عباس عبدی: حذف نخبگان فرهنگی، افراد درجه ۳ و ۴ را بالا می آورد که خودشان عامل ابتذال هستند
تاریخ انتشار: ۴ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۱۹۵۶۸
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: به نظر میرسد مسألهای که دولت آقای رییسی با آن دست به گریبان است، اقتصاد و سیاست خارجی است. این درست است و طبعاً باید کمک کرد که در هر دو حوزه موفق شود، البته این کار مستلزم اتخاذ سیاستهای علمی و مورد اجماع نیز هست.
با این حال شاید آنچه که بیش از هر چیز دیگری نگاه به دولت و مهمتر از آن حکومت را تحت تأثیر قرار میدهد، سیاستهای فرهنگی و اجتماعی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ۴ دهه گذشته این حوزهای است که مشکلات آن فقط هنگامی در مسیر حل شدن بوده که شیوه تعامل و همفکری با اهل فرهنگ در پیش گرفته شده است. متاسفانه طی ماههای اخیر آفرینندگان فرهنگی چون سینما، تئاتر، کتاب، موسیقی و... کمابیش احساس میکنند که فضای بروز خلاقیت و ارائه خدمات برای آنان بستهتر شده است و حتی علیه فعالان این حوزهها تخریبهای غیر اخلاقی و غیر قانونی صورت میگیرد که این تخریبها از طرف افرادی است که از امتیازات سیاسی برخوردارند.
همچنین تولیدات فرهنگی با وضعیت نامتعین برای نمایش یا انتشار مواجه میشوند، و این نیز هزینه اقتصادی برای تولیدات آنان ایجاد میکند. در حوزه فیلم و نشر، که مشکلات اقتصادی بیش از پیش گریبان نویسنده و ناشر را گرفته است، ممیزی و سانسور نیز اضافه بر ماجرا شده است.
سانسوری که بعضاً بسیار عجیب و غریب است و اگر بخواهد با همین دست فرمان جلو بروند، اصولاً صنعت نشر و حوزه نویسندگی و فیلم دچار وضعیتی میشوند که باید فاتحه آنها را خواند. به نظر بنده این نحوه رفتار با حوزه فرهنگ برای وضعیت عمومی جامعه و رابطه دولت و مردم زیانبارتر از مشکلات اقتصادی است. چرا؟ توضیح میدهم.
مشکلاتی که میان مردم و حکومت است را میتوان از یک جهت به دو گروه تقسیم کرد. مشکلات و مسایل پایدار و موقتی. مشکل موقتی مثل اقتصاد، اشتغال، حقوق، مشارکت و... است با رونق اقتصادی، نگاه انتقادی مردم عوض و حمایتی میشود. با پیدا کردن شغل یا امکان مشارکت سیاسی، رویکرد مردم نسبت به حکومت به سرعت تغییر کرده و بهبود مییابد.
مشکلات پایدار عموماً اجتماعی و بویژه فرهنگی هستند. هیچ اقدام کوتاهمدتی برای تغییر بنیادی نگاه فرهنگی وجود ندارد. تغییرات فرهنگی بسیار آهسته هستند و هنگامی که گذشت زمان شامل آن میشود، به یک باره قابل برگشت نیستند.
این تغییرات فرهنگی محصول چه فعالیتهایی هستند. نهادهای رسانه، دین، آموزش و پرورش، خانواده و نخبگان فرهنگی، عوامل اصلی در تغییرات هستند. در چند دهه گذشته کارکرد آنها دچار اختلال شده است. رسانه رسمی در اصل ناتوان از فرهنگسازی شده است. رسانههای غیر رسمی و فرامرزی جای آن را گرفتهاند.
نهاد دین به علت نزدیکی بیش از اندازه به قدرت که موجب خدشه در استقلال آن شده، فاقد اثربخشی لازم است. نهاد آموزش و پرورش نیز به شدت ضعیف و ناکارآمد و حتی ضد کارکردی شده است. در نتیجه عمده تأثیرپذیری فرهنگی در دو نهاد خانواده و رسانههای غیررسمی صورت میگیرد که هر دو نهاد امروز تبدیل به بحران بزرگی برای ثبات اجتماعی شدهاند.
یکی از موارد موثر بر عملکرد این دو نهاد، سیاستهای حذفی علیه نخبگان فرهنگی است. برای یک نمونه، هنگامی که شجریانها به حاشیه رانده شوند، تتلوها میداندار میشوند. با حذف هنرمندان و نویسندگان معتبر نمیتوان هنرمندان رسمی را بالا کشید.
در نتیجه پس از مدتی که چشم خود را باز میکنیم، میبینیم که متولدین دهه ۱۳۸۰، تا چه اندازه با فرهنگ رسمی بیگانه هستند. الگوهای فرهنگی آنان در نقطه مقابل الگوهای رسمی هستند. کوششها برای حذف و به حاشیه راندن نخبگان فرهنگی، موجب میشود که برخلاف انتظار سیاستگذاران، همین نخبگان نیز با معیارهای رسمی بیشتر فاصله بگیرند.
