Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: عاشورا نه یک حادثه که یک فرهنگ است؛ فرهنگی برخاسته از متن اسلام ناب محمدی که نقش حیاتی را در استحکام ریشه‌ها، رویش شاخه‌ها و رشد بار و برهای آن ایفا کرده است. نهضت عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیای خاصی محصور نمانده است، بلکه همواره الهام بخش تشیّع در راستای حرکت‌ها، جنبش‌ها و قیام‌های راستین شیعه بلکه بسیاری از نهضت‌های آزادی خواهانه دیگر در برابر کانون‌های ظلم و کفر و نفاق بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

علما و اندیشمندان مسلمان همواره برای حراست از کیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادی بازگو کرده است، بلکه حتی به بازسازی آن و پاسداری از ارزش‌های ناشی از آن پرداخته است. بازسازی مضامین و مفاهیم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانی به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و سازنده‌ای در راه پیشبرد اهداف مقدسی همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جای نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنی از این بازسازی‌ها است.

گفتار آیت الله مصباح در عین برخورداری از صلابت و متانت، بی پیرایگی خاص خود را داشت، و از برکات وجود شخصیت گرانقدری نشأت می‌یافت که زبانش بیان قرآنی، دلش مالامال از عشق الهی، و جانش لبریز از محبت و ارادت به حضرت ختمی مرتبت (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. درصددیم به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در سلسله مطالب «پیام‌های حماسه حسینی» به واکاوی زمینه‌ها و اهداف نهضت سرخ حسینی بپردازیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش هفتم از سلسله درس‌های عاشورایی آیت الله محمدتقی مصباح یزدی می‌باشد که در ماه محرم ۱۴۲۱ ایراد گردید:

در جلسه گذشته سؤالی مطرح شد که ممکن است در ذهن بسیاری از جوانان و نوجوانان وجود داشته باشد، و آن سوال این بود که، چگونه مردم مسلمان با این که به دین اعتقاد داشتند، نماز خوان بودند، روزه می‌گرفتند، اهل جهاد بودند، بسیاری از ایشان در جنگ‌ها شرکت کرده بودند، و حتی بسیاری از آن‌ها، و یا لااقل اکثرشان، سال‌ها در محضر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، و یا در بعضی از جنگ‌ها با آن حضرت و در رکاب آن حضرت بودند، با همه این تفاصیل چگونه عده‌ای حاضر شدند حسین بن علی (علیه السلام) را با آن شرافت، عزت و محبوبیتی که داشت به این صورت فاجعه‌آمیز به شهادت برسانند؟

برای این که مسأله تا حدی روشن شود، باید به عقب برگردیم و تاریخ صدر اسلام را مرور کنیم. لذا شب گذشته به وضعیت کشور اسلامی در زمان معاویه، بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا زمان به اصطلاح به خلافت رسیدن یزید، اشاره کوتاهی کردم. اجمال مطلب این بود که، معاویه در میان شخصیت‌های معروف آن عصر از هوش سرشاری برخوردار بود، به طوری که او را «داهیة العرب» می‌گفتند، و حتی آن قدر سیاست، هوش، فراست و تدبیر او معروف شده بود که می‌گفتند علی سیاست معاویه را ندارد، وگرنه می‌توانست بر او پیروز شود! و کار به دست معاویه نمی‌افتاد! و شاید در همین رابطه بود که مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «لَولا کراهیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهی النّاسِ» به خدا قسم معاویه از من باهوش‌تر، با تدبیرتر و با سیاست تر نیست، ولی تقوا جلوی من را گرفته و نمی‌توانم هر کاری را انجام دهم.

دقت علی (ع) در اجرای احکام و حدود الهی

در این جا نکته‌ای را به عنوان جمله معترضه عرض کنم؛ ممکن است در اذهان ساده این شبهه مطرح می‌شود که، اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) با معاویه، یا با سایرین، مقداری مماشات کرده بودند، کار به این جا نمی‌کشید. امروزه برای تضعیف مقام ولایت به طور کلی، و مقام عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به طور خاص، خیلی می‌کوشند تا خدشه‌هایی در رفتار آن‌ها وارد کنند، شبهه‌هایی ایجاد کنند، تا نسل آینده ما آن ایمان عمیق را به عصمت و برتری آن‌ها در همه شؤون نپذیرند. در این راستا این شبهه را آقا می‌کنند که شاید یک راه بهتری هم بوده و شاید این بزرگواران در برخی موارد اشتباه کرده اند. «شاید» که مطرح شد، فتح باب می‌شود، آن گاه زیر سوال بردن همه چیز امکان پذیر می‌شود. همچنان که الان این گونه کارها را انجام می‌دهند.

