دین یهود و اسرائیل مثل متاستاز است
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۹۱۴۶۴
به گزارش خبرنگار مهر، یزدان سلحشور یادداشتی بر کتاب «متاستاز اسرائیل» اثر کورش علیانی نوشته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح متن این یادداشت در ادامه می آید؛
کورش علیانی [متولد ۱۳۵۰] نویسندهی پرکاری نیست اما کمکار هم محسوب نمیشود هم دربارهی جنگ هشت ساله نوشته، هم دربارهی «زبان»، هم دربارهی اجتماع، هم دربارهی غرب، هم دربارهی اسرائیل [غیر از این کتاب، کتاب دیگری هم دارد به نام «یادداشتهای پای پنجره» که یکسری یادداشت درباره رژیم صهیونیستیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در ادامه نوشته است: در «متاستاز اسرائیل» البته خبری از طنز نیست یا لااقل در ساز و کارِ روگفتاری متن، از این خبرها نیست اما علیانی سعی کرده از تضاد و تنازع برخی جملات، در زیرگفتار، تولید طنز کند [«این در حالیست که رودس در برابر دیدار هرصل که رودس حدس میزد هرصل در آن دیدار تقاضای خرید بخشی از مستعمرات بریتانیا در جنوب آفریقا را طرح کند گفته بود: من فقط یک کلمه در جوابش دارم. پولش را بگذارد توی جیبش! و البته هرصل بی این که ناراحت شود در خاطراتش بعد از ذکر این پاسخ نوشته است: دقیقاً همان شخصیت رودس!»]؛ عنوانِ کتاب هم ظاهراً انتخاب خودش نبوده: «اسم این کتاب یعنی «متاستاز اسرائیل» انتخاب من نبود، ولی بین پیشنهادهایی که جلوی روی من گذاشته شد، از همه بهتر بود.
سلحشور در بخش دیگری از نقدش نوشته است: ارتباط بین دین یهود و اسرائیل مثل متاستاز است و صهیونیسم سرطانی است که در دل یهودیت شکل گرفته است. درباره کسی که به سرطان مبتلا شده، کل بدن را نباید متهم کرد، بلکه همان غده سرطانی را باید شناخت و برای درمان، آن را از بین برد. اشتباه است که یهودیت را به خاطر اسرائیل، یعنی سرطانی در دل یک دین الهی مقصر بدانیم.» [ایبنا / نشست نقد و بررسی کتاب «متاستاز اسرائیل» / از سلسله نشستهای دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران / یکشبنه دهم بهمنماه ۱۴۰۰/ سرای اهل قلم] کتاب قرار است کاری کند که باقیِ آثاری از این دست [در چند دههی اخیر] نکردهاند یا به باور علیانی چنین نکردهاند یعنی برگرداندنِ بحث اسرائیل از حوزه حکومتی به حوزه مردمی: «راستش سبک زندگی جامعه ما چنان تغییر کرده که اسرائیل دیگر مسأله بسیاری محسوب نمیشود.
این نویسنده در ادامه نوشته است: برخی آن را مسأله حکومت میدانند و برخی میگویند موضوعی است که خود عربها باید کاری برایش بکنند. انگار خیلیها حوصله پرداختن به این موضوع را ندارند. حتی آنهایی که درباره اسرائیل حرف میزنند، بیشتر حرفهایشان، حرفهای عجیبی درباره مسائل آخرالزمانی و ماوراءالطبیعه است، درحالیکه مواجهه ما با اسرائیل، در مسائل عینی و ملموس اتفاق افتاده است. مثلاً کمتر کسی درباره تروریست بودن اسرائیل صحبت میکند؛ دولتی که به صراحت اعلام میکند ما یک سال قبل از امریکاییها برای ترور سردار سلیمانی عملیاتی را اجرا کردیم، اما موفق نشدیم. میدان اصلی جنگها، بدن انسان است و صهیونیستها با تحریم و ترور، هر روز بدنمان را شکنجه میکنند و به ما زخم میزنند. آنهم شکنجهای که ما به جای شکنجهگر، کس دیگری را مسئول و مقصر بدانیم. عدهای حکومت ما را مقصر میدانند و عدهای دیگر، گروهی از جامعه را متهم میکنند، که هر دو بسیار اشتباه است.» [[ایبنا / نشست نقد و بررسی کتاب «متاستاز اسرائیل» …] به هر حال، کتاب پر از ارجاعات است به متون و سایتهای انگلیسیزبان [بیشتر سایتها] و بیشتر دارد همان مسیری را میرود که آثارِ منتشره در پیش از سال ۵۷ درباره مسئله اعراب و اسرائیل رفتند که