سردار غیبپرور: سازش حداقلی با دشمن هیچگاه در ذهن حاج قاسم خطور نمیکرد/ شهید سلیمانی تکیهگاه رزمندگان بود
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۰۴۵۱۲۶
گروه استانها - جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی(ع) با بیان اینکه سازش حداقلی با دشمن هیچگاه در ذهن حاج قاسم خطور نمیکرد، گفت: شهید سلیمانی تکیهگاه رزمندگان بود. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سیرجان، سردار غلامحسین غیبپرور جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امنیتی امام علی علیه السلام ظهر امروز در مراسم بزرگداشت شهید حاج قاسم سلیمانی با تسلیت ایام شهادت حضرت فاطمه (س) اظهار داشت: در طول دفاع مقدس هرگاه گرهای به کار رزمندگان میافتاد یقین حضرت زهرا (س) بود که گره گشایی میکرد و حاج قاسم ما از محبان خاص این بانوی گرانقدر بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به اینکه حاج قاسم سلیمانی انسانی بزرگ، جامع و کامل در زمان ما است بیان کرد: حاج قاسم یک انسان دست نیافتنی نبود، انسانهای دست نیافتنی به عنوان اسطوره مطرح هستند اما اسلام ترجیح میدهد برای انسانها اسوه معرفی کند.
جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی علیه السلام با بیان اینکه کسانی دنبال اسطوره میروند که انسانهای برتر و اسوه را ندارند گفت: قاسم سلیمانی اسوه است؛ اسوهای که در قرنهای گذشته نبوده و در آینده به سختی میتوانیم بگوییم تکرار خواهد شد.
وی ویژگی خاص حاج قاسم سلیمانی را نفوذناپذیری خواند و افزود: هیچ تزلزلی در اراده آن در مقابل دشمن پیدا نمیشد، حتی در ذهن حاج قاسم سازش حداقلی با دشمن خطور نمیکرد؛ حاج قاسم سلیمانی کوه استواری بود که همه رزمندگان به او تکیه میکردند که در مقابل دشمن فشل نبود و هیچ گاه سستی از خود نشان نداد.
وی ویژگی دوم حاج قاسم را دشمن ستیزی دانست و ادامه داد: دشمن به شدت از شهید سلیمانی عصبانی بوده و رژیم جعلی و کثیف اسرائیل چشم دیدن حاج قاسم را نداشتند چرا که او هم دشمن ستیز و هم دشمن شناس بود، هم به وقت عمل و هم به اندازه عمل میکرد.
جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی علیه السلام با بیان اینکه ما از این انسانها در جامعه کم داریم ابراز داشت: همه کسانی که در جبهه مقابل انقلاب صف آرایی کرده بودند نمیخواستند حاج قاسم سلیمانی باشد آنها سالیان سال طرح ترور او را داشتند.
وی از حاج قاسم سلیمانی به عنوان چشمه فوران محبت و زمزم عطوفت انقلاب نام برد و افزود: این زمزم همه را رفع عطش میکند، عاطفه و محبت حاج قاسم مربوط به دوران فرماندهی قدس او نبوده و این روش و سیره در طول حیات مبارک او ادامه داشت.
سردار غیبپرور با اشاره به اینکه حاج قاسم با همه عظمت روحی که داشت خود سربازی است از سربازان مکتب اسلام بیان کرد: اگر میخواهیم از اسلام بگوییم و اسلام را ترویج کنیم باید قاسم سلیمانی را ترویج کنیم، بزرگداشت قاسم سلیمانی بزرگداشت اسلام عزیز است که در مکتب اسلام در آموزههای دینی ما کم بوده و در قرنهای اخیر این گونه انسانی کم داریم و یا اصلا نداریم.
جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی علیه السلام با اشاره به اینکه حاج قاسم خود معجزه انقلاب است و به ما آموخت شاگردان حضرت سیدالشهدا(س) هم مغناطیس دارند گفت: حاج قاسم به فخر عالم اسلام در این دوران تبدیل شد.
وی با بیان اینکه تبلور ترویج اسلام در ترویج مکتب حاج قاسم سلیمانی است ادامه داد: شهید سپهبد قاسم سلیمانی شخصیتی است که تمام سنین مختلف جامعه میتوانند او را اسوه قرار دهند.
