امام جمعه یزد: غربیها الآن به خاطر بیحجابی مشکل پیدا کردهاند
تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۰۱۹۸۸
امام جمعه یزد با تأکید بر اینکه ائمه جمعه نباید از مردم غافل شوند، گفت: در نجف امام اجازه نمی داد که به مناسبت اینکه شاید این آقا با امام خوب نیست به کسی شهریه ندهند. می گفتT زن و بچه او چه گناهی کرده اند؟! مگر بنا است فقط به کسانی که ما را دوست دارند شهریه بدهیم؟! اما این گونه برخورد داشت و ما هم باید در شهرهای خودمان با دوست و دشمن، موافق و مخالف، مثل بنده های خدا برخورد کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش پایگاه جماران؛ مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با آیت الله محمدرضا ناصری را که روز دوشنبه در حاشیه تجدید میثاق ائمه جمعه با آرمان های امام انجام شد در ادامه می خوانید:
امام خمینی(س) فرموده اند که «ائمه جمعه، ائمه جماعت، روحانیون محترم، اینها باید توجه به این معنا داشته باشند که اینها پدر هستند از برای ملت. اینها با مردم باید سمت پدری داشته باشند، اینها با مردم باید رفتارشان رفتار پدرانه باشد»(صحیفه امام، جلد 19، صفحه 250). از نظر شما این ویژگی چه لوازم و ضروریاتی دارد؟
امام راحل دو عشق داشت؛ یکی عشق به خدا و دیگری عشق به مردم. در طول عشق به خدا، عشق به مردم بود. من هیچ کس را ندیده ام که به واسطه عشق به خدا، عشق به مردم داشته باشد و مردم برای او اصل باشند. بعد از خدای متعال چیزی که امام را به تحرک می آورد، عشق به مردم و خدمت به مردم بود. در قم، نجف، پاریس و همه جا این خصوصیت عشق به مردم را داشت و همیشه به فکر مردم بود.
حتی زمانی که نجف بود، اگر غذای درست و حسابی نمی خورد و از گرما فرار نمی کرد، به خاطر این بود که عشق به مردم داشت و ممکن بود کسی از مردم باشد که گرما بخورد. اینها واقعیت هایی است که خود ما دیده ایم. همه کارهایی که امام کرده به عشق خدا و بنده های خدا انجام داده است؛ دلش می خواست که خدای متعال روی زمین عبادت شود و حاکمیت خدا و هر چه هست اوامر او باشد.
نکته دوم عشقش به مردم است. در نجف مراقب خانواده زندانیان در ایران هم بود. امام وقتی راه می رفت یا در حرم دعا می خواند ظاهرا سرش پایین بود اما این چیزها را می دید و به آقای ستاری می گفت که یک عبا برای فلان طلبه بخر؛ چون مثلا دیده بود که تابستان است و او عبای زمستانی دارد یا عبایش پاره است؛ یا سر درس دیده بود که در میان کفش ها یک گیوه پاره هست، به آقای ستاری گفته بود برای صاحب این گیوه یک جفت کفش بخر. یعنی این طوری محاسبه داشت.
ما ائمه جمعه واقعا باید تأسی به سیره امام و مقام معظم رهبری داشته باشیم که واقعا فکر همه مردم هستند. ما هم در شهرهای خودمان باید از مردم غافل نشویم. همه مردم بنده های خدا هستند و باید به بنده های خدا رسیدگی کرد؛ چه رفیق من باشد و چه رفیق من نباشد، وظیفه ما رسیدن به مردم است.
در نجف امام اجازه نمی داد که به کسی شهریه ندهند، شاید به مناسبت اینکه این آقا با امام خوب نیست. می گفت زن و بچه او چه گناهی کرده اند؟! مگر بنا است فقط به کسانی که ما را دوست دارند شهریه بدهیم؟! اما این گونه برخورد داشت و ما هم باید در شهرهای خودمان با دوست و دشمن، موافق و مخالف، مثل بنده های خدا برخورد کنیم. هرچه ما بیشتر بتوانیم در کنار مردم، مستضعفین و همه افراد باشیم و درد آنها را درک کنیم و تا می توانیم دوا کنیم، این رسم امام، بزرگان ما و رهبری است.
در چند روز اخیر بحث اجباری یا اختیاری بودن حجاب خیلی در رسانه ها مطرح می شود. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
حجاب یک واجب شرعی است و اختیاری یا اجباری ندارد. مثل این که نماز خواندن واجب است، حجاب هم واجب است. از نظر شرعی پوشش مو و بدن زن واجب است و حرفی ندارد و هرکس این کار را نکند، گناه می کند. نماز جنبه اجتماعی ندارد و این جنبه اجتماعی هم دارد؛ این که تولید فساد می کند. اگر بنا باشد یک خانمی در کوچه و خیابان حجاب را مراعات نکند، موجب فساد می شود. یعنی دخترها و پسرهای جوان اگر مظاهر فساد را ببینند جذب می شوند و شیطان هم فریب می دهد.
این کار صهیونیست ها است که می خواهند هر طور می توانند بچه ها و جوانان ما را از خدا دور کنند؛ و ما هم اگر خدای ناکرده به گناه مبتلا شویم از خدا دور می شویم. وقتی دختر ما مویش را باز بگذارد که کسی چشم چرانی کند، این شیطان است که دارد عبور می کند و محیط را شیطانی می کند. وقتی گناه پیش آمد، آدم از خدا دور می شود؛ اجتماع ضرر می کند و فاسد می شود. ما انقلاب کرده ایم و همه شهدا رفته اند که مردم به خدا نزدیک شوند و به کمال برسند. اینها جوّسازی هایی است که غرب و شرق انجام می دهند برای اینکه ما وظیفه خودمان را انجام ندهیم.
چه طور در دانشگاه های فرانسه دختری که حجاب داشته باشد را بیرون می کنند، می زنند و حتی می کشند؟ اینها خلاف حقوق بشر نیست؟! ما می گوییم مو و بدنش را بپوشاند و تحریک عواطف نکند و این عادت دشمن را اینجا پیاده نکند تا خودش و جامعه آرامش داشته باشد؛ این اشکال دارد؟!
در مورد واجب بودن حجاب هیچ کس بحثی ندارد اما انتقادات به نحوه امر به معروف و نهی از منکر در این زمینه است. نظر شما در این خصوص چیست؟
اینها خلط نشود که (مبادا) حکم خدا فراموش شود. مسأله اجتماعی این است که جامعه با حجاب سالم می ماند. خود غربی ها الآن به خاطر بی حجابی مشکل پیدا کرده اند و حکومت ها گرفتار شده اند؛ چرا ما خودمان را گرفتار کنیم؟!
اما در مورد نحوه کار و نصیحت باید یک قانون وضع و اعلام کنند خانم ها و آقایان باید این حد از حجاب را داشته باشند و کسی هم تخلف نکند.
آیان زبان لیّن یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر هست؟
الآن کسی را نزده اند؛ برعکس، آنها دارند این کار را می کنند. یعنی طلبه و جوانی که امر به معروف می کند را با کفش و چاقو می زنند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: امام جمعه یزد حجاب نماز خواندن بنده های خدا عشق به مردم ائمه جمعه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۰۱۹۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی