مارکس بنیانگذار واقعی کمونیسم نیست/کمک پشتپرده یهود به نازیها
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۶۱۲۹۴
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: لوئیس مارشالکو نویسنده مجاری کتاب «فاتحین جهانی» در کتاب ضداسرائیلی خود که علیه حکومت جهانی یهود نوشته شده، میگوید یهودستیز نیست و سامیهای حقیقی یعنی ملتهای عرب را برادر هممیهنان خود میداند. او میگوید ملل عرب در هر تلاش جهانی نیروهای واقعی ملیگرا، متحدان طبیعی مردم مجارستان محسوب میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایننویسنده مسیحی میگوید در معنای هیتلری کلمه، ضدیهود یا یهودستیز نیست و برتری هیچقوم و نژاد خاصی را نه میپذیرد و نه تعلیم میدهد. از منظر مذهب هم نه ضدسامی است و نه یهودستیز. بلکه آنچه مورد انزجار او و مسیحیان است، قدرت جهانی قوم یهود و برنامههای دوهزارساله آن و توطئههای نازیمنشانه آنهاست.
همانطور که در قسمتهای پیشین پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» گفتیم، مارشالکو میگوید کمونیسم (بلشویسم) و کاپیتالیسم (سرمایهداری) هر دو، لبه یکمقراض یعنی حکومت جهانی یهود هستند که دادگاه نورمبرگ، صلیب سرخ، سازمان ملل متحد و همه ارکان و سازمانهای بینالمللی را در دست دارد. یکی از مهمترین اشارات مارشالکو در اینباره از اینقرار است که هیچکس داوید بنگوریون را به خاطر برنامهریزی یک جنگ تجاوزکارانه به دادگاه نورمبرگ فرا نخواند، در حالی که ژنرال جودل و کیتل به همین جرم اعدام شدند. همچنین در ادامه وقایع جنگ جهانی دوم، سازمان ملل هم که از هزار و ۸۰۰ نفر کارمندش، هزار و ۲۰۰ نفر یهودیاند، ساکت نشست تا شورویها وحشتناکترین نسلکشی را مقابل چشمان این سازمان مرتکب شوند.
مارشالکو پنجمنبع مهم را در کتابش معرفی کرده که نشان میدهند بحران مالی آمریکا در سال ۱۹۲۹، عدم فروپاشی بلشویسم در پایان جنگ جهانی اول، تجهیز حزب نازی برای شروع جنگ جهانی دوم، عدم شکست شوروی در جنگ جهانی دوم و خیانتهایی که در انقلاب مجارستان و ملیشدن کانال سوئز رخ دادند، همه و همه توسط دستهای پشتپردهای انجام شدهاند که در واقع همان حکومت جهانی یهود است. قصد داریم در دهمینقسمت از پرونده بررسی کتاب موردنظر، مطالب افشاگر اینپنجمنبع را کند و کاو کنیم.
قسمتهای اول تا نهم پرونده موردنظر در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «نازیهای واقعی آلمانی بودند یا یهودی؟ / چه کسانی اولین اردوگاههای مرگ و کورهها را بهپا کردند»
* «یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاجوتخت یهود»
* «یهود تنها جنایتکار جنگی و روزولت شرورترین چهره قرن بیستم است / آغازکننده واقعی جنگ که بود؟»
* «طرح یهود برای عقیمکردن و حذف ۴۰ میلیون آلمانی چه بود؟ / ۹۰ میلیون ژرمن برای جهان زیاد است»
* «سرمستی هرساله قوم یهود بهمناسبت هولوکاست ایرانیان / دادگاه نورمبرگ نسخه مدرن عید پوریم بود»
* «ششمیلیون شهیدیهودی واقعاً کجا رفتند و «آسیاب مرگ» کجا فیلمبرداری شد؟»
* «جنگ بیولوژیکی و طبقاتی حکومت جهانی یهود با اقوام دیگر چگونه است؟ / شباهت آوارگی آلمانیها و فلسطینیها»
* «وقتی سلاح هستهای قوم یهود را شکستناپذیر کرد/چرا یهودیان آمریکا به اینکشور خیانت کردند؟»
* «اجساد خودیهایی که پله ترقی قوم یهود شدند/یهودستیزی ظاهری شوروی و قصه مرگ مرموز استالین»
همچنین پیش از شروع انتشار اینپرونده، میزگردی با حضور محمدتقی تقیپور مدیر موسسه حامیان آزادی قدس شریف ناشر اینکتاب و کوروش علیانی منتقد و پژوهشگر درباره انتشار دایرةالمعارف بایکوتشده «تا فراموش نکنیم» داشتیم که گزارشهای آن در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «هزینه و سختی کار فرهنگی علیه اسرائیل از اروپا تا ایران/ توطئه سکوت!»
* «یهودستیزی واژهای جعلی است/ هیتلر جنگ جهانی دوم را شروع نکرد»
* «تجهیز حزب نازی با صهیونیستها بود/ رد پای اسرائیل در قتلهای زنجیرهای»
در ادامه مشروح دهمینشماره از پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» را میخوانیم؛
* معرفی منابعی که درباره آقایی یهود بر جهان به کار میآیند
لوئیس مارشالکو میگوید اینبحث که قدرت جهانی یهود نه تنها وجود دارد، بلکه در حقیقت آقا و ارباب جهان است، در ۵ منبع قابل توجه و تاکید قرار گرفته است: اول از همه در اظهارات مکتوب کریستین راکوفسکی (فعال سوسیالیست بلغار)، دوم در سخنان پادشاه سابق اسپانیا آلفونسوی هشتم، سوم در گزارشهای سری که پس از اشغال پاریس به دست نیروهای آلمانی افتادند، چهارم یادداشتهای روزانه جیمز فورستال (سیاستمدار آمریکایی) و پنجم در اسناد محرمانه یکی از دیپلماتهای لهستان بهنام کنت ژان زمبک (jean szembek). خاطرات اینمقام وزارت خارجه لهستان با عنوان «ژورنال ۱۹۳۹_۱۹۳۳» در پاریس چاپ شدند و در آنها گزارش ملاقات با پادشاه اسپانیا در ۱۹ فوریه سال ۱۹۳۹ آمده بود که گفته بود نسبت به اوضاع جهان نگاه منفی و بدبینانهای دارد. چون جامعه یهود و فراماسونری از هیچکوششی برای شعلهور کردن آتش یک جنگ جدید خودداری نمیکند.
در اینپرونده بهصراحت اعتراف شده بود در پایان جنگ جهانی اول، گسترش ضدانقلاب روسیه باعث شده بود وضعیت بلشویسم بحرانی شود اما وقتی نابودی نزدیک بود، یکقدرت بالاتر از غرب به فعالیت پرداخت و مانع جریان کمکهای اقتصادی و نظامی منظمی شد که به دست مخالفان بلشویسم شوروی میرسیداما درباره اظهارات مکتوب راکوفسکی، باید به خاطرهای از روزهای جنگ جهانی دوم، در جبهه روسیه سفر کرد که یک افسر تیپ آبی اسپانیا کنار بدن یک افسر پلیس بلشویک به نام گوزمین، پروندهای پیدا کرد که اطلاعات خاصی را برملا کرد. اینپرونده شامل مطالبی بود که گوزمین در سال ۱۹۳۹ از صحبتهای راکوفسکی سفیر شوروی در پاریس تنظیم کرده بود. در اینپرونده بهصراحت اعتراف شده بود در پایان جنگ جهانی اول، گسترش ضدانقلاب روسیه باعث شده بود وضعیت بلشویسم بحرانی شود اما وقتی نابودی نزدیک بود، یکقدرت بالاتر از غرب به فعالیت پرداخت و مانع جریان کمکهای اقتصادی و نظامی منظمی شد که به دست مخالفان بلشویسم شوروی میرسید.
