Web Analytics Made Easy - Statcounter

در این نوشتار خلاصه‌ای از ماموریت تخریب در دوران دفاع مقدس تبیین و ساختار گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و وظایف آنان تشریح شده است.

نقش گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در دفاع مقدسبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «تخریب» به معنی ویران کردن و خراب کردن است و متضاد تخریب، آبادسازی و تعمیر است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تخریب واحدی تخصصی رزمی است که موانع میدان مین و تله‌های انفجاری ایجاد شده توسط دشمن را حذف کرده و همچنین با ایجاد موانع جلوی پیش روی دشمن را می‌گیرد.

مهم‌ترین ثمرة فعالیت تخریب، کاهش تعداد شهدا و مجروحین در عملیات‌های شناسایی و یا تهاجمی بوده و همچنین کمک به پیشبرد سریع‌تر و دقیق‌تر عملیات‌های تهاجمی رزمندگان اسلام بوده است.

در شروع جنگ تحمیلی، تیپ محمد رسول‌الله (ص) یک «واحد تخریب» و یا به استعداد یک گروهان تخریب داشت که بعد‌ها به دلیل نیاز جنگ و گسترش یگان‌های نظامی، این تیپ به لشکر تبدیل شد و متناسب با آن نیز گروهان تخریب به «گردان تخریب» ارتقا یافت

گردان تخریب لشکر، میدان‌های مین، سیم‌های خاردار و سایر موانعی که در خشکی و آب، سد راه پیشروی رزمندگان گردان‌های پیاده لشکر بودند را رفع می‌کرد. این گردان هم چنین پس از عملیات، با ایجاد موانع مین و انسداد مسیر، راه‌های پاتک و نفوذ دشمن را مسدود می‌کرد. این ماموریت‌های مهم و حساس بر اساس نیاز لشکر ۲۷ و جبهه بوذ.

ساختار گردان تخریب چنین بوده است: گردان تخریب لشکر ۲۷ شامل سه گروهان تخریب بنام‌های گروهان امام حسن (ع)، گروهان سید الشهدا (ع) و گروهان قمر بنی هاشم (س) بود و هر گروهان نیز شامل سه دسته عمدتا ۳۰ نفره پیش از عملیات بود که در حین عملیات تعدادی آسمانی شده و مابقی به شهر خود بازمی‌گشتند و مجددا در اعزام‌های بعدی گروهان‌ها بازسازی، سازماندهی شده و آموزش دیده و آماده به کار برای عملیات بعدی می‌شدند.

این گروهان‌ها بعد از آموزش و سازماندهی، به گردان‌های پیاده لشکر ۲۷ برای بازگشایی معبر عملیات مامور می‌شدند و یا برای کاشت میدان مین اقدام می‌کردند. وظیفه این نیرو‌ها گشودن مسیر‌هایی بود که با هر شکل و نوعی، مانعی در عملیات‌های رزمندگان ایجاد می‌کردند. خنثی کردن انبوه مین‌های مختلف اهدایی کشور‌های غربی و شرقی به رژیم بعث عراق، مهم‌ترین و حساس‌ترین وظیفه آنان بود. در مرحله دوم، مین کاری و ایجاد موانع، پس از عملیات‌ها برای جلوگیری از نفوذ دشمن، دومین وظیفه مهم تخریبچی‌ها بود.

فرماندهی گردان و معاون اول و معاون دوم، شامل برادران جعفر ربیعی، جعفرجهروتی زاده، حاج منصور رحیمی، شهید محسن دین شعاری، برادر مجید ثابتی و همچنین روحانی جوان گردان حجت الاسلام شیرزاد بود که علاوه بر امامت جماعت گردان تخریب در اردوگاه، نسبت به بیان احکام و امور دینی اقدام می‌کرد و نقش بسزایی در ارتقاء بنیه اعتقادی و روحیه جهادی رزمندگان تخریب داشت. تبلیغات گردان هم امور فرهنگی گردان را دنبال می‌کرد. پیک گردان، وظیفه خبررسانی به بخش‌های مختلف هنگام عملیات را بعهده داشت. واحد تسلیحات، وظیفه تامین سیم چین و سرنیزه و مین و همچنین حسب ضرورت تامین سلاح سبک برای رزم را بعهده داشت. از مین‌ها، «گوجه ای، والمری، ضدتانک» و از سیم خاردارها، «فرشی، حلقوی، کفشکی، پومر» و از ابزار‌های کاری یک تخریبچی می‌توان «سیم چین، سرنیزه، سیخک، شب نما و نوار علامت گذاری» را می‌توان نام برد.

واحد آموزش نظامی، آموزش نظری و عملی نیرو‌های تخریبچی و آماده‌سازی آنان برای اجرای ماموریت در رزم تخصصی را بر عهده داشت و همچنین تخریب پل و دژ یا سازه‌های دشمن نیز توسط این عزیزان صورت می‌گرفت. واحد کارگزینی نیز ثبت اطلاعات نیرو‌های جذب شده و نیز اعلام آمار شهدا و مجروحین و همچنین تنظیم مرخصی آنان را بعهده داشت و تعدادی نیرو‌های آزاد گردان که معمولا از نیرو‌های با سابقه و با تجربه بودند و در شهر خود زندگی می‌کردند هنگامی که متوجه می‌شدند عملیاتی نزدیک است تا صورت گیرد، سریعا خود را به گردان تخریب رسانده و در جا‌هایی که نیاز عملیات بود، وارد عمل می‌شدند.