احتمالاً مشهورترینشان در ایران «سرگذشت فلسطین» اکرم زعیتر [(۱۹۰۹ – ۱۱ آوریل ۱۹۹۰) سیاستمدار ملیگرا، روزنامهنگار نوگرا، تاریخنگار سیاسی و ادیب فلسطینی] است که با ترجمه اکبر هاشمی رفسنجانی منتشر شده بود و در سالهای ۵۸ و ۵۹ از کتابهای بسیار پرتیراژ و با خوانندگان بسیار بود یا «سفر به ولایت عزرائیل» جلال آلاحمد که سفرنامه بود و به نوعی توبهنامهی آلاحمد [موضع کوبندهترش را البته بعدها با نوشتن مقاله «اسرائیل، عامل امپریالیسم» مشخص میکند] که در اوایل دههی سی به روایتِ خودش بعد از ترک حزب توده و بعدش حزب زحمتکشان مظفر بقایی، مبشر صهیونیزم در ایران بود [قصه البته در نیمهی دوم دههی ۱۳۲۰ شروع شده بود که هنوز دولتی به نام اسرائیل نبود و اطلاعاتِ رسیده از خارج از مرزها هم برای ایرانیان، متأثر از موضعگیری مثبتِ اتحاد جماهیر شوروی در قبال عاشقان صهیون بود و دو سه سال بعد که دولت اسرائیل شکل میگیرد، آلاحمد مقالاتی مینویسد با عنوان «سوسیالیزم دهقانی اسرائیل»] چون تصور میشد که صهیونیزم، سیمای انسانی و شرقی مارکسیسم مکتب مسکو باشد که نبود [در واقع «سفر به ولایت عزرائیل» نوعی ادای دین آلاحمد هم بود به کتاب «بازگشت از شوروی» آندره ژید، که خودش به فارسی ترجمه کرده بود]: «در سال ۱۳۴۱، آل احمد و همسرش سیمین دانشور دو هفته را در اسرائیل گذراندند.
او در بخش دیگری نوشته است: آنها تنها روشنفکران ایرانی که به کشور نوپا آمدند، نبودند. در آن زمان، تحت رژیم شاه، و در راستای منافع هر دو کشور، روابط ایران و اسرائیل نزدیک بود اما سفرنامهای که آل احمد بعد از برگشتش به ایران نوشت بیهمتا میماند.» [سموئیل تروپ / مترجم انگلیسی کتاب که با نام «جمهوری اسرائیلی» منتشر شد] اینها را نوشتم که بگویم «متاستاز اسرائیل» دارد چه مسیری را میرود؛ در واقع اگر بخواهیم تاریخ یکصدسالهی اخیر ایران را میان «روشنفکری» و «منورالفکری» معنا کنیم، به نظر میرسد که بیان علیانی به وجه روشنفکری نزدیکتر است گرچه در نظر نخست چنین به نظر نرسد: «سالهاست که کورش علیانی را میشناسم و میدانم که بیشتر از دو دهه است در حوزه مسائل مربوط به اسرائیل کار میکند. از اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ که در مجله روایت فتح درباره این موضوع مینوشت و من آن زمان دانشآموز متوسطه بودم، کارهای ایشان را دنبال میکنم و پیگیر نوشتههایشان هستم.
سلحشور در پایان نوشته است: آنچه بهنظرم کتاب «متاستاز اسرائیل» را به کتاب مهمی تبدیل میکند، نه فقط تبحر علیانی در نوشتن که دغدغههای ایشان است. برخلاف بسیاری از کسانی که درباره اسرائیل نگاهی فاقد ارزشگذاری دارند، علیانی از موضع انقلاب اسلامی با مسأله اسرائیل برخورد میکند.» [علی عبدی کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاست بینالملل] این وجه «انقلاب اسلامی» را که منتقد دربارهاش گفته، شاید بهتر باشد از این منظر ببینیم که مردمی که وارد بحث اجرایی این انقلاب در سال ۵۷ شدند، چه نگاهی به اسرائیل داشتند که حتی نگاهشان به نتایج بازیهای تیم ملی فوتبال اسرائیل تحتِ شعاع آن بود [آن موقع فوتبال اسرائیل، در چارچوب فوتبال آسیا ارزیابی میشد] و در همان حال، مراوداتِ بدونِ مشکلی نیز با یهودیانِ ایرانی داشتند یعنی بحث، خلافِ آنچه رسانههای رسمی اسرائیل میگویند «یهودیستیزی» نیست. همچنین اشارهای کنایهآمیز به رمان «بخش سرطان» آلکساندر سولژنیتسین (زاده ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ - درگذشته ۳ اوت ۲۰۰۸) نویسنده مشهور اهل روسیه و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۰؛ وی به خاطر اشاراتش به فجایع دوران استالین در رمانهایش، بیست سال را در تبعید گذراند.
