سرگذشت دگرگونیهای یک خانواده در «پنجرهای رو به حقیقت»
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۱۹۸۱۶۱
«پنجرهای رو به حقیقت» درامی خانوادگی، اجتماعی و رئال است که رویدادهای آن، چهل سال پیش از این رخ داده و داستان دگرگونیهای اعتقادی یک خانواده فرانسوی را به صحنه میآورد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، «جشنواره ملی روحالله» فعالیت خود را از سال ۹۶, با هدف ترویج اندیشهها و راه امام خمینی (ره) آغاز کرد تا با تولید نمایشنامههای مبتنی بر پژوهش درباره امام و انقلاب اسلامی، ترویجگر این مسیر از طریق ابزار هنر باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نمایش «پنجرهای رو به حقیقت» برگزیده سومین جشنواره ملی روح الله، برنده جایزه و لوح تقدیر بهترین نمایشنامه، برنده جایزه و لوح تقدیر بهترین کارگردانی، برنده جایزه بهترین طراحی لباس، لوح تقدیر سوم بهترین بازیگری زن و منتخب اجرا در حوزه هنری تهران است.
آنچه می خوانید ماحصل گفتوگوی خبرنگار ایمنا با متین تدریس حسینی، فعال عرصه تئاتر و کارگردان نمایش پنجرهای رو به حقیقت است.
داستان نمایش پنجرهای رو به حقیقت از چه قرار است؟
در پنجرهای رو به حقیقت سیر تحول خانوادهای را میبینیم که اسیر عقایدی چون تبعیض نژادی، خود برتربینی بر اساس شرایط اقتصادی، اجتماعی و قائل بودن به اختلافات طبقاتی به صورت جدی هستند و خود را تافته جدا بافته از جامعه میدانند.
آنها پس از مواجهه با یک اندیشه برتر، شایسته و خداگونه دچار دگرگونی و تحول میشوند و هر یک راه جدید و شروع تازهای را برای زندگی خود پیدا میکنند. در مییابند که مشغلههای ذهنیشان در مسیر رشد انسانی نبوده و برای رسیدن به تعالی خود را نیازمند شعور و عشق متعالی و جدیدی مییابند.
در پنجرهای رو به حقیقت نشان داده میشود که خبرگزاریها چگونه میتوانند چهره وارونه و حتی سیاهنماییهای بسیار دور از واقعیت را از یک فرهنگ و تمدن چنان به خورد افکار عمومی داده و در لایههای ذهن یک جامعه جای دهند که افراد حتی کوچکترین روزنه امیدی برای دریافت اطلاعات روشنایی بخش و امیدوار کننده قائل نباشند.
اینگونه باعث میشوند که افکار عمومی جوامع نسبت به مسئله مورد نظر آنها همیشه بر وفق مراد و خواست آنها برنامهریزی شود و این بهترین حربه برای دور نگهداشتن افکار عمومی از حقایق روشن است. ایجاد ترس و وحشت روش خوبی برای دور نگهداشتن افراد از تحقیق و تفکر در یک زمینه خاص است که روشنی و وضوح در آن امکان دارد منافع عدهای را به طور جدی به خطر بیندازد.
این اثر درامی خانوادگی، اجتماعی و رئال است که اتفاقات آن، چهل سال پیش از این به وقوع پیوسته و روایت دگرگونیهای اعتقادی یک خانواده فرانسوی را به صحنه میآورد.
با توجه به رئال بودن نمایش، سعی شده از دکور و وسایل و ابزار بسیار رئال و ساده که گویای یک زندگی موقتی است در صحنه استفاده شود. دیدن ابزار صحنه احتمالاً برای افرادی که خاطرهای از سالهای دور دارند، احساساتی از گذشته را تداعی میکند.
