Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-01@18:25:59 GMT

دختر داری به سبک پیامبر/ پدرش فدای او باد!

تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۸۷۲۹۱

دختر داری به سبک پیامبر/ پدرش فدای او باد!

گروه زندگی: بعثت پیامبر قطعا انقلابی بود در جایگاه زن و رفتار با زنان و دختران. آنگاه که در جامعه جاهلیت که دختران حتی حق حیات هم نداشتند. محمد مصطفی صلی الله علیه و آله دخترش را نور چشم می‌خواند و چنان با فاطمه رفتار می‌کرد که برای همه عجیب بود. احادیث و روایتی که در ادامه آورده ایم گوشه ای است  از لطف و محبت  بی‌کران پیامبر صلی الله علیه و آله به دختر بزرگوارش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

سلام بر فاطمه 

 ابن عباس می‌گوید: بعد از نزول آیه تطهیر پیامبر نه ماه هنگام هر نماز، کنار خانه  فاطمه می‌آمد و می‌فرمود: «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته اهل البیت إِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا». و این سلام را در هر روز پنج مرتبه به فاطمه(س) و اهل بیت او می‌داد.

پدرش فدای او باد!

 محمد بن قیس می‌گوید: هرگاه رسول خدا صـلی الله علیه و آله و سلم از سـفر می‌آمد ابتدا نزد فاطمه علیها السلام می‌رفت و مدت زیادی نزد او می‌ماند در یکی‌ از سفرها فاطمه دو دستبندنقره ای و یک گردنبنـد و دوگوشواره و پرده‌ای برای جلو در تهیه نموده تا با این حالت از پدر وشوهرش صـلوات الله علیهما اسـتقبال کند. هنگامی که حضـرت از راه رسـید، نزد او آمد، اصـحاب آن حضـرت پشت در ایستاده و نمی‌دانستند که آیا وارد شوند یا دنبال کار خود بروند، زیرا معمولا توقف حضـرت نزد فاطمه طولانی می‌شد، اما حضـرت بزودی ازخانه فاطمه با چهره ای گرفته بیرون آمده و بـا همان حالت بر روی منبر نشـست، فاطمه پنـداشت که این عصـبانیت و ناراحتی بخاطر دسـتبندها وگوشواره ها و گردنبنـد و پرده است فورا گردنبنـد را از گردن و گوشواره هـا را از گوش و پرده را از دیوار پائین کشـیده و نزدحضـرت فرسـتاد و پیغام دادکه به حضـرت بگوئیـد دخترت سـلام رساند و می‌گویـد اینهـا را در راه خـدا خرج کنیـد. هنگـامی که فرسـتاده فاطمه نزد حضـرت رسول آمـد حضـرت سه بـار فرمود: پـدرش فـدای او باد که اینکار را کرد. دنیا از آن محمـد و خانـدان او نیست اگر دنیا در پیشـگاه پروردگار به انـدازه یک چشم مگس ارزش داشت حتی یک بار آشامیـدن آب را در دنیا نصـیب کافر نمیکرد، بعـد از جا حرکت کرده و نزد فاطمه علیهما السلام تشریف برد.

محبوب ترینم فاطمه

از اسامه بن زیـد روایت شـده است که علی و جعفر و زیـد بن حـارثه بـا یکـدیگر گفتگـو می‌کردنـد و هر یـک از آنـان از برتری خود سـخنی می‌گفت وخود را در نزد رسول خدا محبوب تر از دیگران می‌دانست، سپس دسـته جمعی نزد رسول خدا صـلی الله علیه و آله وسلم رفته و از آنحضـرت اجازه ورود خواسـتند،حضرت به من فرمود برو بیرون ببین کیست؟ عرض کردم: علی و جعفر و زید می‌باشند، آیا به آنـان اجـازه ورود بـدهم؟ حضـرت فرمود: اجازه بـده. آنان واردشـده و گفتنـد: ای رسول خـدا محبوب ترین افراد نزد شـما کیست؟ فرمود: فـاطمه است.

گویی بوی بهشت از فاطمه استشمام می‌کنم!

عایشه می‌گوید: رسول‌ خدا روزی زیر گلوی فاطمه را بوسید. من به آن حضرت گفتم: ای رسول‌ خدا با فاطمه رفتاری داری که آن را با دیگران انجام نمی‌دهی؟ پیامبر فرمود:  بوی بهشت را از فاطمه استشمام می‌کنم.  همچنین ازحذیفه روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمی‌خوابیـد مگر بعـداز آنکه بر صورت فـاطمه و دسـتانش بوسه می‌زد.

تو بگو پدر نه رسول الله!

هنگامی که آیه  «لاتجعلوا دعاء الرسلو بینکمکدعاء بعضکمبعضا» برحضـرت نازل شد. فاطمه گویـد خود را آمـاده کرده بودم که هرگـاه برحضـرت رسول وارد شـدم بجای آنکه بگویم: ای پـدر، بگویم ای رسول خـدا. اما حضـرت روی به من کرده و فرمود: دخترم این آیه دربـاره تو و اهل خانه تو نازل نشـده است، من از تو هسـتم، بلکه درباره جفاکاران و خودخواهان و متکبران نازل شـده است. تو بگو: ای پدر،که این کلمه به دل من محبوبتر و برای خداوند پسـندیده تر است. سپس حضـرت پیشانی مرا بوسه زد.

اول و  آخر؛ فاطمه!

امام باقر علیه السّلام  فرموده : پیامبر اکرم  صلّی الله علیه و آله  هرگاه می‌خواستند به سفر بروند با هر کس از اهلبیت خود می‌خواستند خدا حافظی کنند، خداحافظی می‌کردند، سپس آخرین کسی که از او خداحافظی می‌کردند، فاطمه  سلام الله علیها بود، پس سفرشان را از خانه فاطمه آغاز می‌کردند و زمانی که از سفر باز می‌گشتند اول از همه به خانه فاطمه سلام الله علیها می‌رفتند.

منبع: فاطمه زهرا(س) شادمانی دل پیامبر(ص)

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: حضرت فاطمه مبعث حضرت محمد دختر داری ی الله علیه و آله رسول خدا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۸۷۲۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمال‌الدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّق‌المعانی» و «ملک‌الفُضَلا» نیز خوانده می‌شده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.

دوران کودکی و جوانی

او فرزند خانواده‌ای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیت‌المقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیج‌فارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشه‌های بسیار از دانش بود.

سال‌های سفر و گشت و بازگشت

خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاث‌الدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو به‌دست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بی‌سلطان را لایق اقامت ندید:

از آن خواجو ازین منزل سفر کرد

که سلطانیه بی‌سلطان نخواهد

سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علی‌الخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.

حافظ و خواجوی کرمانی

حافظ مشهورترین هم‌عصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و به‌همین دلیل در دیوان حافظ بیت‌های زیادی به تقلید یا به استقبال از غزل‌های خواجو می‌بینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراع‌های زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:

استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما

دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو

شیوه سخن سرایی

مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بی‌اعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزل‌سرایی می‌کرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.

در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها می‌پردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند

مستوفیان خسرو کشور گشای هند

بر باختر مواجب لشکر نوشته اند

در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است

بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند

دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب

واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند

کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام

والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند

دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان

برطرف هفت پایه‌ی منبر نوشته اند؟

یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست

کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند

در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی

پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند

منظومه‌ی محبت زهرا و آل او

بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول، بر سر معجر نوشته اند

انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن

برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند

بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست

آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند

رمزی که در مطاوی طومار کبریاست

بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند

از دست و پنجه اسدالله کنایتی‌ست

حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند

نامش نگر که قلعه نشینان موسوی

مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند

نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی

بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند

القاب عالیش ز پی اکتساب قدر

بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند

ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست

اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند

لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش

بر کوهه های زین تکاور نوشته اند

صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار

بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند

ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی

شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند

در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند

بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند

اشعار من که مادح اولاد حیدرم

هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند

شادم بدین که بر صفحات عقیدتم

شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند

خواجو کمال نامه‌ی مستان حیدری

بر جان عارفان قلندر نوشته اند...