کد خبر 5477539 زینب رازدشت تازکندمنبع: مهر
کلیدواژه: نقد کتاب کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی محمدعلی اسلامی ندوشن روز قدس فلسطین سی وسومین نمایشگاه کتاب تهران اسرائیل انتشارات سوره مهر کتاب راهپیمایی روز قدس نمایشگاه کتاب تهران روز جهانی قدس درگذشت چهره ها انتشارات راه یار هم درباره ی ی اسرائیل آل احمد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۹۱۴۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یادداشت مهرداد خدیر / این مرد طراح لایحه عفاف و حجاب است /او در چه سمتهایی مشغول به کار بوده است؟ /آن اقبالی این اقبالی نیست!
خیلیها دوست دارند بدانند لایحۀ حجاب و عفاف را کی نوشته که این قدر شورای نگهبان به آن ایراد شرعی و قانونی میگیرد؟ روشن است که یک روحانی و فقیه آشنا با شرع آن را ننوشته و گرنه این همه مشکل شرعی نداشت و آقای حسین شریعتمداریِ کیهان را هم به این نتیجه نمیرساند که قانون (لایحه نهایی نشده) را بگذارید کنار و با همین طرح نور (گشت ارشاد - ۲ نیروی انتظامی) جلو بروید. فرمانده کل فراجا هم از حرکت بیدرنگ به جانب «عفت اسلامی» سخن گفته و به قانون خاصی استناد نمیشود. آنچه یک نماینده مجلس هم هر از گاهی میگوید پیشنهادهای محدود کننده اوست و هنوز تصویب و نهایی نشده.
به گزارش صدای ایران از عصرایران، اما این لایحه را کی نوشته؟ یک فقیه؟ نه! یک خانم؟ نه! چهرۀ اصلی این لایحه آقایی است به نام ابوالفضل اقبالی که سال ۸۸ و در گرماگرم التهابات انتخابات لیسانس علوم اجتماعی خود را از دانشگاه علامۀ طباطبایی گرفت و ۸ سال بعد موفق شد در رشتۀ مطالعات زنان فوق لیسانس خود را از دانشگاه غیر دولتی خوارزمی دریافت کند.
از گشت ارشاد تا چادر المیرا، زنان در دنیای وارونه، ساخت اجتماعی طلاق توافقی...
نگاهی به مشاغل او بعد از دریافت مدرک و حتی حین دانشجویی نیز نشان میدهد در جامعه به مفهوم عام آن کار و زندگی نکرده بلکه در نهادهای مختلف حکومتی و نه حتی دستگاههای اجرایی دولتی (دستکم تا پیش از روی کار آمدن دولت ابراهیم رییسی) مشغول بوده است: معاون رصد و پایش موسسه بینا وابسته به سازمان تبلیغات، مدیر روابط عمومی ستاد امر به معروف و نهی از منکر، کارشناس کودک و نوجوان سازمان رسانهای اوج، دبیر کارگروه زنان در مؤسسۀ اشراق وابسته به بنیاد خاتمالاوصیا و سرانجام در دولت آقای رییسی وارد دولت میشود (ستاد حجاب و عفاف وزارت کشور).
چون در برخی گفتگوها از او به عنوان «آقای دکتر» یاد میشود بررسیها حاکی از آن است در دانشگاه علوم تحقیقات دانشگاه آزاد وارد تحصیل در مقطع دکتری جامعه شناسی شده، اما ادامه نداده و گویا به تازگی در دانشگاه تهران از سر گرفته است.
