Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-29@07:51:26 GMT

دوست دارم در تاریخ مداخله کنم!

تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۳۲۵۱۹

دوست دارم در تاریخ مداخله کنم!

این روزها نمایش احتمالات در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر در حال اجرا شدن است. شاید احتمالات را بتوان مهم‌ترین تئاتر امسال دانست چراکه به لحاظ فرمی و اجرایی، توانسته امر نو را بر صحنه احضار کند.

روزنامه ایران:این روزها نمایش احتمالات در سالن چهارسوی مجموعه تئاتر شهر در حال اجرا شدن است. شاید احتمالات را بتوان مهم‌ترین تئاتر امسال دانست چراکه به لحاظ فرمی و اجرایی، توانسته امر نو را بر صحنه احضار کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته با توجه به شیوه مادی تولید تئاتر در ایران و امکاناتی که علی شمس در مقام نویسنده، طراح و کارگردان در اختیار داشته است. به هر حال بعد از رخوتی دو ساله، تئاتر این روزهای ما با چند اجرای با کیفیت، رونقی گرفته و بی‌شک نقش علی شمس و گروه اجرایی‌اش، قابل کتمان شدن نیست. رویکردی که احتمالات در روایت کردن تاریخ گذشته در پیش گرفته، بیش از این بکار رفته است اما نکته اینجاست که احتمالات در مواجهه با سنت سنگین تاریخی این مرز و بوم، کنش‌ورزانه عمل کرده و نه کارش به لودگی کشیده و نه گرفتار وجدان معذب شده. هرچه هست مواجهه‌ای است شوخ‌ طبعانه با گذشته‌ای که بار سنگین آن بر دوش همگی ما نهاده شده است. 