پرونده صحبتهای راکوفسکی همچنین بحران مالی عظیم آمریکا در سال ۱۹۲۹ را نتیجه اقدامات یک گروه مرموز میدانست که توسط یکقدرت بالاتر کارگردانی میشدند.
راکوفسکی در بیانات خود اعتراف جالب توجه دیگری هم داشت: «کارل مارکس بنیانگذار واقعی انقلاب جهانی کمونیستی نبود. بلکه پدر حقیقی کمونیسم، آدام وایزهاپت بنیانگذار فرقه فراماسونی روشنگری بود که از آلمان آمده و از شاگردان موسی مندلسون فیلسوف یهودی بود.» (صفحه ۴۳۹)
مارشالکو میگوید وحشتناکترین فصل سیاستهای شیطانی قدرت جهانی یهود، نهتنها به گفته راکوفسکی، بلکه طبق اسناد دیگر از آلمان، این است که قدرت جهانی یهود، پولِ بهمراتب بیشتری را که در اختیار ژاپنیها قرار داده بود تا هزینه جنگ ژاپن و روسیه در جنگ جهانی اول شود، در اختیار ناسیونال-سوسیالیسم آلمانی قرار داد تا به هیتلر و نهضتش در مراحله اولیه شکلگیری حرکت نازیسم کمک کند تا بر مشکلات مالی خود پیروز شوند. این یهودیان هوشمند میدانستند که اگر هیتلر به قدرت برسد، بهطور مسلم یکجنگ جهانی دیگر شکل میگیرد.
طبق اینطرح نباید بین هیتلر و لهستان و هیتلر و سران اروپا هیچ توافقی حاصل میشد و همچنین به چمبرلین نخستوزیر وقت انگلستان اخطار داده شده بود که در صورت ادامه سیاست صلحطلبانه و آشتیجویانه با آلمان، آمریکا تمام کمکهای مالی و نظامی خود به انگلستان را قطع خواهد کردپیش از شروع جنگ جهانی دوم، اسناد «شرق بزرگ» (Grand Orient) راجع به جلسه شورای عالی در ۲۹ مه ۱۹۳۹ توسط نیروهای ضدجاسوسی آلمان کشف شد. این اسناد نشان میدادند ارباب بزرگ با نام گروسیر مشغول مشورتهای مهمی با سفیرِ روزولت در پاریس بوده و او را از دیدگاههای طرح شرق بزرگ آگاه کرده است. طبق اینطرح نباید بین هیتلر و لهستان و هیتلر و سران اروپا هیچ توافقی حاصل میشد و همچنین به چمبرلین نخستوزیر وقت انگلستان اخطار داده شده بود که در صورت ادامه سیاست صلحطلبانه و آشتیجویانه با آلمان، آمریکا تمام کمکهای مالی و نظامی خود به انگلستان را قطع خواهد کرد.
یکی از افشاگریهای مهم مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» درباره جنگ آلمان و شوروی در جنگ جهانی دوم است. او ضمن این که ترومن را از زمان جفرسون به اینسو، تنها رئیسجمهور ضدیهودی آمریکا میخوانَد، میگوید وقتی پیشنهاد پایاندادن به کار شوروی برای همیشه، توسط جهان غرب مطرح بود، ترومن هنوز معاون روزولت بود و حتی امکان نابودی هیتلر و بلشویسم را با یک ضربه در نظر داشت. صحبتهایی شده بود تا ارتش آلمان پس از یک کاپیتالاسیون رسمی به نیروهای غربی متفقین بپیوندد تا با هم به شوروی حمله کنند. مارشالکو میگوید تمام کسانی که در آن برهه زندگی میکردند، این احساس را داشتند که دنیا در آستانه برخورد جدیدی قرار گرفته و به نظر میآمد نازیسم آلمانی ممکن است از بین برود اما ارتش آلمان بار دیگر با ارتشهای انگلیس و آمریکا رژه پیروزی خواهد رفت.
ایننویسنده مجار همچنین میگوید در مارس ۱۹۴۵ ایستگاههای رادیویی آلمان و مجارستان و ستادهای فرماندهی میدانستند روسیه شوروی در آستانه سقوط است و فرماندهان روسی با پیامهای رمز در مجارستان و مناطق آلمان شرقی از ژنرالهای خود در مسکو تقاضای کمک میکردند. اما درست در اینزمان که دموکراسیهای غربی فرصت داشتند با کمک ناسیونالسوسیالیسم غربی، بلشویسم را بهکلی از صحنه سیاسی عالم حذف کنند، بار دیگر قدرت پنهانی و مرموزی که در اسناد راکوفسکی به آن اشاره شده، در چهره یک عروسک دیگر به نام ژنرال دوایت آیزنهاور که بعدا رئیسجمهور آمریکا شد، وارد صحنه شد.
ایستگاههای رادیویی آلمان و مجارستان و ستادهای فرماندهی میدانستند روسیه شوروی در آستانه سقوط است و فرماندهان روسی با پیامهای رمز در مجارستان و مناطق آلمان شرقی از ژنرالهای خود در مسکو تقاضای کمک میکردندمارشالکو میگوید جزئیات و اسناد مهم تاریخ آنبرهه را میتوان در کنتستانتین روکوسوفسکی فیلدمارشال ارتش سرخ پیدا کرد. اینژنرال روس گفته بود مارشال ژوکوف مدارکی دال بر این حقیقت در اختیار دارد که در آوریل ۱۹۴۵، انگلیسیها واقعا مصمم بودند با ماشین جنگی آلمان معاهدهای امضا کنند تا طبق آن به ارتش شوروی که در اروپای غربی بسیار پیش رفته بود هجوم برده و آنها را از اینمناطق بیرون کنند. در ایناثنا بود که فرماندهی عالی نیروهای شوروی، پیامهای رد و بدل شده بین قرارگاههای کل نیروهای انگلیسی و آلمانی را ضبط و رمزگشایی کرد. تنها شرطی که در این مذاکرات مطرح شده بود، این بود که ارتش آلمان باید در ۲۲ آوریل ۱۹۴۵ مراتب تسلیم کامل خود را اعلام کند. یکی از کلنلهای انگلیسی اینطرح را به گوش آیزنهاور رساند و او نیز فورا به انگلیسیها اخطار کرد اگر ضد بلشویکها عمل کنند، ارسال تمام تجهیزات و مهمات جنگی را قطع کرده و انگلیس در صحنه تنها میماند.
به اینترتیب روسیه شوروی نهتنها حفظ شد بلکه به یکی از قدرتمندترین کشورهای عالم تبدیل شد. در آنروزگار طبیعی بود آیزنهاور یعنی چهره مورد علاقه باروخ مورگنتهو، رئیسجمهور شود و قدرتهای پشتصحنه آمریکا از نامزدی تافت و مکآرتور برای رسیدن به اینپست جلوگیری کنند. یک واقعیت مهم و قابل توجه این است که به محض رئیسجمهور شدن آیزنهاور، تحقیقات کمیته مککارتی (علیه کمونیستهای آمریکا) متوقف شد.
لوئیس مارشالکو همچنین معتقد است جهان غرب در ماجرای انقلاب مجارستان و مساله ملی شدن کانال سوئر به دو کشور مجارستان و مصر خیانت بزرگی کرد که شرح توضیحاتش در اینباره در کتاب «فاتحین جهانی» آمده است.
