مهاجرت شالی از شمال به ارسباران | بیآبی در پایتخت برنج ایران
تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۵۲۶۵۳
به گزارش همشهریآنلاین، ۹۹۰ روستای شمال کشور هماکنون با تنش آبی مواجه هستند. آمارهای منتشره از بارشها در سال آبی جاری که تقریبا پایان یافته، نشان میدهد وسعت کانونهای جمعیتی درگیر با تنش آبی به وضوح نسبت به سال گذشته، افزایش یافته تا نخستین نشانههای تنش آبی در منطقه شمال کشور خودنمایی کند. از سویی تصاویر رسیده به همشهری نشان میدهد برخی از کشاورزان و شالیکاران استانهای شمالی به سمت منطقه ارسباران مهاجرت کرده و با کشت برنج در این منطقه موجب خسارتهایی به باغداران و بومیان منطقه شدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
استان آذربایجان شرقی اگرچه به لحاظ کوهستانی بودن، امکانات اندکی برای کاشت برنج دارد و آبرسانی به آن در شرایط سخت ممکن است، اما تا پیش از سال ۹۶ و افزایش بحران خشکسالی که دامن بیشتر مناطق پرآب کشور را نیز گرفت، در ۱۸۰۰ تا ۲هزار هکتار از اراضی شهرستان میانه آذربایجان شرقی، برنج کشت میشد و کیفیت متوسطی هم داشت. اما با کاهش سطح آب در این شهرستان، شرایط بهنحوی پیش رفت که سازمان جهادکشاورزی و سازمان آب منطقهای استان در سال ۹۸ اعلام کردند که کاشت هر نوع برنج به روش غرقابی ممنوع است و تنها در زمینهایی که ۷هزار مترمکعب آب در چاهها و استخرهای خود دارند، بهصورت خشکهکاری میتوان به کشت برنج اقدام کرد.
این روند موجب شد کاشت برنج در این استان به نحو مؤثر کاهش یابد و منابع آبی باقیمانده، تنها به آب شرب و نهایتا به باغداران اختصاص یابد. تجربه تلخ برنجکاری در میانه بهوضوح نشان میدهد که آذربایجانشرقی شرایط مساعد برای برنجکاری ندارد و این کشت بههیچوجه مناسب استانی با شرایط موجود نیست.
افزایش تنشها در ۳بخشپیشتر پژوهشی با عنوان بررسی وضعیت تنش آبی در شمال ایران در دانشگاه علوم کشاورزی گرگان انجام شده است و فاطمه طبیبمحمودی، مسئول این پژوهش به همشهری میگوید: طبق این پژوهش، در پی کاهش چشمگیر بارشها طی سالهای اخیر، تنش آبی در این منطقه در کشت گیاهان، رشد درختان و جوامع محلی افزایش یافته است.
بهگفته این استادیار دانشگاه، مقایسه نتایج با آمار بارش سالانه نشان داده که طبق گزارش بارندگی سالانه که هر ساله توسط وزارت نیرو، شرکت مدیریت منابع آب، دفتر مطالعات پایه منابع آب اعلام میشود، در منطقه حوضهآبریز اصلی دریای خزر و حوضه قرهسو و گرگان از اول مهرماه سال۱۳۹۸ تا ۳۰خرداد سال۱۳۹۹میزان کل بارندگی ۳/۴۲۹میلیمتر بوده که این میزان بارندگی نسبت به سال آبی قبل از آن تا حدود ۳۵درصد کاهش داشته است. همچنین این عدد در دوره مشابه سال آبی بعد یعنی مهر۱۳۹۹ تا خرداد۱۴۰۰ نیز ۳۸درصد کاهش نشان میداد. در پی این کاهش موضوع در ۳بخش کشت گیاهان، رشد درختان و جوامع محلی پیگیری و به وضوح مشخص شد که تنش آبی در شمال ایرانی تابعی از بارشهاست که با کاهش نزولات جوی، افزایش یافته است.
بیآبی در پایتخت برنج ایرانشرکت آب و فاضلاب استان گیلان خرداد امسال اعلام کرد که تنش آبی، زندگی در ۳۱۳روستای استان گیلان را تهدید میکند. براساس آمار این شرکت، کاهش نزولات جوی در استان، منجر به کاهش آبدهی ۵۷۶دهنه چشمه کوهستانی شده است و تاکنون ۱۱۴۸مخزن ذخیره آب در نقاط مختلف استان آبرسانی داشتهاند. همچنین مدیریت بحران این استان خبر داد که با وجود آخرین بارشهای سال آبی که در هفتههای گذشته رخ داده، کاهش بارشها نسبت به سالهای گذشته تا ۴۰درصد ذخایر آب در پشت سد سفیدرود را پدید آورده و امسال نیز نگرانی از تشدید تنشهای آبی در بخش کشاورزی و تامین آب شرب روستاهای مناطق کوهستانی گیلان را افزایش داده است. بهدنبال کاهش بارشها ذخیره آب پشت سد سفیدرود از یکمیلیارد و ۲۵۰میلیون مترمکعب به ۸۵۰میلیون مترمکعب رسیده است. این در حالی است که گیلان با ۲۳۸هزار هکتار اراضی شالیزاری و ۴درصد جمعیت کشور تنها کمی بیش از ۷درصد منابع آب تجدیدشونده را در اختیار دارد که ۶۳درصد آب موجود را صرف آبیاری کشاورزی میکند.
