آواتار؛ پیامبر دین نوین جهانی
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۶۸۴۵۹
اوج این عمومیت و فراگیری را در عرصه رسانهای باید فیلم آواتار بهشمار آورد که کاملاً برگرفته از این آموزههای پیشامسیحی است و اقبال فراگیر جهانی از آن میتواند محکی برای آغاز زمان ارائه عمومی مبانی این دین نوین جهانی دانست.
آواتار به چه فرا میخواند؟
فیلم آواتار در این میان یک شاخص است و بدنه این جریان طیف وسیعی از تولیدات و محصولات رسانهای را شامل میشود که متأسفانه برخی رسانههای داخلی ناخواسته گرفتار مشارکت در مدل پیچیده دینزدایی و دینستیزی شدهاند که در حال حاضر فعال میباشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این گزارش، به بررسی پروژه رسانهای خواهیم پرداخت که بر اساس مدل پلکانی مدیریت پیام تنظیم شده است و هدف نهایی آن تمهید شرایط لازم برای ظهور دین نوین جهانی است. در ادامه نیز فیلم سینمایی آواتار محصول ۲۰۰۹ امریکا از این منظر مورد بررسی قرار میگیرد
پروژه دین نوین جهانی چیست؟
دین نوین جهانی را باید بخشی از پروژه نظم نوین جهانی و برگرفته از آموزههای پساساختارگرانه متفکران و استراتژیستهای پستمدرن غرب دانست. این ایده که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی و سازمان ادیان متحد در حال رشد است، نو پا بوده و در واقع به بازار داغ فرهنگی سالهای آینده تعلق دارد. هرچند که ریشههای آن در اوایل قران بیستم قابل شناسایی است. پیشبینی میشود با تمهیدهای رسانهای تدارک شده، در سالهای آتی جریان فرهنگی مرتبط با این ایده به سرعت گسترش یابد و محصولات متنوع تصویری و مکتوب مرتبط با آن به بازارهای فرهنگی سراسر دنیا سرازیر شود.
تئوری دین نوین جهانی از پیچیدگی قابل توجهی برخوردار است که تشخیص آن و اتخاذ تدبیر مناسب در برابر آن را مشکل میسازد. پروژه دین نوین جهانی برخلاف آنچه که شاید از عنوان آن به ذهن متبادر شود به دنبال از میان بردن تمام ادیان و معرفی یک دین جدید و واحد جهانی نیست. با این حال مکانیسم پروژه دین نوین جهانی به نحوی است که سبب میشود اصول عقاید و آموزههای متافیزیکی مشترکی مورد پذیرش پیروان تمام ادیان قرار گیرد و پیروان تمامی ادیان و حتی افراد لائیک و غیردینی همگی زندگی خود را بر اساس این آموزهها تنظیم نمایند. به این ترتیب در عین حال که در ظاهر هیچیک از ادیان مورد تعرض قرار نگرفته است، آموزههای عقیدتی مشترکی در مناطق مختلفِ فرهنگی و مذهبیِ زمین حاکم خواهد شد. تحقق این هدف، از پیشنیازهای غیر قابل چشمپوشیِ آن چیزی است که نظم نوین جهانی نامیده میشود.
دین نوین جهانی را بهتر است الهیات طبیعی بنامیم. رصد فعالیتهایی که تا کنون در چارچوب پروژه دین نوین جهانی انجام شده است، برخی از باورهای اعتقادی این آئین را برای ما آشکار میسازد. اگر شما کسی باشید که در زمان استقرار دین نوین جهانی زندگی میکنید، صرفنظر از اینکه اِسماً مسلمان باشید یا مسیحی یا سیک و یا بودیست، به چند گزاره باور عمیق خواهید داشت:
-جهان یک مجموعه واحد و هماهنگ است و من جزئی از این مجموعه هستم.
-یک روح مقدس در همه اجزا جهان جریان دارد.
-اجزای جهان اعم از درختان، دریاها و خشکیها، حیوانات و عناصر گوناگون روح مقدس جهان را در خود دارند و تعادل خود را از آن روح کسب میکنند. به دیگر عبارت روح مقدس ساری در اجزا جهان، تعادل و هماهنگی جهان را تضمین میکند.
-روح مقدس جهان در وجود تک تک انسانها نیز حضور دارد.
-روح مقدس جهان وجود متشخص ندارد. او شعور مطلقی است که در جهان جاری است. او نمیشنود و متأثر نمیشود. نقش او ایجاد تعادل است. چه درخواستی باشد و چه نباشد تعادل انجام میشود. عشق و نفرت که از مظاهر تأثر است در او راه ندارد. آنچه مهم است تعادل است.
-روح مقدس آهنگ هستی را مینوازد و حرکت اجزاء جهان اعم از همه جانداران، رقص و توازنی متناسب با آهنگ نواخته شده از سوی اوست.
-راز سعادت انسان هماهنگ شدن با ملودی طبیعت ذیشعور است. شناخت طبیعت و همراه شدن با آن کلید خوشبختی است. انسان در صورت هماهنگی با طبیعت و نظم موسیقائی جهان پس از مرگ نزد روح مقدس باز میگردد، چرا که جان انسان ودیعهای از جانب اوست. جانِ رفته، در چرخهی تکرارشوندهی هستی در کالبدی جدید به جهان و طبیعت بازمیگردد. این چرخه همواره ادامه دارد. حیات در پس حیات است و جاودانگی حق مسلم همه است.
-روح مقدس تعادل را تضمین میکند. گاهی برای تعادل لازم است روح مقدس متشخص شود و در کالبدی طبیعی حلول کند تا با آموزش دیگر انسانها ضامن بقاء تعادل در جهان باشد.
-هرانسانی روح مقدس را تنها باید در وجود خود جستجو کند. بیرون از او راهی به سوی شنیدن ملودی جهان نیست. روح مقدس حلول یافته در انسانهای خاص نیز جز آنکه انسانهای دیگر را متوجه درون خود کند وظیفهای ندارد. همه از درون موسیقی جهان را میشنوند و باید با آن به رقص درآیند تا بازگشتشان به جهان و طبیعت تضمین شود. این چرخه بخشی از تعادل است.
-هماهنگی و تعادل با طبیعت سلامت کالبد را به همراه دارد. نوید به فرادرمانی، انرژی درمانی، خوددرمانی و سلامت جسم و کالبد نیز از آموزههای این دین نوین جهانی است.
