«سیبزمینی» و «گوجه فرنگی»؛ خوراکیهایی که از دوره قاجار، ایرانی شدند
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۱۴۳۹۲۴
سیبزمینی از کی رفت داخل آبگوشت، غذای اصیل ایرانی؟ گوجهفرنگی از کی رفت کنار کبابکوبیده، غذای ملی ایرانیها؟ جواب، «دوره قاجار» است.
به گزارش فارس، تا پیش از کشف قاره آمریکا در اواخر قرن پانزدهم میلادی، بسیاری از خوراکیهای معروف امروزی از جمله ذرت، سیبزمینی، گوجهفرنگی، فلفل دلمهای، بادامزمینی، آناناس و کاکائو در کل دنیای آن روزگار یعنی در آسیا و آفریقا و اروپا اصلا وجود نداشتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از کشف سرزمینهای مختلف قاره آمریکا از کانادا تا برزیل و شیلی و مکزیک و... انواع جدیدی از خوراکیها توسط استعمارگران اروپایی بهویژه اسپانیاییها بهتدریج به اروپا و از آنجا به سراسر جهان برده شد و غذاها و ذائقههای جدید شکل گرفت.
برخی از این خوراکیها زودتر به ایران رسیدند و برایمثال ـ درست یا نادرست ـ مشهور است که ذرت در دوره صفویه به ایران وارد شد و البته، چون ابتدا توسط حجاج از عربستان به ایران میآمد به آن گندم مکه میگفتند. در این میان گوجهفرنگی و سیبزمینی دیرتر و در دوره قاجار به سفره ایرانیها رسیدند و البته نه به این سادگیها.
اگر چه برای ایرانیهای امروزی تصور دنیای بدون املت و دمیگوجه سخت است، ولی مگر مردم دوره قاجار به این راحتی حاضر میشدند گوجهفرنگی بخورند؟ محصولی فرنگی و مشکوک که شایع بود مسمومیت میآورد!
با ورود انواع گیاهان خوراکی به ایران در دوره ناصری، تنوع مواد اولیه برای آشپزی بیشتر شد
سیبزمینی پشندیماجرای ورود سیبزمینی به ایران که بهقول «اعتمادالسلطنه» در دوره قاجار غذای «توانگر و درویش» بود، معمولا اینگونه روایت میشود:
«در اوایل قرن شانزدهم میلادی وقتی اسپانیاییها به کشور پرو آمدند سیبزمینی را دیدند و آن را با خود به اسپانیا بردند. سپس این محصول از آنجا به سایر نقاط اروپا برده و در بین مردم آن کشورها رایج و معمول شد.
سیبزمینی نخستینبار توسط سرجان مَلکُم در اواسط پادشاهی فتحعلیشاه قاجار به ایران آورده شده، به این دلیل در ابتدا به آن آلوی مَلکُم میگفتند!
نخستین محلی در ایران که در آن سیبزمینی کاشته شد، روستای پشند در استان البرز فعلی بوده، به این علت همچنان سیبزمینی پشندی در ایران معروف است».
این روایت احتمالا از خاطره تاریخی اعتمادالسلطنه درباره سیبزمینی برگرفته شده است که به این شرح است: «اگر چه از عهد خاقان مغفور فتحعلیشاه به توسط سرجان مالکم سفیر کمپانی هندوستان مقیم دربار دارالخلافه طهران وارد ایران گردید و در دوران شاه مرحوم محمد شاه قاجار به ترتیب [با تدبیر]حاجی میرزا آقاسی اندک رواجی پذیرفت... امروز از اقوات عمومی [غذای عموم مردم]محسوب است و در هر صنفش و در نزد توانگر و درویش...»
روایت دیگر این است که سیبزمینی از طریق روسیه به آذربایجان ایران و از آنجا به سایر شهرها رسیده است و احتمالا توسط «ویلیام کورمیک» طبیب انگلیسی عباس میرزا به درباریان قاجار معرفی شده و عباس میرزا هم کشت آن را در ایران رواج داده است.
