Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-04-29@03:56:47 GMT

قتل به خاطر زن صیغه‌ای

تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۳۰۹۹۸

قتل به خاطر زن صیغه‌ای

آفتاب‌‌نیوز :

ساعت ده دقیقه به ۸ صبح تلفن زنگ می‌خورد؛ صدای همیشگی در گوشم؛ (این تماس از زندان برقرار است، با توجه به نداشتن تمایل متهم، نام زندانی که او در آن به سر می‌برد، ذکر نخواهد شد.) مردی حدودا ۵۵ ساله بی‌مقدمه می‌گوید: «می‌تونی کمکم کنی آبجی؟» سریع می‌گوید که شماره‌ام را از همبندی‌اش گرفته و بدون لحظه‌ای مجال، یک نفس ادامه می‌دهد: «به اصطلاح همسرم فوت کرده.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حالا انداختن گردن من. ۸ ساله زندانم. یه پسر دارم که اومدم زندان ۶ سالش بوده. الان بنده خدا بیرون آواره سردرگمه. مجبور شده بره سرکار، نزدیک ۱۵ سالشه.

یه دخترمم که دنبال کار من بوده شوهرش می‌خواد طلاقش بده. اینجا هم تو زندون، زندونیا گلریزون کردن یه سی، چهل تومنی پیدا شد. (جمع شد) یه خیرم از بیرون ۱۰۰ میلیون تومن داد موند ۱۰۰ میلیون تومن دیگه. باقیشم هر چی داشتم، دادما؛ ناگفته نمونه. بچه‌هام راضی نمی‌شدن رضایت بدن. می‌گفتن تو مادرمون رو کشتی. سر یه زن با خانومم بحثم شد. خودتون خانومین، خانوما رو خوب می‌شناسین. فحش می‌داد.

از این فحش‌هایی که زنا به هم می‌دن… اون روز هم هی گفت تو با یه زن بدکاره رفتی. بعدشم در و کوبید و رفت بیرون؛ یکی کشتش. بچه‌هام رضایت دادن. اول رضایت نمی‌دادنا، ولی خب بعد راضی شدن. شاکیای من الان پدرزن و مادرزنم هستن. اصلا رضایت نمی‌دادن گفتن فقط قصاص. از این ریش سفیدا و فامیلا رفتن صحبت کردن اونا هم گفتن ۳۰۰ میلیون تومن دیه بدین. با دخترم حرف می‌زنی آبجی؟!»

به گزارش اعتماد،‌ «علی» که این حرف‌ها را می‌زند، هشت سال است که در زندان به سر می‌برد. او متهم به قصاص است. سه بار از او سوال کردم که آیا شما همسرتان را به قتل رساندید، اما در هر سه بار منکر انجام قتل شد. «فرزانه» دختر او باید جزییات بیشتری را توضیح بدهد تا گزارشی جامع منتشر شود و، اما فرزانه منتظر تماس نماند و بلافاصله پس از تماس پدرش با خبرنگار تماس گرفت. درد و دل فرزانه زیاد است و از خودش شروع می‌کند.

۲۰ روز پس از قتل

فرزانه بیست و هفت، هشت سال دارد. می‌گوید پدرش سفارش کرده که تماس بگیرد. می‌گوید که خودش از همسرش خیانت دیده و برای قهر به خانه عمه‌اش آمده. منکر قتل مادرش به دست شخصی بیگانه است: «نه، شک نکنید. ما هم شک نداریم که پدرمان این کار را کرده ولی خودش قبول نمی‌کنه. سه تا خواهریم، یک برادر. ما سه تا خواهر؛ ۸ سال پیش ازدواج کرده بودیم. سر خونه زندگی خودمان بودیم. برادرمم که ۷ سال داشت همان روز مدرسه بود. تازه کلاس اول رفته بود. یک روز حدود ساعت ۵ عصر پدرم با من و دو خواهر دیگرم تماس گرفت. گفت؛ مادرتان از صبح بیرون رفته و تا به الان به خانه برنگشته. همه جمع شدیم خانه پدرم. به کلانتری، به بیمارستان، به خانه فامیل، دوست و آشنا سر زدیم، اما هیچ کس خبری از مادرم نداشت.

بیست روز فقط گشتیم تا اینکه یک آبیار شهرداری کنار سطل زباله جسد مادرم را پیدا کرد. از اداره آگاهی با ما تماس گرفتند که با توجه به مفقودی مادر شما یک جنازه پیدا شده بیایید برای شناسایی. رفتیم شناسایی و دیدیم بله خودش بود مادرمان. ماموران از همان ابتدا به پدرمان مشکوک شده بودند و از تماس و پیام‌هایی که در گوشی پدرم بود به یک زن رسیدند.»

فرزانه مکثی می‌کند و با ناراحتی می‌گوید: «وقتی پدرم به زندان افتاد من برادرم را آوردم پیش خودم و بزرگش کردم. حالا ۱۵ سالش شده و به سن بلوغ نزدیک. شوهرم هم ایراد گرفت. انگار دنبال بهانه بود. خودم یک روز به شوهرم مشکوک شدم و پیام‌های گوشی‌اش را زیر و رو کردم. بعد دیدم حدسم درست بوده و متوجه شدم به من خیانت می‌کند. دعوای‌مان شد و خانه را با برادرم ترک کردم. الان چند مدتی هست که با برادرم خانه عمه‌مان هستیم.»

