Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-01@02:27:43 GMT

«موقعیت مهدی» قابل احترام است

تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۲۴۸۴۶

«موقعیت مهدی» قابل احترام است

فیلم موقعیت مهدی نخستین ساخته سینمایی هادی حجازی‌فر که اهالی سینماو تلویزیون و تئاتر و مخاطبان، او را به عنوان یک بازیگر مستعد می‌شناسند، بیش از انتظار جلوه کرد. اگرچه موقعیت مهدی یک فیلم درجه یک سینمایی و در حد شان و منزلت شهید حماسه ساز مهدی باکری نیست، اما یک اثر کم اهمیت هم نیست.

اهمیت موقعیت مهدی به دو دلیل است، نخست، اولین فیلم حجازی فر در مقام کارگردان سینما است و دوم، او در فیلم نامه و فیلم کوشیده با وفاداری به رویدادهای دفاع مقدس و مجاهدت‌های شهید باکری، گوشه‌هایی از زندگی مبارزاتی و ویژگی‌های انسانی و اخلاقی او را به تصویر بکشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در آغاز میل زیادی برای تماشای موقعیت مهدی نداشتم، چراکه کار اول کارگردان بود و تجربه تولید آثار شخصیت محور در حوزه سینمای دفاع مقدس، تجربه موفقی نبوده و اغلب فیلم‌های این‌گونه ضعیف و سطحی و شعاری بوده اند، اما تماشای لحظه به لحظه فیلم، نشان داد که حجازی فر، باکری و سینما را می‌شناسد و می‌تواند با زبان تصویر و سینما قصه بگوید. به همین دلیل، تصاویر ارایه شده از مهدی باکری و خانواده و نزدیکان او ناباور نبودند و با مخاطب ارتباط برقرار کرده و او را وارد زندگی خانوادگی و اجتماعی و مبارزاتی آنها می‌کردند.

با آنکه همچنان بنا ندارم در ایام جشنواره،به نقد فیلم ها بپردازم، ولی امتیازهای خوب موقعیت مهدی، به‌رغم برخی کاستی‌ها در پژوهش، فیلمنامه،بازی‌ها و کارگردانی، این فیلم را که در بازگو کردن مضمون و محتوای خوب خود، توانا ظاهرشده، قابل احترام و ارزش می کند.

نکته دیگر اینکه، حجازی‌فر با فیلم خود، از شهید مهدی باکری بددفاع و او را تخریب نکرده و در حد بضاعت هنری‌اش، کوشش کرده از او چهره‌ای مقبول به تصویر بکشد که به توفیق نسبی هم رسیده است. موقعیت مهدی، ازیک سو، موقعیت مهدی باکری را در ملک و ملکوت می نمایاند و از سوی دیگر موقعیت خوب هادی حجازی‌فر را به عنوان کارگردان در سینمای آینده ایران، رقم می زند.

برچسب‌ها موقعیت مهدی دفاع مقدس شهید مهدی باکری هادی حجازی فر پروندهٔ خبری چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر

منبع: ایرنا

کلیدواژه: موقعیت مهدی دفاع مقدس شهید مهدی باکری موقعیت مهدی دفاع مقدس شهید مهدی باکری هادی حجازی فر موقعیت مهدی مهدی باکری حجازی فر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۲۴۸۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

 این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه می‌آید ماحصل همکلامی ما با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است. 

بی‌قرار رفتن بود

سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کار‌های خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کار‌های خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نماز‌های جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد. 

 خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم. 

 شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعد‌ها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود. 

 بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعد‌ها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

 فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد. 

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

منبع: روزنامه جوان 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • ادای احترام معلمان و دانش آموزان قم به شهید آیت‌الله مطهری
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • معلمان همه جامعه‌ای قابل احترام هستند
  • کنایه عباس عبدی به سکوت اصولگرایان درباره مواضع تند مهدی نصیری
  • کنایه عباس عبدی به سکوت اصولگرایان درباره مواضع تند مهدی نصیری / براندازی قابل جمع با اصلاح‌طلبی نیست
  • کنایه عباس عبدی به سکوت اصولگرایان مقابل جنجال مهدی نصیری /براندازی قابل جمع با اصلاح‌طلبی نیست
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی
  • ادای احترام جانشین رئیس گروه مشاورین نظامی فرمانده معظم کل قوا به شهدای هویزه
  • چرا سردار سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی در سریال پایتخت ۵ مخالفت کرد؟
  • برنامه ریزی برای برگزاری یادواره ملی شهدای ترور خراسان رضوی