پیر غلامی که 17 سال فقط «یاعلی» گفت و همه حرفها را زد/مروری بر سبک زندگی حاج «حجت کسری»
تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۴۶۹۲۱
گروه زندگی -نفیسه خانلری: قطعاً آوازهاش به گوشتان رسیده؛ پیر غلامی که در 17 سال پایانی عمرش کلامی جز "یاعلی" نمیگفت و همه حرفهایش در همین یک واژه خلاصه میشد. خداوند اعتبار ویژهای به او بخشیده و از حاج «حجت کسری»، مردی ساخته بود که نهتنها در ستایشگری بلکه در رفتار و منش نیز زبانزد خاص و عام بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در خانه مداح اهل بیت (ع) چه گذشت
حاج «حجت کسری»اصالتاً شمیرانی بود و همان حوالی نیز زندگی میکرد. در یکخانه قدیمی، اما باصفا که درودیوار آن، نشان از سادگی و بیآلایشی خانواده داشت و هنوز هم بعد از گذشت سالها به همان شکل باقیمانده است. دیوارهای آجری مزین شده به ریسههای رنگی که همزمان با ولادت هریک از ائمه اطهار روشن میشوند تا نویدبخش روشنایی ستارهای از خاندان اهلبیت(ع) باشند. زنگ خانه که به صدا درمیآید، دختر بزرگ حاجآقا مثل همیشه با روی گشاده به استقبالمان میآید؛ این خانواده در مهماننوازی حرف ندارند. حتی زمانی که حاجآقا هنوز درقید حیات و در بستر بیماری بود هم، درب این خانه به روی همه باز بود. کوچک و بزرگ فرقی نمیکرد، مهمان، مهمان بود و احترامش واجب. وارد خانه میشوم، خانهای که هنوز هم همان رنگ و بو را دارد تنها با این تفاوت که دیگر حاج حجت کسری در اتاق ورودی خانه به انتظارمان ننشسته و بهجای آن، قاب عکسی از جوانیهایش خودنمایی میکند. آخرین باری که به منزلشان رفته بودم، حدود 5 سال پیش بود. حاجآقا روی تختش نشسته بود و لبخند گرمی بر لب داشت. وقتی به او سلام کردم، با یک "یاعلی" پاسخ سلامم را داد. حکایت او را میدانستم اما دیدن مردی که سالهای سال علی وار زندگی کرده بود و حالا، "یاعلی" شده بود برکت کلامش، برایم عجیب، اما ستودنی بود.
16 سال با خانواده حاجآقا زندگی میکردیم
همراه حاجخانم سلیمانی و نفیسه خانم دختر بزرگ حاج «حجت کسری» در همان سالن ورودی مقابل قاب عکس حاجآقا یعنی جایی که پشتیها بهردیف چیده شدهاند مینشینیم تا گفتوگویمان را آغاز کنیم. 7 ماه از فوت حاجآقا میگذرد و غم خانواده کسری هنوز هم تازه است و دلتنگی را میتوان از نگاهشان فهمید. برای آنکه فضا را عوض کنم، با سؤالی از حاجخانم در مورد زندگی مشترکشان با حاج حجت کسری شروع میکنم. انگار خاطرات برایش زنده میشود. لبخندی میزند و ما را به گذشته میبرد. " 19 ساله بودم که با حاجآقا ازدواج کردم. ایشان از سالها قبل از ازدواجمان، مداح هیئت پدرم بودند و بهواسطه همین هیئتها، ایشان را میشناختم؛ تعریفشان را خیلی شنیده بودم و مداحی را هم خیلی دوست داشتم، بنابراین وقتی به خواستگاری آمدند، واقعاً خوشحال شدم و با رضایت کامل پیشنهادشان را پذیرفتم. ما زندگی مشترکمان را در سال 1353 و به شکلی کاملاً ساده شروع کردیم. با خانواده حاجآقا زندگی میکردیم و 16 سال با آنها بودیم که خدا را شکر روابط بسیار خوبی هم داشتیم. برای هرکدام از ما احترام به خانواده و رعایت حقوق پدر و مادرها بسیار مهم بود و تمام تلاشمان را میکردیم تا در این زمینه چیزی کم نگذاریم. مثلاً وقتی حاجآقا به خانه میآمدند بااینکه میدانستم اول نزد مادر رفته و عرض ادب کردهاند اما بازهم از ایشان میپرسیدم که به ایشان سرزدهاند یا نه. واقعاً برایم مهم بود و معتقد بودم که احترام و توجه به بزرگترها، برکت را به زندگیمان میآورد."
