Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-04-28@12:56:44 GMT

اصلاح طلبان معلق میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی

تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۶۳۰۷۳

اصلاح طلبان معلق میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی

 او در بخشی از این گفت‌وگو درباره سیاست اصلاح‌طلبان مبنی بر فتح سنگر به سنگر کرسی‌های سیاسی گفته است: «بالاخره در آن زمان ریاست‌جمهوری بود، مجلس بود، شوراها بود، روزنامه‌ها بودند، منتها دوام نیافت. حفظ سنگر مهم است. یک‌وقتی فقط سنگر را فتح می‌کنید و یک‌وقتی حفظ هم می‌کنید؛ این دو مکمل هم هستند». او دلایل شکست این سیاست را این‌گونه برمی‌شمارد: «علل زیادی داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

‌عده‌ای رفتند داخل کادر دولت. چند بار گفتم عده‌ای باید از دولت بیرون باشند. دوم خرداد جنبش بود؛ جنبش متولی می‌خواست که متولی نداشت. از این گذشته، پیگیری‌ها کم بود. یک‌عده هم شاید قاطی ما بودند که دنبال مال و منال و پست و مقام و صندلی بودند. من یک بار گفتم هرکس دنبال صندلی است نزد من بیاید، یک صندلی چرخ‌دار (ویلچر) دارم که به او بدهم. همه باید جلو می‌آمدند اما نیامدند. خلاصه نشد. آن‌طرفی‌ها هم بی‌کار نبودند؛ ضدحمله زدند. آن‌طرف هم همین تاکتیک را داشت دیگر؛ آنها هم شروع کردند فتح سنگر به ‌سنگر. الان خودشان هم می‌گویند ما فتح سنگر به ‌سنگر کردیم و فرماندهی الان دست ماست». او درباره اینکه آیا اصلاحات در تمام این‌ سال‌ها دستاوردی داشت یا خیر نیز گفته است: «بله! دستاورد داشت. اگر اصلاحات نبود، من نمی‌دانم چه اتفاقاتی در آن مقطع می‌افتاد. من، آقای ناطق را آدم عاقلی می‌دانم اما به‌ هر حال ایشان بنا بود دولت راست‌ها را تشکیل دهد و اگر چنین دولتی تشکیل می‌شد، نمی‌دانم امروز کجا ایستاده بودیم. به هر حال، هنوز هم هرکسی می‌گوید، پاسخ می‌دهیم دوره خاتمی این‌گونه و آن‌گونه شد؛ از سیاست و اقتصاد تا اوضاع جامعه... اصلا شخصیت خاتمی را مقایسه کنید با بقیه. خاتمی آدم نجیبی بود. هنوز هم می‌گویند –حتی راست‌ها- که بهترین رئیس‌جمهور برای ما بود». او در انتقاد به روحانی مطرح کرد: «ایشان (روحانی) هم این اواخر دیگر خیلی به سمت آن طرف کشید. ما توقع نداشتیم ایشان شعارهای ما را بدهد اما حتی به شعارهای خودش هم پشت کرد».

حجاریان درباره جایگاه لیدری در اصلاحات نیز گفته است: «برای بلندمدت باید فکر کار جمعی کرد. یک لِجنه‌ای از افراد معتبر باید این کار را بکنند. مثلا احزاب جدی اروپایی را نگاه کنید؛ خود حزب مهم است، دفتر سیاسی حزب مهم است و... اصل‌کاری کادرهای اصلی حزب هستند. اما ما فرد داشته‌ایم؛ فرد بوده است که مهم بوده است».

