Web Analytics Made Easy - Statcounter

 به گزارش خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز زبان فارسی از دیرباز تاکنون آماج تاخت و تازهای بسیاری بوده است کمااینکه افراد دغدغه‌مند در این حوزه نیز کم نبوده و نیستند. به تازگی در صفحه‌ای منتسب به استاد شفیعی‌کدکنی موضوعی با نام «جعلیات شاهنامه» مطرح شد که واکنش‌های زیادی در فضای مجازی به دنبال داشت.

فریدون جنیدی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی ایسکانیوز  درباره «جعلیات شاهنامه» گفت: نگارش شاهنامه وقتی به پایان رسید سال ۳۷۰ هجری بود که محمود غزنوی کودکی ۱۱ساله بود و داستانی وجود دارد که فردوسی می‌خواهد به حضور محمود  شرفیاب شود و در این میان جریانی برای او به‌جود می‌آید در صورتی که دروغ است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این افزودگی‌ها از زمان سلطنتِ مودودِ بن مسعود بن محمود غزنوی با متنِ اصل شاهنامه درآمیخته است.

بیشتر بخوانید:

اشعار جعلی شاهنامه کدامند؟/ فردوسی عرب‌ستیز یا زن ستیز نیست

شاهنامه پژوه افزود: مودود همه شاهنامه‌های موجود را جمع کرد و چند نفر از شاعران یاوه گو مثل فرخی را گردآورد و از آنها خواست در میان شاهنامه مدح‌های محمود غزنوی گنجانده شود. در حالی که زمانی که سرودن شاهنامه آغاز شد محمود غزنوی کودک ۱۱ساله ای بود. 

وی ادامه داد: در شاهنامه شخص مورد ستایش امیر منصور پسر ابومنصور محمد ابن عبدالرزاق طوسی بود که آن‌زمان استاندار کنارک بود و او ۴نفر را در طوس جمع کرد، ۱۸ سال کار کردند و  شاهنامه را گردآوری کردند. اول دقیقی قصد نگارش شاهنامه داشت که عمرش کفایت نکرد که بعد فردوسی نگارش کرد. تمام مدح های که از محمود غزنوی در شاهنامه است را همه شاعران مزد بگیر در زمان مودود گنجانده‌اند. تنها دوبیت درباره محمود غزنوی سروده و آن هم نفرینی است درباره کسی که امیرمنصور را کشته است.

جنیدی اظهار کرد: سالها است که با جعلیات روان فردوسی که نماد ملیت ایرانی است را آزار می‌دهیم. متاسفم که حتی کسی مانند سعید نفیسی و ملک الشعرای بهار به آن توجه نکردند. مثل این است که تمام مردم ایران در خواب هستند. اینکه گفته می‌شود فردوسی نگارش شاهنامه را در زمان محمود آغاز کرد اشتباه است؛ در حالی که در زمان نگارش شاهنامه محمود ۱۱سال بیشتر نداشته است.فردوسی شاهنامه را به تشویق امیرمنصور آغاز کرده است. امیدوارم ملت ایران بیدار شوند و این شبه شاهنامه‌هایی که هست اصلاح شود. تمام ابیاتی که به شاهنامه افزوده شده است مدح محمود نیست اما ابیات دیگر را حتی تا ۵دلیل آوردم که از فردوسی نیست. 

وی درباره اینکه آیا بیت (بسی رنج بردم در این سال‌سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی) سروده فردوسی است، اظهار کرد: این بیت از اشعار جعلی است که عدد بعد معدود نمی‌آید، در زبان فارسی حتی یک بچه ای این را نمی‌گوید و کلمه عجم به معنای کودن، گنگ و بی خرد آیا ممکن است فردوسی که نماد فرهنگ و زبان ایرانی است به ایرانیان چنین چیزی بگوید؟ 

بیشتر بخوانید:

جعلیات شاهنامه از ارزش فردوسی کم نمی‌کند / بررسی اشعار جعلی نشان توجه به زبان فارسی

شاهنامه پژوه درباره بیت (چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد)، گفت: ایران یک کشور است چطور ممکن است یک بخشی از کره زمین را دور بیندازند؟! مصرع دوم خلاف مصرع اول است. متاسفانه مردم ایران سحر شده اند و خیال می‌کنند این بیت از فردوسی است. 