احترام و عشق دو رکن اصلی زندگی پدر و مادرم بود
اغلب مداحان زندگی متفاوتی از دیگر افراد دارند و ممکن است، زمان زیادی را بیرون از خانه سپری کنند. مسئلهای که قطعاً حمایت خانواده و همراهی همهجانبه آنها را میطلبد. اتفاقی که در خانواده کسری بهخوبی مشهود بوده و همه اهل خانه برای امام حسین (ع) سنگ تمام میگذاشتهاند. بهخصوص حاجخانم که مسئولیت بسیاری سنگینی بر عهده داشته و باید خانه و فرزندان را به بهترین شکل ممکن مدیریت میکرده است. حاجخانم از اینکه در این امتحان سربلند بیرون آمده بسیار خوشحال است و با اشتیاق خاصی از آن ایام یاد میکند." قاعدتاً زندگی با یک مداح، ویژگیهای خاصی دارد. کسی که نوکر اهلبیت میشود، گاهی مجبور است شب و روزش را برای آنها بگذارد که خدا را شکر نه من و نه دخترهایم، هیچوقت مشکلی با این موضوع نداشتیم و با تمام وجود ایشان را همراهی میکردیم تا برای اهلبیت کم نگذارند. البته این را هم باید بگویم گرچه حاج حجت تمام زندگیشان را وقف امام حسین (ع) کرده بودند اما مرد بسیار بسیار مسئولیتپذیری بودند و هیچوقت برای خانواده کم نمیگذاشتند. مثلاً مسئولیت درس و مدرسه دخترها بهطور کامل با حاجآقا بود و بااینکه مشغله زیادی داشتند اما از خانواده غافل نمیشدند و حواسشان به همهچیز بود."
نفیسه خانم که انگار شیرینی آن روزها را در ذهنش مرور میکند، در تکمیل صحبتهای مادرش میگوید:" پدرم احترام و جایگاه بسیار خاصی برای مادر قائل بودند و امور تربیتی بچهها را نیز به ایشان سپرده بودند. همیشه میگفتند اگر دیر به خانه میآیم، چون خیالم از خانه راحت است و میدانم که حاجخانم به هر شکل ممکن بالای سرخانه و خانواده هستند. مادر هم با توجه به حرف پدر میگفتند مسئولیت من دوتاشده و باید حواسم باشد که در تربیت شما کوتاهی نکنم و جلوی پدرتان و خدای خودم سربلند باشم. کلاً پدر و مادرم نسبت به هم و وظایفشان بسیار متعهد بودند و زندگی بسیار زیبا و عاشقانهای داشتند. همانقدر که پدر به مادرم احترام میگذاشتند، همانقدر هم مادرم زندگی را عاشقانه پیش میبردند."