سختی و حساسیت کار عزیزان تخریبچی لشکر ۲۷ در رویارویی با دشمن، در شرایطی بود که از داشتن هرگونه سنگر و حفاظی محروم بودند و وظایفشان را در دید مستقیم دشمن و در میدان انبوه مین‌های کاشته و تله شده توسط دشمن، در تاریکی شبانه انجام می‌دادند. مهم‌ترین دلیل شهادت یا جانبازی نیرو‌های تخریبچی لشکر، برخورد با مین بود و اغلب جانبازان تخریب، به دلیل رفتن روی مین و یا هنگام خنثی سازی مین، دست، پا یا انگشتان خود را تقدیم انقلاب کرده اند.

دفاع پرس/

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: محمد رسول الله عملیات ها نیرو ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۸۲۸۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حضرت زهرایی بود و با اقتدا به حضرت مادر(س) جانش را فدا کرد

در گوشه‌ای از گلستان شهدا و بالای یکی از مزارها نام مادر بیش از هرچیز دیگر، حتی جمعیت همیشگی که به دور مزار او جمع شده‌اند، خودنمایی می‌کند؛ روایت‌های هم‌رزمان در توصیف او بسیار است اما عاشقانه‌ترین توصیفی که می‌توان از او داشت این است که عاشق حضرت زهرا (س) بود و با اصابت ترکش به پهلو به شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، گلستان شهدای اصفهان و خاک مقدس آن، آرامگاه و دربرگیرنده مردانِ مرد این دیار است که هر کدام از هستی خود گذشته و برگی زرین به کتاب تاریخ این دیار افزوده‌اند، خاکی که در پس آن روایت‌های فراوانی جا خوش کرده و باید خواند و شنید.

در گوشه‌ای از گلستان شهدای اصفهان و بالای سنگ یکی از مزارها، حکاکی «یازهرا (س)» بیش از هرچیز دیگر، حتی جمعیت همیشگی که به دور مزار او جمع شده‌اند، خودنمایی می‌کند؛ واژه‌ها و روایت‌های هم‌رزمان در توصیف او بسیار است اما عاشقانه‌ترین توصیفی که می‌توان از او داشت این است که عاشق حضرت زهرا (س) و فرمانده گردان یازهرا (س) بود و با اصابت ترکش به پهلو شهید شد؛ مداحی دلسوخته بود و وقتی به پای صوت دعای کمیل او بنشینی، از سوز دل خواندن او را متوجه می‌شوی و میان همین اشک‌ها بود که رزق شهادت خود را از حضرت مادر (س) گرفت.

گفته بود من در عملیاتی شهید می‌شوم که رمز آن یازهرا (س) است و خودش هم وصیت کرده بود که بر روی سنگ قبرش بنویسند: «یازهرا (س)»؛ عجیب است این دلدادگی میان مادر و برخی از فرزندانش.

محمدرضا تورجی‌زاده متولد ۱۳۴۳ بود و پدرش اطراف مقبره علامه مجلسی نانوایی داشت؛ در گرمای طاقت‌فرسای تابستان و کنار تنور روزه‌هایش را می‌گرفت و مقلد امام (ره) بودند و در همان روزهایی که بسیاری حتی جرئت بردن نام امام (ره) را نداشتند و داشتن رساله او جرم بود، آن را در منزل داشت.

تا ۴ سالگی محمدرضا اتفاقات زیادی برای او می‌افتاد و به همین واسطه مادرش هم زیاد به حضرت زهرا (س) متوسل می‌شد و در میان یکی از همین توسل‌ها بود که با خدای خود گفته بود «دوست دارم پسرم سرباز امام زمان (عج) بشود» و از همان روز بود که مشکلات قبلی به سراغ محمدرضا نیامد.

سال ۱۳۵۷ بود که محمدرضا ۱۴ سال داشت و با چند جوان انقلابی از هم محله‌ای‌هایش اعلامیه‌های امام (ره) را پخش می‌کرد؛ یک‌شب که با برادر و پدرش به مسجدی در خیابان فروغی رفتند آقای کافی سخنرانی داشت و با پایان سخنرانی بود که همه جمعیت به سمت بیرون حرکت کردند و شعار دادند و همان حین بود که مأموران ساواک هم به مردم حمله کردند پدر و برادر محمد همدیگر را پیدا کردند اما محمد چند ساعت بود که گم شده و وقتی پیدا شد، کمر او سیاه و کبود شده بود و ظاهراً چندین ضربه با باتوم خورده بود اما بعد از این اتفاق هم دست از فعالیت‌هایش برنداشت و حتی شب‌های بعد مشغول به شعار نویسی شدند.

