Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری‌آنلاین، سجاد تاجور ۳۷ ساله که مادرزادی نابیناست و دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی است، اظهار کرد: ۱۰ سال است که کارمند اداره بهزیستی بوده و در قسمت مشاوره مشغول به کار هستم.

این جوان گفت: ۱۱ سال است زندگی مشترک را شروع کرده‌ایم، تا حدودی همسرم را می‌شناختم و در انجمن نابینایان بهزیستی با او آشنا شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی با اشاره به اینکه زندگی فراز و فرودهای زیادی دارد، تصریح کرد: از زندگی راضی هستم، البته می‌تواند بهتر از این باشد، ولی همین که در کنار همسر و فرزندم زندگی آرامی را تجربه می‌کنم برایم خوشایند است.

او می‌گوید: تنها راه درآمدم حقوق ماهیانه کارمندی است، همین که تلاش می‌کنم و درآمد حلالی دارم خدا را سپاسگزارم، البته مدیریت در خانه امری بسیار مهم است، یعنی باید دخل و خرج زندگی با امورات مطابقت داده شود که خدا را شکر زندگی را طوری پیش می‌بریم که مخارج غیرضرور از زندگی حذف شوند، تا زمانی که کالایی ضروری نباشد خریدی انجام نمی‌شود.

این جوان گفت: جوانان می‌توانند با کمترین امکانات زندگی مشترک خود را شروع کنند، البته باید خودباوری در جوانان بیشتر شود.

تاجور توضیح داد: جوانان باید بپذیرند زندگی سختی‌ها، مشکلات و فراز و فرود بسیار دارد، مهم این است که زندگی متاهلی را بپذیرند تا به راحتی با مشکلات کنار بیایند، همانطور که در قرآن کریم آمده است در کنار هر سختی، آسانی است، سختی‌ها و مشکلات در زندگی به شادی تبدیل می‌شود، مهم دید افراد نسبت به مسائل زندگی مشترک است.

در ادامه افسانه حیدری همسر سجاد تاجور که متولد سال ۵۹ دارای لیسانس مشاوره است، می‌گوید: سال ۸۶ به صورت پیمانی استخدام آموزش و پرورش شدم البته دو سال پیش از استخدام به صورت قراردادی، معلم بودم.

او که از بدو تولد و مادرزادی نابینا بوده است، توضیح داد: در ابتدای زندگی مشترک خودم استخدام بودم اما شوهرم هنوز استخدام نشده بود، درآمد آنچنانی نداشت یعنی با هیچ زندگی مشترکمان را شروع کردیم.

وی گفت: ملاک‌ من برای ازدواج توجه به مسائل اعتقادی، ایمانی و فرهنگی بود که خوشبختانه به برکت ازدواج، شوهرم استخدام شد و روز به روز مشکلات زندگی‌مان کم و کمتر شد، در ابتدا سختی‌ها زیاد بود که توانستیم با هم برای رفع مشکلات یکی پس از دیگری گام برداریم.

حیدری با اشاره به اینکه مادیات در زندگی برایمان مهم نبود، تصریح کرد: تنها هدف برای زندگی همان ایمان و اعتقادات مشترک بود، همین که در کنار هم بودیم خوشبختی را احساس می‌کردیم و همه تلاش ما در زندگی این بود که سختی‌ها و مشکلات سد راه ما برای رسیدن به خواسته‌هایمان نشود.

این جوان گفت: خدا را شکر با گذراندن روزهای سخت، یکی‌یکی مشکلات حل شد و به لطف خدا خانه‌دار شدیم، البته با آمدن فرزند برکتی دیگر وارد زندگی‌مان شد.

وی با بیان اینکه خاطرات در زندگی پیش و پس از فرزندآوری و در دوران زندگی مشترک زیاد بوده است، افزود: آنچه همیشه در ذهن من است، برگزاری جشن ساده ازدواج بود که بعد از آن به مسافرت مشهد رفتیم، همین که ما نابینا بودیم و برای اولین بار تنها به سفر می‌رفتیم و استقلال داشتیم بهترین و به یادماندنی‌ترین خاطره زندگی‌مان بود.