نگاه حجاریان درباره حضور اصلاح‌طلبان در قدرت نقدی است که خاصه در سال‌های اخیر به‌شدت اوج گرفته است؛ اینکه در دوگانه قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی اصلاحات باید کدام مسیر را برگزیند و هدف اولیه جنبش دوم خرداد 76 به کدام‌یک از این دو مسیر نزدیک بوده است؟ به نظر می‌رسد پیش از انتخابات که اصلاح‌طلبان تمام نگاهشان معطوف به پیروزی در انتخابات بود، بازگشت به جامعه چندان مورد اعتنای عموم اصلاح‌طلبان قرار نداشت، اما حالا که مسیر سیاست‌ورزی رسمی بر اصلاح‌طلبان بسته شده، قدری گرایش بازگشت به جامعه قوت گرفته است؛ هرچند هنوز هم بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب باور دارند ادامه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه بدون حضور در مسئولیت‌ها عملا ممکن نیست. برای مثال چندی‌پیش غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، درباره این موضوع گفته بود: «من به دوستان اصلاح‌طلب خودمان می‌گویم، شما که مدام می‌گویید باید جامعه‌محور باشیم و روی به جامعه بیاوریم و فقط به فکر این نباشیم که در قدرت باشیم، خب این الان جامعه! آقایان و خانم‌های اصلاح‌طلب، چه طرح و چه همبستگی‌ای برای خدمت به این مردم و رفع مشکلات آنها در مسئله کرونا ارائه دادید؟» یا حسین مرعشی که گفته بود: «احیای سرمایه اجتماعی و حضور در قدرت هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و نمی‌توان اصلاح‌طلبان را در دوراهی انتخاب یکی از اینها قرار داد؛ چون اصلاح‌طلبان قدرت را برای خودشان نمی‌خواهند، بلکه قدرت را برای اصلاح امور کشور و حل مشکلات مردم می‌خواهند. البته قدرت مثل همه خوبی‌های دیگر دنیا می‌تواند شر هم باشد. خیر و شر بودن قدرت به این بستگی دارد که شما با چه هدفی دنبال کسب قدرت باشید».

در برابر این نگاه مثلا زیدآبادی به‌تازگی گفته است: «نخبگان اصلاح‌طلب اصلا نگاهشان این نیست که انرژی جامعه است که در نهایت قدرت تولید می‌کند؛ اصلاح‌طلبان فقط حضور در نهادهای قدرت را سیاست می‌دانند. این نگاه عیب دارد... مشکل اصلی این بود که اصلاح‌طلبان، بوروکراتیزه شده بودند اما یک بوروکراسی ناکارآمد را نمایندگی می‌کردند؛ یعنی صاحب شغل‌هایی در مناصب دولتی شده بودند که فقط می‌توانستند دستور بدهند و کار این و آن را راه بیندازند. اینها حتی نتوانستند یک بوروکراسی‌ -که همه اجزایش دست آنها باشد- را سالم و چابک و در مقابل  سایر نهادها رویین‌تن کنند... . بعدها این پست‌ها مثل مدیرکل، معاون وزیر و... اعتیادی در اینها ایجاد کرد به این معنا که هویت سیاسی و وجودی خود را به این پست‌ها گره زدند و ازدست‌رفتن این مناصب را به معنی هلاکت خود دانستند. بنابراین در دوره احمدی‌نژاد [وقتی پست‌های‌شان را از دست دادند] نتوانستند وضعیت موجود را به‌درستی تحلیل کنند و از همان ابتدا اصلا به‌عنوان رئیس‌جمهور قبولش نکردند؛ درحالی‌که احمدی‌نژاد هر آدمی که بود، بالاخره توانسته بود در یک رقابت که خود اصلاح‌طلبان پذیرفته بودند پیروز شود. اصلاح‌طلبان نتوانستند با دوره احمدی‌نژاد کنار بیایند و جای کارهای مدنی و تقویت خودشان، به تمسخر احمدی‌نژاد و دولت او روی آوردند».

