Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اقتصاد آنلاین»
2024-04-29@04:08:32 GMT

توسعه در پس حکمرانی مدرن

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۱۷۲۴۶

توسعه در پس حکمرانی مدرن

چرا کشوری که همه نهادهای رشد را در خود دارد خروجی‌ای ندارد؟ یک سر این ماجرا حتما به اقتصاد سیاسی بازمی‌گردد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق، در تحلیلی که علی سرزعیم، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، ارائه می‌دهد تأکید می‌شود معادلات سیاسی به‌گونه‌ای تعریف شده که وقتی فردی جدید هم وارد این معادلات می‌شود همان رفتار گذشته را تکرار می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بنابراین تا زمانی که در نظام سیاسی ما این معادلات وجود دارد با تغییر تفاوتی ایجاد نخواهد شد. از این جهت مایلم نگاه‌ها را به عرصه اقتصاد سیاسی متوجه و تأکید کنم اگر می‌خواهیم مسئله حل شود باید اولا حکمرانی مدرن را یاد بگیریم ثانیا باید قیود سیاسی عوض شود.

در این بین قشر روشنفکر و رسانه‌ها نیز جامعه را برای تحمل درد جراحی اقتصادی بسیج نمی‌کند. مثلا هیچ تردیدی وجود ندارد که برخی از صنایع ما هیچ‌گونه بازدهی‌ای ندارند و تنها راه‌حل هم چیزی جز تعطیلی آنها نیست بنابراین تزریق مکرر منابع دولتی به آنها حتما متضاد با منافع ملی ماست اما وقتی سیاست‌مدار هم تصمیم به تعطیلی این شرکت‌ها می‌گیرد چند روزنامه روشنفکر با انتشار عکس‌هایی از کارگران اعتصاب‌کننده دولت را متهم می‌کنند. بنابراین روزنامه‌ها و روشنفکران پشت تصمیم درست دولت‌ها قرار نمی‌گیرند و حمایت لازم را انجام نمی‌دهند.

علی سرزعیم، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در سخنرانی خود با موضوع «معمای توسعه‌نیافتگی از اقتصاد تا اقتصاد سیاسی» در خانه اندیشمندان علوم انسانی وضعیتی را ترسیم کرد که در آن مکانیسمی متناقض موسوم به «چرخه‌های توسعه‌نیافتگی» اجازه تحرک اولیه برای ایجاد یک سازماندهی و توافق جمعی برای برون‌رفت از یک اغما را می‌گیرد. سرزعیم معتقد است هرچند این وضعیت متناقض یا چرخه باطل که پیداکردن هر نقطه شروعی را برای برون‌رفت از آن مشکل کرده است، اما می‌توان با ایجاد نظامی انگیزشی به‌طور تدریجی به تغییر این وضعیت رسید. در ادامه مشروح این سخنرانی را می‌خوانیم:

نهادهای پیش‌شرط رشد

همه ما در کتاب‌های اقتصادی می‌خوانیم که حفظ حقوق مالکیت پیش‌شرط رشد اقتصادی است و به‌همین‌دلیل است که تا زمانی که در یک کشور نهادی مانند ثبت اسناد وجود نداشته باشد، نمی‌توان به رشد اقتصادی دست پیدا کرد. این موضوع بسیار قابل اهمیت است که در ایران بیش از٨٠ سال است که ثبت اسناد، دادگستری، دانشگاه و بانک دارد. با وجود این، سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا ما به رشد اقتصادی نرسیدیم؟

چرا کشوری که همه نهادهای رشد را در خود دارد خروجی‌ای ندارد؟ مطمئنا همه افرادی که در ایران زندگی می‌کنند از مردم عادی تا روشنفکران این سؤال‌ها را برای خود مطرح و به آن پاسخ‌هایی داده‌اند. من سعی می‌کنم از زاویه‌ای دیگر به این مسئله بپردازم. ما در اقتصاد کالاهایی را که خرید می‌کنیم و به مصرف می‌رسانیم، به دو دسته تقسیم می‌کنیم: کالاهای خصوصی و عمومی. مثلا کیف، کت، موبایل و امثالهم که در یک رقابت به مالکیت خریدار رسیده است کالاهای خصوصی هستند به این معنی که وقتی خریداری می‌شوند به طور قانونی تحت تصرف مالک جدید قرار می‌گیرد و کسی حق بهره‌برداری از آنها را ندارد. اما کالاهای عمومی به‌گونه‌ای است که تملک آن مانع دیگری نمی‌شود. مثل امنیت، سیستم بهداشت عمومی و هوای پاک که استفاده از آنها فقط در تملک یک شخص قرار ندارد و برای آنها رقابتی وجود ندارد. در زمینه مصرف کالاهای خصوصی در ایران و کشورهای اروپایی، به طور متوسط کشور ما در وضعیت قابل قبولی قرار دارد و تقریبا در خانه هر ایرانی طبقه متوسط کالاهایی وجود دارد که در خانه‌های مردم کشورهای پیشرفته مصرف می‌شود. بنابراین حسرت در رابطه با کالاهای خصوصی شکل نگرفته، بلکه مواردی است که مربوط به کالاهای عمومی می‌شود. مثلا همیشه گفته می‌شود که اروپایی‌ها اکسیژن سالم تنفس می‌کنند و از هوای پاکشان لذت می‌برند. یا اینکه از حمل‌ونقل عمومی، سیستم بیمه درمانی، آموزش و وام‌های سهل‌الوصول برای مسکن و استارت‌آپ‌ها صحبت می‌شود. در حالی که همه اینها در کشور ما و بسیاری از مدارس زیر استانداردهای متعارف هستند و از طرفی دیگر وام‌هایی که به‌سختی در اختیار همگان قرار می‌گیرند همچنین در رابطه با صندوق‌های بازنشستگی که در وضعیت نگران‌کننده‌ای قرار دارد. اینها همه ابعاد ضعف کالاهای عمومی را نشان می‌دهد؛ کالاهایی که تأمین آنها بر عهده دولت قرار دارد و به همین لحاظ نشان‌دهنده ناتوانی و قصور در انجام این مسئولیت از سوی این نهاد است. بنابراین به نظر من برای بررسی مسئله توسعه‌نیافتگی ابتدا باید به آسیب‌شناسی پدیده دولت بپردازیم. چرا حاکمیت‌ها در کشور ما نتوانسته‌اند وظیفه اصلی خود یعنی عرضه کالاهای عمومی باکیفیت را درست انجام دهند؟ قبل از پرداختن به این مسئله ابتدا می‌خواهم مروری داشته باشم بر برخی از پاسخ‌هایی که عموما به این پرسش داده می‌شود.