یحیی غدار: راه مقاومت را با الگو و منش سردار سلیمانی ادامه میدهیمتولیت آستان قدس رضوی: حضور شهید سلیمانی در دفاع از حرم نقشههای دشمن را نقش برآب کردادای احترام مسئولین پارلمانهای کشورهای اسلامی به شهید سلیمانی + تصویرسردار غیب پرور قاسم سلیمانی را یک حکیم دانست و گفت: کلماتی که حاج قاسم میگوید الهام بخش بوده و سرمنشا این جمله و مطلب، الهی است؛ افق بصیرتی حاج قاسم فوقالعاده بلند بوده و نجات مسلمین در کشورهای مختلف حاصل مجاهدتهای این ابرمرد است.
وی با بیان اینکه حاج قاسم به قدری بصیرت دینی و انقلابی داشت که هزاران کیلومتر آن طرف را میدید و تحلیل و ترسیم مجاهدتها میکرد افزود: بزرگی حاج قاسم را فقط رهبر انقلاب میتواند بگوید و ما فقط باید به رهبر انقلاب تاسی کنیم که فرمودند قاسم سلیمانی یک مکتب است.
جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام علی علیه السلام با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی تحفه مبارکی است که آینده خوشی دارد بیان کرد: انقلاب اسلامی فجر صادق بود و ما در بین الطلوعین هستیم و قاسم سلیمانی از ستارگان صبح گاه فجر صادق بود که نوید نزدیک بودن طلوع میدهند.
انتهای پیام/511/ش
منبع: تسنیم
کلیدواژه: استان کرمان شهید سپهبد قاسم سلیمانی شهید استان کرمان شهید سپهبد قاسم سلیمانی شهید حاج قاسم سلیمانی حاج قاسم شهید سلیمانی حاج قاسم غیب پرور انسان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۰۴۵۱۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلیمانی عملیاتهایی داشته که هیچ ژنرال آمریکایی نداشته!
استنلی مککریستال، یکی از ژنرالهای چهارستاره قدیمی آمریکا درباره حاج قاسم میگوید: « ما زمانی که برای مقابله با ایرانیها تلاش میکردیم، سلیمانی را مورد بررسی قرار دادیم. او را زیرنظر گرفتیم. وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیطهای مختلفی، عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی، نداشته است و کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوقالعاده انجام میدهد.»
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: استنلی مککریستال، یکی از ژنرالهای قدیمی آمریکایی است که این روزها یا در کشتی تفریحیاش به سر میبرد یا پای بازی گلف است. چنان اعتباری بین آمریکاییها دارد که برای دیدارش باید به چندین نفر مراجعه کنند تا با این ژنرال چهارستاره صحبت کنند. او درباره حاج قاسم میگوید: «من از چیزهایی که مشاهده کردم، میتوانم بگویم او بهترین کسی است که آنها دارند. ما زمانی که برای مقابله با ایرانیها تلاش میکردیم، سلیمانی را مورد بررسی قرار دادیم. او را زیرنظر گرفتیم. وقتی در میدان جنگ است، بسیار کاریزماتیک است و در محیطهای مختلفی، عملیات داشته که هیچ ژنرال آمریکایی با هر میزان آزادی عملی، نداشته است و کارهایش را با آرامش و اثربخشی فوقالعاده انجام میدهد.»
اما برای اینکه معنای عمیق این نوع تعریف و تمجید دشمن از یک سردار بزرگ ایرانی را درک کنید، باید به انواع خاطرات درباره حاج قاسم مراجعه کنید. ماجرا بهویژه وقتی قابل تأمل میشود که پای صحبتهای خودِ سردار بنشینید. کتاب «ذوالفقار» (برشهایی از خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم به همت علی اکبری مزدآبادی) دقیقا چنین فرصتی را برای شما فراهم میکند. کتابی که حاج قاسم در آن از صحنههای عجیبوغریب نبرد میگوید و هشت سالی که با شجاعت و ایثار گذشت. آنچه در ادامه میخوانید، بخشهایی از این کتاب است.