«عباس میرزا نائبالسلطنه از نخستین افرادی بود که به کشت آن توجه ویژهای کرد و در روزگاری که روسها از کشت این محصول جدید واهمه داشتند شاهزاده خردمند قاجار سیبزمینی میکاشت و از دسترنج خود که در آن زمان نماد تجدد نیز انگاشته میشد هدایایی به مهمانانش میداد... اقدام عباس میرزا بهسرعت فراگیر شد و به غیر از تبریز در خراسان و کرمانشاه نیز سیبزمینی زیر کشت رفت».
کوکو سیبزمینی اختراع شد!خیلیها نمیدانند که همین سیبزمینی انقلابی در کشاورزی ایران شد؛ چون ارزش غذایی بالایی داشت و کشت آن راحتتر و محصولش بیشتر بود و بهقول «میرزا یوسف خان مستشارالدوله» در کتاب «تاریخ پیداشدن [پیدایش]سیبزمینی»:
«از جمیع حبوبات و بقولات و هر قسم نباتات، بهجهت غذای انسان و حیوان، سیبزمینی بهتر است و باقوتتر و طریق کاشت و عمل آوردن آن هم آسانتر و بیزحمتتر است».
خلاصه اینطوری شد که در ایران کشت سیبزمینی بهتدریج رواج یافت و قوت غالب مردم شد و بعدها معلوم شد: «در هر جایی که زراعت این نبات [گیاه]معمول و متداول شده بلای قحط و مجاعه [گرسنگی]آنجا راه ندارد و هیچیک از حبوبات جای گندم را نمیگیرد، مگر سیبزمینی که قوتش جزئی کمتر از گندم است.
پس هرگاه در تمام نقاط ایران زراعتش را چنانچه شایسته است معمول و مجری دارند [اجرا کنند]فواید عمده عاید زارعین و ملاکین خواهد شد».
تا عهد ناصری بالاخره کار به جایی رسید که کوکو سیبزمینی هم اختراع شد و در روزگاری که هنوز بسیاری از مردمان اروپا سیبزمینی نمیخوردند ایرانیها متخصص پخت انواع غذا با سیبزمینی شده بودند و البته جای سیبزمینی در آبگوشت هم محفوظ بود.
اغلب گیاهان خوراکی که در دوره قاجار برای نخستینبار به ایران وارد شدند در نامشان پسوند «فرنگی» دارند؛ از جمله نخودفرنگی و گوجهفرنگی. کشت این محصولات با دانش کشاورزی ایرانیان بهسرعت در سراسر کشور رواج یافت.
درباره وجه تسمیه یا همان دلیل نامگذاری سیبزمینی هم این نکته جالب است که، چون فرانسویها به این خوراکی جدید سیبِ زمینی (Pomme de terre) میگفتند ایرانیها هم همین واژگان را ترجمه کردند و آن را سیبزمینی نامیدند.
ترکزبانان ایران نیز سیبزمینی را «یئر آلما» به معنای سیبِ زمینی یا «کرتوپ» (برگرفته از واژه کرتوفل روسی) مینامند.
ایرانیان با گیاهان خوراکی جدیدی که از اواسط عهد قاجار به ایران وارد شد غذاهای جدید و مطابق با سلیقه و ذائقه ایرانی اختراع کردند
گوجه کبابی هم اختراع شد
مشهور است که بیش از ۶۰ نوع گیاه خوراکی که امروزه مصرفشان متداول است در دوره ناصرالدین قاجار به ایران آمده است؛ از جمله نخود فرنگی و هویج فرنگی و البته گوجهفرنگی.
و این گوجهفرنگی داستانش این است: «دوستمحمدخان معیرالممالک [داماد ناصرالدین قاجار]که در آن سال به سفر فرنگ رفته بود در یک پاکت پستی، مقداری بذر گوجهفرنگی ریخت و همراه با دستورالعمل کاشت آن به ایران فرستاد تا در مزرعه باغ فردوس تجریش که بخشی از آن را در تملک داشت، کاشتهشود...