٣ دیدگاه درباره عوامل توسعه‌نیافتگی

گروهی معتقدند دولت کارکرد خود را به این دلیل نمی‌تواند به‌طور کامل انجام دهد که مدیران ضعیفی آن را هدایت می‌کنند و اگر مدیران کارآمدتری در رأس امور قرار داشتند، حتما کالاهای باکیفیت‌تری تولید و ارائه می‌شد. سؤالی که همیشه در دل این فرضیه مطرح می‌شود این است که اصلا چرا در کشور ما مدیران ناکارآمدی وجود دارد؟

پاسخ روشنفکران ما به پرسش مزبور این است که ساختار سیاسی ما ترجیح می‌دهد افراد توانمندتر وارد عرصه مدیریتی کشور نشوند و علت آن را ترس حاکمیت از داعیه‌های سیاسی آنها به جای وفاداری مدیران متعهد عنوان می‌کنند. بنابراین تبیین مذکور مسئله اصلی را ساختار سیاسی کشور می‌داند و می‌گوید تا زمانی که ساختار سیاسی کشور به خاطر ملاحظات سیاسی فروتر را بر فراتر ترجیح می‌دهد، دولت ناتوان باقی خواهد ماند و راه‌حل را در زمین سیاست می‌جویند. شاید بهترین صورت‌بندی که از این دیدگاه ارائه شد، در مقاله سعید حجاریان در فصلنامه اطلاعات اقتصاد سیاسی منتشر شد.

از طرفی دیدگاهی وجود دارد که عمدتا از سوی توده مردم مطرح می‌شود و پاسخ مسئله توسعه‌نیافتگی را به مدیران فاسد مرتبط می‌دانند. اینها معتقدند تا زمانی که یک طبقه از مدیران پاکدست را حاکم نکنیم، نمی‌توانیم به پیشرفتی برسیم.

برخی نیز هستند که معتقدند در کشورهایی مانند ایران اصلا ذهنیت و تعریف درستی از دولت‌مداری وجود ندارد. این دیدگاه می‌گوید حکومت‌مداری صرفا انتقال قدرت و دموکراسی نیست و بخشی از آن به این مربوط می‌شود که با آن قدرت چه عملی باید انجام داد. به‌عنوان نمونه چگونه یک نظام پایش ایجاد شود که در آن بانک‌ها عملکرد درستی داشته باشند. یا اینکه چه نوع نظام آموزشی‌ای سامان دهیم که در آن با تشکیل دانشگاه آزاد به مدرک‌فروشی ختم نشود. این مسائل به حکومت‌داری و اداره دولت مربوط می‌شود و ارتباطی با شکل حکومت‌ها ندارد.

بنابراین تا اینجا سه تبیین از مسئله عنوان شد: تبیینی که ساختار سیاسی را مشکل اصلی می‌داند، دوم دیدگاهی که عمدتا معطوف به فساد است و سوم تفکری که مسئله را به ضعف حکومت‌داری مرتبط می‌داند. هدف من در اینجا نقد این سه دیدگاه است البته نه به این نیت که آنها را کاملا عاری از حقیقت بدانم ولی معتقدم همه واقعیت را توضیح نمی‌دهد، بنابراین بیش از هرچیزی در این سخنرانی قصد دارم بر آن بخش‌هایی از واقعیت انگشت بگذارم که کمتر دیده شده است. درخصوص دیدگاه اول ابتدا باید گفت انکارنکردنی است که در کشور ما سفله‌گزینی می‌شود و دلیل آن هم این است که شایسته‌سالاری برای گروهی خطرآفرین است اما بهتر است این نگرانی رفع شود. بهتر است به جای تشدید فضای تهدیدزا به دنبال یک نوع بده‌بستان از این دست باشیم؛ به این شکل که به آنها ابزارهای اعتمادبخش و تعهدزا را بدهیم و خیال آنها را در این زمینه راحت کنیم و بعد به جای آن اجازه حضور افراد توانمند را بگیریم و به این طریق یک معامله برد-برد را برای همه کشور رقم بزنیم.

اراده معطوف به عمل

در رابطه با تبیین سوم که من هم تا حدود زیادی با آن موافقم، باید گفت فقط مسئله حکومت‌مداری نیست و قضیه تا حد زیادی پیچیده‌تر از آن است. برای توضیح یک مثال می‌زنم: آیا کسی وجود دارد که نداند ورزش برای سلامتی مفید است؟ بااین‌حال افراد بسیار محدودی به طور منظم ورزش می‌کنند. بنابراین برخی زمان‌ها مسئله ندانستن نیست بلکه اراده معطوف به عمل است. تمام اسناد سازمان برنامه از دهه ٦٠ نشان می‌دهد که برنامه زیادی در رابطه با افزایش قیمت بنزین و انتقال سوبسید آن به حمل‌ونقل وجود داشته است. این موضوع بسیار بدیهی است که مردم را باید به سمت استفاده از حمل‌ونقل عمومی هدایت کرد تا اینکه با یارانه بنزین آنها را به استفاده بیشتر از خودروهای شخصی تشویق کنیم. همچنین کسی تردید ندارد که باید به انرژی‌های پاک (مانند دوچرخه) همین‌طور طبقه ضعیف فاقد خودروی شخصی سوبسید داد نه انرژی‌های آلوده‌زا و طبقه‌ای که دارای خودروست. اینها جزء بدیهیات دولت‌مداری است و با اینکه از سال ٦٨ به طور مداوم در برنامه‌ها تکرار شده اما همیشه در مجلس رد شده است. این موضوع بسیار عجیب است که برای شهری مانند تهران ساخت مترو تا این حد دیر انجام شده است. اینکه این اتفاق نیفتاده است موضوعی است که باید در چارچوب اقتصاد سیاسی مورد بررسی قرار گیرد؛ یعنی این موضوع که باید به حمل‌ونقل عمومی سوبسید می‌دادیم، بخش سیاسی داستان است ولی به شرحی که گفته شد، مسئله ما ظاهرا فقط دانستن نیست؛ همان‌گونه که به فرد (همان‌طور که تبیین دوم می‌گوید) هم ارتباطی ندارد، بلکه مسئله این است که معادلات سیاسی به گونه‌ای تعریف شده است که وقتی فردی جدید هم وارد این معادلات می‌شود، همان رفتار گذشته را تکرار می‌کند. بنابراین تا زمانی که در نظام سیاسی ما این معادلات وجود دارد، با تغییر حکمرانی تفاوتی ایجاد نخواهد شد. از این جهت مایلم نگاه‌ها را به عرصه اقتصاد سیاسی متوجه و تأکید کنم اگر می‌خواهیم مسئله حکمرانی حل شود، باید اولا حکمرانی مدرن را یاد بگیریم، ثانیا باید قیود سیاسی عوض شود.