موضوع نمایش چه هدفی را دنبال میکند؟
شجاعت پذیرش تحول؛ و قبول اینکه مسیر رشد واقعی هر چند که سخت و پر دردسر باشد، چون به سوی تعالی و اهداف والای انسانی متمایل است روح آگاه را به سوی خود خواهد کشاند. حقیقت راه خود را به دل انسان آگاه باز میکند و او را در مسیر روشنایی پیش میبرد و نشان میدهد که تحولات عظیم که بر اساس خلق اهداف بزرگ آفرینش صورت میگیرند تا چه اندازه و با چه وسعتی پیرامون خود را تحت تأثیر قرار خواهند داد.
دلیل انتخاب عنوان «پنجرهای رو به حقیقت» برای این نمایش چیست؟
پنجرهای رو به حقیقت نماد دریچهای به سوی آگاهی، رشد و حرکت از سوی تاریکی به روشنایی، به جایی که وجود و حضور انسان برای رسیدن به آن طراحی شده است. جایی که ما از خانهای موقت و پر از تنش، روزنهای به سوی حقیقت و روشنی مییابیم که افراد خانه را دچار تحولی درخور و شایسته انسانیت میکند.
گرایش و تمایل شما برای ساخت اینچنین داستانی از کجا نشأت گرفته است؟
ماجرای پنجرهای رو به حقیقت که یک درام خانوادگی اجتماعی نیمه مستند است توسط مرضیه شریفی، پس از تحقیق و بررسیهای مورد نیاز به نگارش در آمده و تبدیل به یک نمایشنامه استاندارد به لحاظ ویژگیهای دراماتیک شده است.
من بر اساس عقیده شخصی خودم انسانها را نیازمند به تغییر برای دستیابی به رشد و آگاهی میبینم و معتقدم که باید همیشه انگیزههای لازم برای تحولات فردی و اجتماعی به افراد و جامعه داده شود.
از این رو خود را موظف میدانم که نمونههای والا و متعالی موجود در سرزمینم را برای معرفی و الگوسازی، ایجاد اطمینان و انگیزه برای نسل جوان و حتی سالخوردگانی که گاهی دچار یاس و ناامیدی میشوند پرنگ کرده و بدین ترتیب یادآور شوم که روزنه امید و روشنی هرگز خاموش و بسته نمیشود.
واقعاً برای این کار نیاز به رجوع به اسطورههای بیگانه و وارداتی نداریم. ما در سرزمینی زندگی میکنیم که از دیرباز در هر بعد از مسائل فکری، اجتماعی، عقیدتی و معنوی، اسطورههای بینظیر و واقعی داریم که همگی به خاطر اتصالشان به منبع لا یزال حقیقت مطلق و احترام تمام قدشان به خواست پروردگار عالم جاویدان و منشاء اثر برای تمام نسلها در تمام ادوار و جوامع هستند. امیدوارم که حرکتهایی از این دست باعث رشد و نشاط در جامعه شده و یادآور افتخارات و بزرگی الگوهای ایران زمین باشد.
اینگونه نمایشها در مقایسه با سایر سبکها چه امتیازی دارند؟
این دسته همانطور که پیش از این گفتم، به خاطر اینکه افتخارآمیز هستند و الگوهای مناسبی را به افراد جامعه معرفی میکنند، میتوانند نشاط واقعی و امیدواری را آمیخته با حس افتخار و تاثیرگذاری برای بیننده به ارمغان آورند ولی به هر حال ساخت چنین آثاری چون اشاراتی به وجود و حضور ارزشمند اسطورهها و تاریخ سازان کشورمان دارد، باید بسیار آگاهانه و قاطع صورت گیرد تا حق مطلب به طور کامل و بینقص منتقل شود.
ساخت پنجرهای رو به حقیقت چقدر زمان برد؟
برای تولید این اثر نمایشی از آذر ماه سال ۱۳۹۸ شروع به کار کردیم، اما با توجه به همهگیری کرونا کار تعطیل شد و دوباره در دی ماه ۱۴۰۰ گروه را فراخوان کردیم. با تغییرات زیادی که به خاطر پراکندگی بازیگران و عوامل نمایش ایجاد شده بود تقریباً همه چیز را از نو ساختیم.