کد خبر 5423002 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: صهیونیسم اسرائیل جنگ جهانی دوم هیتلر آلمان نازی یهودیت مسیحیت دین اسلام ترجمه یهودستیزی ایالات متحده امریکا شوروی کمونیسم سرمایه داری مجارستان مصر انقلاب اسلامی ایران معرفی کتاب سعید تشکری مهر انقلاب تازه های نشر کتاب و کتابخوانی پیام تسلیت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی امام خمینی ره برنامه زاویه ترجمه تجدید چاپ حوزه هنری جنگ جهانی دوم جنگ جهانی اول قدرت جهانی رئیس جمهور قوم یهود نه تنها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۶۱۲۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشت پرده مذاکرات مسکو و کی یف / توافق روسیه و اوکراین چطور از دست رفت؟
در ساعات اولیه 24 فوریه سال 2022، نیروی هوایی روسیه به اهدافی در سراسر اوکراین حمله کرد. در همان زمان، پیادهنظام و نیروی زرهی مسکو از شمال، شرق و جنوب به اوکراین سرازیر شد. در روزهای بعد، روسها تلاش کردند تا کییف را محاصره کنند. این روزها و هفتههای اول تهاجمی بود که میتوانست به شکست اوکراین و به انقیاد درآمدن آن به دست روسیه منجر شود. به گزارش کانال تلگرامی پریسکوپ ، وقتی به گذشته نگاه میکنیم میبینیم که تقریباً معجزه است که چنین اتفاقی رخ نداد. آنچه در میدان جنگ اتفاق افتاد بهخوبی درک شده است. نکته عجیب اینجاست که دیپلماسی فعال با مشارکت همزمان مسکو، کییف و تعداد زیادی از بازیگران دیگر میتوانست تنها چند هفته پس از شروع جنگ منجر به حل و فصل بحران شود. تا پایان مارس 2022، مجموعهای از نشستهای حضوری در بلاروس و ترکیه و تعاملات مجازی از طریق ویدئوکنفرانس، بیانیه استانبول را ایجاد کرد که چارچوبی را برای حل و فصل بحران شرح داده بود. مذاکرهکنندگان اوکراینی و روسی سپس کار بر روی متن یک معاهده را آغاز کردند و پیشرفت قابل توجهی به سوی توافق داشتند. اما در ماه مه، مذاکرات قطع شد. جنگ ادامه یافت و از آن زمان تاکنون دهها هزار نفر از هر دو طرف جانشان را از دست دادهاند. چرا اینطور شد؟ طرفین چقدر به پایان جنگ نزدیک بودند؟ و چرا آنها هرگز این معامله را نهایی نکردند؟ برای روشن شدن این ماجرا که اغلب از سوی بسیاری نادیده گرفته میشود، ما پیشنویس توافقنامههای مبادلهشده بین دو طرف را بررسی کردهایم و به جزئیاتی رسیدیم که برخی از آنها قبلاً گزارش نشده بودند. ما همچنین با چندین شرکتکننده در این گفتوگوها و همچنین با مقاماتی که در آن زمان در دولتهای مهم غربی مشغول به کار بودند، مصاحبههایی انجام دادهایم که نامشان را فاش نکردهاند و ما مصاحبهها و اظهارات متعدد همزمان و جدیدتر با مقامات اوکراینی و روسی را که در زمان مذاکرات در حال خدمت بودند، مرور کردهایم. بسیاری از این موارد در یوتیوب در دسترس هستند. اما به زبان انگلیسی نیستند و بنابراین در غرب بهطور گستردهای فاش نشدهاند. در نهایت، ما جدول زمانی رویدادها را از آغاز تهاجم تا پایان ماه مه، یعنی زمانی که مذاکرات شکست خورد، بررسی کردیم. وقتی همه این قطعات را کنار هم قرار دادیم، آنچه که دریافتیم بسیار شگفتانگیز بود و میتواند پیامدهای مهمی برای تلاشهای دیپلماتیک آینده برای پایان دادن به جنگ داشته باشد. برخی از ناظران و مقامات (از جمله برجستهترین آنها ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه) ادعا کردهاند که توافقی روی میز بود که به جنگ پایان میداد اما اوکراینیها به دلیل فشار حامیان غربی خود و مفروضات آرزومندانهشان درباره ضعف نظامی روسیه، از مذاکره کنار کشیدند. برخی دیگر اهمیت این گفتوگوها را بهطور کامل رد کرده و مدعی شدهاند که طرفین صرفاً در حال بررسی پیشنهادات و خرید زمان برای تنظیم مجدد تلاشهایشان در میدان نبرد بودند. برخی دیگر نیز پیشنویس توافقنامه را غیرجدی توصیف کردند. اگرچه آن تفاسیر حاوی حقیقت است، اما بیش از آنکه روشنکننده باشند، ابهام ایجاد میکنند. آنچه میخوانید این تفاسیر ساده را به چالش میکشد. علاوه بر این، چنین گزارشهایی، تکعلتی واقعیتها که در گذشته مهم بودهاند را بهطور کامل از بین میبرند و آن واقعیت این است که در بحبوحه تجاوزات بیسابقه مسکو، روسها و اوکراینیها تقریباً توافقی را نهایی کردند که به جنگ خاتمه میداد و تضمینهای امنیتی چندجانبه را به اوکراین ارائه میکرد و شرایط را هموار میکرد. این شرایط عبارت بود از پیشنهادی برای بیطرفی دائمی اوکراین و عضویتش در اتحادیه اروپا. با این حال، توافق نهایی به دلایل متعددی حاصل نشد. شرکای غربی کییف تمایلی به مذاکره با روسیه نداشتند، بهویژه مذاکراتی که میتوانست تعهدات جدیدی را برای آنها در خصوص تضمین امنیت اوکراین ایجاد کند. فضای افکار عمومی در اوکراین با آشکار شدن جنایات روسیه در ایرپین و بوچا به شدت تند شد و با شکست روسیه در محاصره کییف، ولودیمیر زلنسکی بیشتر مطمئن شد که با حمایت متناسب غرب، میتواند در جنگ پیروز شود. در نهایت، اگرچه تلاش طرفین برای حل و فصل اختلافات طولانیمدت بر سر ساختار امنیتی، چشمانداز یک راهحل پایدار برای جنگ و ثبات پایدار منطقهای جدی بود، اما هدف آنها بلندپروازانه و انتظاراتشان عجولانه بود. آنها تلاش کردند تا یک توافق جامع را حتی در زمانی که آتشبس اولیه دور از دسترس بود، به دست آورند. امروز که چشمانداز مذاکرات مبهم به نظر میرسد و روابط بین طرفین تقریباً وجود ندارد، تاریخ مذاکرات بهار 2022 ممکن است نوعی حواسپرتی یا بیخردی به نظر برسد که چشمانداز ضعیف و قابل اعمالی را برای شرایط فعلی به دست میدهد. اما پوتین و زلنسکی همه را با تمایل متقابل خود برای در نظر گرفتن امتیازات گسترده برای پایان دادن به جنگ شگفتزده کردند. آنها ممکن است در آینده دوباره همه را غافلگیر کنند. اطمینان یا ضمانت؟ روسها با حمله به اوکراین چه کاری میخواستند انجام دهند؟ در 24 فوریه 2022، پوتین سخنرانیای کرد که در آن هدف تهاجم را نازیزدایی از اوکراین توصیف کرد. معقولترین تعبیر از «نازیزدایی» این بود که پوتین بهدنبال سرنگونی دولت کییف بود و احتمالاً قصد داشت زلنسکی را در این فرآیند بکشد یا دستگیر کند. با این حال، چند روز پس از آغاز تهاجم، مسکو شروع به بررسی برای یافتن زمینههایی برای مصالحه کرد. جنگی که پوتین انتظار داشت خیلی راحت تمام شود، نتیجه مورد نظر را نداشت و پوتین خیلی زود برای گفتوگو آمادگی نشان داد و معنایش این است که ایده تغییر رژیم را کنار گذاشته بود. زلنسکی، مانند دوران قبل از جنگ، علاقه فوری به ملاقات شخصی با پوتین را ابراز کرد. اگرچه پوتین از گفتوگوی مستقیم با زلنسکی خودداری کرد، اما یک تیم مذاکرهکننده را منصوب کرد. الکساندر لوکاشنکو، رئیسجمهور بلاروس نقش میانجی را ایفا کرد. گفتوگوها در 28 فوریه در یکی از اقامتگاههای بزرگ لوکاشنکو در نزدیکی روستای لیاسکاویچی، در 30 مایلی مرز بلاروس و اوکراین آغاز شد. هیئت اوکراینی به ریاست داوید آراخامیا، رهبر پارلمانی حزب سیاسی زلنسکی و الکسی رزنیکوف، وزیر دفاع، میخایلو پودولیاک، مشاور رئیسجمهور و دیگر مقامات ارشد بود. هیئت روسی توسط ولادیمیر مدینسکی، مشاور ارشد رئیسجمهور روسیه که پیش از آن وزیر فرهنگ بود، رهبری میشد. معاونان وزیر دفاع و امور خارجه و غیره نیز در آن جلسه حضور داشتند. در اولین جلسه، روسها مجموعهای از شرایط سخت را ارائه کردند و عملاً خواستار تسلیم اوکراین شدند. این آغاز، سازنده نبود. اما با ادامه بدتر شدن موقعیت مسکو در میدان نبرد، مواضع آنها در میز مذاکره تعدیل شد. بنابراین در 3 و 7 مارس، طرفین دور دوم و سوم مذاکرات را این بار در کامیانیوکی، در خاک بلاروس و درست در آن سوی مرز لهستان برگزار کردند. هیئت اوکراینی خواستههای خود را ارائه کرد: آتشبس فوری و ایجاد کریدورهای بشردوستانه که به غیرنظامیان اجازه میدهد با خیال راحت منطقه جنگی را ترک کنند. در دور سوم مذاکرات بود که روسها و اوکراینیها برای اولین بار پیشنویسها را بررسی کردند. به گفته مدینسکی، اینها پیشنویسهای روسی بود که هیئت مدینسکی از مسکو آورده بود و احتمالاً دربردارنده اصرار مسکو بر وضعیت بیطرفی اوکراین بود. در این مرحله، جلسات حضوری برای نزدیک به سه هفته متوقف شد. هرچند هیئتها از طریق Zoom به ملاقات خود ادامه دادند. در آن گفتوگوها، اوکراینیها شروع به تمرکز بر روی موضوعی کردند که از دیدگاه آنها به جنگ پایان میداد: ارائه تضمینهای امنیتی که سایر کشورها را ملزم میکند در صورت حمله مجدد روسیه در آینده، از اوکراین دفاع کنند. کاملاً مشخص نیست که کییف اولین بار چه زمانی این موضوع را در گفتوگو با روسها یا کشورهای غربی مطرح کرد اما در 10 مارس، دیمیتری کولبا، وزیر امور خارجه اوکراین، که در آن زمان در آنتالیا، برای دیدار با همتای روسی خود، سرگئی لاوروف، به سر میبرد از یک «راهحل سیستماتیک و پایدار» برای اوکراین صحبت کرد و افزود که اوکراینیها آماده گفتوگو درباره تضمینهایی هستند که کشورهای ناتو و روسیه میتوانند به اوکراین بدهند. به نظر میرسد که کولبا یک ضمانت امنیتی چندجانبه را در ذهن داشت؛ ترتیبی که به موجب آن قدرتهای رقیب به امنیت کشور ثالث متعهد میشوند اماً به شرطی که با هیچیک از طرفین متحد نخواهد شد. چنین توافقاتی عمدتاً پس از جنگ سرد از بین رفته بودند. درحالیکه ائتلافهایی مانند ناتو قصد دارند سیاست دفاع دستهجمعی را در برابر دشمن مشترک حفظ کنند، ضمانتهای امنیتی چندجانبه برای جلوگیری از درگیری بین ضمانتدهندهها بر سر به دست آوردن همسویی کشوری که به آن تضمین داده میشود و در نتیجه تضمین امنیت آن کشور طراحی شده است. اوکراین تجربه تلخی از اطمینان امنیتی چندجانبه، در مقابل تضمین دارد. در سال 1994، اوکراین یادداشت بوداپست را امضا کرد و به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای بهعنوان یک کشور غیرهستهای ملحق شد و موافقت کرد از آنچه در آن زمان سومین زرادخانه بزرگ جهان محسوب میشد، صرفنظر کند. در مقابل، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده قول دادند که به اوکراین حمله نخواهند کرد. با این حال، برخلاف باور نادرست عمومی، این توافق از امضاکنندگان میخواست که در صورت تجاوز به اوکراین، تنها خواستار تشکیل جلسه شورای امنیت شوند نه اینکه به دفاع از اوکراین بشتابند. تهاجم تمامعیار روسیه - و این واقعیت خشن که اوکراین بهتنهایی در حال مبارزه در یک جنگ موجودیتی است – کییف را به یافتن راهی برای پایان دادن به تجاوز و اطمینان از اینکه دیگر هرگز تکرار نخواهد شد، سوق داد. در 14 مارس، درست زمانی که دو هیئت از طریق نرمافزار زوم در حال گفتوگو بودند، زلنسکی پیامی را در کانال تلگرامی خود منتشر کرد و خواستار «ارائه ضمانتهای امنیتی مؤثر» شد که «مانند ضمانتهای بوداپست» نبود. دو روز بعد، مشاور او، پودولیاک در مصاحبهای با خبرنگاران اوکراینی توضیح داد که آنچه کییف به دنبال آن است «ضمانتهای امنیتی مطلق» است و این یعنی «امضاکنندگان... در صورت حمله به اوکراین، کنار نمانند. در عوض، در دفاع از اوکراین در یک درگیری مشارکت فعال داشته باشند.» تقاضای اوکراین برای تنها نماندن، دوباره برای خود کاملاً قابل درک است. کییف میخواست (و هنوز هم میخواهد) سازوکاری قابل اعتمادتر از نمایش حسننیت روسیه، برای امنیت آینده خود داشته باشد. اما گرفتن ضمانت دشوار بود. نفتالی بنت در زمان مذاکرات، نخستوزیر اسرائیل بود و فعالانه میان دو طرف میانجیگری میکرد. او در مصاحبهای در فوریه 2023 توضیح داد که تلاش کرده است زلنسکی را از گیر افتادن در مسئله تضمینهای امنیتی منصرف کند. بنت توضیح داد: «جوکی هست که درباره مردی گفته میشود که میخواهد پل بروکلین را به یک رهگذر بفروشد.» گفتم:«آمریکا به شما تضمین میدهد؟ آیا متعهد میشود که تا چند سال دیگر اگر روسیه تخلفی انجام دهد، سرباز بفرستد؟ بعد از ترک افغانستان و همه اینها؟» به او گفتم: «ولودیمیر! این اتفاق نمیافتد». اگر بخواهیم ماجرا را دقیقتر بیان کنیم باید این سوال را مطرح کرد که اگر ایالات متحده و متحدانش تمایلی به ارائه چنین تضمینی به اوکراین (مثلاً در قالب پذیرش عضویت در ناتو) در دوره قبل از جنگ را نداشتند، چرا پس از اینکه روسیه به وضوح تمایل خود را برای حمله به اوکراین نشان داد، باید چنین تمایلی از خود نشان میدادند؟ مذاکرهکنندگان اوکراینی پاسخی به این سوال دادند، اما در نهایت، همکاران غربی ریسکگریز آنها را متقاعد نکرد. موضع کییف این بود که همانطور که مفهوم تضمینهای نوظهور نشان میدهد، روسیه نیز ضمانت خواهد داد که به این معنی است که مسکو اساساً موافقت کرده است که در صورت حمله مجدد، سایر تضمیندهندگان موظف به مداخله در دفاع از اوکراین باشند. به عبارت دیگر، اگر مسکو بپذیرد که هرگونه تجاوز در آینده به اوکراین به معنای جنگ بین روسیه و ایالات متحده خواهد بود، دیگر تمایلی برای حمله به اوکراین نخواهد داشت چراکه در چنین شرایطی حمله به اوکراین حمله به یک متحد ناتو خواهد بود. پیشرفت بزرگ در تمام طول ماه مارس، نبردهای سنگین در تمام جبههها ادامه داشت. روسها تلاش کردند چرنیهیف، خارکیف و سومی را تصرف کنند اما بهطرز شگفتانگیزی شکست خوردند. هرچند هر سه شهر آسیب زیادی دیدند. در اواسط ماه مارس، پیشروی ارتش روسیه به سمت کییف متوقف شده بود و روسیه تلفات زیادی را متحمل شد. دو هیئت به گفتوگوهای خود از طریق ویدئوکنفرانس ادامه دادند، اما در تاریخ 29 مارس، این بار در استانبول ترکیه، با هم ملاقات حضوری داشتند. در آنجا به نظر میرسید که آنها به پیشرفتی دست یافتهاند. پس از این دیدار، طرفین اعلام کردند که با انتشار یک بیانیه مشترک موافقت کردهاند. شرایط این بیانیه به تفصیل در بیانیه مطبوعاتی دو طرف در استانبول توضیح داده شد. اما ما نسخهای از متن کامل پیشنویس بیانیه را با عنوان «مفاد کلیدی معاهده ضمانتهای امنیتی اوکراین» به دست آوردهایم. به گفته شرکتکنندگان در این مذاکرات که با آنها مصاحبه کردیم، اوکراینیها عمده پیشنویس این بیانیه را تهیه کرده بودند و روسها بهطور موقت ایده استفاده از آن را بهعنوان چارچوب یک معاهده پذیرفته بودند؛ معاهدهای که در این بیانیه پیشبینی شده است، اوکراین را بهعنوان یک کشور دائماً بیطرف و غیرهستهای اعلام میکند. اوکراین قرار بود از هرگونه قصد برای پیوستن به ائتلافهای نظامی یا اجازه استقرار پایگاهها یا نیروهای نظامی خارجی در خاک خود چشمپوشی کند. در این بیانیه اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد (از جمله روسیه) به همراه کانادا، آلمان، اسرائیل، ایتالیا، لهستان و ترکیه بهعنوان ضامنهای احتمالی ذکر شدهاند. در این بیانیه همچنین آمده بود که اگر اوکراین مورد حمله قرار گیرد و درخواست کمک کند، همه کشورهای ضامن موظف هستند پس از رایزنی با اوکراین و بین خود، به اوکراین برای بازگرداندن امنیتش کمک کنند. نکته قابل توجه این است که این تعهدات با دقت بسیار بیشتری نسبت به ماده 5 ناتو بیان شده است: ایجاد منطقه پروازممنوع، تهیه سلاح، یا مداخله مستقیم با نیروی نظامی دولت تضمیندهنده در این معاهده ذکر شده است. قرار بر این بود که اگرچه اوکراین تحت چارچوب پیشنهادی برای همیشه بیطرف خواهد ماند، اما مسیر کییف برای عضویت در اتحادیه اروپا باز بماند و کشورهای ضامن (از جمله روسیه) به صراحت «نیت خود را برای تسهیل عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا تایید کنند.» این تعهد روسیه به اوکراین بسیار غیرعادی بود چراکه در سال 2013، پوتین به شدت بر ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهور وقت اوکراین فشار وارد کرده بود تا از توافقنامه ارتباط صرف با اتحادیه اروپا خارج شود. اما اکنون، روسیه تصمیم گرفته بود که با «تسهیل» پیوستن کامل اوکراین به اتحادیه اروپا موافقت کند. اگرچه منافع اوکراین در به دست آوردن این تضمینهای امنیتی روشن است، اما مشخص نیست که چرا روسیه با هر یک از این موارد موافقت کرده بود. فقط چند هفته قبل از آن، پوتین تلاش کرده بود تا پایتخت اوکراین را تصرف کند، دولت آن را برکنار کرده و یک رژیم دستنشانده را بر این کشور تحمیل کند. دور از ذهن به نظر میرسد که او ناگهان تصمیم گرفته باشد بپذیرد که اوکراین - که اکنون به لطف اقدامات خود پوتین بیش از هر زمان دیگری با روسیه دشمنی داشت - به عضویت اتحادیه اروپا درآید و استقلال و امنیتش توسط ایالات متحده و دیگر کشورها تضمین شود. با این حال، این بیانیه نشان میدهد که در آن زمان پوتین دقیقاً مایل به پذیرش چنین تعهداتی بود. در پاسخ به این سوال و ابهامات آن فقط میتوان حدسیاتی را مطرح کرد؛ نخست اینکه، حمله رعدآسای پوتین شکست خورد؛ شکست پوتین در اوایل ماه مارس دیگر واضح شده بود. شاید او در آن زمان حاضر شده بود که در صورت دریافت مهمترین خواستهاش، خسارات خود را کاهش دهد و آن خواسته این بود که اوکراین از آرزوهای خود مبنی بر پیوستن به ناتو چشمپوشی کند و هرگز نیروهای ناتو را در خاک خود میزبانی نکند. پوتین میدانست که نمیتواند کل اوکراین را اشغال کرده و تحت کنترل درآورد اما حداقل این بود که میتوانست بهطور اساسی منافع امنیتی خود را بهدست آورده و تضمین کند و از ورشکست شدن اقتصاد روسیه جلوگیری کرده و مانع از لکهدار شدن شهرت بینالمللی روسیه شود. این بیانیه همچنین ماده دیگری را در خود دارد؛ البته اگر با در نظر گرفتن تحولات آن سال به آن توجه کنیم، خیرهکننده به نظر میرسد. این بیانیه از دو طرف میخواهد که به دنبال حل مسالمتآمیز اختلافات خود بر سر کریمه طی 10 تا 15 سال آینده باشند. از زمانی که روسیه شبهجزیره را در سال 2014 به خاک خود ضمیمه کرد، هرگز حاضر به بحث در مورد وضعیت آن نشد و ادعا کرد که این منطقه متعلق به روسیه است و تفاوتی با مناطق دیگر روسیه ندارد. اما با موافقت با بیانیه مذکور، کرملین با پیشنهاد مذاکره بر سر وضعیت کریمه، بهطور ضمنی اعتراف کرده بود که شرایط دقیقاً آنطور که پیشتر گفته بود، نیست. مدینسکی، رئیس هیئت مذاکرهکننده روسی، با اظهاراتی که در تاریخ 