پدرم هم مرد خانه بودند و هم مردمدار
17 سال بستر بیماری، 17 سال رفتوآمد مداوم افراد مختلف به خانه حاج حجت کسری و 17 سال پرستاری از این مردخوشنام، حتی به زبان هم ساده نیست. مگر حاج حجت کسری چه داشت که دوست و آشنا و بزرگ و کوچک، اینچنین برایش حرمت قائل میشدند و در تمام این سالها، او را تنها نگذاشتند؟ این سؤالی است که پاسخش آنقدرها هم سخت نیست؛ همانطور که در ابتدا هم گفتیم، خداوند به حاج حجت کسری اعتبار ویژهای بخشیده بود. رفتار و منش و اخلاص او در آستان اهلبیت، همه و همه دستبهدست هم داده بود تا آن مرد بشود حاج حجت کسری! دختر حاجآقا در تمام صحبتهایش با عشق و علاقه عجیبی از پدرش حرف میزند. او میگوید:"جالب است بدانید که یکی از مهمترین ویژگیهای پدرم این بود که ایشان مرد خانه بودند؛ یعنی بعد از کار و مداحی، خانه را تنها مآمن آرامش خود میدانستند و هیچوقت از خانه گریزان نبودند. دوست داشتند تمام اوقات خالی خود را در خانه و در کنار خانواده سپری کنند و از هر فرصتی برای دورهمی با همسر و فرزندانشان استفاده میکردند. مثلاً به صبحانه صمیمانه روزهای جمعه خیلی اعتقاد داشتند و هر جمعه، نان تازه میخریدند تا حتماً در کنار هم صبحانه بخوریم. شاید اتفاق خیلی سادهای باشد اما ما همیشه باید سر یک سفره غذا میخوردیم. و بهواقع همین اتفاق ساده، در تحکیم روابط و یادگیری اصول زندگی، بسیار مهم بود و خیلی چیزها را به ما میآموخت."
حاجخانم، رفتار صمیمانه و خوشخلقی حاج حجت کسری را بخشی از ویژگیهای شخصیتی ایشان میداند که حتی در ارتباط با اطرافیان نیز بسیار مشهود بوده است. حاجخانم توضیح میدهد:" ایشان در هر شرایطی، بسیار خوشرو و خوشاخلاق بودند. با همه مردم بهخوبی رفتار میکردند و تمام تلاششان این بود که کسی را از خود نرنجانند. با هرکس مطابق با سن و سالش رفتار میکردند. با بچهها بچه میشدند، با بزرگترها بزرگ و با پیرها، پیر. واقعاً مردمداری حاجآقا بسیار زبانزد بود و همین هم به ایشان حرمت میبخشید، بهطوریکه وقتی بیمار شدند، خانه ما معمولاً خالی از مهمان نبود و جمعیت زیادی برای عیادتشان میآمدند و میرفتند. حتی خیلیها میآمدند و میگفتند که حاجآقا فلان کار خیر را برایشان انجام داده و ما تازه از کارهای خیرشان خبردار میشدیم."
مثل یک دوست پای حرفهایمان مینشستند
حاج حجت کسری دارای 3 فرزند دختر بود و پسری نداشت که البته به قول حاجخانم سلیمانی، همه شاگردان و پامنبریهای او، پسرانش بودند و برای حاجآقا سنگ تمام میگذاشتند. این حرف حاجخانم، تداعیگر خاطره روز فوت ایشان است. روزی که محمد کوکبی شاگرد حاج حجت پس از انجام امور دفن استاد خود و در فاصلهای چنددقیقهای، دعوت حق را لبیک میگوید و از دنیا میرود! نفیسه خانم بهعنوان دختر اول خانواده کسری که در خانه پدری زندگی میکرد، صمیمت و محبت حاجآقا با دخترها را یکی از ویژگیهای اصلی ایشان میداند و از رابطه بینشان به نیکی یاد میکند. "پدرم هیچوقت در مورد اینکه پسری نداشتند، حرفی نمیزدند و اصلاً برایشان مهم نبود و از طرفی رابطه بسیار صمیمانهای با دخترها داشتند. هر وقت میخواستند به سفر بروند یا از سفر میآمدند، حتماً ما را در آغوش گرفته و میبوسیدند. هیچوقت به بهانه اینکه فرزندانشان دختر هستند، محبتشان را از ما دریغ نمیکردند و واقعاً کسی احساس نمیکرد که کمبودی وجود دارد. ایشان حتی در حل مشکلات و مسائل ما نیز نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری داشتند و مثل یک دوست عمل میکردند. ما معمولاً مسائلمان را در خانه و با مشورت در جمع خانواده حلوفصل میکردیم.
