پای درس آقا| توحید یعنی «آری» به خدا و «نه» به طاغوت
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۷۷۸۷۰۴
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، از مظاهر حقیقی پذیرش توحید الهی نفی طاغوت و پذیرش حضور آن در زندگی یک شخص موحد است. یکتاپرست حقیقی سرسپرده به خداوند است و جایجای حیاتش محل نفوذ اراده الهی است. آنچه در ادامه میخوانید سخنان آقا سیدعلی خامنهای در مورد رابطه ضدیت توحید و طاغوت است.
دو جهتگیری بعثت عبودیت الهی و اجتناب از طاغوت است
در مسئله مبعث یک نکتهای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران ـ که برای هدایت بشر است ـ در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر میکند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛ هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا؛ وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا؛ نکتهی مهمّی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درسآموز نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛ اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه ظالمان، همه پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند ـاینها همان طواغیتندـ معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است. (بیانات ۱۳۹۸/۰۱/۱۴)
اعتقاد به خدا و کفر به طاغوت؛ معنای آزادی در قرآن
در اسلام مبنای اصلی آزادی انسان، توحید است. البته دوستان بعضی از موارد دیگر را هم ذکر کردند ـ آنها هم درست است ـ اما آن نقطه کانونی، توحید است. توحید فقط عبارت نیست از اعتقاد به خدا؛ توحید عبارت است از اعتقاد به خدا، و کفر به طاغوت؛ عبودیت خدا، و عدم عبودیت غیر خدا؛ «تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الّا نعبد الّا اللّه و لا نشرک به شیئا». نمیگوید «لا نشرک به احدا» ـ البته یک جائی هم «احداً» دارد، اما اینجا اعم از آن است ـ میفرماید: «و لا نشرک به شیئا»؛ هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهید. یعنی شما اگر از عاداتِ بیدلیل پیروی کنید، این برخلاف توحید است؛ از انسانها پیروی کنید، همین جور است؛ از نظامهای اجتماعی پیروی کنید، همین جور است ـ آنجائی که به اراده الهی منتهی نشود ـ همه اینها شرک به خداست، و توحید عبارت است از اعراض از این شرک. «فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی»؛کفر به طاغوت وجود دارد، بعدش هم ایمان به خدا. خب، این معنایش همان آزادی است. یعنی شما از همه قیود، غیر از عبودیت خدا، آزادید.
بنده سالها پیش در نماز جمعه تهران، ۱۰ ـ ۱۵ جلسه راجع به همین بحث آزادی صحبت کردم؛ آنجا به یک مطلبی اشاره کردم و گفتم ما در اسلام، خودمان را بنده خدا میدانیم؛ اما بعضی از ادیان، مردم و خودشان را فرزند خدا میدانند. گفتم این یک تعارف است؛ فرزند خدا هستند و غلام هزاران انسان، غلام هزاران شیء و شخص! اسلام این را نمیگوید؛ میگوید فرزند هر کس میخواهی، باش؛ فقط باید غلام خدا باشی، غلام غیر خدا نباید باشی. عمده معارف اسلامی که در باب آزادی وجود دارد، ناظر به همین نکته است.
این حدیث معروفی که هم از امیرالمؤمنین نقل شده، هم ظاهراً از امام سجاد نقل شده، من در ذهنم هست که از امام هادی (علیهالسّلام) هم نقل شده، میفرماید: «أو لا حرّ یدع هذه اللّماظة لأهلها» ـ این آزادی است ـ آیا آزادهای نیست که این متاع پست را ـ لماظه را، آب بینی یا دهان حیوان پستی را ـ جلوی اهلش بیندازد؟ خب، تا اینجا چیزی فهمیده نمیشود. معلوم میشود که حُر کسی است که این را جلوی اهلش بیندازد، خودش دنبال این نرود. بعد میگوید: «فلیس لأنفسکم ثمن الّا الجنّة فلا تبیعوها بغیرها»؛ قیمت شما فقط بهشت است. معلوم میشود که برای آن لماظه میخواستند قیمت بپردازند؛ یعنی آن لماظه را میدادند که نفْسِ این را ببَرند، هستی این را ببَرند، هویت و شخصیت این را ببَرند؛ بحث معامله در کار بوده، از آن معامله نهی میکند. اگر بناست معامله کنید، چرا نفستان را در مقابل این لماظه میدهید؟ فقط در مقابل بهشت و عبودیت خدا بدهید. بنابراین نقطهی کانونی، این است. البته یک نقطه کانونی دیگر هم وجود دارد که عبارت است از همان کرامت انسانی، که همین «فلیس لأنفسکم ثمن الّا الجنّة» آن را نشان میدهد؛ که دیگر حالا وارد این قضیه نشویم.(بیانات ۱۳۹۱/۰۸/۲۳)
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: پای درس آقا توحید طاغوت کفر به طاغوت ر سول ا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۷۷۸۷۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
توصیههایی برای انتخاب رشته صحیح و اصولی
روح انسان با توجه به حقیقت «نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحی» از خداوند تبارک و تعالی منشأ گرفته و فطرت الهی انسان ذاتاً کمالجو و عاشق وصل به بینهایت و قرب الهی است. میل به آموختن و یادگیری حتی از سنین کودکی، نشانهای از روحیه کمالطلبی انسان است. همانطور که او بزرگتر شده و در تلاش برای کسب آموختنیهاست، درهایی به روی ناشناختهها باز کرده و به اسرار عالم آگاهتر میشود. هر رشته تحصیلی همین خصوصیات را دارد و انسان با ورود به آن به حقایقی ناشناخته آگاهی پیدا میکند.