دوستمحمدخان خیلی اهل گُل و گیاه بود و در مسافرت به اروپا و دیگر نقاط، هرجا بذری پیدا میکرد به ایران میآورد یا میفرستاد.
فرستادن بذر گوجهفرنگی به ایران شروعی برای کاشت این محصول بود. دوستعلیخان، پسر دوستمحمدخان بعدها روایت کرد که بعد از کاشتن گیاه مذکور و رشد خوب آن در مزرعه باغ فردوس، بیشتر افرادی که با این محصول جدید مواجه میشدند نگاه مثبتی به آن نداشتند.
و عموماً فکر میکردند که خوردن گوجهفرنگی که در آن زمان به آن بادمجان فرنگی یا بادمجان ارمنی یا بادمجان رومی هم میگفتند باعث مسمومیت میشود.
گویا طبع سرد گوجهفرنگی، با مذاق تهرانیهای آندوره جور درنمیآمد و حالت تهوع و ناخوشی پس از خوردن آن را که در برخی از افراد ایجاد میشد، تشبیه به مسمومیت غذایی میکردند».
بهروایت تاریخ، بدبینی به گوجهفرنگی تا مدتها ادامه داشت تا اینکه «عبدالصمد میرزا عزالدوله»، یکی از برادران ناصرالدین قاجار پس از چشیدن گوجهفرنگی، یک روز تصمیم گرفت آن را هم مثل گوشت کباب کند و کنار ناهارش که کباب بود، میل کند.
باقی داستان هم که معلوم است؛ دیدند بهقول امروزیها عجب جواب میدهد و اینطوری شد: «داستان خوشمزگی این خوراک، بهتدریج به گوش مردم کوچه و خیابان هم رسید و کشاورزان اطراف تهران نیز، به کشت گوجهفرنگی رو آوردند.
به این ترتیب، این محصول وارداتی در چلوکبابیهای ایرانی منزلتی پیدا کرد و به چاشنی محبوب غذا تبدیل شد».
امنیت غذایی ایرانیها
خلاصه چنین بود که از اواسط دوره قاجار بهتدریج کشت سیبزمینی و گوجهفرنگی با دانش کشاورزی ایرانیان پیوند خورد و در سراسر ایران افزایش یافت تا این خوراکیها پای ثابت سفرهها و غذاهای خوشمزه ایرانی باشند.
امروزه نیز سیبزمینی محصولی استراتژیک و شاخص است که بخشی از امنیت غذایی ایران را تأمین میکند.
این هم بهعنوان حُسنختام که حالا ایران با تولید بیش از ۵ میلیون تن سیبزمینی در استانهای همدان و اردبیل و آذربایجان شرقی و اصفهان و... سیزدهمین تولیدکننده این محصول در دنیا است.
سیبزمینی صادراتی ایران هم در بازارهای جهانی، خواهان زیاد دارد. البته درباره گوجهفرنگی نیز ناگفته نماند که ایران در دهههای اخیر همواره یکی از ۱۰ تولیدکننده برتر این محصول پرطرفدار در جهان است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: سیب زمینی گوجه فرنگی قاجاریه گوجه فرنگی دوره قاجار عباس میرزا سیب زمینی خوراکی ها ایرانی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۴۳۹۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرش، سفیر فرهنگی ایرانیان در دنیا/ هنرمندانی که رج به رج عشق میبافند
فرش ایرانی، یه عنوان یک سفیر فرهنگی در دنیاست و در بسیاری از نقاط جهان، وقتی از فرش ایرانی صحبت میشود، در ادامه نام فرش اصفهان است که همچون ستاره میدرخشد.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، گره به گره فرش ایرانی با طرح و نقشهای اصیل، ارزشمند است زیرا زنان و دختران ایرانی، با ذوق و ظرافت هنری خود آن را بافتهاند؛ درواقع پشت هر گره از آن، دنیایی از امیدواری و ناامیدی، غم و شادی و به طور کلی، داستان یک زندگی است که با زبان هنر عجین شده است.
