ایسنا/اصفهان شعلههای آتش و دود هر لحظه درحال زبانه کشیدن است و جمعیت در حال تماشای صحنه تصادف زنجیرهای که در آن جوان لاغر اندامی دل به آتش زده و تلاش میکند ناجی جان پیرمرد گرفتار در میان شعلههای خودروی درحال سوختن باشد.
۱۱ آذرماه بود فیلم کوتاه این حادثه در فضای مجازی پخش شد، اما همین فیلم کوتاه کافی بود تا توجه مردم نه به حادثه رانندگی و آتشسوزی، که به جوان لاغر اندامی جلب شود که همچون یک ابرقهرمان تلاش میکرد جان پیرمرد گرفتار در خودرویی که شعلههای آتش از آن زبانه میکشید را نجات دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برخلاف بسیاری از شهروندان عادی که در صحنههای حوادث ترافیکی و آتشسوزی، صرفاً یک تماشاچی هستند و یا از صحنه حادثه عکس و فیلم میگیرند، جوان قهرمان این داستان که از قضا از مشکل ناشنوایی رنج میبرد، در یکلحظه تصمیم شجاعانهای گرفت و دل به آتش زد.
رامین(حمید) زارعی، جوان ۲۴ ساله اصفهانی که جان پیرمرد را نجات داد و خودش هم دچار سوختگی شده، میخواست گمنام بماند و با وجود درخواستهای زیاد ما، حاضر به رسانهای شدن این ماجرا نبود. جوان ساده و بیآلایش داستان حالا بعد از حدود یک ماه در حالیکه هنوز رد سوختگی بر سر و صورت و دستهایش باقی مانده، هنوز هم معتقد است کار خاصی انجام نداده و هرکس دیگری جای او بود این کار را میکرد.
به گزارش ایسنا، سرانجام دیدار مدیرکل بهزیستی استان و جامعه ناشنوایان اصفهان بهانهای شد تا پیش از این دیدار به منزل رامین برویم و گپو گفت صمیمانهای با او داشته باشیم. پس از شروع گفتوگو، مادر رامین میخواهد که ماسکم را بردارم تا رامین راحتتر متوجه صحبتهایم شود.
رامین کمی خجالتی است و با لبخندی که به لب دارد، حادثه را اینگونه روایت میکند: «ساعت ۷ صبح ۱۱ آذرماه با ماشین به محل کارم میرفتم که درست مقابل ترمینال کاوه یک تاکسی روی ترمز زد تا مسافر سوار کند و پراید پشت سر آن به تاکسی خورد و ماشین من هم به پراید خورد. همان لحظه صدای پخش شدن گاز را شنیدم و فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. بهسرعت از ماشین پیاده شدم و سراغ راننده پراید رفتم که مرد مسنی بود، اما در سمت راننده قفل شده بود. از پشت ماشین رفتم که از در دیگر به کمکش بروم، اما همان لحظه ماشین آتش گرفت و صورتم در لحظهای که پشت ماشین بودم، سوخت. بهمحض اینکه ماشین آتش گرفت تاکسی از صحنه رفت. من به سمت در دیگر ماشین رفتم و دیدم پیرمرد ۸۰ سالهای در ماشین گیر افتاده، در ماشین را باز کردم و با اینکه وزن سنگینی داشت و بهشدت ترسیده بود، از ماشین بیرونش آوردم.»
_رامین ادامه میدهد: «موقع خروج پیرمرد از ماشین دستهایم سوخت، پیرمرد هم دچار سوختگی شد، اما نجات پیدا کرد.»
_میپرسم نترسیدی؟ رامین بدون معطلی پاسخ میدهد: «آن لحظه به هیچچیز فکر نکردم، فقط به فکر آن پیرمرد بودم. خودش هم ترسیده بود، اما کمک کرد چون وزنش زیاد و سنگین بود».
مادر رامین که با عشق و علاقه مادرانه گویی اولین بار است که این روایت را میشنود، به کمک رامین میآید و تأکید میکند: «آن لحظه حتماً فرشتهها به رامین کمک کردند که توانست جان یک انسان را نجات دهد».
_رامین ادامه میدهد: «کمی بعد اورژانس آمد و هر دو به بیمارستان رفتیم. پیرمرد از ناحیه سر و صورت و دست سوخته بود، من هم صورت و دستهایم سوخت.»
