رشد گروههای تروریستی ناشی از بیابانزایی منطقه
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۹۶۲۹۴
یک کارشناس آبخیزداری با بیان اینکه عوارض بیابانزایی باعث شده که تروریستها بتوانند در مناطق مختلفی از غرب آسیا فرصت بیشتری برای رشد و نمو داشته باشند، گفت: ظهور جریانهای تروریستی ناشی از تخریب سرزمین و نابودی زندگی است.
خبرگزاری فارس: محمد درویش کارشناس آبخیزداری و مدیرکل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان محیطزیست در گفتوگو با خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری فارس، به مناسبت روز مقابله با بیابانزایی گفت: ایرانیان بیشتر از ملل دیگر درگیر عواقب بیابانزایی هستند.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی بابیان اینکه ایران جزء 5 کشور اولی است که حدود 23 سال پیش به پیمان مقابله با بیابانزایی پیوسته است، اظهار داشت: 23 سال پیش هنوز مشکلاتی که در غرب کشور بر اثر خشکسالی و مسائلی که بر سر میانرودان رخ داده خبری نبود و درک و باور نمیشد. به خاطر همین ما و کشورهای منطقه به ساخت سازههای مهار آبی روی آوردیم که از عوامل تشدیدکننده بیابانزایی هستند.
درویش با اشاره به اینکه عراق، سوریه، ترکیه و ایران برای 150 میلیارد مترمکعب آبی که وارد میانرودان، شطالعرب، هورالعظیم و اروندرود میشده است سد ساختهاند، افزود: این سدسازیها بحران بزرگی ایجاد کردند که از عوارض این بحران بزرگ میتوان به نابودی اراضی کشاورزی، بیکاری، فقر شدید و افزایش ناامنی اشاره کرد.
وی ادامه داد: درواقع این افزایش ناامنی امروز با شنیدن صدای انفجار تا لندن و حتی نیویورک پیش رفته است که نشاندهنده اهمیت بیابانزایی است.
این کارشناس آبخیزداری با تأکید بر اینکه بیابانزایی منجر به نابودی زندگی میشود، تصریح کرد: عوارض بیابانزایی باعث میشود که افراد ساکن در مناطق مختلفی از خاورمیانه خشونتطلب شوند.
وی افزود: ظهور جریانهای تروریستی داعش، پژاک، القاعده و طالبان همه ناشی از فقر زمین و نابودی آن چیزی است که برای ادامه زندگی باکیفیت نیاز بوده و حال با تخریب سرزمین، برخی از گروههای آسیب دیده تبدیل به جریانهای خشونتطلب در منطقه شدهاند.
درویش یادآور شد: ایرانیان در طول 80 سال گذشته، حدود 4 میلیون هکتار از اراضی بیابانی را با استفاده از گونههای سازگار با منطقه، جنگلکاری کردهاند که این رقم نسبت به جنگلکاری در کشورهای منطقه بیسابقه است.
این کارشناس آبخیزداری حساسیت ایرانیان نسبت به بیابانزایی را در مقایسه با کشورهای منطقه بیشتر دانست و ابراز داشت: حتی تعداد فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط با بیابان در ایران بسیار قابلتوجه است و ما با تعداد متخصصین در منطقه حرف اول را میزنیم.
وی بابیان اینکه عملکرد ایرانیان برای مقابله با بیابانزایی باوجوداین سابقه رضایتبخش نیست، تصریح کرد: اگر روند فعالیتها مناسب بود، باید در حدود این 23 سال بیابانزایی را کاهش میدادیم، درحالیکه روند بیابانزایی در حال افزایش است، تالابهای ما همچنان در حال خشک شدن هستند، بسیاری از رویشگاهها در شمال و غرب کشور خشک شده و جازموریان و بختگان از دست رفته و حتی تالاب انزلی هم وارد فهرست مونترو شده است.
درویش ادامه داد: درواقع قدرت حاصلخیزی خاک یعنی آن چیزی که نماد بارآوری خاک است، کاهش یافته و در مقابل شوری آن افزایش یافته است.
این کارشناس آبخیزداری بابیان اینکه میزان نشست زمین در ایران تا 140 برابر متوسط جهانی است که منجربه ایجاد شرایط بحرانی در برخی مناطق شده است، گفت: ما رکورددار نشست زمین در کره زمین هستیم.
