Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزار مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: محمد زارع شیرین کندی، یادداشتی به پاسداشت مقام علمی و شخصیت فرهنگی رضا داوری اردکانی پرداخته است. زارع دکترای فلسفه از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دارد. به قلم او کتاب‌هایی چون «تفسیر هایدگر از فلسفه هگل»، «هایدگر و مکتب فرانکفورت» و «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما: مقالاتی درباره برخی اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران» منتشر شده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او همچنین مترجم کتاب‌هایی چون «لوکاچ و هایدگر: به سوی فلسفه‌ای جدید» اثر لوسین گلدمن و «نظریه اجتماعی و عمل سیاسی: بررسی رویکردهای پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی» نوشته برایان فی است.

مشروح یادداشت زارع شیرین کندی را که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته، در ادامه بخوانید:

در زمانه عسرت، در انتهای کوچه بن بست و در فروبستگی‌های سخت و شدید و پی در پی به گشایش و گشودگی و گرهگشایی می‌اندیشد. کلمات و عبارات‌اش در وصف وضع کنونی، در ظاهر امر، نومید کننده و تیره و تاریکند و در افق‌شان روشنایی و فردا و پس فردایی دیده نمی‌شود اما اندیشیدن با آیه یاس خواندن ناسازگار می‌نماید و جمع‌شان دشوار. هر مسئله بغرنج و هر وضع پریشانی که موضوع اندیشیدن واقع می‌شود اگر هم راهی روان را نگشاید دستکم پاره‌ای از نشانه‌هایش را نشان می‌دهد. متفکرانی هستند که در موقعیت بحران و بن بست به راه‌ها می‌اندیشند نه کارها، راه‌هایی که در آزمون‌های پیچیده تفکر گشوده می‌شوند و طی آنها نیازمند ظرافت و دقت و هوشمندی و تیزبینی است زیرا همواره خطر گم‌گشتگی و انحراف و اعوجاج وجود دارد.

این راه‌ها به «راه‌های جنگلی» بیشتر مشابه‌اند تا راه‌های دیگر. این که از کدام مبدا باید آغاز کرد، چگونه باید انتخاب نمود، چطور باید رفت، چگونه باید طول مسیر را پایید و پیمود، به ذکاوت و فراست رونده بستگی خواهد داشت. او از پیمودن شبه راه‌ها و کژراهه‌ها و بیراهه‌ها سخت باید بپرهیزد، راه‌هایی که به بن بست ختم می‌شوند. رضا داوری اردکانی در موقعیت بحران و بن بستِ بیش از صد سال اخیر این جامعه به راه‌های خروج فکر می‌کند، راه‌هایی که نخست در ساحت فطرت ثانی، معقول ثانی، ساحت تفکر، باید آزموده شوند.

او از شرایط و امکانات و توش و توان راه توسعه می‌پرسد تا روندگان این راه را پیش از هر چیز به خودآگاهی و خوداندیشی و خودنگری دعوت کند، تا گمان باطل نبرند که هر راهی را هر مسافر خام و نابلدی می‌تواند طی کند. در برابر مدعیانی که دچار احساس کاذب استغنایند، از تصمیم و اراده و کوشش و همت و دشواری‌های راه می‌گوید. نفسِ تفکر با وضع بیچارگی و نومیدی و تسلیم مغایرت دارد اما خروج ازآن وضع نیز هرگز ساده و سهل نیست؛ اگرچه ممتنع هم نیست زیرا امتناع در تفکر با تفکرِ ناظر به امتناع به امکان بدل گشته است ونخستین متفکری که «امتناع تفکر» را اندیشیده، امکان اندیشیدن را نیز همو به دیگران آموخته است. تفکری که در ساحت فلسفه رخ می‌دهد لزوما و مستقیما هیچ راه هموار یا شاهراهی را نشان نمی‌دهد اما دستکم می‌تواند آغاز و برخی نشانه‌های راه را روشن کند. داوری اردکانی در حیطه تفکر هرگز نومید و منفعل و افسرده و پژمرده نیست زیرا نویسنده نومید نمی‌تواند مسئله سترگ توسعه را با چنین باریک بینی و نکته دانی‌ای طرح و شرح کند. شادی و خوشنودی از وضع بن بست و دفاع از استمرار آن، اساسا نیازی به فلسفه ورزیدن و اندیشیدن ندارد و کار هر اپوزیسیون سیاست زده‌ای می‌تواند به شمار آید. اندیشیدن به توسعه / توسعه نیافتگی ضرورتی است برخاسته از درد و رنجی جانکاه، دردی که سرآغاز تفکر فلسفی است.