وقتی ساعتها و روزها پشت چارچوب قالی مینشینی و بعد کامل شدنش را میبینی، درست مثل یک نقاشی با رنگهای زیبا و طرح بی نظیر، تمام خستگی از تنت در میآورد و وقتی متوجه ذوق جهانیان برای داشتن این اثر میشوی، بیش از پیش انگیزه میگیری تا دوباره ساعتها و روزهایت را بگذاری و فرشی ببافی که جایش زیر پا یا روی دیوار است اما در اصل، روی چشمان هنردوستان، جا دارد.
بر همین اساس فتحعلی قشقاییفر عضو هیئت علمی دانشگاه فرش کاشان با تاکید بر اینکه فرش، در هنرهای سنتی ما بهعنوان سفیر فرهنگی در دنیا مطرح بوده و بهعنوان یکی از نمادهای با ارزش ایران، همیشه زیباییها و ارزشمندی فرهنگمان را به دنیا معرفی کرده است، اظهار میکند: این اثر، یک روزه به وجود نیامده بلکه در طول تاریخ به آن افزوده و به این اثر ماندگار در دنیا تبدیل شدهاست؛ دوره طلایی فرش ایران، در دوران صفویه، مخصوصاً دوره شاه عباس اول با پایتختی اصفهان رقم میخورد و این دوره، حاصل دورههای قبل خود مانند سلجوقی و قبل آن است که در دوره صفوی بیشترین ابداعات و نوآوریها در فرش ایران شکل میگیرد.
وی میافزاید: اصفهان با وجود ظرفیتهای هنری که داشته، خیلی خوب با تعالی هنر و صنعت، همسو شده و تبدیل به بخشی از شاخصهای مطرح دوره خود میشود، به گونهای که حاکمان بهعنوان هدیهای فاخر، آن را به ممالک دیگر هدیه و شکوه ساختگی خود را معرفی میکردند؛ امروز هم با همه محصولات متنوع هنری و غیرهنری، فرش ایرانی و فرش اصفهان بهعنوان یک هدیه ارزشمند مطرح میشود؛ فرش اصفهان در یک دوره کوتاه، ضعیف میشود اما از اواسط دوره قاجار با وجود هنرمندان مطرح در حوزه تولید فرش دستباف و نقاشان ماهر، دوباره این هنر احیا میشود و در بالاترین سطح خود در دنیا دیده میشود.
فرش اصفهان، تجلی از دوران گذشتهعضو هیئت علمی دانشگاه فرش کاشان بیان میکند: در هنر ایرانی، مکتب اصفهان یکی از مطرحترین مکاتب هنری مخصوصاً در حوزه نقاشی است و ویژگی فرش اصفهان این است که توانسته از آن مکتب، خارج نشود و تمام تلاشش به همافزایی سنت گذشته و خلاقیت و نوآوری در دوران معاصر است؛ در واقع فرش اصفهان، تجلی دوران گذشته با نگاهی کاملاً خلاقانه و هنرمندانه است.
قشقاییفر با بیان اینکه در حوزه زیباییشناسی فرش اصفهان، کاملاً میتوان یک نماد ایرانی به آن اطلاق کرد، میگوید: در زمینه مواد اولیه تولید، فرش اصفهان، فاخرترین مواد مورد مصرف از ابریشم تا پشم بسیار ظریفی که آن را کرک میشناسند دارد و با استفاده از رنگرزی طبیعی، ترکیب فوقالعادهای را به وجود میآورد؛ وقتی فرش اصفهان را در خانهها پهن میکنند، حس و حال طبیعت و نگاه فاخر به طرح و نقش دوره گذشته و امروز در آن دیده میشود؛ در واقع میتوان گفت هنرمند اصفهانی تلاش کرده تا بهشت را به منازل کسانی که فرش دوست دارند هدیه کند.