خوب، ممکن است شبهه به این صورت مطرح شود (البته من را به خاطر این که شبهه را ترسیم می‌کنم معذور بدارید) برای این که شبهه را تبیین کنم ناچارم مقداری توضیح بدهم، انشا الله بعد از طرح شبهه جواب آن را به روشنی عرض خواهم کرد.

مثلاً در مقام شبهه به این صورت می‌گویند که زمانی که مردم آمدند و با علی (علیه السلام)، با آن هجوم عجیب و بی سابقه بیعت کردند، که خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن بدین گونه تعریف می‌فرماید که نزدیک بود حسنین (علیهما السلام) زیر دست و پا بمانند، در بین مردم کسانی آمدند با حضرت بیعت کردند که شخصیت‌های برجسته آن روز بودند، به عنوان نمونه طلحه و زبیر آدم‌های معمولی نبودند. همان گونه که می‌دانید، خلیفه دوم شورای شش نفره ای را تعیین کرده بود، که بعد از او این هیأت شش نفره از بین خودشان خلیفه را انتخاب کنند. طلحه و زبیر دو نفر از این افراد بودند. این ها کسانی بودند که خودشان کاندیدای خلافت بودند، و آمدند با علی (علیه السلام) بیعت کردند.

کسانی این گونه القا شبهه می‌کنند: خوب بود علی (علیه السلام) این ها را دعوت می‌کرد و از آن‌ها دلجوئی به عمل می‌آورد، هدیه‌ای به آنان می‌داد، هنگامی که از او وقت ملاقات می‌خواستند، فوراً به آن‌ها وقت می‌داد، از آنان پذیرایی می‌کرد، به خاطر این که بیعت کرده بودند با آن‌ها می‌نشست و می‌گفت: برادران عزیزم! خیلی خوش آمدید! من این مقام را از شما دارم. شما بودید که از من حمایت کردید و من به خلافت رسیدم، از شما متشکرم! خوب، چه ایرادی داشت این گونه چرب زبانی کند، بعد هم برای ایشان شامی مهیا می‌کرد و به ایشان سور می‌داد. حضرت که می‌دانست این ها چه خیالی در سر دارند، لااقل احتمال آن را می‌داد، اگر نگوییم علم امامت داشت و از کارهای آینده آن‌ها با خبر بود، روحیات ایشان را می‌شناخت و می‌دانست چگونه انسان‌هایی هستند، این احتمال را می‌داد که اگر با آن‌ها مماشات نکند، جنگ جمل را به راه می‌اندازند، حداقل احتمال این مسأله را می‌داد.

خوب بود برای این که چنین نشود، این همه خونریزی و جنگ رخ ندهد، و نیروها از بین نرود و به جای آن ممکن بود این نیروها برای بازسازی کشور، به کار گرفته شده و پیشرفت اقتصادی حاصل شود به ایشان می‌گفت بیایید با یکدیگر همکاری و همفکری کنیم، شما طرحی تهیه کنید، ما هم بررسی می‌کنیم. یا حتی بخشی از مملکت در اختیار شما باشد و شما آن را اداره کنید، اگر شما ولایت کوفه و بصره را می‌خواهید، ارزانی شما. اگر شام و مصر را می‌خواهید، ما مضایقه‌ای نخواهیم داشت، با هم همکاری می‌کنیم. به این صورت با آن‌ها صحبت می‌کرد، بعد هم بخشی از بیت المال را در اختیار آن‌ها قرار داده، دست ایشان را باز می‌گذاشت، این ها اگر کمی از بیت المال سو استفاده می‌کردند، بهتر از این بود که مقدار زیادی از بیت المال برای جنگ و خونریزی هزینه شود. این تفکر سیاست مدارانه ای است که آن زمان در میان برخی مردم شایع بود، و این گلایه‌ها را از علی (علیه السلام) داشتند. همین افراد بودند که می‌گفتند: علی سیاست ندارد، و یا این که سیاست معاویه بیش‌تر است. و همین حرف‌ها بود که دل علی (علیه السلام) را می‌سوزاند، و حتی دوستان خودش را هم نمی‌توانست قانع کند.