زیباییهای خلق یک اثر نمایشی چیست؟
خلق اثر نمایشی بهواقع زیبا و هیجان انگیز است. حالا اگر عقیدهای مبنی بر معرفی الگوهای مناسب برای جوانان و ایجاد انگیزه و نشاط و امید در آنها برای کوشش بیشتر تا رسیدن به اهدافشان باشد لذت ساختن اثر را دوچندان میکند. این مبحث در مورد من صدق میکند و واقعاً لزومی ندارد که همه عزیزانی که در این عرصه کار میکنند مانند هم فکر کنند، اما به آن دسته از عزیزانی که در آثارشان سعی میکنند سرگذشت شخصیتی را به تصویر بکشند توصیه میکنم ابتدا به اسطورهها و الگوهای سرزمین خودمان بپردازند و در ادامه مسیر، شاخصههای زیبای زندگی آنها را برای نقشه راه شدن سایر افراد جامعه به تصویر بکشند.
عوامل نمایش:
بازیگران: امید زمانی، محمدعلی اشتری، متین تدریس حسنی، مینا رحمانی، علیرضا عظیمی، تارا حسن پور
نویسنده: مرضیه شریفی، دستیار اول کارگردان: مرضیه کریمی، دستیار دوم کارگردان: مینا رحمانی، مدیر صحنه: کیمیا واثقی، منشی صحنه: مرضیه کریمی، دستیاران صحنه: امیر محمد مبینی، احمد ظریفی، پور، بهار امینی و حدیث تیموری، طراح گریم: کیانا اسکندری، طراح لباس: شفق کاظمی، دستیار لباس: لیلا شریفی، دستیاران لباس در صحنه: مرضیه طلوئی، کیمیا واثقی، اجرای نور: مرضیه کریمی، انتخاب موسیقی: مهدی مبینینژاد و کیمیا واثقی، طراح پوستر: فرنوش شفیعی، گرافیست: مینا رحمانی، روابط عمومی: رضا کنگازیان، ساخت تیزر: علی نوروزی، عکاس: احمد ظریفی پور، عکاس بروشور: ستاره جعفری، مدیر تدارکات: امیر محمد مبینی و مرضیه کریمی
کد خبر 580516منبع: ایمنا
کلیدواژه: درام خانوادگی مستند روح الله علی باقری ملودرام اجتماعی امام خمینی ره شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق اسطوره ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۱۹۸۱۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
من خلبان نیستم رسکیومن ارتشم! از سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش تا عمو کاووس «نون خ»
همشهری آنلاین-مهناز عباسیان: نمیدانم چرا شماره تلفن همراهش را «عمو کاووس» ذخیره کردم. عمو کاووس مجموعه تلویزیونی نون خ که با لهجه شیرینش، آنقدر باورپذیر نقش یک ریشسفید بانفوذ و البته شوخطبع و مهربان را خوب بازی کرده که حالا برای خیلیها تبدیل به یک عمو شده است. فارغ از بازی جذاب و دیدنی ماشاءالله وروایی در این سریال پربیننده، آنچه امروز ما را برای همصحبتی با او ترغیب کرده فقط پیشینه هنری او نیست. وروایی سرهنگ و مهندس پرواز بازنشسته هوانیروز ارتش است و در سالهای دفاعمقدس خوش درخشیده است.
**
هفته روز پیش روز ارتش بود. ضمن تبریک این روز به شما، برای ما بگویید چطور مسیر زندگی یک سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش به دنیای هنر و بازیگری کشیده شده است؟من هم سلام و تبریک جانانهای به همه ارتشیهای سرافراز، مرزداران نکونام و جنگاوران دلاور دارم. سال۱۳۴۷ وارد عرصه نظامی شدم و البته قبل از آن دستی بر آتش داشتم و یکی از شاگردان فعال آتش تقیپور نازنین بودم که خدا حفظشان کند. ایشان آن زمان مسئول تئاتر کرمانشاه بود؛ البته کنار هنرمندان دیگری همچون آقایان هواس پلوک، خندان و زندی خسرو شهراز، داریوش گراوندی و قلندرلکی که تئاتریهای دیار ما بودند، شاگردی میکردم. به هرحال عرصه نمایش را برای مردم شلوغ میکردیم و به دل همه هم مینشست.
