Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه ویژه فارس: خط ویژه، رصدی است روزانه از لابه‌لای روزنامه‌های داخلی و عملیات رسانه‌ای پایگاه‌های خبری رسانه‌های ضد انقلاب، در این رصد  برآنیم که بتوانیم خطوط مشترک میان بعضی از رسانه‌های داخلی و ضد انقلاب را بررسی و تحلیل کنیم.

*******

«حاکمیت یکدست» کلیدواژه مشترک اصلاح‌طلبان تندرو و براندازان

روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم «آذر منصوری» دبیر کل حزب اتحاد ملت و از بازداشتی‌های فتنه 88 نوشت: «با "چشم بر هم نزدنی " برای مردم یک سال از روی کار آمدن دولت سیزدهم گذشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از اصطلاح چشم بر هم نزدن برای مردم استفاده می‌کنم، چرا که با چشم خود شاهد رنج مردمی هستم که حال امروزشان از حال فردای‌شان بهتر است!... خلاصه کلام اینکه حال مردم ایران این روزها اصلاً خوب نیست. اولین و مهم‌ترین وظیفه حکمرانی که در پیوند مستقیم با امنیت ملی کشور است، بهتر کردن حال مردم است و این بیش و پیش از همه وظیفه دولت و نهادهای مسئول حکمرانی در کشور است. آن‌هم دولتی که با آمدنش یکدستی حاکمیت را برای بار دوم کامل کرد.»

در ادامه این مطلب آمده است: «عمدتاً از دولت اول پس از انقلاب ۵۷ تا به امروز همه دولت‌ها هشت‌ساله بودند و یکی از دلایل دو دوره‌ای شدن آن‌ها، رضایت مردم از عملکرد چهار سال اول آن‌ها بوده است. دولت سیزدهم اما در بستر یک انتخابات غیررقابتی روی کار آمد و در یک‌سالگی خود باید به مردم گزارش بدهد که نمادها و نشانه‌های بهبودی اوضاع در سیاست خارجی و سیاست داخلی طی این‌یک سال چه بوده است؟».

«حاکمیت یکدست» کلیدواژه و به عبارتی اسم رمز میان جریان تندرو اصلاح‌طلب و جریان معاند و برانداز است. چندی پیش سایت ضد ایرانی بی‌بی‌سی فارسی در مطلبی نوشته بود: «در دوره‌هایی که اصلاح‌طلبان در دولت ایران روی کار بودند، شاهد حاکمیت دوگانه در ایران بوده‌ایم؛ اما با روی کار آمدن دولت رئیسی، یک چرخش آشکار صورت گرفته است و شاهد حاکمیت یکدست بوده‌ایم.»

ادعای جریان تندرو اصلاح‌طلب درباره «حاکمیت یکدست» و عصبانیت جریان برانداز از هم‌افزایی قوای سه‌گانه حاوی نکاتی است که در ادامه به‌اختصار به آن می‌پردازیم.

اولین نکته این است که جریان تندرو اصلاح‌طلب شدیداً به «توهم توطئه» دچار است. این یعنی وقتی جریان اصلاحات در انتخابات شکست خورد، پس یعنی حتماً تقلب شده است؛ و در نقطه مقابل اگر جریان اصلاحات در انتخابات پیروز هم شد، اختیارات محدود نمی‌گذارد که دولت اصلاح‌طلب کاری از پیش ببرد.

دومین نکته این است که اصلاح‌طلبان تندرو با ادعای حاکمیت یکدست، خود اعتراف می‌کنند که در مقاطعی که دولت را در اختیار داشتند و یا مقاطعی که مجلس را در اختیار داشته‌اند، با پرهیز از هم‌افزایی و پرداختن به حاشیه و جنجال، مطالبات مردم را به حاشیه برده و به‌گونه‌ای رفتار می‌کردند که دشمن از آن با عنوان «حاکمیت دوگانه» تعبیر می‌کرد.

و اما سومین و آخرین نکته این است که برخلاف ادعای اصلاح‌طلبان تندرو و جریان برانداز، اکنون شاهد حاکمیت یکدست نیستیم، بلکه شاهد هم‌افزایی قوای سه‌گانه در راستای پرهیز از حاشیه‌سازی و جنجال‌سازی و تمرکز بر رفع مشکلات مردم هستیم. وضعیتی که اصلاح‌طلبان هر وقت در قدرت بوده‌اند، در حصول آن سنگ اندازی و مانع‌تراشی می‌کردند.