در اینجا می‌خواهم قدری به این قیود سیاسی بپردازم. در روان‌شناسی آزمایشی وجود دارد که نشان می‌دهد افرادی که در کودکی توانسته‌اند بر نفس خود غلبه کنند در بزرگسالی زندگی موفق‌تری دارند؛ به این معنی که خویشتن‌داری یکی از عوامل فردی موفقیت در افراد بوده است. روان‌شناس‌ها معتقدند همه افراد می‌توانند موفق شوند و همه انگیزه‌های لازم برای آن را دارند اما اراده غلبه بر وسوسه‌ها را ندارند. این موضوع در اقتصاد هم وجود دارد: در گذشته اعتقادی وجود داشت مبنی بر اینکه مهم‌ترین عناصر پیشرفت، منابع طبیعی است اما کم‌کم علم اقتصاد توسعه به موضعی مخالف با این اعتقاد رسید به این صورت که هر کشوری (چه آنهایی که منابع طبیعی دارند و چه آنهایی که ندارند) می‌توانند پیشرفت کنند به این شرط که نهادهای مؤثری داشته باشند.نهادهای مؤثر هم شکل نمی‌گیرد مگر اینکه مسئله اقدام جمعی را حل کرده باشیم. مسئله اقدام جمعی یعنی اینکه انسان‌ها برای حل مسائل خود، چگونه به یک توافق جمعی می‌رسند و در صورت عمل‌نکردن برخی به این توافق، چه برخوردی باید با آنها صورت گیرد. نفع همگان در این است که همه به توافق عمل کنند؛ اما چون همیشه در جوامع افرادی وجود دارند که قصد برهم‌زدن این بازی را دارند، باید یک اقدام جمعی برای تنبیه این افراد صورت گیرد.

٤ گام اصلی برای توسعه

حال برمی‌گردیم به مسئله فرهنگ؛ با این پرسش که آیا جامعه ایران اراده‌ای طاقت‌فرسا برای توسعه‌یافتگی دارد؟ عده‌ای این موضوع را به فرهنگ مرتبط می‌دانند و می‌گویند تغییری صورت نخواهد گرفت؛ مگر اینکه کار و تلاش به ارزش تبدیل شود. درحالی‌که باید گفت، اتفاقا سخت‌کوشی جزئی اساسی در بطن زندگی فرهنگی ما ایرانی‌ها بوده است. نکته دوم در رابطه با این موضوع، این است که برخی می‌گویند اول توسعه ایجاد می‌شود و بعد فرهنگ تغییر می‌کند و به لحاظ تاریخی، مثال‌های زیادی در رابطه با کشورهای آلمان و ژاپن این موضوع را تأیید می‌کند. بنابراین می‌شود ابتدا سیستم‌های انگیزشی ایجاد کنیم که به تبع آن، رفتارها اصلاح و به دنبال آن فرهنگ تغییر کند. مثلا یکی از این نظام‌های انگیزشی برای کاهش مصرف برق، افزایش قیمت آن است؛ با‌این‌حال، هیچ‌وقت برای ایجاد این‌گونه نظام‌ها اقدامی انجام نداده‌ایم؛ چرا؟ چون نمی‌توانیم مسئله اقدام جمعی را حل کنیم و این امر به نوبه خود به ناتوانی دولت در سازماندهی اقدام جمعی برمی‌گردد. این موضوع شبیه همان مسئله تقدم وجود مرغ یا تخم‌مرغ شد؛ به این شکل که توسعه پیدا نخواهیم کرد، مگر اینکه دولت کارا شود و دولت کارا نیست، چون جامعه را نمی‌تواند سازماندهی کند. ولی اتفاقا راه‌حل در همین رابطه متناقض است‌؛ یعنی ما از یک نقطه ایده‌آل نمی‌توانیم آغاز کنیم و به‌ همین ‌دلیل از دولتی حمایت می‌کنیم که تا حد کمی اعتماد و سازماندهی بهتری ایجاد کند تا بعد، ثمرات کوتاه‌مدت آن لمس شود. در این صورت، اعتمادبه‌نفس حاکمیت بیشتر شده و متوجه می‌شود در صورت رفتار بهتر، همراهی بیشتری از سوی جامعه می‌بیند و در کنار آن جامعه نیز نفع بیشتری می‌برد و در نهایت این رابطه دوسویه کمک می‌کند در یک دور مثبت قرار بگیریم. بنابراین گام اول اعتمادبخشی باید از سوی حکومت برداشته شود و گام دوم را نیز باید نیروهای سیاسی برای نشان‌دادن حسن‌نیت خود در زمینه درخدمت‌گرفتن قدرت برای توسعه نه علیه حکومت بردارند. سومین گام را نیز باید روشنفکران و دانشگاهیان با ایجاد امید بردارند. در نهایت نیز شهروندان گام چهارم را برمی‌دارند که همدیگر را به سمت بازی برد- برد سوق دهند. اگر در این مسیر حرکت کنیم، آن قیود اقتصاد سیاسی که دست‌و‌پای هر سیاست‌مداری را می‌بندد، کم‌کم باز خواهد شد و در طول زمان گره توسعه‌نیافتگی را باز می‌کند.

