نیز نقش مهمی در متعادل نگه داشتن آن در سرعت‌های بالاتر داشته است.

کارشناسان سواری نرم و کابین بی‌صدای این خودرو را ستایش کردند که کاملاً برعکس طبیعت خشن فراری F۴۰ بود. به طور کلی، این خودرو گواهی بر قدرت مهندسی پورشه بود – حتی با توجه به اینکه در ابتدا به عنوان یک اتومبیل رالی گروه B در نظر گرفته می‌شد.

۳- Audi RS2 Avant (۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵)

اسپورت کواترو ممکن است مهم‌ترین خودروی آئودی باشد، اما قطعاً RS2 در رتبه دوم قرار دارد. این واگن فوق‌العاده، پیشگام سری‌های محبوب آئودی از مدل‌های استیشن واگن RS «Avant» بود. با این حال، RS2 نه تنها به این خاطر خاص است که دسته کاملاً جدیدی از استیشن واگن‌های سریع را آغاز کرد- بلکه خیلی راحت یک ماشین بی‌نقص است.

نکته جالب اینکه، این مهندسان پورشه بودند که آئودی ۸۰ معمولی را با یک RS2 ترکیب کردند. این واگن با عملکرد بالا دارای چرخ‌ها، لاستیک‌ها و ترمزهای Porsche ۹۶۸ Club Sport است، خودرویی که برای علاقه‌مندان به پیست طراحی شده است. علاوه بر این، پورشه موتور ۲.۲ لیتری توربوشارژ اینلاین-۵ را با یک توربوشارژر بزرگ KKK و یک اینترکولر ارتقا داد.

در نتیجه، این موتور پیشرانه ۳۱۱ اسب بخاری و ۳۰۲ پوند فوت گشتاور تولید می‌کرد. آمار مربوط به عملکرد آن حتی از این هم قابل توجه‌تر هستند — RS2 تنها ۵.۴ ثانیه طول می‌کشد تا به سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت)برسد و حداکثر سرعت آن ۲۶۲ کیلومتر در ساعت است.

شتاب آن برابر با یک فراری ۳۴۸ اسپایدر ۱۹۹۴ است که برای یک واگن در دهه ۱۹۹۰ غیرقابل تصور بود. RS2 حتی تا ۵۴ کیلومتردر ساعت سریعتر از مک لارن F۱ بود، که به لطف پیشرانه Quattro ممکن شده بود!

مانند بسیاری از خودروهای توربوشارژ گذشته – به ویژه آن‌هایی که دارای توربوشارژرهای بزرگ بودند- RS2 دارای تاخیر توربو قابل توجهی است. کارشناسان همچنین می‌گویند که کم فرمان گیری‌اش لذت رانندگی با آن را از بین می‌برد، اما بیایید صادق باشیم: حتی خودروهای مدرن آئودی نیز به همین سرنوشت دچار می‌شوند. علاوه بر این، RS2 بیشتر یک ماشین بزرگراه بود تا یک خودرو دقیق برای پیچیدن بی‌نقص در پیچ ها.

۲- BMW E۴۶ M۳ CSL (۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴)

برخلاف آئودی، BMW همیشه تلاش زیادی برای تجربه رانندگی بی‌نقص می‌کند. خودروهای این برند باید سریع باشند، اما باید هندلینگ متعادل، فرمان تیز و واکنش خوب دریچه گاز را نیز ارائه دهند. و BMW E۴۶ M۳ CSL همه اینها را تقریباً بی‌نقص انجام داد.

این M۳ خاص، از مدل اینلاین-۶ پرصدا و تنفس طبیعی گرفته تا هندلینگ تیز و چابک، شما را به سعادت کامل (احتمالا) هر خودروی آلمانی دیگری در تاریخ نزدیک می‌کند.

CSL نسخه بهبودیافته و سبک وزن استاندارد E۴۶ M۳ (که از قبل ماشینی فوق العاده بود) به شمار می‌رود. این مدل ۱۱۰ کیلوگرم از مدل معمولی سبک‌تر بود— بدون اینکه حتی صندلی‌های عقب را از دست بدهد! این نتیجه کاهش دشوار وزن در هر قسمت ممکن بود. M۳ CSL حتی اولین BMW با سقف فیبر کربنی بود، چیزی که در اوایل دهه ۲۰۰۰ بسیار غریب‌تر از امروز به نظر می‌رسید.