با آغاز جنگ تحمیلی چندین بار به محل اعزام رفت اما شرط اعزام اجازه کتبی پدر بود و و پدرش هم می‌گفت دیپلمت را که گرفتی برو؛ سال ۱۳۶۰ و در زمانی که ۱۷ ساله بود، یک روز به خانه آمد و وسایلش را جمع کرد و در پاسخ به تعجب مادرش گفت: «حضرت امام پیام دادند برای جبهه رفتن کسب اجازه از پدر شرط نیست و من اگر تا الآن صبر کردم به احترام شما بوده اما دیگر جای صبر نیست.»

محمدرضا احترام و علاقه زیادی برای سادات قائل بود؛ روزی یکی از هم‌رزمانش که برای بار اول به جبهه رفته بود دنبال بود تا به گردان یازهرا (س) برود اما می‌گفتند ظرفیت تکمیل است؛ نزد فرمانده گردان رفت و گفت: «آقای تورجی من دوست دارم به گردان یازهرا (س) بیایم.» و محمدرضا پاسخ داد: «شرمنده جا نداریم» و او نیز گفت: «من می‌خواهم به گردان مادرم بروم، برای چی جا ندارید؟»؛ محمدرضا جا خورد و پرسید: «اسمت چیه؟» که پاسخ گرفت سید احمد و همان موقع نام او را در گردان ثبت کرد و وقتی سید احمد به داخل گردان رفت متوجه شد بیشتر بچه‌ها از سادات هستند.

پنجم اردبهشت ۱۳۶۶ بود که محمدرضا بعد از سرکشی به نیروها به سنگر رفت؛ ۵ نفر در سنگر کنار هم نشسته بودند و با انفجار مهیبی که رخ داد، محمدرضا در همان حالتی که نشسته بود مجروح شده بود و لبخندی به لب داشت و وقتی قرار شد او را از سنگر بیرون بیاورند تازه متوجه شکاف عمیق پهلوی چپ و خونی شدن بازوی راست او شده بودند؛ قرار شد او را منتقل کنند و هنوز چند دقیقه از رفتنش نگذشته بود که پشت بی‌سیم اعلام شد: «برادر تورجی رفت پیش حاج حسین…» و در آن لحظات باید کسی حضور داشت و می‌خواند «در بین آن دیوار و در، زهرا صدا می‌زد پدر…»

شهید تورجی‌زاده نیروی رسمی سپاه بود اما بنا به اذعان دوستانش تقریباً هیچگاه از لباس سپاه استفاده نکرد چرا که معتقد بود: «این لباس حرمت دارد و مقدس است اما قبل از دفن این لباس را به من بپوشانید می‌خواهم با آن وارد محشر شود»

وصیت کرده بود مادر و پدرش او را داخل قبر بگذارند و انگار که می‌خواست صبر آن‌ها را زینبی کند؛ مادر درب تابوت را باز کرد و موهای پسرش را شانه کرد، به او عطر زد و بعد هم شروع به سخنرانی کرد و اجازه نداد کسی گریه کند و می‌گفت پسرم راضی نیست.

یک ماه قبل از شهادتش بود که قبر کنار سید رحمان را به مسئول گلستان شهدا نشان داده و گفته بود اینجا را یک ماه برای من بگذارید و جانش را داد و پای وعده‌اش ماند؛ شب جمعه اول ماه رمضان با هفتم محمدرضا هم‌زمان شده بود و قرار شد اول مراسم افطاری و بعد دعای کمیل برگزار شود؛ یکی از دوستان محمد به محض ورود به مراسم شروع به گریه کرد و وقتی اطرافیان علت را پرسیدند این‌طور پاسخ داد: «محمد چند روز قبل از شهادتش می‌گفت من دوست دارم در مراسمم اول به مردم شام بدهند و بعد دعای کمیل باشد.» و بدون هیچ دخالتی بود که این خواسته محمد هم اجرا شد.

کد خبر 747483

دیگر خبرها

  • پیام دیگر حماس به خانواده‌های اسرای صهیونیستی
  • دفاع مقدس برگرفته از تاسوعا و عاشورای حسینی است/ عملیات وعده صادق نتیجه خون شهداست
  • هر جوان فلسطینی به قدر یک لشکر تاثیر دارد
  • پیش کنگره یادواره ۱۵ هزار شهید استان فارس در کازرون برگزار می‌شود
  • پیش‌کنگره  ۱۵۰۰۰ شهید فارس در کازرون برگزار می‌شود
  • حزب الله: مرکز تجمع دشمن صهیونیست را در حرش نطوعه هدف قرار دادیم
  • سخنرانی اخیر ابوعبیده، نویدبخش پیروزی مقاومت بود
  • شخصیت و جایگاه حضرت حمزه سید الشهدا(ع) و عزاداری برای او به دستور رسول الله(ص)
  • حضرت زهرایی بود و با اقتدا به حضرت مادر(س) جانش را فدا کرد
  • عملیات وعده صادق؛ بی‌سابقه، تحقیرکننده و تغییر‌دهنده محاسبات