فرمانده سپاهی که دنبال حل معمای واقعه طبس بود، اما شهید شد
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۶۹۵۴۴
خبر رسید که آمریکاییها در صحرای طبس زمینگیر شدهاند، سریع خودش را به محل حادثه رساند. در حین بازرسی از محل متوجه اسناد طبقهبندیای شد که این اسناد، ماهیت آمریکایی بسیاری از افراد را برملا میساخت. اما اتفاقی دیگر رخ داد.
به گزارش قدس آنلاین، تنها ۱۵ ماه از انقلاب اسلامی گذشته بود که جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا قول آزادی گروگانها را داده بود تا به این وسیله کار جمهوری اسلامی ایران را تمام کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در آن زمان، شهر طبس زلزله آمده بود و هنوز شهر به روال عادی برنگشته بود. سپاه هم در این شهر تازه تأسیس شده بود و نیروهای کمیته، سپاه پاسداران و ژاندامری در یکجا مستقر بودند و هنوز نوپا بودند. پنجم اردیبهشتماه سال ۱۳۵۹ اولین خبرها به پاسگاه ژاندارمری رباط خان، روستایی در ۴۲ کیلومتری منطقه واقعه رسید؛ با این مضمون که: قاچاقچیها جاده کویری یزد طبس را بستهاند! اما مگر قاچاقچی با پنج فروند هلیکوپتر غول پیکر میآید!
ابتدا حدود پنج نفر از برادران کمیته وقت از طبس حوالی ظهر به منطقه مورد اشاره رسیدند و در آنجا پنج فروند هلیکوپتر غول پیکر آمریکایی بدون هیچ آرم و نشان را مشاهده کردند که ضمن برخورد با یک هواپیمای C۱۳۰ نظامی تانکر سوخت آتش گرفته بود.
هنوز حدود یک ربع از حضور آن پنج نفر از افراد کمیته نگذشته بود که دو فروند فانتوم از جنوب منطقه شروع به رگبار اطراف بالگردها کردند تا کسی نزدیک آن بالگردها نشود. در بازدید میدانی، یکی از آن افراد متوجه برخی اسناد طبقهبندی به زبان انگلیسی و فارسی در اطراف هلیکوپتر شد. در این فاصله، از سپاه یزد یک دستگاه استیشن همراه با پنج نفر سرنشین به فرماندهی سردار شهید محمد منتظر قائم به محل واقعه رسیدند. شهید منتظرقائم حکم مأموریتش را به برادران کمیته طبس نشان داد و آنگاه به داخل هلیکوپتر پر اسناد رفت. ابتدا دستور داد نیروها از هلیکوپتر فاصله بگیرند تا حادثهای متوجه آنها نشود.
سپس فرمانده سپاه یزد همراه با یک نفر وارد هلیکوپتر شد تا بررسی کند قضیه این اسناد چیست تا معمای واقعه طبس را حل کند. چرا این اسناد بدون هیچ آرم و نشانی استتار شده بودند؟ در همان فرصت کوتاه چشمش به برگهای افتاد که روی آن نوشته شده بود که وقتی وارد استان سمنان شدید به فلان آقا مراجعه کنید که رابط اصلی است. حتی سرشاخهها را هم مشخص کرده بودند. در این حین که سردار مشغول بازدید میدانی بود، یکی از نیروهای یزد اعلام کرد که از سمت شمال منطقه در سطح بسیار پایین و حدود ۱۰۰ متری زمین ۲ فروند بمب افکن اف ۴ در حال نزدیک شدن هستند.
سریع شهید منتظر قائم از پلههای هلیکوپتر پایین آمد. اما بمبافکنها همان هلیکوپتر را مورد هدف قرار دادند و در پی آن انفجار عظیمی رخ داد که منجر به شهادت فرمانده سپاه یزد شد. یقیناً اگر آن اسناد از بین نمیرفت دست خیلی افراد و ماهیت اصلی آنها افشا میشد.
به هر حال اقدام کاملاً برخلاف اصول نظامی در بمباران هلیکوپترهایی که چندین میلیون دلار ارزش داشت به همراه آن اسناد طبقهبندی شده، به دستور بنیصدر رئیس جمهور وقت، شائبه همکاری او به آمریکا و خیانتش را بیش از بیش تقویت کرد و با فرارش از ایران، این شائبه رنگ واقعیت به خود گرفت.