از زمانی که وارد ارتش شدم در آنجا هم باز یک واحد هنری بود که مسیر فعالیتهای تئاتری مرا تسهیل کرد. نمایشهای خوبی برای خانوادههای ارتشی برگزار میکردیم که دستاورد خوبی هم داشت. بعد از انقلاب هم واحدهای عقیدتی سیاسی، مسئولیت بخش هنری را داشتند و ما که دیگر تجربهای در این زمینه داشتیم، گروه نمایش خوبی را به راه انداختیم. بیشتر هم نمایشهای طنز بود تا خانوادههای محترم ارتشیها واقعا لذت ببرند و خوش باشند. در دوران دفاعمقدس هم برای سربازان و نیروهای رزم نمایشهایی برای افزایش روحیه در خط مقدم داشتیم.
جدی در خط مقدم و اجرای نمایش؟بله در مناطق جنگی و در سولههای بزرگی که میشد برای اجرای نمایش از آنها استفاده کرد برای رزمندگان دلاور نمایشهای روحیهساز برگزار میکردیم و هم ما و هم رزمندهها لذت میبردند. جالب اینجا بود که یگانهای خط مقدم از گروههای نمایشی دعوت میکردند برای سربازان و حتی درجهداران نمایش اجرا کنیم. باعث افتخار بود برای عزیزانی که مدتها از خانه و خانواده دور بودند تا از نوامیس و خاک میهن دفاع کنند، لحظات خوشی را فراهم کنیم. خدا حفظشان کند این عزیزان را و آنهایی هم که به شهادت رسیدند یادشان گرامی است. اگر ما آرامش و آسایشی داریم زیر سایه شهدای گرانقدر است.
دنیای خشک و نظاممند ارتش با حال و هوای هنری بازیگری تداخلی نداشت؟به هر حال ارتشیها برحسب ضوابط و کارهای آییننامهای باید مقررات را بجا بیاورند که خودش فریضه است. حالا نه به آن خشکی خشک، ولی یک روحیه خاصی دارند. ما زمانی که به سمت کار هنری میآمدیم علاوه بر اینکه فعالیت هنری، زیبایی و لطافت خودش را داشت، ما هم مقداری چاشنی هنری به آن اضافه میکردیم تا کار به دل بیننده و حتی شنوندههای رادیویی بنشیند.
از خاطرات روزهای خدمت به ارتش و سالهای دفاعمقدس برایمان بگویید.روزگار ما نظامیان بهخصوص نظامیان قدیمی بهویژه در سالهای دفاعمقدس پر از خاطره است. اصلا انسان موجودی است که با خاطره زندگی میکند و آنچه از ما به یاد میماند، خاطره است. خاطرهای شیرین از مناطق عملیاتی دارم. من هرازچندگاهی به پیادهنظام میرفتم و با عزیزانی که در سنگرها بودند، همکاری داشتم. بیشتر اوقات دیدهبان بودم و احیانا اگر درگیریای شکل میگرفت، من هم مثل همه آنها دفاع میکردم. یکبار که پست نگهبانی به ما محول شده بود، یک پتو را ۴تا کردیم و بالای سنگر گذاشتیم و از سوراخ سنگر داشتیم بیرون را نگاه میکردیم. از قضا تابستان بسیار گرم و سنگر ما روباز بود. شب که نشسته بودم و دیدهبانی میدادم یک دفعه احساس کردم آب زیادی به سمت من پاشیده شد. برگشتم دیدم کره الاغی که از ده بالا رهاشده بود از پشت سنگر در حال عبور بوده و آب دهانش را به سمت من پرت کرده است. چون من آن لحظه فقط توجهم به محور نگهبانی و مسیر دشمن بود، متوجه این الاغ نشده بودم. همسنگران من همگی خواب بودند و وقتی متوجه شدند، کلی خندیدیم. این کره الاغ کلی آن شب تا صبح حال و هوای ما را عوض کرد.