29 مارس و بلافاصله پس از پایان مذاکرات بیان کرد، کاملاً خوشبین به نظر میرسید. او توضیح داد که بحثهای مربوط به معاهده بیطرفی اوکراین وارد مرحله عملی شدهاست. او تاکید کرد که همه پیچیدگیهای مربوط به تعداد زیاد تصمیمگیرندگان اوکراین در این معاهده لحاظ شده و این امکان وجود دارد که ولادیمیر پوتین و ولودیمیر زلنسکی این معاهده را در آینده قابلپیشبینی امضا کنند. وی روز بعد به خبرنگاران گفت:«دیروز طرف اوکراینی برای اولین بار به صورت کتبی آمادگی خود را برای اجرای یکسری از مهمترین شروط مد نظر برای ایجاد روابط عادی و حفظ حسن همجواری با روسیه در آینده اعلام کرد.» او ادامه داد: «آنها اصول و چارچوبهای توافق احتمالی در آینده را به صورت مکتوب به ما تحویل دادهاند.» در همین حال، روسیه تلاشهای خود برای تصرف کییف را کنار گذاشته بود و در حال عقب کشیدن نیروهای خود از کل جبهه شمالی بود. الکساندر فومین، معاون وزیر دفاع روسیه، این تصمیم را در تاریخ ۲۹ مارس در استانبول اعلام کرد و این اقدام را تلاشی برای ایجاد اعتماد متقابل توصیف کرد. اما در واقع این عقبنشینی یک عقبنشینی اجباری بود. روسها تواناییهای خود را دستکم گرفته بودند و مقاومت اوکراین را نیز دستکم گرفته بودند و اکنون شکست خود را تحت عنوان یک اقدام دیپلماتیک مهربانانه برای تسهیل گفتوگوهای صلح لاپوشانی میکردند. عقبنشینی روسیه عواقب گستردهای داشت. این اقدام عزم زلنسکی را برای جنگیدن تشدید کرد و تهدید فوری برای دولت او را از بین برد و نشان داد که اگر نتوان ماشین نظامی افتخارآمیز پوتین را در میدان جنگ شکست داد، حداقل میتوان آن را وادار به عقبنشینی کرد. علاوه بر این، عقبنشینی روسیه از برخی از نقاط اوکراین برخی از مسیرهای مواصلاتی اوکراین را باز کرد و همین امر موجب شد که غرب بتواند با سهولت بیشتری کمکهای بیشتری به کییف برساند. سرانجام، این عقبنشینی زمینه را برای کشف وحشتناک جنایاتی که نیروهای روسی در حومه کییف، بوچا و ایرپین مرتکب شده بودند، فراهم کرد. گزارشها حاکی از آن است که نیروهای روسی در این مناطق به اقداماتی نظیر تجاوز، مثلهکردن و قتل دست زده بودند. گزارشهای تهیهشده از بوچا از اوایل آوریل رفتهرفته در تیتر اخبار شبکههای جهانی قرار گرفت. در تاریخ 4 آوریل، زلنسکی از این شهر دیدن کرد. روز بعد، او از طریق ویدئوکنفرانس با شورای امنیت سازمان ملل متحد صحبت کرد و روسیه را به ارتکاب جنایات جنگی در بوچا متهم کرد و نیروهای روسیه را با گروه تروریستی دولت اسلامی داعش، مقایسه کرد. زلنسکی از شورای امنیت سازمان ملل خواست روسیه را که یکی از اعضای دائم این شورا است، اخراج کند. با این حال، قابلتوجه است که دو طرف بهرغم وقوع این رخدادها، همچنان به کار شبانهروزی خود بر روی معاهدهای که قرار بود پوتین و زلنسکی طی نشستی که در آیندهای نهچندان دور برگزار میشد، ادامه دادند. طرفین بهطور فعال پیشنویسها را با یکدیگر رد و بدل میکردند و به نظر میرسید شروع به اشتراکگذاری پیشنویسها با سایر طرفها کردند. بنت، در مصاحبه خود در فوریه 2023، گزارش داد که 17 یا 18 پیشنویس توافقنامه را دیده است. لوکاشنکو نیز گزارش داد که حداقل یکی از این پیشنویسها را دیده است. ما دو مورد از این پیشنویسها را به دقت بررسی کردهایم. یکی به تاریخ 12 آوریل و دیگری به تاریخ 15 آوریل. شرکتکنندگان در مذاکرات به ما گفتند که این دو پیشنویس، آخرین پیشنویسهایی بود که بین طرفین مبادله شد. این دو پیشنویس در بسیاری مفاد مشابه هم هستند اما تفاوتهای مهمی نیز با هم دارند و هر دو نشان میدهند که این پیشنویسها نتوانستهاند برخی مسائل کلیدی را به طور اساسی حل و فصل کنند. نخست اینکه، درحالیکه بیانیه و پیشنویس 12 آوریل به وضوح نشان میداد که کشورهای تضمیندهنده مستقلاً تصمیم خواهند گرفت که در صورت حمله به اوکراین به کمک کییف بیایند یا خیر، در پیشنویس 15 آوریل، روسها تلاش کردند با اصرار بر این موضوع، این ماده حیاتی را زیر پا بگذارند. پیشنهاد روسها درج این جمله در پیشنویس بود که میگوید چنین اقدامی تنها «براساس تصمیمی که همه کشورهای ضامن با آن موافقت کردهاند» رخ میدهد. این جمله به مهاجم احتمالی، یعنی روسیه، حق وتو میدهد. براساس یادداشت روی متن، اوکراینیها این اصلاحیه را رد کردند و بر فرمول اصلی پافشاری کردند که میگفت همه ضامنها تعهد فردی داشتند که قبل از انجام این کار به اجماع برسند. دوم، این پیشنویسها حاوی چندین ماده است که با اصرار روسیه به معاهده اضافه شدهاند، اما بخشی از بیانیه نبوده و مربوط به موضوعاتی بودند که اوکراین از بحث در مورد آنها خودداری کرده بود. در این مفاد پیشنهادی تاکید شده بود که اوکراین «فاشیسم، نازیسم، نئونازیسم و ناسیونالیسم تهاجمی» را ممنوع کند و به این منظور، شش قانون اوکراین (بهطور کامل یا جزئی) که بهطور گسترده به جنبههای بحثبرانگیز تاریخ دوران شوروی میپردازد، باید لغو میشدند. تاکید روسیه بهویژه بر روی موضوع نقش ملیگرایان اوکراینی در طول جنگ جهانی دوم بود. بهراحتی میتوان فهمید که چرا اوکراین در برابر اجازه دادن به روسیه برای تعیین سیاستهای خود در زمینه حافظه تاریخی، بهویژه در زمینه معاهده تضمینهای امنیتی، مقاومت میکرد و روسها میدانستند که این مفاد پذیرش بقیه معاهده را برای اوکراینیها دشوارتر میکند. بنابراین، میتوان این مفاد پیشنهادی را نوعی کارشکنی روسها در توافق قلمداد کرد. با این حال، میتوان اینطور نیز برداشت کرد که پوتین با ارائه این پیشنهادها قصد دارد تصویر خود را نزد افکار عمومی کشورش بهعنوان رهبری که به اوکراین حمله کرده و حالا عقبنشینی کرده بود و بعد هم قصد داشت با این کشور صلح کند، حفظ کند. برای مثال، با وادار کردن اوکراین به لغو قوانینی که گذشته شوروی را محکوم میکردند و ملیگرایان اوکراینی را که در طول جنگ جهانی دوم با ارتش سرخ میجنگیدند بهعنوان مبارز آزادی معرفی میکردند، کرملین میتوانست استدلال کند که به هدف اعلامشده خود یعنی «نازیزدایی» از اوکراین دست یافته است. اما احتمالاً معنای اصلی این عبارت این بود که دولت زلنسکی باید قدرت را واگذار میکرد چراکه از نظر روسیه، دولت زلنسکی نماد شیوع نازیسم در اوکراین بود. در پایان، مشخص نیست که آیا این مفاد معامله را به هم زدند یا خیر. آراخامیا، مذاکرهکننده اصلی اوکراینی، بعداً اهمیت این مفاد را بازگو کرد. او در مصاحبهای در نوامبر 2023 در یک برنامه خبری تلویزیونی اوکراین گفت، روسیه «تا آخرین لحظه امیدوار بود که بتواند ما را تحت فشار قرار دهد تا چنین توافقی را امضا کنیم، تا ما بیطرفی اتخاذ کنیم. این بزرگترین هدف آنها بود. اگر ما مانند فنلاند در زمان جنگ سرد بیطرفی را اتخاذ میکردیم و متعهد میشدیم که به ناتو نپیوندیم، آنها آماده بودند که جنگ را تمام کنند.» اندازه و ساختار ارتش اوکراین نیز از موضوعاتی بود که مذاکرات را فشرده کرد. از 15 آوریل، دو طرف در این مورد کاملاً با هم اختلافنظر داشتند. اوکراینیها خواهان یک ارتش 250 هزار نفری در زمان صلح بودند. روسها بر حداکثر 85 هزار نفر اصرار داشتند که بسیار کمتر از ارتش دائمی اوکراین قبل از تهاجم در سال 2022 بود. اوکراینیها 850 تانک میخواستند اما روسها فقط با 342 تانک موافق بودند. اختلاف درباره برد موشکهای اوکراین بسیار عمیق بود. اوکراینیها روی برد 280 و 174 کیلومتری موشکهایشان اصرار داشتند اما روسها حداکثر با برد 40 کیلومتری موافق بودند. مسئله مرزها و قلمرو عمدتاً در گفتوگوها کنار گذاشته شده بود. بدیهی است که ایده این بود که پوتین و زلنسکی در نشستی برنامهریزیشده در مورد این موضوعات تصمیم بگیرند. بهراحتی میتوان تصور کرد که پوتین اصرار داشت تمام سرزمینهایی که نیروهایش قبلاً اشغال کرده بودند را حفظ کند. سوال این است که آیا زلنسکی میتوانست متقاعد شود که با این غصب سرزمین موافقت کند؟ با وجود این اختلافات اساسی، پیشنویس 15 آوریل پیشنهاد میکرد که این معاهده ظرف دو هفته امضا شود. البته ممکن است آن تاریخ تغییر کرده باشد، اما نشان میدهد که دو تیم مذاکرهکننده قصد داشتند سریع حرکت کنند. الکساندر چالی، یکی از مذاکرهکنندگان اوکراینی، در یک رخداد علنی در دسامبر 2023، گفت:«ما در اواسط آوریل 2022 به پایان دادن جنگ با استفاده از یک راهحل صلحآمیز بسیار نزدیک بودیم. پوتین یک هفته پس از آغاز تجاوز به اوکراین، به این نتیجه رسید که اشتباه بزرگی مرتکب شده و سعی کرد هر کاری که ممکن است برای انعقاد توافق با اوکراین انجام دهد,» چه اتفاقی افتاد؟ پس چرا مذاکرات قطع شد؟ پوتین مدعی شدهاست که قدرتهای غربی مداخله کردند و این توافق را ناکام گذاشتند، زیرا آنها بیشتر به تضعیف روسیه علاقه داشتند تا پایان دادن به جنگ. او مدعی شد که بوریس جانسون، که در آن زمان نخستوزیر بریتانیا بود، از طرف «دنیای آنگلوساکسون» به اوکراینیها این پیام را داده بود که آنها باید «تا زمانی که پیروزی به دست میآید و روسیه یک شکست استراتژیک را متحمل میشود با روسیه بجنگند.» واکنش غرب به این مذاکرات، هرچند تناسبی با کاریکاتور ترسیمشده از سوی پوتین نداشت، اما بسیار سرد بود. واشنگتن و متحدانش عمیقاً در مورد چشمانداز مسیر دیپلماتیکی که در استانبول در حال شکلگیری بود، تردید داشتند. به هر حال، این بیانیه مسئله سرزمین و مرزها را کنار گذاشته بود و طرفین در مورد سایر موضوعات حیاتی همچنان اختلافنظر داشتند. از دیدگاه غرب، این مذاکرات، آنطوری نبود که به نتیجه برسد. علاوه بر این، یکی از مقامات سابق ایالات متحده که در آن زمان روی موضوع اوکراین کار میکرد، به ما گفت که اوکراینیها تا پس از صدور بیانیه با واشنگتن مشورت نکردند درحالیکه توافقی که دربارهاش مذاکره شده بود شامل تعهدات قانونی جدیدی برای ایالات متحده بود؛ از جمله اینکه آمریکا باید تعهد میداد که در صورت حمله روسیه به اوکراین، بهطور مستقیم با استفاده از نیروها و امکانات خودش با روسیه وارد جنگ شود. این شرط به تنهایی میتوانست پذیرش این معاهده را برای واشنگتن غیرممکن کند. بنابراین، غرب به جای استقبال از بیانیه استانبول و روند دیپلماتیک متعاقب آن، کمکهای نظامی به کییف را افزایش داد و فشار بر روسیه را از طریق اعمال یک رژیم تحریمی سفت و سخت، بیشتر کرد. بریتانیا رهبری این روند را در پیش گرفت. پیش از این در تاریخ 30 مارس، به نظر میرسید که بوریس جانسون تمایلی به دیپلماسی نداشته باشد. او گفته بود که در عوض «ما باید به تشدید تحریمها با اجرای یک برنامه فعالانه ادامه دهیم تا زمانی که تکتک نیروهای پوتین از اوکراین خارج شوند». در تاریخ 9 آوریل، بوریس جانسون در کییف ظاهر شد. او در آن زمان اولین رهبر خارجی بود که پس از خروج روسیه از پایتخت اوکراین به این کشور سفر کرده بود. گفته میشود که او به زلنسکی گفته بود فکر میکند «هرگونه معامله با پوتین بسیار زشت خواهد بود.» او به یاد میآورد که گفت: «هر معاملهای برای پوتین یک پیروزی خواهد بود: اگر چیزی به او بدهید، او فقط آن را نگه میدارد، آن را حفظ میکند و سپس برای حمله بعدی آماده میشود.» آراخامیا در مصاحبه سال 2023، برخی پردهها را کنار زد و بهطور ضمنی تائید کرد که او بوریس جانسون را مسئول شکست مذاکرات میداند. او گفت: «وقتی از استانبول برگشتیم، بوریس جانسون به کییف آمد و گفت که ما اصلاً با روسها چیزی امضا نمیکنیم. بیائید فقط به جنگیدن ادامه دهیم.» از آن زمان، پوتین بارها از اظهارات آراخامیا برای مقصر دانستن غرب در خصوص فروپاشی روند مذاکرات و نشان دادن تبعیت اوکراین از حامیان غربیاش، استفاده کرده است. هرچند برخی سخنان پوتین لفاظی و غلو بوده است اما آراخامیا به یک مشکل واقعی اشاره کرد:«این بیانیه چارچوبی چندجانبه را ایجاد کرده بود که مستلزم تمایل غرب برای تعامل دیپلماتیک با روسیه و در نظر گرفتن تضمین امنیتی واقعی برای اوکراین بود. هیچکدام از این موارد در آن زمان برای ایالات متحده و متحدانش اولویت نداشتند.» آمریکاییها در اظهارات عمومی خود، هرگز به اندازه جانسون نسبت به دیپلماسی بیاعتنا نبودند. اما به نظر نمیرسد که آنها دیپلماسی را در رویکرد خودش در واکنش به تهاجم روسیه به اوکراین یک اولویت واقعی بدانند. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه و لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا دو هفته پس از جانسون، با هدف هماهنگی برای حمایت نظامی بیشتر از کییف به اوکراین رفتند. همانطور که بلینکن در یک کنفرانس مطبوعاتی پس از آن بیان کرد، «راهبردی که ما در پیش گرفتهایم حمایت گسترده از اوکراین، اعمال فشار گسترده علیه روسیه، همبستگی با بیش از 30 کشور درگیر در این تلاشها است و این راهبرد نتایج واقعی دارد.» با این حال، این ادعا که غرب اوکراین را مجبور به عقبنشینی از مذاکرات با روسیه کرد، بیاساس است. ادعاها نشان میدهد که کییف هیچ نظر مخالفی در این مورد نداشته است. درست است که پیشنهادات غرب برای حمایت از اوکراین باید عزم زلنسکی را تقویت کرده باشد و به نظر میرسد فقدان شور و شوق غربیها برای معامله با روسیه، علاقه او به دیپلماسی را کاهش داده باشد. با این حال، در نهایت، زلنسکی در گفتوگوهای خود با رهبران غربی، پیگیری دیپلماسی با روسیه برای پایان دادن به جنگ را در اولویت قرار نداد. نه ایالات متحده و نه متحدانش درخواستی جدی از طرف او برای مشارکت در مسیر دیپلماتیک دریافت نکردند. در آن زمان، با توجه به ابراز همدردی عمومی در غرب با اوکراین، چنین فشاری میتوانست سیاست غرب را تحت تأثیر قرار دهد. زلنسکی همچنین بیتردید از جنایات روسیه در بوچا و ایرپین خشمگین بود و احتمالاً فهمیده بود که آنچه او از آن بهعنوان «نسلکشی» روسیه در اوکراین یاد میکند، دیپلماسی با مسکو را از لحاظ سیاسی پرهزینه میکند. با این حال، کار پشتپرده روی پیشنویس معاهده ادامه یافت و حتی در روزها و هفتههای پس از کشف جنایات جنگی روسیه تشدید هم شد. این خود نشان میدهد جنایات بوچا و ایرپین یک عامل ثانویه در تصمیمگیری کییف بودهاست. اعتماد جدید اوکراینیها به اینکه میتوانند در جنگ پیروز شوند نیز به وضوح در به نتیجه نرسیدن مذاکرات نقش داشت. عقبنشینی روسها از کییف و سایر شهرهای بزرگ در شمال شرق و چشمانداز دریافت سلاحهای بیشتر از غرب، تعادل نظامی را تغییر داد. خوشبینی نسبت به دستاوردهای احتمالی در میدان نبرد اغلب علاقهی طرفهای متخاصم را به سازش در میز مذاکره کاهش میدهد. در واقع، در اواخر آوریل، اوکراین موضع خود را سختتر کرد و خواستار خروج روسیه از دونباس بهعنوان پیششرط هر نوع معاهدهای بود. همانطور که اولکسی دانیلوف، رئیس شورای امنیت ملی و دفاع اوکراین در دوم ماه مه اعلام کرد: «توافق با روسیه غیرممکن است روسیه فقط یک گزینه دارد و آن این است که تسلیم شود.» و سپس از بُعد روسها، داستانی وجود دارد که ارزیابی آن دشوار است. آیا کل مذاکرات یک برنامه کاملاً سازماندهیشده بود یا مسکو بهطور جدی به حل و فصل مشکل علاقهمند بود؟ آیا پوتین وقتی فهمید که غرب به این توافقنامه نمیپیوندد یا موضع اوکراین سختتر شده است، دلسرد شد؟ حتی اگر روسیه و اوکراین بر اختلافات خود غلبه کرده بودند، چارچوب مذاکره آنها در استانبول مستلزم این بود که ایالات متحده و متحدانش نیز آن را بپذیرند و قدرتهای غربی باید با مشارکت در مذاکرات روسیه و اوکراین، ریسک سیاسی میکردند و با تضمین امنیت اوکراین، اعتبار خود را به خطر انداختند. در آن زمان و در دو سال بعد از آن، تمایل به پیگیری دیپلماسی پرمخاطره یا تعهد واقعی برای دفاع از اوکراین در آینده بهطور قابل توجهی در واشنگتن و پایتختهای اروپایی وجود نداشت. آخرین دلیل شکست مذاکرات این است که مذاکرهکنندگان گاری نظم امنیتی پس از جنگ را بر پشت اسب پایان دادن به جنگ بستند. دو طرف از موضوعات اساسی نظیر مدیریت درگیری و کاهش تنش و ایجاد کریدورهای بشردوستانه، آتشبس و خروج نیروها صرفنظر کردند و در عوض سعی کردند چیزی شبیه یک معاهده صلح بلندمدت ایجاد کنند که اختلافات امنیتی را که منشأ جنگ و تنشهای ژئوپلیتیک چندین دههای بود، حل کنند. این یک تلاش قابل تحسین و بلندپروازانه بود اما بیش از حد آرزومندانه به نظر میرسید. اگر بخواهیم منصف باشیم، باید گفت که روسیه، اوکراین و غرب مسیر را برعکس امتحان کرده بودند و همه به طرز بدی شکست خوردند. توافقنامههای مینسک که در سالهای 2014 و 2015 به دنبال الحاق کریمه به روسیه و حمله به دونباس امضا شد، نکاتی مانند تاریخ و زمان توقف خصومتها و اینکه کدام سیستم تسلیحاتی باید با چه فاصلهای نصب شود را شامل میشد. نگرانیهای امنیتی اصلی هر دو طرف به طور غیرمستقیم در این توافقنامهها مورد توجه قرار گرفت. این سابقه حاکی از آن است که مذاکرات آینده باید در مسیرهای موازی پیش برود؛ بهگونهای که جنبههای عملی پایان دادن به جنگ در یک مسیر مورد بررسی قرار گیرد درحالیکه موضوعات گستردهتر در مسیر دیگری پوشش داده شود. به خاطر داشته باشید در تاریخ 11 آوریل 2024، لوکاشنکو، واسطه اولیه مذاکرات صلح روسیه و اوکراین، خواستار بازگشت به پیشنویس معاهده بهار 2022 شد. او در گفتوگو با پوتین در کرملین گفت: «این یک موضع معقول است. این یک موقعیت قابل قبول برای اوکراین نیز بود. آنها با این موضع موافقت کردند.» پوتین پاسخ داد: «البته که آنها موافقت کرده بودند.» اما در واقع، روسها و اوکراینیها هرگز به یک متن توافق نهایی نرسیدند. اما آنها در این مسیر فراتر از آنچه قبلاً تصور شده بود، پیش رفتند و به یک چارچوب فراگیر برای توافق احتمالی رسیدند. پس از گذشت دو سال و کشتار زیاد، همه این داستانها ممکن است دیگر اهمیتی نداشته باشند. اما در هر صورت این داستان، یادآور این واقعیت است که پوتین و زلنسکی مایل بودند برای پایان دادن به جنگ، امتیازهای فوقالعادهای را در نظر بگیرند. بنابراین، اگر زمانی کییف و مسکو به میز مذاکره بازگردند، خواهند دید که روی میز مذاکره ایدههای زیادی وجود دارد که میتوانند در ایجاد صلح پایدار مفید واقع شوند. کانال عصر ایران در تلگرام