Web Analytics Made Easy - Statcounter

رهبر معظم انقلاب در سخنرانی ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ گفتند که در مذاکرات هسته‌ای دولت آقای روحانی به برخی تذکرات ایشان عمل نشد و همین مسئله مشکلاتی را امروز پیشِ‌پای ایران نهاده است؛ سندی کمتر دیده شده از این مذاکرات به خوبی سخنان رهبری را تایید می کند.

به گزارش قدس آنلاین، از سال ۸۱که ماجرای هسته‌ای ایران آغاز شد صورت مسئله به این شکل بود: آمریکا و چند کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) و برخی دیگر از قدرت‌های هسته‌ای اساساً علاقه‌ای نداشتند که ایران به جمع دارندگان این فناوری راهبردی و بسیار تأثیرگذار در آینده جهان بپیوندد؛ آنها می‌دانستند که نفت و به‌طور کلی انرژی‌های فسیلی در آینده نه‌چندان دور تمام خواهد شد و یا آن‌قدر سهمش از بازار انرژی کم می‌شود که نبض تکنولوژی و پیشرفت و اداره جهان به دست دارندگان صنعت کامل تولید انرژی هسته‌ای خواهد افتاد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
بنابراین با این عبارت که ایران نه به‌دنبال انرژی هسته‌ای، بلکه در پی تولید سلاح هسته‌ای است، تلاش کردند اجماعی در سطح جهانی ایجاد و ایران را از داشتن این مهم محروم کنند. چند کشور اروپایی و به‌ویژه آمریکای سرمست از پیروزی اولیه در افغانستان و اشغال عراق، دندان‌های تیز به ایران نشان می‌دادند و با بهانه قرار دادن مسائلی مانند پیدا شدن ردپایی از غنای بالای ۶۰ درصد در برخی سانتریفیوژها ـ که بعداً‌ برای همه و از جمله آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ثابت شد منشأ آن خارجی بوده است و ربطی به غنی‌سازی ایران ندارد ـ ریاکارانه تأکید می‌کردند که مشکلی با «استفاده» ایران از انرژی هسته‌ای ندارند اما از آنجا که به ایران اعتماد ندارند(!) لذا باید جمهوری اسلامی «تضمین عینی» (Objective Guarantee) بدهد که به‌سمت سلاح هسته‌ای نخواهد رفت! لفظ تضمین عینی آن‌چنان که از مکتوبات مسئولان ایرانی و طرفهای غربی در حوزه هسته‌ای هم پیداست، تقریباً پرکاربردترین کلیدواژه آمریکا و سه کشور اروپایی در مذاکرات بود؛ کلیدواژه‌ای که صورت چندان زشتی هم ندارد، امّا آنجا که از معنای آن پرس‌وجو می‌شد، آمریکایی‌ها و این سه کشور اروپایی تأکید می‌کردند "منظورمان از تضمین عینی چیزی غیر از نابود کردن تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای ایران نمی‌تواند باشد"! یعنی آمریکا که تنها کشور استفاده‌کننده از سلاح هسته‌ای در دنیاست و ۳ کشور اروپایی که خود دارنده سلاح هسته‌ای بودند و در همان حین که موضوع ایران را بر سر دست گرفته و تبلیغات سنگین راه انداخته بودند به رسوایی تولید سلاح هسته‌ای در رژیم صهیونیستی اعتنایی نکردند، به کشوری همچون ایران می‌گفتند "فقط یک تضمین برای نرفتن شما به‌سمت سلاح هسته‌ای هست و آن برچیدن کامل تأسیسات است"! بر این اساس چالش جدی میان ایران و نامبردگان شکل گرفت؛ ایران که ابتدا حتی برای اعتمادسازی، کل فرآیند غنی‌سازی خود و حتی ساخت قطعات سانتریفیوژها را هم تعلیق کرده بود، بعد از مواجه شدن با بدقولی طرفهای اروپایی تأکید کرد که غنی‌سازی مهمترین و حساس‌ترین بخش انرژی هسته‌ای است و ایران حق خود را در این زمینه بر اساس NPT اعمال خواهد کرد. اما طرف مقابل مصرّ بود که ایران از چنین مسئله‌ای چشم بپوشد و غنی‌سازی را رها کند؛ بنابراین «نبرد اراده‌ها»ی سنگینی میان ایران و طرف غربی به‌مدت دست‌کم ۸ سال شکل گرفت. طرف غربی با محوریت آمریکا به‌سمت تحکّم و صدور قطعنامه‌های پی‌درپی علیه ایران و تحریم رفت. تأکید محوری این قطعنامه‌ها این بود که «ایران باید از غنی‌سازی دست شوید و آن را متوقف کند» و سپس بر سر میز مذاکره بنشیند! امّا ایران که یک بار از این سوراخ گزیده شده و نهایتاً از اروپایی‌ها در سال ۸۴ شنیده بود که پایان این بازی چیزی غیر از دست کشیدن از غنی‌سازی و برچیدن تأسیسات آن نیست، تأکید می‌کرد که غنی‌سازی را متوقف نمی‌کند امّا درباره موضوع هسته‌ای هیچ‌وقت میز مذاکره را ترک نکرده است. در این «بازی بزدل» (Game of Chicken) برخی کشورهای غربی امید داشتند که تحریم‌ها هم سرعت رشد فناوری هسته‌ای ایران