پردهبرداری از برخی چهرههای برزخی در قرآن/ چرا پیامبر(ص) از گمراهی مردم رنج میکشد؟
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۵۸۱۴۸۳
آیت الله صدیقی گفت: طبق آیات پایانی سوره توبه، برائت از کافران، جنگ، شدت عمل و مقابله با کفر و نفاق یا مصیبتهایی که برای مسلمانان در مسیر هدف پیش میآید، بر اساس رحمت خداوند با مظهریت آن پیامبر(ص) است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، آیت الله کاظم صدیقی در جلسه تفسیر قرآن که با موضوع «اخلاق در قرآن» در محل حوزه علمیه امام خمینی رحمه الله علیه برگزار شد، به تفسیر آیاتی درباره خلق نیکوی پیامبر(ص) پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
صفات مهم پیامبر صلواتالله علیه در قرآن
خداوند در آیات پایانی سوره مبارکه توبه به چند صفت مهم در رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله اشاره میفرماید: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رئُوفٌ رَحِیمٌ؛ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».
این سوره از ابتدا به مظاهر غضب پروردگار متعال و برائت از مشرکین اشاره میکند. در اواسط سوره هم در ارتباط با جهاد، معامله با خدا و صفات کسانی که با خدا معامله می کنند آیات بشارتآمیز وجود دارد. درنهایت نیز به آیه رحمت ختم شده: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رئُوفٌ رَحِیمٌ».
گویا آیه شریفه پیامی دارد که برائت از کافران، جنگ، شدت عمل و مقابله با کفر و نفاق و یا داغ و مصیبتهایی که برای مسلمانان در مسیر هدف پیش میآید، همگی بر اساس رحمت خدای متعال است که مظهر آن هم رسول اعظم صلیالله علیه و آله است.
لذا در ابتدا با عبارت «لقد جاءکم» شروع کرده و بنا را بر لطف و نوازش گذاشته که پیغمبر سراغ شما را گرفته، او رسول است و پیام خدا را دارد و مأمور نجات شماست. آن هم رسولی که به سراغ شما آمده است، نه اینکه شما سراغ او را بگیرید. با اینکه متعارف بشر این است که محتاج سراغ بینیاز میرود، بیمار سراغ طبیب میرود، ضعیف سراغ قوی را میگیرد. اما در اینجا برخلاف آنچه میان بشر متداول است که اغنیا و اطبا سراغ مریض را نمیگیرند بلکه آنها باید منت بکشند تا نظر قوی و غنی و طبیب را جلب کنند. خداوند به قدری مهربان است که رسول و پیک خود را مأمور کرده که سراغ شما بیاید.
نکته قابل توجه دیگر این است که در عبارت «لقد جاءکم» ضمیر میتواند اشاره به همه انسانها باشد و شاید هم منظور مؤمنین باشند.
خانواده ایرانی|چگونه به فرزند خود در انتخاب مرجع تقلید کمک کنیم؟خانواده ایرانی|دستورات قرآن و حدیث درباره رفتوآمد با خانواده همسر/ آیا میتوانیم با خانواده همسرمان قطع ارتباط کنیم؟مصادیقی از سبک زندگی امام صادق (ع) / چگونه فرهنگ شیعی در جامعه عصر صادق آلمحمد(ع) نهادینه شد؟درسهایی از یک ازدواج پربرکت درباره سبک زندگی اسلامی
چرا پیامبر خدا برای مردم آشناست؟
این رسول گرامی که به سراغ شما آمده، خصوصیات و ویژگیهایی دارد تا وقتی سراغتان آمد، پیروان، دلداگان و افرادی که آن حضرت را اسوه و مقتدا میدانند راه را به آنها نشان بدهد.
این رسول گرامی فرشته نیست، موجودی که شما به آن دسترسی نداشته باشید نیست، بلکه «رسول من أنفسکم» از خود شماست. این عبارت بنا بر پیش ذهنیت ما افرادی که با آن حضرت جذب دارند، وجود نازنین پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله جان است و اینها جسمی هستند که تحت تدبیر آن جان میگنجند و هماهنگ هستند. قاعدتاً رسول باعظمت و باکرامت سراغ شما آمده که از خود شماست.
پردهبرداری خداوند از برخی چهرهها در قرآن کریم
باید دقت شود هر جا افراد و گزینههایی با هم هماهنگ میشوند که با یکدیگر همخوانی داشته باشند. پس افرادی که با آن حضرت سنخیتی ندارند نمیتوانند با آن حضرت همراه شوند. چراکه قهراً بین اجزایی که به هم میپیوندند مشترکاتی وجود دارد. لذا آنهایی که جنس خرابی دارند و با پیغمبر خدا صلیالله علیه و آله هیچ اشتراکی ندارند: «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ؛ کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد.»