یا محمدرضا تاجیک که گفته بود: «در فردای پیروزی جریان اصلاح‌طلبی و تبدیل آن به گفتمان مسلط، اصلاح‌طلبان چندان به رخداد اصلاح‌طلبی و نظام آکسیومی آن وفادار نماندند. بی‌تردید، نفوذ و رخنه خودآگاه و ناخودآگاه عشق به قدرت در این بی‌وفایی تأثیری شگرف داشت. در فردای تبدیل پادگفتمان اصلاح‌طلبی به گفتمان مسلط و مستقر، سوبژکتیویته قدرت و بقا در قدرت جای سوبژکتیویته نقد و اصلاح مستمر قدرت را گرفت... . دیری نپایید که گفتمان اصلاح‌طلبی نیز به نوعی آپاراتوس و دیسپوزیتیف قدرت تبدیل و در پای قدرت و منفعت ذبح شد... نخست بگویم که روایت اصلاح‌طلبان، روایت واحد و یگانه‌ای نیست و در ساحت فراخ جریان اصلاح‌طلبی، رقص تفاوت‌ها و تمایزها و تکثرها (بازی‌های زبانی و گفتمانی گونه‌گون) برپاست. چون نیک بنگریم بسیاری از اصلاح‌طلبان امروز را در هیچ‌کجا و هرکجای نظری و عملی می‌بینیم. اینان، اصلاح‌طلبی را دقیقا در همان موقف و موضعی تعریف می‌کنند که قدرت و منفعتشان اقتضا می‌کند. این عده، برای رسیدن به قدرت آرام و قرار ندارند. کک قدرت افتاده در تن و جانشان و آرامش و قرار را از آنان ربوده است».

حالا با این اوصاف شاید در دوران پساانتخابات که دیگر اصلاح‌طلبان در هیچ‌یک از مسئولیت‌های اجرائی یا تقنینی حضور ندارند، می‌توان قدری امید داشت که اصلاح‌طلبان یک‌ بار برای همیشه نسبت خود را با جامعه و سیاست رسمی تعریف کنند تا بتوانند مبتنی بر سرمایه اجتماعی و قدرت اجتماعی‌شان برای تصدی قدرت سیاسی برنامه‌ریزی کنند که شاید لازم است جمع این دو دیدگاه حاصل شود؛ زیرا هر‌یک بدون ‌دیگری راهی عقیم خواهد بود.

منبع: فردا

کلیدواژه: اصلاح طلبان سعید حجاریان جنبش دوم خرداد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۶۳۰۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بررسی ابعاد سیاسی علامه سیدمحمد باقر درچه‌ای/ یک کنش‌گری سیاسی با شاگردپروری

میزگرد بررسی ابعاد سیاسی علامه سید محمد باقر درچه‌ای در دفتر نهاد مقام معظم رهبری دانشگاه اصفهان به همت مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، میزگرد بررسی ابعاد سیاسی علامه سید محمد باقر درچه‌ای در دفتر نهاد مقام معظم رهبری دانشگاه اصفهان به همت مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد برگزار شد.

در ابتدای این نشست محمود فروزبخش کارشناس مرکز مشاهیر تخت فولاد با اشاره به موضع آیت‌الله درچه ای در دوران مشروطه اظهار کرد: ایشان در ظاهر یک کنش‌گر سیاسی نیستند، اما در حقیقت ایشان سیاست را در سطح بالاتری دنبال می‌کنند، این سطح همان شاگردپروری است.

وی افزود: ایشان به اهداف خود در سیاست در آن زمانه نمی‌رسیدند، اما شاگردانی تربیت می‌کنند که حلقه‌ای از حلقه‌های زنجیر روحانیت شیعه است که در نهایت به ظهور می‌رسد.

این اصفهان‌پژوه تصریح کرد: در آن دوران دو سبک سیاسی آشکار وجود داشته است، یکی جریان مشروطه‌خواه به رهبری حاج آقانورالله بوده که با کلماتی مانند مقاومت و نهضت می‌توان از آن نام ببریم. جریان دوم هان نست وزارت ایرانی است که برترین جلوه آن رکن الملک بوده است. یعنی شخصیتی که بیش از سه دهه در کنار شخصیت ظالمی مثل ظل السلطان بوده، اما طوری سیاست‌ورزی داشته که مردمان از او به نیکی یاد می‌کنند.

فروزبخش در پایان خاطرنشان کرد: سخت‌گیری‌ها و ملاحظات و احتیاط‌های علامه درچه‌ای باعث که ایشان داخل بازی مشروطه قرار نگیرند. این وضعیت سبب شد که این عالم فرزانه بتواند در انزوا و خلوت خاص خود، مسیر علمی خودش را ادامه دهد. مسیری که قله است و به صورت تعمدی رفتاری را اتخاذ می‌کند که از بسیاری از عوام‌زدگی‌ها دور باشد.