از وضعیت معاویه هم که آگاه بود و می‌دانست چه عنصر خبیثی است و چه سیاستی دارد، چگونه مردم را رام کرده و بر گرده آن‌ها سوار شده است؟ به چه نحوی اموال مسلمان‌ها و بیت المال را در اختیار گرفته و سخاوتمندانه، صدها هزار و گاهی حتی میلیون‌ها درهم و دینار به افراد مختلف جود و بخشش می‌کند؟! اگر علی (علیه السلام) تا حدودی با این گونه شخصیت‌ها کنار آمده و مماشات می‌کرد بهتر بود و جنگ‌ها و خونریزی‌ها و صرف هزینه‌های فراوان برای آن‌ها اتفاق نمی‌افتاد.

آیا مشابه این القائات را امروزه درباره حضرت امام (قدس سره)، یا درباره مقام معظم رهبری نشنیده اید؟ آیا نشنیده اید که گفته می‌شود اگر درباره فلان شخص اندکی مدارا می‌شد کار به این جا نمی‌کشید؟ هنوز این شبهات درباره سیاست علی (علیه السلام) هم مطرح است. البته ممکن است در پاسخ این شبهات بگوییم، حضرت امیر (علیه السلام) از علم امامت برخوردار بودند و یا خدا به ایشان امر کرده بود که چنین کند، آیا می‌خواهید از امر خدا تخلف کند؟ در این صورت جوابی تعبدی را مطرح کرده ایم. ما معتقدیم امام (علیه السلام) معصوم است و خطا نمی‌کند، مطابق آنچه خدا امر فرموده عمل می‌کند. وظیفه اش به همان صورت بوده است. این جواب برای ما تا حدودی قانع کننده است. اما این گونه جواب دادن، نوجوان امروزی را که تحت تأثیر این شبهات واقع شده، قانع نمی‌کند؛ باید جواب روشن‌تری ارائه کنیم.

در این جا من از هم لباس‌های خودم این گلایه را دارم که چرا ما آن گونه که باید و شاید در مورد مسائلی از این قبیل که مورد حاجت است، کار نکرده ایم، و جواب مناسبی که همه بتوانند درست بفهمند، درک و قبول کنند، یا تهیه نکرده ایم و یا اگر تهیه کرده ایم، منتشر نکرده و در دسترس جوان‌هایمان قرار نداده ایم.

باید جواب روشنی به این سوال بدهیم که چرا علی (علیه السلام) بر اساس سیاست لبخند و مماشات، و با انعطاف عمل نکرد؟ تا به این حد سخت می‌گرفت و می‌گفت من حتی یک روز هم اجازه نمی‌دهم معاویه حکومت کند. اگر من خلیفه هستم حق ندارند این اقدامات را انجام دهند. همان زمان معاویه طلحه و زبیر را نزد خود می‌پذیرفت. طلحه و زبیر از افراد معمولی نبودند، بلکه دو نفر از بزرگ‌ترین شخصیت‌های عالم اسلام و کاندیدای خلافت بودند. وقتی این دو مهمان علی (علیه السلام) می‌شوند، او چراغ را خاموش کرده، چراغ دیگری را روشن می‌کند. می‌پرسند چه شد؟ این چراغ با چراغ دیگر چه فرقی داشت؟ علی (علیه السلام) در جواب می‌گوید: چراغ اول به بیت المال تعلق داشت و من مشغول رسیدگی به حساب بیت المال بودم، لذا از چراغ بیت المال استفاده می‌کردم، در حالی که شما می‌خواهید در مورد مسائل شخصی و خصوصی حرف بزنید؛ من حق ندارم از چراغی که مربوط به بیت المال است استفاده کنم.

طلحه و زبیر با خود گفتند علی (علیه السلام) حاضر نیست چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کند، در حالی که ما دو شخصیت بزرگ اسلامی هستیم، و می‌خواهیم با او در مورد مسائل و مصالح کشور اسلامی صحبت کنیم البته از دید آن‌ها این گونه بود و او نمی‌پذیرد چند دقیقه از چراغ بیت المال استفاده کنیم، چگونه می‌توان با او از در دوستی در آمد؟

این افراد در زمان خلیفه پیشین استفاده‌های زیادی کرده بودند، املاک و ثروت‌های فراوانی تصاحب کرده بودند! غلامان و کنیزانی به تملک خود درآورده بودند! و در مورد آن‌ها داستان‌هایی نقل شده است؛ و اکنون با این گونه سختگیری‌های امیرالمؤمنین (علیه السلام) مواجه شده اند.