زنی در خانه

«پدرمان زیر بار نمی‌رفت. الان هم زیر بار نمی‌رود. هر بار ازش می‌پرسیم، می‌گوید من مادرتان را نکشتم.» فرزانه این‌ها را در حالی می‌گوید که در کلامش نه خوشحالی مشخص است و نه ناراحتی. «وقتی پدرم را دستگیر کردند فقط می‌گفت من زنم را به قتل نرساندم. تا اینکه گفتم ماموران در گوشی پدرم به شماره یک زن که پدرم با او در ارتباط بوده رسیدند. آن زن را مورد بازجویی قرار دادند.

او بود که راز آن روز قتل را برملا کرد، اما هر بار یک چیز می‌گفت. یک بار می‌گفت پدرم با روسری مادرم را خفه کرده. یک بار می‌گفت دعوای‌شان شده و او را هل داده و سرش به زمین خورده. یک بار می‌گفت نمی‌دانم. هر بار یک چیز... ولی همین زن اعتراف کرده بود که آن روز در خانه ما بوده. مادرم بیرون از خانه برای انجام کاری رفته بود و وقتی به خانه برمی‌گردد متوجه حضور آن زن در خانه می‌شود. البته این را هم بگویم که مادرم از قبل به ما یک چیز‌هایی می‌گفت. می‌گفت به پدرمان شک کرده و او می‌داند که با زنی دیگر در ارتباط است. خلاصه آن روز به خانه برمی‌گردد و آنچه نباید ببیند را می‌بیند.» پدرتان می‌گوید شما در ابتدا به همراه خواهر‌های دیگرتان راضی به رضایت نمی‌شدید چه اتفاقی افتاد که حاضر شدید رضایت بدهید؟

وقتی فهمیدیم پدرمان، مادرمان را به قتل رسانده اصلا دل‌مان راضی نمی‌شد که رضایت بدهیم. خصوصا که فهمیده بودیم پای زنی دیگر در میان است. پدرم که تا همین الان که هر بار می‌پرسیم منکر قتل مادرمان می‌شود، اما خب ما شک نداریم که او این کار را کرده. به خاطر برادرم راضی شدیم. وقتی پدرم به زندان رفت برادرم را برای نگهداری پیش خودم آوردم. در این مدت نیش و کنایه‌های همسرم را هم تحمل کردم تا برادرم بزرگ شود حالا الان متوجه شدم همسرم به من خیانت می‌کند.

برای همین دست برادرم را گرفتم و آمدیم خانه عمه‌مان. می‌خواهم از او طلاق بگیرم. ما هیچ کس را نداریم که سرپرستی‌مان را به عهده بگیرد. برای همین خیلی تلاش می‌کنم که پدرم آزاد شود به وجودش نیاز داریم. پدرم راننده تاکسی بود و مسافرکشی می‌کرد. حالا همه فرزندانش رضایت دادند که او آزاد شود، اما این وسط پدر و مادربزرگم او را نمی‌بخشند. شاکی پرونده پدرم در حال حاضر آن‌ها هستند. اول که اصلا رضایت نمی‌دادند.

بعد هم ریش‌سفیدان و بزرگ‌تر‌های فامیل را جمع کردیم و رفتیم حاضر شدند دیه بگیرند. یک خانه قدیمی داشتیم که گفتند آن خانه را به علاوه ۳۰۰ میلیون تومان برای رضایت می‌خواهیم. خانه که آماده است هر زمان رضایت دادند، اما ما از این مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان را هنوز موفق نشدیم جمع‌آوری کنیم. ما الان به نقطه‌ای از زندگی رسیدیم که واقعا به وجود پدرمان نیاز داریم. شاید اگر آن ۳۰۰ میلیون تومان کمتر بود یا به همان خانه راضی می‌شدند الان سایه پدرمان بالای سرمان بود.

منبع: آفتاب

کلیدواژه: قتل طلاق حوادث صیغه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۳۰۹۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است

روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفت‌وگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیری‌های مکرر و چندین روزه‌ام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفته‌های دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبت‌های مصاحبه‌شونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم می‌دانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پرونده‌ای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.

«ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلق‌آویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان می‌دهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمی‌کند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانه‌ها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانه‌ها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس نیز در اطلاعیه‌ای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بی‌جان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافته‌های پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشته‌ای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»

با این حال و با گذشت یک‌سال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.

پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفت‌وگویی داشته باشد.


پدرم می‌دانست

چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگ‌شان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز می‌گوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.» ....


۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشته‌ای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشته‌ای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانواده‌اش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسی‌های اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاع‌رسانی می‌شود.»

این در حالی است که تاکنون و با گذشت یک‌سال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.

۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاری‌ها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام می‌گرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم می‌کرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبت‌ها، مسیج‌ها و ویس‌های پدرم در ساعت‌های آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم می‌گیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیب‌دیده حلق‌آویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»

پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...



دیگر خبرها

  • موافق اجرای نمایش در سالن‌های خصوصی نیستم/ اقتصاد تئاتر رضایت‌بخش نیست
  • (ویدئو) پشت صحنه سکانس جنجالی صیغه شکلاتی
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • چرا هیچ وقت یادمان نمی ماند درِ خانه را قفل کرده ایم یا نه؟
  • ژست برنده اکبرپور در خوش و بش با سپاهانی‌ها!
  • چرا هیچ وقت یادمان نمی‌ماند درِ خانه را قفل کرده ایم یا نه؟
  • پشت صحنه سکانس جنجالی صیغه شکلاتی
  • ببینید| نوری قزلجه: بیش از ۵۰ درصد اقدامات مجلس یازدهم رضایت‌بخش نبود
  • افشاگری بازیکن پیشین فولاد علیه این تیم