ایده اولیه نمایش احتمالات چگونه شکل گرفت؟ این را از این بابت می‌پرسم که بار دیگر برای علی شمس با آن رویکرد پسامدرنیستی به «تاریخ»، بازنمایی فیگورهای تاریخِ دور و نزدیک در وضعیت اینجا و اکنون ما بدل به مسأله مرکزی شده است. در رابطه با مفهومی چون تاریخ و نسبت آن با نمایش احتمالات توضیح بدهید.
ایده نمایش احتمالات به مانند بقیه آثار من از یک ساحت پیشامتنی می‌آید. یعنی فکر کردن به این ایده که تاریخ چقدر می‌تواند مجهول، غیردقیق یا معکوس باشد. به همین خاطر من اصولاً در متن‌هایی که می‌نویسم بسیار دوست دارم مداخله زمانی، تغییر جغرافیا و بهم ریختن نسبت‌های متقن تاریخی را بررسی کنم. حال چه با ارجاع مستقیم به یک دوره تاریخی، یک جغرافیای خاص  یا یک شخص تاریخی، چه به عنوان یک برداشت  یا بازنویسی غیرمستقیم از آن پدیده. ایده احتمالات با مرکزیت کتاب‌سوزی و مورد حمله قرار گرفتن کتاب در تاریخ ایران آن هم توسط بیگانگان شکل گرفت و یک هسته مرکزی مکانی داشت به نام آسیاب. در تاریخ ایران خیلی از اتفاقات مهم تاریخی در آسیاب به وقوع پیوسته و آسیاب یک رویکرد مکانی بشدت تاریخ‌مند دارد و از جهاتی آن شکل چرخش دایره‌ای یک حیوانی مثل خر بر گرد آسیاب، یک استعاره زمانی هم به من می‌دهد. بنابراین سعی کردم فرم آسیاب را چه در ساحت زمانی و چه ساحت مکانی خودش تبدیل به یک مقر یا یک پایگاه فرمی برای نمایش احتمالات بکنم که بتوانم مجموعه‌ای  از احتمالات تاریخی را حول محور کتاب باز روایی کنم، البته با اتکا به ارجاعات متعددی که به بیرون از متن می‌دهد و بلافاصله به درون متن بازمی‌‌گردد. بنابراین اجرا نیاز دارد که مخاطب آن در حد ممکن یک فهم ثانویه از آن پدیده در ذهن خود داشته باشد.
در نمایش احتمالات با شکلی از تأمل در نام‌ها و واژگان روبه‌رو هستیم. گویی کلمات از بار تاریخی خویش بنابر ضرورت، شوخ‌طبعی یا حتی بازیگوشی جدا شده و برهنه در مقابل کسانی قرار می‌گیرند که مسرفانه قرار است آنها را مصرف کنند. اگر بر سر این رویکرد به زبان توافق کنیم، آیا اجرای احتمالات را می‌توان تئاتری مبتنی بر اصول نومینالیسم دانست؟ نومینالیسم به معنای نام‌گرایی. اینکه هیچ ذات و ماهیتی در جهان وجود ندارد و همه آنچه می‌پنداریم داری ذات است از قضا نامی بیش نیست.
من این گونه فکر نمی‌کنم. در ابتدا می‌خواهم نقل قولی از والتر بنیامین بیاورم که به گمانم در اینجا کاربرد دارد. «نام هرکس سرنوشت اوست»، البته که این را نمی‌توان پیشگویی دانست بلکه به معنای یک قضاوت تاریخی بعد از وقوع است. نومینالیسمی که ذکر کردی نمی‌تواند با رویکرد من و با ایده‌ای که در نمایش احتمالات بکار می‌برم تطابق داشته باشد. به طور حتم یک رویکرد زبانی و یک تهی‌سازی معنایی از نام‌ها و صاحبان نام‌ها وجود دارد ولی در عین حال نام‌ها خود را از استعاره ثانویه پر می‌کنند که الزاماً تطابقی با شناخت پیشینی تماشاگر ندارد. پس در نمایش احتمالات با «باز روایی» و با یک «اگر» بزرگ تاریخی مواجه هستیم اینکه «اگر» تاریخ جور دیگری نوشته می‌شد اکنون کجا بودیم. لئوناردو شاشا در جایی گفته است که اگر دماغ کلئوپاترا دو سانت کوچک‌تر بود شاید تاریخ جور دیگری رقم می‌خورد. فکر می‌کنم یک «سفیدخوانی» یا شاید «دیگرنویسی»  یا یک «بازروایی» تاریخی وجود دارد که جعلی است. چه آن را بازیگوشانه، چه شوخانه و چه گروتسک فرض کنیم، برای رسیدن به یک مفهوم اکنونی از تاریخ گذشته مد نظر من بوده است.
آدورنو معتقد است که تاریخ تمدن همزمان تاریخ توحش هم هست، به قول خودت این بازخوانی گذشته تاریخی ما، با رویکردی مبتنی بر منطق احتمالات، آیا به لوث شدن رنج انسان‌ها در دل تاریخ منتهی نمی‌شود؟ آیا این بازیگوشی کمابیش سرخوشانه با گذشته، به روایتی تقلیل گرایانه از رنج واقعی انسان‌ها در وضعیت‌های انضمامی خاص دامن نمی‌زند؟ یا اینکه معتقد هستی مواجهه ما با آن خشونت و بی‌رحمی، با رویکردی که اجرای احتمالات در پیش گرفته می‌تواند گذشته را احضار و به نوعی رستگار کند.