فرماندهان جلوتر از نیروها
نیروهای ما از ارتفاعات ٢٠٢تا ارتفاعات عینخوش و ارتفاعات ابوغریب را اشغال کردند و میرفتند به طرف دهانه ابوغریب. آتش توپخانههای ما روی ارتفاعات ابوغریب بود و زودتر میرفتیم تا تنگه ابوغریب را ببندیم. نخستین بار یکی استیشن به ما داده بودند و نخستین ساعتی بود که سوار این ماشین شدیم. من به اتفاق مهدی کازرونی و سیدغضنفر تهامی که بیسیمچیِ من بود و حسن داناییفر که آن روز بهاتفاق شهید زینالدین، مسئولیت اطلاعات از شاوریه تا عینخوش را داشتند و حسن مسئولیت آمادگی و اطلاعاتی محور دشتعباس و عینخوش را بهعهده داشت، چهار نفری داخل ماشین نشستیم و جلوتر از نیروها حرکت کردیم. برای اینکه خودمان را به دشمن برسانیم. روی جاده خاکی از ارتفاعات به طرف پایین که روی نقشه به تنگه ابوغریب میرسید، راه افتادیم و از دور، تأسیسات چاهنفت را دیدیم و یقین کردیم که به ظرف ابوغریب میرویم.
ماشینی که داخلش بودیم تکهتکه شد!
رسیدیم به چاهنفت. چهار تا پنج نفر عراقی جا مانده بودند که آنها را اسیر کردیم و یک نفر را کنار اینها گذاشتیم و خودمان ادامه دادیم که برویم به طرف ابوغریب. وقتی مقابل تنگه رسیدیم، ارتفاعات از دو طرف میآمد و جاده از وسط ارتفاعات عبور میکرد. به محض اینکه حسن خواست بگوید تنگه ابوغریب، انتهای ستون عراقیها مشغول عبور کردن بود و ما هم آن موقع جوان بودیم و زیاد اعتنایی نمیکردیم و بهسرعت پشت سر ستون تانک میرفتیم که خودمان را برسانیم به ستون تانک. در یک ماشین تنها بودیم. همین که گفتیم تانک، انفجار عظیمی رخ داد. ماشین رفته بود روی مین ضدخودرو، مین منفجر شد. تمام ماشین تکهتکه شد.
احساس کردم صورتم سوخت...
عکس ماشین هست. توی تکههای ماشین ما چهار نفر در هوا معلقزنان افتادیم روی زمین و واقعاً عجیب بود. اگر عکس ماشین را ببینید، غیرقابل تصور است که در این ماشین کسی زنده بماند. حسن نصف سر پایش قطع شد، من صورتم سوخت و مقداری ترکش ریز بهصورتم خورد و مهدی پایش زخمی شد. عمده ما زخمهای کوچکی برداشتیم؛ درحالیکه حداقل زخم آن صحنه باید قطع شدن پای کامل باشد. هیچکس تصور نمیکرد زنده باشیم. با انفجار ماشین، همزمان پشت سر ما از جاده آسفالت، احمد متوسلیان با ماشین رسید و قبل از آن، یک آمبولانس برای نجات ما آمد که رفت روی مین و همه سرنشینان آن کشته شدند. بعد بچهها رسیدند و ما را منتقل کردند به بیمارستان دزفول. این آخرین روز عملیات فتحالمبین بود.
دشمنی که صددرصد آماده بود
قبل از عملیات «بیتالمقدس» (که منجر به آزادسازی خرمشهر شد)، سه عملیات در صحنه جنگ در جنوب انجام شده بود؛ عملیات «ثامنالأئمه»، عملیات «طریقالقدس» و عملیات «فتحالمبین». دیگر زمینی در جنوب، غیر از زمینِ خرمشهر باقی نمانده بود که بخواهد عملیات در آن انجام بگیرد. عملاً وقتی فتحالمبین تمام شد، دشمن مطمئن بود عملیات بعدی برای خرمشهر است. اطمینان صددرصد داشت، لذا خودش را برای این کار آماده کرد. این یکی از مشکلات ما بود. منتها سه اتفاق افتاد که باعث پیروزی ما شد. یکی از آن ویژگیها، طراحی عملیات بود.
هیچ طراح جنگی در دنیا نمیتواند!
الان بیش از ٣٠سال از جنگ گذشته است (زمان روایت این خاطره، ٣٠سال از جنگ گذشته بود) اما اگر دویست سال دیگر هم از جنگ بگذرد و همه طراحان دنیا جمع بشوند، نمیتوانند طرحی جامعتر از عملیات بیتالمقدس طراحی کنند. جامعترین طرح بود، البته این طرح، طرح بسیار متوکلانهای بود، متهورانه و شجاعانه. طرحی طراحی شد که نیرو را نیمهشب از کارون عبور بدهد، بعد در طرح خودش پیشبینی کند این نیرو بدون اینکه با دشمن درگیر شود، ٢١کیلومتر در شب پیادهروی کند، خودش را از بین دشمن برساند به جاده استراتژیک اهواز-خرمشهر... چنین طرحی در طراحی، قدرت میخواهد، جسارت میخواهد چنین اقدامی. خدا رحمت کند شهید بزرگوارمان، حسن باقری را. خیلی انسان بینظیری بود. فکور بود. هیچ دانشگاه و دانشکده نظامی نرفته بود اما خدا در وجود این جوان، دنیایی از فکر و توکل و قدرت قرار داده بود. حسن باقری، انسان عجیبی بود.
