نقطه اوج «رستگاری در شاوشنک» در «بردهسور» ایران است
تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۵۵۴۳۷
زمانی که دارابونت فکر ساختن فیلم «رستگاری در شاوشنک» را در سر میپروراند، گمان نمیکرد آدمهایی در «بردهسور» ایران، نقطه اوج این فیلم را زندگی میکنند.
به گزارش مشرق، زمانی که فرانک دارابونت فکر ساختن فیلم «رستگاری در شاوشنک» و قرار گرفتن در صدر بهترین فیلمهای IMDB را در سر میپروراند، گمان نمیکرد که آدمهایی در درهای عمیق و دور از دسترس، در سلولی تنگ و تاریک در «بردهسور» ایران، نقطه اوج ماجرای این فیلم را زندگی میکنند؛ هرچند برای اسرای «بردهسور» این فرار لزوماً به رستگاری فیلم دارابونت ختم نشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتاب «بردهسور»، آخرین اثر از مجموعه سهگانه کیانوش گلزار راغب است که با نگاهی به سالهای اسارت یک معلم در زندانهای کومله و دموکرات به تازگی توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است. گلزار راغب که خود در دوران نوجوانی، اسیر زندانهای آنها در طول جنگ تحمیلی بود، پیش از این در «شنام» به بیان خاطرات خود از آن دوران پرداخت. او در ادامه با انتشار «عصرهای کریسکان» و حالا با «بردهسور» تلاش دارد تصویری کمتر پرداخته شده از جنگ تحمیلی را پیش چشم مخاطب بگشاید؛ برگی از تاریخ که در خاطرات جنگ تحمیلی و آثار تاریخ شفاهی کمتر به آن توجه شده است.
«برده سور» داستان یدالله خداداد مطلق، معلمی است که از شهر قم با هدف تکمیل کادر آموزشی در کردستان، راهی این منطقه میشود. آموزش و پرورش شهرهای غربی به ویژه در کردستان در آن زمان با خلأ نیروی آموزشی مواجه بود؛ چرا که برخی از نیروهای آموزشی در شهرهای مختلف استان سنندج به گروههای مخالف انقلاب از جمله کومله پیوسته بودند. همین موضوع سبب شد تا خداداد مطلق به همراه علیمحمد بیان از قم و معلمانی از کرمانشاه و گیلان با هماهنگی آموزش و پرورش برای تکمیل کادر آموزشی عازم این مناطق شوند. اما این تصمیم آغازی بود برای تغییر سرنوشت و مسیر زندگی آنها.
کتاب «برده سور» بدون پرداختن به حواشی و پر و بال دادنهای اضافی که اخیراً در کتابهای خاطرات مرسوم شده، درست از همان ابتدای کتاب وارد ماجرا میشود. سالها از آن دوران گذشته و همین کافی است تا برخی از خاطرات در ذهن راوی چندان آشکار و روشن نباشد. همین موضوع کار را برای تدوین کتاب کمی دشوار میکند اما در نهایت «برده سور» با چندین جلسه گفتوگو میان نویسنده و راوی، که در زمانی همسلولی بودند، به اتمام میرسد. شاید یکی از دلایل اینکه کتاب خیلی جمع و جور به حوادث میپردازد، همین گذر زمان و از یاد بردن برخی از جزئیات باشد. هرچند نویسنده تلاش خود را کرده تا راوی مظلومیت شهدا و اسرای گمنامی باشد که سالها در دست کومله مرارت کشیدهاند، اما سوژه کتاب و تجربیات شنیدنی راوی این قابلیت را دارد تا با پرداخت هنری بیشتری به مخاطب عرضه شود؛ حوادثی چون حفر تونل چند متری و فرار از زندانی در دل کوه و اعدامهای وقت و بیوقت اسرا به دست کومله یا کوهپیماییهایی طولانی و مشقتبار اسرا آن هم با دستان بسته و بدون امکانات ابتدایی و ... همگی میتوانست با توصیف یا ایجاد حس تعلیق بیشتری روایت شود.