را متوقف کند و هم ایران را وادار به تبعیت کند؛ اما این کشمکش و نبرد اراده‌ها کم‌کم به‌نفع ایران پیش می‌رفت، معادله ساده بود؛ سرعت رشد فناوری هسته‌ای ایران (تعداد سانتریفیوژها، حجم مواد انباشت‌شده، مدل سانتریفیوژها) بسیار بیشتر از سرعت تأثیرگذاری تحریم‌ها بود؛ لذا طرف غربی کم‌کم مجبور به عقب‌نشینی شد؛ در گام اول، همان دولت بوش که تأکید می‌کرد بدون توقف غنی‌سازی توسط ایران در هیچ مذاکره‌ای با جمهوری اسلامی شرکت نمی‌کند، دست از پا درازتر، ویلیام برنز رئیس فعلی سیا و از مسئولان ارشد وزارت خارجه وقت را به مذاکرات ۱+۵ با ایران فرستاد، و بعدها جان کری نوشت که ایده غنی‌سازی صفر در ایران را هم همین دولت نهایتاً درون خود پذیرفت که باید کنار بگذارد! این روند در دولت اوباما تقویت شد؛ استیصال ناشی از بی‌نتیجه بودن فشار بر ایران برای توقف فناوری هسته‌ای، به‌ویژه آن زمان که با دستیابی ایران به غنی‌سازی ۲۰ درصد تکمیل شد، اوباما را بر آن داشت با نامه‌نگاری‌ها و درخواست‌ها و مصالحه‌های متعدد از ایران تقاضای گفتگوی دوجانبه کند، امّا ایران و مشخصاً رهبر معظم انقلاب تأکید می‌کرد که اولاً ایران بنایی بر رفتن به‌سمت سلاح هسته‌ای ندارد چون آن را شرعاً حرام می‌داند؛ ثانیاً ایران از حق مردم خود برای بهره‌مندی از انرژی هسته‌ای و الزامات آن یعنی تولید سوخت هسته‌ای چشم‌پوشی نمی‌کند، ثالثاً همه تحریم‌های آمریکا و طرف غربی را نامشروع و ظالمانه می‌داند و باید برداشته شود و رابعاً ایران علی‌رغم تأکید بر حق خود برای تولید سوخت هسته‌ای، اما با قوانین بین‌المللی در زمینه شفافیت و نرفتن به‌سمت سلاح هسته‌ای مشکلی ندارد و حاضر است برای مدت کوتاهی در این زمینه گام‌هایی غیر از توقف غنی‌سازی بردارد و بهانه را از دست دشمنان و تبلیغات آنها بگیرد. در این راستا و با اصرار و الحاح‌ فراوان دولت آمریکا و وعده‌های آنان، علاوه بر روال معمول گفتگوهای ۱+۵، رهبر معظم انقلاب با اصرار وزیر امور خارجه وقت دولت احمدی‌نژاد در سالهای ۹۰ و ۹۱ و ۹۲، یعنی آقای علی‌اکبر صالحی، مجوز مذاکرات محدود و هدفمند دوجانبه با آمریکایی‌ها را هم صادر کردند. تأکید رهبر  معظم انقلاب بر مبنای چالش‌های اصلی ایران و طرف مقابل این بود که "اولاً غنی‌سازی خط قرمز ماست و باید در ایران انجام شود؛ و ثانیاً  تحریم‌های طرف مقابل باید برداشته شود". مباحث و مذاکرات و پیامهای ردوبدل‌شده بسیاری در این زمینه انجام شد که ذکر همه جزییات آن از حوصله این متن خارج است، امّا یک مسئله مهم آنکه نهایتاً قبل از شروع هرگونه اقدام خاص توسط دولت آقای روحانی و شخص آقای ظریف، طرف آمریکایی دو مسئله را در بیانیه خود در مذاکرات محرمانه رسماً اعلام  کرد؛ اول اینکه برای نخستین بار تأکید کرد که از خط قرمز خود مبنی بر غنی‌سازی صفر توسط ایران عدول کرده و پذیرفته است که ایران باید غنی‌سازی داشته باشد، و ثانیاً اعلام کرد که در توافق نهایی با ایران همه تحریم‌های هسته‌ای «یک‌جانبه» و «چندجانبه» را بر خواهد داشت. آنها همچنین مجبور شدند که اعلام کنند در طول توافق اولیه تا توافق نهایی که بعدها به توافق ژنو و برجام معروف شدند، هیچ تحریم بیشتری وضع نکنند (No more sanctions) و برخی از تحریم‌های پیشین را هم در این مدت به حالت تعلیق درآورند تا آنکه نهایتاً همه برچیده شوند. غرض اینکه، بخشی از چارچوب اصلی آنچه ایران می‌خواست، یعنی اعلام پذیرش غنی‌سازی در ایران و همچنین برداشتن کامل تحریم‌های هسته‌ای به‌عنوان بخشی از توافق نهایی، پیش از آغاز اقدامات دولت آقای روحانی و شخص ظریف در مذاکرات هسته‌ای توسط دولت آمریکا اعلام شده بود؛ این موضوع مشخصاً در کتاب خاطرات آقای ظریف و دوستانش (راز سر به مهر) آمده است. در پیوست ششم جلد اول مجموعه ۶جلدی راز سر به مهر، بیانیه ویلیام برنز مسئول اصلی آمریکایی در مذاکرات محرمانه که در مسقط ۳ ایراد شده است، به این موارد رسماً اشاره شده است.