_مادر رامین اضافه میکند: «البته بعداً فرزندانش برخورد خوبی با ما نداشتند، چون طبق قانون کسی که از پشت به ماشین دیگری زده مقصر است، اما ما به آنها گفتیم اگر رامین نبود که پدرتان در ماشین سوخته بود، چون ماشین کامل سوخت.»
- بعد از گذشت این ماجرا دیگر خبری از شما نگرفتند؟ مادر رامین توضیح میدهد: «ما دیگر پیگیر نشدیم و خودشان هم سراغی از رامین نگرفتند. سوختگی رامین فقط به خاطر نجات پیرمرد بود، همان لحظه هم یک رهگذر از این ماجرا فیلم گرفت و پخش کرد و رسانهای شد. رامین دچار سوختگی درجه دو عمیق دستها، سوختگی درجه دو گوشها و بینی و درجه یک دستها شد».
- میپرسم اگر دوباره در چنین موقعیتی قرار بگیری باز هم این کار را انجام میدهی؟
رامین میگوید: «قبل از این خودم یکبار دچار سوختگی شدم و میدانستم سوختگی چقدر بد است. سال قبل همین موقع ماشینام جوش آورد و آب توی صورتم پاشید، چون این سوختگی را یادم بود، گفتم این پیرمرد چطور میخواهد سوختگی را تحمل کند!»
-با خنده میپرسم حالا چرا نمیخواستی مصاحبه کنی؟ رامین فقط میخندد. مادرش میگوید: از بسکه بیریاست...
کنار رامین تابلویی از نیمرخ سوخته او پایین آن شعری از شاعری به نام امین اردستانی است که وقتی از ماجرا با خبر شده، برای رامین سروده است:
ایثار جلوهای است که به هر کس نمیدهد خالق
شاید به معرفت حق اگر شوی عاشق
آنگاه بین خلق و خودت نیست فرق و تبعیضی
رامین امین عشق خدا و بهحق بشد لایق
او هم خلیلوار به آتش سپرد جان و دلش
بخشید جان به دیگری و خودش بشد فائق
_مادر رامین توضیح میدهد: «لحظهای که به بیمارستان رفتم این عکس را از رامین گرفتم و برای خواهرم فرستادم و گفتم ببین چه بلایی سر پسرم آمده! بعدها همین عکس و شعر را کنار هم برای یادبود گذاشتیم. عکس تلخی است، اما در عین تلخی، شیرینی نجات جان یک انسان را هم دارد که از هر چیز ارزشمندتر است.»
-درباره مشکل شنوایی رامین میپرسم و مادرش میگوید: «رامین نیمه شنوا است و این مشکل را مادرزادی داشته و از سمعک استفاده میکند».
- به رامین میگویم همیشه سمعک میزنی؟ رامین تأکید میکند که همیشه سمعک همراهش بوده و هیچ وقت بدون سمعک نبوده، فقط یکی دو بار پیش آمده که آنهم باطری سمعکام تمام شده بود.
-از رامین میپرسم شنوایی مشکلی برای تحصیل و کار برایت به وجود نیاورد؟
_رامین تصریح میکند: «نه مشکلی نداشتم، دانشگاه رشته نرمافزار قبول شدم، اما نرفتم و مشغول کار شدم. قبلاً کارخانه تولیدی فیلتر هوا داشتیم که به خاطر کرونا و وضعیت اقتصادی دچار مشکل شد، اما هنوز با مادرم مشغول کار هستم».
رامین که هنوز هم دچار ترس و استرس این حادثه است، یادآور میشود: «به خاطر اینکه صدای انفجار را شنیدم و آتش را دیدم، هنوز هم احساس خطر میکنم و پشت فرمان میترسم، این صحنه جلوی چشمم مانده است.»
_مادرش ادامه میدهد: «رامین هنوز هم دچار اضطراب حادثه است، خاله رامین روانشناس است و این مدت برای بهبود رامین کمک زیادی کرده است».
-درباره واکنشهای مردم میپرسم و رامین میگوید: «واکنشهای مردم خیلی خوب بوم، خوشحالم قبل از اینکه ماشین کامل بسوزد و اتفاق بدی برای پیرمرد بیفتد توانستم کمک کنم».
- میپرسم کسی نگفت چرا جان خودت را به خطر انداختی؟
_مادرش به سرعت جواب میدهد: «من که وقتی رامین را در بیمارستان دیدم همه صورت و موها و ابرو و مژه و دستهایش سوخته بود و از ترس زبانم بند آمده بود، اما خدا رامین را دوباره به ما داد. اول ترسیدیم و نگران شدیم، اما بعد فهمیدیم رامین چهکار بزرگی کرده است. گاهی حتی پدری که فرزندش در ماشین گرفتار شده به سر خودش زده، اما جرئت نکرده نزدیک آتش شود، اما رامین اصلاً به این ترس فکر نکرد و دل به آتش زد.»