گاهی چند ساعت در مورد درستی یا غلطی یک موضوع صحبت میکردیم و پدر هم نظارهگر بودند و در آخر بحث، نظرشان را میگفتند. همیشه حرف آخر ایشان برای ما حجت بود، چون نظراتشان آنقدر منطقی و حسابشده بود که همه ما بهراحتی میپذیرفتیم. مثلاً یکی از مسائل خود من بر سر چرایی انتخاب نامم بود. وقتی از ایشان پرسیدم که چرا اسم مرا نفیسه گذاشتهاید، پدرم سکوت کرده و جواب را به آینده موکول کردند. عادت داشتند پاسخ سؤالاتمان را باکمی تأخیر و در یک جای مناسب بدهند. یک هفته بعد با کتاب زندگانی نفیسه خاتون عروس امام صادق آمدند و به من گفتند این کتاب را بخوان. معمولاً همینطور بود و ازآنجاییکه خودشان مرد مطالعه بودند، جواب ما را هم با کتاب میدادند و میگفتند من جوابی به شما نمیدهم تا بهصرف احترام پدر بودن من، ملزم به پذیرش حرفم نباشید، پس خودتان مطالعه کنید تا بهیقین برسید. ایشان کمگوی و گزیده گوی بودند و حرفهایشان واقعاً تأثیر بسیاری در تصمیمات ما داشت."
هیچوقت در خانه صدایمان را بالا نمیبردیم
از نوع صحبت کردن همسر و دختر حاج حجت کسری میتوان بهراحتی به ارزشهای این خانواده پی برد. بسیار صمیمانه اما محترمانه صحبت میکنند. درست همانطور که برازنده خانوادهای مذهبی و پایبند به اصول زندگی اهلبیت است. نفیسه خانم به یک سری آداب تربیتی در خانواده اشارهکرده و میگوید:" یکی از مسائلی که در خانواده ما همیشه خیلی مهم بوده، احترام متقابل به یکدیگر است. مثلاً در خانواده ما هیچوقت صدا از یک حدی بالاتر نمیرفت و پدر و مادرم بسیار نسبت به این موضوع حساس بودند. خود پدر نیز هیچ قوت با صدای بلند صحبت نمیکردند و کلمات زشت و سخیف از دهانشان خارج نمیشد. همیشه میگفتند، زبانی که ذکر امام حسین (ع) میگوید نباید به کلمات زشت و نادرست باز شود.
یکی دیگر از مسائلی بسیار مهم برای ایشان، مسئله حجاب بود. روزی از پدرم پرسیدم که ما باید حتماً چادر سر کنیم؟ پدر گفتند مهم این است که حجاب پوشیده داشته باشید که گفتم پس ما چادر سر نمیکنیم. یک هفته گذشت و پدر ما را خواستند و گفتند هر جوری میگردید فقط حواستان به این باشد که اگر من مداح خواستم روی منبر به جوانها چیزی بگویم و توصیهای در مورد حجاب داشته باشم، مرا از منبر پایین نکشند و نگویند اول زن و بچه خودت را اصلاح کن! مثل همیشه حرف آخر را زدند و این حرف آنقدر منطقی و حجت بود که ما دخترها برای همیشه چادر را بهعنوان حجاب کامل انتخاب کردیم. البته مادرم هم نسبت به نوع حجاب ما بسیار حساس بودند و میگفتند یک خانم چادری، باید درنهایت آراستگی حجابش را رعایت کند و مثلاً چادرش هیچوقت چروک و یا پایین آن، خاکی نباشد، زیرا این موضوع باعث میشود که دیگران بگویند اگر حجاب این است، پس ما آن را نمیخواهیم، بنابراین برای ما حجاب همواره به معنای کامل پاکیزگی و آراستگی بود."
