8 ادعای غیرواقعی و محقق نشده کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران»
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۵۱۷۹۵۳
در رسانهها برخی استاد-سلبریتیهایی هستند که گاه ادعاهایی عجیب مطرح میکنند. گل سرسبد آنها محسن رنانی است. او اخیراً (8 بهمن 1400) در یادداشتی با عنوان «غنیسازی و توسعه»، مدعی شده است که در کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشهی اتمی ایران»، 10 پیشبینی داشته که 9 تای آنها محقق شده است. البته توضیح نمیدهد آن یک مورد که از نظر وی محقق نشده، کدام است!
به هر حال، این ادعای نوستراداموسوار، برای خواننده جذاب میآید و ترغیب میشود تا کتاب 135 هزار تومانی نویسندهی پیشگو را بخرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*توهم توطئه
رنانی در مقدمهی نسخهی چاپی کتاب (که در سال 1398 نوشته است)، 10 پیشبینی را مطرح میکند. اولی این است که «کشاندن ایران به حوزه غنیسازی محرمانه اتمی، احتمالاً طراحی آمریکاییها بوده است تا ایران را وارد یک مناقشه بلندمدت حساس کنند تا از آن طریق بتوانند یک بازی سیاسی بلندمدت را در منطقه خلیج فارس مدیریت کنند.» میدانیم که اسم این ادعا هر چه باشد، پیشبینی نیست.
او یک ادعا و احتمال را مطرح کرده و هیچگاه، سندی برای ادعایش ارائه نکرده است. بنابراین ادعایش همانقدر بیاساس است که مثلاً نگارنده بگوید: «احتمالاً نوشتن کتاب رنانی، طراحی آمریکاییها بوده است تا ایران را ترغیب کنند انرژی هستهای را داوطلبانه تعطیل کند و نفتش را نیز مفت بفروشد!»
چه بسا اگر بخواهیم با احتمالات پیش برویم، احتمال ما قویتر از توهم توطئهی مطرح در کتاب رنانی باشد؛ آن هم در شرایطی که بدانیم اساساً صنعت هستهای ما پیش از انقلاب تاسیس شده است. (در این خصوص، نگاهی به مصاحبهی اکبر اعتماد –رئیس سازمان انرژی اتمی زمان پهلوی- با بیبیسی فارسی، خالی از لطف نیست). بنابراین، مورد اول نمیتواند یکی از پیشبینیهای محققشده در ادعای رنانی باشد. در ادامه سراغ موارد بعدی میرویم.
*قیمت، بیارتباط با مناقشه
دومین به اصطلاح پیشگویی وی این است که «غرب و بهطور خاص آمریکا تلاش میکند تا مناقشه اتمی ایران طولانی شود تا در تحولات بعدی منطقه به ویژه در مدیریت بازارهای جهانی نفت، بتواند با کم و زیاد کردن فتیله این مناقشه، آن حوزهها را تا حدودی مدیریت کند.» این در حالی است که در دو دههی گذشته، بهتجربه ثابت شده است که مناقشات منطقهی خاورمیانه، در قیمت میانمدت و بلندمدت نفت چندان تاثیرگذار نیستند.
اوباما در 11م بهمن سال 1390 (معادل 1م ژانویه 2012) تحریم بانک مرکزی ایران را امضا کرد. بر این اساس، شرکتهای خارجی که با بانک مرکزی ایران دست به معامله میزدند، مشمول جریمه شدند. عملاً تحریمها در این تاریخ تشدید شد و به تعبیری، مناقشه اتمی با ایران بالا گرفت. ولی همانطور که در نمودار زیر میبینیم، در سالهای پس از 2012 تا سال 2016 همواره با کاهش قیمت نفت مواجه بودیم.
جالب آنکه ۱۶م ژانویه ۲۰۱۶ (معادل 26 دیماه 1394)، روز اجرای توافق برجام است. به همین خاطر بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، اتفاقاً رشد بخش نفت و گاز طبیعی ما در سال 1395 (به قیمت ثابت سال 1390) 36 درصد بود. با این حال، درست خلاف ادعای رنانی، در سالهای 2017 و 2018 که نفت ایران به بازار جهانی برگشت و مناقشات اتمی از طریق برجام کنترل شد و بخش مهمی از صنعت هستهای را تعطیل کردیم، قیمت نفت افزایش یافته است.