وی با اشاره به اینکه فرش دستباف، دو بعد هنر و صنعت را با هم دارد، خاطر نشان میکند: در واقع هنرمند هم بعد مصرفی بودن و نیاز روزمره و هم زیباییهایی که یک اثر هنری میتواند داشته باشد را به علاقهمند خود میدهد به نوعی میتوان گفت که فرش دستباف، هدیهای برای افرادی است که دوست دارند شادتر و با انرژیتر زندگی کنند زیرا فرش دستباف، خانواده را دعوت به شادی میکند و کسی که امید به زندگی بیشتر دارد به سمت آن میرود.
عضو هیئت علمی دانشگاه فرش کاشان خاطرنشان میکند: اصفهان یکی از مراکز مهم فرشبافی دنیاست که سبکهای متنوعی از جمله فرشهای عشایری و روستایی دارد؛ جدای از سبک شهر اصفهان، شهرهایی مثل نجفآباد، کاشان، نائین، شهرضا که برای خود سبک متفاوتی در این حوزه دارند؛ با این حال ظریفترین فرش استان، در شهر اصفهان است که ترکیبی از چله ابریشم و نخ ابریشمی است که علاوه بر ظرافت برای علاقهمندان، میتواند به نوعی سرمایهگذاری از برندهایی که طی چند نسل توانستهاند از نظر کیفیت خود را ثابت کنند، تبدیل شود.
قشقاییفر با بیان اینکه افراد زیادی در اصفهان با تلاش خود فرش را در سطح جهانی حفظ کردند، اظهار میکند: یکی از مهمترین نمادهای این شهر در حوزه هنر، فرش دستباف اصفهان است که در اکثر مناطق جهان، سبکهای متفاوت فرش اصفهان را به خوبی میشناسد و تلاش میکنند نمونهای از آن را داشته باشد.
وی ادامه میدهد: حتی اگر فرش دستباف، زیر پا قرار گیرد مانند یک تابلوی نقاشی است و ذات آن از ابتدا طوری طراحی شده که مثل هنر موزائیک، روی زمین کار شود؛ یک ویژگیاش این است که یک تابلوی پویا است که اعضای خانواده، هر روز داستان جدیدی را در آن رقم میزنند؛ آنچه گفتیم به لحاظ نمادین بود اما از لحاظ کارکردی، محصولی است که چه روی زمین و چه روی دیوار، قابلیت استفاده دارد و از گذشته هم همینطور بوده است؛ امروزه با توجه به تغییر زندگیها، شاید جنبه تزئینی فرش، بیشتر شده باشد؛ در هر حال چقدر خوب است که قطعه کوچکی از فرش اصفهان را بهعنوان نماد فرهنگی در خانه داشته باشیم.
قالیبافی اصفهان، جلوهای از کاشیکاری قدیم استفاطمه شیرسپهر، استاد دانشگاه در رشته فرش نیز در این باره اظهار میکند: بعد از دوران صفویه، حدود ۲۰۰ سال رکود فرش رخ داد تا در دوره ظلالسلطان و به شکل عجیبی، احیای مجدد مکتب فرش دستباف اصفهان را داشتیم چرا که وی، اخبار دارالخلافه پایتخت را دنبال میکرد و با توجه به اینکه حمایت در دربار ناصرالدین شاه از هنر شروع شده بود، او نیز چنین کرد.
وی میافزاید: بسیاری از شگردها و فنون و تکنیکهای دوره صفوی، فراموش شده بود و این مکتب فرش با آزمون و خطا کار خود را شروع کرد که گاهی به موفقیت و شکست منجر میشد تا اینکه در دوره پهلوی اول، مکتب فرش اصفهان، اسلوب خود را طوری که امروز، مکتب فرش اصفهان خوانده میشود، پیدا کرد و ادامه هنر صفوی شد؛ البته نه ادامه فرش آن بلکه ادامه کاشیکاری آن دوره شد زیرا برای بافت فرش با سبک صفوی، دیگر فرشهای دستباف آن زمان در دسترس نبود و تقریباً همه آنها دوره قاجار از ایران، خارج و به موزههای بزرگ خارج از کشور منتقل شده بود؛ بهطور کلی میتوان گفت مکتب نوین فرش اصفهان، ادامه کاشیکاری صفوی است که خیلی از فرش صفوی دور نیست.