توسعه گامی به پیش نهادن، حرکت، تغییر، صیرورت، تازه کردن نگاه و اندیشه و عمل است و این امر هرگز با یاس و ایستایی و انفعال و در بن بست ماندن سازگار نیست. بحث از توسعه بحثی در شرایط امکان و اسباب و علل مُعدّه آن است و این بحث راهگشایی و عزیمت و امید را پیش فرض می‌گیرد. مباحث اخیر او درباب توسعه / توسعه نیافتگی و عوامل و موانع و اقتضائات و التزامات و انتظارات و مرزها و محدودیت‌های آن مساهمتی جدی در بحث‌های نظری این دوره تاریخی خاص ایران است. اما تمام ایراد و اشکالی که منتقدان داوری مطرح می‌کنند آن است که او چگونه از توسعه سخن می‌گوید در حالی که زمانی تجدد (مدرنیته) و غرب متمدن و فلسفه جدید را ضعیف و ناتوان و در پایان راه تصور می‌کرده است؟ به دیگر سخن، طرفدار توسعه لزوما باید هواخواه غرب و مدرنیته و نظم و نظام سیاسی و اجتماعی غرب باشد اما او نیست؟ این خرده گیری از یک حیث درست است اما پرسش آن است که آیا داوری اردکانی این وضع فلک زدگی توسعه نیافتگی را بر آن غرب مدرن که هنوز به سامان و هماهنگ و استوار است ترجیح می‌دهد؟ به عبارت دیگر، آیا او از عقب ماندگی و آشفتگی و بدبختی و فقر و فلاکت و استبداد و اختناق در برابر ترقی و مدنیت و نظم و قانون و دانش و فراوانیِ روزی و ثروت و برابری و آزادی طرفداری می‌کند؟ قدر مسلم آن است که هیچ متفکری نمی‌تواند چنین کند علی الخصوص کسی که آشکارا از طرح توسعه علمی و فرایند آن می‌گوید و می‌نویسد.

اگر او از ضعف مدرنیته گفته، مقصودش آن نبوده که مدرنیته غربی ناتوانتر از شبه تجددِ کاذبِ خاورمیانه‌ای شده است! اگر او از ضعف مدرنیته گفته، منظورش آن نبوده است که ما در علم و تکنیک و هنر و فلسفه آن قدر نیرومند شده‌ایم که می‌توانیم به غربیان درس بدهیم!

اگر او از ضعف مدرنیته گفته، مرادش آن نبوده که زوال و انحطاط و اضمحلال غرب کامل شده، اروپا و آمریکای شمالی تماما نابود گشته و از آن پس خاورمیانه و بویژه ایران به مرکز مدرنیته و قدرت و صنعت و نظم و قانون و دموکراسی مبدل شده است! مقصود او از ضعف مدرنیته، ظهور اندیشه پست مدرن است. در اندیشه پست مدرن، بسیاری از مبادی و مبانی مدرنیته به پرسش و چالش گرفته می‌شوند. اما پست مدرن هنوز در مرحله فکری آغازین‌اش است و هنوز به صورت واقعیت تاریخی و حقیقت عینی غرب در نیامده است، یعنی درست است که غرب خودش را نقد می‌کند اما هنوز همه امور و کارهایش بر مدار اصول مدرنیته و روشنگری می‌چرخد.