ابتدا بگویم که این جمله آدورنو را بسیار قبول دارم. اما نکته اینجاست که شهروندان ایرانی چند هزار ساعت مثلاً به کور شدن مردم کرمان یا قتل عام شدن مردم سبزوار در دوره مغول‌ها فکر کرده‌اند؟ رنج به مثابه شادی از بین رفتنی است و تنها تاریخ به عنوان میراث‌دار کم‌رنگ آن، می‌تواند چیزی را باز روایی ‌کند. این مسأله بیرون از ساحت قدسی اتفاق می‌افتد. من در رابطه با فیگورهای مقدس تاریخ صحبت نمی‌کنم بلکه درباره رنج توده و آن توحشی که از انسان به انسان تحمیل شده در طول تاریخ سخن می‌گویم. بنابراین در این ساحت می‌توان گفت تاریخ امکان می‌دهد رنج، شادی‌، پیروزی یا شکست افراد را گزارش کنیم. اما تمامی اینها کاملاً در ذهن شهروند اکنونی، انتزاعی است و واکنش به آن فردی. فکر کردن به آن رنج یک کنش فردی است پس یک توده جمعی در قبال این‌ رنج‌ها واکنش درخوری نخواهد داشت. به قول آن ضرب‌المثل که «خاک سرد می‌کند مهر و عاطفه را»، نمایش احتمالات هم در مواجهه با حوادث تاریخی تلاش دارد این مهمیز یا تلنگر را بزند که ما هم سرنوشتی مثل هموطنان تاریخی خود خواهیم داشت. ما هم در دل تاریخ گم خواهیم شد و شاید یک باز روایی هم از ما صورت بگیرد یا شاید این اتفاق هرگز به وقوع نپیوندد. مسأله کم‌رنگ شدن یا گم‌گشتگی در دل تاریخ است و دست گذاشتن روی نقطه‌ای ناپیدا، روی آدم‌های بی‌نام و نشان. همان میزانسنی که ما به همراه هفت میلیارد انسان، مبتلا به آن هستیم و در این میان نام‌هایی که از یادها خواهد رفت.
      به لحاظ شیوه مادی تولید در وضعیت این روزهای تئاتر ما، آیا نمایش احتمالات توانسته به ایده‌آلی که مدنظر خودت بوده نائل آید؟ یا اینکه علی شمس در جایگاه کارگردان اگر منابع مالی بیشتری در اختیار داشت، احتمالات را با جاه‌طلبی فزون‌تری بر صحنه می‌آورد.
مهم‌ترین مسأله‌ای که من در تئاترهایی که تولید کرده‌ام با آن مواجه هستم مشکل مالی است. به معنای اینکه بحران مالی، نبود پول و دغدغه تولید و تهیه متریال باعث می‌شود در طول تمرین مجبور شوم مدام ایده‌هایم را تقلیل دهم، جایگزین کنم و بالطبع کوچک‌تر کنم. بنابراین بزرگترین دشمن خودم را در به صحنه آوردن آن چیزی که می‌پسندم فقر می‌دانم. هیچ سازوکار مناسبی را نتوانسته‌ام در این سال‌ها پیدا کنم که به واسطه آن بتوان یک متخصص شش‌ دانگ را در جهت ساختن اکسسوار مورد نیاز برای اجرا، یا اجرایی کردن آن ایده  یا آن فضایی که مورد نظرم است جلب کنم. پس هیچ‌گاه در این زمینه رضایت حداکثری برای من و اجرایی کردن ایده‌هایم بوجود نیامده است. آن چیزی که  روی صحنه می‌بینیم بخشی یا کسری از ایده‌هایی است که به واسطه تلاش و قرض و این قبیل مسائل توانسته متعین شود. احتمالات هم از این قاعده مستثنی نیست و در بسیاری از موارد تقلیل یا کوچک کردن ایده یا بسنده کردن با آن چیزهایی است که در فضای موجود قابل دسترس بوده است.  
    به نظر می‌آید نمایش احتمالات هم به مانند هر اثر خودآیین و قابل اعتنا تلاش دارد از طریق فرمی که انتخاب کرده، تاریخیت خودش را تعین بخشد و بر مناسبات زمانه‌اش شهادت دهد. از این باب احتمالات چه چیز را عینی و تاریخی می‌کند؟ ژست بازیگران، توالی داستان‌هایی که قرار است چشم‌اندازی معنادار مقابل چشمان تماشاگران بگشاید. احتمالات کجای تاریخ تئاتر ما ایستاده و چه نسبتی با گذشته‌اش برقرار می‌کند؟
دقیقاً درست گفتی. عموماً مهم‌ترین عنصر در ساختن اتمسفر به مثابه یک لایه کلی برای هر تئاتر، خودآیین بودن آن است و محل استقرارش در یک انتزاع کاملاً متعین با تماشاگر. بنابراین سعی می‌کنم جهانی خودبسنده بسازم که روی پای خودش بایستد. جهانی که از واقعیت بیرونی و فهم پیشینی مخاطب بهره می‌برد اما در عین حال واجد یک ترکیب قائم به خود است. ترکیبی که هم ارجاع‌پذیر است و هم نیست. اینکه کجای تاریخ تئاتر می‌ایستد را نمی‌دانم. نه داعیه آن را دارم و نه تلاش می‌کنم بفهمم تئاترهایی که تولید می‌کنم چه نسبتی از کیفیت را با تاریخ تئاتر برقرار می‌کند. مهم تماشاگر است و فهم هرمنوتیکی‌اش از اجرای من. به زبان فارسی به عنوان عنصری میزانسنیک در کنار سایر عناصر اجرایی فکر می‌کنم. به تئاتری که دست کم تمام عناصر اجرایی‌اش همراستا و هماهنگ باشد. به همین منظور اجرا شدن ایده برای من مهم است و نه کمیت یا کیفیتی که در دل تاریخ ایجاد می‌کند پس در نهایت این مخاطب است که برای من اهمیت دارد.

