Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرآنلاین، مت شیهان نویسنده و عضو بنیاد کارنِگی برای صلح بین المللی در مقاله ای برای فارن افرز نوشت: دهه ها بود که آمریکایی ها، چین را بعنوان کشوری کپی کار و ناتوان از خلاقیت، چه رسد به پیشرفت در نوآوری، دست می انداختند. این نگاه وجود داشت که برنامه ریزی اقتدارگرا و متمرکز، طبعا دشمن ایده های تازه است و پیشرفت سریع فن آوری، نیازمند گونه ای از اندیشه ورزی بی پروا و "جهشی" است که بیشتر در یک جامعه آزاد مردمسالار رشد می کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



در سالهای اخیر اما، این نگاه دگرگون شده و حتی مقالاتی در آمریکا منتشر می شود که نسبت به جلو زدن چین از آمریکا در فن آوری های راهبردی همچون هوش مصنوعی و فن آوری ۵G هشدار می دهد.

اکنون سیاستگذاران در واشنگتن در تقلا هستند که راههایی را برای تقویت توانمندی های فن آورانه آمریکا پیدا کنند و به مقابله با پیشرفت چین برخیزند. البته سیاست گذاری موثر در حوزه فن آوری، نیازمند درک و فهم روشنی است از اینکه هر دو کشور چگونه به اینجا رسیدند و آینده این مسیر کدام است.

توجیهات معمول درباره خیزش چین در این زمینه، عمدتا متمرکز بر این بود که چین اقدام به دزدی دارایی های معنوی می کند. هرچند که این عامل هم سهمی در دستاوردهای چین داشت و به سازندگان چینی کمک کرد تا کالاهای مشخصی را شبیه سازی کنند اما بسیار ساده لوحی است که گمان کنیم دزدی دارایی های معنوی به تنهایی می تواند پیشرفت چین را توضیح دهد. این تصور نادرست، سیاستگذاران آمریکایی را به این گمراهی می کشاند که که کافی است دسترسی چین به فن آوری های نوظهور را قطع کنیم تا پیشتازی آمریکا در این زمینه حفظ شود.

ریشه های اوج گیری فن آورانه چین، پیچیده تر از اینهاست و فرموله کردن یک سیاست موثر در آمریکا برای واکنش به آن، نیازمند درکی عینی و دقیق از فن آوری های نوین و درجه ای فهم از این واقعیت است که نگاه یک بروکرات بلندپرواز چینی به نوآوری چگونه است و گستره ابزارهای در دسترس برای پیشبرد آن کدام است.

هر واحد از نوآوری چینی، محصول اندیشه ورزی خلاق فن آوران سخت کوش است. در سطح خُرد، این روندهای نوآورانه در چین، تقریبا همانند دیگر مناطق جهان است اما توضیح خیزش فن آورانه چین در سطح کلان، نیازمند فهم گام هایی است که دولت چین برای تشویق توسعه یکی از پویاترین اکوسیستم های فن آوری در جهان برداشته است.

از زاویه نگاه چین، نوآوری یک کنکاش مرموز یا ظریف نیست که تنها افراد خاصی، قادر به انجام آن باشند و بی گمان چیزی نیست که باید ضرورتا از دخالت دولت در امان بماند بلکه نوآوری یک فرایند اجتماعی و اقتصادی است که قابلیت هدایت دارد و می تواند با ترکیب درستی از منابع فیزیکی و اراده بوروکراتیک، سرعت گیرد.

هرچند رویکرد چین، با انگاشت های نهادینه شده سیلیکون ولی (در کالیفرنیا) درباره ضرورت بازارهای باز و نیز آزادی بیان هیچ سازگاری ای ندارد اما پیشرفت های فن آورانه اش، از حد تصور بیشتر کارشناسان آمریکایی فراتر رفته است. این فرایند در چین، از سه گام کارساز شکل گرفت.