سخنران دوم این میزگرد مصطفی مرتضوی، مدیر خانه مشروطه اصفهان بود.

مرتضوی اظهار کرد: یکی از شاگردان آیت الله درچه ای، زعیم حوزه علمیه قم یعنی آیت الله بروجردی بوده است؛ بسیاری از شاگردان حضرت امام خمینی (ره) کسانی بودند که شاگردی آیت‌الله بروجردی را در مقطعی کرده بودند. پس این ربطی است برای ظهور پدیده‌ای به نام انقلاب اسلامی. اینجا می‌توان بگوییم که بسیاری از آن چه در ایام مشروطه برای آیت الله درچه ای تحقق‌پذیر نبود، وقوعش را در آینده نشان داد و این همان موضوع شاگردپروری است که چنین فضایی را برای آینده ایجاد می‌کند.

این پژوهشگر علوم سیاسی با اشاره به گستره و تنوع شاگردان علامه درچه‌ای اشاره کرد: سخت‌گیری آیت الله درچه‌ای در مباحث علمی به منظور مقابله با دو جریان انحرافی بوده است. جریانی که تحت عنوان غرب‌گرایی رونق گرفته بوده و جریانی که گرایش سلفی داشته است. مقابله ایشان با نگاه‌های عوام‌زده نیز باید از همین منظر نگاه شود که در بطن آن سدی در برابر نگاه‌های غربگرایانه است که با اسم مقابله با عوام‌زدگی می‌خواهد ریشه دین را بزنند.

مرتضوی تاکید کرد: طبیعتاً با این سخت‌گیری از فضای مرید بازی فاصله گرفته می‌شود تا بتواند با خرافه مبارزه کند. در طی این مبارزه عقلانیتی پدید می‌آید که در آینده به کمک اصلاحات سیاسی می‌آید. پس از بحران‌های پر از نا امنی، خرافات را در بین مردم زیاد می‌کند. وظیفه یک عالم دینی در این زمان بیان اصالت‌ها است. اصلاح سیاسی نیاز به عقلانیتی دارد که برآمده از همین اصالت‌ها است.

در ادامه حجت‌الاسلام احمد رهدار پژوهشگر حوزه اندیشه سیاسی و تاریخ معاصر با اشاره به نمای کلی جریان روحانیت شیعه پس از صفویه تا امروز اظهار کرد: علامه درچه‌ای در خط ناب فقهی اصولی قرار دارد. وصف اول برای ایشان عالم بودن و مدرس فقه و اصول بودن است. در درجات بعدی از فقه او، دلالت‌های سیاسی هم خلق می‌شود. پس هر کس می‌خواهد از علامه درچه‌ای بنویسد باید اول از عالم بودن و فقیه بودن او بگوید. او شخصیتی است که در یک کلام باید بگوییم فقط درس داده و درس داده است و در ازای آن شاگردان بزرگی تربیت کرده است.

این پژوهشگر حوزه علمای معاصر شیعه تصریح کرد: اگر بخواهیم شخصیتی را در دوران نزدیک مثال بزنیم که مشی او شبیه به آیت الله درچه‌ای بوده باید از مرحوم آیت الله خویی نام ببریم. او نیز تمام عمرش به فقه و فقاهت و تدریس شناخته می‌شده است. هر چند که به عقیده من درس ایشان به شدت دلالت فقهی داشته است و یک نشانه اینکه سیاسی بوده آن است که برخی از شاگردان حلقه اول ایشان توسط صدام به شهادت رسیده‌اند. وقتی به فهرست بلند شاگردان آقای درچه ای نگاه می‌اندازیم متوجه می‌شویم که ایشان هم شاگردان متفاوتی دارند که در میان آنان شخصیت‌هایی سیاسی مانند آقانجفی قوچانی و شهید مدرس هم وجود دارند.