به عبارت دیگر، دوره تاریخی پست مدرن هنوز فعلیت و تحقق نیافته است و تفکر پست مدرن در مرحله نقد کنونی‌اش بیشتر به تمامیت یافتن «طرح ناتمام مدرنیته» مدد رسانده است تا به بدیل مدرنیته مبدل شدن. متفکر بزرگ آلمانی تمام انتقاداتش از متافیزیک غرب و تمام تفکراتش را در این باب به بذرهایی همانند کرده است که شاید در پس فردای تاریخ غرب از دل خاک متافیزیک سر در آورند، شکوفا شوند و گل دهند. بی تردید او از سلطه و سیطره بیش از حد و اندازه متافیزیک و مدرنیته بهتر از ما آگاه بوده است و نیک می‌دانسته که دوره بشرانگاریِ متافیزیک به این سهولت به پایان نخواهد رسید، همان فیلسوفی که بارها از «پایان فلسفه» و «غلبه بر متافیزیک» و پایان‌های دیگر سخن گفته است. ندیده‌ام که او درباره آغاز دوره‌ای دیگر از تاریخ غرب که اومانیسم و نیهیلیسم را پشت سر گذاشته باشد، نظر صریح و واضحی ابراز کرده باشد هرچند از «تفکری دیگر» سخن به میان آورده است.

داوری اردکانی ضمن همسخنی با برخی از متفکران پست مدرن، به قوت و قدرتِ بی نظیر غرب و مدرنیته اذعان دارد. او مدرنیته را حاصل فلسفه وعلم و ادبیات و هنر جدید می‌داند و نیک آگاه است که چِنین بنای مستحکمی به این سهولت نمی‌لرزد، بنایی تاریخی که از روی هوس و خودخواهی و تعصب و جهل ساخته نشده بلکه دقیقا بر اثر علم جدید و فلسفه (سوبژکتیویسم دکارتی و ایدئالیسم آلمانی) و تکنیک جهانگیر تکون یافته است. در غرب ، متافیزیکِ سوژه و عقلاتیتِ مدرنیته و درایت و قدرتِ تکنیک همچنان به حیات جمعی و مدنی نظم و توان و تدبیر می‌بخشد. غربیان هنوز بر طبق مفاهیم و مقولات و خواست‌ها و احکام و قوانین روشنگری زیست می‌کنند. از همین روست که داوری اردکانی از «خرد» حاکم بر جوامع غربی و غایب از حیات جمعی ممالک خاورمیانه، بخصوص ایران، یاد می‌کند. او از خردِ ناظم و مدیر و مدبر سخن می‌گوید که میان ما وجود و حضور ندارد. او از پیوستگی و همبستگی انداموار حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی غربیان یاد می‌کند و ازِ گسستگی و پراکندگی و پریشانی وضع معیشتی ما. گفت‌وگوی مستمر داوری اردکانی با تاریخ اندیشه فلسفی، ادبی، علمی، سیاسی و اجتماعی معاصر او را به شخصیتی بدل کرده است اهل گفت‌وگو (دیالوگ)، مباحثه و مدارا. در این دیالوگ و دیالکتیک با تاریخ تفکر است که اندیشه‌های در نوع خود نوِ او پدیدار گشته است. به حکم «تعرف الاشیاء باغیارها / باضدادها»، او را در آیینه مخالفانش که کم هم نیستند، شاید بهتر بتوان شناخت.

بسیاری از دشمنانش او را جویای قدرت و جاه و مقام و نام پنداشته‌اند و عده‌ای او را نظریه پرداز «فِیلسوف - پادشاه» و طرفدار اِعمال قهر و تحکم و خشونت و دشمن غرب و مدرنیته و در یک کلمه «فیلسوف رسمی» و «فاشیست» انگاشته‌اند. من از اوایل دهه هفتاد با اندیشه و شخصیت او کم و بیش آشنایم و در دو دهه متفاوت شاگرد او در گروه فلسفه دانشگاه تهران بوده‌ام. در سال ۱۳۷۴ در مقطع کارشناسی ارشد درسی با عنوان «فلسفه‌های اگزیستانس» با ایشان داشتیم. شاید بیشتر از نصف دانشجویان آن کلاسِ ده نفره طرفدار دوآتشه شاخص‌ترین چهره روشنفکری دینی آن زمان بودند و طبیعتا مخالف سرسخت ایشان. بودند دانشجویانی که با اعمال و حرکات و ایماء و اشاره‌های بی ادبانه‌شان به استاد اهانت می‌کردند و گاه علنا ناسزا می‌گفتند! ایشان با تمام سعه صدر و ادبو متانت و تساهل و تسامح سکوت و صبر می‌کردند، می‌نشستند، تامل می‌کردند، بر اعصاب‌شان مسلط می‌گشتند و دوباره درس را ادامه می‌دادند. دانشجویان آن دوره باید به یاد داشته باشند که ایشان نه دانشجوی بی ادبی را از کلاس اخراج می‌کردند، نه پاسخ دشنامشان را می‌دادند، نه دانشجویی را در امتحان آخر ترم رد می‌کردند، نه در امتحان اذیتش می‌کردند و نه از دانشحویی به مقامات بالاتر دانشگاه شکایت می‌کردند.