اما خاطره تلخی که همیشه روح و جانم را به درد میآورد و اسفناک است، بمباران شیمیایی روستای بانزرده کرمانشاه و حلبچه عراق بود که من در این عملیاتها حضور داشتم. از نزدیک دیدم که این مواد شیمیایی چه بر سر مردم بیپناه آورد. این بمبهای شیمیایی را که کشورهای غربی به صدام داده بودند، فقط در فیلمها دیده بودم. روزی بود که عروس و دامادی همراه تعداد زیادی از اقوامشان میخواستند در ادامه مراسم عروسی، خودشان را به امامزاده برسانند و کلی آدم برای تبریک و شادباش دورشان جمع شده بودند که دستهجمعی شیمیایی شده و به طرز فجیعی روی زمین افتاده بودند. من هنوز هم کابوس آن صحنهها را میبینم.
برگردیم به سریال جذاب نونخ. از نقش عمو کاووس برایمان بگویید. چقدر با شخصیت خودتان فاصله دارد و چه چالشهایی برای ایفای نقش داشتید؟شخصیت کاووس در قسمت اول شکل گرفت. تعداد نامزدها برای این شخصیت زیاد بود و قرعه به نام حقیر درآمد. شخصیت نظامی قدیمی و بزرگ آبادی که همه از او حساب میبرند. با کمک آقای کارگردان، سعید آقاخانی تمام تلاشم را کردم تا عمو کاووسی باشم که به دل همه مردم بنشینم که خوشبختانه در این چند فصل که پخش شد، همه با او ارتباط گرفتند و دوستش دارند.
سریال نون خ امسال تمرکز بیشتری بر نمایش فرهنگ اقوام مختلف ایرانی دارد. کمی برایمان از تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی و لزوم نمایشش در قاب رسانه بگویید.ما تاریخ و اقوام بسیار جذاب، زیبا و دوستداشتنیای داریم. هر گروه از اقوام ایرانی آداب و آیینهای خاص خود را دارند و باید به مردم شناسانده شوند. باید در تولیدات فرهنگی از همه اقوام ایرانی حرفی به میان بیاید و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به این موارد بیشتر بپردازد؛ چنانکه امسال نویسنده سریال، امیر وفایی نازنین نوشته خود را به سمت فرهنگ و اقوام استان پهناور سسیستان و بلوچستان برد. ما وقتی با این اقوام روبهرو شدیم، دیدیم که چقدر با فرهنگ اقوام کشورمان بیگانهایم و اطلاعات کمی دربارهشان داریم. هنرمندان و دستاندرکاران فرهنگی باید از این ظرفیتها (تنوع فرهنگ و اقوام ایرانی) بهره ببرند. البته ناگفته نماند برای اقوام کار کردن، راه رفتن روی لبه تیغ است. چند وقت پیش مهدی فرجی، تهیهکننده سریال پاسخگوی سوءتفاهمی بود که برای برخی از مردم کرمان پیش آمده بود. باید به زیبایی و با اطلاعات کافی و وافی به مسئله اقوام پرداخته شود و خدایی ناکرده حرمت آنها شکسته نشود و به زیبایی و با کمالات خاص به همه دنیا معرفی شوند. سریالهایی که از ظرفیتهای فرهنگی کشور و موضوعات مبتلابه جامعه، گستردگی جاذبههای جغرافیا، لباس و... بهره ببرند، ماندگار میشوند. سریال تلویزیونی نونخ هم از جذابیتهای فرهنگی و قومی بهره میبرد.
علاوه بر مسائل قومیتها و اتحاد آنها، این سریال به موضوعات محیطزیست و میراث فرهنگی هم خیلی ظریف پرداخته است.دقیقا. جا دارد از نویسنده این سریال، امیر وفایی تشکر کنم؛ چون همه شخصیتها و کل داستان متعلق به ذهن امیر است. نویسنده به زیبایی مینویسد و شخصیتپردازی میکند و ما بازی میکنیم. خاطرم هست در فصل دوم سریال چند دیالوگ برای من خیلی آشنا بود. از اصطلاحاتی که در افسانههای دیار ما رونق داشت، استفاده شده بود که این بسیار ارزشمند است. نون خ در ابتدا ماحصل تراوشهای فکری و قلم نویسنده است که با کارگردانی حرفهای به دل مردم نشسته است.