به نظر شما جواب این سوال چیست؟ آیا جوابی غیر از این هست که علی (علیه السلام) معصوم بود و هر کاری که انجام می‌داد طبق دستور خدا بود؟ ما چه جواب روشنی می‌توانیم بدهیم که یک جوان را قانع بکند؟

کد خبر 5546633 سمانه نوری زاده قصری

منبع: مهر

کلیدواژه: مقام معظم رهبری حبیب بن مظاهر آیت الله مصباح امر به معروف و نهي از منكر ایالات متحده امریکا یزید وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی مالک اشتر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آیت الله خامنه ای قانون مطبوعات پیام های حماسه حسینی محرم 1401 روایت محرم آیت الله مصباح یزدی محرم 1401 حسینیه مهر روایت محرم عاشورا قرآن کریم امام حسین ع قرآن کربلا ایران یزید مقام معظم رهبری شیعه سازمان دارالقرآن الکریم آیت الله خامنه ای بیت المال علیه السلام طلحه و زبیر شخصیت ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۲۵۶۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نگاه به ماجرای غزه از منظر «ما رأیت إلا جمیلا»

ماجرای غزه را با تمام این همه فجایع و ناملایمت‌هایی که رخ می‌دهد، چگونه نگاه کنیم که از دل این رویداد تلخ و در کنار قصه‌های پر درد آن، زیبایی برنامه خدا را نتیجه بگیریم؟ - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هفتم اکتبر مصادف با 15 مهر 1402 عملیاتی پیش‌دستانه از سوی حماس با نام «طوفان‌الأقصی» علیه مواضع رژیم صهیونیستی در شهرک‌های نظامی فلسطین اشغالی رقم خورد. عملیاتی که به گفته خود مسئولان اسرائیلی، بزرگ‌ترین شکست امنیتی آن رژیم منحوس محسوب می‌شد. به دنبال این آبرو ریزی بود که آنان در اقدامی تلافی‌جویانه و البته عجولانه و احمقانه و برای جبران شکست مفتضحانه خود، شروع به حملات موشکی و توپخانه‌ای علیه مردم غزه کردند و این ماجرا را تا امروز ادامه دادند، به گونه‌ای که تاکنون 34 هزار و 488 شهروند فلسطینی به شهادت رسیدند. بیشتر کشتگان این حملات را کودکان و زنان تشکیل می‌دهند. چنین اقدامی از سوی یهودیان صهیونیست، نمایش اوج خباثت همان قومی است که  خداوند در قرآن از آنها با تعابیری همچون آتش‌افروز، جنگ‌طلب، قاتل و نسل کُش، فاسد و قَسی‌ُالقلب یاد می‌کند. 

اما از منظر دین، این جنگ، تقابل بین جبهه حق با باطل است و عاقبت این تقابل چیزی جز شکست جبهه باطل و پیوستن آنها در جرگه ظالمان در برگه‌های تاریخ آیندگان نیست؛ تاریخ بشر نشان می‌دهد هیچ سلطه‌طلب و مستکبری بدون عقوبت نماند و یاد فرعونیان و نمرودیان و نیز داستان شکوه آنان در گورستان برگه‌های تاریخ دفن شد. خداوند در دو جا از زوال باطل سخن می‌گوید. در آیه81 سوره اسراء می‌فرماید «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا؛ و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است» و در آیه 18 انبیاء می‌فرماید «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ...» یعنی «بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می‌کنیم تا باطل را محو و نابود کند و باطل بی درنگ نابود می شود.»

از دیگر سو هرچند ممکن است جبهه کفر در شرایط پیروزی قرار گیرد، اما این پوسته و ظاهر ماجراست. بالاخره خاصیت نبرد، پیروزی و شکست است. این بار سپاه اسلام در شرایط نابرابر قرار دارد و دشمنِ مقابل با همسو کردن سایر کشورهای قدرتمند با خود و با رویگردانی از قوانین جنگ و زیر پا گذاشتن تمام انسانیت و حیثیتش، شروع به نسل‌کشی کرده است، دریغ از آنکه در باطن ماجرا، هر روز بیشتر در باتلاق جهل خود و خوی وحشی‌گری‌اش فرو می‌رود.