همانطور که ملاحظه میشود این آموزهها بر پایهی مفاهیم بنیادینِ (شرکآمیز یا کفرآمیز) روح مقدس، تعادل، تناسخ، دریافت درونی موسیقی هستی، ستایش و هماهنگی با طبیعت و در نهایت مفهوم تجسد (حلول روح مقدس در کالبد طبیعی) استوار گشته است. توضیح بیشتر مضامین و آموزههای دین نوین جهانی و ارتباط آنها با میراث کابالا ، شَمَنیسم بومیان امریکا، هندوئیسم و بودیسم نیازمند مجال جداگانهای است. آنچه اکنون در اینجا مهم و مد نظر است، ابتنای این دین نوین بر پایه هماهنگی با طبیعت، پذیرش تناسخ، باور به تعادل موسیقایی هستی در قالب چرخههای حیات و درنهایت پذیرش تجسد و به عبارت دیگر آواتاریسم میباشد.
پروژه دین نوین جهانی در خدمت منافع چه کسانی است؟
سازمان ادیان متحد به ابتکار بنیانگذاران آمریکائیاش راهاندازی شد و شدیداً مورد حمایت دولت ایالات متحده و همچنین سازمان ملل متحد میباشد. کتابها، فیلمهای سینمایی، برنامههای تلویزیونی و وبگاههایی که این ایده را دنبال میکنند به نحو متمرکزی از ایالات متحده کنترل میشوند.
شورای روابط خارجی مهمترین و تأثیرگذارترین مؤسسه مطالعاتی در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورها و مناطق مختلف است. این مؤسسه که به شدت مورد اعتماد کاخ سفید و کنگره میباشد، پروژههای تحقیقاتی متعددی را در خصوص مسأله ادیان در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان، به انجام رسانده است.
بسیاری از اعضای برجسته وزارت خارجه، وزارت دفاع و بسیاری از نمایندگان کنگره در کنار پژوهشگرانی با نژادهای مختلف از کشورهای ویژه عضو این شورا هستند. رضا اصلان و ولیرضا نصر دو پژوهشگر ایرانی عضو این شورا هستند. رضا اصلان که در چند رشته مرتبط با دینشناسی و مطالعات ادیان دارای مدرک دکتراست از جمله نظریهپردازان درجه اول دین نوین جهانی به شمار میآید.
ولی نصر
رضا اصلان
انجام پژوهشهای مربوط به دین نوین جهانی در مهمترین و راهبردیترین مرکز مطالعات امریکا، نشان میدهد این پروژه برای دولتمردان و سیاستمداران پنهان و آشکار ایالات متحده از اهمیت عملیاتی خاصی برخوردار است و با جدیت آن را دنبال میکنند. فیلمهای درجه اول سینمای هالیوود نیز از سال ۲۰۰۰ به این سو، به طور سامان یافته و گستردهای تمهید رسانهای جهت باور به مؤلفههای دین نوین جهانی را فراهم نموده است. در ادامه این گفتار به نحو تفصیلیتری به بخش رسانهای پروژه دین نوین جهانی پرداخته خواهد شد.
میتوان گفت مهمترین مانع در تحقق طرحهای نظم نوین جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، مسأله دین و باورهای مذهبی است. تلاشهای چند صدساله کانونهای آنگلوساکسون از زمان استعمار کهن انگلیس تا کنون، اکنون در پروژه دین نوین جهانی به زعم این کانونها در آستانه ثمردهی قرار دارد. کانونهای اسلامی خاورمیانه به دلیل ارائه ساختارهای اجتماعی برای پیروان اسلام، که تبلور کامل آن در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خود را نشان میدهد، مانع اصلی تحقق طرحهای کلان اقتصادی و سیاسی در قالب برنامههای نظم نوین جهانی است. پروژه دین نوین جهانی که قلب ماهیت کانونهای اسلامی خاورمیانه در عین حفظ ظاهر و پوشش آنها را هدف خود قرار داده است میتواند این مانع بزرگ در راه تحقق اهداف کانونهای سرمایه دار آنگلوساکسون را از میان بردارد.
سینمای امریکا چه نقشی در اجرای پروژه دین نوین جهانی دارد؟
مفاهیم تعادل طبیعی، مراقبه و هماهنگی، کشف خدای درون، تناسخ، آواتاریسم (تجسد روح مقدس) و بسیاری از دیگر مفاهیم مرتبط با آموزههای دین نوین جهانی در طول دهه اخیر به شکل سامانیافته و وسیعی در فیلمهای هالیوودی مورد پرداخت و تأکید قرار گرفته است. یکی از تولیدات هالیوودی که در راستای بخش رسانهای پروژه دین نوین جهانی ساخته شده است، سینمایی (Avatar (۲۰۰۹ است که باید نقطه عطفی در این خصوص به شمار آید.
به طور کلی هالیوود از سال ۲۰۰۰ به اینسو در دو فاز متعاقب، این پروژه را دنبال میکند. فاز نخست که باید آن را از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ دانست دوره تثبیت مفاهیم بنیادین مورد نیاز در پروژه دین نوین جهانی است. همانطور که مستند و مستدل خواهد شد، مفاهیمی چون تعادل طبیعی، تناسخ و تجسد با به کارگیری مدل پلکانی مدیریت پیام اکنون به مفاهیمی آشنا و مأنوس برای طیف وسیع مخاطبان جهانی هالیوود تبدیل شدهاند. اکنون و پس از تثبیت این مفاهیم در جان و ذهن مخاطبان، زمان استفاده عملیاتی از این مفاهیم و معرفی نظام فکری-معنوی است که بر پایه این مفاهیم بنیان نهاده شده است.
در بخش دیگری مستندات مربوط به این دو دوره در سینمای امریکا ارائه خواهد شد؛ در اینجا به طور اجمال به این نکته میتوان اشاره کرد که فیلم سینمایی (Avatar (۲۰۰۹ و (The Book of Eli (۲۰۱۰ نخستین نشانههای این فصل جدید به شمار میآیند. فیلم کتاب اِلی نیازمند تحلیل مستقلی است که به زودی انجام خواهد شد. جالب اینکه کمتر از یک ماه پس از اکران آواتار فیلم جدید شیامالان کارگردان امریکاییِ هندیتبار که مشخصاً روی بحثهای معنویت نوین تمرکز دارد با نام the last Airbender که به مسأله آواتاریسم میپردازد، اکران شد.
آواتار و دین نوین جهانی
در اینجا به منظور ملموس شدن آنچه تا کنون گفته شد، نگاهی گذرا به فیلم سینمایی آواتار خواهیم داشت و تا حدی که مجال این گفتار است، نقش رسانهای این فیلم را در پیشبرد پروژه جاری دین نوین جهانی بررسی خواهیم کرد.