رهدار بار دیگر به نمای فقاهتی مرحوم درچه ای اشاره داشت و افزود: اگر بخواهیم علامه درچه‌ای را بیشتر بشناسیم، باید شبکه شاگردان ایشان را ردیابی کنیم و بشناسیم. آیت الله درچه‌ای اگر چه در ظاهر سیاسی نبوده، اما بوده‌اند کسانی که ایشان را در حوزه سیاست بسط داده‌اند، مانند شخصیت علامه طباطبایی که سیاسی نبودند اما طلبه‌های شاگرد ایشان بارها توسط ساواک دستگیر شدند و بعدها ستون فکری جمهوری اسلامی شدند.

این پژوهشگر اندیشه سیاسی با اشاره به تحولات سریع زمانه مواجه ما با تجدد گفت: روحانیت شیعه در دوران اخیر فرصت کمتری داشتند که به مسئله‌های دوران جواب دهند و به دنبال روش‌های جدید داشتند از جمله این که فرستاده‌هایی به بلاد مختلف می‌فرستادند. این روحانیان در آن شهر، مرجع رسیدگی به امور بوده‌اند. در اصفهان به سبب پیشینه حوزه علمیه ما چندین عالم شهری برجسته داشته‌ایم و گویا این روحانیون در یک پیمان نانوشته دست به تقسیم کار زده‌اند و در این میان مشخص است که مسئولیت کرسی درس عالی فقه و اصول به آیت الله درچه‌ای رسیده است.

وی با اشاره به شخصیت جامع امام خمینی (ره) خاطرنشان کرد: شخصیت استثنایی حضرت امام خمینی (ره) ما را در زمینه قضاوت علمای شیعه دچار خطا کرده است. ایشان در همه تخصص‌ها در حد قله مطرح بوده‌اند، اما علمای دیگر این گونه نبوده‌اند و هر کس در تخصص خود می‌توانسته مطرح باشد، مثلاً برخی سلوک عرفانی داشته‌اند برخی به شدت اجتماعی بوده‌اند و برخی شاگردپرور بوده‌اند. هر کدام از این وادی ملاحظات خود را داشته است. در دوران مشروطه، آقای درچه‌ای به این نتیجه رسیده است که عهده‌دار کرسی درس و بحث باشد.

این استاد حوزه و دانشگاه بار دیگر در پایان سخنان خود تاکید کرد: آن چنان که از فیلسوف، فلسفه‌ورزی انتظار می‌رود از فقیه هم فقاهت ناب انتظار می‌رود و روش و قواعد خاص خود را دارد. دین باید در ساحت تخصص خود توسط عالمی بیان شود. فقیهی مانند آیت الله درچه‌ای باید فقه را بگوید و از استانداردهای آن علم کوتاه نیاید و یک شاخص و معیار باشد، بعدها دیگرانی باید بیایند و به خصوص در حوزه سیاست، اهالی سیاست می‌توانند این سخن ناب فقهی را در مجرای خود جلو ببرند و در سایه آن علم و حقیقت دین، سیاست را به پیش ببرند.

کد خبر 748022

دیگر خبرها

  • ادامه سیاست ادواردز؛ آرنه اسلوت قدرت نقل و انتقالاتی ندارد
  • محمد رهبری، پژوهشگر شبکه‌های اجتماعی: گشت ارشاد بیشتر از حمله ایران به اسراییل مورد توجه قرار گرفت/ جامعه از زمان ماجرای مادر قمی به مسأله حجاب حساس شده/ در ایتا یک جزیره جدا از جامعه شکل گرفته است
  • سکوت جامعه آرامش قبل از طوفان است /حکومت پس از جنبش مهسا به رویه سابق برگشت / زندگی گراها فاقد توانمندی برای ایجاد سامانه های جدید قدرت هستند
  • درخشان: سریلانکا می‌تواند شریک سیاسی خوبی برای ایران باشد
  • روحیه عقیدتی میان نیروهای انقلابی تقویت شود
  • تشکیل کانون‌ نقد و کانون‌های شورش!
  • علاقه عجیب شهید زین‌الدین به یک شهید
  • جمعیت جوان اصلی‌ترین مولفه قدرت و ثروت واقعی هر کشور
  • بررسی ابعاد سیاسی علامه سیدمحمد باقر درچه‌ای/ یک کنش‌گری سیاسی با شاگردپروری
  • پیری جمعیت نشاط اقتصادی و اجتماعی را کاهش می‌دهد