گام نخست در این روند، که بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ برداشته شد، این بود که یک بازار بزرگ نیمه محافظت شده ایجاد شود چرا که پاگرفتن یک سامانه بومی نوآوری، نیازمند درجه ای از حفاظت بود تا غول های سیلیکون ولی وارد نشوند و شرکت های نوپای محلی را پیش از سرپا شدن، جارو نکنند. چین توانست چنین موازنه ای را از ترکیب دهه ها رشد اقتصادی پرشتاب با ایجاد یک فایروال بزرگ بدست آورد که دسترسی به پلتفرم های آنلاین خارجی همچون فیسبوک و گوگل را مسدود می کرد.

چشم انداز تسخیر بازار عظیم داخلی چین، سرمایه گذاری های عظیمی را از خارج کشور جذب کرد و رقابت بسیار شدیدی را موجب شد و آن فایروال هم به شرکت های نوپای محلی، فرصتی برای مبارزه و هماوردی با رقبای خارجی داد.

نکته مهم اینکه، آن فایروال هرگز یک صخره غیرقابل نفوذ نبود. در بیشتر سالهای دو دهه گذشته، این فایروال همیشه به گونه ای قابل نفوذ بوده و ضمن آنکه بازار چین را از دستبرد رقبای خارجی در امان می داشت، هرگز این بازار را از ایده های تازه جهان، جدا و منزوی نمی کرد. گوگل، فیسبوک و توئیتر پیش از آنکه مسدود شوند، سالها در چین سرگرم رقابت بودند. پلتفرم های غیرسیاسی تری همچون ایر بی ان بی، اوبر، آمازون و لینکدین، هرگز بطور کامل بسته نشدند و در عوض شرکت های نوپای داخلی، آنها را مهار کردند.

منفذهای این فایروال موجب شد که شرکت ها، مهندسان و دانشمندان چینی در زمینه جریان های پیشتاز فن آوری و تولیدات آنها، به روز باشند بی آنکه آن تولیدات، بازار چین را تسخیر کنند. همزمان، حجم بزرگ بازار چین، شرکت های فن آوری خارجی را به بهترین تعامل ممکن با دولت چین ترغیب می کرد به امید آنکه روزی به آنها امکان دسترسی به یک میلیارد مشتری تازه داده شود.

آن روابط، انتگرال یا مکملِ گام دوم و بسیار کارساز این روند بود. چین برای دهه ها، روابط علمی و تجاری خود را با شرکت های پیشرو و ممتاز غربی و نیز دانشگاهها و آزمایشگاههای غرب حفظ کرده بود: از استادان دانشگاههای آمریکایی که با همتایان چینی خود در پژوهش های عمومی هوش مصنوعی همکاری داشتند تا سرمایه گذاران خطرپذیر چینی که در شرکت های نوپای سیلیکون ولی سرمایه گذاری می کردند. منتقدان، این پیوندها را جای پایی برای دزدی دارایی های معنوی ایالات متحده و فراهم کردن امکان ربایش "جواهرات خزانه نوآوری آمریکا" توسط جاسوسان چینی می دانستند، همانگونه که گزارش ۲۰۱۸ پنتاگون هم همین برداشت را داشت. البته جاسوسی علمی و صنعتی، یک مشکل بزرگ بوده است اما تاثیر بزرگتر این پیوندها، محصول دزدی نبود بلکه محصول یادگیری بود.

قرارگرفتن در معرض و در تماس با فرایندهای نوآورانه کلاس جهانی، چین را از خوراک فکری- یعنی ایده ها، بهترین روش های اجرا و الگوهای عملیاتی- برخوردار کرد که برای روشن کردن موتور اکوسیستم نوپای فن آورانه اش به آن نیاز داشت.

از سال ۲۰۰۸، مهندسان چینی که در گوگل کار کرده بودند، شروع به بازگشت به چین برای تاسیس شرکت های نوپای خود کردند و مایه ای از فرهنگ سیلیکون ولی را با خود به چین آوردند. پژوهشگران در دانشگاههای چین، همکاری بیشتر با همتایان خارجی خود را آغاز کردند و در تماس با رویکردهای تازه قرار گرفتند. شرکت های فن آوری چینی، به مطالعه وضعیت رقبایشان در آمریکا و اروپا پرداختند و با هضم آخرین روندهای فن آوری، دست به سازگاری آن با بافت چین زدند.