خلاصه داستان
داستان در سال ۲۱۵۴ شکل میگیرد. انسانها در یکی از قمرهای سیاره پولیفِموس، ذخائر عظیم زیرزمینی از عنصری نایاب و بسیار گرانبها به نام آنوپتانیوم (Unobtanium) را شناسایی کردهاند. انسانها این قمر بسیار بزرگ را پاندورا (Pandora) مینامند. این قمر با موجوداتی آبیرنگ و بلندقد شبیه به انسان پر شده است. این موجودات هوشمند خود را ناوی (Na’vi) مینامند.
آنها در هماهنگی با طبیعت حیات خود را پیش میبرند و یک الهه مؤنث به نام ایوا (Eywa) را پرستش میکنند. ساکنان بومی پاندورا مانع بزرگی در دسترسی به تمام منابع آنوپتانیوم هستند. گروهی از دانشمندان به سرپرستیِ دکتر گریس آگوستین (Grace Augustine) پروژه آواتار را تحقق بخشیدهاند تا بوسیله آن به درون دنیای بومیها راه یابند. آواتار بدنی شبیه به بدن بومیها و تولید شده از ترکیب DNA ساکنان بومی و انسان است که میتواند بوسیله یک انسان کنترل شود و به درون قبایل بومی برود.
کلنل فرمانده نظامی منطقه است و تنها به نابودی ساکنان پاندورا به عنوان راه حل فکر میکند. جیک یک تفنگدار نیروی دریایی است که پاهای خود را از دست داده است. او به عنوان کنترلکننده یکی از آواتارها انتخاب میشود. جیک بر خلاف سایر آواتارها موفق میشود اعتماد بومیها را جلب کند.
نیتیری (Neytiri) که دختر رهبر ناوی است، شاهد توجه درخت مقدس (Tree of Life) ناوی به جیک است. رهبر معنوی قبیله این حادثه را نشانه ای از مقدس بودن جیک میداند. نیتیری مأمور میشود آداب و عقاید ناوی را به جیک آموزش دهد. اهالی ناوی در تنه یک درخت غول پیکر زندگی میکنند. جیک به کمک دکتر آگوستین در مییابد ناویها ارتباط وثیقی با روح طبیعت دارند. از نظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را بر قرار میکند.
جان هر جاندار ودیعهای از سوی ایوا است و روزی باید به سوی او باز گردد. ناویها به طبیعت آسیب نمیزنند، طبیعت نیز از آنها حمایت میکند. آنها روح مقدس یا ایوا را از طریق درختی مقدس (Tree of Secrets) احساس میکنند و با آن مرتبط میشوند. جیک شیفته فرهنگ و عقاید ناویها میشود. او دیگر با کلنل همراه نیست و به کمک دکتر آگوستین که او نیز به فرهنگ بومیها توجه خاص دارد، تصمیم میگیرد به آنها در برابر نیروهای نظامی کلنل یاری رساند. اما بومیها دیگر به او اعتماد ندارند و او را عامل رنج بزرگ (Great Sorrows) میدانند. اما جیک موفق میشود با به زانو در آوردن پرنده غول پیکر و مقدسی به نام تروک (Toruk Maktao) اعتماد بومیان را جلب کند.
در جنگی سخت جیک موفق میشود کلنل و نیروهایش را از بین ببرد و دنیای جدید را خلق نماید. اکنون جیک دیگر نمیخواهد به دنیای انسانها بازگردد. در مراسم آئینی خاصی پای درخت مقدس، روح جیک از بدن انسانی او خارج میشود و نزد ایوا میرود و سپس همان روح از جانب ایوا در بدن آواتاری جیک حلول میکند.
آواتار داستانی نمادین از سیر تاریخی تمدن غرب است که به زعم سازندگان آن، اکنون مراحل پایانی جهانیشدن خود را سپری میکند. این فیلم با ترسیم فضایی پست مدرنیستی و پسا ساختارگرایانه، مولفههای فرهنگی و آموزههای معنوی مرتبط با دنیای جدید پست مدرن را به تصویر میکشد و مخاطبان خود را برای پذیرش این نظم نوین فرهنگی و اعتقادی در جهان مهیا میسازد. بیشک مضامین این فیلم را باید در کنار جریانهای فکری پست مدرن در دهههای اخیر و همچنین فعالیتهای سیاسی، امنیتی و فرهنگی انجام شده در دو دهه اخیر از سوی کانونهای آنگلوساکسون ارزیابی کرد.
آواتار با تأکید بر آموزههای الهیات طبیعی مولفههای اصلی باور به دین طبیعی را در قالبی تأثیرگذار و قابل پذیرش به مخاطبان خود عرضه میکند. این ارائه به نحوی است که نسبت این آموزههای با بسیاری از پدیدههای تمدن جدید نیز مشخص میشود و مخاطبان به سمت و سویی سوق داده میشوند که با آنچه آواتار به آنها معرفی مینماید، زندگی روزمره خود را در همه شؤون تغییر دهند و باورها، رفتارها و مناسبتهای جدیدی را بپذیرند. دقت به این نکته بسیار حائز اهمیت است که آواتار تنها نیست. ما با یک پروژه گسترده رسانهای برای تثبیت دین نوین جهانی مواجهیم، نه فقط یک فیلم. آواتار به دلیل جامعیت و عمق مفهومی و همچنین قرار گرفتن در نقطه عطف زمانی این پروژه رسانهای، طبیعتاً از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند به ما نشان دهد در آینده باید منتظر چه خُردهپروژهها و جریانهایی باشیم.
بخش دوم
کارگردان فیلم آواتار کیست؟
جیمز کامرون در میان کارگردانهای امریکایی باید یک شاخص به شمار آید. او سالهاست که در حوزه ادیان مطالعات و سفرهای گستردهای را انجام میدهد. او در یکی از مصاحبهها گفته بود از ده سال پیش کار روی فیلم نامه آواتار را آغاز کرده است. جیمز کامرون در سال ۲۰۰۶ نیز مستند جنجالی درباره جسد گمشده مسیح تولید کرد که واکنشهای تندی را از سوی واتیکان برانگیخت. در این مستند استخوانهای کشف شده در یک گور جمعی در اورشلیم را به مسیح، پسر مسیح و خانواده او نسبت میدادند. این مستند در کنار فیلمهایی چون کد داوینچی که در همان سالها تولید شد، اصول عقاید مسیحیت را به صورت جدی خدشهدار میساخت. جالب اینکه در مستند مذکور به این نکته اشاره میشد که آنچه گفته میشود ایمان مسیحی را نابود نمیکند بلکه شکل و چگونگی آن را تغییر میدهد. فعالیتهای اینچنینی جمیز کامرون نشان میدهد او از سالها پیش در طرحی که مبانی ادیان بزرگ وحیانی را به چالش میکشد و آنها را نزد پیروانشان بیاعتبار میسازد، مشارکت داشته است.
آواتار سرشار از نشانهها و نمادهایی است که مخاطب را به سوی هدف نهایی فیلم هدایت میکنند. غالب این نمادها و نشانهها برای مخاطبان غربی که با فرهنگ یهودی – مسیحی آنگلوساکسون ها آشنایی بیشتری دارند، کاملاً معنادار است و درک میشود.
آواتار فیلمی برای نوزایی، برای بازتولد و برای شکلگیری دنیای نوین یا همان نظم نوین جهانی است. آواتار ترسیم آموزههای معنوی و دینی در جهان آیندهای است که بر اساس قواعد نظم نوین جهانی شکل خواهد گرفت. جیک، از یک خواب طولانی در سفینه مادر بیدار میشود و به پاندورا میرود تا آغازگر دنیای جدید باشد. رؤسای او زمانی که جیک میپذیرد در پروژه موسوم به آواتار مشارکت کند این جمله را به زبان میآورند:
It’d be a fresh start, on a new world
این یک شروع تازه در دنیایی جدید است
جیک بارها در طول فیلم به آموزههای ناوی درباره تولد و بازتولد اشاره میکند. در آخرین سکانس فیلم جیک مراسم آئینی که به انتقال روحش از بدن انسانی به بدن آواتاری میانجامد، را به جشن تولد خود توصیف میکند، جشن تولدی که برای او و کسانی که در دنیای او زندگی میکنند اهمیت ویژهای دارد چرا که آغاز یک زندگی تازه در دنیایی جدید است.
در فیلم آواتار دو دنیای متفاوت معرفی میشود؛ دنیای کنونی و دنیای جدید آینده.
در دنیای کنونی شخصیتهای نظامی چون کُلنل کواریچ و شخصیتهای اقتصادی چون پارکر کنترل شرایط را در اختیار دارند و میکوشند هر مشکلی را با راه حل نظامی از میان بردارند. در دنیای کنونی علم بدون توجه به مؤلفههای معنوی تعیینکننده سیاستها و تصمیمگیری هاست. تجارت و سرمایهداری محور اصلی این دنیاست و دکتر گریس (که نماد علم و دانش کنونی است) و کلنل کواریچ در واقع به اهرمهای تجاری سهامداران بزرگی که از تجارت آنوپتانیوم سود میبرند، تبدیل شدهاند.
در دنیای آینده غلبه تجارت و سرمایهداری بر هماهنگی و تعادل با طبیعت، از میان رفته است. در دنیای جدیدِ آینده ارتباط با ایوا الهه مقدس و همنوا شدن با هارمونی طبیعیت از همه چیز مهمتر است. اقتصاد و قدرت نظامی در نیز در هماهنگی با این ساختار تعریف میشوند.
مولفههایی که به دو دنیای کنونی و دنیای آینده در فیلم نسبت داده میشود، همان مولفههایی است که در دهههای اخیر از سوی متفکران و استراتژیستهای غرب برای تمایز میان دنیای مدرن و پست مدرن توصیف شده است. به بیان ساده میتوان گفت پست مدرنیسم تلاشی است برای ارائه تصویری از دنیای روشن آینده در پیش چشم کسانی که با مدرنیسم همراه شدهاند و اکنون از آن ناامیدند. این در حالی است که پست مدرنیسم به هیچ وجه نقطه مقابل مدرنیسم و نفی مبانی آن به شمار نمیآید.
در دنیای جدیدی که آواتار پیش روی ما قرار میدهد از همه چیز مهمتر دین و آئینی است که بر این دنیا حاکم است و تنها کسانی میتوانند در این دنیا سهمی داشته باشند که این دین و آئین را باور داشته باشند. دکتر گریس و دو تن از همکارانش به همراه جیک و خلبان ترودی تنها کسانی هستند که به آموزههای این آئین ایمان میآورند و به دنیای آینده راه مییابند، البته دکتر گریس و ترودی در طول داستان به شکل نمادینی جان خود را از دست میدهند. در ادامهی این گفتار به جایگاه گریس و نمادنمای او خواهیم پرداخت.
آنچه ناویها به عنوان دیدن و آئین برگزیدهاند هیچ چیز نیست مگر شناخت طبیعت، شناخت روح مقدس طبیعت، باور به تناسخ و تجسد و در نهایت هماهنگی با آهنگ و ملودی طبیعت. این آیین که الهیات طبیعی نامیده میشود، اقتباسی از چند جریان شبهدینی قدیمی از جمله عرفان سرخپوستی ، شمنیسم ، بودیسم ، هندوئیسم و البته میراث کابالا میباشد. جِیک باورهای دنیای زیبای ناوی را اینگونه توصیف میکند:
Flow of Energy, Spirits of Animals, deep connection
A network of Energy That flows through all living things, all energy is only borrowed And one day you have to give it back
جریان انرژی، روح حیوانات، ارتباط عمیق، شبکه ای از انرژی که در کالبد همه موجودات زنده ساری و جاری است،
همه انرژی ها چیزی جز یک ودیعه نیستند که باید روزی آن را باز پس دهیم،
ناویها روح طبیعت را Eywa می نامند. ایوا روح مطلق است و روح هر موجود زندهای که گرفتار مرگ میشود نزد او میرود. اجزای طبیعت با هم ارتباط عمیقی دارند. همه گیاهان از طریق ریشههای خود شبکه وسیعی را شکل میدهند که ارتباط موجودات زنده ناوی را فراهم میآورد و تعادل میان آنها را تضمین مینماید. جیک مرگ را بر اساس آموزههای ناوی اینگونه توصیف میکند:
your spirit goes with Eywa your body stays behind to become part of the people…
روح تو به نزد ایوا میرود و بدنت باقی میماند تا به قسمتی از بدن دیگران تبدیل شود…
در ناوی همه چیز از درون درک میشود و هماهنگی با طبیعت را نیز که راز سعادت و زندگی خوب است باید با مراجعه به درون کشف کرد. ناویها حتی در زمان شکار و سایر فعالیتهای روزمره بر اساس این کشف درونی و مراقبه باطنی و مراجعه به خود، راه درست را درمییابند. زمانی که نیتری دختر قبیله سعی دارد به جیک آموزش دهد که چگونه مرکب خود را رام نماید از او میخواهد با هارمونی طبیعیت ایکان (جانوری که به عنوان مرکب استفاده میشود) هماهنگ شود تا بتواند از حرکت و رقص روح ایکان در جهتی که تمایل دارد استفاده کند. نیتری میگوید این چیزی است که جیک باید آن را درون خود احساس کند:
this you must feel inside
اینو باید از درون احساس کنی…
تکیه بر حس درون در تصمیمگیریها و باورهای قلبی و همچنین هماهنگ شدن با نوای طبیعت و احساس نمودن روح موجودات طبیعی، از مولفههای صریح و غیر قابل انکارِ الهیات طبیعی است.
دقت داشته باشیم الهیات طبیعی یعنی معنویتی که آواتار به آن فرا میخواند، ادعای هیچگونه جنبهی ملکوتی و متافیزیکی ندارد، بلکه تمام آنچه که در این آئین مورد توجه است شناخت ارتباط طبیعی است که انسان با موجودات دیگر و با روح حاکم بر همه موجودات برقرار میکند. دکتر گریس زمانی که سعی دارد مدیر اجرایی پروژه استخراج را قانع کند که تخریب درخت مقدس کار درستی نبوده است به او میگوید:
من از یک توهم جادوئی حرف نمیزنم، من از یک شبکه بیولوژیک گسترده در میان موجودات زنده روی پاندورا حرف میزنم که درست همانند عصبهای مغز فعالیت میکند.
به عبارت دیگر آنچه که از نظر آواتار دین آینده خواهد بود قرار نیست ابعاد ملکوتی از هستی را به روی ما بگشاید بلکه صرفاً شناخت درست طبیعت و بُعد ناسوتی هستی است که در اینجا همه هستی به شمار میآید. در واقع الهیات طبیعی با انکار الهیات وحیانی بر پایه یافتههای علمی و تجربه درونی، نوعی حس هماهنگی و یکپارچگی با طبیعت را برای فرد به همراه میآورد.
الهیات طبیعیِ آواتار چارچوب اصلی خود را از عرفان یهودی یعنی میراث کابالیسم اقتباس کرده است. لازم به ذکر است ارجاع به آموزههای کابالیستی در فیلمها و سریالهای مختلف امریکایی، در حال حاضر به اوج خود طی دو دهه اخیر رسیده است و این نشان آن است که این جریان فکری در آنچه دین نوین جهانی نامیده میشود، نقش و جایگاه ویژهای خواهد داشت.
کابالا یا قبّاله آموزههای عرفانی رمزی و غیروحیانی است که از سدههای گذشته در میان برخی رهبران یهودیان دست به دست شده است. عنوان این جریان، به دلیل ارجاع آن به عارفان یهودی کهن که قبل و پیش از این میزیستهاند قبّاله نامیده میشود که معرّب آن کابالا میباشد. ارجاعات فیلم آواتار به آموزههای یهودیان و عرفان قباله به حدی است که گویی جیمز کامرون قصد داشته است کابالا را به عنوان دین نوین جهانی معرفی نماید.
تقریباً تمامی نقد و تحلیلهایی که درباره آواتار در منابع نزدیک به کانونهای مسیحی و یهودی قابل دسترسی است، الهه ناوی Eywa را تلفظ دیگری از خدای یهودیان یعنی Yahweh معرفی کردهاند. ساکنان بومی پاندورا، Na’vi نامیده میشوند. Navi در زبان عبری همان نبی معنا میدهد که به شخص صاحبخبر و آگاهی اطلاق میشود. ساکنان پاندورا از شبکه ارتباطی بیولوژیکی در میان موجودات طبیعت خبر و آگاهی دارند که انسانها از آن بیخبرند. یکی از سکانسهای آواتار به گفته برخی شاهدان در سینماهای اسرائیل لبخند رضایتمند تماشاگران را موجب شده است.
نیتیری دختر قبیله زیر درخت مقدس، به جیک میگوید که زمان آن رسیده است یکی از دختران قبیله را به همسری برگزیند. او پیشنهاد میکند جیک با Ninat ازدواج کند و در توصیف نینات میگوید: Ninat is a great singer .
Ninet Tayeb خواننده زن مشهور اسرائیلی است و ارجاع به او در این فیلم بهعنوان یکی از ساکنین ناوی، تلویحاً این قوم را با بنیاسرائیل مشابهت میدهد.
صرفنظر از ارجاعات کوچک اینچنینی، آنچه حائز اهمیت است تشابه مفهومی دین ارائه شده در این فیلم با آموزههای کابالیستی است به طوری که جیک میچلسون دوستدار و مروج عرفان کابالیسم درباره آواتار میگوید: آواتار همان کابالیسم است که از فیلتر هندوئیسم عبور کرده است. تأکید این فیلم بر panentheism که از مولفههای کابالیسم نیز میباشد به حدی است که جیک میچلسون را به وجد آورده است.
مسأله مهم مرتبط با همه خدایی و همه درخدایی که در آواتار القاء میشود و از آموزههای مسلّم کابالیستی است در حال حاضر با استفاده از شبکه گسترده تبلیغاتی در حال ترویج است. شاید در نگاه اول آواتار فیلمی در دفاع از طبیعت و ترویج زندگی مسالمتآمیز با آن به نظر آید. ولی این یک سادهاندیشی غیر قابل بخشش است. آواتار به چیزی فراتر از آن و پیچیدهتر از آن فرا میخواند. اگر به دیگر بخشهای پروژه بزرگ دین نوین جهانی توجه کنیم به مسأله مهمی به نام محیط زیست گرایی یا environmentalism خواهیم رسید. هواداران محیط زیست چند طیف مختلف را شامل میشوند.
این جنبش اجتماعی که در ابتدا با انگیزه حمایت از منابع زیست محیطی در برابر آلودگیها و مصرف نادرست انسانی شکل گرفت، اکنون در شاخههای اصلی خود به جنبشی فلسفی – آئینی تبدیل شده است که به سوی ستایش الهه مادری یا همان سیاره زمین و منابع طبیعی آن، سوق یافتهاند. یکی از رهبران اصلی و متنفذ جریانهای محیط زیست گرایی الگور است، کسی که در دور اول ریاست جمهوری جرج بوش رقیب انتخاباتی او بود.
الگور به دلیل فعالیتهایش در حمایت از محیط زیست، شهرت جهانی دارد. هرچند وی متهم است مأموریت دارد زمینه روانی پذیرش مالیاتهای سنگین جدید بر سوختهای فسیلی را در مردم امریکا فراهم آورد ولی برخی شواهد نشان میدهد پشتپرده فعالیتهای او چیزی فراتر از این اتهامات باشد. او در کتابهای خود ضمن جلب توجه خوانندگان به مسأله زیست بوم و محیط پیرامون با نگاهی فلسفی – آئینی فراتر از حفظ منابع طبیعی، همگان را به نوعی ستایش و پرستش در برابر زمین دعوت میکند. اقدامات الگور در القای نگاه عرفانی – آئینی به طبیعت به حدی است که برخی او را مفسر جدید برای انجیل خوانده و کتاب مهم او با نام «زمین در تعادل : بوم شناسی و روح انسان» را «انجیل به روایت الگور» نامیدهاند. در وابستگی الگور به کانونهای ماسونی و صهیونی ایالات متحده شواهد کافی در اختیار همگان قرار دارد، اما صرفنظر از این شواهد، بررسی محتوای کتابها و سخنرانیهای الگور نشان میدهد وی در پی قلب ماهیت نگاه ادیان نه تنها نسبت به طبیعت بلکه نسبت به تمامی شؤون زندگی است و تلاش میکند نگاه جدیدی را که تحت مفاهیم شبهعرفانی و آئینی الهیات طبیعی تعریف شده است، جایگزین آن نماید.
بخش سوم
الگور در کتاب زمین در تعادل با اشاره به روح پنهان طبیعت که در همهی آن ساری و جاری است و شایسته ستایش و پرستش است، الهیات همهخدایی را که بر اساس آن خداوند در همه اجزای طبیعت پراکنده است به عنوان پشتوانه معنوی و فکری جنبش حمایت از محیط زیست، باوری لازم برای زندگی امروز میداند. درخت روحها
به عبارت دیگر او در کتاب خود از حمایت معقول و معمول از طبیعت فاصله میگیرد و خواننده را به برقراری یک رابطه معنوی جدید میان خود و طبیعت فرامیخواند و به صراحت به پیوند افکارش با عرفان سرخپوستی و شمنیسم بومیان امریکا اشاره کرده و میگوید:
درک معنوی ما از جایگاهمان در طبیعت به فرهنگ بومیان امریکا باز میگردد… ایدئولوژی غالب اروپای ماقبل تاریخ و بسیاری از دیگر مناطق جهان بر پایه پرستش الهه مؤنثِ زمین استوار بوده است، الههای که منشأ حیات است و تعادل را میان همه موجودات زنده برقرار میسازد.
الگور پس از این فراز با لفظ دین از این رویکرد یاد میکند و معتقد است پس از ظهور ادیان مذکر فعلی، انسان به اقتضاء طبیعتاش و در پی هماهنگی با آهنگ طبیعت، به خدایی مؤنث باور داشته که در طبیعت جلوهگر بوده است. و این درست همان چیزی است که در آواتار دیده میشود. درست به همین دلیل است که جیمز کامرون جامعه ناوی را شبیه به بومیان سرخپوست آمریکا به تصویر کشیده است. این شباهت تداعیگر باورهای طبیعتگرایانه و الهیات زیست محیطی است که سرخپوستان بدان ایمان داشتهاند. جالب اینکه این عقاید پانتئیستی و شبهمعنوی که به صراحت توسط الگور به عنوان یک مذهب ارائه میشود، به دلیل پوشش حفاظت از محیط زیست و دوستی با طبیعت به سرعت در سراسر دنیا از جمله ایران در حال انتشار است.
بنابراین رویکرد مدافع محیط زیستیِ آواتار نیز کاملاً در جهت دین و آئینی است که این فیلم بدان فرامیخواند و همگی اینها تمهیدی است برای تثبیت اصول عقاید دین نوین جهانی که انتظار میرود به زودی مبانی خود را بر جوامع مختلف با گرایشات مذهبی گوناگون تحمیل نماید بدون آنکه در ظاهر با عقاید بومی این جوامع به مخالفت برخیزد. باید توجه داشت آنچه در آموزههای اسلامی به عنوان مبانی حفظ محیط زیست از نظر اسلام قابل ارائه است، با اینگونه آموزهها صرفاً تشابه ظاهری دارد و تفاوت باطنی و محتوایی آنها غیرقابل انکار است. دقت داشته باشیم که طبق روایات تشخیص شِرک از شناسایی حرکت مورچهای بر سنگ سیاه در دل شب تاریک دشوارتر است؛ و این مسأله اینگونه است. در مورد این مسأله به طور مشخص میتوان گزارش مستقلی تنظیم نمود.
آموزههای کابالیستی که به تماشاگر این فیلم القاء میشوند، به باورِ همه در خدا انگاریِ حاکم بر داستان و آئین ارائه شده در فیلم خلاصه نمیشود. درخت در فیلم آواتار جایگاه نمادین ویژهای دارد. شبکه بیولوژیک طبیعت بواسطه درختان و ریشه آنها خود را گسترانیده است؛ اهالی ناوی نیز در تنه یک درخت غولآسا زندگی میکنند و از همه مهمتر معبد و مکان نیایش ناوی، جایی است که درخت روحها (Tree of Souls)، درخت صداها (Tree of Voices) و درخت مقدس (sacred Tree) نامیده میشود.
در این میان درخت روحها تعبیر رایج برای اشاره به درختان ویژهای است که در حکم نقاط عطف شبکه معنوی طبیعت میباشند و آمد و شد روح موجودات طبیعت به آنها بسیار زیاد است. جیمز کامرون برای نقطه تمرکز معنویت و جایی که روح طبیعت بهتر احساس میشود از نماد و تعبیری استفاده کرده است که قرنهاست در عرفان یهودی و کابالا به عنوان یک آموزهی شناخته شده وجود دارد. درخت روحها (Tree of Souls از نظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را برقرار میکند.) دقیقاً تعبیری است که در بعضی موارد برای اشاره به اسطورههای عرفانی یهودی یا همان کابالا مورد استفاده قرار میگیرد. شهرت Tree of Souls به عنوان نمادی برای عرفان کابالا به اندازهای است که هوارد شوارتز کتاب خود در باب اسطورههای عرفانی یهود و کابالا را با همین نام منتشر کرده است.
در کتاب هوشع از تنخ آمده است که در بهشت درختی به نام درخت روحها وجود دارد و ارواح تمام آنچه تا کنون آمده است و آنچه خواهد آمد در آن قرار دارد. پدر عرفان کابالیسم، اسحاق لوریا که شبکه عرفانی او را کابالای لوریانی مینامند، بر این باور بود که معادل درخت روحها در بهشت، درختهای روح زمینی نیز وجود دارد. بر اساس آموزههای او درختان در طبیعت مأمن و جایگاه روحها هستند. در شرح حال اسحاق لوریا آمده است که:
وی روزی شاگردان خود را برای تعلیم به میان طبیعت برد، ناگهان دید که روحهای بسیاری درختان را احاطه کردهاند، او لحظاتی با روحها سخن گفت، شاگردان که روحها را نمیدیدند پرسیدند: استاد با که سخن میگویید و اسحاق پاسخ داد اگر شما هم صدای آنها را میشنیدید میدیدید که چه روحهای بسیاری در درختان حضور دارند.
این روایت درست همان چیزی است که در سکانس معرفی درخت روحها به جیک در فیلم آواتار به تصویر کشیده شده است. در آواتار نیز نیتیری به جیک میگوید که درختان جایگاه روحها هستند روح اجداد ما، و ما میتوانیم صدای آنها را بشنویم.
باور به روح برای درختان از آموزههای مسلّم کابالای یهودی است. در شرح احوال خاخام ناخمان براتزلاف افسانههای زیادی در ارتباط با روح درختان آمده است از جمله آنکه:
او شبی را در مسافرخانهای سپری میکرد، در نیمههای شب با ناله او ساکنان خانه از خواب پریدند و علت نالهها را جویا شدند. خاخام براتزلاف از جا برخواست و دست به قلم برد و نوشت: هرکس درختی را قطع کند مرتکب قتل شده است. خاخام از صاحب مسافرخانه پرسید آیا این ساختمان بجای درختان قطع شده بنا شده است و او پاسخ داد آری. خاخام گفت شب در خواب روح درختان را میبینم که اشک میریزند و موجب هراس من میشوند.
از اینگونه افسانههای مربوط به درخت در کتابهای کابالا به فراوانی یافت میشود و همانطور که گفته شد به همین دلیل است که هوارد شواتز کتاب خود درباره اساطیر عرفان یهودی را درخت روحها نامگذاری کرده است.
تصویر بالا: درخت مقدس کابالا ترسیم شده در دهه اول قرن بیستم. الهه مونث که در فیلم ایوا نامیده میشود در تصویر قابل مشاهده است. دو تصویر سمت چپ نیز نمادی از خلقت و نشئه های آن است که به درخت حیات مشهور است. این نماد که خلاصهی عرفان کابالا را در خود جای داده توسط استاد موسس کابالا، موشه دلیون قرنها پیش ترسیم شده است.
قدیمیترین و اصلیترین متن کهنی که در آن به اسطوره درخت روحها اشاره شده است، یکی از نوشتههای موشه دِلیون (استاد مؤسس کابالا) میباشد. جالب این است که موشه دلیون کسی است که برای اولین بار از درخت کابالا سخن میگوید که شامل ۱۰ نشئه است و آن را به صورت یک نمودار ترسیم مینماید. درخت کابالا که دقیقاً با تعبیر درخت حیات (Tree of Life) خوانده میشود، نمادی از فلسفه کابالا درباره جهان هستی است و شامل ده تجلی یا صفت برای مبدأ هستی میباشد که در مراحل گوناگون ظاهر میشوند.
همانطور که ملاحظه میشود درخت به همان اندازه که در دنیای آواتار حضور دارد، در دنیای کابالا نیز حضور دارد و تمام عرفان کابالا در یک نمودار درختی به نمایش در میآید. تفسیر و توضیح عناصر موجود در درخت حیات کابالا که به آموزههای این عرفان اشاره دارد و با مضامین سینمایی آواتار نیز پیوند عمیقی دارد، نیازمند فرصت جداگانهای است و اطاله کلام در این موضوع ما را از هدف اصلی این گفتار دور میسازد. در اینجا و بر اساس آنچه گفته شد تنها بیان این مطلب کفایت میکند که سینمایی آواتار در واقع پیامبر بلیغ عرفان کالاباست. مضامین و آموزههای عرفان کابالا که میتوان آن را از مبانی پنهان دنیای جدید دانست، بدون آنکه نامی از آن به میان بیاید از طریق بسیاری از محصولات سینمایی در حال گسترش است و این، زمینه باورهای مشترک میان همه مردم زمین یا همان دین نوین جهانی را بر اساس آنچه مبتکران این پروژه میپسندند، فراهم میکند.
پروژه رسانهای دین نوین جهانی در سه مرحله تنظیم شده است:
آشوب باورها ، تثبیت مفاهیم اولیه ، معرفی نظامِ نوین ارزشی
این سه پلکان، الگویی کلاسیک و شناخته شده برای هر تحول بنیادین در ساختار باورهای جامعه هدف میباشد.
آشوب باورها
در مرحله آشوب، انبوهی از باورهای متکثر و متنوع و الگوهای معرفتی گوناگون به سوی مخاطبان نشانه گرفته میشود. این اقدام سبب میشود پس از مدتی مخاطبان دچار سردرگمی در باورها شوند. هجمه آموزهها و باورهای گوناگون سبب میشود که جامعهی هدف نتواند آموزههای بومی و قابلقبول خویش را از غیر آن تشخیص دهد و یا در تفسیر آموزههای بومی به اندازهای با تنوع و تکثر مواجه میشوند که ارتباط متعصبانه خود را با آنها از دست میدهد. آشوب باورها همواره در الگوی جنگ نرم مرحله پیشین و ضروری برای استقرار باورهای نوین است.
خداشناسی (توحید)، فرجامشناسی (معاد و تقدیر فردی و تاریخی)، مرجعشناسی (نبوت و امامت)، جهانشناسی (مراتب فیزیکی و متافیزیکی خلقت)، مبدأشناسی (چگونگی حضور انسان بر روی زمین و راز تولد نفس انسانی در ضمن یک فرایند طبیعی) و انسانشناسی (رابطه نفس و بدن، قوای انسانی، رابطه انسان و مبدأ آفرینش او) از جمله مفاهیم بنیادینِ دینی است که سینمای آمریکا در دو دهه گذشته به طور عام و در ده سال گذشته به صورت خاص و متمرکز به پیادهسازی نظریه آشوب درباره آنها پرداخته است.
تمامی فیلمها و سریالهای متعلق به کانونهای فیلمسازی امریکا که به مضامین جادوئی، ادیان و اسطورههای سحرآمیز باستان، پیشگوهای دنیای نو و باستان، انجمنهای رازآمیزگرا، زندگی پس از مرگ، قدرتهای فراطبیعی انسانهای خاص، حیات معنوی و فرقههای نو میپردازد، هریک در واقع محقَق ساختن بخشی از مرحله آشوب باورها را عهدهدار هستند. کارکرد آشوبساز اینگونه تولیدات با توجه به فقدان تبیین کافی از آموزههای اصیل بومی در سالهای گذشته، دوچندان میشوند.
تثبیت مفاهیم بنیادین نوین
این مرحله زمانی است که آشوب باورها به طور نسبی حاکم شده باشد. زمانی که شما خودتان عامل آشوب بوجود آمده باشید، این امکان را دارید که چند نقطه اتکا را به عنوان مفاهیم اولیه نظام ارزشی آینده، مورد تأکید قرار دهید. زمانی که مفاهیم اصیل دینی با خرافه و تخیل و موهومات منتشر شده توسط فیلمها به هم آمیخته شد و آشوب حاکم گشت، زمان آن میرسد که توجه مخاطب به چند مفهوم اولیه و بنیادین جلب شود و آنها را نسبت به سایر مفاهیم موجود قابلقبولتر بداند. این مفاهیم در واقع شالوده نظام ارزشی یا آئین جدیدی است که قرار است در مرحله بعد ارائه شود. حلول روح هستی در کالبد جسمانی ، بازتولد روح یا تناسخ ، تعادل با موسیقای هستی و ایمان به قدرت درون و مراقبه باطنی ، از جمله مفاهیم اولیه دین نوین جهانی است که باید در مرحله دوم به تثبیت برسد. در این مرحله که از نظر زمانی میتوان با مرحله آشوب همراه باشد، این مفاهیم در ذهن مخاطبان به عنوان آموزههایی قابل پذیرش و نزدیکتر به واقع تثبیت میگردد تا در مرحله سوم آئین نوین بر پایه آنها بنا شود.
مفاهیم بنیادین اولیه برای دین نوین جهانی با ظرافت قابل توجهی در تاروپود درامهای تولید شده در کانونهای فیلمسازی مذکور، گنجانده شدهاند. به عنوان مثال تولیداتی نظیر:
(Tru Calling (Series) , Push , Painkiller Jane , Dead Zone (Series
این مأموریت را بر عهده دارند که پیششرطهای روانی لازم را برای ایمان به رهبران معنوی جدیدی همچون Alberto Villoldo که شاگردان او چندین سال است که در ایران نیز فعال شدهاند، در ذهن مخاطبان مهیا سازند. این رهبران پیشگو و غیبگو مبلغان آموزههای دین نوین جهانی خواهند بود.
ارائه نظام ارزشی جدید
مرحله سوم ارائه نظام ارزشی جدید و ساختار نوین به عنوان یک مجموعه واحد و منسجم است که به طور رسمی و فراگیر جایگزین نظام ارزشی پیشین میشود. در این مرحله بر اساس یک تئوری پساساختارگرایانه، لزوماً نیازی نیست ساختار پیشین شکسته شود و ساختار ارزشی نوین جایگزین آن گردد، بلکه در صورتی که بتوان نظام ارزشی جدید و محتوای مورد نظر را در همان ساختار قدیم گنجاند، سناریوی موفقتری به انجام رسیده است.
آنچه که به مرحله ارائه ساختار نوین مربوط میشود، فیلمهایی هستند که به مخاطب القاء میکند آئینی که در اختیار اوست نمیتواند پاسخگوی نیازها و زُداینده مشکلات باشد، بلکه باید آئینی جدید را جستجو نمود که از بنیان متفاوت است. فیلمهایی چون (Avatar (۲۰۰۹) ، The Book of Eli (۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ (۲۰۰۹) به این مرحله از پروژه دین نوین جهانی تعلق دارند و زمینه پذیرش یک ساختار معرفتی تازه را در اذهان مخاطبان فراهم میسازند.
پیادهسازی این ایده در خصوص آموزههای اسلامی بویژه آموزه مهدویت به دهه سوم قرن بیستم باز میگردد. آلیس بیلی اولین بار در سال ۱۹۲۵ بر اساس آموزههای تئوسوفیستی- کابالایی، منجی را در ادیان مختلف از جمله اسلامی همان انکشاف هفتم حلقههای خلقت معرفی کرد که تئوسوفی در ساختاری غیرتوحیدی به توضیح آنها میپردازد. همانطور که گفته شد هرچند این جریان دستکم قریب به یک قرن پشتوانه فکری و مکتوب دارد ولی ظهور رسانهای و عمومی آن به دهه گذشته بازمیگردد و پس از این گستردهتر و عمیقتر مشاهده خواهد شد.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: فیلم آواتار دین نوین جهانی دین نوین جهانی دین نوین جهانی دین نوین جهانی دین نوین جهانی هماهنگی با طبیعت مفاهیم بنیادین سینمایی آواتار نظم نوین جهانی نامیده می شود آموزه های دین الهیات طبیعی موجودات زنده ایالات متحده آموزه ها دنیای کنونی جیمز کامرون فیلم آواتار حال حاضر عنوان یک درخت روح ها همان طور نشان می دهد دنیای جدید نظام ارزشی محیط زیست درخت مقدس خواهد شد پست مدرن رسانه ای انسان ها روح مقدس کانون ها بر اساس کتاب ها تا کنون ناوی ها بومی ها گفته شد ی عرفان بر پایه ویژه ای فیلم ها شده اند مهم تر ال گور سال ها ی هستی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۶۸۴۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
موزههای آنلاین حوزه برندینگ طراحی شد
علی وکیلی، مدیرعامل یک شرکت خلاق فعال در زمینه برندینگ مستقر در کارخانه نوآوری آزادی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری علم و فناوری آنا درباره یکی از روشهای نوین برندینگ محصولات که توسط این شرکت خلاق ارائه شده است، توضیح داد: طراحی یک موزه آنلاین برای صنایع و واحدهای تولیدی در راستای برندینگ محصولات و شناختهشدهتر کردن آنها یکی از روشهای نوین برندینگ توسط این شرکت است.
وی افزود: در اکثر مواقع یک تاریخچه منسجم از فعالیتها، محصولات، افتخارات و خلاصه تمام امور مربوط به یک برند، وجود ندارد یا شاهد این هستیم که خیلی از شرکتها، درقالب روشهای سنتی مانند بروشور، اطلاعات و خدمات مربوط به خوود را به مشتری ارائه میکنند.
وکیلی توضیحات دقیقتری از روش نوین این مجموعه برای طراحی موزه آنلاین ارائه کرد و گفت: درواقع، این موزهها براساس چند مرحله اساسی، طراحی مفهوم یا مفهومسازی، طراحی آنلاین و شبکهسازی محصول و درنهایت طراحی معماری تکنولوژیکال، طراحی میشوند.
وی ادامه داد: این خدمات بر بستر وب و طراحی موزههای آنلاین براساس قصه و روایت هر برند و محصول ارائه میشوند.
این فناور حوزه برندینگ درباره نحوه اجراییسازی ایدهها برای برندینگ محصول توسط این مجموعه توضیح داد: اساس کار شرکت بهصورت«EPC» یا سیستم کار طراحی، تامین تجهیزات و اجرای پروژه از صفر تا صد توسط کارفرما است.
انتهای پیام/