راوی این کتاب تنها بازمانده از یک جمع هشت نفری است که در همان زمان گرفتار کوملهها شده بودند. گلزار راغب در توضیح کوتاهی درباره «بردهسور» میگوید: ۴۰ سال من این خاطرات را مدام در ذهن خود مرور میکردم و به دنبال فرصتی بودم که این خاطرهها به فراموشی سپرده نشوند. این کتاب در واقع روایتگر داستان آن هشت نفر به علاوه ۱۲ نفر دیگر در حاشیه این ماجراهاست که نام همه آنها و سختیهایی که متحمل شده اند، در کتاب آمده است.
برده سور در درهای عمیق در نزدیکی شهر سردشت قرار دارد که به گفته راوی، برای نگاه کردن به کوههای اطراف و قله، کلاه از سر آدم میافتاد. زندان بردهسور کومله، چیزی شبیه اردوگاه راهزنان با چند سلول بود که در هر کدام هفت- هشت نفر اسیر، بدون داشتن امکانات اولیه، زندگی میکردند. در چنین درهای و در کنار رودی خروشان که سرمای استخوانسوز زمستان را پشت سر میگذاشت، هشت نفر در یک سلول کوچک تصمیم میگیرند که از این زندان بگریزند و بخت خود را با حفر کانالی به بیرون بیازمایند. این گروه با تدبیر شهید سرهنگ ابراهیم علیاصغرلو، از تکاوران ارتش، با حفر تونل از دل سلول خود موفق به فرار میشوند، اما زمانی که به نزدیکی شهر سردشت میرسند، در معرکهای جدید گرفتار میشوند و مسیر زندگی آنها دوباره تغییر میکند.
کتاب «برده سور» با وجود ریتم تند، برگی است ناگفته از خاطرات غیرنظامیان که برای باجگیری کومله از دولت ایران، سالها مجبور به کار اجباری در دل کوهها و زندگی در سلولهایی شدهاند که از کمترین امکانات بیبهره بودند. خداداد مطلق تنها بازمانده از گروه هشت نفرهای است که از این شرایط جان سالم به در برده است؛ شاهدی از دل تاریخ. حالا با این روایت دسته اول از یک ماجرای واقعی و پر از کشمکش، حس تعلیق و نقطه اوج، سینمای ایران یک فرانک دارابونت نیاز دارد تا رستگاری متفاوت زندانیان دره بردهسور را به تصویر بکشد.
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت سوره مهر کتاب خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت برده سور نقطه اوج هشت نفر سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۵۵۴۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی با آلاحمد در شیوه نگارش سیمین دانشور تاثیر نداشت
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ در شیراز زاده شد. او سومین فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت بود. دوره ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسیزبان مهرآیین گذراند.
در سال ۱۳۱۶ اولین مقالهاش را با نام «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در نشریهای محلی چاپ کرد. در سال ۱۳۱۷ به تهران آمد و مدتی در شبانهروزی آمریکایی تهران ساکن شد و آموزش زبان انگلیسی را پی گرفت. بعد در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.
در سال ۱۳۲۰ بهعنوان معاون اداره تبلیغات خارجی در رادیو تهران استخدام شد. علیاکبر کسمایی و احمد شاملو از همکاران او در رادیو بودند. سیمین دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۲ از کار رادیو کنارهگیری کرد و در روزنامه ایران مشغول به کار شد. از این زمان به بعد، او با نام مستعار «شیرازی بینام» برای نشریات مختلف مقاله نوشت و ترجمه کرد.
در ۱۳۲۷، اولین کتاب خود را با نام «آتش خاموش» نوشت. این اثر نخستین مجموعه داستانی بود که به قلم زنی ایرانی چاپ شد. داستانهای این مجموعه با نقدهای منفی بسیاری مواجه شد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و یک سال بعد با جلال آلاحمد، نویسنده و مبارز اجتماعی مطرح آن سالها ازدواج کرد. این ازدواج تا مرگ نابههنگام آل احمد در سال ۱۳۴۸، بهمدت ۲۰ سال دوام داشت.
همزمان با سالروز تولد سیمین دانشور در گزارشی به مرور زندگی این نویسنده پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
تحصیل در آمریکا
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشته زیباییشناسی تحصیل کرد. در این سفر نامههایی که بین او و جلال رد و بدل شد که بعدها در کتابی به نام «نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شد. در مدت تحصیل در آمریکا «باغ آلبالو»، دشمنان چخوف»، «بئاتریس آرتور شنیتسلر» و «رمز موفق زیستن» دیل کارنگی را هم ترجمه و منتشر کرد.