 

تأکید بر دستورالعمل افسر موساد از زبان نماینده مجلس!

«مسعود پزشکیان» نماینده اصلاح‌طلب مجلس در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «شرایط اقتصادی روزبه‌روز در حال بدترشدن است چراکه با دنیا مشکلمان را حل نکرده‌ایم. این افراد یک روز می‌گفتند برجام را دور بیندازید و به فکر سفره مردم باشید؛ حالا که قدرت یکدست شده و جریان رقیب در کار نیست، بهتر است خودشان به این حرف‌ها جامه عمل بپوشانند و برجام را دور بیندازند و به سفره و معیشت مردم برسند. هرچند غیرممکن است بتوانند روابط بین‌المللی را حذف کنند و سفره مردم را سروسامان بدهند. اگر خودشان ادعا می‌کنند که می‌توانند بسم‌الله، پس چرا یک سال است همه اقلام و کالاها در حال گران‌شدن است؟ چرا دست روی دست گذاشته‌اند و کاری نمی‌کنند؟ چرا مشکل معیشت مردم را بدون وجود برجام حل نمی‌کنند تا آرامش را به سفره‌های مردم بازگردانند؟!»

 پزشکیان در بخش دیگری از این مصاحبه در پاسخ به این سؤال که «مذاکرات برجامی مدتی است که مسکوت مانده و برخی معتقدند برجام شکست خورده است. نظر شما چیست؟» می‌گوید: «درست به همین دلیل است که قیمت کالاها در حال افزایش است و بازار بدون نظارتی خاص شاهد رشد قیمت‌هاست. هر لحظه امکانات کاهش می‌یابد و بر مشکلات افزوده می‌شود. به نظر می‌رسد این حرف‌ها درست است.»

این نماینده مجلس مدعی شده است که تا برجام احیا نشود، خبری از بهبود شرایط اقتصادی نخواهد بود و مشکلات فعلی نیز به دلیل عدم احیای برجام است. متاسفانه این ادعا با دستورالعمل چندی پیش یکی از افسران موساد درباره برجام، شباهت بسیار زیادی دارد.

چندی پیش اطلاعات ویژه‌ای از یکی از خبرنگاران رویترز مستقر در پاریس به نام «جان آیریش» به شبکه‌های اجتماعی درز پیدا کرده که نشان می‌دهد وی جاسوس سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) است. لنی (اسم مستعار افسر موساد) طی تماس‌های مکرر با جان (خبرنگار رویترز مستقر در پاریس) اطلاعاتی را علیه ایران ارسال می‌کند.

در یکی از گفت‌وگوها، لنی که سعی می‌کند اطلاعات خود را به‌صورت کنترل‌شده در اختیار جان قرار دهد، تأکید می‌کند: «جمهوری اسلامی ایران به مرحله‌ای رسیده که چه با برجام و چه بدون برجام، توانایی رسیدن به سوخت ۲۰ درصد و بالاتر از آن را هم دارد و این نشان می‌دهد تحریم‌ها و تأثیر آن بر اقتصاد ایران، کارایی قبلی خود را از دست داده اما باید فضای رسانه‌های بین‌المللی به‌گونه‌ای باشد که نخبگان در ایران را به این تحلیل برساند که بدون برجام، اقتصاد ایران شکست خواهد خورد.» 

متاسفانه این خط تبلیغاتی و عملیات روانی مورد اشاره توسط افسر موساد در سالهای اخیر توسط برخی رسانه‌های داخلی منتسب به جریان اصلاحات و همچنین رسانه‌های معاند همواره دنبال شده است.

 

نگرانی اینترنشنال سعودی و رسانه اتحاد ملت از مقابله با سقط‌جنین در ایران

کانال تلگرامی امتداد- ارگان رسانه‌ای حزب اتحاد ملت (اعضای حزب منحله مشارکت)- در یادداشتی با عنوان «ما زنان بی اختیار» به قلم «ریحانه طباطبایی» از محکومان امنیتی و در حمایت از سقط‌جنین نوشت: «امروز صبح طبق معمول در حال گشت زنی در میان خبرها بودم تا چشمم خورد به این تیتر: "اجازه سقط‌جنین ناسالم از اختیارات پزشک سلب و با اجازه قاضی انجام خواهد شد!"...خبر در واقع بخشی از قانون جوانی جمعیت است که در آن در خصوص سقط‌جنین دستورالعمل‌هایی صادر شده است.»