ما نمونه‌ی وسیع‌تر آن را در ماجرای عاشورا و اتفاقات پس از آن دیدیم. در این ماجرا، دشمن که با قلدری سعی داشت از امام حسین علیه‌السلام نسبت به حاکم فاسق زمانه بیعتی اجباری بگیرد و با مخالفت امام روبرو شد، نبردی نابرابر را علیه امام حسین علیه‌السلام آغاز کرد و به ظاهر توانست لشکریان اسلام را از دم تیغ بگذراند و وقیحانه سر جگرگوشه خاتم‌الأنبیاء و سایر یارانش را از تن جدا کند و آن‌ها را در کوچه و بازار بچرخاند. بنابراین ظاهر ماجرا، خون و شمشیر و آتش و فساد است، اما همین مسئله در نگاه حضرت زینب سلام‌الله علیها با تعبیر «ما رأیت إلّا جَمِیلاً» تفسیر می‌شود؛ یعنی در شرایطی که تفسیر ما از ماجرای عاشورا چیزی جز خون و شمشیر و کشت و کشتار نیست و سعی می‌کنیم از منظر تاریخی به ماجرای کربلا و حوادث پس از آن نگاه کنیم، حضرت زینب سلام‌الله علیها از افقی به این رویداد تلخ نگاه می‌کند که زیبایی را نتیجه می‌گیرد.

اما زیبایی ماجرای کربلا چه بود که ما و مداحان و شاعران‌مان نمی‌توانیم ببینیم؟ شاید اینطور باشد که وقتی ما زمین خوردن امام حسین علیه‌السلام و یاران با وفای ایشان را مشاهده می‌کنیم، ایشان با چشمی دیگر، اوج گرفتن و ارتفاع گرفتن آنان در درجات عالی فضل تا رسیدن به اعلا علیین را می‌دیدند. اگر ما حرکت کاروان را در تاریخ می‌خوانیم، ایشان اوج تبعیت یاران آن هم پا به پای امام و در سخت‌ترین شرایط نبرد را می‌بینند، به گونه‌ای که به تعبیر امام حسین علیه‌السلام هیچ پیامبری در طول تاریخ چنین یارانی را به خود ندید؛ ضمن آنکه برخی از این یاران، عمری را در جهالت و تاریکی سپری کرده بودند. حضرت زینب سلام‌الله علیها در منظر خداییِ خود، آینده قیام و اثر جوشش خون امام خویش را می‌دید که منجر به بیداری‌های گسترده مردم در تمام زمان‌ها و مکان‌ها می‌شد تا جایی که طی همین دهه گذشته، اربعین‌‌های باشکوه را رقم زد و نه تنها مسلمانان بلکه تمام پاک‌طینتان و آزادگان دنیا را در یک نقطه به هم وصل و زمینه را بیشتر برای زوال دولت‌های مستکبر فراهم کرد و این همان تعبیری که امام صادق علیه‌السلام در زیارت اربعین درباره اثر خون اباعبدالله علیه‌السلام فرمود: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»؛ یعنی خون اباعبداالله علیه‌السلام برای نجات مردم از جهل و گمراهی نثار شد. به همین ترتیب می‌توان لیستی از نقاط مثبت واقعه عاشورا تهیه کرد و درباره آن تأمل کرد؛ زیرا هر اندازه در این ماجرا تفکر کنیم، بیشتر می‌توانیم تبیین خدایی از صحنه‌های فعلی داشته باشیم.

«ما رایت الا جمیلا» نگاه حاکم بر جریان اربعین حسینی (ع)

اما ماجرای غزه را با تمام این همه فجایع و ناملایمت‌هایی که رخ می‌دهد، چگونه نگاه کنیم که از دل این رویداد تلخ و در کنار قصه‌های پر درد آن، زیبایی برنامه خدا را نتیجه بگیریم.