وی افزود: این بحران نشاندهنده این است که بهرغم کارهای مثبتی که در طی این سالها انجام دادهایم، اما فشارهای وارد بر سرزمین ایران بسیار زیاد بوده است.
وی عدم توجه به واقعیتهای اکولوژیکی کشور را در چیدمان توسعه دلیل افزایش روند بیابانزایی دانست و تصریح کرد: ما به سمت نوعی از توسعه پیش رفتهایم که با حقایق اکولوژیکی ایران هارمونی ندارد. درواقع ما نباید به منابع آبوخاک خود وابستگی معیشتی پیدا میکردیم؛ چراکه منابع آب و خاک ما محدود است.
درویش در ادامه اظهار داشت: توسعه کسبوکار سبز و کاهش وابستگی معیشتی به منابع آبی و خاکی راهحل خروج از بحران بیابانزایی در ایران است.
این کارشناس آبخیزداری تأکید کرد: باید به سمت ایجاد زیرساختهای لازم برای پول درآوردن از محل زیباییهای طبیعت، جذابیتهای تاریخی و فرهنگی کشور خود پیش برویم. علاوهبر این استفاده از انرژیهای خورشیدی و بادی هم از مزیتهای نسبی کشور ماست.
به گفته درویش متوسط دریافت انرژی خورشیدی از هر مترمکعب خاک 4 هزار و 500 وات در نظر گرفته شده است، درصورتیکه در برخی از مناطق کشور ما این رقم تا 8 هزار وات هم میرسد.
وی خاطرنشان کرد: گفته میشود هر منطقهای که 3 هزار و 500 وات توانایی تولید انرژی خورشیدی داشته باشد، برای سرمایهگذاری خورشیدی مقرونبهصرفه است و با میانگین موجود در ایران میتوانیم بگوییم پول درآوردن از انرژی خورشیدی برای ما بهراحتی ممکن است.
کارشناس آبخیزداری در پایان تأکید کرد: گسترش سدسازیها، نیروگاههای حرارتی و برقابی کشور را با مشکلات جدی روبرو کرده است.
منبع: فردا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۹۶۲۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ترور برای بقا
این روزها نام فلسطین بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها افتاده و از اقصینقاط جهان به گوش میرسد و یک جنبش عمومی برای احقاق حقوق مردم غزه آغاز شده است. البته جنایت صهیونیستها که در ماههای اخیر به اوج خود رسیده، محدود به وقایع بعد از عملیات طوفانالاقصی و ماههای اخیر نمیشود و قدمتی ۷۵ ساله دارد و مهاجرت اجباری و پاکسازی قومیتی سوغات شوم صهیونیستها در این تهاجم است.
به گزارش ایسنا، به نقل از جام جم، رسانهایشدن بخشی از جنایتهای ارتش صهیونیستی در غزه و مخابره تصاویر بیمارستانها و مراکز درمانی که تاکنون سانسور میشد همبستگی عمیقی را بین ملتهای مختلف علیه رژیم کودککش اسرائیل رقم زد و این کینه به اقدام بزرگ و ارزشمندی نظیر تظاهراتمردم وتجمعدانشجویان جهان علیه صهیونیستهامنجرشد.گزارشهای ارسالی ازدانشگاههایآمریکا یکیاز شگفتانگیزترین اخبار این روزها بود و باعث شد تا نقاب از چهره سران آمریکا کنار رفته و افکارعمومی جهان با ماهیت تروریستپرور این دولت استعماری آشنا شوند چراکه اگر حمایتهای بیدریغ کاخسفید از این رژیم تداوم نداشت، کار اسرائیل پیش از اینها یکسره شده بود و ملت مظلوم غزه قربانی زیادهخواهی صهیونیستهای غاصب نمیشدند.
مروری بر تاریخ پرفرازونشیب منطقه غرب آسیا حکایت از این دارد که کشورهای غربی ازجمله آمریکا برای بهرهمندی از مواهب و امکانات استراتژیک این منطقه، رژیمی با عنوان اسرائیل را علم کردند تا با اقدامات ایذایی و تروریستی علیه ملتهای منطقه غرب آسیا، اهداف استعماری آنها را محقق کند اما رویدادهای اخیر نشان میدهد که بومرنگ این بدخواهیها به سمت کشورهای غربی برگشته است و افکارعمومی این کشورها با محاکمه آنها خواستار بازنگری این سیاستهای نژادپرستانه هستند؛ مسألهای که به زعم کارشناسان توجه و عدم توجه به آن، حاکمیت آمریکا و دولت بایدن را با چالشی جدی مواجه کرده و به افول هژمونی آن میانجامد.