انتهای پیام/

منبع: ایران آنلاین

کلیدواژه: نمایش احتمالات دل تاریخ باز روایی مهم ترین علی شمس نام ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۳۲۵۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مراسم نکوداشت اکبر زنجان‌پور با حضور استادش

به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، این نکوداشت، عصر روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه همزمان با زادروز حمید سمندریان که یکی از استادان زنجان‌پور بوده است، با حضور جمع پرشماری از مخاطبان در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برپا شد.

در این مراسم که به کوشش انجمن کارگردانان تئاتر ایران با اجرای محمد سلوکی برگزار شد، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند باسابقه اهدا شد.

در آغاز، شهرام گیل‌آبادی، رییس انجمن کارگردانان با اشاره به زادروز حمید سمندریان گفت: نام او خاطرات فراوانی به ذهن هر یک از ما می‌آورد و هُرم نفس ایشان بر صورت تک تک ما نشسته و هیچ لحظه‌ای در تئاتر ما بی‌حضور ایشان نبوده. 

او با ارایه توضیحاتی درباره تقدیرهایی که در نوزدهمین «شب کارگردان» صورت می‌گیرد، افزود: خوشحالیم در سال قبل به سختی سعی کردیم در کنار دوستان‌مان بایستیم. هیچ تحمیلی را نپذیریم و با استقلال در جهت عملی کردن نظرات خود بکوشیم. همچنان در کنار تمام هنرمندان تئاتر می‌ایستیم و  به ظالم اجازه صف‌آرایی نمی‌دهیم چون تئاتر، عرصه حقیقت است.

گیل‌آبادی یادآوری کرد: سال قبل مدالیوم خانه تئاتر به آتیلا پسیانی اهدا شد که امسال یاد او را گرامی می‌داریم. 

در ادامه تصاویری از آتیلا پسیانی در مراسم سال گذشته این انجمن پخش شد و حاضران به یاد او کف زدند.

سپس احسان حاجی‌پور ، دبیر برنامه و عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان با خوشامدگویی به مهمانان متن اولین لوح تقدیر را که به علی شمس مربوط می‌شد، ارائه کرد و این تقدیر با حضور صدرالدین زاهد، کارگردان، مترجم و بازیگر باسابقه تئاتر انجام شد.

علی شمس، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر با تشکر از برگزارکنندگان برنامه آرزو کرد مسیر اتفاقات طور دیگری بچرخد و همه کسانی که به شیوه‌های گوناگون کار می‌کنند، بدون هیچ گونه رنج و تبعاتی بتوانند آثار خود را ارائه کنند.

او عنوان کرد که بهتر است برای اینکه برنامه به حاشیه کشیده نشود، سکوت کند.