در ادامه با خروج آمریکا از برجام در 18 اردیبهشت 1397 (معادل 8 می 2018) و تشدید مناقشات میان ایران و آمریکا شاهد هستیم که قیمت نفت کاهش یافته است. بنابراین روشن است که دومین پیشگویی آقای رنانی نیز کاملاً غلط از آب در آمده است.
*ادعای بدیهی
نویسنده در سومین -بهاصطلاح- پیشبینی مطرح در مقدمهی کتاب، میگوید: «تلاش اصلی غرب، به ویژه آمریکا این است که تا سال 2020 از اعتیاد و وابستگی به نفت حوزه خلیج فارس آزاد شود.» اما آیا این، پیشبینی آقای رنانی است!؟ با یک جستجوی ساده میتوان دید که سال 2008 (یعنی سال ارسال متن کتاب توسط رنانی به مقامات کشور)، دقیقاً با رشد تولید نفت شیل مطابق است.
بنابراین بدیهی است که وقتی آمریکا خود دارد تبدیل به یک تولیدکنندهی نفت میشود، تلاش خواهد کرد تا در سال 2020 از اعتیاد و وابستگی به نفت خلیجفارس رها شود. اما آیا رنانی بر اساس این واقعیت، چنان پیشبینیای کرده بود؟ برای پاسخ به این پرسش، باید ادعای چهارمش را ببینیم.
*توهم جانشینی نفت و انرژیهای پاک
او در پیشبینی چهارم میگوید: «نهایتاً غرب تلاش دارد که تا پایان دهه 2020 با سرعت بالایی به سوی جایگزینی نفت با سوختهای نو و پاک حرکت کند تا روند گرمایش زمین را متوقف کند. چرا که بیشترین خسارت از گرمایش زمین را خود غربیها خواهند دید.»
اولاً که حامد قدوسی - دکترای فایننس از مدرسه تحصیلات تکمیلی فاینانس وین (VGSF)- در یادداشتی با عنوان «نفت و خورشید در مقالهای با عنوان: آیا انرژیهای نو و نفت جایگزین هم هستند؟»، توضیح میدهد که چرا اساساً دستکم تا سال 2035، نفت و سوختهای نو و پاک، جانشین هم نیستند.
در ثانی، پیشبینی غلط چهارم وی نیز نشان میدهد که چرا پیشبینی سومش (اگر چه ظاهراً صحیح است)، بر یک مبنا و دلیل صحیح استوار نیست. بنابراین بر حسب تصادف، درست از آب در آمده است! بله، آمریکا به دنبال کاهش وابستگی نفت خاورمیانه بود اما نه به دلیل جایگزینی آن با سوختهای نو و پاک، بلکه به دلیل رشد تولید نفت شیل. بنابراین میتوان گفت پیشبینیهای سوم و چهارم رنانی نیز بیاساس است.
*استمرار رشد تقاضا
پیشبینی پنجم را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. نخست آنکه میگوید: «بهترین راه برای آنکه غرب هم از اعتیاد به نفت منطقه بیثبات خاورمیانه آزاد شود و هم سوختهای پاک را جایگزین سوختهای فسیلی کند، افزایش طولانی مدت قیمت نفت است.» پیشتر در مورد این ادعا صحبت شد و دیدیم که سوختهای پاک فعلاً جایگزین نفت نیستند. افزایش قیمت نفت نیز در سطح 40 و 50 دلار، برای بهصرفهشدن نفت شیل کافی است و نیازی به نفت بالای صد دلار که رنانی بارها به آن اشاره میکند، نیست.
وی در ادامه میگوید: «با گرانشدن نفت، رشد تقاضای نفت کُند و حتی متوقف میشود و سرمایهگذاری در سوختهای پاک نیز اقتصادی میشود.» این در حالی است که آمارها نشان میدهند بهرغم فراز و فرود قیمت نفت از سال 2010 به این سو، هیچگاه (جز در سال 2020 و به دلیل شوک کرونا) رشد تقاضا متوقف نشده است. بنابراین پیشبینی پنجم آقای رنانی هم غلط از آب در آمده است.
*پیشبینی غلط قیمت!