بیست و چند روز بیخوابی!
نکته دوم سرعت عمل بود. دشمن باور نمیکرد در چهلم عملیات فتحالمبین، این عملیات آغاز شود. بیست و چند روز این عملیات استمرار داشت. آن چهرهها دیدنی بود. چهرههای پر از دوده باروت، پر از خاک، یک گرد چند سانتی خاک روی همه این چهرهها نشسته بود. چهرههایی که عموماً مجروح بودند و زخم داشتند. همین شهیدحاج احمد متوسلیان، روی برانکارد، بعدا توی آمبولانس، در صحنه میدان، عملیات را اداره میکرد. در ذهنم هست بدون استثنا، فرماندهان مجروح بودند؛ خسته هم بودند. بیست روز بگذرد و شما حتی دو شبانهروز نخوابید! بیستوچندروز پیوسته جنگ، بدون هیچ خوابی، بدون اینکه یک کسی بتواند یک دراز عادی در صحنه بکشد! من دقیقا چهرهها در ذهنم هست. آمدیم کنار همین سهراه حسینیه. آنجا جلسهای بود... وقتی این جلسه در آنجا شکل گرفته بود، آن جلسه و آن تصاویر دیدنی بود، آن چشمها دیدنی بود. آن گردنهایی که حرفنزده به یک طرف میافتاد، دیدنی بود و کسی واقعاً نمیتواند آن حقیقت را نشان بدهد.
با چه رویی برگردیم؟
در همین جلسه بود که حسن باقری اعجازی انجام داد... بهدلیل خستگی فوقالعاده بچههای رزمنده، همه فرماندهان بحثشان این بود که ما نیاز به یک تنفس داریم، یکی دو هفته، سه هفته، تجدید قوا بشود، نیروی جدیدی وارد جنگ بشود، بتوانیم کار را تمام کنیم. تقریباً اتفاقنظر وجود داشت. حسن باقری بلند شد ایستاد، گفت: «کجا برویم؟ ما بیست روز است که به مردممان میگوییم خرمشهر در محاصره است. با چه رویی میخواهیم برگردیم؟» مفصل صحبت کرد. صحبتهای حسن، جوّ جلسه را عوض کرد.
١٥ هزار اسیر، شوخی نیست!
عملیات، سه شب صورت گرفت. آن عملیاتی که خداوند پیروزی بزرگ را به ما نشان داد و نصیب کرد. من همیشه در ذهنم هست که چه شد در روز آخر عملیات که آن اتفاق معجزهآسا افتاد؟ بیش از ١٥هزار نفر اسیر شدند. شوخی نیست. شما یک جمعیت ١٥هزار نفری را جلوی چشمت بیاور، ١٥هزار نفر جوان، رزمنده، جنگنده، مجهز و مسلح، درحالیکه با عقبهخودش ارتباط دارد، اینها همه بیایند تسلیم شوند! حالا غیر از هزاران نفری که به رودخانه اروند زدند، برخیها را آب برد، برخی موفق شدند خودشان را به آن طرف رودخانه برسانند و...
کامیون کامیون اسیر میآوردند...
آنقدر عدد اسرا زیادی بود که توصیه همه فرماندههان این بود که کسی به اسرا نزدیک نشود. چراکه بچههای ما توی آنها گم میشدند. تخلیه آنها بیش از یک روز و نصفی طول کشید. کامیون کامیون میآمدند اسرا را میبردند، تخلیه میکردند. در جنگ ما، یکی از جامعترین صحنههایی که میتوان آن را به اندازه یک جنگ به نسلها ارائه کرد، عملیات بیتالمقدس است. در یک جنگ نامتقارن، بهترین ایده و الگوی موفق بود. لذا این پیروزی حاصل شد و خداوند قلب امام را خوشحال کرد و آن عبارتهای حمدگونه بر زبان امام جاری شد.
انتهای پیام