از مال دنیا هیچ چیز نمیخواستند
در خانه حاج حجت کسری، همهچیز آدم را به یاد خانه مادربزرگها میاندازد. وسایل ساده و قدیمی، پشتیهای سنتی، حیاطی قدیمی و پر از گلدانهای پرطراوت و حتی کتابخانه تنها اتاق این خانه که متعلق به حاج حجت بوده، همه و همه نشان از ساده زیستی این خانواده بنام دارد. خبری از تجملات نیست و میتوان آرامش را در این خانه احساس کرد. "حاجآقا اصلاً اهل تجملات نبودند و دوست داشتند ساده زندگی کنند. حتی وقتی درگیر مشکلات میشدند، بسیار صبوری میکردند و میگفتند قرار نیست همیشه همهچیز روی روال باشد بلکه باید صبور باشیم و پذیرای امتحان الهی." اینها را حاجخانم سلیمانی میگوید و با لحنی که کاملاً تأییدکننده عقاید حاج حجت کسری است، ادامه میدهد:" ایشان آنقدر ساده زیستی را دوست داشتند که حتی اگر بنا به خواسته ما، چیزی تهیه میکردند، میگفتند خدایا شاهد باش که من چیزی از دنیا نمیخواهم و برای رضایت خانوادهام اینها را تهیه میکنم.
حاجآقا در قیدوبند این نبودند که برای دنیا کار کنند و حتی برای دنیا بخوانند. مثلاً برایشان فرقی نمیکرد به مجلسی با هزار نفر جمعیت بروند یا با 5 نفر. در هیچیک از این مجالس نه گفتارشان تغییر میکرد و نه کردارشان. اصلاً امام حسین (ع) را با چیزی عوض نمیکردند و مداحی را شغل نمیدانستند و برای تأمین مخارج زندگی، شغل جداگانهای داشتند. مداحی برایشان عشق بود و اعتقاد داشتند که یک مداح باید همهچیزش از ظاهر گرفته تا رفتار و اعمال و حتی خانوادهاش، درست باشد تا اهلبیت زیرسوال نروند. همیشه میگفتند باید جوری برای امام حسین (ع) کارکنی که اگر شب اول قبر خواستی بگویی مداح اهلبیت بودهام، شرمنده نشوی و به تو نگویند خب خواندی و پولش را گرفتی!"
خستگی در برابر نوکر اباعبدالله معنایی نداشت
شاید باورش سخت باشد اما حاجخانم سلیمانی در 17 سال گذشته یعنی از زمانی که حاج حجت کسری در بستر بیماری افتاد، یک پرستار تمامعیار بود و بهجز در موارد خیلی ضروری، حاج حجت را به کسی حتی نفیسه خانم نسپرد. تعهد عجیبی نسبت به مراقبت از همسرش داشت و هیچوقت گلهای از این شرایط نمیکرد. "در این 17 سال باجان و دل در کنارش میماندم و خدمت به ایشان را دوست داشتم. گاهی دخترم میگفت من امروز پیش پدر میمانم و شما به فلان جا برو اما من اصلاً قبول نمیکردم. تمامکارهای شخصی ایشان با خودم بود، بدون اینکه یک روز بگویم خسته شدهام. اصلاً خستگی در مقابل کسی که عمری نوکری اباعبدالله را کرده بود، برایم معنایی نداشت. خود خدا و امام حسین کمک میکردند و هیچکس باورش نمیشود که 17 سال بیمار روی تخت داشتیم، بدون آنکه زخم بستر بگیرند. همیشه با دعا و صلوات و خواندن قرآن، ایشان را به حمام میبردم و میگفتم اگر هم ثوابی دارد، این ثواب برسد به روح ائمه اطهار."