بخشی از سخنان برنز در مذاکرات محرمانه مسقط۳؛ او در سخنان خود اذعان می‌کند که توافق هسته‌ای حتماً واجد غنی‌سازی برای ایران خواهد بود و تحریم‌های یکجانبه و چندجانبه برداشته می‌شود زیر بار رفتن آمریکا درباره مسئله مهمی مانند غنی‌سازی در ایران امر ساده‌ای نبود و ایران دست‌کم ۸ سال برای آن جنگیده بود و فشارهایی را متحمل شده بود؛ شهید شهریاری و همکارانش با دستیابی به فناوری غنی‌سازی ۲۰ درصد یکی از مهمترین نقش‌ها را در این زمینه ایفا کرده بودند و رهبر انقلاب با سیاست‌گذاری درست خود آمریکا را از مهمترین خط قرمزش به عقب رانده و اوباما را مجبور کرده بود در نامه‌ها و پیامهایش تأکید کند که تحریم‌ها را هم کامل برمی‌دارد؛ بنابراین آنچه برای دولت آقای روحانی و شخص جناب ظریف باقی می‌ماند محکم کردن همین مسئله، پیشروی درباره برخی حقوق دیگر کشور و دقت‌نظر در جزییات بود تا اولاً ایران از حق هسته‌ای خود در غنی‌سازی و تحقیق و توسعه و... محروم نشود و ثانیاً تحریم‌ها هم به‌طور کامل برداشته شود! صفحه دوم بیانیه شفاهی برنز در مذاکرات محرمانه هسته‌ای (مسقط۳) مع‌الاسف علی‌رغم تمام حماسه‌سرایی‌های بعضاً برخورنده‌ای که نویسنده کتاب خاطرات ظریف انجام داده و او را تا سطح رستم بالا برده است، امّا آنچه در عمل اتفاق نیفتاد همین بود؛ یعنی عملاً تیم مذاکراتی ایران علی‌رغم زحماتش امّا در مباحثی مانند تحقیق و توسعه و شفافیت و... تکالیف بیش از حد و نالازمی بر خود تحمیل کرد و از سوی دیگر در مسئله تحریم‌ها به‌نوعی رایزنی کرد و متن نوشت که عملاً هیچ تحریمی که در واقعیت لغو نشد هیچ، بلکه سنگین‌ترین تحریم‌های تاریخ بشریّت علیه یک ملت هم وضع شد؛ و نکته مهم در این میان آن‌که آمریکا برای این بدعهدی هزینه خاصی هم نداد! علت‌های مختلفی را می‌توان برای این بی‌دقتی‌ها و اشتباه راهبردی در تیم مذاکراتی دولت آقای روحانی فهرست کرد؛ امّا در این میان عدم واقع‌گرایی و نوعی مقهوریت ذهنی مقابل طرف آمریکایی بخشی از اساسی‌ترین مؤلفه‌هاست؛ کسی که کتاب آقای ظریف و برخی دوستانش مانند عراقچی و تخت‌روانچی و صالحی را بخواند کاملاً این حس را متوجه می‌شود؛ امّا حتی اگر این احساس را هم حساب نکنیم، برخی متون و سندهای مندرج در همین کتاب آقای ظریف گواهی روشن بر این اختلال راهبردی در محاسبات ایشان است. آقای ظریف در بخش پیوست‌های جلد یک همین کتاب راز سر به مهر، طرح هسته‌ای خود را هم که پس از پیروزی آقای روحانی در انتخابات ۹۲ نوشته و آن را به رئیس‌جمهور منتخب وقت ارائه کرده آورده است؛ جالب اینکه او در بخشی از این طرح خود که به گام‌های لازم دو طرف (ایران و ۱+۵) برای رسیدن به توافق هسته‌ای نهایی اشاره دارد، آورده است که ایران باید در مرحله سوم از مذاکرات و توافقات، قطعنامه‌های شورای امنیت را اجرا کند! منظور مرکزی از اجرای قطعنامه‌ها چیست؟ همان تعلیق غنی‌سازی در ایران، حداقل برای یک مدت معین! که البته همچنان که به آن اشاره شد، پیشتر ایران این مسئله را تجربه و درک کرده بود که در صورت آغاز این بازی، طرف مقابل جز به توقف دائم غنی‌سازی رضایت نخواهد داد، یعنی روز از نو و روزی از نو!
طرح هسته‌ای که ظریف برای روحانی نوشته بود! او می‌گوید در مرحله سوم ایران قطعنامه‌ها را اجرا کند؛ هسته‌ مرکزی قطعنامه‌ها تعلیق غنی‌سازی در ایران است! درواقع آقای ظریف در تابستان ۹۲ طرحی نوشته قصد داشت ایران را به‌سمت تأمین خواسته‌ای از طرف آمریکایی ببرد که حدود دو سال پیش از آن آمریکایی‌ها جسته و گریخته در پیامهایشان به دست‌کشیدن از آن اذعان کرده‌ بودند و جان کری هم می‌گوید حتی از دولت بوش هم به این نتیجه رسیده بودند که نباید به آن چشم بدوزند! احتمالاً آقای ظریف و دوستانش احتجاج کنند که "این صرفاً برای گام سوم بود و ما معتقد بودیم در گام‌های بعدی باید امکان غنی‌سازی در کشور فراهم شود"؛ امّا مسئله همین‌جاست که طرف مقابل به‌واسطه‌ ایستادگی ایران این موضوع را از دستور کار خارج کرده بود، اما جناب ظریف تصورات دیگری داشت. این اختلال راهبردی در محاسبات، این عدم واقع‌گرایی در مناسبات بین‌الملل، این مقهوریت ذهنی در برابر دشمن، و عدم درک درست از معادلات فی‌مابین کار را به جایی رساند که تیم آقای روحانی و ظریف نه‌تنها نتوانست همان دستاوردی را که در سال ۹۲ به آن دست پیدا شده بود حفظ کند، بلکه با بدعملی عجیب در مذاکرات، بخش مهمی از آن را به قهقرا برد و بخشی از مشکلات امروز در مذاکرات را پایه‌گذاری کرد. انتهای پیام منبع: تسنیم