بیشتر این تعاملات از پایین به بالا بود و توسط فن آورانی در دو کشور که خواهان همکاری و آموختن از یکدیگر بودند، به جریان می افتاد اما دولت چین هم نقش مهمی در هدایت این روابط داشت و همکاری های دانشگاهی بیشتر را ترغیب می کرد و هویجِ دسترسی به بازار چین را جلوی شرکت های فن آوری آمریکایی می گرفت تا ترغیب شوند که مراکز پژوهشی تازه ای را در چین باز کنند.

به محض آنکه شرایط بازار و پیوندهای بین المللی فراهم و برقرار شد، چین گام سوم را برداشت و موجی از منابع را روانه بخش فن آوری کرد: پول برای سرمایه گذاری، زیرساخت های فیزکی، مهندسان آموزش دیده و انرژی بوروکراتیک (اداری و سازمانی). از زاویه دید آمریکا، به نظر می رسید که این سرمایه گذاری ها، نوعی تلف کردن پول است و حتی می تواند نقض غرض باشد چرا که ناقض یک "انگاشت مقدس" بود که دولت ها نباید در انتخاب برندگان، دخالتی داشته باشند. اما در روی زمین، ثابت شد که این یک روش موثر برای تسریع رواج و تجاری سازی فن آوری بوده است.

ابتکار ۲۰۱۷ هوش مصنوعی چین، برای مثال، هدفی بلندپروازانه داشت: تبدیل چین به هاب (کانون) ممتاز هوش مصنوعی جهان تا سال ۲۰۳۰. اما مهمترین تاثیر و پیامد آن، سر گرفتن موجی از آزمون و تجربه و فعالیت در پهنه دستگاه اداری چین و نیز بخش خصوصی آن بود. شهرداران چینی به ایجاد تسهیل کننده های ممتاز برای شرکت های نوپای هوش مصنوعی اقدام کردند. مقام های کشاورزی چین، برنامه های پایلوت را برای پهپادهای بارورساز هوشمند ایجاد کردند. بیمارستان های عمومی با دانشگاهها در زمینه ایجاد موسسه های پژوهش هوش مصنوعی مشارکت کردند و بخش های پلیس سراسر کشور، پول های زیاد و بسیار زیادی را برای خرید فن آوری نظارتی هزینه کردند.

بسیاری از این پروژه ها، اگر جدا از هم دیده می شدند، به شکل خنده آوری تلف کننده پول و سرمایه بودند. در اغلب موارد، ظرفیت هایی که برای حمایت، آموزش و نظارت بر شرکت های نوپا در شهرهای دورافتاده ایجاد شده بود، اغلب برای سالها خالی می ماند اما این تلاشهای پراکنده دولت، به تامین سوخت موتور هوش مصنوعی در بخش خصوصی یاری رساند و منجر به خطرپذیری بیشتر سرمایه گذاران و شکل گیری شرکت های نوپای بیشتری شد.

در سال ۲۰۱۸، چین تقریبا نیمی از سرمایه گذاری در شرکت های نوپای هوش مصنوعی جهان را انجام داد و در این زمینه از ایالات متحده پیشی گرفت. این سرمایه به شرکت ها و دانشمندان چینی امکان داد تا تولیدات تازه، ویژگی ها و رویکردهای نوینی را به آزمون گذارده، هوش مصنوعی را در پهنه اقتصاد چین گسترش داده و سازگار سازند.

چین با برساختن و حفاظت از بازار خود و همزمان آموختن از اکوسیستم نوآورانه جهانی، سرانجام توانست توسعه بومی در حوزه فن آوری های کلیدی را تسریع کند. این موفقیت، یکسره محصولِ اجرای بی نقص یک برنامه مادر نبود بلکه محصول یک پارانویای ایدئولوژیک، طراحی هوشمندانه، سخت کوشی عظیم و تاحدودی هم خوش شانسی بود.