با این حال، شاهکار اینلاین-۶ ​​این خودرو چیزی است که چشم‌ها را خیره می‌کند. در M۳ CSL، موتور ۳.۲ لیتری ۳۵۵ اسب بخار با ۷.۹۰۰ دور در دقیقه و ۲۷۲ پوند بر فوت گشتاور تولید می‌کند که برای شتاب ۰ تا ۱۰۰ کیلومتر در ساعت تنها در ۴.۹ ثانیه کافی است.

علاوه بر این، صدای تولید شده اندکش آن را به یکی از بهترین‌های تاریخ خودروسازی تبدیل می‌کند. با این حال، موتور M۳ CSL بسیار پرقدرت و با توناژ ماشین مسابقه ایش هنوز هم لرزه بر اندام انسان می‌اندازد. مایه تاسف است که BMW از یک گیربکس SMG رباتیک آهسته و بی‌نظم برای CSL استفاده کرد، زیرا بخشی از تجربه جذاب رانندگی با این خودرو را حذف می‌کند.

۱- Porsche ۹۱۱

فکر می‌کردید ۹۱۱ را فراموش می‌کنیم؟ البته که نه! تنها مشکل انتخاب بهترین نسل آن بود که تا سالهای آینده محل بحث است و همچنان محل بحث باقی خواهد ماند. برخی ماشین‌های قدیمی، ساده و با سیستم هوا خنک را ارجح می‌دانند، در حالی که برخی دیگر پتانسیل عملکرد فوق‌العاده ۹۱۱ با سیستم خنک کننده آبی را ترجیح می‌دهند.

برای این مقاله، ما تصمیم گرفتیم ۹۱۱ را به عنوان یک ایده دنبال کنیم، مفهومی در حال تکامل که همچنان علاقه‌مندان به رانندگی را در سراسر جهان به هیجان در می‌آورد.

هر کدام از نسخه‌های ۹۱۱ که مورد علاقه شما باشد، یک چیز مسلم است: ۹۱۱ ذات خودروی اسپرت است. این خودروی اسپرتی است که دیگران همیشه از آن الهام گرفته‌اند و می‌تواند تقریباً هر راننده‌ای را راضی کند.

توربویی می‌خواهید که در یک خط مستقیم با تسلا پلید رقابت کند؟ ۹۱۱ توربو S آن چیزی است که می‌خواهید. تجربه کامل ماشین مسابقه‌ای را می‌خواهید؟ پورشه ۹۱۱ GT3 RS را برای تحقق رویاهای مکس ورشتاپن-گونه شما دارد. و نسخه‌های متعددی بین این دو وجود دارد که هر کدام نوع متفاوتی از خریدار را راضی می‌کنند.

با این حال، همیشه اینطور نبود. کانسپت ۹۱۱ با موتوری که در پشت محور عقب قرار داشت، در گذشته مشکلاتی را در رانندگی ایجاد کرده است. ۹۱۱های قدیمی‌تر اکنون انگشت شمار هستند.

پورشه به طور دائم ۹۱۱ را با بازمهندسی دقیق تمام قطعات به منظور بهبود کارکرد آن، در طول سال‌ها ارتقا داده است. بنابراین، ۹۱۱ نه تنها به یک ماشین اسپرت کهن الگویی تبدیل شده است، بلکه پیشرفت مهندسی آلمان را نیز به بهترین شکل نشان می‌دهد!

دیگر خبرها

  • بازخوانی کارنامه 8 تیم برتر جام حذفی؛ 3 قهرمان در کنار 5 مدعی
  • قصه دو زار و ده شاهی کرایه تاکسی‌ها به تاریخ پیوست
  • پناه عجیب اریک تن هاخ به تاریخ؛ وقتی تیم‌سازی مفهومش را از دست می‌دهد
  • گذری کوتاه بر تاریخ و زندگی اسطوره استعمارستیزی جزیره هرمز ایران
  • نیازمندی های نکونام برای جاودانه شدن در فوتبال ایران؛ برد، برد و برد!
  • حمله به رکورد ۳ مربی بزرگ قرمز و آبی | او می خواهد بهترین مربی تاریخ باشگاه استقلال شود!
  • نیازمندی‌های نکونام برای جاودانه‌شدن در فوتبال ایران
  • بدترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما!
  • معرفی مراکز برتر مشاوره و سبک زندگی دانشگاه‌های کشور
  • ۱۰ ماشین آلمانی برتر تاریخ که شاهکار‌های مهندسی عرصه خودروسازی به شمار می‌آیند