بنابراین به نظر من مسئله اصلی‌ای که می‌توان روی آن به یک اجماع جمعی رسید، توسعه است. ما با بحث‌های ایدئولوژیک نمی‌توانیم به جایی برسیم؛ چون تنوع زیادی از نظر ایدئولوژیک درون کشور وجود دارد؛ تنوعی که قابلیت رسیدن به یک نقطه مشترک را از آن سلب می‌کند. به همین لحاظ، معتقدم بهترین اصلی که می‌تواند این اجماع را ایجاد کند، توسعه است؛ چراکه همه (مذهبی و غیرمذهبی) می‌خواهند بهتر زندگی کنند. این موضوع کاملا انکارنشدنی است که دولت تمایلات ایدئولوژیک زیادی دارد؛ اما باید در نحوه ارتباط با آنها، به نوعی گفت‌وگوی دو‌طرفه یا بهتر است بگویم تعامل برد- برد رسید.

در گذشته، مسئله این بود که سیاست‌مدارهای آگاه نداشتیم؛ اما اکنون مسئله به‌گونه‌ای دیگر است. سیاست‌مدار آگاه است؛ اما پیش خود محاسبه هزینه-فایده سیاسی می‌کند. به ‌همین ‌دلیل دانشگاهی‌ها و روشنفکرها تا زمانی که جامعه را برای هدایت دولت بسیج نکند، بعید به نظر می‌رسد سیاست‌مدار حرکتی اساسی انجام دهد؛ چراکه سیاست‌مدار هم انسان است و تمایل دارد دوره خود را بدون دغدغه به پایان برساند. ما می‌دانیم وقتی اقتصاد بیمار است، نیاز به جراحی دارد؛ درمانی که حتما با درد همراه است و این موضوعی است که سیاست‌مدارها نمی‌خواهند به آن تن دهند. به نظر من، اینجا ضعف قشر روشنفکر و رسانه‌ها کاملا مشهود است که جامعه را برای تحمل این درد بسیج نمی‌کند. مثلا هیچ تردیدی وجود ندارد که برخی از صنایع ما، هیچ‌گونه بازدهی‌ای ندارند و تنها راه‌حل هم چیزی جز تعطیلی آنها نیست. بنابراین تزریق مکرر منابع دولتی به آنها، حتما متضاد با منافع ملی ماست؛ اما وقتی سیاست‌مدار هم تصمیم به تعطیلی این شرکت‌ها می‌گیرد، چند روزنامه روشنفکر با انتشار عکس‌هایی از کارگران اعتصاب‌کننده، دولت را متهم می‌کنند. بنابراین روزنامه‌ها و روشنفکران پشت تصمیم درست دولت‌ها قرار نمی‌گیرند و حمایت لازم را انجام نمی‌دهند. در زمینه سپرده‌گذاران مؤسسه کاسپین هم باید گفت قطعا برخی از آنها به دام طمع خود افتادند و باید حتما هزینه این عمل خود را بدهند؛ اما وقتی اینها جلوی بانک مرکزی با هدف اخذ اصل سپرده و سود آن تجمع می‌کنند، نباید از سوی روزنامه‌ها حمایت شوند. این تأسف‌آور است که برعکس، این افراد به جای بانک مرکزی از سوی تمام رسانه‌ها حمایت شدند. حالا بانک مرکزی از جیب بقیه مردم سود آنها را پرداخت می‌کند؛ چون چاپ پول در نهایت منجر به تورم خواهد شد. درست است که دولت در اینکه به این‌گونه مؤسسه‌های غیرمجاز آزادی عمل داده، مقصر است؛ اما این قصور حد و حدودی دارد و سهمی نیز به طمع سپرده‌گذاران برمی‌گردد.

منبع: اقتصاد آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۱۷۲۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است

‌به گزارش خبرگزاری صداوسیما ، شهریار زرشناس استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه سیاسی شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ با حضور در برنامه گفتگوی ویژه شبکه خبر  و  ابراهیم متقی کارشناس مسائل بین‌الملل در ارتباط تلفنی درباره  اعتراضات دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا و اروپا در حمایت از غزه  گفتگو کردند.

 مقدمه: خیزش ضدصهیونیستی دانشجویی در آمریکا به ۶۰ دانشگاه و البته مؤسسه آموزشی در سایه خشونت کم سابقه پلیس رسیده و تاکنون دست‌کم ۶۰۰ دانشجو و استاد دانشگاه بازداشت شدند. 