در نتیجه هر گونه برخورد حذفی با تولیدکنندگان فرهنگی نه تنها منجر به تقویت فرهنگ رسمی نمیشود، بلکه فرهنگ غیر رسمی و حتی زیرزمینی را ایجاد و تقویت میکند. ضمن این که موجب ارتقای فرهنگ رسمی و مورد حمایت ساختار نیز نمیشود، حداکثر اینکه هنرمندان و نویسندگان درجه ۳ و ۴ به صدر آورده میشوند و خطر این افراد برای فرهنگ اصیل و ملی خیلی بیشتر است، زیرا آنان منادیان ابتذال هستند.
اطمینان دارم که با سرنوشت متولدین دهه ۱۳۹۰ به زودی آشنا خواهید شد، که بسیار دورتر از متولدین دهه ۱۳۸۰ با ارزشهای رسمی هستند. یک چشمه از زندگی دهه هشتادیها در ماجرای شیراز دیده شد.
این فرضیهای است که اگر حکومت آمادگی دارد میتوان از طریق یک پژوهش میدانی، درستی یا نادرستی آن را آزمون کرد.
منبع: بیتوته
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.beytoote.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بیتوته» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۱۹۵۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بالا رفتن سن سالمندی از دیدگاه عموم
ایتنا - نتایج نشان میدهد افرادی که زودتر به دنیا میآیند، نسبت به افرادی که دیرتر به دنیا میآیند، تمایل به پیری زودتر دارند. با این حال، محققان دریافتند که روند به سمت شروع دیرتر پیری در سالهای اخیر کند شده است.
مطالعه جدیدی نشان میدهد که تصور مردم از «سالمندی» خود پیری است و افراد میانسال و سالمندان معتقدند که سالمندی دیرتر از همسالان دهههای قبل شروع میشود.
این مطالعه حول این سوال میچرخد که "در چه سنی فردی را پیر توصیف می کنید؟"
به گزارش ایتنا، محققان در 22 آوریل در مجله Psychology and Aging گزارش دادند که دههها پیش، افرادی که در سال 1911 متولد شده بودند، زمانی که این سوال از آنها در سن 65 سالگی پرسیده شد، شروع پیری را در 71 سالگی تعیین کردند.
اما محققان دریافتند افرادی که در سال 1956 متولد شدهاند، وقتی از سن 65 سالگی پرسیده می شود، شروع پیری را از 74 سالگی شروع میدانستند.
مارکوس وتشتاین، محقق و روانشناس دانشگاه هومبولت در برلین گفت:« مشخص نیست که چرا مردم این روزها تاریخ دیرتری را برای شروع سالمندی تعیین میکنند. امید به زندگی افزایش یافته است، که ممکن است به شروع دیرتر سالمندی کمک کند. همچنین برخی از جنبههای سلامتی در طول زمان بهبود یافتهاند، به طوری که افراد در سن خاصی که در گذشته پیر محسوب میشدند، امروزه دیگر مسن تلقی نمیشوند.»
برای این مطالعه، محققان دادههای بیش از 14000 شرکتکننده در مطالعه پیری آلمان را بررسی کردند که شامل افرادی است که بین سالهای 1911 تا 1974 در آنجا متولد شدهاند. شرکتکنندگان در طول 25 سال هشت بار به نظرسنجیها پاسخ دادند و یک سوال به طور خاص سنی را مطرح کرد که در آن فردی میتوان پیر در نظر گرفت.
نتایج نشان میدهد افرادی که زودتر به دنیا میآیند، نسبت به افرادی که دیرتر به دنیا میآیند، تمایل به پیری زودتر دارند. با این حال، محققان دریافتند که روند به سمت شروع دیرتر پیری در سالهای اخیر کند شده است.
وتشتاین خاطرنشان کرد: «روند به تعویق انداختن سالمندی خطی نیست و ممکن است لزوماً در آینده ادامه پیدا نکند.»
این مطالعه همچنین در نظر گرفت که چگونه درک افراد از سالمندی با افزایش سن تغییر میکند. محققان دریافتند با افزایش سن، افراد تمایل داشتند تا شروع سالمندی را دورتر تصور کنند.
در سن 64 سالگی، میانگین شرکتکنندهها میگویند که سن از حدود 75 سالگی شروع شده است. اما در سن 74 سالگی، آنها میگویند که سن به 77 سالگی نزدیکتر شده است. نتایج نشان می دهد که به طور متوسط شروع درک سالمندی به ازای هر چهار تا پنج سال پیری واقعی حدود یک سال افزایش می یابد.
وتشتاین گفت:« معلوم نیست که روند به تعویق انداختن سالمندی تا چه اندازه منعکسکننده گرایش به دیدگاههای مثبتتر در مورد افراد مسنتر و پیری است، یا بهتر بگوییم برعکس - شاید شروع سالمندی به تعویق افتاده است زیرا افراد، سالخوردگی را حالتی نامطلوب میدانند.»
جنسیت و وضعیت سلامتی نیز به نظر میرسد که تصور فرد از سالمندی را شکل میدهد. زنان به طور متوسط دو سال دیرتر از مردان شروع به سالمندی میکنند که این تفاوت در طول زمان افزایش یافته است.
نتایج نشان میدهد، افرادی که احساس تنهایی بیشتری میکنند یا از سلامتی بدتری برخوردارند، تمایل دارند بگویند پیری زودتر از افرادی که احساس تنهایی کمتری دارند و سلامت بهتری دارند، آغاز میشود.