در ادامه آرش دادگر، عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان طی سخنانی درباره علیرضا کوشک جلالی، کارگردان و مدرس تئاتر، متن تقدیرنامه او را خواند و این کارگردان با حضور اصغر همت، تقدیر شد.

کوشک جلالی با تشکر از برگزارکنندگان این برنامه فقط آرزو کرد که برخی خبرهای ناخوشایند را که این روزها می شنویم، دیگر نشویم.

در بخش بعدی، مراسم تقدیر از ژاله علو برپا شد که خودش در برنامه حضور نداشت اما پیامی صوتی را فرستاده بود که پخش شد.

او در این پیام عذرخواهی کرد که به دلیل کسالت، نتوانسته در برنامه شرکت کند و از عشق و علاقه‌اش به تئاتر و نمایش رادیویی گفت.

او همچنین به پیشینه حضورش در تئاتر و هنرمندانی که با آنان همکاری داشته، اشاره کرد.

علو عنوان کرد که در رادیو نمایش‌های بسیاری را کارگردانی کرده و افزود: برایم افتخاری است که توانستم کارهایی انجام دهم که بعد از گذر سال‌ها هنوز به خوبی از آنها یاد می‌شود.  او در پایان شعری از سروده‌های خودش را خواند.

سپس محمد رحمانیان، دیگر عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان متن تقدیرنامه ژاله علو را خواند و ایرج راد به نمایندگی از علو تقدیرنامه او را دریافت کرد.

او همچنین بخش کوتاهی از نمایشنامه «روزهای رادیو» را که اشاره‌ای به ژاله علو و رقیه چهره آزاد داشت، اجرا کرد. 

رحمانیان حضور کوشک جلالی را در تئاتر کشورمان همچون معجزه‌ای خواند که در امر آموزش در استان‌های گوناگون و ترجمه و کارگردانی ثابت قدم است و خطاب به او گفت: علیرضای عزیز بمانی برایمان!

هایده حائری ، مدرس تئاتر و دیگر هنرمند حاضر در برنامه از جایگاه تماشاگران گفت: من اعتراض دارم.

او از مردم کشورمان قدردانی کرد که به هنرمندان کشورشان احترام می‌گذارند و در مراسم تقدیر از آنان شرکت می‌کنند و گفت: الان احساس کردم جای یک خانم در مراسم تقدیر از خانم علو خالی است. ایشان دوست خیلی صمیمی دو تن از عمه‌های من بودند؛ خانم‌ها طوسی و عذرا حائری. حیف است که تقدیرنامه خانم علو را دو تن از آقایان دریافت کنند.

او بعد از این سخنان طنزآمیز که با خنده‌های تماشاگران همراه شد و به دعوت رحمانیان که در دانشکده هنرهای زیبا دانشجویش بوده، روی صحنه رفت و تقدیرنامه علو را دریافت کرد.

رحمانیان نیز در سخنانی از حائری به عنوان یکی از استادان خوب خود یاد کرد که به نوعی، منشأ ساخت فیلم «هامون» شده چون با اجرای اثری از او، داریوش مهرجویی خسرو شکیبائی را برای بازی در «هامون» انتخاب کرده است.

در بخش بعدی، بخش‌هایی از فیلم زندگی تئاتری اکبر زنجان‌پور در گفتگو با محمد رحمانیان پخش شد.

سپس محمود دولت‌آبادی روی صحنه رفت و با تشریح خاطراتی از مهدی فتحی (بازیگر فقید تئاتر) که دوست مشترک خودش و زنجان‌پور بوده، گفت: ما در آن دوران قدم می‌زدیم و فکر می‌کردیم کسانی که کار هنر نمی‌کنند، چه می‌کنند.

او ادامه داد: زنجان‌پور در کنار دیگر دوستان ما سعی کرده هنر بورزد ولی همیشه موانع اجازه نداده این فعالیت چه در ایشان و چه در دیگر دوستان، ادامه پیدا کند.

دولت‌آبادی افزود: آنچه مایه خرسندی من است، حضور این اجتماع است که به مناسبت دوستی هنرمندان تئاتر تشکیل شده و بسیار گرامی است.