چین در ابتدا، آن فایروال بزرگ را ساخت تا محیط به شدت سانسورزده اطلاعاتی خودش را محافظت کند اما بعدها از آن در زمینه نوآوری هم بهره هایی برد. چین گرچه مقاصدی در هم و بعضا متناقض داشت اما نتایجش تقریبا از همه انتظارات فراتر رفت.

واکنش افراطی واشنگتن: در این چهار سال گذشته، واشنگتن تلاش اش را بر قطع پیوندهای چین با اکوسیستم فن آورانه آمریکا متمرکز کرده است. برخی از این ابتکارات، از ارزش راهبردی واقعی برخوردارند. یک نمونه آن متوجه کنترل هایی است که چین را از ساخت قطعات نیمه هادی semiconductors که عامل پیشتازی در حوزه فن آوری است، باز داشته است. اما بسیاری از این تلاش ها هم گاف ها و خطاهای راهبردی ای بوده اند که به خفه کردن جریان نوآوری در آمریکا و کمک به خیزش چین می انجامند. رویکرد گمراه پیگرد قضاییِ دانشمندان متولد چین در دانشگاههای آمریکا، آب سردی بود بر تن جامعه دانشمندانِ زاده خارج در دانشگاههای آمریکا و موجب شد که برخی از بهترین و درخشانترین ذهن ها، از سر ترس، دوباره به چین بازگردند.

مسئله بنیادی تر این است که اکنون دیگر دورانش گذشته است که آمریکا بتواند تنها با قطع دسترسی چین، مانع خیزش این کشور شود. اگر آمریکا در سال ۲۰۰۵، پیوندهای فن آورانه اش با چین را قطع می کرد، احتمالا روند نوآوری جهانی را کُند می کرد و نیز توانمندی های خود آمریکا را هم فلج می ساخت اما شاید آسیب بیشتری هم به چین می زد. در آن نقطه، چین فاقد یک اکوسیستم فن آورانه خوداتکا و بومی بود و اگر می خواست چنین اکوسیستمی را به خودی خود ایجاد کند، به زمان بسیار طولانی تری نیاز داشت. امروزه چین، بیشتر اجزا خام یک موفقیت فن آورانه را دارد و قطع بی ضابطه پیوندهای دوجانبه، احتمالا بیفایده و زیانبار است. آمریکا به جای آن باید اقداماتی هدفمند را برای تداوم وابستگی چین به فن آوری خارجی در دستور کار قرار دهد و همزمان به جذب نوآوران چینی و تعامل با آنان ادامه دهد.

برای حفظ آن وابستگی، بهترین اهرم همان نیمه هادی ها هستند، بویژه تجهیزات بسیار تخصصی که تنها توسط برخی از متحدان آمریکا تولید می شود. برای جذب استعدادهای چینی، دانشگاههای آمریکا بعنوان آهنربایی بسیار نیرومند برای پژوهشگران سطح بالا عمل می کنند اما این کار مستلزم اصلاح فوری سامانه مهاجرتی آمریکا برای حفظ این افراد پس از پایان تحصیلاتشان در آمریکاست.

آیا آمریکا می تواند برای روان سازی اکوسیستم فن آورانه خود، از چین درسهایی بیاموزد؟ این دو کشور سیستم های حاکمیتی چنان متفاوتی دارند که کپی کردن ساده ی الگوی چینی، کاری ناممکن است. تلاش دولت ترامپ برای مسدود کردن برنامه های پایلوت وب چت و تیک تاک چین، با حکم دادگاههای خود آمریکا متوقف شد. همچنین شهرداران سراسر آمریکا هم با دستور دولت فدرال، ناگهان شروع به راه اندازی برنامه های پایلوت نخواهند کرد. با اینحال، درس عمیق تری برای آموختن وجود دارد. اگر ایالات متحده امیدوار است تا پیشتازی خود را بر چین حفظ کند، باید روش های تازه در انگیزه بخشی توسعه فن آوری را بیازماید حتی اگر برخی تلاش ها به هدر رفتن سرمایه یا شکست کامل منجر شود. اما اگر هر پروژه ناکامی، به یک چماق جناحی و حزبی تبدیل شود، در آن صورت سیاست نوآوری، زمینگیر خواهد شد.