جنیدی درباره بیت جعلی (ز شیر شتر خوردن و سوسمار/ عرب را بدانجا رسیده است کار/ که تاج کیانی کند آرزو/ تفو بر تو ای چرخ گردون تفو) بیان کرد: این شعر از آن فردوسی نیست چون آسمان نزد ایرانیان مقدس بوده و فردوسی که نماد فرهنگ ایران است به آسمان توهین نمی‌کند. مردم ایران آسمان را ستایش می‌کردند و هنوز هم این تقدس آسمان برای مردم وجود دارد.

وی با تاکید بر تقدس جنس زن در اشعار فردوسی تشریح کرد: نظر فردوسی راجع به زن بسیار مثبت است و می‌بینیم که چطور راجع به رودابه و سین دخت حرف می‌زند. این بیت «زنان را ستایی سگان را ستای/ که یک سگ به از صد زن پارسای/ زن و اژدها هر دو در خاک به/ جهان پاک ازین هر دو ناپاک به» نادرست است، موافق با فرهنگ ایران نیست و در شاهنامه وجود ندارد.

شاهنامه پژوه افزود: اگر بخواهید از دیدگاه فردوسی درباره زن آگاه شوید می‌توانید به این ابیات مراجعه کنید: ( ز پاکی و از پارسایی زن/که هم غمگسار است و هم رایزن)،(اگر پارسا باشد و رایزن/یکی گنج باشد پراکنده زن) (یکی گنج باشد براگنده زن/اگر پارسا باشد و رای‌زن/ بویژه که باشد به بالا بلند/فروهشته تا پای مشکین کمند)  اینها دیدگاهی است که فردوسی درباره زن بیان کرده است و درباره بهترین صفت‌های یک بانوی شایسته و بایسته سخن گفته است. فردوسی شاعری است که راجع به تن زن هیچ اشاره ای نکرده است. دختران ایران باید اینها را بخوانند و استفاده کنند.

انتهای پیام/

ملیحه آدینه کد خبر: 1127008 برچسب‌ها شعر و ادبیات

منبع: ایسکانیوز

کلیدواژه: شعر و ادبیات

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۱۹۵۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ادامه جنجال توسل‌جویی علم‌الهدی به شاهنامه | نمی‌دانستید منیژه، زن باده‌نوش و دختر دشمن ایران بود | این ابیات را هم بخوانید!

در سخنان علم‌الهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!

در واکنش به اظهارات اخیر امام جمعه مشهد درباره حجاب، سایت عصرایران در یادداشتی نوشته است؛

در خبرها آمده بود که احمد علم‌الهدی، امام جمعۀ مشهد، گفته است: «حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بخصوص در تاریخ ایران باستان؛ و انعکاس این فرهنگ را می‌توان در شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل می‌کند: منیژه منم، دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب».

اینکه جناب علم‌الهدی برای دفاع از حجاب ترجیح داده به سراغ شاهنامه برود و از منیژه مدد بگیرد، خود تایید ناخواسته‌ای است بر آنچه به عنوان دین‌گریزی در جامعۀ ایران مطرح و البته از تریبون‌های رسمی انکار شده است.

محافظه‌کاران در ایران، به ویژه اگر اهل سیاست باشند، غالبا منکر داعیه دین‌گریزی در جامعۀ ایران‌اند؛ ولی چگونه هم آن ادعا را نادرست می دانند و هم آقای علم‌الهدی برای دفاع از حجاب دست به دامن منیژه‌ای شده که اگرچه آفتاب تنِ برهنه‌اش را ندیده بود، ولی شراب‌خواری و عیش و عشرت هم از دیگر ویژگی‌های او بوده است؟

در داستان بیژن و منیژه در شاهنامه، منیژه به بیژن دل می‌بندد و او را به خیمه‌اش دعوت می‌کند. چند شبانه‌روز با او مشغول خوردن و باده نوشیدن می‌شود، در حالی که نوازندگان با بربط و چنگ برایشان می‌نواختند.