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: مذاکرات هسته ای ظریف حسن روحانی رهبر معظم انقلاب مذاکرات محرمانه سمت سلاح هسته ای غنی سازی در ایران دولت آقای روحانی آقای روحانی انرژی هسته ای هسته ای ایران کشور اروپایی معظم انقلاب قطعنامه ها طرف مقابل آقای ظریف تحریم ها طرف غربی ا ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۰۰۹۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر طوفان نمی‌شد + اسناد محرمانه

 پس از اینکه طوفان شن و سایر مشکلات منجر به توقف عملیات شد، دو هلیکوپتر با هم برخورد کرده و منفجر شدند که منجر به کشته شدن هشت سرباز در داخل ایران شد. این عملیات که مدت‌ها برنامه‌ریزی شده بود، به‌طور شگفت‌انگیزی مورد بحث شدید صاحب نظران قرار گرفت و تا حدودی به استعفای سایروس ونس وزیر امور خارجه امریکا منجر شد.

همچنان اختلاف نظر‌های گسترده‌ای در مورد موفقیت این طرح وجود دارد. به همین منظور هیأتی متشکل از فرماندهان خبره نظامی آمریکایی مسئولیت بررسی اشکالات احتمالی در سطح برنامه‌ریزی و اجرای عملیات و بررسی علل عدم موفقیت آن را به عهده گرفتند. این گزارش که به واسطه انتصاب به رئیس هیأت تحقیق و تفحص جمیز هاووی، به «گزارش هالووی» هم مشهور شده سال‌ها در رده‌بندی محرمانه قرار داشت و اخیراً تحت قانون آزادی اطلاعات در دسترس همگان قرار گرفته است.

این گزارش جنبه‌های فنی عملیات را تحلیل کرده و در نهایت کمبود‌های اجرایی و لزوم افزایش قابلیت‌های عملیات ویژه نیرو‌های آمریکایی را مورد تاکید قرار می‌دهد. این اسناد مفصل برای نخستین‌بار از طریق سایت آرشیو امنیت ملی آمریکا در اختیار همگان قرار گرفته و مرکز اسناد انقلاب اسلامی گزارشی از مجموعه این تحقیقات که در حجمی بالغ بر ۱۷۰ صفحه گردآوری شده بود را ارائه می‌کند.

