Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه استان‌ها - دختر نخستین بانوی شهید تفحص شده کشور گفت: شهیده اسدی مادی دلسوز، فداکار و جان و مال خود را در طبق اخلاص گذاشت تا همسر خود را از چنگال ایادی غاصب نجات دهد - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از  سنندج ، کشور محمودی ظهر امروز در آئین تجلیل از مادران شهدای کردستان که همزمان با مراسم رونمایی از انتشار تقریظ حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای بر کتاب «تنها گریه کن» در سالن جلسات تبلیغات اسلامی کردستان برگزار شد، با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی اظهار داشت: برای رهبر معظم انقلاب اسلامی آرزوی طول عمر با عزت و سلامتی خواهانم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی با تبریک هفته مبارک بسیج و یادآوری سخنانی از امام راحل(ره) مبنی بر اینکه بسیج لشکر مخلص خداست، گفت:نهال انقلاب با حضور بسیجیان همیشه در صحنه و تفکر بسیجی به درختی تناور مبدل شده که امروزه در مقابل زورگویان ایستاده است.

دختر نخستین بانوی شهید تفحص شده کشور با بیان اینکه مادرم مظلومانه به شهادت رسید، تصریح کرد: بنا بر فرمایشات مقام معظم رهبری، کردستان سرزمین مجاهدت‌های خاموش است و شهدای زیادی با جان و مال خود در راه اعتلای انقلاب و این سرزمین گام برداشته‌اند که شهیده فاطمه اسدی تنها نمونه‌ای از رشادت‌های رزمندگان این مرز و بوم است.

وی افزود: شهیده اسدی مادی دلسوز، فداکار و جان و مال خود را در طبق اخلاص گذاشت تا همسر خود را از چنگال ایادی غاصب نجات دهد، این چنین است که در جواب دژخیمان سفاک، کلام امام راحل(ره) را یادآوری کرده که چه شیرین فرمودند "بریزید خون‌ها را؛ زندگی ما دوام پیدا می‌کند بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می‌شود، ما از مرگ هراسی نداریم، سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند، سلام بر شهدا"

محمودی بیان کرد: در پاسخ به ضدانقلابیون کمونیست مسلک ظالم خواهم گفت که تا دیروز خانواده‌های مظلوم و بی‌دفاع مردم روستاها را تهدید می‌کردید و اما امروز آبروی هرچه مرد و زن کُرد را برده‌اید.

وی با بیان اینکه تا آخرین قطره خون از نظام دفاع می‌کنیم، اظهار کرد: روح تفکر بسیج آرمان‌های امام(ره) و فرمایشات مقام معظم رهبری سبب شده تا با یک فرمان رهبری، تمام مردم ایران یکپارچه لبیک بگویند تا زنده‌ایم رزمنده‌ایم. هرانسانی لبخند خداوند است سلام بر تو ای شهید به زیبایی لبخند می‌زنید.

دختر نخستین بانوی شهید تفحص شده کشور در پایان این مراسم شعری را با زبان کُردی در غم دوری مادر خود قرائت کرد.

انتهای پیام/484/ ع

منبع: تسنیم

کلیدواژه: شهید تفحص شده کشور جان و مال خود دختر نخستین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۳۹۶۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

 این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه می‌آید ماحصل همکلامی ما با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است. 

بی‌قرار رفتن بود

سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کار‌های خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کار‌های خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نماز‌های جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد. 

 خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم. 

 شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعد‌ها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود. 

 بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعد‌ها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

 فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد. 

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

منبع: روزنامه جوان 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • تفحص پیکر هشت شهید دفاع مقدس
  • تفحص پیکر هشت شهید دفاع مقدس در عراق
  • ورود پیکر ۲ شهید تازه تفحص شده دفاع مقدس به اهواز
  • نامگذاری کتابخانه دانشگاه پیام نور کرمان به نام دانشجوی شهید حادثه تروریستی گلزار شهدا
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • تفحص پیکر پاک شهید «محمدشفیع فیضی‌زاده» پس از ۴۱ سال
  • بازگشت پدر به خانه
  • «با شما سربلندیم» شعار دهه کرامت