پس قدرت خواهی و قدرت نمایی و خشونت‌ورزی ایشان در کجا قرار بود نمایان شود؟ اِعمال قهر و غلبه و خشونت که سهل است، ذره‌ای نامهربانی و شکوه و گلایه هم از ایشان ندیدیم. درس ایشان درسِ مهر و محبت و تفکر و تامل و صبر و آشتی و دوستی بود. بار دیگر در دهه هشتاد در مقطع دکتری درسی با عنوان «فلسفه تطبیقی» با ایشان داشتیم. این دهه قدری فرق کرده بود و دانشجویان نسبتا متعددی قدرشان را می‌دانستند، به ایشان ادای احترام می‌کِردند و با ایشان رساله می‌گذراندند. با وجود این، در این کلاس نیز همان شئون و خصال معلمی و همان بزرگواری و گرانمایگی و همان شفقت و صمیمیت و وقار و فروتنی پیشین را شاهد بودیم. این صفات کمیاب و خصال آموزنده هرگز چیزهایی کوچک و کم نیستند آن هم در جامعه‌ای که هر کوتوله حقیر و بی‌سوادی با هزاران تُن ادعا و کبر و غرور وارد کلاس دانشگاه می‌شود و چیزی برای عرضه به دانشجویان ندارد جز بی‌مایگی و سخافت و سفاهت و عقده گشایی!

کد خبر 5536125

منبع: مهر

کلیدواژه: رضا داوری اردکانی توسعه مدرنیته ترجمه حسن ذوالفقاری محمدمهدی اسماعیلی کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتشارات ققنوس بنیاد ملی بازی های رایانه ای دفاع مقدس ادبیات کودک و نوجوان انتشارات معین انتشارات سوره مهر مرکز فرهنگی شهر کتاب عید سعید قربان داوری اردکانی توسعه نیافتگی پست مدرن بن بست راه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۶۶۵۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پایه اصلی هر سازمانی بر دوش روابط عمومی است

ایسنا/آذربایجان شرقی رئیس انجمن روابط عمومی ایران اظهار کرد: روابط عمومی برای تصمیم‌گیرندگان تصمیم‌ساز است و پایه‌ی اصلی هر سازمانی بر دوش روابط عمومی است.

خسرو رفیعی، پنجشنبه، ۶ اردیبهشت ماه، در سمینار تخصصی هوش مصنوعی مولد روابط عمومی که توسط انجمن روابط عمومی آذربایجان‌شرقی و اتاق بازرگانی تبریز برگزار شد، گفت: یکی از وظایف روابط عمومی ارتباط دوستی است چرا که باید سعی کنیم با دوست داشتن همدیگر زندگی آرامی ایجاد کنیم .

به گزارش ایسنا، وی با بیان اینکه برای زندگی و دوستی به روابط عمومی نیاز داریم، افزود: روابط عمومی در ایران علم ناشناخته‌ای است و بسیاری از مردم فکر می‌کنند کار آن، تشریفات و تبلیغات است اما روابط عمومی‌ها مسئولیت سنگینی دارند و باید دائم افکار سنجی و تولید محتوا کرده و برای مدیران برنامه ریزی کنند.

وی ادامه داد: روابط عمومی علم پیچیده‌ای است و مانند تبلیغات به زودی دیده نمی‌شود و برای شناخته شدن و انجام کار مثمر ثمر نیاز به زمان دارد.

رفیعی گفت: روابط عمومی‌ها در بخش خصوصی بسیار مهم هستند چراکه یک مجموعه بدون شناخت مسائل روز و نبود روابط عمومی شکست می‌خورد.