پیشبینی ششم نویسنده کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» این است که «قیمت نفت برای هفت تا ده سال حدود 100 دلار و بالاتر میماند تا به اندازه کافی، انگیزه برای سرمایهگذاری در سوختهای پاک ایجاد شود. آنگاه پس از آنکه سرمایهگذاری در سوختهای پاک به شدت بالا رفت و نیز الگوی مصرف سوختهای فسیلی بهبود یافت و نرخ رشد مصرف این سوختها متوقف شد، قیمت نفت دوباره به زیر 50 دلار کاهش مییابد».
در این مورد نیز ادعای جانشینی نفت و سوختهای پاک تکرار میشود که پیشتر غلط بودنش آشکار شد. همچنین از 10 سالی که او ادعا میکند قیمت نفت بالای 100 دلار خواهد ماند، 7 سال قیمت نفت کمتر از 100 دلار بود و تنها در سالهای 2011 تا 2013 این رقم به بالای 100 دلار رسید. مهمتر اینکه بر اساس آمارها (نمودار زیر) در همهی این سالها تقاضای جهانی نفت رو به افزایش بود و رشدش به هیچ وجه متوقف نشد.
دیگر پیشبینی غلط این بند، آن است که میگوید پس از 10 سال، قیمت به زیر 50 دلار کاهش مییابد. در حالی که مثلاً از تیرماه سال 1400 شاهد آن هستیم که قیمت دوباره بالای 50 دلار رفته و حتی در روزهای اخیر به 100 دلار نیز نزدیک شده است!
*سایهی جنگ!
در هفتمین پیشبینی، رنانی ادعا میکند که «اگر اوباما رئیسجمهور آمریکا شود (سال 2008)، خطر جنگ از سر ایران رفع میشود». این جمله البته از آن جملاتی است که علمی نیست، چون قابلیت سنجش ندارد. چرا که در سال 2008 اوباما رئیسجمهور شده است و نمیتوان فهمید اگر نمیشد آیا جنگی در کار بود یا خیر.
او در ادامه میگوید: «اما اوباما با ایران بسیار قاطعتر و حسابشدهتر از جورج بوش برخورد خواهد کرد. او از راههای سیاسی فشارهای سنگینی بر ایران خواهد آورد و نهایتاً ایران را به نقطه آچمز و مصالحه اجباری خواهد رساند.» این ادعا نیز ظاهراً صحیح است، اما اولاً اقدامات اوباما چیز غیر قابل پیشبینیای نبود و در ثانی، نقطهی آچمز و مذاکره دستپخت آقای رنانی، دوستانش و دولت مورد حمایت او بود؛ و الا میشد با یک برنامهی رشد اقتصادی در شرایط تحریم، کشور معطل برجام نشود.
او در ادامه علت چنین کنشی از سوی اوباما را این میداند که او «با یک ماموریت روشن و با یک نظریه دقیق در مورد آینده انرژی پا به کاخ سفید خواهد گذاشت و برای تحقق ماموریت خود، یکی از بهترین راهها را طولانی کردن مناشه اتمی همراه با فشار بر ایران خواهد یافت.» پیشتر توضیح دادیم که چرا ایدهی رنانی در مورد «نسبت مناقشه اتمی ایران و قیمت نفت» و همچنین «نسبت جانشینی میان نفت و انرژیهای نو» غلط است. بنابراین پیشبینی هفتم او نیز فاقد اعتبار است.
*مغالطهی انحصار مناقشه در اتم
رنانی بهعنوان هشتمین پیشبینی مینویسد: «اکنون که اوباما اعلام کرده است که حاضر است با ایران گفتوگو کند، بهتر است ایران به این موضع اوباما واکنش مثبت نشان دهد و حتی مذاکره با اوباما را قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (2008) آغاز کند. خواه اوباما در انتخابات برنده شود خواه بازنده، این کار، فرصتهای انتخاب در آینده را برای ایران افزایش خواهد داد و ایران را از افتادن در مسیری یک طرفه و غیرعقلانی در مناقشه اتمی محافظت میکند».
نگارنده نمیداند میتوان اسم این عبارات را توصیه گذاشت یا پیشبینی، اما هر چه هست بر این پیشفرض مبتنی است که مناقشهی آمریکا با ایران بر سر مسالهی هستهای است. این در حالی است که تجربهی برجام که از دل چنین توصیههایی بیرون آمد، نشان داد که حتی اگر صنعت هستهای را تعطیل کنیم، باز هم غرب دلایلی برای ایجاد مناقشه با ایران پیدا خواهد کرد.