ژنرال جمیز هالووی رئیس هیات تحقیق و تفحص در ابتدای این گزارش، هدف از ارائه بررسی‌ها را این چنین روایت کرده است:
«ضروری است که هدف این گزارش به وضوح درک شود. این یک نقد حرفه‌ای از عملیات رهایی گروگان‌های زندانی در ایران خطاب به رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا است. این گزارش را نباید یک خلاصه عملیات یا یک گزارش سفید که مسئول بررسی بحران گروگان‌گیری در سفارت امریکاست در نظر گرفت. بلکه این یک گزارش تخصصی و بسیار جزئی‌نگر درباره رویداد عملیات پنجه عقاب است. به جز مواردی که به سازمان سیا مرتبط می‌شود، این گزارش صرفاً معطوف به اظهار نظر درباره اعمال و مواضع وزارت دفاع است. در این گزارش هیچ تلاشی برای اظهارنظر درباره اتفاقاتی که منجر به تصرف سفارت آمریکا در تهران گشت، نشده است. همچنین وضعیت سیاست بین‌الملل، یا تلاش‌ها و مذاکراتی که برای آزادسازی امن گروگان‌های آمریکایی انجام می‌شود اصلا مورد توجه قرار نگرفته است.

به همین دلیل این گزارش به واسطه ذات و ماهیت محدود موضوع آن، باید بسیار انتقادی‌تر از گزارش‌هایی تهیه شود که به موضوعات گسترده‌تری در سطح امنیت ملی می‌پردازد. اما به دلیل اهمیت و لزوم درج نکات کاربردی، چنین گزارشی نباید به موضوعات مرتبط هم بی‌توجه باشد. به همین دلیل تعدادی از مسائل مورد تجزیه و تحلیل که به عنوان هیچ تاثیری در موفقیت یا شکست ماموریت واقعی ارزیابی نداشته‌اند نیز در این گزارش گنجانده شده است. چرا که ممکن است این عوامل در آینده بر برخی از عملیات‌های ویژه که تحت شرایط مختلف انجام می‌شوند، کاربرد داشته و اثرگذار باشند.

علاوه بر این، باید توجه داشت که بسیاری از ویژگی‌های مهم بحث‌های موجود در تجزیه و تحلیل، محصول آینده‌نگری است. به عنوان مثال، طبق شواهد آماری در دسترس برای برنامه‌ریزان این عملیات، ممکن است قانع‌کننده بوده باشد که هشت هلیکوپتر بهترین ترکیب بین امنیت عملیات و حداکثر تجهیزات مورد نیاز بوده است، اما تحقیقات پس از واقعیت عملاً موظف به جمع‌آوری داده‌های تازه است که نشان می‌دهد چرا تعداد هشت هلیکوپتر بسیار کم بوده است.

اعضای گروه بررسی به اتفاق آرا معتقدیم که موضوعات مورد بررسی در تحلیل‌ها نگرانی‌های معتبری بود و ما معتقدیم که بحث کامل این موضوعات برای ارائه منطق نتیجه‌گیری و حمایت از توصیه‌های انجام شده در این عملیات ضروری بود.

 همزمان همه اعضای هیأت تحقیق و تفحص معتقدیم که لحن انتقادی این گزارش نباید به انتقاد از رشادت‌های سربازان حاضر در این عملیات منجر شود. ما حتی یک برگ سند یا کوچکترین نشانه‌ای از کوتاهی، ناتوانی یا عدم کفایت آنها در اجرای این عملیات مشاهده نکردیم.»

معرفی اعضاء هیأت تحقیق و تفحص
رئیس هیأت: جِیْمز لِموئِل هالُوِیْ سوم (James L. Holloway III) (۲۳ فوریه ۱۹۲۲ - ۲۶ نوامبر ۲۰۱۹)
ژنرال هالوِی، خلبان نیروی هوایی آمریکا که پس ۳۶ سال خدمت در سال ۱۹۷۸ بازنشسته شد. او سابقه شرکت در جنگ جهانی دوم، جنگ کره و ویتنام را در کارنامه خود داشت. فعالیت‌های موفق او در ریاست عملیات‌های مهم هوانوردی و ریاست چند عملیات مشترک ارتش زمینه خوبی برای آشنایی و تسلط بر سطوح مختلف مدیریت و اجرا چنین عملیات‌هایی داده بود. وی از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ به عنوان رئیس عملیات دریایی (فرمانده نیروی دریایی) خدمت کرد. پس از بازنشستگی از نیروی دریایی، هالووی از سال ۱۹۸۰-۱۹۹۸ به عنوان رئیس بنیاد تاریخی نیروی دریایی خدمت کرد و ده سال دیگر به عنوان رئیس آن تا زمان بازنشستگی وی در سال ۲۰۰۸ و زمانی که رئیس دعوتی موسسه شد، خدمت کرد. او نویسنده کتاب «ناو‌های هواپیمابر در جنگ: یک گذشته‌نگر شخصی کره، ویتنام و تقابل با اتحاد جماهیر شوروی» بود که در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات انستیتوی نیروی دریایی منتشر شد.

