Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-30@13:06:35 GMT

رمان «خاک» حسین المطوع منتشر شد

تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۵۸۹۹۲

رمان «خاک» حسین المطوع منتشر شد

به گزارش خبرنگار مهر، نشر نگاه رمان «خاک» نوشته حسین المطوع و ترجمه اصغر علی کرمی را در ۲۴۶ صفحه و بهای ۸۷ هزار تومان منتشر کرده است.

حسین المطوع نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و عکاس کویتی متولد ۱۹۸۹ است. او دو رمان و دو داستان کوتاه منتشر کرده است. در سال ۲۰۱۹، داستان کوتاه او «رویای همزن سیمان بودن را می‌بینم» برنده جایزه کتاب شیخ زاید برای ادبیات کودک شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این داستان فرصت ترجمه و انتشار به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، اوکراینی و ایتالیایی ترجمه شد. المطوع پیش از اینکه به داستان و رمان روی بیاورد، فعالیت ادبی خود را در ادبیات به عنوان شاعر در سال ۲۰۰۹ آغاز کرد.

نویسنده درباره این رمان نوشته است: ««با وجود انبوه بسیار مردم پست که بار ننگشان بر دوش زمین سنگینی می‌کند، هیچ‌کس را آن‌قدر پست نمی‌دانم که چنین اثری را به او تقدیم کنم!»

رخدادهای این کتاب واقعی است و با تمام جزئیات آن در زندگی حقیقی اتفاق افتاده‌؛ گرچه زمان هنوز به آنها نرسیده است.»

در بخشی از این رمان چنین می‌خوانیم:

«نمی‌دانم از کجا و چگونه به این آدمی تبدیل شدم که حالا هستم. شاید همه‌چیز با حجی‌سعد شروع شد؛ شاید هم از گوسفندی که یک روز در حیاط خانه‌مان قربانی کردم. به‌هرحال حجی‌سعد با چهره‌ای شگفت‌زده روبه‌رویم ایستاد و گفت:

_ پدرت زندگی می‌فروشد و تو می‌خواهی مرگ بخری؟

_ من هم می‌خواهم فروشنده باشم.

_ هیکل به این گندگی و این همه هوش و ذکاوت، ماشاءاللّه. نه عزیزم، تنها عزرائیل فروشندۀ مرگ است؛ ما آن را می‌خریم و به جایش قبر می‌فروشیم.

همیشه مرا با نیش و کنایه‌هایش آزار می‌داد. می‌گفت جانشین سقراط است «ولی او حکمتش را از آسمان آورده و من ذره‌ذره از زمین بیرون کشیده‌ام». برای هر چیز کوچک و بزرگی فلسفه‌بافی می‌کرد: «وقتی قبری می‌کنی باید آن را با عشق پر کنی، مراقب باش که تو چیزی از زمین نمی‌ستانی، بلکه چیزی به آن می‌پردازی.» درست است…‌

این نخستین باری بود که قدم به قبرستان می‌گذاشتم. در را باز کرد و به دیوار تکیه داد. چهار تکه سنگ مربعی برداشت و با هم از راهرویی رد شدیم که از ورودی قبرستان شروع می‌شد. سنگ‌ها را کنار چهار سنگ مربع دیگری که شبیه آنها بود، روی هم چید. خودش روی سنگ‌هایی که از قبل چیده بود نشست و با دست به من اشاره کرد که روی دستۀ دیگر بنشینم.

_ چرا؟

همان‌طورکه می‌پرسید چشمانش در کیسه‌ای که فلاکس چای را از آن درآورده بود دنبال چیزی می‌گشت.

_ چه؟

سرش را بالا آورد و صورت مرا بررسی کرد و دوباره نگاهش را به داخل کیسه برگرداند.

_ چرا می‌خواهی اینجا کار کنی؟

_ پدرم می‌گوید دیگر بزرگ شده‌ام و…»

کد خبر 5485361

منبع: مهر

کلیدواژه: اصغر علی کرمی ادبیات عرب تازه های نشر نشر نگاه معرفی کتاب سی وسومین نمایشگاه کتاب تهران کتاب و کتابخوانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تازه های نشر نمایشگاه کتاب تهران کتاب بنیاد ملی بازی های رایانه ای نمایشگاه بین المللی کتاب تهران ترجمه بازی های رایانه ای دفاع مقدس انقلاب اسلامی ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۵۸۹۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«مگره و مردان محترم» در کتابفروشی‌ها دیده شدند

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مگره و مردمان محترم» نوشته ژرژ سیمنون به‌تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب صدوهفدهمین‌عنوان مجموعه پلیسی نقاب است که این‌ناشر منتشر می‌کند.

سربازرس ژول مگره یکی از شخصیت‌های مهم ادبیات پلیسی فرانسوی‌زبان است که ژرژ سیمنون نویسنده بلژیکی خلقش کرده و ترجمه داستان‌هایش توسط عباس آگاهی در مجموعه پلیسی نقاب چاپ می‌شود.