در ادامه این مطلب آمده است: «وقتی خبر را خواندم سریال ندیمه در مقابل چشمانم رژه رفت، زنانی دست و پا بسته که دیگر زن نبودند، ندیمه بودند، برده بودند. هیچ حق و اختیاری در خصوص چگونه زندگی کردن نداشتند، آن‌ها اجازه فکر کردن و تصمیم گرفتن نداشتند، مردان به جای آن‌ها فکر کرده و تصمیم می‌گرفتد و صلاح زندگی آن‌ها را تشخیص می‌دادند. حتی زنان طبقه اشراف نیز فرقی با ندیمه‌ها نداشتند، آن‌ها فقط این حق را داشتند که به ندیمه‌ها فرمان برانند و شاهد تجاوز همسرانشان به آن زنان برای فرزندآوری باشند. آن‌ها حق کتاب خواندن، حق رانندگی کردن و حق فکر کردن نداشتند. زنان تبدیل به ماشین‌های باروری شده بودند و وظیفه‌ای جز زایمان نداشت.»

 

این رسانه منتسب به جریان تندرو اصلاح‌طلب در ادامه نوشت: «قطعاً گفته می‌شود که در همه جای دنیا قوانینی در خصوص سقط‌جنین هست که حتماً هست، اما اینکه قانونی باشد تا تمام زنان باردار را ثبت کنند و اینکه از لحظه آگاهی به بارداری، زنان دیگر نه انسان‌های مستقل که ماشین‌های تولید مثل یک سیستم می‌شوند و باید آن‌ها را کنترل کرد تصویر خطرناک و دردناک است.»

جوانی جمعیت در ایران و مقابله با سقط‌جنین از جمله سرفصل‌های اصلی جریان معاند در عملیات روانی و هجمه رسانه‌ای است. برای نمونه چندی پیش سایت سعودی-انگلیسی «ایران اینترنشنال» در مطلبی نوشته بود: «آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل از قانون افزایش جمعیت حکومت ایران که سقط‌جنین، عقیم‌سازی داوطلبانه و دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری را محدود می‌کند، ابراز نگرانی کرد.»

 

هجمه به دیپلماسی «تعامل با شرق» و بزک رویکرد خسارت بار غرب‌گرایی

پیگیری دیپلماسی اقتصادی فعال توسط دولت سیزدهم، جریان غربگرا در داخل و جریان ضدانقلاب و معاند در خارج از کشور را عصبی کرده است. تمرکز بر دیپلماسی منطقه‌ای بر محور اقتصاد، تعامل با شرق و پرهیز از چیدن همه تخم مرغ‌ها در سبد برجام، در کنار پیگیری جدی رویکرد خنثی سازی تحریم‌ها، هم چاقوی تحریم را کند کرده و هم دست ایران را در مذاکرات برجامی بازتر کرده است.
با اینحال بخشی از جریان تندرو اصلاح‌طلب در داخل برای تحت الشعاع قراردادن اقدامات مثبت دولت در سیاست خارجی، از یکسو خباثت‌های آمریکا و اروپا را بزک کرده و از سوی دیگر با تحریف و تقطیع و غرض ورزی به سیاه نمایی علیه دیپلماسی تعامل با شرق می‌پردازد.
در همین رابطه وب سایت خبرآنلاین در گزارشی با عنوان «یکه تازی سفیر روسیه در تهران ؛ دولت و وزارت خارحه کجایند؟» نوشت:«درحالی که روابط ایران و روسیه ، به دلایل مختلف با حساسیت خاصی از سوی افکارعمومی ، پیگیری و رصد می‌شود و برخی منتقدان ، به روا یا ناروا ، گسترش نفوذ روس‌ها به ویژه در حوزه دیپلماسی و برجام را مورد اعتراض‌های تند قرار داده‌اند، سفیر روسیه در تهران ، با دخالتی آشکار و اقدامات تحریک کننده و سخنان توهین آمیز خود ، بنزین بر آتش خشم ایرانیان منتقد می‌پاشد.»
در ادامه این مطلب آمده است: «ایرانی‌ها ضرب المثلی دارند که می‌گوید "اول جلو خانه خودت را جارو کن بعد خانه همسایه ". حالا حکایت دخالت‌های سفیر روسیه در امور داخلی ایران است که به امری عادی برای دولت رئیسی تبدیل شده است. هر از چندگاهی تصویر، نطق یا نوشته یا مصاحبه‌ای از حضرت جنابشان برای ملت ایران صادر شده و سکوت دیپلماتیک، فضای پاستور را در بر می‌گیرد تا مبادا، رنجش احتمالی روس‌ها، اتحاد راهبردی تهران _ واشنگتن را خدشه دار کند اما در این میان، تکلیف غرور ملی ایرانیان چیست؟»