فرق میان فرش دستباف و ماشینی، فاصلهای میان نقاشی تا پوستر استاستاد دانشگاه رشته فرش ادامه میدهد: همیشه، روح هنری که متأثر از زمانه است در هنر جاری است؛ رمز و راز آنکه از دل فرهنگ ایرانی و این منطقه بهعنوان مرکز ایران وجود دارد، همیشه در دل آثار بزرگ هنری جای دارد و این، روح است که فرش دستباف را از ماشینی تمایز میدهد.
شیرسپهر با بیان اینکه در این رشته هر هفته و هر روز با مسائلی که گاه ضربه زننده و منفی است روبهرو هستیم، خاطر نشان میکند: هرچند گاهی هم اتفاقات خوب میافتد، مثل حراجیهای بزرگ دنیا که گاهی فرش اصفهان از دوره صفوی، رکوردشکنی قیمت کرده و همه را خوشحال میکند اما مشکلاتی هم وجود دارد که با تحریم و مشکلات اولیه وجود دارد؛ سالی نیست که شاهد تعطیلی کارگاههای فرش دستباف نباشیم که دلایل به هم پیوسته مانند تغییر فرهنگ زندگی در کل دنیا دارد؛ مردم، دیگر فرش دستباف داشتن را جزو نیازهای خود دیگر نمیدانند، همچنین مشکلات تحریم، جابهجایی ارز، داد و ستد در مسائل تجارت بینالملل و مشکلاتی که بدنه سنتی بازار در خود دارد مثلاً مطلع نبودن از تجارت جدید و بینالملل، از جمله مشکلات این حوزه است، البته در بین جوانان، انرژیها و استعدادهای زیادی وجود دارد که در حال کار هستند، با این حال، بدنه اصلی آن، قشر میان سال به بالا و سنتی هستند.
وی ادامه میدهد: حتی در نمایشگاههایی بینالملل در خارج از کشور هم کسانی که فرش ایرانی را به خوبی میشناسند، از قشر قدیمیاند که با فرهنگ قبلی زندگی میکنند و ای کاش میدانستیم که چقدر فرش دستباف با ماشینی فرق دارد؛ در واقع مثل تفاوت پوستر از اصل یک نقاشی است، هرچند کاربرد یکسانی دارند
استاد دانشگاه رشته فرش با بیان اینکه مهمترین کاری که مردم میتوان انجام دهند، آشنا کردن فرزندانشان با شکوه فرش ایرانی است، میگوید: شاید میتوان گفت که دومین پرچم ملی ما، فرش دستباف است؛ به طور کلی باید علاوه بر آموزش به فرزندانمان، با آنها درباره تفاوت آثار دستی و ماشینی صحبت کنیم، بعضی خانوادهها، توان مالی خرید فرش دستباف را دارند اما به استفاده آثار هنری اصل، آنچه مادران و خواهران ما طی ساعات طولانی و با عشق میبافند، توجهی ندارند؛ امیدوارم شاهد بازگشت شکوه فرش دستباف ایرانی که در بدنه جامعه ایرانی رخنه کرده باشیم، ایرانیان ملتی صبور و قالیباف هستند و نمیتوان تعبیر بهتری از آنها داشت.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، شکوه فرش دستباف ایرانی، قرنهاست که پیش چشم جهانیان است و حیف است که چنین سرمایهای که جزئی از هویت ماست، در خانهها وجود نداشته باشد؛ امید که با تدابیر اندیشیده شده، این هنر بی مثال، دوباره به خانه تکتک ما بازگردد.
کد خبر 748968