سؤال: خیزش ضدصهیونیستی در دانشگا‌ه‌های آمریکا، مؤسسات آموزش عالی و حالا هم که استرالیا، آلمان، فرانسه و بسیاری کشور‌های دیگر اروپایی علت این جنبش اعتراضی دانشجویان در حمایت از فلسطین و غزه چیست؟
شهریار زرشناس؛ استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه سیاسی: من گمان می‌کنم برای بررسی این پدیده باید دو علت را، یکی علت درازمدت و یکی علت کوتاه مدت را توجه قرار دهیم. من این پدیده را صرفاً یک رویداد سیاسی که مثلاً فقط حاصل از تحریک شدن وجدان عمومی در قبال جنایات رژیم صهیونیستی باشد نمی‌بینم، این را فراتر می‌بینم، یعنی اگر بیاییم نگاه کنیم در خصوص رویداد‌هایی که در شاید یک دهه اخیر و کمی بیشتر رخ می‌دهد و بعد به آن علت درازمدت و کوتاه‌مدت نگاه کنیم، بیش از ۱۰ سال است که روند عمومی سیاست و آن ساختار سیاست لیبرالی که مبتنی بر اتمیسم اجتماعی و مبتنی بر یک نظام حزبی و حرکت در ذیل مفهوم جامعه مدنی بر مبنای خواست‌های اجتماعی در چارچوب یک نظام پارلمان‌تالیستی است، بیش از ۱۰ سال است شاید حدود ۱۵ سال است که این روند جاذبه و قدرت بسیج خود را از دست داده، این حرف را من نمی‌زنم، فیلسوفانی مثل ژان ژاک رانسیر و بعضی از غربی‌ها می‌زنند و یک دوگانه‌ای را خود رسانه‌های غربی هراسان ایجاد کردند در این خصوص که می‌گویند پدیده‌ای ورای مرز‌های معمول سیاست لیبرال که آنها آن را پوپولیسم می‌نامند، حالا من در بحثم صحبت نمی‌کنم چقدر درست است یا غلط است، آنها این را می‌گویند. یک چنین روندی شروع شده، بعد جلوتر می‌آییم می‌بینیم که در همین دو سال اخیر رویدادی مثل جنگ اوکراین را داریم و نتایجی که این جنگ ایجاد کرده، تبعاتی که دارد، تغییراتی که در ساختار نظام بین‌المللی ایجاد می‌کند، قبل‌تر از آن و همچنین در ادامه آن، روی افول هژمونیک نظام جهانی و بعد آن فضای واگرایی که در رأس نظام جهانی ایجاد می‌شود که فرصت عجیبی دارد برای دولت‌های استقلال طلب و ملت‌ها ایجاد می‌کند. در ادامه آن باز دوباره می‌آییم جلو؛ رویداد هفت اکتبر سال گذشته، بعد رویداد عملیات ایران؛ اینها را که کنار هم نگاه می‌کنیم می‌بینیم که به تعبیر یک نویسنده‌ای که می‌گفت باد‌ها خبر از تغییر فصل می‌دهند، ما احساس می‌کنیم انگار یک اتفاقی پیش می‌آید که این اتفاق فراتر از صرف مرز‌های سیاسی است. من حتی حرکت دانشجویان را که ما می‌گوییم سبقه ضدصهیونیستی، ولی روایت صهیونیستی؛ وجه اصلی هویت عالم غرب مدرن است. وقتی شما روایت صهیونیستی را مورد حمله قرار می‌دهید در واقع دارید وجه بنیادین هویتی عالم غرب مدرن و وجه تمدنی را دارید مورد حمله قرار می‌دهید.

سؤال: این را در شعار‌هایی که دانشجویان در این جنبش اعتراضی در دانشگاه‌های مختلف هم سر می‌دهند می‌توانیم ببینیم.
زرشناس: بله، کاملاً، حتی شعار مرگ بر آمریکا، اصلاً من سویه را می‌خواهم بگویم، بعد ببینید دو اتفاق؛ یک اتفاق این است که ترکیب دو عامل است؛ یکی این است که عالم غرب مدرن، این یک بحث فلسفه- تاریخی است. عالم غرب مدرن از اواخر قرن نوزدهم وارد دوران بحران انحطاط خود شده، این را من نمی‌گویم؛ این را نیچه می‌گوید، با زبان دیگری توین‌بی می‌گوید، با زبان دیگری اِشپَینلِر می‌گوید، با یک روایتی لِوُفِر می‌گوید، یک روایت دیگری مارتین هایدِگِر می‌گوید، با یک بیان دیگری فوکو می‌گوید؛ این یک بحث عمومی است که عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده، وقتی چنین اتفاقی رخ می‌دهد یعنی مدرنیته دارد کم کم قدرت اقناعی خود را از دست می‌دهد، مدرنیته دارد، از همه مهم‌تر وجه هژمونیک خود را از دست می‌دهد و این سیطره هژمونیک آن دارد خرق می‌شود، بعد  این عامل بلندمدت است که اساساً نزدیک صد سال است که پیش می‌آید. علاوه بر آن یک عامل کوتاه‌مدت هم هست و آن این است که سیاست‌های سه چهار دهه اخیر نئولیبرالی در نظام سرمایه‌داری بین‌المللی هم در آمریکا، هم در کشور‌های اروپایی و همچنین کشور‌های شبه مدرن وابسته به آنها یا غیر از آن در واقع نوعی بحران اجتماعی و فرهنگی ایجاد کرده که همین مسأله هم دوباره قدرت اقناعی و جاذبه مدل گفتار مدرنیته را از بین برده یا کم‌رنگ کرده و نظام رسانه‌ای اینها را هم در بسیج کردن، صورت بندی و نوعی تحمیق کردن دچار مشکل کرده است. این یک اتفاق موجب می‌شود که اگر تا کنون این مجموعه سیطره هژمونیک مدرنیته می‌توانست نوعی وجدان تحمیق ایجاد کند، یعنی وجدان اخلاقی انسانی جامعه را تحمیق و غیرفعال کند، حالا، چون این سیطره خرق می‌شود این دچار روزنه‌هایی در خود می‌شود، نمی‌گویم به طور کامل از بین رفته، دارد دچار روزنه‌هایی می‌شود، بنابراین یک نوع وجدانی که تا به حال سرکوب می‌شد، یک نوع وجدان بیدار اجتماعی، اعتراضی کم‌کم دارد میدان پیدا می‌کند و فعال می‌شود. من گمان می‌کنم حتی اگر این بار این جنبش مهار شود و احتمال که خواهد شد، هر چند به سختی، باز هم ما شاهد نمونه‌هایی خواهیم بود؛ حرکت و رویداد‌هایی که اینها مایه‌های دیسکورسیک و تمدنی دارند، یعنی دارند یک نوع گفتارسازی و آلترناتیوسازی می‌کنند، ممکن است وجه ایجابی آنها اصلاً پررنگ نباشد، چون ما در یک دوران گذار تاریخی به سر می‌بریم، اما نکته مهم این است که دارند حکایت می‌کنند که مدرنیته آن قدرت اقناعی خود را دارد از دست می‌دهد.