ولی الله نصر، مدیرکل بهزیستی استان اصفهان که برای دیدار با رامین و تقدیر از او آمده، اظهار میکند: رامین باعث افتخار همه هموطنان، بهویژه جامعه معلولان است. متأسفانه در برخی حوادث افرادی تماشاچی هستند و هیچ کاری نمیکنند، گاهی تنها کاری که میکنند این است که از صحنه حادثه فیلمبرداری میکنند، اما در این حادثه جوان اصفهانی یک حرکت ایثارگرانه انجام داد.
وی با اشاره به مشکل فرهنگی و نگاه ترحمآمیز به معلولان، تأکید میکند: این اتفاق نشان میدهد معلولان ما نهتنها از افراد عادی توانایی کمتری ندارند، بلکه گاهی حتی خیلی بهتر میتوانند تفکر، تعقل و اقدام کنند.
نصر با بیان اینکه بیش از یک ماه از این ماجرا گذشته، اما این جوان فداکار به خاطر روحیهای که دارد حاضر مصاحبه نبود، اضافه میکند: امروز میخواهیم از این جوان قدردانی کنیم و امیدواریم بتوانیم این روحیه ایثار و فداکاری را در جامعه بیشازپیش ترویج کنیم. جامعه معلولان نیز به چنین جوانان افتخار میکند و گذشت و فداکاری او مایه مباهات است. متاسفانه ما ضعف فرهنگی در جامعه داریم که همیشه معلولان را قابل ترحم میدانند، درحالیکه این افراد کاری میکنند که شاید یک فرد عادی در این شرایط بترسد و نتواند انجام ندهد.
خلیل رحیمی، عضو هیات مدیره انجمن خانواده ناشنوایان استان اصفهان نیز با تبریک به پدر و مادر رامین که چنین فرزند شجاعی تربیت کردهاند، میگوید: فداکاری این جوان الگوی بسیار خوبی برای همه ما است.
او اضافه میکند: وقتی فیلم این حادثه را در فضای مجازی پخش کردیم، خیلی از ناشنوایان باورشان نمیشد یک ناشنوا توانسته چنین کار بزرگی بکند، اما رامین با گذشت و فداکاری و شجاعت خود باعث افتخار جامعه ناشنوایان شد و نشان داد این افراد تفاوتی با افراد عادی ندارند و حتی گاهی توانمندی و شجاعت بیشتری از افراد عادی دارند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی اجتماعی ناشنوایی معلولیت ناشنوایان جوانان ایثار و فداکاری دچار سوختگی مادر رامین هم دچار هنوز هم دست ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۱۰۲۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۵ معلم از ۵ دهه سینمای ایران؛ از پرویز فنیزاده تا رضا عطاران
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در دهه پنجاه مهمترین شمایل معلم پرویز فنیزاده در «رگبار» بود و در اواخر این دهه فرامرز قریبیان در «جنگ اطهر» نقش معلم انقلابی را ایفا کرد. شاید بتوان گفت تنها در دهه شصت تعداد قابل توجهی کاراکتر معلم به فیلمهای ایرانی راه پیدا کردند؛ از خسرو شکیبایی در فیلم «رابطه» تا هما روستا در فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» و علی نصیریان در «جادههای سرد» و مجید مجیدی در فیلم «شنا در زمستان»، چند نمونه از پرداختن سینمای دهه شصت به شخصیتهای معلمند. از دهه هفتاد از تعداد فیلمهایی که معلمها در آنان نقش محوری ایفا میکردند، کاسته شد. آنچه پیش رو دارید مروری است بر ۵معلم بهیادماندنی سینمای ایران در طول ۵دهه.