پیشنهاد کنگره برای ایجاد یک "اداره فن آوری" در بنیاد ملی علم آمریکا- بخشی که هدفش پیوند میان دانشگاهیان، دولت و صنعت برای تسریع بکارگیری فن آوری تجاری است- یک نقطه آغاز امیدوارکننده برای چنان تجربه ای است. منابع و گستره این "اداره فن آوری" موضوع مباحث و مجادله های شدیدی در کنگره بوده و در ماههای آینده که دو مجلس آمریکا برای سازش در لوایح رقیب خود تلاش می کنند، بر سر این مسئله هم تصمیم گیری می شود. چنین اداره ای، با رویکرد "غرقابی" چین در روانسازی توسعه فن آوری، بسیار فاصله دارد اما نشان میدهد که دولت آمریکا، در می یابد که بیش از این نمی تواند به تامین سرمایه پژوهش های پایه کمک کرده و بقیه را به عهده بازار بگذارد.

هیچ مصوبه واحد یا سیاست نوآوری به تنهایی نمی تواند پیشتازی ایالات متحده در فن آوری را تضمین کند. آنچه که رهبران آمریکا می توانند از چین بیاموزند این است که تحریک نوآوری فن آورانه، می تواند یک فرایند آشفته، باتلاقی و اغلب تناقض آمیز باشد. با توجه به منافعی که در این رقابت مطرح است، آمریکا نمی تواند اجازه دهد که ترس از این آشفتگی، به فلج شدن بیانجامد.

۳۱۱۳۱۱

کد خبر 1624899

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: ایالات متحده آمریکا چین دانشگاههای آمریکا شرکت های نوپای سرمایه گذاری ایالات متحده سیلیکون ولی فن آوری فن آوری هوش مصنوعی بازار چین فن آورانه شرکت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۶۲۲۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا بایدن حاضر نشد با اردوغان دیدار کند؟

کارشناسان سیاسی ترکیه معتقدند که در دیدار رئیس جمهور آمریکا با همتای ترک او، نشانه‌ای از یک تنش جدید در روابط واشنگتن – آنکارا است. - اخبار بین الملل -

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، لغو سفر اردوغان به آمریکا، اتفاق مهمی است که توجه اغلب رسانه‌های آنکارا و استانبول را به سوی خود جلب کرده است. آن هم در حالی که لغو سفر، به اراده میزبان بود و ترکیه تا لحظات آخر امیدوار بود که این خبر صحت نداشته باشد!

مقامات ترکیه در هفته‌های اخیر، به این جمع بندی رسیده بودند که قرار است اتفاقات خوبی در مسیر روابط آنکارا – واشنگتن روی دهد. تیم اردوغان امیدوار بود، دعوت جو بایدن از رئیس جمهور ترکیه برای سفر به واشنگتن، بتواند فصل نوینی را در همکاری‌های دوجانبه رقم بزند و تنش‌های پیشین را بزداید. اما این اتفاق نیفتاد و جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید دریک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که برنامه‌ای برای دیدار بایدن و اردوغان وجود ندارد!


به دنبال انتشار سخنان کربی، رسانه‌ها طرفدار حزب عدالت و توسعه در گام نخست، این خبر را تکذیب و تمسخر کردند. اما نهایتاً وزارت امور خارجه ترکیه نیز با انتشار یک بیانیه اما با ادبیاتی متفاوت، آن را تایید کرد.

دستگاه دیپلماسی ترکیه ترجیح داد بجای عبارت «لغو دیدار» از «تغییر برنامه دیدار» خبر دهد. کارشناسان سیاسی ترکیه معتقدند که در دیدار رئیس جمهور آمریکا با همتای ترک او، نشانه‌ای از یک تنش جدید در روابط واشنگتن – آنکارا است. 