در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:

سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس

چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن

انوری خاوری، از سر صدق و صفا

ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن

قاضی دین رسول، خازن گنج بتول

قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن

خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین

دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن

چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال

چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من

تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا

از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن

شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی

حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن

ناصب رایات علم، شارح آیات حق

واسطه‌ی کاف و نون، کاشف سرّ و علن

شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه

کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان

مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر

تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن

ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم

روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن

مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل

فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن

گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی

خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن

نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین

خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن

سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف

قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن

دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال

فتنه مشو جز بر او، تا بره‌ی از فتن

جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش

باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن

در ره مهرش فلک، مشوره با من کند

زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن

چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول

روز جزا در برم، سوخته بینی کفن

ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:

به نوک خامه‌ی صورت گشای کن فیکون

که بست در شکن کاف تاب طره نون

حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف

سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون

چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او

هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون

به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر

دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون

بنات غیب ز بهر نظاره‌ی صنعش

سر از دریچه‌ی ابداع می‌کنند برون

فلک به چرخ درآید چو نام او شنود

ملک سجود کند چون کلام او شنود

به ماه روی شب افروز الذی اَسری

که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها

گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت

فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی

کشیده رختِ لعُمرک به خیمه‌ی لَولاک

چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی

به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب

به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا

نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف

ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا

ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم

ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم

بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او

نمونه ای‌ست مه نو ز نعل استر او

ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت

که بود مملکت لَو کشف مسخّر او

به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی

نبی مدینه‌ی علم آمد و علی در او

هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین

شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او

چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز

کنند خلق جهان سجده در برابر او

گدای درگه او شو که شاه مردان اوست

پلنگ بیشه‌ی اسلام و شیر یزدان اوست

در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن می‌پردازد:

به مقدم خلف منتظر امام همام

مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام

شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم

عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام

خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت

ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام

شه ممالک صاحب الزمان که زمان

به دست رایض طوعش سپرده است زمام

به انتظار وصول طلیعتش خورشید

زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام

نه در ولایت او در خورست رایت ریب

نه با امامت او لایق ست آیت عیب

که شمع جان من از نور حق منور باد

دماغ من ز نسیم خرد معطر باد

مرا که مالک ملک ملوک معرفتم

جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد

دلم که مهر زند آل زر بر احکامش

فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد

ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است

چراغ خلوتیان رواق شش درباد

روان او که شد از آب زندگی سیراب

رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد

در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز

مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز

در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره می‌کند:

آن شاه که شهر علم را آمد در

پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر

شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول

داماد رسول و شیر یزدان، حیدر

دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمال‌نامه و گوهرنامه؛ رساله‌ی البادیه؛ رساله‌ی سبع المثانی؛ رساله‌ی مناظره شمس و سحاب.

آرمیده در تنگه الله اکبر

سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ الله‌اکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.

کد خبر 6091788 طاهره تهرانی

دیگر خبرها

  • واکنش حزب‌الله به حمله‌های رژیم صهیونیستی علیه روستاهای لبنانی
  • اهمیت شهر مدینه و شخصیت رسول مکرم اسلام(ص)
  • ۷۱۹ حمله حزب‌الله علیه رژیم صهیونیستی در یک ماه
  • تکریم زائران ایرانی در مدینه به خاطر حمله به اسرائیل
  • ساخت مسجد جامع سکینه خاتون (س) در شهرک گلستان شیراز
  • شباهتهای جنگ غزه و ائتلاف کفار و مشرکین مکه و یهود مدینه در جنگ احزاب
  • کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
  • (عکس) روایت غم‌انگیز رسول خادم از گفتگو با دختر پابرهنه
  • رکابزنی ۱۸۰ کیلومتری با شعار «ارتش فدای ملت»
  • «با شما سربلندیم» شعار دهه کرامت