نونخ ۵سریالی خوشساخت، اما سخت است؛ لوکیشنهای سخت و پرخطر و مسافت زیاد و سفر. از سختیهای کار در این زمینه بگویید.سریالهایی که در سفر ساخته میشوند، واقعا سخت هستند و من به همه عوامل بهویژه به مدیر تصویربرداری، امیر معقولی و تیم ظفرمندش دستمریزاد میگویم. وقتی از جذابیت و موفقیت سریالی حرف میزنیم، حیف است از عوامل آن تشکر نکنیم. گروه صدابردار، گریمور، طراح صحنه و تدارکات و همه و همه برای ساخت سریال در استانی دور که آداب سخنگویی و مرام و مسلک خاص دارند، تلاش کردند. در رأس آن هم که مدیریت همه کارها با استادم سعید آقاخانی بوده است؛ البته که تهیهکننده مجموعه مهدی فرجی هم مثل همیشه همه زحمات را بر دوش کشیدند. از همین جا به همه بازیگران بومی این سرزمین هم خداقوت میگوییم. ما این سختی را به جان و دل پذیرفتیم تا به جان همه مردم ایران بنشیند.
بازخورد مخاطبان چگونه بود؟تاجایی که دوستان عزیز اطلاع دارند شاید بگویم بازخورد نون خ هماورد و رقیبی نداشته است. این را صادقانه میگویم؛ نه اینکه چون بازیگر این سریال هستم. بهویژه در دیار غرب کشور شامل استانهای کردستان، ایلام، همدان لرستان و حتی عشایر سرافراز با دل و جان پذیرفتند که نون خ چقدر دلنشین است و با خانوادهها پای تماشای این سریال نشستند و حتی چند نوبت آن را تماشا کردند.
کمی از خانوادهتان برای ما بگویید. خانوادهتان هم اهل هنر هستند؟ واکنش آنها از نقشآفرینی عمو کاووس چیست؟بله. خانواده بنده یک خانواده هنردوستند که البته دستی هم بر سینما، موسیقی، کارهای نمایشی داشتهاند و دارند. گهگاهی مینشینیم و با بچهها درباره چالشهای شخصیت عمو کاووس صحبت میکنیم و رهنمودهایی میدهند.
کوتاه از ماشاءالله وروایی
کار هنری در ارتش تا جبهه
ماشاءالله وروایی متولد سال۱۳۲۹ در کرمانشاه است. او رسکیومن(سرمتخصص نجات هوایی) و سرهنگ بازنشسته هوانیروز ارتش بوده و از نوجوانی در نمایشهای دبیرستانی فعالیت داشته و بعد از ورود به ارتش در دانشگاه افسری نیروی هوایی تحصیلات خود را گذرانده است. وی کار خود را در کادر پرواز و در کارهای نمایش و هنر آغاز کردهاست. همزمان دورههای رنجر، کوهستان، دوره دریا، باتلاق و جنگل را گذرانده و کماندو شده است. او در دوران دفاعمقدس با کمک همکارانش در جبههها برای رزمندهها نمایش اجرا میکرده و بعدها برای شبکههای استانی کرمانشاه، ایلام و کردستان کارهای طنز انجام داده است. اوج هنرنماییاش هم مجموعه نون خ بهعنوان عمو کاووس است. ناگفته نماند با اتمام نونخ۲ یوسف قربانی، فرمانده وقت هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، از او بهخاطر بازی در این سریال تشکر و قدردانی کرد.
کد خبر 846069 برچسبها بازیگران سینما و تلویزیون ایران دفاع - ارتش جمهوری اسلامی فیلم و سریال ایرانی