آیا پای حمایت از حماس در میان است؟
عبدالقادر سلوی از تحلیلگران روزنامه حریت و از روزنامه نگارانی که در اغلب سفرهای خارجی اردوغان را همراهی می‌کند، در همان ساعات نخست نوشت: «گمانه زنی‌ها در مورد سفر رئیس جمهور اردوغان به آمریکا ادامه دارد. اغلب احساس می‌کنم لازم است از منابع خبری خود درباره جزئیات این موضوع سوال کنم. من می‌دانم که پس از دیدار اسماعیل هنیه با اردوغان، گروهی از لابی گران اسراییلی در آمریکا تلاش کردند از سفر اردوغان به واشنگتن جلوگیری کنند. آمریکا و ترکیه نباید طعمه چنین لابی‌هایی شوند. این دیدار باید اتفاق بیفتد. زیرا ما موضوعات بسیار مهمی برای گفتگو با ایالات متحده داریم. مانند فروش جنگنده F-16، بررسی موضوع اف 35، عملیات بزرگی که در عراق انجام خواهیم داد، حضور پ.ک.ک در سوریه، گسترش تنش اسراییل و ایران به منطقه و جنگ روسیه و اوکراین. ما با حمایت خود از عضویت سوئد در ناتو، به یک موقعیت بسیار مهم دست یافته‌ایم، نباید این را قربانی لابی‌ها کنیم. آخرین وضعیت به شرح زیر است: رئیس جمهور اردوغان دستور لغو این سفر را نداده و هیئت‌های ترکیه و آمریکا در حال بررسی برنامه سفر هستند. وظیفه من این است که هر تحولی را رصد و به اشتراک بگذارم». 


چه کسی دعوت کرده بود؟

عصمت برکان از دیگر تحلیلگران سیاسی ترکیه نوشته است: «تا دیروز می‌گفتند که این جو بایدن بوده که اردوغان را به واشنگتن دعوت کرده است. اما کربی گفت، چنین برنامه‌ای وجود ندارد و هیچ سفر برنامه‌ریزی شده‌ای وجود نداشته است. البته طی 3 سال گذشته، طیب اردوغان حتی یک بار هم به کاخ سفید دعوت نشد. طیب اردوغان قبل از به قدرت رسیدن بایدن، بارها با باراک اوباما و دونالد ترامپ، دیدار کرد. اما به ندرت و فقط در حاشیه سفرهای خارجی توانست بایدن را ببیند». 

برکان در ادامه نوشته است: بعضی رسانه‌ها مدعی شدند که اردوغان از رفتن به واشنگتن و دیدار با بایدن منصرف شده و دلیل آن تصمیم سنای آمریکا برای کمک 26 میلیارد دلاری به اسراییل است. اما عبدالقادر سلوی، نویسنده روزنامه حریت که خبرهای خوشی از محافل حاکم دریافت کرده بود، در 24 آوریل این خبر را تکذیب کرد. ولی در ادامه، کربی آشکارا گفت: چنین چیزی در برنامه نبوده و بنابراین من هیچ نظری در این مورد ندارم. خیلی عجیب است! اول می‌گویند به واشنگتن بیا، بعد می‌گویند چنین دعوتی در کار نبوده است! ماجرا چیست؟ اگر طرف آمریکایی ابتدا رئیس جمهور اردوغان را دعوت کرد و سپس از این دعوت منصرف شد، این یک وضعیت وخیم است. از آنجایی که خود این دعوت قبلاً با مشکلات زیادی همراه بود، تصویب اخیر عضویت سوئد در ناتو این در را باز کرد. اکنون گفته می‌شود که دیدار رئیس جمهور اردوغان با اسماعیل هنیه رهبر حماس باعث لغو این دعوت شده است. هنوز این را هم نمی‌دانیم که آیا رئیس جمهور اردوغان همچنان برای حضور در نشست سران ناتو در 9 تا 11 جولای به آمریکا می‌رود یا نه؟ یاد شعر اورهان ولی افتادم که چنین سروده: دلبر جانان که روزها نمی‌آمد، نیمه شب هم قطعا نخواهد آمد!»