بازگشت به ایران و ادامه کار نویسندگی
دانشور در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول تدریس شد. سپس مدیریت مجله نقش و نگار را پذیرفت و «کمدی انسانی» سارویان و «داغ ننگ» ناتانیل هاتورن را ترجمه کرد.
در ۱۳۳۷ کتاب «همراه آفتاب» نوشته هارولد کورلندر را ترجمه و منتشر کرد. تا اینکه در سال ۱۳۳۸ بهعنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر دانشگاه تهران مشغول به کار شد. کار تدریس او در دانشگاه تهران تا بیست سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته شد، ادامه پیدا کرد. اینداستاننویس سال ۱۳۴۰، دومین مجموعه داستان خود با نام «شهری چون بهشت» را منتشر کرد. دانشور، همراهِ همسرش جلال آلاحمد، عضو کانون نویسندگان ایران بود. و در نخستین انتخابات، فروردین ۱۳۴۷ بهعنوان رئیس کانون نویسندگان ایران برگزیده شد. در تیر ۱۳۴۸ رمان «سووشون» را منتشر کرد که مشهورترین رمان او است و تا به حال به هفده زبان ترجمه شدهاست. بسیاری از منتقدان این اثر را یکی از ماندگارترین آثار ادبی فارسی میدانند. دو ماه بعد از انتشار «سووشون»، در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، جلال آلاحمد درگذشت.
دانشور سال ۱۳۵۱ کتاب «چهل طوطی» را منتشر کرد. این کتاب ترجمهای است از مجموعهای از حکایتهای هندی که لین یوتانک، نویسنده چینی، در کتابی به نام The Wisdom of Indiaجمعآوری کردهاست. این کتاب که تنها همکاری آلاحمد و دانشور به حساب میآید که توسط انتشارات موج به چاپ رسید. او سال ۱۳۶۱ کتابی را به نام «غروب جلال» را منتشر کرد. این کتاب از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول کتاب، با نام «شوهرم جلال» در سال ۱۳۴۱ و در زمان حیات آلاحمد نوشته شدهاست. دانشور این کتاب را با وصف آلاحمدِ نویسنده آغاز میکند، افکار و ویژگیهای اخلاقی او را از منظر خود توصیف میکند و به جنبههای فردی، اجتماعی و سیاسی زندگی او میپردازد. بخش دوم کتاب، تقریباً بیست و یک سال بعد نوشته شدهاست. در این بخش، دانشور خاطره روز درگذشت آلاحمد را روایت میکند. نام کتاب، از همین بخش دوم گرفته شدهاست.
با فرارسیدن سال ۱۳۷۲، اولین کتاب از سهگانه سیمین دانشور، به نام «جزیره سرگردانی» منتشر شد که به دغدغههای روشنفکران ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ میپرداخت. در ۱۳۷۶ مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» با همکاری نشر نو و نشر کانون چاپ شد. در سال ۱۳۷۸ یادنامه جلال آلاحمد توسط علی دهباشی منتشر شد که گفتوگویی مفصل با دانشور را شامل میشد. جلد دوم تریلوژی دانشور، «ساربان سرگردان»، در سال ۱۳۸۰ را چاپ کرد.
دانشور در گفتوگو با ناصر حریری گفته او و جلال آلاحمد هر چه مینوشتند، به هم نشان میدادند اما او هرگز اجازه نمیداده جلال در نوشتههایش دست ببرد. همچنین هیچگاه از نثر آلاحمد که دستکم سه دهه یکهتاز میدان نویسندگی بود، تأثیر نپذیرفت و زندگی مشترک در شیوه نگارش او اثر نگذاشت و استقلال خود را حفظ کرد.
درگذشت
سیمین دانشور در ۳۰ تیر ۱۳۸۶ بهعلت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس تهران بستری شد. با بستری شدن او شایع شد که وی درگذشتهاست اما این خبر تکذیب شد. او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد. دانشور پس از یک دوره بیماری آنفولانزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر در ۹۰ سالگی در خانهاش در تهران درگذشت. قبر سیمین دانشور در قطعه هنرمندان بهشت زهرا است.
الهام قاسمی
کد خبر 6089822 الناز رحمت نژاد