این داستان‌نویس با سابقه که پیشنیه تئاتری دارد، خاطراتی از دوران مشکلات خودش در تئاتر در سال ۵۳ بیان کرد و افزود: بعد از آن سال، دیگر روی صحنه نرفتم ولی سال ۵۶ پیشنهاد تشکیل سندیکای تئاتر را دادم و در تئاترهای لاله‌زار به نشان تقدیر از هنرمندان گذشته خود برنامه‌ای تدارک دیدیم اما متاسفانه دیگر آن تئاترها باقی نماند.

دولت‌آبادی خطاب به حاضران در برنامه افزود: وقتی مهدی فتحی کسل و بی‌حوصله می‌شد، برای خودش نقشی می‌ساخت و آن را اجرا می‌کرد. یعنی لازم نیست حتما چیزی بشود، همین که هستید و سرپا هستید، همین که چنین شب‌هایی برگزار می‌شود، یعنی شدن. چیزی در انتظار هنرمند نیست. آرزو می‌کنم همیشه رونده باشید و وقتی هم خسته می‌شوید، خستگی از تن دور کنید و دوباره ادامه بدهید.

سپس رحمانیان بار دیگر روی صحنه رفت و با یادآوری خاطراتی از زنجان‌پور گفت: اولین بار استاد را در «آتش بدون دود» کار نادر ابراهیمی و بعد از آن در فیلم «بیتا» هژیر داریوش و پس از آن در نمایش‌های تلویزیونی دیدم.

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان اضافه کرد: اولین مواجهه من با آقای زنجان‌پور به عنوان کارگردان، اجرای درخشان ایشان از نمایشنامه «همه پسران من» کار آرتور میلر بود که سبب شد راه خودم را به عنوان کارگردان پیدا کنم. صحنه‌های درخشان این نمایش از یک کلاس درس آموزنده‌تر بود و هنوز تک تک صحنه‌های آن را به یاد دارم و بزرگترین تاثیری است که یک اثر هنری و یک کارگردان بر من گذاشته است. 

رحمانیان از اجرای نمایش«مروارید» نوشته عزت‌الله مهرآوران و کار زنجان‌پور به عنوان دیگر نمایش درخشانی یاد کرد که همچنان تاثیرش بر او باقی مانده و آرزو کرد که سایه زنجان‌پور همچنان بر سرمان باقی بماند.

در بخش بعدی برنامه، تصاویری خاطره‌انگیزی از نمایش «نگاهی از پل» نوشته میلر و کار سمندریان پخش شد که سال ۵۱ اجرا شده است.

سپس مسعود دلخواه، دیگر کارگردان حاضر در برنامه در سخنانی با بیان اینکه مبالغه نمی‌کند، گفت: تصمیم دارم از دشواری اکبر زنجان‌پور بودن صحبت کنم چون اکبر زنجان‌پور بودن، اصلا ساده نیست. 

او با یادآوری اولین خاطره‌های خود از زنجان‌پور افزود: نمایشی از رکن‌الدین خسروی دیدم که زنجان‌پور و بهروز بقایی در آن بازی می‌کردند. او در این نمایش بیش از ۲۵ کارکتر را بازی کرد و هنوز صدایش و انرژی‌اش را که خیلی سریع از نقشی به نقشی می‌رفت، در ذهنم مانده. 

دلخواه با بیان خاطره همکاری‌اش در نمایش «دایی وانیا» به کارگردانی زنجان‌پور ادامه داد: یک نفر می‌تواند بازیگر، کارگردان، دوبلور یا انسان شریفی باشد و همیشه خود اصیلش باشد ولی داشتن همه اینها در یک جا سخت است و اکبر زنجان‌پور همه اینها را با هم دارد. رفتار او می‌تواند الگویی باشد برای نسل جوان؛ از دیسیپلین کاری‌اش تا برخورد یکسان با همه اعضای گروه.