درباره این شهید بیشتر بدانید
شهید محمد منتظر قائم در سال ۱۳۲۷ در شهر فردوس در شمال خراسان جنوبی به دنیا آمد. پس از پایان سوم دبستان به یزد نزد اقوام پدری خود رفت و در آنجا به ادامه تحصیل پرداخت. همزمان با قیام ۱۵ خرداد همراه با پدرش، در صف مبارزه با طاغوت درآمد. پدر محمد در غیاب آیت الله صدوقی در مسجد به نماز میایستاد و دیگران به او اقامه میکردند. او بعد از پایان دبیرستان به خدمت سربازی رفت و پس از پایان خدمت در شرکت برق توانیر تهران مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۱ به علت فعالیتهای انقلابیاش از سوی ساواک دستگیر شد و پانزده ماه تحت شدیدترین شکنجههای ساواک قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دستور تشکیل سپاه پاسداران به فرمان امام خمینی در اردیبهشتماه سال ۱۳۵۸، به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب و مسؤول بنیانگذاری و تشکیل سپاه یزد شد. سرانجام این سردار رشید اسلام در ششم اردیبهشتماه سال ۱۳۵۹ و در یک سالگی تشکیل سپاه در جریان بمباران بالگردها و هواپیماهای به جا مانده آمریکایی از عملیات موسوم به پنجه عقاب در صحرای طبس به شهادت رسید. پیکر پاکش در آرامستان خلدبرین شهر یزد قرار دارد.
منبع: فارس
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: طب سنتی آمریکا فرمانده سپاه هلی کوپتر سپاه یزد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۶۹۵۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دلنوشته فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) همزمان با تفحص پیکر شهید «محمدشفیع فیضیزاده»
ایسنا/ایلام همزمان با انتشار خبر تفحص پیکر مطهر شهید محمدشفیع فیضیزاده، فرمانده اسبق سپاه امیرالمومنین (ع) دلنوشته خود خطاب به شهید را منتشر کرد.
«محمدتقی قاسمی» در این دلنوشته آورده است: رجعت مردی از تبار مجاهدان، مردی از نسل یوسف که غربت و تنهای را برای آیندگان در شبی طوفانی و نبردی غریبانه و عاشورایی در سرزمینی غریب در میان آتش و خون در آن روزهای تشخیص مرد از نا مرد در مدت زمانی طولانی چهل و یک سال به یاد گار گذاشت تا هجران و غریبی یوسف هرگز فراموش نشود.
«محمدشفیع فیضیزاده» کی تو را می شناسد آیا نسل امروز شما را می شناسند؟ میدانند که نبردهای شما در آن روزگار غربت و تنهایی در دل خاک دشمن، چه وحشتی در اردوگاه ارتش متجاوز بعث عراق ایجاد کرد، ماندهام ای سرو قامت شکستهام کدام حماسه شما را بنگارم، قلم عاجز و زبانم ناتوان از «میمک» یا «دشت هلاله» و «شور شرین» و «چنگوله» و «مهران» و نبردهای چریکی در عمق خاک عراق را بگویم یا شناساییهای در دل شب برای نیروی شجاع اطلاعات و عملیات لشکر امیرالمومنین (ع) را.
چه زیبا و عاشقانه و عارفانه و شجاعانه به استقبال خطر میرفتی. به یاد دارم و هرگز فراموش نخواهم کرد آن روزگار تلخ و شیرین را در هنگامه نبرد و خطر را ای هم سنگرم کدام عملیات و نبرد ذکر کنم.
عبور از خطوط دفاعی ارتش متجاوز بعث عراق در تاریکی شب در میان مینهای گسترده و کمین کرده در عقبه دشمن، بارها بین مرگ و زندگی قرار گرفتی تا خطر را از کشور و انقلاب دفع و رفع شود که امنیت ملی تأمین شود آری ای هم قطار دلاور سفر کردهام سالها به انتظارات نشستیم و گریستیم، دلم شکسته وقتی خبر رجعتت شنیدم.
به یاد شب عملیات والفجر ۳ در مرداد ماه سال ۱۳۶۲ در آن گرمای تابستان و عبور بچههای اطلاعات و عملیات به عمق خاک عراق به منظور انهدام یگانهای زرهی و مکانیزه ارتش متجاوز بعث عراق، قبل از آغاز عملیات رزمندگان خطشکن، امیدشان شما بودی، چهل و یک سال غریبی، چهل و یک سال صحرانشینی، چهل و یک سال انتظار.
رفتند یاران چابک سواران و دشمن شکاران یاد همه شهیدان گرامی باد
انتهای پیام