سؤال: ناظر بر تعبیری که به کار بردید، سؤال بپرسم؛ وجدان بیدار اجتماعی حالا در این رویداد را بررسی کنیم، اما نظام آمریکا تلاش می‌کند که صدای این وجدان بیدار اجتماعی شنیده نشود در این اجتماع ضدصهیونیستی، علت این تلاش چیست؟
زرشناس: می‌خواهد آن چه که رخ می‌دهد تحریف کند، اگر اینها بپذیرند که نوعی وجدان بیداری بلند شده که دارد خرق می‌کند، هرچند نه تام و تمام و تا حدودی خرق می‌کند سیطره هژمونی مدرنیته و عالم مدرن را؛ این یک معنا دارد و معنای آن این است که نشان می‌دهد مدرنیته دارد توان خود را از دست می‌دهد و دوران گذار و زمستانش فرارسیده. وقتی ما بحث فلسفه- تاریخی از ورود عالم غرب مدرن به دوران بحران و انحطاط می‌کنیم، چه می‌گوییم؟ می‌گوییم یک عالم و تمدنی دارد وارد زمستانش می‌شود. عوالم تاریخی و تمدن‌ها مثل انسان‌ها هستند، یک لحظه‌ای به دنیا می‌آیند، دوران تکوین، کودکی و جوانی دارند، دوران نُضج پیدا می‌کنند و یک زمانی هم می‌رسد که در سرازیری حرکت در مسیر قهقرا قرار می‌گیرند. عالم غرب مدرن از منظر فلسفه- تاریخ، در رنسانس به دنیا آمده، اتفاقاً در همان رنسانس، سودا‌های شدید صهیونیستی دارد. در همان رنسانس به دنبال تأسیس نظام جهانی است. وعده نظام جهانی می‌دهد، می‌خواهد آن را محقق کند با محوریت آموزه‌های صهیونیستی. از قرن هجدهم به بعد که دوران روشنگری است، از منظر فلسفه- تاریخ، دوران نضج اینهاست، اینها این را عملیاتی می‌کنند و در هیأت نظام جهانی کاملاً به وجود می‌آورند.

 عالم غرب مدرن وارد بحران شده است 

زرشناس:  این نظام جهانی یک ساختاری از کشور‌هایی که خود را ارباب دنیا می‌دانند و جهان را غارت می‌کردند، نیروی کار مردم را استثمار می‌کردند، منابع طبیعی را غارت می‌کردند و کشور‌ها را به بازار مصرف بدل می‌کردند، چنین وضعی ایجاد می‌کند و از اواخر قرن ۱۹، بنا بر آن چه که ما در نزد خود فیلسوفان غربی می‌بینیم، نیچه می‌گوید، ِاشپَنگلر می‌گوید، توین‌بی می‌گوید، فوکو می‌گوید، هایدگر می‌گوید، زیمل می‌گوید که این عالم غرب مدرن دارد وارد بحران خود می‌شود. دارد پاییز و فراتر از آن زمستانش فرارسیده. این زمستان وقتی فرامی‌رسد یکی از مؤلفه‌هایش این است؛ قدرت اقناعی ضعیف می‌شود و چاقو دسته خود را می‌برد. الان چیزی که ما می‌بینیم این است؛ در متن دانشگاه‌های آمریکا که کانون تولید دیسکورس‌های تحمیق‌گر هستند به منظور این که مقوم تداوم حیات عالم غرب مدرن و تمدن آمریکایی ذیل این باشند، ما شاهد این هستیم که عنصر بنیادین آن که روح این عالم را دارد، روح عنصر مقوم آن است، یعنی وجه صهیونیستی مدرنیته، چون اگر راجع به مدرنیته صحبت کنیم، مدرنیته؛ سنتزی است از یونانیت و یهودیت؛ منتها یهودیت صهیونیستی. این عنصر دارد مورد حمله قرار می‌گیرد، این خیلی نکته مهمی است، یعنی سابقه جنبش‌های دانشجویی را در امریکا و اروپا ببینید، جنبش‌های دانشجویی قبلی یا وجه دیسکورسیک ندارند یا اگر دارند نهایتاً مثل مه ۱۹۶۸ به دنبال  این هستند که تلقی مدرن لیبرالی از آزادی را به حوزه‌های بیشتری گسترش دهند که نتیجه اش شد، انقلاب جنسی دوم آمریکا و اروپا. این نتیجه جنبش ۱۹۶۸ است، این انتهای آن اعتراض است. اعتراض اجتماعی آنها هم؛ اعتراض به این است که چرا سرباز آمریکایی مثلاً در جنگ ویتنام کشته می‌شود؟ یعنی اعتراض به خود اصل نظام جهانی نیست، اعتراض به عناصر ساختاری و هویتی مدرنیته نیست، این‌جا اعتراض؛ عنصر و رکن اصلی ساختاری هویت مدرنیته را مورد حمله قرار می‌دهد.

سؤال: ابراهیم متقی؛ کارشناس مسائل سیاسی و بین‌الملل هم به جمع ما اضافه شدند با آقای زرشناس راجع به تلاش نظام آمریکا برای این که صدای این تجمع ضد صهیونیستی شنیده نشود، صحبت می‌کردیم، اما در کنار آن صحبت کنیم به ورود خشونت‌آمیز پلیس در این سطح که می‌توانیم بگوییم در جامعه نخبگانی و دانشگاهی آمریکا و اروپا، این سطح از ورود خشونت‌بار، کم‌سابقه است و در کنار آن اشاره‌ای کنیم به اظهار نظر وزارت امورخارجه آمریکا که اشاره‌ای نکرده به دستگیری دانشجویان و اساتید و اشاره کرده که در کشورش دموکراسی وجود دارد؟
متقی: از آقای زر شناس عزیز  تشکر می‌کنم که نکات بسیار دقیقی را در تبیین بحران معنا در جهان غرب ارائه داده‌اند این یک واقعیت جدیدی هستش که تحت تاثیر موج‌های انقلاب تکنولوژیک قرار دارد وقتی که ما صحبت از جامعه شبکه‌ای می‌کنیم وقتی که دگرگونی‌های ابزاری و تکنولوژیک را آثارش را در محیط اجتماعی می‌بینیم در اون شرایط و فضا به این جمع بندی می‌رسیم که یک هویت جدیدی در برابر آن شکل‌بندی‌های مسلط هنجاری در سیاست بین الملل و جامعه امریکا و جهان غرب دارد شکل می‌گیرد که اون فضایی هستش که حاشیه دارد یواش یواش قدرت پیدا می‌کند همونجوری که من حماس را و حزب الله را و گروه‌های مقاومت در عراق و یمن را به نوعی نشانه‌های ظهور حاشیه و باز تولید قدرت حاشیه می‌دانم طبیعی است که این وضعیت در مورد جهان غرب هم وجود دارد یعنی اینکه حاشیه هم در حاشیه نظام بین الملل معنا پیدا می‌کند و هم در خود جهان غرب و نظام سرمایه داری حاشیه می‌تواند خودش را بازتولید کند واقعیت این هستش که نیرو‌های اجتماعی در هر دوران تاریخی درصدد بر می‌آیند تا هویت خودشان را منعکس کنند، اما احتیاج به یک موضوع دارند احتیاج به یک سوژه دارند احتیاج به یک بهانه دارند برای اینکه اعتراض خودشان را نسبت به ساختار بیان بکنند و امروز من فکر می‌کنم در همه جهان و به ویژه در امریکا و بسیاری از کشور‌های اروپایی نسل‌کشی اسرائیل تبدیل شده به یک موضوع اعتراضی گروه‌های اجتماعی گروه‌های عدالت‌طلب، جوانان، دانشجویان بسیاری از این نشانه‌ها در سال هزار و نهصد و شصت و هشت هم وجود داشت بسیاری از این نشانه‌ها در سال هزار و نهصد و هفتاد و چهار و هفتاد و پنج در امریکا هم وجود داشت بسیاری از این نشانه‌ها را ما در فضای جنبش‌های ضد وال‌استریت هم می‌بینیم بنابراین یک نوع گرایش ضد ساختاری در خود جهان غرب وجود دارد که دارد نشان می‌دهد با نظم فعلی با اون اقتدار و هژمانی موجود سرمایه‌داری و جهان غرب هماهنگی چندانی ندارد و البته معتقد عجب ورود کند.