ببینیم فردوسی چه توصیفی از خلوت بیژن با "منیژه" داشته:

نهادند خوان و خورش، گونه‌گون

همی ساختند از گمانی فزون

 

نشستنگه رود و می ساختند

ز بیگانه خیمه بپرداختند

 

پرستندگان ایستاده به پای

ابا بربط و چنگ و رامش سرای

 

میِ سالخورده به جام بلور

برآورده با بیژن گیو زور

 

سه روز و سه شب شاد بوده به هم

گرفته بر او خواب مستی ستم

 

در ابتدا هم که بیژن وارد خیمۀ منیژه می‌شود، فردوسی می‌گوید:

به پرده درآمد چو سرو بلند

میانش به زرین کمر کرده بند

منیژه بیامد گرفتش به بر

گشاد از میانش کیانی کمر

 

به هر حال پوشش منیژه هر چه بوده باشد، رفتار و کردار او قطعا باب طبع و مطابق عقاید جناب علم‌الهدی نبوده. پس چرا ایشان از منیژه مدد جسته برای دفاع از عقایدش؟ آیا این گونه تعبیر نخواهد شد که پدیده‌ای به نام دین‌گریزی را پذیرفته‌اند که به باور منتقدان افرادی نظیر آقای علم‌الهدی در شکل‌گیری آن پدیده نقش موثری داشته‌اند از منیژه و نه شخصیت های دینی نام برده است؟

مثلا در همین داستان بیژن و منیژه، نوازندگان برای دو دلداده می‌نواختند تا خلوت و معاشرت‌شان خوشایندتر شود و این اقبال به موسیقی هم دقیقا بخشی از همان "فرهنگ ایرانیان" بوده که آقای علم‌الهدی به آن تمسک جسته‌اند. ولی الآن که اختیار خراسان و شهر مشهد در ید باکفایت جناب علم‌الهدی قرار گرفته، برگزاری یک کنسرت در مشهد هم ممنوع است.

این نفی موسیقی هم آیا برآمده از "فرهنگ ایرانیان" است؟ و آیا همین سخت‌گیری‌ها موجب دین‌گریزی جوانان [‌یا دست کم لایه‌های قابل توجهی از آنان‌] نشده؟ قطعا اگر این سخت‌گیری‌ها نبود، امروز امام جمعۀ مشهد ناچار نبود برای دفاع از حجاب، به مشی منیژه‌ای متوسل شود که پس از آن سه روز شادخواری‌اش با بیژن، در جام شراب بیژن داروی هوش‌بر ریخت و او را با کمک ملازمانش پنهانی به کاخ پدرش برد و باقی قصه را هم از زبان فردوسی بشنوید:

نهفته به کاخ اندر آمد به شب

به بیگانگان هیچ نگشاد لب


چو بیدار شد و بیژن و هوش یافت

نگار سمن‌بر در آغوش یافت

 

در سخنان آقای علم‌الهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!

البته این نکته اهمیت چندانی ندارد و حق با آقای علم‌الهدی است. یعنی رفتار و سلوک منیژه تفاوت چندانی با رفتار زنان ایرانی نداشته. چون ایرانیان و تورانیان در مجموع تا حد زیادی در اتمسفر فرهنگی مشابهی می‌زیستند. ولی همین که امام جمعۀ مشهد واقف نیست منیژه ایرانی نبوده، نشان‌دهندۀ آشنایی کم او با "تاریخ ایران باستان" است و گمان گرده یک بیت کافی است.

نکتۀ مهم‌تر اما این است که تفاخر منیژه به اینکه آفتاب هم تنش را ندیده، ریشۀ اشرافی هم دارد. در مکه و مدینه نیز اشراف دقیقا به علت وضع مالی بهتری که داشتند، لباس‌ بیشتری بر تن داشتند.