 

ناگفته نماند که تمرکز اخیر رسانه‌های اصلاح‌طلب بر مسئله روسیه، بی دلیل با سفر آتی پوتین به تهران نیست. در سوی مقابل، رسانه‌های معاند نیز همین خط خبری را در پیش گرفته‌اند.

برای نمونه بی‌بی‌سی فارسی اخیراً در گزارشی با اشاره به سفر پوتین به تهران نوشته است: «واقعیت این است که هر دو کشور از زمان روی کار آمدن رئیسی به هم نزدیکتر شده‌اند. او فقط در همین امسال دو بار با پوتین ملاقات کرده است - در ماه فوریه در مسکو و در ماه ژوئن در عشق آباد.»

 

این رسانه ضد ایرانی در ادامه نوشته است: «سفر رئیس‌جمهور روسیه تنها سه روز پس از پایان سفر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به خاورمیانه انجام می‌شود. از آنجایی که بایدن قصد دارد درباره تشکیل یک پیمان دفاع هوایی برای مبارزه با پهپادها و موشک‌های ایرانی گفتگو کند، پوتین ممکن است به دنبال گسترش نفوذ روسیه در آسیای غربی از طریق ایران باشد.»

فضاسازی رسانه‌های اصلاح‌طلب درباره سیاست خارجی دولت رئیسی حول دیپلماسی منطقه‌ای و تعامل با شرق در حالی است که این جریان، اقدامات خصمانه اخیر برخی دیپلمات‌های اروپایی در مناطق ممنوعه در ایران و گروگان‌گیری برخی دولت‌های اروپایی و سابقه سیاه سفرای انگلیس و آلمان و فرانسه را سانسور می‌کنند.

منبع: فارس

کلیدواژه: خط ویژه روزنامه های اصلاح طلب رصد ویژه پزشکیان جریان اصلاحات امتداد سقط جنین جریان تندرو اصلاح طلب حاکمیت یکدست اصلاح طلب تعامل با شرق اصلاح طلبان افسر موساد اتحاد ملت چندی پیش سقط جنین روی کار یک سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۲۰۲۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟

حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره

کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»

او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»

گذشته جامعه مدنی در ایران

او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»

درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰

کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»

این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»

او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»

چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟

کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»

طرح مساله اصلی

کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»

او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»

کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»

۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین

این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»

او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعت‌های کثیر بی‌نام، گمنام، فرم‌هایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»

بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»


نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم

کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»

سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک

این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»

او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»

تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت

کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»

او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»

وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه

استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»

کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»

او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»

آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمت‌هایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»

کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»

همه در یک دادگاه بزرگ

کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»

این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»

او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »

چکیده پسینی

در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»

بیشتر بخوانید:

نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمی‌پروریم فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد می‌شود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899561

دیگر خبرها

  • یک هواپیمای اسرائیلی در ریاض فرود آمد
  • دستورالعمل فواصل بین کسب و کار‌های کشاورزی اصلاح می‌شود
  • آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
  • تعریف دولتمردان برجام از خود به خاطر نابودی یک دهه فرصت رشد اقتصادی!
  • نماینده دائم ایران در ژنو: ضرب و شتم، مدافعان حقوق بشر را ساکت نمی‌کند
  • نماینده ویژه رئیس‌ جمهور : نقش حمایتی از مردم افغانستان را دنبال می‌کنیم
  • این که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
  • دولت از استاندار جدید لرستان حمایت کند/ لزوم برخورد قاطع با فساد
  • نمایش جدید آمریکا درباره غزه: تعیین نماینده ویژه!
  • شورای وحدت چند نماینده در مجلس دوازدهم دارد؟ /جزئیات لیست انتخاباتی برای دور دوم انتخابات از زبان متکی