سوال: آقای زرشناس ما یک ورود کم‌سابقه پلیس را می‌بینیم در آمریکا ضمن اینکه این کشور‌ها مدعیان حقوق بشر و آزادی بیان هم هستند؟
زرشناس:  ببینید امریکا زمانی که بنیان‌گذاری شد می‌دانید حاصل جنگ‌ها استقلال بود که از سال هزار و هفتصد و  هفتاد و شش تا هزار و هفتصد هشتاد و سه میلادی انجام شد و  جنگ‌های استقلال که شروع شد و امریکا تاسیس شدقانون اساسی که توسط اون گروه طیفی از دولتمردان اغلب فراماسون و طرف‌دار سرمایه داری که این‌ها پدران بنیان‌گذار می‌نامند که نوشته شد یک اصل متمم یک متمم اصل اول دارد که اون متمم درو اقع تاکید بر آزادی بیان است ببینید دقت بفرمایید لیبرالیزم که ایدئولوژی محوری است که جامعه امریکا اصلاً دولت ایالات متحده آمریکا را بنیان‌گذاری کرد و در سه صورت مختلف لیبرال کلاسیک و لیبرالیزم حالا ارشادی و شبه سوسیال دموکراتیک و اخیراً نئو لیبرالیسم دارد اداره می‌کند این کشور را و جهان سرمایه‌داری را شعار محوری اش ادعای بحث آزادی است و اصلاً جدیدا اونچیزی را که اصل می‌گیرده این نگاه کنید متفکران غربی خود متفکران غربی مثل کسانی مثلاً تئودور آدورنو که کتاب دیالکتیک روشنگری را نوشتند می‌گفتند آن سوی عقل روشنگری آن سوی مدعا‌های آزادی یعنی می‌گفتند روشنگری دارد می‌گوید خردگرایی در حالی‌که یعنی مدرنیته درحالی‌که بی‌خردی را آورده می‌گوید آزادی در حالی که استبداد را اعمال کرده می‌گوید تصویر روشن علمی از جهان درحالی‌که مجموعه‌ای از خرافه‌های جهان را ترویج می‌کند آن سوی خرد مدرن خرد ابزاری مدرن خرد سرکوبگر مدرن که خرد نیست خرد واقعی نیست آن سویش اون چیزی است که موریس بلانشو بهش می‌گوید اشاره به سادیسم، می‌گوید ذات این امر سرکوبگری و خشونت ذات مدرنیته اونچیزی که دارد مدرنیته را اداره می‌کند و جامعه امریکا را اینجور موارد که پیش می‌آید این خودش را نشان می‌دهد شما در مورد ورود پلیس ببینید ما تو خود ایران هم سابقه داریم در دورانی که به هر حال دولت تحت سیطره امریکا تو ایران حکومت می‌کرد سه بار پلیس و ارتش وارد فضای دانشگاه شدند یکی در واقع در آذر هزار و سیصد سی و دو بود یکی در بهمن هزار و سیصد چهل ارتش شرط باز فرستاد یکی هم در سیزده آبان سال پنجاه و هفت در امریکا شما نگاه بکنید این دانشجو‌ها نه کسی را کشتند نه به کسی حمله کردند،  نه سطل آشغالی سوزاندند نه شیشه‌ای شکستند نه درختی قطع کرده‌اند نه با کسی دعوا کردند این‌ها فقط تجمع کرده بودند آن هم در درون دانشگاه چه دلیلی دارد که پلیس این شکلی ارتش این شکلی مرز‌ها را در نوردد و وارد دانشگاه شود، آن باطن سرکوبگر استبدادی لیبرالیزم است که ویترین خودش را  به آزادی می‌بنند.