مراد یتکین از دیگر تحلیلگران مشهور ترکیه که سالها در واشنگتن به فعالیت روزنامه نگاری پرداخته، درباره این سفر نوشته است: «موضوع را بررسی کردم. یک مقام ترک که نخواست نامش فاش شود، گفت که این تعویق به درخواست آنکارا به دلیل تغییرات در برنامه رئیس جمهور بوده است. همان منبع در پاسخ به این سوال که آیا این دیدار قبل از حضور اردوغان در نشست ناتو در تاریخ 9 تا 11 ژوئیه در واشنگتن برگزار می‌شود یا نه، چنین پاسخ داد: مطمئن نیستم. اما احتمالاً بعد از آن سفر. این منبع جزئیاتی در مورد تغییر برنامه اردوغان که باعث به تعویق افتادن سفر وی به آمریکا شد، ارائه نکرد».


یتکین در ادامه نوشته است: «جف فلیک سفیر ایالات متحده در آنکارا در پاسخ به سوالی درباره این موضوع در نشست شورای بازرگانی ترکیه و ایالات متحده آمریکا (TAIK) در استانبول در 26 آوریل گفت که مقدمات و برنامه‌ریزی برای این سفر همچنان ادامه دارد، اما بیانیه رسمی بعداً اعلام خواهد شد».

این سفر که تاریخ جدید آن هنوز مشخص نشده، اولین سفر اردوغان به کاخ سفید به دعوت بایدن از زمان روی کار آمدن او خواهد بود. 

چرا سفر اردوغان مهم است؟

اردوغان همواره علاقه وافری به صحبت و دیدار با روسای جمهور آمریکا نشان داده است. او در انتخابات اخیر، آشکارا آرزومند پیروزی ترامپ بود و بارها به اعضای تیم خود گفته بود؛ مسائل و چالش‌های مهم را در دیدار خصوصی با خود ترامپ حل می‌کنم و لازم نیست کسی بر روی این مسائل با وزارت امور خارجه آمریکا و کاخ سفید بحث کند. اما رابطه با جو بایدن هیچگاه تعریفی نداشته است.

گفته می‌شود که جو بایدن در دوران 33 ساله سناتوری خود، همواره با ترکیه زاویه داشته و پس از کودتای سال 2016 میلادی هم، خیلی دیر حاضر شد برای اعلام حمایت و همدلی در مقام معاون اوباما به ترکیه برود. 

اردوغان امیدوار است در دیدار با بایدن، موضوع خرید 40 فروند جنگنده اف 16 را نهایی کند و علاوه بر این در مورد وضعیت پ.ک.ک در سوریه و عراق، با همتای آمریکایی خود بحث کند. از این گذشته، تلاش برای جذب سرمایه گذاران آمریکایی برای تیم اردوغان مهم است. اما شواهد نشان می‌دهد که دست کم در شرایط کنونی، خبری از پویایی و جنب و جوش در روابط ترکیه و آمریکا نیست و ابهام و بلاتکلیفی بر سر این رابطه سایه انداخته است. 

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • جمع آوری انشعاب غیرمجاز در روستای گوگ تپه ارومیه
  • زلنسکی برای آمریکا چه نقشه‌ای دارد؟
  • مشعل های شرق کارون جمع آوری می شوند
  • مشعل گازی تمامی پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها تا ۳ سال آینده جمع آوری خواهد شد
  • درخواست آمریکا پس از کمک به اوکراین چیست؟
  • نظم جایگزین چین و آن چه آمریکا باید از آن بیاموزد
  • حمله پلیس آمریکا به یک استاد دانشگاه واشنگتن (فیلم)
  • چرا بایدن حاضر نشد با اردوغان دیدار کند؟
  • نقش کلیدی صندوق‌های سرمایه گذاری بازار سرمایه در جمع‌آوری نقدینگی‌های بلاتکلیف
  • افزوده شدن ظرفیت تصفیه‌خانه‌های فاضلاب فارس