همچنین برخی افراد در ظاهر شکل آدم هستند، اما درواقع انسان نیستند: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ آنان مانند چهارپایان هستند بلکه گمراهترند.» و میفرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ؛ قطعاً بدترین جُنبندگان نزد خدا، کرانِ [از شنیدن حق] و لالانِ [از گفتن حق] هستند که [کلام حق را] نمی اندیشند.»
در واقع خداوند در جاهایی پردهبرادری کرده و ناجنسها را معرفی فرموده است.
این پیامبر جزو خوبان است و با هم هماهنگ هستند. وقتی مدیر، مسئول و آموزگاری از خود مردم است، موفقیت چشمگیر خواهد بود. اما اگر از بیرون بیاید، معروف و شناختهشده نباشد، همان طور که در افعال معروف و منکر داریم، معروف و منکر به اعتبار سنخیتی است که فطرت با او دارد و او را میشناسد.
چنانکه فطرت با عدل، محبت، ایثار، امانت، صداقت و... آشناست ولی رذائل اخلاقی با فطرت آدمی بیگانه است و وقتی وارد میشود انسان هشیار با حساسیت برخورد میکند. مانند ویروسی که بافتهای سفید آن را دفع میکنند.
لذا رسول برای امت شناختهشده است: «یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ؛ پیامبر اسلام را میشناسند، به گونهای که پسران خود را میشناسند.» پس پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله شناختهشده است و از خودتان است. با شما زاویه ندارد و بیگانه نیست.
چگونه پیامبر صلیالله علیه و آله از گمراهی مردم رنج میکشد؟
در عین حال میفرماید: «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» رسول گرامی اسلام صلیالله علیه و آله آنچنان خودی است که گویا خودتان هستید. آنچه برای شما مشکلساز و دردسرآفرین است، تحملش برای او گران است.
تا زمانی که وحدتی نباشد، انسان درد را احساس نمیکند. وقتی عضو بدن انسان میشکند، همه اعضا آن درد را حس میکنند. رسول خدا هم همین طور است؛ گویی که او عضوی از جان آدمی است و درد و رنج و مشکل او را حس میکند.
انسان گاهی به نوعی رفتار میکند که رفتارش موجب عذاب او در برزخ یا آخرت میشود و این عذاب به دلیل سوء رفتار خود اوست. پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله این عذاب ناشی از سوء رفتار را حس میکند و هرچند آدمی متوجه نیست، رسول گرامی از این رنجی که در انتظار اوست عذاب می کشد. پس تلاش میکند انسان را هدایت کند تا دچار عذاب و رنج نشود. آن حضرت متوجه هستند و برای ایشان قابل تحمل نیست که با این رفتار جهنمی شوید.
البته این موضوع قراردادی نیست، مانند منصب وزارت و مدیریت که درد مردم را برای آنها اهمیتی ندارد و توجهی به آن ندارند. بلکه پیغمبر صلواتالله علیه با امت خود ارتباط تکوینی دارند و خداوند این طور تعیین فرموده است: «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ».
حدیثی مهم از امام علی علیهالسلام
یکی از یاران امام علی علیه السلام در نماز جمعه آن حضرت با حالت بیماری حاضر شد. مولای متقیان بعد از خطبه سراغ او آمدند و احوالپرسی کردند. او گفت بیمارم ولی محبت شما من را به اینجا کشید. حضرت فرمودند: «ما با مریضی شما مریضیم. وقتی شما دعا میکنید ما آمین میگوییم و وقتی سکوت میکنید، ما دعا میکنیم.»
عرض کرد: «وقتی در محضر شما هستیم، این طور هستید؟» فرمودند: «نه؛ ما همیشه این طور هستیم.» همانطور که رابطه پدر و مادر با فرزند رابطه قراردادی نیست. مخصوصاً رابطه مادر با فرزند رابطه مرموز تکوینی است. این حضور وجودی و نامرئی و بسیار گسترده رسول الله صلواتالله علیه با همه امت در تاریخ و جغرافیای جهان است.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: آیت الله کاظم صدیقی درسهایی از قرآن تفسیر قرآن قرآن کریم آیت الله کاظم صدیقی درسهایی از قرآن تفسیر قرآن قرآن کریم صلی الله علیه و آله رسول گرامی سراغ شما آن حضرت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۵۸۱۴۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمالالدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّقالمعانی» و «ملکالفُضَلا» نیز خوانده میشده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.
دوران کودکی و جوانی
او فرزند خانوادهای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیتالمقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیجفارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشههای بسیار از دانش بود.
سالهای سفر و گشت و بازگشت
خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاثالدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو بهدست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بیسلطان را لایق اقامت ندید:
از آن خواجو ازین منزل سفر کرد
که سلطانیه بیسلطان نخواهد
سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علیالخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.