سوال: آقای متقی الان می‌بینیم که پلیس در آمریکا از هر ابزاری برای سرکوب دانشجویان دارای استفاده می‌کند خود دانشجویان اعلام می‌کنند که این برخورد دولت آمریکا نشانه نبود دموکراسی و آزادی بیان در این کشور هستش ولی ما اظهار نظر‌های مختلف مقامات آمریکایی از جمله وزیر امور خارجه آمریکا را که می‌بینیم بدون اینکه اشاره کند به هیچ دستگیری از اساتید و دانشجویان می‌گوید ما در کشورمان آزادی بیان داریم در کنارش رئیس مجلس به نمایندگان این کشور هشدار می‌دهد اگر دانشجویان تظاهرات خودشان ادامه بدهند گارد ملی را برای سرکوب اعزام می‌کنند؟
متقی:  نگاه کنید دوتا موضوع بسیار جدی وجود دارد نکته اول اینکه هرگاه امریکایی‌ها صحبت از دموکراسی می‌کنند شما بدانید این مفهوم دموکراسی در سیاست  عملی یعنی خشونت هر موقع  صحبت از حقوق بشر می‌کنند این به مفهوم کنش معطوف به جنگ است هر گاه صحبت از عدالت می‌کنند تلاش برای تثبیت ایجاد ساختار طبقاتی است بنابراین این واقعیت یک نوع ادبیاتی است که در ساختار سیاسی تو امریکا و جود دارد در دوران‌های مختلف تاریخی هم باز تولید شده در فضای امریکا مراجع ذی قدرت در اختیار صهیونیست‌ها است شما در نظر بگیرید هالیوود، اقتصاد، بورس، بانکداری، اتاق‌های فکری که تولید اندیشه راهبردی می‌کنند خوب تمامی موارد و مراکز و مراجع  نگاهشان یک نگاه حمایتی از اسراییل است،  اسراییل در فضای نسل کشی قرار گرفته این نسل کشی  اگر امریکایی‌ها اجازه بدهند که این اندیشه ارائه بشود این اندیشه در فضای اجتماعی امریکا باز تولید بشود شما مطمئن باشید قابلیت این دیگر وجود ندارد که خواسته باشند موضوع را جمع کنند یعنی در اون شرایط یک جو ضد اسرائیل به وجود می‌آید که در آن جو ضداسرائیلی مجلس سنا و نمایندگان دیگر قادر نخواهند بود تا بیست و یک میلیارد دلار برای سه سال آینده هزینه‌های مربوط به تسهیلات و کمبود بودجه را برای اسرائیلی‌ها تامین تحمیل کنند بنابراین پشت این خشونت یک معادله قدرت و نهاد‌های قدرت وجود دارد که اون‌ها نقش نیابتی را  در ارتباط با اسرائیل ایفا می‌کند بحثی است که دو نظریه پرداز روابط بین‌الملل به این موضوع اشاره داشتند.

سوال: آقای زرشناس به رسانه‌ها اشاره کردند بر خلاف همه مقاطع زمانی مختلف که رسانه‌ها در اختیار منافع غرب بودند در این دوره و در تجمع دانشجویی دانشگاه‌های آمریکا می‌بینیم که بازتابی از رفتار‌های متناقض غرب در حقوق بشر و آزادی بیان هستند؟
زرشناس: می‌گویم دقیقاً به همین دلیل هست، چون عرض کردم، چون سیطره هژمونی که مدرنیته دارد خلق می‌شود حداقل به صورت موردی این مسئله قدرت اقناعی مدرنیته را، چون کاهش داده بنابراین نظام رسانه‌ای هم که بر پایه این سیطره هژمونی بنا شده و مقوم آن بوده و نماینده اون بوده خوب طبیعی  است که آن هم کارایی خودش را دارد از دست می‌دهد خیلی امر واضحی هستش یعنی ببینید آن چیزی که قوام می‌داد قدرت می‌داد و موجب می‌شد که نظام رسانه‌ای بتواند عمل کند اون شرایطی بود که شرایط  هژمونی بود که نظام جهانی ایجاد کرده بود و مدرنیته، چون حاکم بود و ظرفیت  اقناعی داشت ساختار رسانه‌ای اش هم می‌توانست این امر را پیش می‌برد همچون که ساختار سیاسی اش پیش می‌برد ساختار سیاست معمولش هم چنان نظام دانشگاهی اش پیش می‌برد و حوزه‌های دیگر، اما وقتی که کلاً مدرنیته متزلزل می‌شود عالم غرب مدرن وارد دوران انحطاطش می شود چیزی آن چیزی پیش می‌آید که خود فیلسوف فرانسوی که خودش حالا در مجموع غرب مدرن تعلق دارد و دریافته بود و می‌گوید سوژه متزلزل سوژه زخمی اون نامی است که بر بشر مدرن و اومانیسم گذاشته این وضع وقتی پیش می‌آید خوب  نشان می‌دهد این نتیجه‌اش این است که با تضعیف قدرت اقناعی مدرنیته ساختار رسانه‌ای این نظام هم قدرت اقناعی اش را  از دست می‌دهد ضعیف می‌شود و از قضا سرکنجبین صفرا فزود این اینجوری می‌شود این علتش این هستش و ما از اینها از این به بعد بیش از اینها شاهد خواهیم بود یعنی ما از این به بعد بیش از این شاهد خواهیم بود که این سیطره هژمونی جا‌های مختلف خلق خواهد شد روزنه‌ها ایجاد خواهد شد همان‌گونه که در نظام جهانی فضا به سمت واگرایی رفت و فرصت برای دولت‌ها استقلال‌طلب مثل دولت ایران فراهم شده  فرصت برای ملت‌ها دارد فراهم می‌شود همان‌گونه که توازن بین المللی دارد تغییر می‌کند که از نشانه‌هایش همین رویداد وعده صادق و رویداد‌هایی نظیر این بود.

دیگر خبرها

  • کوالالامپور؛ خواهر مدرن اما سنتی اصفهان
  • عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است
  • هم اندیشی مسئله حجاب؛ حکمرانی نرم و سخت برگزار می شود
  • قدیمی ترین سد مدرن ایران هم سرریز شد (فیلم)
  • قدیمی ترین سد مدرن ایران هم سرریز شد | ویدئو
  • هروی: حاکمیت باید در انتخابات ۱۴۰۴ اندکی نرمش نشان دهد /برای حل مشکلات اقتصادی، درهای کشور برای تعامل با بیرون باز شود
  • انسان مدرن اولیه تک‌شاخ سیبری را دیده بود
  • همه برنامه های هفتم توسعه، عملیاتی و مسئله محور است
  • پاشنه آشیل مجلس دوازدهم از نگاه سخنگوی حزب اعتدال و توسعه /جریان رائفی پور به دنبال هدایت و مدیریت مجلس است
  • پروژه مشترک آلمان و فرانسه برای تولید تانک‌های مدرن