1. شکستن اُبهت پوشالی یهود
یکی از دستاوردهای مثبت ماجرای طوفان الأقصی و نبرد غزه،‌ شکستن اُبهت پوشالی یهودیان صهیونیست در اذهان عمومی جهان بود. رژیمی که از لحاظ نظامی و امنیتی خود را در جرگه‌ی برترین‌های دنیا به حساب می‌آورد، در یک عملیات حساب‌شده از سوی یکی از جنبش‌های مقاومت به نام حماس شکست سختی خورد. این مسئله معبری را به روی سایر جنبش‌های مقاومت برای مقابله با آن رژیم دست‌نشانده گشود و به سایر جبهه‌ها جرأت بخشید.

2. معنویت‌گرایی مردم غزه
طی حوادث تلخی که در غزه رخ داد، انتظار نداشتیم که این میزان معنویت در بین مردم آن دیار افزایش یابد که در تمام سختی‌ها به قرآن پناه ببرند و از خداوند طلب یاری کنند. نوجوانانی را دیدیم که روی منزل مخروبه خود نشسته‌اند و در حالی که بستگان خود را از دست دادند،‌ مشغول خواندن قرآن هستند. یا نوجوانی را دیدیم که وقتی پزشکان قصد خارج کردن تیر و ترکش از پای او آن هم بدون ماده سرّ کننده را داشتند، برای آنکه درد را احساس نکند، شروع به خواندن آیاتی از قرآن می‌کرد.

نماز خواندن مرد غزه‌ ای زیر آوار ساختمان

3. بیداری جهانی
طی حوادث غزه و تصاویری که از این حوادث در دنیا مخابره می‌شد، یک بیداری جهانی گسترده صورت گرفت که این بیداری حداقل در سه بود:

الف) در سطح مردم
اولین جایی که تحت تأثیر قرار گرفت، گروه‌های مردمی بودند. انها با ایجاد تظاهرات خیابانی انزجار خود را از رژیم منحوس اسرائیل و سیاست‌های دولتشان نسبت به حمایت از صهیونیست‌ها به شکل‌های مختلف نشان دادند تا جایی که با دولت و پلیس درگیر شدند.

ب) در سطح نخبگان و دانشجویان
گروه دومی که متأثر از ماجرای غزه به میدان آمدند، نخبگان بودند. این گروه نسبت به گروه‌های مردمی بیشتر در معرض آسیب‌های اجتماعی بودند؛ چرا که بسیاری از آنان با آنکه می‌‌دانستند شغل‌شان و تحصیل‌شان در معرض خطر قرار می‌گیرد، به شکل‌های مختلف اعتراض خود را نشان دادند و این امر سبب شد روشنگری بیشتری درباره اعمال جنایتکارانه اسرائیل و حامیان آنها شکل بگیرد.

ج) در سطح مسئولان و سلبریتی‌ها
در سطحی بالاتر، برخی مسئولان کشورهای غربی پای کار آمدند و اقدامات وحشیانه‌ی رژیم کودک‌کش صهیونیستی را محکوم کردند و به سیاستمداران غربی هشدار دادند تا دست از حمایت آنان بردارند. گسترش این اعتراضات به حدی بود که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به سفارتخانه‌ها و نمایندگی‌های دیپلماتیک خود در خارج دستور داد تا آمادگی‌های لازم برای مقابله با گسترش اعتراض‌های جهانی نسبت به رفتار نتانیاهو و ارتش اسرائیل در صورت صدور حکم لاهه درباره بازداشت تعدادی از مسئولان ارشد این رژیم داشته باشند.

4) گسترش اسلام‌گرایی
انتشار تصاویر بمباران مردم غزه توسط صهیونیست‌ها و فیلم‌هایی از قرآن خواندن مردم فلسطین در بحبوحه نبرد، سبب برانگیخته شدن احساسات مردم دنیا شد و رغبت و کنجکاوی آنان را نسبت به مطالعه بیشتر مبانی اسلام بیشتر کرد. طبق گزارش گلوب آی نیوز، تنها در کشور فرانسه بیش از 20 هزار نفر با تماشای کلیپ‌هایی از جنایات اسرائیل در غزه به تحقیق درباره اسلام پرداخته و آن را پذیرفته‌اند. بر پایه گزارش «ابنا»، از میان علاقه‌مندان به دین اسلام، افراد اثرگذاری نیز اسلام را پذیرفته‌اند که از آن جمله «دیوی فان دن برگ» فوتبالیست هلندی، پروفسور هنری کلاسن استاد مشهور چشم پزشکی دانشگاه کالیفرنیا، مگان رایس تیک تاکر معروف آمریکایی و بسیاری از جوانان در اروپا و آمریکا هستند. ملیسا گومز، از جمله تازه‌مسلمانان آمریکایی که به دین اسلام تشرف پیدا کرده و یکی از دلائل اصلی گرایش به اسلام را وقایع غزه و ایمان مردم این منطقه در برابر مصائب و مشکلات حملات رژیم صهیونیستی معرفی می‌کند. رئیس انجمن جامعه اسلامی در اسپانیا درباره تاثیر تحولات غزه و بیداری جهانی علیه صهیونیسم می‌گوید: حملات اسرائیل به غزه علاقه بیشتری را به اسلام در اسپانیا برانگیخته است.