اعضای هیأت
ژنرال ساموئل ویلسون: ژنرال ساموئل ویلسون سرباز ارتش ایالات متحده، و افسر پیاده نظام هوابرد بود که با پیشینه نیرو‌های ویژه و تکاور تجربه رزمی با دفتر خدمات استراتژیک جنگ جهانی دوم و عملیات ویژه در چین-برمه-هند داشته است. پیشینه اطلاعاتی ناشی از وظایف وی به عنوان معاون مدیر اطلاعات مرکزی DCI از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ و مدیر آژانس اطلاعات دفاعی آژانس اطلاعات دفاعی DIA از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۷ بوده است.

ژنرال لروی مانور: ژنرال مانور در سال ۱۹۷۸ پس از ۳۶ سال خدمت فعال که شامل چندین مأموریت فرماندهی و ستادی مربوط به عملیات ویژه و تجربه رزمی در جنگ جهانی دوم و ویتنام بود، بازنشسته شد. او آموزش تمام نیرو‌های عملیات ویژه USAF و فرماندهی گروه ضربت مشترک را برای نجات اسیران جنگی از اردوگاه اسیران جنگی سون تای در نزدیکی هانوی در ویتنام شمالی در ۲۹-۲۱ نوامبر ۱۹۷۶ را در کارنامه داشت. ژنرال مانور در آخرین پست وظیفه فعال خود به عنوان رئیس ستاد فرماندهی اقیانوس آرام، به طور فعال برنامه‌های فرماندهی را برای مبارزه با تروریسم توسعه داد و بر نقش کارکنان در تمرینات ضد تروریستی نظارت داشت.

سرلشکر جیمز اسمیت: سرلشکر اسمیت بیش از ۳۷ سال در ارتش خدمت کرد و در سه جنگ با تأکید ویژه بر عملیات فرماندهی و آموزش سواره‌نظام زرهی و واحد‌های هوانوردی به عنوان یک خلبان ارشد، فرماندهی مرکز هوانوردی ارتش در فورت نوکر آلاباما را بر عهده داشت او در این مسئولیت دکترین هوانوردی دفاعی را توسعه داد. سرلشکر اسمیت در حال حاضر مدیر آموزش ارتش و معاون رئیس ستاد برای بخش عملیات ارتش است.

جمع‌بندی نهایی گزارش
پس از بررسی‌های به عمل آمده در بخش‌های مختلف از طراحی تا اجرای عملیات پنجه عقاب، نتیجه بررسی‌های هیئت تحقیق و تفحص به شرح زیر ارائه می‌گردد:
مفهوم عملیات پنجه عقاب یک اقدام کوچک، معتبر و منطبق با اهداف سیاست ملی بود و بهترین شانس را برای زنده بیرون بردن گروگان‌ها و کمترین خطر را برای شروع جنگ با ایران ارائه می‌داد. تلاش آشکارتر احتمالاً منجر به کشته شدن گروگان‌ها قبل از دستیابی به آنها می‌شد. این عملیات بهترین شانس را برای زنده کردن گروگان‌ها و کمترین خطر شروع جنگ با ایران را به همراه داشت. عملیات آشکار می‌توانست واکنش خصمانه اولیه را به همراه داشته باشد که احتمالاً منجر به تلفات گسترده ایرانیان می‌شد و به ادعا‌های احتمالی ایران اعتبار می‌دهد که تلاش برای نجات یک اقدام جنگی بوده است. برعکس، یک عملیات کوچک با تلفات محدود که اساساً با هدف آزادسازی گروگان‌ها انجام می‌شد، بهتر بود و شواهد از این ادعا حمایت می‌کرد که این یک عملیات نجات بود نه یک حمله تنبیهی.
این عملیات امکان‌پذیر بود و احتمالاً در زمان آغاز مأموریت، نتیجه را با بهترین شانس موفقیت نشان می‌داد. علیرغم تمام پیچیدگی‌ها، مشکلات ذاتی و عملکرد انسانی و تجهیزاتی مورد نیاز، هیأت تحقیق و تفحص به اتفاق آرا به این نتیجه رسید که ریسک‌های اجرایی عملیات قابل مدیریت بودند و احتمال موفقیت بالا بود. در این شرایط تصمیم برای اجرا موجه بود. طراحی عملیات برای بخش اجرا نشده این مأموریت کاملاً تصور شده بود و ماموریت قادر به اجرای موفقیت‌آمیز بود. به نظر می‌رسید بر اساس مقایسه با قابلیت‌های نیرو‌های عملیاتی کشور‌های دیگر، مراحل گزینش، تمرین و تجهیز زمینه‌های عملیات نجات بسیار خوب و مطلوب انجام شده بود.