*تکرار ادعا
نهمین ادعا یا پیشبینی، تکرار همان ادعای هشتم است که «خسارتهای اقتصادی مناقشه اتمی برای ایران در بلندمدت به حدی زیاد است که حتی اگر مذاکره با آمریکا نیز به صلاح نظام نیست، بهتر است ایران یکطرفه و داوطلبانه، کلیه فعالیتهای اتمی حساس خود را با اعلام رسمی و آشکار و با تبلیغاتی وسیع برای چند سال متوقف کند و با ایجاد امکان نظارت جهانی، سوءظن جهانی در مساله فعالیتهای اتمی ایران را از بین ببرد. از بین بردن فضای ایرانهراسی و رفع سوءظن و ایجاد اعتماد جهانی نسبت به فعالیتهای ایران، کوتاهترین و کمهزینهترین راهی است که ایران میتواند در مناقشه اتمی دنبال کند.»
این عبارات نیز مبتنی بر همان تصور غلط است که با کنار گذاشتن داوطلبانهی فعالیتهای هستهای، مناقشهی آمریکا با ایران حل خواهد شد. در حالی که بهفرض صحت ادعای رنانی، مبنی بر اینکه آمریکا به دنبال ایجاد مناقشه با ایران برای افزایش قیمت نفت است (که روشن شد صحیح نیست)، معلوم نیست چرا آمریکا باید مناقشه با ایران را محدود به مسالهی هستهای کند!
*عیان و کلی
دهمین پیشبینی نیز جالب توجه است. در مورد آخر میگوید «خاورمیانه به زودی وارد مرحله جنگهای فرسایشی و مخرب خواهد شد. کاهش درآمدهای نفتی، گسترش فقر و شکاف طبقاتی همراه با مداخله قدرتهای بزرگ در خاورمیانه، به زودی آن را وارد سلسله جنگهای درازدامنهای خواهد کرد که من آن را جنگ خداحافظی نام نهادهام. در واقع به نفع تمدن غرب است که قطب فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام (خاورمیانه) به یک سرزمین سوخته تبدیل شود.»
اینکه غرب به دنبال تنش و مداخله در خاورمیانه است، عیان است و چیز جدیدی نیست که کسی بتواند ادعا کند «من پیشبینی کردهام!» همچنین، این ادعا بهقدری کلی است که تحت هر شرایطی میتوان گفت محقق شده است. با این حال، با ارفاق این مورد و همچنین مورد سوم، یعنی «تلاش اصلی غرب، به ویژه آمریکا این است که تا سال 2020 از اعتیاد و وابستگی به نفت حوزه خلیج فارس آزاد شود.» را میتوان پیشبینیهایی دانست که به وقوع پیوسته است.
رنانی در بخشی از مقدمهی نسخهی چاپی کتابش به محقق نشدن برخی پیشبینیهای کتاب اعتراف میکند و مینویسد: «من البته همچنان به کلیت تحلیل این کتاب معتقدم و آن را قابل دفاع میدانم. گرچه ممکن است برخی شواهد تجربی که در سالهای اخیر به وقوع پیوسته است، نافی تحلیلهای این کتاب باشد». ما هم در این یادداشت مطول، دیدیم که از 10 پیشبینی، 8 مورد غلط است و به وقوع نپیوسته است. مورد سوم، اگر چه محقق شده اما مورد چهارم، نشان میدهد که نویسندهی کتاب حتی در مورد تلاش غرب برای آزاد شدن از اعتیاد به نفت خلیج فارس، بر حسب تصادف درست گفته است و دلیلی که برای این پیشبینی ذکر میکند، صحیح نیست. مورد دهم نیز به قدری عیان و کلی است که نمیتوان آن را دستاورد جدید کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» دانست.
با این حال در کمال تعجب، رنانی همچنان در یادداشت «غنیسازی و توسعه» و دیگر فرصتها ادعا میکند که 90 درصد پیشبینیهایش محقق شده است. البته نگارنده این مطلب معتقد است چنین ادعاهایی، مشابه همان فوتوشاپ «هالک ایرانی» است. بنابراین وقتی زمان مبارزهی ادعاهای رنانی با آمارها و حقایق اقتصادی فرا میرسد، میبینیم با کمترین تلاشی هیمنهی ادعاها فرو میریزد و معلوم میشود کتاب، «پهلوان پنبه» بوده است.
