«سندرم بیماری»؛ داستان حشرات موزه هنرهای معاصر تهران
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۷۹۷۹۵
به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری فارس، چند روزی است که انتشار تصاویر دو حشره روی عکسهای برند و هیلا بِکر بار دیگر نام موزه هنرهای معاصر تهران بر سر زبانها انداخته است.
موزه هنرهای معاصر تهران یکی از سرشناسترین موزههای دنیا است. در سال ۱۳۵۶ در گوشه غربی پارک لاله در امیرآباد تهران در سبک معماری مدرن و با الهام از بادگیرهای کویری ایران ساخته شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
موزه هنرهای معاصر تهران این روزها میزبان نمایشگاه «مینیمالیسم و کانسپچوآل آرت» است. نمایشگاهی که بعد از سالها گوشهای از گنجینه عظیم این موزه را رونمایی کرده است، با حضور آثاری که تا قبل فقط در کتابهای هنر مدرنیسم و هنر معاصر میتوان دید. شاید باور کردنی نباشد که در ضلع غربی پارک لاله آثار هنرمندان بزرگی چون دنلد جاد، جان بالدساری، دمین هرست و... به نمایش گذاشته شده است.
بر اساس آماری که مدیر روابط عمومی موزه هنرهای معاصر تهران ارائه داده، تا حدود یک هفته پیش بیش از ۱۷ هزار نفر از نمایشگاه «مینیمالیسم و کانسپچوال آرت» بازدید کردهاند و این میزبان استقبال شگفتی مسئولان موزه را هم در پی داشته است. بیرون آمدن برخی از شاهکارهای هنر جهان از گنجینه موزه هنرهای معاصر و قرار گرفتن آنها برابر دیدگان هنردوستان برای نخستین بار خیلیها را به بازدید از این رویداد نادر کشانده است.
اهمیت این نمایشگاه در حدی بوده است که بازخوردهایی در سطح بینالمللی را هم به همراه داشته است و تمجید بسیاری از رسانه های غربی را همراه داشته است.
*داستان هجوم حشرات از کجا شروع شد
با وجود استقبال بینظیر از نمایشگاه حال حاضر موزه هنرهای معاصر، و رکورد زنی حضور تماشاگران در این فضای فرهنگی ۲۲ مرداد ماه عبدالله حاجیپور عکاس در صفحه مجازی خود فیلمی منتشر کرد مبنی بر اینکه ۲ حشره روی عکسهای برند و هیلا بِکر که در نمایشگاه «مینیمالیسم و کانسپچوآل آرت» ارائه شدهاند، قرار دارند.
این موضوع در فضای مجازی واکنشهای بسیاری به همراه داشت و عدهای عنوان کردند که این حشرات «بید کاغذ» نام دارند که آفت جان آثار هنری در موزههای مختلف دنیا نیز بودهاند.
در همان ابتدای جنجال پیش آمده عبادرضا اسلامی کولایی، مدیر موزه هنرهای معاصر تهران گفت: «شب گذشته همکاران من تا صبح در موزه بودند و بررسیهای لازم را انجام دادند. بررسی میدانی صورت گرفته و فردا (۲۴ مرداد ماه) کارشناس بیرونی برای بررسیهای بیشتر به موزه خواهد آمد. نگرانیای وجود ندارد.»
همزمان با گسترش حواشی این موضوع، معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیر مرکز هنرهای تجسمی نیز از موزه هنرهای معاصر تهران بازدید کردند.
محمود سالاری(معاون امور هنری) در این مورد گفت: «آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران، ثروت ملی و نگهداری شایسته آن از مهمترین دغدغههای ما و خانواده هنر ایران است».
سالاری در گفتگو با رسانهها اعلام کرد: «در بازدیدی که امروز پس از بررسیهای کارشناسان مرتبط، از این اثر و سایر آثار موجود در نمایشگاه داشتم، خوشبختانه این اثر هیچ گونه آسیبی ندیده و حشره مزبور ضمن پاک سازی اصولی توسط متخصصان، در هیچ یک از آثار نمایشگاه دیده نشده است.»
معاون امور هنری وزیر فرهنگ در ادامه ضمن اشاره به اهمیت بالای گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران گفت: «حساسیت جامعه هنری نسبت به گنجینه ارزشمند موزه بزرگترین سرمایه برای میراث داری از این ثروت ملی است و ما در معاونت امور هنری تمام تلاشمان را برای حفظ، نگهداری و رفع برخی مشکلات باقی مانده از مرمت موزه انجام خواهیم داد.»
*بیانیه موزه/ بررسی نوع حشره، میزان نفوذ آن در گنجینه
در نهایت امروز موزه هنرهای معاصر تهران در بیانیهای به طور رسمی، عذر خواهی کرده و ضمن ارج نهادن به حساسیت به جا و شایسته جامعه هنری و رسانهای نکاتی را به شرح ذیل اعلام کرد:
آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران، ثروت ملی و نگهداری شایسته از آنها مهمترین دغدغه همه ماست و توجه و حساسیت خانواده هنر ایران سرمایه گرانبهاست. به محض آگاهی از ورود حشرات به عکس مزبور، کارشناسان مرتبط بلافاصله (همان شب) در موزه حاضر شدند و ضمن پاکسازی اثر، سایر آثار نمایشگاه را نیز بررسی کردند. خوشبختانه این اثر هیچگونه آسیبی ندیده و هیچ حشرهای در سایر آثار نمایشگاه نیز دیده نشده است. سپس بررسی نوع حشره، میزان نفوذ آن در گنجینه با دعوت از چند کارشناس خبره این مهم در دستور کار قرار گرفت.
آقای سیاوش تیرگری ( دکترای حوزه بهداشت و حشرهشناسی، دانشیار دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران و استاد مدعو دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات) و خانمها سمانه حسینیان( کارشناس مستقل مرمت آثار تاریخی ) و زهرا نیکویی( کارشناس حفاظت موزه ملک) از جمله این کارشناسان هستند که درباره نوع حشره و شیوه برخورد با آن اتفاق نظر داشتند. در دو بند زیر بخشهایی نظرات این کارشناسان تقدیم میشود:
یک: نوع این حشرات سیلور فیش یا ماهی نقرهای است که با توجه به بازدید از همان اثری که در فیلم پخش شده از موزه بود، مقوای اصلی و پاسپارتو اثر، هیچ فعالیتی در آنها مبنی بر تغذیه این حشرات از سلولز مقواها دیده نشد. چرا که این حشره در زمان بالغ شدن و تغذیه از خود ردی قهوهای رنگ به همراه ایجاد دالانهایی بر روی مقوا به جا میگذارد.
دو: با توجه به شواهد دیده شده در تابلوها و از آنجایی که تا این زمان هیچ نوع آسیبی به بخشهای سلولزی هیچ کدام از تابلوهایی که بررسی شد، از طرف کارشناسان موزه، دیده یا گزارش نشده است، به احتمال زیاد این حشرات از فضاهای جانبی موزه به تابلوها وارد شده است. لذا بر اساس نظرات و پیشنهادات کارشناسان مربوطه مراقبتهای فصلی و ویژه در محیط پیرامونی موزه مورد توجه میگیرد.
در پایان بار دیگر قدرشناس حساسیت بجای جامعه هنری نسبت به گنجینه ارزشمند موزه هنرهای معاصر تهران هستیم. موزه هنرهای معاصر ضمن استقبال از این نظارت دقیق، خواهان اتخاذ تصمیمهایی راهگشاست تا این مجموعه گرانبها با شیوههای روز موزه داری دنیا همگام شود.
*حشرات به مثابه«سندرم» بیماری
تا اینجا هر آنچه نوشته شد توصیف اتفاقات چند روز گذشته بود. در ادامه اما تلاش خواهیم کرد با رویکردی آسیبشناسانه، تحلیلی موشکافانهتر از موضوع داشته باشیم.
دیده شدن حشرات روی عکسهای چند ده هزار لاری گنجینه موزه هنرهای معاصر را باید به عنوان «سندرم» در نظر گرفت. سندرم به مجموعهای از علائم و ویژگیها گفته میشود که همگی در یک زمان ظاهر شده و میتوانند نشان دهنده یک اختلال یا مشکل باشند. سندرمها میتوانند بر روی قسمتهای مختلفی از بدن تاثیر داشته باشند. با کمک همین استعاره میتوان نوشت این حشرات علائم و نشانگان اختلال، مشکل و غیر استاندارد بودن محل نگهداری آثار در موزه هنرهای معاصر تهران هستند.
تصاویر نشان میدهند با حشراتی روبرو هستیم که میتوانند به کاغذ(بسیاری از آثار هنری موجود در موزه بر روی کاغذ خلق شدهاند/ از عکسها گرفته تا طراحی و چاپ) آسیب برسانند، در حالی که در مکانهایی چون موزههای هنری نباید ردی از آنها وجود داشته باشد.
از این رو است که این موضوع علاقهمندان به هنر را به شدت نگران آسیب دیدن آثار موزه کرده است. آثاری که کارشناسان قیمت آنها را تا ده میلیارد دلار تخمین میزنند. در موزه هنرهای معاصر بیش از سه هزار و دویست و۶۰ اثر ثبت شده که بیشک متعلق به مردم و یکی از گنجینههای مهم دنیا است.
*مُسببان وضع موجود/ ریشه آسیب کجاست؟
اما سر و کله این حشرات(بید کاغذ) از کجا پیدا شده است؟ به زعم کارشناسان تعطیلی موزه طی دو سه سال گذشته به اسم مرمت موزه میتواند اصلیترین دلیل برای حضور این حشرات باشد. بازسازی موزه هنرهای معاصر در دوره مدیریت پیشین ۳۲ ماه طول کشید، و میلیاردها تومان هزینه صرف شد، با این شعار که بازسازی، کیفیت نگهداری آثار گنجینه موزه را بالا خواهد برد.
همان روزهای افتتاح دوباره _بعد از بازسازی_ تغییر لوگو موزه نیز باعث جنجال بسیاری شده بود و حالا جنجال این حشرات نشان میدهد که مخاطبان بیدلیل نگران نبودهاند و همان روزها هم بر همگان روشن بود که این بازسازی دستاوردی نخواهد داشت.
به زعم کارشناسان هنری احتمالا دلیل دیده شدن این حشرات برمیگردد به همان دوران سکوت و تعطیلی (مرمت و باسازی) موزه هنرهای معاصر، ورود دستگاههای تاسیسات ساختمانی، بیل و کلنگ و...همه اینها میتوانند عامل تولید این حشرات باشند.
*بازسازی موزه یادآور قصه«لباس جدید پادشاه»
در نهایت اینکه بررسیها نشان میدهد با وجود صرف میلیاردها هزینه نه تنها کیفیت نگهداری از آثار موزه بالانرفته، بلکه کم کم نشانگان بیماری خود را آشکار کرده و حشرات از تابلوها بالا رفته و جار زدند که پادشاه لخت است.
به یاد بیاوریم داستان خیاطهای قصه «لباس جدید پادشاه» را، وقتی پشت درهای بسته با برهم زدن ابزارشان سر و صدای بیهوده تولید میکردند تا شنوندهها تصور کنند «کار»ی در حال انجام است. به زبانی دیگر به نظر میرسد همان بیل و کلنگ زدنهای بیهوده که نه برای مرمت و بازسازی بلکه برای ایجاد سر و صدا(که مثلا ما مشغول کار هستیم) بوده است، یکی از اصلیترین دلایل بیماری است.
*خدشه به اعتبار نمادین موزه
در تحلیل نهایی با اینکه طی روزهای اخیر معاونت هنری و زیر مجموعههایش(مرکز هنرهای تجسمی، موزه هنرهای معاصر)نسبت به موضوع به سرعت واکنش نشان داده و به کمک کارشناسان آفتزدایی را در دستور کار خود قرار دادند، اما بازهم انتشار تصاویر این حشرات به تنهایی برای آسیب زدن به اعتبار موزه هنرهای معاصر کافی بود، حتی اگر هیچ اثری هم آسیب جدی ندیده باشد.
در جهان نمایشی شده نمادین و میدان هنر امروز، انتشار تصاویر حشرات بر روی آثار هنری کافی است تا اعتبار هر موزهای خدشهدار شود. از این رو میبایست مقصران این موضوع را شناسایی کرد. آنها باید بابت آسیبی که به اعتبار موزه زدهاند از مردم عذرخواهی و پاسخگوی نهادهای نظارتی باشند. تا در نهایت روشن شود که میلیاردها هزینه را صرف چه اموری کردهاند که اینگونه بجای بازسازی، پای حشرات را به موزه باز کردهاند.
باید به انتظار نشست و دید که عاملان این آسیب و خدشه به اعتبار موزه، کی و چگونه معرفی و محاکمه و چه مجازاتی برای آنها در نظر گرفته خواهد شد. آنچه این چند روز بر موزه هنرهای معاصر گذشت، همچنان حکایت از نوع مدیریت دولت پیشین دارد و اگر بحرانهای ناشی از آن، مدیریت و مهار نشوند، همچون زخمی چرکین بر پیکره این مکان فرهنگی باقی خواهد ماند.
*فرصتطلبان همچنان در کمین موزه و گنجینه
موزه هنرهای معاصر تهران طی دهههای گذشته همواره دستخوش آسیبهای مختلفی بوده است و هر بار فرصت طلبان بسیاری بر دورش حلقه زدهاند. برای این طیف فرصت طلب، فرقی نمیکند که مدیریت موزه با چه کسی است آنها همواره در کمین شکار خود در حال تیز کردن چنگالهایشان هستند و در چشم به هم زدنی بازهم به طعمه نفوذ کرده و آن را تکه تکه خواهند کرد.
حالا که معاونت هنری مبتنی بر شعار عدالت مداری دولت جدید، رویکردی تازه را آغاز کرده است در قدم اول باید با شناسایی دقیق وضع موجود، دست این دلالان را از گنجینه موزه قطع کند.
بسیار ضروری است که دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان مدیریت هنری کشور در شرایط کنونی با دقت و احتیاط بیشتری با مسائل موزه هنرهای معاصر تهران روبرو شوند و مشکلات آنرا به سر انگشت تدبیر ویژه باز کنند تا اینکه خدای نکرده باز هم شاهد مشکلاتی از این دست نباشیم.
واقعیت آن است که مشکلات موزه هنرهای معاصر تهران همواره تبعات ملی دارد و بیشک حساسیتهای مردم نسبت به اتفاقاتی از این دست، گواهی بر این مدعا است.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: موزه هنرهای معاصر معاونت هنری محمود سالاری مرکز هنرهای تجسمی گنجینه موزه هنرهای معاصر موزه هنرهای معاصر تهران موزه هنر های معاصر معاصر تهران گنجینه موزه هنر هنرهای تجسمی بررسی ها بر روی عکس ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۷۹۷۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند
فیلمهای ترسناکی که بر اساس رویدادی که واقعاً در جهان فیزیکی اتفاق افتاده تولید میشوند، بدون شک میتواند وحشتناکتر از یک داستان تخیلی باشد. در واقعیت ترس مبتنی بر زندگی واقعی لایهای از وحشت را اضافه میکند که داستان ناب برآمده از تخیل نمیتواند با آن رقابت کند.
به گزارش ویجیاتو، در این آثار وحشتناک که از رویدادهای واقعی الهام گرفته شدهاند، ممکن است جزئیات برای رسیدن به جلوههای خوب سینمایی تغییر کنند، اما داستانها به اندازه کافی به حوادث واقعی نزدیک میشوند که باعث ایجاد لرز در بازو و گزگز کردن در ستون فقرات شما میشود. پس این شما و ۱۲ فیلم ترسناک که بر اساس داستانهای واقعی ساخته شدند.
«Scream»
شاید باورش سخت باشد که Scream، با توجه به اینکه چقدر به کنوانسیونهای ترسناک نیاز دارد، منشأ دیگری جز سینما داشته باشد. اما این فیلم در واقع ریشه در پرونده واقعی زندگی به اصطلاح «گینزویل ریپر» دارد که پنج دانشجو را به طور متوالی به قتل رساند.
فیلم اسلشر «جیغ» محصول ۱۹۹۶ بهترین فیلم ترسناک دهه ۹۰ میلادی است که این ژانر را دوباره زنده کرد. این فیلم شامل مجموعهای از قتلهایی است که توسط مهاجمی با لباس مشکی و ماسک روح انجام میشود. این فیلم نشان میدهد که قاتل دو نفر هستند که به دنبال انتقام از روابط چند نفر از والدین خود هستند.
پیچ و تابها در Scream طرفداران فیلم ترسناک را روی صندلی خود نگه داشت، اما داستان واقعی که بر اساس آن ساخته شده بود به همان اندازه وحشتناک است.
این فیلم بر اساس قاتل سریال دنی رولینگ بود که در آگوست ۱۹۹۰ در فلوریدا آمریکا، پنج دانشجو را طی چهار روز کشت. این نبوغ کارگردان وس کریون و فیلمنامهنویس کوین ویلیامسون است که به این قضیه نگاه میکنند و سکوی پرشی برای یک اثر سینمایی میبینند که میتواند کلیشههای فیلم را از بین ببرد.
«Zodiac»
هر کسی که اندک علاقهای حتی گذرا به جنایات واقعی داشته باشد، با قاتل زودیاک آشنا است، کسی که سانفرانسیسکو را با یک رشته قتلهای هنوز حل نشده در دهه ۱۹۶۰ میلادی وحشت زده کرد. اما شاهکار هولناک دیوید فینچر کمتر به قتلها مربوط میشود تا سوراخ خرگوشی که قاتل با پازلهای دیوانهکننده و پیامهای رمزگذاریشدهای که از طریق مطبوعات منتشر کرد، بیشتر توجه کند. اگرچه فینچر بازهم چندین مورد از آنها را با جزئیات نگرانکننده بازسازی میکند.
این پرونده به طور کامل کاریکاتوریست سیاسی رابرت گریسمیت، با بازی جیک جیلنهال را دنبال میکند که وسواس چندین دههاش برای کشف هویت زودیاک به قیمت از دست دادن زندگی معمولیاش تمام شد، و از اساس زندگی برای او از بین رفت. با توجه به اینکه چگونه، هر چند سال یکبار، برخی نظریههای جدید در مورد اینکه چه کسی این قتلها را انجام داده است، مطرح میشود، کماکان این اثر و رویدادهای درون آن تماشایی و جذاب است.
«The Amityville Horror»
فیلم ترسناک با رویکر خانه جنزده یا روحهای شیطانی همیشه در ژانر وحشت وجود داشته است؛ اما شاید گل سرسبد آن همین اثر باشد. اما شاید بکویید چرا؟ چون این اثر تا حدی به این دلیل که پیوند مستقیمی با واقعیت دارد، مهم است. فیلم The Amityville Horror هنوز هم قدرت خود را در تمام این دههها (و دنباله ها/اسپین آفها) حفظ کرده است. فیلم چنان بیان ترسناکی به ایدهای میدهد که هرگز نمیتوانیم کاملاً آن را باور کنیم: آیا اشیا و مکانها خاطرات آسیبهای گذشته را در خود نگه میدارند؟
هنگامی که خانوادهای به خانهای جدید نقل مکان میکنند که در آن قتل مرموزی توسط رونالد دفیو رخ داده است، ظاهراً توسط نوعی تسخیر اهریمنی، آنها به سرعت متوجه میشوند که چگونه بقایای آن در پایه خود خانه باقی مانده است. فیلم بینندگان را با هیچ پاسخ یا توضیح روشنی مواجه نمیکند، فقط یک حس طولانی مدت وجود دارد که نیروهایی وجود دارند که ما نه میتوانیم آنها را کنترل کنیم و نه میتوانیم آنها را نابود کنیم.
این فیلم بر اساس کتاب جی آنسون، بر اساس وقایع حقیقی آزار و اذیت ماوراء طبیعی توسط خانواده لوتز هنگام نقل مکان به خانهای قدیمی در لانگ آیلند که قبلا محل یک قتل عام وحشتناک بوده را به تصویر میکشد.
«The Conjuring»
داستان اد و لورین وارن، محققین ماوراء الطبیعه، آنقدر خوب است که سهبار آن را ساختهاند. (خب، حتی تعداد بیشمار دنبالهها و اسپینآفها را در نظر نمیگیریم!) دو شخصیت مرکزی واقعی The Conjuring با دنیای سینمایی Amityville Horror تلاقی میکنند، زیرا تحقیقات آنها در مورد خانههای جن زده به الهام بخشیدن به این فرنچایز کمک کرد. با این وجود، اگر از طرفداران آمیتیویل هستید، احساس نمیکنید که در حال تماشای اثری ناچیز یا تکراری هستید.
فیلم ترسناک جیمز وان به ماوراءالطبیعه میپردازد، اما ترسناکترین نکته از راههایی به فیلم وارد میشود که در واقعیت روستایی گنجانده شده که پرونده اد و لورین در آن ریشه دارد. همچنین مطمئناً بد نیست که پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا را برای این نقشها انتخاب کردند، دو تن از بهترین بازیگران دوران ما که این وظیفه را به اندازه هر درامی که در آن بازی کردهاند جدی میگیرند. اد و لورین وارن قبل از اینکه کارگردان جیمز وان تصمیم بگیرد شناخته شدهترین پرونده آنها را به یک فیلم خانه خالی از سکنه تبدیل کند و آنها را شاید به معروفترین شکارچیان ارواح در جهان تبدیل کند، خود واقعیشان محققین نیمه معروف ماوراء الطبیعه بودند.
«Poltergeist»
سه سال پس از تولید وحشت در آمیتیویل و موفقیت آن نزد مخاطب، کارگردان توبی هوپر به طور موثری ایده فیلم خانه جن زده مدرن را با کمک خود استیون اسپیلبرگ، که تهیه کننده و احتمالاً کارگردانی برخی از سکانسها را بر عهده داشت، به یک فیلم کلاسیک ترسناک تبدیل کرد. نکته اینجاست که این اثر نیز مانند Amityville، از یک تسخیر واقعی برای قصهگویی الهام میگیرد.
در دهه ۱۹۵۰ میلادی، پرونده عجیب خانه هرمان در حومه لانگ آیلند آمریکا سوژه این فیلم است پس از اینکه یک خانواده حوادث غیرقابل باوری را در خانه خود مشاهده کردند، یک محقق ماوراء الطبیعه را برای تشخیص فعالیت غیرمعمول، مانند ترکیدن تصادفی بطریها و اشیایی که خودشان حرکت میکنند، به خانه آوردند. این حادثه پس از واکاوی به یک داستان رسانهای ملی تبدیل شد. با این حال، این خانه واقعی در نهایت برخلاف حوادث درون فیلم به واسطه یک پورتال بین بعدی ناپدید نشد.
«Compliance»
هیچ سمینار جامعهشناسی بدون مطالعه «آزمایشهای میلگرام» کامل نمیشود، آزمایشهایی که تلاش میکرد بفهمد چرا آلمانیها طعمه نازیسم شدند. در یک آزمایشگاه، محقق سناریوهایی را شبیهسازی کرد که در آن یک شخصیت اقتدارگرا از سوژهای میخواست که دردی را به کسی وارد کند که میتواند سزاوار آن باشد یا نباشد، میلگرام آزمایشش را جهت پاسخ به این سؤال بغرنج طراحی کرده بود که آیا آیشمان و میلیونها آلمانی دیگر که مسبب هولوکاست بودند همگی گناهکار بودهاند یا اینکه شهروندان عادی تنها از دستورها پیروی میکردند.
اکنون یافتههای او یک مورد آزمایشی واقعی را در فیلم «Compliance» یا انطباق دریافت میکند؛ البته با این رویکرد که بر اساس یک واقعه حقیقی که در آن صدایی تهدیدآمیز در آن طرف تلفن افراد را به انجام اعمال نفرتانگیز علیه یکدیگر سوق میدهد. (اگر از طرفداران Ann Dowd بازیگر شخصیت نقش خاله لیدیا در The Handmaid’s Tale بودهاید، این فیلم مسئول تجدید حیات اوست – و واضح است که چرا!) درام کلاستروفوبیک کریگ زوبل از تحقیر چیزی که معلوم شد یک تماس شوخی فوقالعاده لعنتی است استفاده نمیکند، بلکه از آن به عنوان سکوی پرشی برای کشف وفاداری آمریکا به اقتدارگرایی استفاده میکند.
«The Exorcist»
مفهوم «جنگیری» ممکن است داستانی ناب به نظر برسد، به خصوص با توجه به برخی از تصویرهای هیستریک آن روی صفحه نمایش در طول سالها؛ اما عمل خروج دیو شیطانی، ریشههای باستانی در دین، حتی در مسیحیت تا قرنهای اخیر دارد؛ بنابراین متن ویلیام پیتر بلاتی در حالی که بر اساس یک رمان محبوب است، از مجموعهای از تلاشها برای جنگیری پسری آشفته در دهه ۱۹۴۰ میلادی الهام میگیرد.
این روح جوان و شکنجهشده، البته، تبدیل به ریگان سرگردان در فیلم جنگیر میشود. او یک معمای وحشتناک است که وضعیتش توسط مادرش و یک جفت کشیش مورد واکاوی قرار میگیرد؛ بنابراین فیلم ترسناک ویلیام فریدکین چیزی فراتر از دنیای ما را نیز کانالیزه میکند.
«The Silence of the Lambs»
اگرچه این برنده اسکار و بازیگر توانا آنتونی هاپکینز است که نمایش را در سکوت برهها از مابقی شخصیتها میدزدد، اما او واقعاً آنتاگونیست اصلی فیلم ترسناک روانشناختی جاناتان دمی نیست. این افتخار متعلق به بوفالو بیل تباه شده یا تد لوین است، قاتلی که به صورت ترکیبی از شش قاتل بدنام آمریکایی ساخته شده است (از جمله اد جین، الهام بخش نورمن بیتس در فیلم روانی).
برای اینکه کلاریس استارلینگ، مامور اف بی آی، بوفالو بیل را بگیرد، او باید بتواند وارد فضای اصلی زندگی و روان او شود… کاری که او را ملزم به ملاقات با هانیبال لکتر میکند. بازیهای فکری که او باید برای ردیابی یک قاتل انجام دهد، بینهایت ترسناکتر از هر خشونت و تندی در فیلم است. آیا میخواهیم فکر عقلانی را به همان اعمالی که ما مظهر غیرعقلانی میدانیم اختصاص دهیم؟! این هویت این اثر سینمایی است.
«Snowtown»
بسیاری از فیلمهای سالهای اخیر بر اساس خشونتهای غیرقابل توصیف واقعی ساخته شدهاند؛ و این یکی از همان آثار است. استرالیا در دهه ۹۰ میلادی به مدت هفت سال، از سال ۱۹۹۲، با سلسله قتلهایی مواجه شد. یک گروه چهار نفره از مردان به رهبری جان بانتینگ، یک سری قتلهای وحشتناک را انجام دادند که عمدتاً پدوفیلها و همجنس گرایان را هدف قرار میدادند. این فیلم بر اساس همین قتلها تولید شده است.
بازگویی کورزل جزئیات کمی را در خود جای داده است. تصور تماشای Snowtown برای سرگرمی سخت است، اما اگر میخواهید مستقیماً به تاریکترین اعماق بشریت خیره شوید، این فیلم مانند هر فیلم دیگری راهنمای تور است. اما فیلم «قتلهای شهر برفی» اثر جاستین کورزل بیش از پیش دلهرهآور است، زیرا جنایات در مقیاسی هستند که مستحق شوک در سراسر جامعه هستند.
«The Birds»
خیلیها فیلم «پرندگان» از آلفرد هیچکاک را در دایره آثار نه چندان مهم او میدانستند؛ اما باید پذیرفت این اثر گونه فیلم ترسناک برپایه حمله حیوانات را در نوع خودش دگرگون کرد. اما آیا میدانستید ایده داستان آن برگرفته از رخدادی واقعی است! اما باید بدانید در سال ۱۹۶۱ میلادی، پرندگان در شهر ساحلی کاپیتولا، در کالیفرنیا، واقعاً علیه صاحبان انسانی خود برخاستند.
جالب است بدانید: گلههایی از مرغهای دریایی معمولی که با جلبکهای سمی مسموم شده بودند، شروع به برخورد به خانهها و اتومبیلها کردند و غذای نیمههضم شده درون معده خود را استفراغ میکردند. دههها طول کشید تا دانشمندان علت را کشف کنند، اما فقط دو سال از خود این ماجرا طول کشید تا هیچکاک این حادثه را به تمثیلی از صلح شکننده فزاینده انسان با دنیای طبیعی و شاید هم ناامیدی جنسی زنانه تبدیل کند.
«The Exorcism of Emily Rose»
در محافل فرامذهبی، جنگیری، یک عمل بسیار واقعی و نه غیر منسوخ است؛ اما حتی فیلم The Exorcist بر اساس یک حادثه واقعی ساخته شده است. ولی فیلم «جنگیری امیلی رز» در الهامگیری از ماجراهای واقعی خاصتر است.
در سال ۱۹۷۵ میلادی، یک زن جوان آلمانی به نام Anneliese Michel شروع به تجربه تشنج و توهم کرد. به دستور والدین کاتولیک او، دو کشیش محلی دهها مراسم جنگیری را آغاز کردند تا اینکه او در نهایت بر اثر سوء تغذیه درگذشت. والدین او سپس به قتل از روی سهل انگاری متهم شدند. براساس این حوادث کارگردان اسکات دریکسون این حقایق را با تخیلی لیبرال ترکیب میکند و معجونی جالب از هیجان روانی، وحشت شیطانی و درام دادگاهی را خلق میکند.
«Winchester»
این فیلم شاید حتی با حضور هلن میرن در نقش اصلی خود هم یک فیلم فوقالعاده نباشد، اما یک داستان عالی و عجیب است. همانطور که افسانهها میگویند، پس از مرگ ناگهانی شوهرش، ویلیام وینچستر اسلحه ساز، بیوه او، سارا، شروع به اضافه کردن سازههایی عجیب و غریب به عمارت کالیفرنیای شمالی خود کرد.
در این سازههای عجیب شامل صدها اتاق اضافی، درهای تصادفی و راه پلههایی که به هیچ کجا ختم نمیشد را شامل میشدند. اما ماجرا چه بود؟! ظاهراً به دستور ارواح کسانی که با تفنگ همنام شرکت او یعنی وینچستر کشته شدند، این اتفاقات رخ میدارد. البته به گفته کارشناسان و تاریخنگاران این حوادث عمدتاً یک شایعه یا خبر پراکنی دروغین برای نابودی این شرکت است؛ چرا که گفته شده این بازسازیها عمدتاً نتیجه تعمیرات عجولانه پس از زلزله ۱۹۰۶ میلادی سانفرانسیسکو بود. اما دوستان، هنگام انتخاب بین تخیل یک قصه و واقعیت، از تخیل قصه بودن الگو بگیرید.
«A Nightmare on Elm Street»
شاید از وجود چنین فیلمی در این فهرست تعجب کنید؛ اما فیلم کابوس در خیابان الم در شاخه فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. هرچند هرگز یک قاتل واقعی کودککش وجود نداشت که نوجوانان را در رویاهایشان تعقیب کند. اما ریشه داستان این اثر باعث میشود ما آن را جز فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند بدانیم. به طور کلی مفهوم شخصیت فردی کروگر پس از خواندن مقالهای درباره پسری که پس از تحمل وحشتهای شبانه متحجرانه در خواب جان خود را از دست داد، به سراغ کارگردان فیلم کابوس در خیابان الم آمد.
وس کریون در سال ۲۰۱۴ به Vulture گفت: «من مقالهای در لس آنجلس تایمز خوانده بودم در مورد خانوادهای که از میدانهای کشتار در کامبوج فرار کرده بودند و توانسته بودند به ایالات متحده بروند.»، اما پس از رسیدن فرزند این خانواده از تجربه کابوسهای بسیار آزاردهنده خود به پدر و مادرش گفت که باعث میشود بترسد بخوابد. این کابوسها تا جایی پیش رفتند که کودک از خوابیدن ترس داشت، بنابراین سعی میکرد روزها بیدار بماند.
اما وقتی این کودک بالاخره به خواب رفت، والدینش فکر کردند که این بحران تمام شده است. سپس در نیمه شب صدای جیغهایی از اتاق او شنیدند. وقتی خانواده به اتاق کودک رسیدند، او مرده بود. در واقع این بچه در وسط یک کابوس درگذشت. در نتیجه انسانی که تصوری از ترس در خواب داشت و بزرگترها آن را انکار میکردند، در نهایت به خط مرکزی ایده کابوس در خیابان الم تبدیل شد.
«The Texas Chainsaw Massacre»
یکی از ترسناکترین فیلمهای واقعی جهان «کشتار با ارهبرقی در تگزاس» است. شاید در نگاه اول بسیاری از آنچه که در فیلم کشتار با ارهبرقی اتفاق میافتد، بیشتر از وحشتناک بودن حادثهای نگران کننده به نظر برسد. اما باید قبول کرد که شاید هیچ شخصیت دیگری در فیلمهای ترسناک معروف جهان به اندازه صورت چرمی ترسناک نباشد. شخصیت قاتلی که یک انسان عجیب تهدیدآمیز و ساکن زیرزمینی است که مردم را میخورد و پس از کشتن، صورت آنها را کنده و روی صورت خود را با آن میپوشاند؛ و نکته جالب اینجاست، در حالی که این شخصیت هرگز یک شخص واقعی در این دنیای مخوف نبود، اما ویژگیهای او بر اساس قاتل زنجیرهای اد جین شکل گرفت که «به نبش قبر اجساد از قبرستانها و ساختن یادگاری با استخوانها و پوست آنها معروف بود». در نتیجه استفاده و الگو گیری سازندگان این اثر سینمایی از یک قاتل حقیقی باعث میشود این اثر نیز در دسته فیلمهای ترسناک واقعی قرار بگیرد.
«The Strangers»
این فیلم مهیج برایان برتینو تلفیقی از سه رویداد مجزا از زندگی واقعی است. در نتیجه باید آن را یکی از فیلمهای ترسناکی که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند دانست. اول، و شاید واضحترین دلیل برای واقعی بودن این داستان آن است که این تریلر تخیلی از حمله به خانه و قتل شارون تیت و دوستانش توسط خانواده منسون الهام میگیرد. به گزارش Screen Rant فیلم غریبهها بخشهایی از داستان خود را با الهام از قتلهای اقامتگاه کِدی ساخته که در آن چهار نفر در یک شهر تفریحی کوچک در کالیفرنیا کشته شدند.
این پرونده از آن دست ماجراهایی بود که حل نشد، زیرا قاتلان هرگز دستگیر نشدند. در نهایت، برتینو به عنوان کارگردان از دوران کودکی خود نیز برای این فیلم الهام گرفت. این کارگردان مشهور یک بار توسط گروهی از غریبهها ترسیده بود که یک روز وقتی او در خانه تنها بود درب خانه او را زدند و از آنها خواستند که در آنجا ساکن نباشند. اگرچه او بعداً متوجه شد که عاملان این اقدام سارق بودند، اما این حادثه اثری فراموش نشدنی بر روی کارگردان آینده گذاشت و او از این حادثه به عنوان بخشی از فیلم خود استفاده کرد.
«Jaws»
احتمالا حضور یکی از ماندگارترین بلاکباسترهای تاریخ سینما در این فهرست جای تعجب دارد، اما فیلم آروارهها از استوین اسپیلبرگ نیز در لیست فیلم ترسناک بر اساس واقعیت قرار میگیرد. فیلم هیولایی حماسی آروارهها بر اساس کتابی به همین نام اثر پیتر بنچلی در سال ۱۹۷۴ ساخته شده است که از حمله کوسه خاصی الهام گرفته نشده، اما داستان آن از سوء استفادههای فرانک موندوس ماهیگیر کوسه الهام گرفته شده است.
کاپیتان کوینت (رابرت شاو) از فیلم آرووارهها ظاهراً از شخصیتی واقعی و بومی لانگ آیلند الگوبرداری شده است، اگرچه خود بنچلی این واقعیت را انکار میکند. با این حال، شاو شخصاً ارتباط بین موندوس و شخصیت خودش در این فیلم را تأیید کرده و بارها گفته است که دوستان و خانواده موندوس در مورد آنچه که به نظر آنها یک ارتباط آشکار در این فیلم است، تردیدی ندارند.
«The Town That Dreaded Sundown»
فیلم «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» به صورت مستقیم از آثاری است که میتوان آن را جز فیلمهای ترسناک واقعی خطاب کرد. اما چرا؟ چون این فیلم ترسناک اسلشر داستان خود را از ماجرای قاتل فانتوم (Phantom Slayer) مسئول به اصطلاح «قتلهای مهتاب» الهام گرفته است. قاتل فانتوم کسی است که بیش از دو ماه و نیم در سال ۱۹۴۶ میلادی به هشت نفر حمله کرد و جان پنج نفر را گرفت. نکته ترسناکتر ماجرا این است که ضارب ناشناس هرگز دستگیر نشد.
در نتیجه وقایع وحشتناک آن ماجرا در «شهری که از غروب خورشید وحشت داشت» جاودانه شد که اولین بار در سال ۱۹۷۶ اکران شد و بعداً در سال ۲۰۱۴ بازسازی شد. پس مشتقان ژانر وحشت باید بدانند این اثر یکی از فیلمهای ترسناک بر اساس واقعیت است که میتوانند در فهرست آثار مورد نظر خود برای تماشا قرار دهند.
«The Hills Have Eyes»
بدون شک یکی از معروفترین فیلمهای ترسناک ماورایی بر اساس واقعیت همین «تپهها چشم دارند» است. شاید هیچ کس به طور قطع نمیداند که آیا افسانه «ساونی بِین» یک داستان واقعی است یا خیر، اما بر اساس فرهنگ عامه، شخصیت بین رهبر یک قبیله ۴۸ نفره در اسکاتلند قرن ۱۶ بود که بیش از ۱۰۰۰ نفر را ربودند، کشتند و خوردند.
در طول جستجوی قاتلان مرموز، مردم محلی تعداد زیادی انسان بیگناه را یافتند که به شکل وحشتناکی کشته شده بودند. اما پس از دستگیری بین، همان مردم او و پیروانش را به طرز وحشیانهای اعدام کردند. این داستان یک قبیله آدمخوار که افراد عادی را به انسانهای وحشی گوشتخوار تبدیل میکند، الهام بخش تولید فیلم «تپهها چشم دارند» بود، یک فیلم ترسناک محصول ۱۹۷۷ به نویسندگی، کارگردانی و تدوین وس کریون. البته یک بازسازی در سال ۲۰۰۶ به همراه یک دنباله در سال ۲۰۰۷ نیز از آن منتشر شد، اما هیچ کدام نتوانستند در برابر نسخه اصلی بایستند.
«Dahmer»
اگر یک فیلم ترسناک واقعی بدون هیچ کم و کاستی از نگاه داستان بر پایه حقیقت میخواهید که از صفر تا صد برگرفته از واقعیت باشد، بدون شک فیلم دامر یکی از آنها به شمار میرود. برخلاف بسیاری از آثار موجود در این فهرست، فیلم دامر محصول سال ۲۰۰۲ فقط بر اساس یک داستان واقعی نیست. اما چرا؟ چون این یک فیلم زندگینامه واقعی درباره قاتل زنجیرهای جفری دامر است که بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۱ به ۱۷ مرد در ویسکانسین تجاوز کرد، و پس از قتل، آنها را قطعه قطعه کرد و در برخی موارد تا حدی آنها را حفظ و یا به عنوان خوراک مصرف کرد.
باید بدانید به استثنای نام قربانیان و تعدادی جزئیات داستانی کوچک، این فیلم ترسناک تحسین شده، نمایش دقیق جنایات فجیعی است که توسط دامر انجام شده بود، یکی از نکات جذاب این فیلم آن است که جرمی رنر جوان در یکی از اولین نقشهایش این قاتل روانی را به تصویر کشیده است.
«Verónica»
آیا «Verónica» یک فیلم سینمایی جن زده بر اساس واقعیت است؟! جواب این پرسش سخت است. اما فیلم ترسناک اسپانیایی زبان «ورونیکا» محصول ۲۰۱۷ بر اساس پرونده به اصطلاح والکاس در سال ۱۹۹۱ ساخته شده است. همانطور که داستان ظاهراً واقعی میگوید، استفانیا گوتیرز لازارو یک روز در مدرسه خود با استفاده از یک تخته Ouija جلسهای برگزار میکند و در میان مراسم، یک راهبه ترسناک وارد میشود و تخته را میشکند.
به دنبال این رویداد، استفانیا پس از ماهها تشنج و توهم دیدن چهرههای عجیب و غریب را تجربه میکند که در نهایت با مرگ مرموز او به اوج خود میرسد. اما وقتی پلیس برای تحقیق به سراغ این پرونده میآید، صداهای عجیبی در خانه او شنیده شده، و به گفته شاهدان اثاثیه خانه خود به خود جابجا میشدند و یک مجسمه حضرت عیسی مصلوب شده نیز از صلیب خود روی دیوار جدا میشود.
اصل وقایع تاکنون مانند یک راز باقی ماندهاند، و اگر از ما بپرسید، همچنان این داستان گیجکننده است. ولی واقعیت داستان هرچه بوده، موضوع این است که چنین رویداد وحشتناکی ۲۶ سال طول کشیده تا روی صفحه نمایش بزرگ سینما ظاهر شود.