کمیته تحقیقات به این نتیجه رسید که به صورت عملیاتی غیرممکن بود که دقیقا بر تمام جنبه‌های اجرایی عملیات، پیش از اقدام نهایی تسلط پیدا کنیم و میزان پیروزی نهایی را تخمین بزنیم. در طول عملیات، اجتناب‌ناپذیر بودن اقدامات واکنشی از سوی ایران تبدیل به مهم‌ترین فاکتور در تصمیم‌گیری شده بود. نوع عملیات و سطح غیرقابل پیش‌بینی متغیر‌ها در آن باعث پیچیدگی‌های خاصی در مطالعه احتمالات و گمانه‌زنی‌ها پیرامون نتیجه عملیات بوده است.

باید در نظر داشت که این ماموریت بسیار پرخطر بوده چرا که در اجرای وظایف و مسئولیت‌ها سطحی بالاتر از توان معمول انسانی و تجهیزات رایج لحاظ شده است. به همین دلیل حاشیه ریسک و اشتباهات انسانی بسیار اندک تخمین زده شده بود و فضای اندکی برای بداقبالی یا شوربختی‌های رایج در چنین اقداماتی تعیین شده بود.

افزون بر این، تخمین‌های احتمالی برای کاهش ریسک‌های بالا را می‌توان به عنوان بخشی از همین مخاطرات در نظر گرفت. برای مثال مرکز فرماندهی تخمین زده بود که افزایش تعداد هلی‌کوپتر‌ها و نفرات برای بالابردن شانس موفقیت عملیات، خود منجر به بروز مخاطرات امنیت عملیات خواهد شد. یا تاخیر در بالابردن توان اجرایی نیرو‌های عملیات خود باعث مشکلات دیگری می‌شود.

اولین امکان واقع‌بینانه برای انجام موفق این عملیات در آزادسازی گروگان‌ها در پایان ماه مارچ (۱۱ فروردین ۱۳۵۸) به دست می‌آمد. تصمیم نهایی درباره توانمندی اجرای این عملیات پس از اتمام دوره‌های تمرینی سخت و فشرده در غرب آمریکا گرفته شد. بدون در نظر گرفتن چند احتمال درباره قطع وسایل ارتباطی، به طور کل تمام وسایل اصلی اجرای عملیات اعم از هلیکوپتر و هواپیما و تجهیزات دیگر از ۴ نوامبر ۱۹۷۹ (۱۳ آبان ۱۳۵۸) در دسترس بوده است.

عملیات نجات به غافلگیر کردن گروگان‌ها در محوطه سفارت قبل از آسیب رساندن به آنها بستگی داشت. اگر این غافلگیری محقق نمی‌شد، مأموریت با شکست مواجه می‌شد - یا لغو می‌شد یا با احتمال زیاد گروگان‌ها حذف یا اعدام می‌شدند. هیئت تحقیق و تفحص تمایلی به انتقاد حتی سازنده از استاندارد‌های مخاطرات عملیاتی به دلیل سختگیری بیش از حد ندارد، زیرا حفاظت از امنیت اطلاعات تا پس از خروج هواپیما از ایران با موفقیت انجام شد. با این وجود، در طول مراحل برنامه‌ریزی و اجرا، به دلیل ریسک عملیاتی تصمیماتی که گرفته شد هیأت تحقیق معتقد است می‌توانست به شیوه‌ای بهتر و متفاوت انجام شود.

طرح دقیق‌تر در اوایل تشکیل ستاد مشترک عملیات و با مسئولیت‌های مشخصی تدوین شد. فرماندهی و کنترل در رده‌های بالا عالی بود، اما در سطوح متوسط ضعیف‌تر و شکننده‌تر شد. ترتیبات فرماندهی و کنترل در رده‌های بالاتر از کمیته مجازات آمریکا تا رئیس ستاد مشترک تا فرمانده نیرو‌های دفاعی ایده‌آل بود. علاوه بر این، روابط فرماندهی زنجیره عملیاتی کمتر تعریف شده بود و به خوبی درک نشد. چندین نمونه از کاستی‌ها در سازمان در مراحل آماده‌سازی و اجرا مشخص شده است. هیچ‌کس به جز ستاد فرماندهی عملیات مشترک مسئولیت کلی هلی‌کوپتر‌ها و خلبانان را در طول دوره آموزشی بسیار سخت آنها نداشته است. به نظر می‌رسد برای فرماندهانی که تعیین شدند مقررات ناکافی برای شناسایی در شرایط تاریکی و طوفان شن در کویر وجود داشته است. به وضوح برای سایر اعضای نیرو تعریف شده است.