وی خاطرنشان کرد: در نمایش «دایی وانیا» کاریزمایی روی صحنه می‌دیدم که نظیرش را ندیده بودم. کاریزمای اکبر زنجان‌پور، از خود بودن اوست و نترس بودن و نقاب به چهره نداشتنش. ما بعد از آن نمایش، در گفتگوهایمان از ابزورد بودن شرایط اجتماعی و تئاتری با هم حرف می‌زنیم.

دلخواه در پایان سخنانش پیشنهاد کرد یک جایزه بازیگری به اسم اکبر زنجان‌پور نامگذاری شود و توضیح داد: این نامگذاری تنها به دلیل این نیست که او بازیگر خوبی است بلکه چون انسان شریفی است. 

در ادامه، نوید محمدزاده به عنوان نماینده‌ای از نسل جوان در سخنانی درباره زنجان‌پور گفت: خجالت می‌کشم درباره ایشان صحبت کنم.

او خطاب به زنجان‌پور ادامه داد: استاد خیلی دوست‌تان دارم. چندی پیش فرصتی شد تا در کنار شما متنی را دورخوانی کنیم. امیدوارم قسمت باشد روی صحنه کنارتان بازی کنم و نفس شما را حس کنم و لذت ببرم و یاد بگیرم. سلامت باشید و سرحال.

 در بخش بعدی، شهرام گیل‌آبادی که مدت‌ها مدیر رادیو بوده، خاطراتی از دوران کاری خود در این رسانه بیان کرد و گفت: هُرم نفس خیلی از بزرگان‌رادیو بر صورتم‌ نشست که ویژگی‌های مشترکی داشتند.

او خاطراتی از بازی زنجان‌پور در نمایشی از صدرالدین شجره و نیز خاطراتی از احمد آقالو  و مهدی فتحی بیان کرد و ادامه داد: ما در رادیو با حکمت‌هایی مواجه بودیم که یکی از آنها آموزش سینه به سینه بود. امثال زنجان‌پور، این فضا را ایجاد کردند که حکمت جاری در رادیو، آموزش باشد. چیزی که از این نسل بزرگ عاید من شد، این بود که نظم، توسعه فکری، دانایی و درایت سکوت را می‌آورد. این آدم‌ها هر چه دارند در طبق اخلاص می‌گذارند که دیگران قد بکشند چون آنان بخیل نیستند. ماموریت خود را معرفت‌شناسی و توسعه فکری می‌دانند. آقای زنجان‌پور در عالم هنر، یکی از آبروهای زمین است.

در بخش بعدی، پرویز ممنون، دیگر هنرمند پیشکسوت تئاتر که در وین زندگی می‌کند و دیشب تازه به ایران رسیده، در سخنانی گفت: هنوز گیج راه هستم ولی خوشحالم که در بزرگداشت اکبر شرکت می‌کنم.

او که استاد زنجان‌پور بوده ادامه داد: شما از زمان‌استادی او گفتید و من چند خاطره از زمان دانشجویی‌اش می‌گویم. اولین بار که برای مدیریت دانشکده دعوت شدم، نمایشی از بهمن فرسی روی صحنه بود و اکبر نقش اصلی آن را بازی می‌کرد . فرسی قبل از کارگاه نمایش، کارهای تجربی و غیر متعارف اجرا می‌کرد. با دیدن بازی اکبر حیرت‌زده شدم و اگر سال قبل بازی محمد علی کشاورز را ندیده بودم، با دیدن او روی صحنه، ضعف می‌کردم.

ممنون از زنجان‌پور در کنار آذر فخر و کیهان رهگذر وبه عنوان یکی از چند دانشجوی محبوب خود یاد کرد و افزود: هرچند اکبر هم سنش به دانشجویان نزدیک بود، هرگز سراغ شعار نمی‌رفت و در کار خود همیشه جدی بود. او همیشه محترم بود مثل انتظامی. آنان سر کلاس بسیاری استادان می‌رفتند چون معتقد بودند از هر استادی چیزی یاد می‌گیرند. 