یکی ازموضوعاتی که ریاکاری و استانداردهای دوگانه دولتهای غربی را بهصورت واضح آشکار کرده و موجب رسوایی آنها میشود استفاده دوپهلو از پدیده تروریسم است. سیاستمداران غربی از یکسو در سخنرانیها و موضعگیریهایشان مکررا از لزوم مقابله با تروریسم میگویند و از طرف دیگر با حمایت از گروههای تروریستی و تقسیم آن به دو بخش خوب و بد، رویه دروغین خود در فریب افکارعمومی را آشکار میکنند.
سناتورهای آمریکایی و دیپلماتهای اروپایی پشت تریبونهای رسمی، خودشان را دشمن نخست گروههای تروریستی معرفی میکنند اما تاکنون عملیات قابلتوجهی از سوی آنها علیه اهداف غربی صورت نگرفته است و همواره در راستای تحقق اهداف آمریکا که جنگافروزی و دستاندازی به ثروتهای ملتهاست حرکت کردهاند و بیدلیل نیست که از حمایت آنها نیز برخوردار هستند و تروریسم در خدمت آمریکاست؛ مسألهای که با نگاهی به عملکرد دولتهای غربی قابل رویت است و میتوان رد پای آنها را در روابط متقابل دید. تشکیل دولت غاصب صهیونیست که مصداق کاملی از تروریسم است بخشی از این تعامل است که صدمات زیادی را بر پیکره جهان اسلام و جامعه بشری وارد کرد. شواهد و مستندات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد مقامات اروپایی با همراهی صهیونیستها، از حمایت مردم بیدفاع غزه خودداری کرده و ناقض حقوقبشری شدهاند که داعیه پاسداری از آن را دارند و عجیبتر آنکه در برخی موارد از اقدامات بشردوستانهای که در حمایت از حقوق مردم فلسطین انجام گرفته است نیز جرمانگاری کرده و مانع ارسال کمکهای بشردوستانه شدهاند.
نقش آمریکا در تثبیت جریانهای تروریستی
می سال ۱۹۴۸ بود که اعلامیه دولت آمریکا مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل صادر شد. درحالیکه این طرح هنوز در مجمع عمومی سازمان ملل در جریان بود و کارشناسان مشغول بررسی و گفتوگو درباره طرح قیمومیت بودند اما تصمیمگیرندگان کاخسفید مثل همین حالا که چشم و گوش خود را نسبت به جنایات صهیونیستها بستهاند، بدون توجه به نتایج بررسی سازمان ملل، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته و مسئولان اسرائیلی نیز استقلال خود را اعلام کردند و این آغاز راه آمریکا برای حمایت از اسرائیل بود. موضوعی که در این هفتهها بهدلیل آن به مصاف شهروندان کشورش رفته و حتی برای حفاظت از منافع اسرائیل تمام اصول قانونی را زیر پا گذاشته است.
رئیسجمهور آمریکا در ادامه تصمیمهای متعددی را در راستای پاسداری از موجودیت نحس اسرائیل اتخاذ کرده و در نخستین ملاقات رسمی با مقامات صهیونیستی، مبلغ صدمیلیون دلار در اختیار آنها قرار داد و با تأسیس دفتر سیاسی در تلآویو به روابط دیپلماتیک میان آمریکا و اسرائیل رسمیت بخشید تا سایر کشورها نیز از این قاعده پیروی کنند. خوابی که برای منطقه غربآسیا دیده بودند و با جهاد رزمندگان محور مقاومت کابوسی شد که علاوه بر اضمحلال صهیونیستها برای آمریکاییها نیز پرمخاطره شده است. اما آمریکا به همین هم بسنده نکرده و تلاشهای زیادی را برای پذیرش اسرائیل در سازمان ملل متحدانجام داد واین خوشخدمتیها بالغو تحریم نظامی وارسال اسلحه به اسرائیل از طرف آمریکا تکمیل شد و مجموعه این کارها اراده آمریکا در تشکیل این رژیم تروریستی را نشان میدهد که علنا اعلام جنگی علیه اعراب و ساکنان فلسطین بود.