تنش آبی در مازندراندر استان مازندران تنش شدید آبی از شهرستان نکا تا گلوگاه، جدی و نگرانکننده است. در این مناطق بهدلیل افت شدید سطح آب زیرزمینی در دشتهای این منطقه، برای تامین آب آشامیدنی دیگر نمیتوان چاه حفر کرد و اگر اقدام درست و اصولی برای رفع این چالش با انتقال آب سد گلورد صورت نگیرد، بسیاری از مناطق گلوگاه، بهشهر و نکا در آینده نهچندان دور غیرقابل سکنه خواهند شد. سد مخزنی گلورد که روی رودخانه نکارود ساخته و سال۹۶ بهرهبرداری شد، بهخاطر برخی مشکلات همچنان در حد ۲۰درصد آبگیری میشود. طبق اعلام رسمی شرکت آب و فاضلاب مازندران ۲۰شهر و ۲۱۳روستا در مازندران اکنون با تنش آبی مواجه هستند. البته هنوز بسیاری باور نمیکنند که مازندران با وجود منابع آبی سرشار با مشکل کمبود آب مواجه باشد، اما این تنش شکل گرفته و هر روز بر وسعت آن افزوده میشود.
گلستان و تنشی وسیع۴۳۳روستای استان گلستان با تنش آبی جدی مواجه هستند. البته در سفر استانی اخیر رئیسجمهور ۶هزار و ۱۴۰میلیارد ریال اعتبار برای حل این معضل اختصاص یافته اما شرایط تنش آبی در گلستان بدتر از میانگین کشوری است. سرانه آب کشور در سال۱۴۰۰ به ۱۶۰۰مترمکعب بهازای هر نفر رسیده است. در عین حال سرانه استفاده از آب در گلستان زیر هزار مترمکعب است که نشان میدهد سرانه آب این استان نسبت به میانگین کشوری کمتر است. در چنین شرایطی البته نباید این استان شمالی کشور با معضل آب مواجه باشد اما تنش آبی در گلستان حاد و وسیع است. این استان با کاهش ۴۶درصدی بارشها طی سال آبی جاری مواجه شده و نقشه پیشبینیها نشان میدهد این کاهش نزولات در سال آینده نیز موجب تنش آبی در استان میشود.
کد خبر 700845 منبع: روزنامه همشهری برچسبها شالیکاری خشکسالی کم آبیمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: شالی کاری خشکسالی کم آبی نشان می دهد تنش آبی تنش آبی منابع آب سال آبی بارش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۵۲۶۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشیمانم!
مهاجرتهای ناموفق هنرمندان و سلبریتیها، سابقهای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفهای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرتهایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.
به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتابزده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش میرسد. اخیرا صحبتهای اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.
مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرتآموز را در بر میگیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غربزدگی در ایران، طی سالهای اخیر به شکلگیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرتکنندگان هم علنی نمیشود و به گوش مردم نمیرسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.
اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار میگیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل میگیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر میدهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست میدهد و از سوی دیگر نمیتواند بهعنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر میشود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت میکنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهمترین نمونههای فرجام مهاجرتهای عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتیها که فکر میکردند گروهی از مردم میتوانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونتآمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که میخواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامیهای داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بنبستی گرفتار میبیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانههای حرفهایش، تلویحا میپذیرد که تحت تاثیر جنگهای روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمعهای خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری میکرد. مروری بر صحبتهای این بازیگر نشان میدهد که وی روزگار خوبی را سپری نمیکند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیتهای فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آنها را، با لحنی حسرتبار، مرور میکند.
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا میکند.
مهمتر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری همصنفان خود را با جامعهای بسیار محدود تاخت میزند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانههای افسردگی میشود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره میشود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخنژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتیهایی که مهاجرت کردهاند هم به هر بهانهای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست دادهاند، حرف میزنند و آرزو میکنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخنژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد میتوانستند از مواهب توجه عمومی بهرهمند باشند. حمید فرخنژاد در مصاحبهای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاریاش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش میگذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمیشد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دههها از مهاجرتشان میگذرد نیز میشود. مروری بر واکنشهای خوانندههای لسآنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی میکند و تقریبا هیچیک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمیدهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پلهای پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، میتواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.
انتهای پیام