حافظ و خواجوی کرمانی
حافظ مشهورترین همعصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و بههمین دلیل در دیوان حافظ بیتهای زیادی به تقلید یا به استقبال از غزلهای خواجو میبینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراعهای زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:
استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
شیوه سخن سرایی
مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بیاعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزلسرایی میکرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.
در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها میپردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):
وجه برات شام بر اختر نوشته اند
و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند
مستوفیان خسرو کشور گشای هند
بر باختر مواجب لشکر نوشته اند
در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است
بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند
دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب
واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند
کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام
والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند
دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان
برطرف هفت پایهی منبر نوشته اند؟
یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست
کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند
در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی
پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند
منظومهی محبت زهرا و آل او
بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند
دوشیزگان پرده نشین حریم قدس
نام بتول، بر سر معجر نوشته اند
انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن
برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند
بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست
آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند
رمزی که در مطاوی طومار کبریاست
بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند
از دست و پنجه اسدالله کنایتیست
حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند
نامش نگر که قلعه نشینان موسوی
مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند
نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی
بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند
القاب عالیش ز پی اکتساب قدر
بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند
ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست
اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند
لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش
بر کوهه های زین تکاور نوشته اند
صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار
بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند
ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی
شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند
در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند
بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند
اشعار من که مادح اولاد حیدرم
هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند
شادم بدین که بر صفحات عقیدتم
شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند
خواجو کمال نامهی مستان حیدری
بر جان عارفان قلندر نوشته اند...
در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:
سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس
چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن
انوری خاوری، از سر صدق و صفا
ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن
قاضی دین رسول، خازن گنج بتول
قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن
خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین
دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن
چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال
چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من
تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا
از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن
شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی
حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن
ناصب رایات علم، شارح آیات حق
واسطهی کاف و نون، کاشف سرّ و علن
شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه
کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان
مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر
تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن
ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم
روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن
مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل
فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن
گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی
خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن
نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین
خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن
سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف
قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن
دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال
فتنه مشو جز بر او، تا برهی از فتن
جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش
باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن
در ره مهرش فلک، مشوره با من کند
زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن
چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول
روز جزا در برم، سوخته بینی کفن
ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:
به نوک خامهی صورت گشای کن فیکون
که بست در شکن کاف تاب طره نون
حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف
سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون
چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او
هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون
به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر
دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون
بنات غیب ز بهر نظارهی صنعش
سر از دریچهی ابداع میکنند برون
فلک به چرخ درآید چو نام او شنود
ملک سجود کند چون کلام او شنود
به ماه روی شب افروز الذی اَسری
که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها
گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت
فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی
کشیده رختِ لعُمرک به خیمهی لَولاک
چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی
به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب
به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا
نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف
ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا
ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم
ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم
بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او
نمونه ایست مه نو ز نعل استر او
ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت
که بود مملکت لَو کشف مسخّر او
به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی
نبی مدینهی علم آمد و علی در او
هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین
شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او
چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز
کنند خلق جهان سجده در برابر او
گدای درگه او شو که شاه مردان اوست
پلنگ بیشهی اسلام و شیر یزدان اوست
در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن میپردازد:
به مقدم خلف منتظر امام همام
مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام
شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم
عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام
خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت
ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام
شه ممالک صاحب الزمان که زمان
به دست رایض طوعش سپرده است زمام
به انتظار وصول طلیعتش خورشید
زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام
نه در ولایت او در خورست رایت ریب
نه با امامت او لایق ست آیت عیب
که شمع جان من از نور حق منور باد
دماغ من ز نسیم خرد معطر باد
مرا که مالک ملک ملوک معرفتم
جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد
دلم که مهر زند آل زر بر احکامش
فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد
ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است
چراغ خلوتیان رواق شش درباد
روان او که شد از آب زندگی سیراب
رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد
در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز
مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز
در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره میکند:
آن شاه که شهر علم را آمد در
پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر
شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول
داماد رسول و شیر یزدان، حیدر
دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمالنامه و گوهرنامه؛ رسالهی البادیه؛ رسالهی سبع المثانی؛ رسالهی مناظره شمس و سحاب.
آرمیده در تنگه الله اکبر
سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ اللهاکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.
کد خبر 6091788 طاهره تهرانی