ویژگی آقای اقبالی این است که مانند امامان جمعه به شرع استناد نمیکند (هر چند آقای علمالهدی مشهد هم به تازگی از شاهنامه گفت و این شعر را خواند: "منیژه منم، دُختِ افراسیاب/ برهنه ندیده تنم آفتاب" و تفاخر دختر افراسیاب به بیژن درباره جایگاه طبقاتی خود را بیتوجه به ابیات قبل درباره شادنوشی این دو را به حساب الگوی حجاب و پوشش گذاشت!) یا به قانون. چون قانون را خودش نوشته و در گیر و دار رفع اشکالات شرعی است. از این رو تعابیر خاص خود را به کار میبرد کما این که به تازگی در برنامه تلویزیونی «بدون گارد» گفت:
«تحمل مخالف، رفتار اخلاقی است، اما بیحجابی مزاحمت برای ماست و تحمل مزاحم رفتاری انفعالی است». تعابیری که ما به ازای شرعی و قانونی ندارد.
پیشتر در مناظره با دکتر احمد بخارایی - جامعه شناس- هم وقتی مجری پرسید: "با توجه به این که برای سلبریتیها جریمههای بیشتر تعیین کرده اید آیا نباید نگران بود این رفتارها به مهاجرت بینجامد؟ " او پاسخ داد: جریمههای آنان را بیشتر تعیین کردیم، چون رفتارشان تبعیت اجتماعی دارد ولی اگر هم به مهاجرت بینجامد، خوب بینجامد!
منتها بلافاصله اضافه کرد: البته قدم هنرمندان روی چشم ما! انگار او میزبان و مالک است و دیگران قرار است وارد قلمرو او شوند. در فضای مجازی هم در واکنش گفته شد: قدمتان روی چشم برای فردی بیرونی به کار میرود. یک ایرانی متولد ۱۳۶۲ که نماینده اقلیت جامعه است (به گواه انتخابات ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲) نمیتواند به ایرانیان دیگر بگوید قدمتان روی چشم! چون این خاک که متعلق به اوی تنها نیست! بحث انگیزترین سخن او، اما باز در همان مناظره با دکتر احمد بخارایی بود که در آن گفت:
بی حجابی جلوی حرص و ولع را میگیرد در حالی که هر چه افراد حریصتر و گرمتر و پرقدرتتر و ولع بیشتری داشته باشند برای تشکیل خانواده مصممتر میشوند و اگر در غرب خانوادهها واقعی نیست به خاطر این است که ولع ندارند و بعد از آن آماری ارایه داد.
هنگامی که مجری گفت، چون این آمارها را مراکز رسمی و حکومتی منتشر میکنند برخی در آنها تشکیک میکنند او این گونه پاسخ داد: آمارگیران پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات ظاهری کاملا مردمی دارند. با یک من ریش و انگشتر و یقه آخوندی که آمار نمیگیرند.
این که یک آقا و همکاران غالبا مرد او و نه خانمها متولی طراحی و دفاع از لایحه حجاب هستند و تحصیلات فرد هم نه در فقه و حقوق که در زمینه علوم اجتماعی است ولی ماحصل صبغه مجازات دارد و ادبیاتی که به کار میگیرد مطلقا شبیه فقیهان و حتی واعظان یا حقوقدانان نیست در حالی که به شرع و قانون استناد میشود مورد توجه ناظران قرار گرفته و روشن شده بنای او بر دو اصل است: یکی این که حجاب کم یا بیحجابی حرص و ولع تشکیل خانواده و ارتباط مشروع را از بین میبرد و دوم این که «مزاحم ما هستند». [این «ما»را هم توضیح نداده مشخصا شامل چه کسانی میشود؟
همه مردم ایران که بار تامین نصف بودجه دولت را با پرداخت انواع مالیات بر عهده دارند یا تنها همفکران ایشان؟]با این اوصاف این سوال هم قابل طرح است که چرا آقای رییسی، ابوالفضل اقبالی را برای معاونت زنان و خانواده انتخاب نکرده با توجه به این که خانم خزعلی معاون کنونی بارها گفته اولویت خانمها باید خانه و خانواده باشد و طبعا این قاعده شامل خود خانم انسیه خزعلی هم میشود.
در تاریخ معاصر ایران یک ابوالفضل اقبالی دیگر هم البته داریم که ربطی به حجاب و زنان نداشت و ۱۶ سال قبل از تولد این ابوالفضل اقبالی درگذشته و او نماینده آستارا در دوره ۲۱ مجلس شورای ملی بود و مدتی قائم مقام دکتر حسین خطیبی در جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران.
آقای اقبالیِ مورد نظر این نوشته، اما جایی قائم مقام نبوده او مدیر عامل موسسه فرهنگی هنری بصیرت است.