نفیسه خانم که به یاد خاطرات آن روزها، یاد پدر و ازخودگذشتگی مادر، گاهی بهسختی بغضش را نگه میدارد، در ادامه صحبتهای حاجخانم میگوید:" مادرم همیشه میگفتند، ایشان نوکر امام حسین (ع) بودند و من از ایشان پرستاری میکنم تا شاید بتوانم به حضرت زهرا (س) بگویم من از نوکر شما پرستاری کردم، پس مرا به کنیزی بپذیرید. این برایشان یک هدف بود و با عشقی که به ائمه و البته پدرم داشتند، سنگ تمام میگذاشتند. اولویت اول زندگیشان پدرم بود و حتی به یاد ندارم که یکبار خودشان را به ایشان ارجحیت داده باشند. مثلاً صبحها یک ساعت تمام یا حتی بیشتر برای حاجآقا وقت میگذاشتند و بعد صبحانه خودشان را میخوردند. میگفتند نمیتوانم بنشینم و صدای هم زدن چای من بیاید اما حاجآقا گرسنه باشند. از جانودل برای پدر، مایه میگذاشتند و پدر هم گرچه کاری از دستشان برنمیآمد اما همیشه با خوشرویی و یک یا علی پاسخ زحمتشان را میدادند که همین یا علی قوت قلبی بود برای مادرم."
یک «یا علی» و بازهم خداحافظی
خاطرات شیرین خانواده حاج حجت کسری بهاندازه یکعمر زندگی با بزرگمردی است که هرلحظهاش میتواند درسی برای همه ما باشد اما ۲ ساعت از حضورمان در این خانه باصفا میگذرد و وقت رفتن رسیده؛ پس از یک خداحافظی گرم و صمیمانه، درست مثل وقت آمدنمان، دختر حاجآقا تا درب بیرون، ما را همراهی میکند و مهماننوازی را به نهایت میرساند. نگاه دوبارهای به دیوارهای آجری مزین به ریسههای رنگی میکنم. هنوز لبخند ۵ سال پیش و "یاعلی" حاجآقا در هنگام خداحافظی با او را به یاد دارم. برایش فاتحهای میخوانم و از ته دل از او میخواهم که دست ما را هم بگیرد.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: پرستاری حجت کسری یاعلی مداح اهل بیت ع خانه مداح اهل بیت همسر مداح حاج خانم سلیمانی همیشه می گفتند حاج حجت کسری نفیسه خانم امام حسین بسیار مهم برای ما همه چیز هیچ وقت اهل بیت حاج آقا سال ها آن قدر حرف ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۴۶۹۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رویای خرید برای تهرانیها / ۵ میلیارد بدهید، صاحب خانه شوید
آفتابنیوز :
یکی از مهمترین محورهای زندگی بشریت حول مسئله مسکن عنوان شده و با توجه به اهمیت بازار مسکن در کشور به دلیل ارتباط مستقیم با وضعیت معیشت و رفاه زندگی مردم دارد.
در گزارش روزهای اخیر با توجه به افزایش قیمت مسکن در پایان سال (۱۴۰۲)، به بررسی وضعیت نرخ خرید و فروش «منطقه ۱۳» و «منطقه ۱۴» و «منطقه ۱۵» و «منطقه ۱۶» و «منطقه ۱۷» و «منطقه ۱۸» پرداختیم؛ حال قصد داریم در گزارش پیش رو نرخ خرید و فروش در «منطقه ۱۹» تهران را بررسی کنیم.
براساس آمار قیمتها، برای خرید یک واحد ۷۸ متری در منطقه ۱۹ محله اسفندیاری - بوستان تهران، ۹ سال ساخت، نیازمند حداقل ۴ میلیارد و ۷۵۸ میلیون تومان است.
قیمت خرید واحدهای دیگر در منطقه ۱۹ تهران را در جدول زیر بررسی کنید؛
منبع: خبرگزاری مهر