ممنون اضافه کرد: یکی از نقش‌های حساس خود را به او سپرد و بعد از آن، استاد راهنمای رساله‌اش شدم که اجرای نمایش «ریل» نوشته دولت آبادی بود و با همراهای رضا بابک اجرا کردند. همه کسانی که در کار تئاتر هستند، عاشق‌اند ولی زنجان‌پور جدی بود. به همین دلیل وقتی صحبت از بزرگداشت شد، با خودم فکر کردم اگر قرار باشد در بزرگداشت سه چهار تن از دانشجویانم شرکت کنم، حتما یکی از آنان اکبر خواهد بود.

در بخش پایانی، اکبر زنجان‌پور در میان تشویق حاضران روی صحنه رفت و در شرایطی که همه به احترام او ایستاده بودند، گفت: امشب آن‌قدر از من تعریف شد که گیج شدم آن ولی این سخنان مسئولیت آدم را زیاد می‌کند که تماشاگر و هنر را جدی بگیریم. باید حواس‌مان باشد به چیزهایی که نوشته و خوانده نمی‌شود. همه این کارها را می‌کنیم که به فضا برسیم.‌ آنچه کم است، ارتباط نانوشته و ناگفته‌ای است که هر کس سهم خود را از آن بر می‌دارد و گذر می‌کند.

این هنرمند پیشکسوت ادامه داد: وظیفه ماست که سعی کنیم تصویری را که دیده نمی‌شود، بسازیم و آنچه را شنیده نمی‌شود، به تماشاگر پیشنهاد بدهیم و این مال زمانی است که کمتر بتوان حرف زد و گفتنی‌ها را گفت‌.

زنجان‌پور در پایان گفت: امشب از حوصله و محبت شما هم شرمنده‌ام و هم به خودم می‌بالم و اینها مسئولیت مرا بیشتر می‌کند. «ایبسن» می‌گوید قوی‌ترین انسان کسی است که از همه تنهاتر است. بگردیم و تنهایی‌های خود را پیدا کنیم.

سپس نشان ویژه خانه تئاتر با حضور پرویز ممنون، صدرالدین زاهد، محمد رحمانیان، محمود دولت‌آبادی، ایرج راد، اسماعیل خلج، همسر، دختر و نوه زنجان‌پور، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند اهدا شد.

متن تقدیرنامه او را شهرام گیل‌آبادی خواند و زنجان‌پور پس از دریافت این نشان گفت: یک عمر دویده‌ام و امشب جایزه گرفته‌ام.

اسماعیل خلج که سال‌ها قبل نمایشنامه مشهور «گلدونه خانوم» را نوشته، خاطره‌ای از زنجان‌پور بیان کرد و گفت: شبی به من تلفن زد و اجازه گرفت اسم دخترش را گلدونه بگذارد و من هم به او گفتم‌ من هم این اسم را از شخص دیگری گرفته‌ام و بر نمایشنامه‌ام گذاشته‌ام.

زنجان‌پور هم توضیح داد نوه‌اش که در این مراسم حضور دارد، دختر گلدونه است.

بعد از برگزاری مراسم، تصاویری از مستند اکبر زنجان‌پور در محوطه باز پارک خانه هنرمندان ایران پخش شد.

در ادامه تصاویر دیگری از این مراسم را می‌بینید:

دیگر خبرها

  • مراسم نکوداشت اکبر زنجان‌پور با حضور استادش
  • لیلا بلوکات با «خارشتر» به صحنه تئاتر می‌آید
  • اجرای آثار جشنواره تئاتر ایثار در شهر‌های استان گلستان
  • پرهام خاکزاد با «بیرون پشت در» به تئاترشهر می‌آید
  • «بیرون پشت در» را در تئاتر شهر ببینید!
  • نمایش و نقد فیلم‌تئاتر «شهر آفتاب مهتاب» در سینماتک خانه هنرمندان
  • پای «توقف اتانازی» به رادیو نمایش باز شد
  • دلش برای «آسید کاظم» پر می‌کشید
  • پای «توقف اتانازی» به رادیونمایش باز شد
  • بزرگداشت اکبر زنجان پور و دو جای خالی