ریشههای تروریسم در غرب آسیا
این سلسلهاقدامات باعث شد تا کشورهای غربی به رهبری آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و دلارهای نفتی برخی حکام دستنشانده در منطقه اضلاع مثلث تروریسم را در منطقه غربآسیا کامل کنند. برخورداری از منابع طبیعی فسیلی یکی از مواردی بود که باعث شد تا غربیها چشم طمع به این منطقه دوخته و این پهنه جغرافیایی را تبدیل به مأمن تروریستها کنند. از سوی دیگر وقوع جنگ در این منطقه سود کلانی را نصیب این دولتهای استعماری میکرد و آمریکا برای ادامه حیات خود محتاج میلیونها دلاری است که از طرف کارخانههای اسلحهسازی به خزانه آنها سرازیر میشود. پس پرواضح است که جنگافروزی از طریق حمایت از تروریسم در منطقه بهترین راه برای جوشدادن این معاملات پرسود است.علاوه بر آمریکا، اسرائیل نیز به دلایل متعددی برای حمایت از گسترش تروریسم در منطقه اشتیاق دارد: از ابتدای تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در غربآسیا و در قلب سرزمینهای اسلامی حفظ امنیت مهمترین دغدغه این رژیم بوده و هست. از طرفی صهیونیستها بهدلیل نداشتن وسعت و جمعیت کافی بهمنظور جنگ مجبور است تا از درگیری بلندمدت با کشورهای منطقه و حتی جنبشهای اسلامی مانند حزبا... و حماس اجتناب کند. بنابراین بهترین راه برای درگیرنشدن مستقیم در منطقه حمایت از گروههای تروریستی است تا کشورهایی مانند سوریه، لبنان و ایران درگیر مبارزه با تروریسم شوند و از مبارزه با اسرائیل دست بردارند.
تولید و حمایت تروریسم از سوی آمریکا یکی از توطئههای پنتاگون است تا طی آن رقبای منطقهای این دولت استکباری مشغول حلوفصل این مسأله ویرانکننده در داخل مرزهایشان باشند و برای رهایی از آن دست به دامان آمریکا یا متحد صهیونیستها شوند و بهاینترتیب این کشورها علاوه بر اینکه مجری سیاست آمریکا باشند، منافع اقتصادی چشمگیری را نیز نصیب دولتهای غربی کنند. پس از بهار عربی و سقوط حکومتهای خودکامه در آفریقا و غربآسیا، حکومتهای وابسته که با دیدن عاقبت همکیشان خود دچار هراس شده بودند برای رهایی از خشم مردم به دولتهای تروریستپرور متوسل شدند و اعتراف مقامات آمریکایی در تاسیس داعش نشان از همراهی مستمر آنها با گروههای تروریستی دارد و عجیب آنکه بازهم دولتهای خودکامه وابسته به غرب از گزند داعش در امان بودند.
حمایت دولتهای اروپایی از گروهک تروریستی منافقین و پشتیبانی از گروههای مسلح تجزیهطلب مثالهای نغزی است که نشان میدهد دولتهای غربی با استانداردهای دوگانه خود گاهی برای مقابله با تروریسم به کشورهای دیگر لشکرکشی کرده و استقلال آنها را زیر سؤال میبرند و بعضا با پذیرش افرادی که نقش مستقیمی در کشتار ۱۷هزار نفر از شهروندان ایرانی داشتهاند، تمام قوانین مرتبط با این موضوع را زیر پا گذاشته و برای آنها فرشقرمز پهن میکنند.
به هرتقدیر وقایع این روزهای غزه وجنون نسلکشی توسط صهیونیستها و حمایت عریان مدعیان حقوقبشر از این رژیمنژادپرست نشان میدهد که باید مراقب آدرس غلط رسانههای غربی بود. موضوعی که در نامه رهبر معظم انقلاب که سالها پیش خطاب به جوانان اروپایی نوشته شده بود هم به آن اشاره شده بود و معظمله فلسطین را مرز حق و باطل عنوان و تاکید کرده بودند: «تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستوجو کرد.» بنابراین صحنههای غمانگیزی که این ماهها از غزه مخابره میشود ریشه در خشونت آمریکایی دارد و به فضل خدا با بیداری جهانی که در سطح جهان فراگیر شده است، به نابودی صهیونیسم و آزادی قدس منجر میشود.
انتهای پیام