این جوان ادامه داد: تولد فرزندمان یکی دیگر از خاطرات شیرین زندگی مشترک بود، زمانی که صدای فرزندم را شنیدم خیلی خوشحال بودم، وقتی در آغوشش می‌گرفتم آرامش عجیبی داشتم، تنها در آغوش ما دو نفر صدای گریه‌اش بند می‌آمد، لحظات بسیار شیرین بعد از ورود فرزند به زندگی‌ برایمان بسیار لذت‌بخش بود.

وی در توصیه به جوانان گفت: از نظر من تنها توکل جوانان باید به خدا و ائمه باشد، جوانان در شرف ازدواج یا افرادی که ازدواج را به تاخیر می‌اندازند، لازم است به معنویات بیشتر از مادیات بها دهند، زیرا اگر تنها به مادیات توجه کنیم معنویات از ما گرفته می‌شود، می‌توان گفت خداوند روزی افراد را در ازدواج قرار داده که با انجام آن بیشتر می‌شود.

حیدری بیان کرد: متاسفانه این روزها طوری شده که مردم روزی را از هم طلب می‌کنند مثلا در کم یا زیاد بودن روزی دیگری را مقصر می‌دانند درصورتی‌که اگر توکل‌ ما بر خدا باشد، به کم قانع باشیم و برای کسب درآمد حلال هر چند کم تلاش کنیم قطعا روزی پربرکتی از سوی خدا وارد زندگی می‌شود.

وی توضیح داد: انسان‌ها هر چه بیشتر به دست آورند طمع زیاد خواستن را دارند، به نظر من اگر جوانان ازدواج کنند به سختی مبتلا نمی‌شوند، پس چه بهتر ازدواج در سن خود اتفاق بیفتد تا زن و شوهر در کنار هم طعم خوش زندگی را بچشند، البته این را نباید نادیده گرفت که زندگی فراز و فرود دارد و حل آن‌ها به طرفین بستگی دارد که چطور با مشکلات کنار بیایند.

این جوان متاهل گفت: نمی‌توان مشکلات را سد راهی برای تشکیل زندگی مشترک جوانان دانست، به نظر من افرادی که تنهایی را به زندگی دو نفره ترجیح می‌دهند، نمی‌دانند که مشکلات تنهایی زندگی کردن از مشکلات مزدوج شدن بیشتر و رفع آن‌ها سخت‌تر است.

وی در پایان خاطرنشان کرد: معیارهای یک جوان برای زندگی مشترک تنها سطح تحصیلات، درآمد بالا و زیبایی چهره نیست، زیرا آنچه زن و شوهر را در کنار هم نگه می‌دارد عشق و علاقه به یکدیگر است، همین که با هم بتوانند مشکلات را یکی یکی حل کنند زندگی برایشان لذت‌بخش است، یعنی هر اندازه زندگی سخت گرفته شود، به همان اندازه مشکلات به زندگی وارد می‌شود.

کد خبر 688717 منبع: ایسنا برچسب‌ها ازدواج نابینایی خانواده

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: ازدواج نابینایی خانواده زندگی مشترک کنار هم زندگی مان سختی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۲۵۱۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر

زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • افتتاح مرکز مشاورزه ازدواج و تحکیم خانواده شهرستان اسکو
  • ازدواج آسان راه حل مسئله جوانی جمعیت است
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • برپایی جشن ازدواج ۲۳ پاسدار در سردشت
  • کاهش هزینه‌های ازدواج جوانان اولویت طرح وصال شیرین
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • ۸۸ درصد متقاضیان در قم تسهیلات ازدواج دریافت کردند
  • وزیری‌تبار، قره‌نی‌نواز سال کودتا: قمرالملوک پیر دیر است و برایم ارشدیت دارد/ از مردها بنان و بنان و بنان