با این وجود، سوال اینجاست که چرا نویسنده همچنان ادعای کتابش را تبلیغ میکند و در جایگاه «نوستراداموس» مینشیند؟ شاید به دنبال ایجاد جذابیت برای بهفروش رفتن کتاب 135 هزار تومانیاش باشد. ماجرا، کاسبی است. بنابراین به احترام دانش، وقت خودمان و حتی به احترام درختانی که برای چاپ چنین کتابهایی قطع میشوند، کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشهی اتمی ایران» را نباید خرید.
یادداشت از امیرحسین طالقانی، پژوهشگر اقتصادی
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: محسن رنانی مناقشه ی اتمی ایران تحریم ایران اقتصاد سیاسی مناقشه مناقشه اتمی ایران پیش بینی سوخت های پاک ی اتمی ایران آقای رنانی خلیج فارس ی هسته ای ی آمریکا محقق شده قیمت نفت مناقشه ی ی رنانی سوخت ها سال 2020 ی کتاب تا سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۵۱۷۹۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جلائیپور، استاد دانشگاه: برای عملیات «وعدهٔ صادق» به قدر کافی پیوستهای دیپلماتیک و مربوط به سیاست داخلی و اقتصاد تمهید و عملیاتی نشده/ به جای انسجام داخلی و افزایش همبستگی ملی و رضایت عمومی شهروندان، شاهد تجدید طرح گشت ارشاد بودهایم
به گزارش جماران؛ حمیدرضا جلائیپور استاد دانشگاه در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت:
در سیاست پیچیدهٔ ملی و جهانی امروز کم پیش میآید که موضع نیروها در برابر یک پدیده بتواند به عنوان شاقول و مرزگذارِ روشنِ اخلاقی و سیاسی عمل کند. موضع هر نیروی سیاسی در برابر عملکرد اسرائیل آپارتایدی و اشغالگر در شش ماه گذشته از این نمونههای کمیاب است. اسرائیلی که اساسا از ابتدا مبتنی بر اشغال، ترور، ایدئولوژی صهیونیستی، نسلکشی، پاکسازی قومی و استعمار شهرکنشین شکل گرفت و چند دهه مبتنی بر همین ابزارها و متکی به حمایت نواستعماری آمریکا و اروپا و با نقض مستمر و سیستماتیک حقوق و آزادیهای اساسی فلسطینیان و قوانین بینالمللی پیشروی کرد، در شش ماه گذشته کلکسیون بیسابقهای از جنایات جنگی را در برابر دوربین رسانهها و گوشیهای هوشمند در جهان شبکهای مرتکب شد.
برای عموم ایرانیان (حتی ناراضیان شدید) روشنگر است که بخش بزرگی از اپوزیسیون غیرملی نهتنها آشکارا در طرف اسرائیل نسلکش و کودککش ایستادند و در برابر قتل عام ۴۰ هزار فلسطینی (اکثرا کودک یا زن) و انواع جنایت جنگی هولناک و فریب و دروغ مستمر اسرائیل سکوت کردند، بلکه رسانهها و رهبران این اپوزیسیون وابستهٔ مالی و سیاسی نتانیاهو شدهاند. اپوزیسیون وابسته به اسرائیل طرف اشتباه این شاغول مرزگذار ایستاد و از جمله به همین دلیل افول کرد و ضربهای کاری و بلندمدت خورد.
مسالهٔ فلسطین و آرمان فلسطین قبل از انقلاب ۵۷ هم وجود داشت و امروز با مواضع اخیر حماس هم روشنتر شده است که خود اسرائیل (در نظر و عمل) و آمریکا (در عمل، چنانکه در وتوی اخیرش متبلور شد) تنها موانع تشکیل دولت مستقل فلسطینیاند، و نه ایران که به آن رای مثبت داد. با این حال روشن است که اسرائیل میکوشد مثل دو دههٔ گذشته پروژهٔ امنیتیسازی ایران را پیش ببرد، از ایران مترسکی برای کاهش فشار روی خودش و ایجاد ائتلاف با کشورهای منطقه بسازد و در دشنهزنی به ایران در خارج و داخل مرزهایش پیشروی کند. حملهٔ اسرائیل به ساختمان دوم سفارت ایران در سوریه گام جدید اسرائیل آپارتایدی و خطای راهبردی آن بود که باز بخش بزرگی از اپوزیسیون با محکوم نکردنش نشان داد منافع ملی و قوانین بینالمللی برایش اهمیت و اولویتی ندارد.