فرد این احساس و گرایش را در خود مییابد که میخواهد به راز و اسرار اشیا و حوادث اطراف خود آگاه شود. آثار این تمایل و احساس بهصورت محدود و ضعیف از لحظه پیدایش در او مشاهده میشود و بهتدریج که قوای ادراکی او رشد میکند، زمینهها و شرایط لازم برای تبلور آن فراهم میشود و آهسته آهسته آثار و نتایج آن نیز در زندگی او گسترش و تکامل مییابد.
عامل و منشأ اصلی پیدایش و تکامل فلسفه و علم بشری، حس کنجکاوی و حقیقتجویی او است. هر چند عوامل مختلف اجتماعی نیز در این امر تأثیر داشتهاند، ولی شالوده آن را حس کنجکاوی و علمدوستی انسان تشکیل میدهد. به عبارت دیگر، علمدوستی و حقیقتجویی حقیقت فطری بشر است و تفاوتهای کمی و کیفی در تعین و تحقق یافتن این گرایش فطری تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی قرار میگیرند.
بر اساس همین نیاز فطری، انسان باید با آگاهی و علم پا به دنیای رشد و علمآموزی و آموزش بگذارد. در سنین پایینتر و سالهای ابتدایی تحصیل معمولاً والدین در انتخاب راه نقش پررنگی دارند و مسیر زندگی کودکان در گرو تصمیمات آنان است. اندکی پس از آن و در زمانی که برای روشنتر شدن مسیر زندگی باید رشتهای را انتخاب کنند، برخی دانشآموزان بدون هیچ فکر و داشتن نقشه راهی، فقط درصدد ورود به دانشگاه هستند.
حتی از افرادی میخواهند بدون توجه به استعداد، علایق و... برای آنها انتخاب رشته کرده و به گونهای این رشتهها را کنار هم بچینند که با رتبه کسب شده بتوانند عنوان دانشجو را بدست بیاورند. آنها به این نکته توجه ندارند که این انتخاب، چهار سال از عمر آنها را معطوف به خود میکند و در زندگی و آیندهشان تأثیرگذار است. به همین دلیل است که برخی در دوره تحصیل انصراف میدهند، زیرا متوجه میشوند رشته انتخاب شده، با روحیات آنها سازگار نیست. برخی دیگر نیز با توجه به علایق و توانمندی خود انتخاب رشته کرده و براساس رتبهای که دارند، رشتهای را انتخاب میکنند.
اما خوب است در تمام این مراحل توجه داشه باشیم قرآن کریم و پیامبر اسلام(ص) همواره بر ضرورت علماندوزی و تحقیق و پژوهش تأکید کردهاند. همچنین معارف دینی، گنجینهای از معلومات ناب به ما میدهد که از برکت آن میتوانیم دنیا و آخرت خود را بسازیم.
قدم گذاشتن در مسیری که به یاری مطالعه، تحقیق، پژوهش، تلاش و توکل میتوان به شناخت خود و خداوند دست یافت حتماً یکی از بهترین ثمرات دینپژوهی و بازگشت به فطرت خداجوی انسان است. به یاد داشته باشیم مطالعه رشتههای حوزوی، الهیات و زیرمجموعه آنها تأثیر زیادی در جهانبینی فکری و حوزه عملکردی انسان در این زندگانی و فرصت محدود عمر دارد.
پسندیده است دانشجویان عزیز هنگام انتخاب رشته دانشگاهی به این نکات هم توجه داشته باشند و با علم و چشمی باز دست به انتخاب بزنند و این فرمایش رهبر معظم انقلاب را در نظر داشته باشند که «انتخاب رشته صحیح پایه پرورش استعداد است».
منبع: روزنامه قدس