برنامه‌ریزی‌ها کاملا دقیق و بدون نقص انجام شد ولی تعداد هلی‌کوپتر‌های پشتیبان و پیش‌بینی آب و هوا به صورت دقیق انجام نشده بود.

تعداد بیشتر هلی‌کوپتر اعزامی می‌توانست وضعیت نیرو‌های فعال را تقویت کند. همچنین استفاده از هلی‌کوپتر‌های RH-۵۳D می‌توانست بدون ایجاد مشکل خاصی ریسک‌های عملیات را به طور مشهود پایین بیاورد. استفاده از هواپیما‌های C-۱۳۰ به عنوان راهبر هلی‌کوپتر‌های RH-۵۳D به صحرا می‌توانست سطح عدم موفقیت این ماموریت خاص را کاهش دهد. اگر از مسیریاب‌های C-۱۳۰ استفاده می‌شد این امکان وجود داشت که بدون احتیاج به سوخت‌گیری ماموریت را به سرانجام برساند.

تمامی مراحل آماده‌سازی برای اجرای عملیات بدون هیچ مشکلی طراحی شده بود به جز تمرین کافی و همه‌جانبه برای تمامی نیرو‌ها که انجام نشده بود.
ملاحظات مربوط به ریسک عملیات، مخالف چنین تمرینی بود و در حالی که گروه بازبینی، گرد هم آوردن همه نیرو‌ها در سایت آموزشی غرب آمریکا را همراه با مخاطراتی تشخیص داده بود، به نظر می‌رسد که مزایای تمرین همه بخش‌های فعال در کنار هم، نسبت به معایب احتمالی امنیتی آن ارزش داشت. یعنی اگر تیم تصمیم‌گیرنده ریسک‌های امنیتی احتمالی را به جان می‌خرید تا تیم عملیاتی در کنار هم در غرب آمریکا تمرین کنند احتمال موفقیت کار بسیار بیشتر می‌شد. به دو دلیل: (۱) اگر تمرین به صورت یکپارچه و هماهنگ انجام شود، آشنایی فرماندهان هر بخش با یکدیگر می‌توانست منجر به هماهنگی و موفقیت بیشتر شود. (۲) تمرین همزمان و کامل هواپیماها، هلی‌کوپترها، کماندو‌ها و خودرو‌ها در محیط پر خاک و طوفان و تاریک غرب آمریکا می‌توانست توانمندی و آمادگی اعضا را برای موفقیت به نتیجه برساند.

عدم توجه به این ملاحظات منجر به عدم موفقیت عملیات شده است: سطح غیرقابل پیش‌بینی عدم هماهنگی عملیاتی بین هلی‌کوپتر‌ها و کاهش شدید میزان دید برای هواپیماها.

در واقع اگر گردوغبار شدید و طوفان شن برای هواپیما‌ها رخ نمی‌داد و هلی‌کوپتر شماره ۵ می‌توانست به صحرای طبس برسد یا یک هلی‌کوپتر اضافه‌تر ارسال می‌شد، قطعا شش فروند هلی‌کوپتر می‌توانست علی‌رغم حجم شن و گردوغبار در هوا به ماموریت خود خاتمه دهد.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • نگاهی به تمام جنجال‌های کریمی قدوسی | گاف تاریخی نماینده مشهد چه بود؟
  • خبر احتمال مذاکرات هسته ای،قیمت دلار را در بازار تهران ریخت
  • درخواست کریمی قدوسی از دولت افغانستان برای بررسی رگ و ریشه اش /سخنگوی سپاه ادعای جنجالی را تکذیب کرد /گاف تاریخی نماینده مشهد چه بود؟
  • پناه عجیب اریک تن هاخ به تاریخ؛ وقتی تیم‌سازی مفهومش را از دست می‌دهد
  • یکپارچه سازی هوش مصنوعی اوپن ای آی و گوگل در آیفون‌های جدید
  • ظریف، همچون بند زدن برگ گل! | چینی‌بندزن! یه دل شکسته رو هم بند می‌زنی؟
  • تهدید به بازنگری در دکترین هسته‌ای؛ آیا امیدی برای توافق باقی مانده؟
  • کریمی قدوسی و ادعای سلاح هسته ای!
  • اگر طوفان نمی‌شد + اسناد محرمانه
  • کنایه رییس دفتر رئیس جمهور سابق به آمارهای رییسی (فیلم)