اکثریت مردم حجاز فقیر بودند و لباس‌ چندانی نداشتند. یعنی نه لباس‌های گوناگون داشتند، نه همان تک‌ لباسی که داشتند، همۀ جای بدن‌شان را می‌پوشاند و در نتیجه آفتاب تن آن‌ها را می‌دید و می‌سوزاند.

اینکه نقل شده است پیامبر گرامی اسلام لباس‌های با آستین بسیار بلند را نمی‌پسندید و اگر لباسی می‌خرید و آستین‌اش بیش از اندازه بود، مقدار اضافی را می‌برید، دلیلش این بوده که چنین جامه‌هایی را اشراف از سر تفاخر می‌پوشیدند و بسیاری از مردم پول کافی برای تهیۀ چنین لباس‌هایی نداشتند.

احتمالا در ایران هم اقشار فقیر تا حدی گرفتار چنین مشکلی بودند. به هر حال اینکه منیژه می‌گوید آفتاب هم تن مرا ندیده، احتمالا حاوی اشاره‌ای است به خاستگاه طبقاتی برتر او؛ خاستگاهی که اکثر زنان فاقدش بودند.

به عنوان جمع‌بندی باید گفت در این یادداشت به سه نکته اشاره کردیم. یکم اینکه: وقتی برای دفاع از حجاب، پای زن باده‌نوشی مثل منیژه به میان می‌آید، یعنی جناب علم‌الهدی هم واقف‌اند که برای دفاع از حجاب باید به سراغ شخصیت‌هایی تازه و غیراسلامی رفت و همین نشانۀ تحولی اساسی در جامعۀ ایران است که انکار می‌شود.

دوم اینکه: حتی اگر بپذیریم اسلام دقیقا همان چیزی است که آقای علم‌الهدی و همفکران محافظه‌کار ایشان می‌گویند، سخت‌گیری برای اینکه سبک زندگی مردم و حتی مشی آن‌ها در عرصۀ عمومی "کاملا اسلامی" شود، علت اساسی دین‌گریزی در جامعۀ ایران بوده است. با مردم نباید سخت گرفت وگرنه دین‌گریزی به دین‌ستیزی هم منتهی خواهد شد.

سوم اینکه: اگر چیزهایی به نام "تاریخ ایران باستان" و "فرهنگ ایرانیان" وجود دارد، این امور قطعا تاثیر پایدار و ماندگار خودشان را بر زندگی و مشی و منش ایرانیان گذاشته‌اند. جامعه، مومی در دستان صاحبان قدرت نیست تا آن را به هر شکل که خواستند، درآورند. قناعت را فقط به مردم نباید توصیه کرد. حاکمان هم در تلاش برای ایجاد "جامعۀ مطلوب" خودشان باید اهل قناعت باشند.

دیگر خبرها

  • جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از شاهنامه | لااقل بیت هایی بهتر پیدا می‌کردید
  • ادامه جنجال توسل‌جویی علم‌الهدی به شاهنامه | نمی‌دانستید منیژه، زن باده‌نوش و دختر دشمن ایران بود | این ابیات را هم بخوانید!
  • همایش شاهنامه و امر سیاسی برگزار می‌شود
  • جنجال شعرخوانی علم الهدی درباره منیژه از تریبون نماز جمعه /مشاوران شما بیت هایی بهتر از شاهنامه را می توانستند پیدا کنند
  • منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
  • علم‌الهدی: وقتی نیرو‌های نخبه نظام به دنبال اجرای شرع و قانون بیفتند، باید حمایت مردم نیز پشتیبان آنها باشد/ حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل می‌کند «منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب»
  • منیژه ، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
  • علم‌الهدی: حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل می‌کند «منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب»
  • شعرخوانی علم الهدی درباره حجاب: در شاهنامه، فردوسی به نقل از منیژه می گوید: منیژه منم، دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنم آفتاب
  • امیر نظام گروسی یک شخصیت بزرگ ملی است