وی با بیان اینکه یکی از مهم ترین ابزارهای روابط عمومی، هوش مصنوعی است که اگر آن را یاد نگیریم ناگهان صد سال از دنیای پیشرفته عقب می‌مانیم، تاکید کرد: امیدواریم با راه‌اندازی هوش مصنوعی در روابط‌عمومی بسیاری از مشکلات آسان شود اما جای سوال است که آیا هوش مصنوعی می‌تواند احساسات را بومی سازی کند؟

جعفر محرم پور، دبیر اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تبریز نیز در این سمینار گفت: مجموعه‌های ما چیزی جز روابط عمومی نیستند تلاش و تقلا در تمام ارگان‌ها بدون روابط عمومی و رسانه خروجی نخواهد داشت.

وی ادامه داد: گردش اطلاعات و محتواها در جامعه‌ی امروزی به همت روابط‌عمومی‌ها است و ما برای تقویت نقش آن و رساندن روابط عمومی به جایگاه درست مبتنی بر فرهنگ خودمان تلاش می‌کنیم.

وی با بیان اینکه فعل و انفعالات صورت گرفته در تمام دستگاه‌ها جز با تلاش روابط عمومی‌ها معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند، افزود: تا زمانی که حوزه تولید محتوا به ابزاری مثل هوش مصنوعی و ابزارهای مشابه مجهز نشود کارکرد ما از دست می‌رود. 

محرم‌پور اذعان کرد: اگر یک روزی می‌گفتند بازاریابی فلسفه جاری در مجموعه است به نظر من اکنون روابط عمومی هم یک فلسفه جاری در کسب و کارها است که اگر ما به این فلسفه اعتقاد نداشته باشیم به کسب و کار نیز نگاه صحیحی نداریم.

عادل میرشاهی، مدرس دانشگاه نیز در ادامه‌ی این سمینار گفت: روابط عمومی‌ها باید در تولید محتوا یک سری قوانین و تکنیک‌ها را رعایت کنند، برای توسعه سایت نیاز به دانشی به نام هوش مصنوعی وجود دارد که به شما اجازه می‌دهد تولید محتوا هوشمندانه و خلاقانه داشته باشید.

وی ادامه داد: پرامپت درخواستی است که شما برای هوش مصنوعی ارسال می‌کنید و آن سرویس هوش مصنوعی با بررسی درخواست شما، چیزی که می‌خواهید را می‌سازد و به شما تحویل می‌دهد. اگرچه کار بسیار راحت و آسانی است اما برای کار اصولی نیاز به تخصص و دستورالعمل‌هایی دارد.

وی با بیان اینکه در پرامپت نویسی چند تکنیک وجود دارد، گفت: اولین تکنیک آزمون و خطا است زمانی که دستوری می‌دهید ممکن است اشتباه کند در این زمان باید با دستور مجدد به آن اجازه‌ی اصلاح بدهید. 

وی افزود: هوش مصنوعی با الگو، دستور العمل و استفاده از داده‌ها کار می‌کند که ساده نویسی باید در آن رعایت شود چرا که با کار پیچیده درست عمل نمی‌کند.

انتهای پیام 

دیگر خبرها

  • توسعه فعالیت‌‌های فرهنگی حوزه عفاف و حجاب در مرکزی
  • مشاغل بدون آسیب شناختی کدامند؟
  • عرضه «صفات الهی» در کتابفروشی‌ها
  • شهامت و جسارت در دل جوانان ایرانی جوانه زد
  • زندگی سخت است آیا فلسفه می‌تواند کمک کند؟
  • باید در هر دو نیمه با صلابت بازی کنیم/ تفکر ما باید جهانی باشد
  • چرا فلسفه کانت در میانه جنگ‌های امروزین هنوز کار می‌کند؟
  • نشستی دربارۀ ابن‌سینا و مکتب فلسفی اصفهان
  • پایه اصلی هر سازمانی بر دوش روابط عمومی است
  • علی ربیعی: تعطیلی روز شنبه توطئه نیست /بستن فضای مجازی چه خاصیتی دارد؟ وقتی خودتان هم در شبکه های مجازی هستید و تیک آبی و خاکستری می گیرید