دهه پنجاه؛ آقای حکمتی (پرویز فنیزاده در فیلم «رگبار»)
بهیادماندنیترین تصویر معلم در سینمای قبل از انقلاب که معمولا عنایتی به حرفه معلمی نشان نمیداد. در فیلم «رگبار» آقای حکمتی معلمی است که به محلهای در جنوب شهر آمده است. مدرسه مهمترین و محوریترین لوکیشن فیلم «رگبار» است و فیلمساز تصویری دقیق و پرجزئیات از فضای آموزشی مدارس در ابتدای دهه پنجاه ارائه میدهد. ادارهکردن کلاسی شلوغ با پسربچههایی شیطان مهمترین مشکل آقای حکمتی در نیمه اول فیلم است. فیلم با علاقهمندی آقای حکمتی به عاطفه، خواهر یکی از دانشآموزان، وارد فضایی عاطفی میشود و درنهایت هم با انتقال از مدرسه و ترک محله به پایان میرسد. معمولا به انبوه تمثیلها و استعارهها در فیلم «رگبار» اشاره میشود و آنچه کمتر به آن توجه شده، تصویر ملموس معلمی است که نمیخواهد تن به آنچه هست بدهد. آقای حکمتی یکی از ملموسترین غریبههایی است که نویسنده و کارگردان «رگبار» در طول دوران فعالیت هنریاش آفریده است.
دهه۶۰؛ بیژن امکانیان در «دبیرستان»
علی ناصری، معلم زیستشناسی در فیلم «دبیرستان» (۱۳۶۶) با ایفای نقش بیژن امکانیان، در دههای که تعداد زیادی از شخصیتهای سینمای ایران معلم بودند، به چند دلیل شاخص و بهیادماندنی است؛ معلمی که خود سابقه اعتیاد داشته و مثل بیشتر معلمهای سینمای ایران در دهه شصت آرمانگراست و میکوشد شاگردانش را از دام اعتیاد بیرون بکشد. فیلم بهعنوان ملودرامی تلخ، یکی از موفقترین آثار سینمای ایران در دهه شصت است که سال۶۶ سینماروهای زیادی را در شهرستانها جذب سینما کرد. شخصیت سمپاتیک معلم و نحوه برخورد و تعاملش با شاگردان و چهره بیژن امکانیان بهعنوان یکی از بازیگران مهم دهه شصت، تصویری از «دبیرستان» برای سینماروهای دهه شصت ساخت که دوستداشتنی و تأثیرگذار بود.
رامین پرچمی در «ضیافت»(۱۳۷۴)
رامین پرچمی در فیلم «ضیافت» تنها کسی از رفقای دبیرستانی است که از محلهاش نمیرود و نخستین نفری هم هست که به کافه ماطاووس میآید تا به عهدی که سالها پیش با رفقا بستهاند وفادار باشد. بین شخصیتهای فیلم «ضیافت»، رامین پرچمی معلم است؛ معلمی که سطح زندگیاش از همه رفقا پایینتر است و ازدواج نکرده و راز علاقهاش به منیر خواهر عبد(پارسا پیروزفر) را هم مکتوم نگاه داشته است. در فیلمی که فرصت کافی برای پرداختن به همه حاضران در کافه ماطاووس ندارد و از نیمه دوم بیشتر بر علی یزدانی (فریبرز عربنیا) و رامین (بهزاد خداویسی) متمرکز است، شخصیت رامین پرچمی بهعنوان معلمی شریف بیشتر در یادها میماند؛ معلمی که پاسدار رفاقت است و گذشته را فراموش نکرده است.
رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع»۱۳۸۹
تصویری طنز آمیز از معلم در فیلمی کمدی که پرفروش و پرتماشاگر از کار درآمد. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» تصویری از معلم در سینمای ایران به نمایش می گذارد که مسبوق به سابقه نبود.مدیر یک مدرسه دخترانه خصوصی با ورود آقایان به مدرسه خود شدیداً مخالف است، اما وقتی دبیر شیمی دانش آموزان المپیادی به علت زایمان، شش ماه مرخصی میگیرد، مجبور میشود تا یک دبیر جایگزین به دبیرستان بیاورد؛ ولی تلاش وی برای یافتن دبیر المپیاد زن در میانه سال تحصیلی بیفایده است و وی مجبور است یک مرد را به عنوان تنها گزینه بپذیرد تا از رقابت المپیاد جا نماند اما ورود این آقای معلم مجرد و بیدستوپا، و شیطنت دختران دانشآموز، و تجرد خانم مدیر جدی و بداخلاق که تا به حال خواستگاری نداشته، باعث ایجاد اتفاقات بسیار خنده داری میشود. دختران دانشآموز دست به یکی کرده و با کمک پدر یکی از دانش آموزان، اردویی را تدارک میبینند تا این دو مجرد میانسال را در روبهروی یکدیگر قرار دهند. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» یکی از بامزه ترین شخصیت های معلم سینمای ایران را ساخته است.
۲۲۰۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901599