هنرمندان ۱۴ استان فرش دستباف قم میبافند
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۴۹۵۸۷
رضا محمدی در چهارصد و شانزدهمین روز پنجشنبه در نشست بنیاد قمپژوهی با موضوع خاندان شناسی؛ نقش خاندان محمدی در فرش قم در موسسه طلوع مهر قم، افزود: امروزه به دلیل مشکلات اقتصادی، تورم و تحریم های ظالمانه بخش زیادی از بازار این کالای ارزشمند کاهش یافته است.
وی به معرفی فعالیت خود در عرصه فرش پرداخت و گفت: پدرم محمد محمدی کلاه نمدی می فروخت و آن زمان در سرای بلیطی ها ۲۵ نفر کارگر داشت و تا حدی در مورد پشم و خامه کار می کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: از سال ۳۴شمسی که من مشغول کار شدم تا سال ۴۰ با مصطفی قریشی کار کردم و سپس قاسم دخیلی بعد حاج آقا نحوی، حاج حسن معصومی و چند نفر از تهران با حاج آقا مصطفی شریک شد که در این زمان کار اوج گرفت و در حد منشیگری و کارهای جانبی دیگر کارهای اینها را انجام می دادیم و از سال ۱۳۴۰ به بعد با آقای نحوی کار کردیم و از آن سال یکی دو روز در هفته برای این کار به تهران می رفتم. و چون تهران کار بسیار وسیع تر بود باعث شد نگاهم به این کار بازتر شود و طی سالهای ۴۵ تا ۵۷ هر هفته چند مهمان خارجی از همه کشورها مثل آلمان، فرانسه، فنلاند داشتیم که برایشان فرش می خریدیم و با خود می بردند.
وی ادامه داد: تا چند سال بعد از انقلاب وقفه ای در صادرات ایجاد شد و سپس با یکی دو شرکت متعلق به یعقوبی آشنا شدیم که با آلمان کار می کردند و ما فرش های این شرکت ها را تامین می کردیم و بعد به خاطر ارزیابی های گمرک و برخی مشکلات باز وقفه ای در کار ایجاد شد. ولی از سال ۶۲ تا ۶۳ صادرات من بسیار زیاد شد و در استان به عنوان صادرکننده نمونه معرفی شدم. یک بار هم در سال ۶۹ بالاترین محموله فرش صادراتی ایران متعلق به بنده بوده و این محموله را با جیمبوجت ۷۴۷ به آلمان فرستادیم. اکنون نیز صادرات به دلیل برخی از مشکلات و تحریم بسیار کم شده است و صادرات محدودی به دبی، قطر، ژاپن و آلمان است.
حرف اول فرش دستباف قم در تنوع رنگ و نقشه
وی خاطر نشان کرد: تنوع نقشه ها بسیار زیاد است و استان قم به دلیل تنوع رنگ و نقشه در ایران حرف اول را می زند.
به گفته وی، در قم مخصوصا در این ۲۰ ساله رقابت تنگاتنگی بین تولیدکننده ها ایجاد شده که رقابت بسیار پیش برنده و مفید است و به دلیل اینکه ما با خارج ارتباط کاری داریم موثر است ولی به دلیل نزدیکی قم به تهران و رابطه ای که خریدارها با ما داشتند باعث شد اشکالات ما برطرف شود و به بازار هدف توجه بیشتری داشته باشیم و این امر سبب توسعه و ارتقا جایگاه فرش قم شد.
این پیشکسوت در عرصه فرش با اشاره به اینکه قم از دو شهر کاشان و اراک ایده می گرفت، افزود: ارباب حسین جان اربابی بنیانگذار فرش در قم بوده و فرش توسط وی توسعه پیدا کرد و توسط حسین غفاری ادامه پیدا کرد.
وی یادآور شد: قم، اصفهان و تبریز دارای صنعت فرش پیشرفته است و با وجود قدمت بیشتر فرش در تبریز و کاشان ولی جایگاه قم نسبت به همه شهرها بالاتر است و اعتبار بیشتری در سطح جهان دارد.
به گفته وی، از سال ۴۵ به بعد فرش ابریشم قم رونق پیدا کرد و دیگر بافت ها رشدی نداشت و تا سال ۵۰ به بعد مزد بافندگان فرش ابریشم نیز خیلی زیاد شد که بافندگان می توانستند تغییرات زیادی در زندگی خود بدهند؛ چراکه مزد یک فرش ابریشم برای کارگران آن به اندازه پول خرید یک خانه بود ولی متاسفانه الان به دلیل تورم، تحریم و مشکلات اقتصادی فرش بافان مزد زیادی دریافت نمی کنند و فرش به اندازه تورم رشد نداشته است.
وی با بیان اینکه فرش ایران به عنوان یک کالای لوکس و تشریفاتی در دنیا شناخته می شود، گفت: متاسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی و تحریم ها نتوانستیم بازارهای خود را در دنیا نگهداریم و بازارها را از دست دادیم. امریکا، آلمان، ایتالیا، سوییس بازارهای بزرگ ایران بودند ولی امروزه هیچ خریدی از ما ندارند.
وی در پایان بیان داشت: متاسفانه در زمینه تبلیغات ضعف داریم چراکه فرش قم فرش عمدتا صادراتی بوده است و تولیدکنندگان و صادرکنندگان نیازی به تبلیغات در سطح عموم احساس نکردند و دولت بهتر است به جای جوایز درنظر گرفته اقدام به تبلیغات در سطح کشورهای خارجی و بازارهای هدف فرش کند تا بتوان میزان بازار و صادرات این کالای ارزشمند را افزایش داد.
برچسبها فرش فرش دستباف قم صادرات غیر نفتیمنبع: ایرنا
کلیدواژه: فرش فرش دستباف قم فرش فرش دستباف قم صادرات غیر نفتی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۴۹۵۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشیمانم!
مهاجرتهای ناموفق هنرمندان و سلبریتیها، سابقهای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفهای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرتهایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.
به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتابزده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش میرسد. اخیرا صحبتهای اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.
مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرتآموز را در بر میگیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غربزدگی در ایران، طی سالهای اخیر به شکلگیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرتکنندگان هم علنی نمیشود و به گوش مردم نمیرسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.
اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار میگیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل میگیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر میدهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست میدهد و از سوی دیگر نمیتواند بهعنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر میشود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت میکنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهمترین نمونههای فرجام مهاجرتهای عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتیها که فکر میکردند گروهی از مردم میتوانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونتآمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که میخواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامیهای داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بنبستی گرفتار میبیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانههای حرفهایش، تلویحا میپذیرد که تحت تاثیر جنگهای روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمعهای خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری میکرد. مروری بر صحبتهای این بازیگر نشان میدهد که وی روزگار خوبی را سپری نمیکند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیتهای فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آنها را، با لحنی حسرتبار، مرور میکند.
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا میکند.
مهمتر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری همصنفان خود را با جامعهای بسیار محدود تاخت میزند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانههای افسردگی میشود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره میشود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخنژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتیهایی که مهاجرت کردهاند هم به هر بهانهای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست دادهاند، حرف میزنند و آرزو میکنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخنژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد میتوانستند از مواهب توجه عمومی بهرهمند باشند. حمید فرخنژاد در مصاحبهای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاریاش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش میگذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمیشد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دههها از مهاجرتشان میگذرد نیز میشود. مروری بر واکنشهای خوانندههای لسآنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی میکند و تقریبا هیچیک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمیدهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پلهای پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، میتواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.
انتهای پیام