پیش از این‌کتاب، رمان‌های «دلواپسی‌های مگره»، «مگره از خود دفاع می‌کند»، «تردید مگره»، «شکیبایی مگره»، «مگره و سایه پشت پنجره»، «سفر مگره»، «دوست مادام مگره»، «مگره در کافه لیبرتی»، «ناکامی مگره»، «مگره دام می‌گسترد»، «مگره و جسد بی‌سر»، «مگره و زن بلندبالا»، «مگره و آقای شارل»، «بندرگاه مه آلود»، «پی‌یر لتونی»، «مگره در اتاق اجاره ای»، «مگره و مرد روی نیمکت»، «مگره و شبح»، «مگره نزد فلاماندها»، «مگره سرگرم می‌شود»، «تعطیلات مگره»، «دوست کودکی مگره»، «مگره و مرد مرده»، «مگره و خبرچین»، «مگره و بانوی سالخورده»، «مگره و جنایتکار» «مگره و جان یک مرد»، «لونیون و گانگسترها»، «سربازرس مگره و دیوانه بِرژِراک»، «سربازرس مگره در شب چهارراه»‌، «مگره و مرد بی‌خانمان»، «سربازرس مگره در کافه دوپولی»، «مگره» و «سربازرس مگره در قضیه سَن‌فیاکْر» از آثار ژرژ سیمنون، در قالب مجموعه‌نقاب با محوریت شخصیت سربازرس مگره چاپ شده‌اند.

«مگره و مردمان محترم» درباره پرونده قتل یک‌کارخانه‌دار بازنشسته است که باعث می‌شود پای سربازرس به خانه او کشیده شود. نکته این‌پرونده این است که همه آدم‌های درگیر در آن، محترم‌اند و مظنونی بین‌شان به چشم نمی‌آید.

اسم کارخانه‌دار رنه ژوسلن است که در نبود همسر و دخترش، با دامادش دکتر فابر شطرنج بازی کرده است. همسر و دختر ژوسلن به تئاتر رفته و منزل نبوده‌اند. وقتی پدرزن و داماد مشغول بازی شطرنج هستند، تلفنی ناشناس، دکتر را به بالین بیماری می‌خواند که وجود خارجی ندارد و به این‌ترتیب، شرایط برای حضور قاتل در خانه فراهم می‌شود که بررسی‌های اولیه نشان می‌دهند بدون هرگونه استفاده از زور وارد شده و با اسلحه کمری خود به ژوسلن شلیک کرده است.

ژرژ سیمنون رمان «مگره و مردمان محترم» را سال ۱۹۶۱ نوشته است.

این‌رمان در ۸ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

«منو متهم به دروغگویی می‌کنید؟»

لب‌هایش کمی می‌لرزید. بی‌گمان فشار زیادی به خودش وارد می‌کرد تا مقابل مگره‌ای که رنگ رخساره‌اش برافروخته بود، ثابت و باوقار باقی بماند. اما لاپوانت هم گرفته و ناراحت، نمی‌دانست به کجا نگاه کند.

«شاید به دروغگویی نه، ولی به از قلم‌انداختن بعضی چیزها... مثلا من یقین دارم که شوهرتون در مسابقات اسبدوانی شرط‌بندی می‌کرده ...»

«دونستن این چه کمکی می‌تونه بهتون بکنه؟»

«اگر شما هیچ‌اطلاعی از این‌موضوع نداشتید، اگر شما هرگز چنین‌ سوءظنی به او نبردید، مشخص می‌کنه که اون می‌تونسته چیزی رو از شما مخفی نگه داره. و اگه او اینو از شما مخفی نگه داشته ...»

«شاید به فکرش نرسیده که راجع به این موضوع با من حرف بزنه.»

«اینکه می‌گید شاید اگر اون یک یا دوبار، تصادفی، بازی کرده بود پذیرفتنی بود. ولی اون مشتری پروپاقرص این‌جور جاها بوده که هفته‌ای چندهزار فرانک در مسابقات اسبدوانی شرط‌بندی می‌کرده ...»

«می‌خواهید چه نتیجه‌ای بگیرید؟»

«شما جوری وانمود کرده بودید که انگار همه‌چی رو درباره اون می‌دونید، و خودتون هم چیزی رو از اون مخفی نمی‌کردید...»

این‌کتاب با ۱۵۲ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 6090851 صادق وفایی

دیگر خبرها

  • ترجمه و شرح «فصوص الحکم» به قلم علی شالچیان منتشر می‌شود
  •  معرفی کتاب های بازار مالی
  • اسامی اساتید نمونه کشوری منتشر شد
  • سریال قطب شمال اقتباسی از رمان کنت مونت کریستو یا نسخه ایرانی یک سریال ترکی؟
  • تصویری دیده نشده از علی انصاریان در پشت صحنه یک فیلم
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
  • اسیر فلسطینی صهیونیست‌ها برنده بوکر عربی ۲۰۲۴ شد
  • «مگره و مردان محترم» در کتابفروشی‌ها دیده شدند
  • ترجمه «قلمروزدایی علم و دین» روانه بازار نشر شد
  • فراخوان جایزه داستان و بازآفرینی منتشر شد