پاسخ ایران به حملهٔ اسرائیل اشغالگر در عملیات وعدهٔ صادق نیز رخداد بزرگی بود که باز بخش بزرگ از اپوزیسیون نتوانست اهمیتش را دریابد. برجام مهمترین شاهکار دیپلماتیک و مولفهٔ قدرت نرم ایران و وعدهٔ صادق مهمترین شاهکار بازدارندهٔ سخت ایران در دهههای اخیر بوده است. نیرویی که نتواند این واقعیت را ببیند و چنان از روزمرگیهای سیاسی و اختلافهای دیگر ارتفاع بگیرد که اهمیت این دو مولفه در قدرت و منافع ملی ایران را درک کند به ضعف و عدم صلاحیت خودش گواهی میدهد. وعدهٔ صادق نشان داد که سرمایهگذاری همهٔ دولتهای پس از جنگ بر بازدارندگی موشکی و سرمایهگذاری دههٔ اخیر ایران بر پهپادها در دفاع ملی کارساز بوده است. وعدهٔ صادق مصداق روشنی از دفاع مشروع مطابق قوانین بینالمللی، با اهداف نظامی، بدون تلفات انسانی و به قصد پیشگیری از جنگ بود و به خاطر عقلانیت قابل توجهی که در اجرای آن بارز بود به جنگ نیانجامید، بر قدرت ملی افزود و ایران را به نسبت چند ماه پیش در برابر جنگ پرشدت، حملهٔ نظامی و پیشرویهای اسرائیل مصونتر کرد. با این حال، پایدارسازی دستاوردهای صبح صادق نیازمند تقویت دیگر مولفههای قدرت ملی، از جمله دیپلماسی تواناتر، اقتصاد توانمند و افزایش انسجام داخلی و رضایت عمومی شهروندان است.
متاسفانه شواهد نشان میدهد برای عملیات موفق و مدبرانهٔ وعدهٔ صادق به قدر کافی پیوستهای دیپلماتیک و مربوط به سیاست داخلی و اقتصاد تمهید و عملیاتی نشده است. به جای انسجام داخلی و افزایش همبستگی ملی و رضایت عمومی شهروندان، در هفتههای گذشته شاهد احکام قضایی و تجدید طرح گشت ارشاد بودهایم که بر شکافها و نارضایتی میافزاید و ناعادلانه است. متاسفانه همین سوءحکمرانیها زمینهسازی کرده است برای این واقعیت تلخ که دانشجویان ایرانی حتی به نسبت دانشجویان آمریکایی حساسیت و اعتراض کمتری به نسلکشی اسرائیل نشان میدهند. آمریکایی که عملا پشتوانهٔ نسلکشی اسرائیل میشود و در دانشگاههایش معترضان به نسلکشی سرکوب میشوند صلاحیت و مشروعیت اخلاقی پند و اندرز حقوق بشری به کشورهای دیگر ندارد، ولی صداوسیما و حکمرانانی که از سرکوب دانشجویان معترض در ایران حمایت میکنند و با گشت ارشاد و احکام قضایی ناعادلانه بر صورت آزادیها پنجه میکشند هم صلاحیت نقد سرکوب در آمریکا را از دست میدهند و در جامعهٔ ناراضی نسبت به سهمگینترین جنایات جنگی اسرائیل اشغالگر حساسیتزدایی میکنند. با این حال، سوء حکمرانیها نباید قطبنمای اخلاقی شهروندان آگاه و نیروهای سیاسی ملی را از کار بیاندازد و صدای اعتراضشان به نسلکشی و سرکوب و تجاوز اسرائیل کودککش به میلیونها فلسطینی و سفارت ایران را کوتاه کند. در همین بزنگاهها و با همین شاقولهای مرزگذار است که عیار ملی و اخلاقی بودن نیروها سنجیده میشود.