نگاهی به آیه ای از قرآن که مردم غزه با آن قوت می گیرند / «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِیلُ»

5) عملیات وعده صادق
عملیات وعده صادق را می‌توان در امتداد طوفان‌الأقصی مورد توجه قرار داد؛ عملیاتی که ضربه‌ای نهایی بر پیکره ابهت پوشالی صهیونیست‌ها و بلکه جهان غرب محسوب می‌شد. آنها که ادعا می‌کردند صاحب قوی‌ترین پدافند هستند و نام آن را «گنبد» آهنی گذاشته بودند، در این عملیات دیدند که آنچنان آهنین هم نیست بلکه مانند یک سد، شکننده و نفوذپذیر است. ضمن آنکه چندین تله پدافندی را با کمک آمریکا و انگلیس و فرانسه در منطقه تدارک دیده بودند و هیچ کدام مانع از نفوذ موشک‌ها و حتی پهپادهای ایرانی نشد.

تمام اینها و تمام آنچه که گفته نشد، گوشه‌هایی از رویدادهایی است که به ماجرای غزه در عین اتفاقات تلخی که در آن دیار می‌افتد، روح بخشیده و آن را زیبا جلوه داده است. نتیجه آنکه دست قدرت خدا را در ماجرای غزه به وضوح می‌توان مشاهده کرد؛ دستی که یک صحنه رشد برای مسلمانان غزه و سایر مسلمانان ایجاد کرده و آنها را به همدلی کشانده و از سوی دیگر موجبات بیداری جهانی و گرایش به اسلام را در سایر ملت‌ها و مذاهب دنیا فراهم آورده است و در آخر، شاید بتوان گفت صحنه غزه، صحنه نمود این آیه از قرآن است:

«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ كَیْفَ یَشَاءُ ۚ وَلَیَزِیدَنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْیَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ۚ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛ و یهود گفتند: دست [قدرت] خدا [نسبت به تصرّف در امور آفرینش، تشریع قوانین و عطا کردنِ روزی] بسته است. دست هاشان بسته باد و به کیفر گفتار باطلشان بر آنان لعنت باد؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است [به هر چیز و به هر کس] هرگونه بخواهد، روزی (معنوی) می‌دهد. و مسلماً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است، بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان (یهودیان) می‌افزاید. و ما میان [یهود، نصاری و گروه های دیگر] آنان تا روز قیامت کینه و دشمنی انداختیم. هر زمان آتشی را برای جنگ [با اهل ایمان] افروختند خدا آن را خاموش کرد و همواره در زمین برای فساد می‌کوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»

یادداشت: سعید شیری

انتهای‌پیام/

دیگر خبرها

  • تقویم نجومی امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ / تقویم همسران امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • سوگواره شعر «صادقانه ها» در قم برگزار می‌شود
  • لزوم توسعه زیرساخت‌های اقامت و حمل و نقل در خراسان رضوی
  • نگاه به ماجرای غزه از منظر «ما رأیت إلا جمیلا»
  • حرکت دسته عزاداری در روز شهادت امام جعفر صادق (ع) در تهران برگزار می شود
  • شکایت رسمی علیه سعید آقاخانی و سریال نون خ
  • تقویم نجومی امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / تقویم همسران امروز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • اجرای ۳۵۰ برنامه توسط آستان قدس رضوی در ایام دهه کرامت
  • پاسداران خود را در راه امنیت مردم فدا می‌کنند
  • تاریخ شهادت امام جعفر صادق(ع) ۱۴۰۳ + زندگینامه و احادیث