حسین کاشفی سخنگوی سابق جبهه مشارکت است که سابقه نایب رئیسی خانه احزاب ایران را نیز در کارنامه خود دارد. وی از جمله اصلاحطلبان معتدل است که همواره دارای دیدگاههایی سنجیده و عقلایی است. سخنگوی سابق جبهه مشارکت معتقد است: «ممکن است آقای روحانی به دنبال زمینه سازی برای روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب در سال۱۴۰۰ نباشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آقای روحانی ملزم به این کار نیست.
بدون شک این وظیفه
جریان اصلاحات و بزرگان این جریان است که در چهار
سال آینده تدبیری بیندیشند که پس از
آقای روحانی زمینه ظهور یک دولت صددرصد اصلاحطلب در کشور مهیا باشد. اگر
آقای روحانی قصد نداشته باشد زمینه یک
دولت اصلاحات را بعد از
دولت دوازدهم فراهم کند،
جریان اصلاحات رویکرد دیگری در پیش خواهد گرفت و تلاش خواهد کرد با توجه به ظرفیتهای این جریان زمینههای این اتفاق را مهیا کند. جریان اصلاحات نیازمند
آقای روحانی نیست، بلکه این
آقای روحانی هستند که به حمایت جریان اصلاحات نیاز دارد. بدون شک دست اصلاحطلبان به سمت کسی دراز ن
خواهد شد».به گزارش نامه نیوز در ادامه متن گفتوگوی حسین کاشفی را میخوانید.آیا
آقای روحانی در نوع
چینش کابینه و رویکردی که در پیش گرفتهاند گردش به راست داشته است؟مردم و جریان اصلاحات در انتخابات
ریاست جمهوری96با توجه به شعارها و وعدههای
آقای روحانی از ایشان حمایت کردند. به
همین دلیل نیز انتظار دارند
آقای روحانی رویکردی در پیش بگیرد که در راستای تحقق مطالبات بدنه اجتماعی جریان اصلاحات باشد. بدون شک پیروزی
آقای روحانی در
انتخابات ریاست جمهوری یک دستاورد
بسیار مهم برای جریان اصلاحات به شمار میرود و نقطه عطفی در مسیر حرکت اصلاحطلبان خواهد بود. با این وجود
آقای روحانی باید این نکته را در نظر داشته باشد که همچنان به حمایت جریان اصلاحات نیاز دارد و به
همین دلیل باید رویکردی متناسب با مطالبات جریان اصلاحات در پیش بگیرد. در
شرایط کنونی اتحاد اصلاحطلبان و اعتدالگرایان برای پیشبرد اهداف
دولت دوازدهم ضروری است و به
همین دلیل حرکت
آقای روحانی باید به سمتی باشد که این اتحاد را تقویت کند و نه اینکه حرکت ایشان به سمت واگرایی باشد. اگر
آقای روحانی قصد دارد کارنامه موفقی از
خود برجای بگذارد و به مطالبات بدنه اجتماعی دولت پاسخ مناسب بدهد باید در راستای وحدت بین نیروهای سیاسی حرکت کند. هرگونه واگرایی سبب انشقاق در بین بدنه اجتماعی دولت
خواهد شد که ممکن است در کارنامه کلی دولت تأثیر منفی بگذارد. این در حالی است که کارنامه موفق
آقای روحانی در
چهار سال آینده برای جریان اصلاحات از اهمیت بسیار بالایی برخودار خواهد بود. اصلاحطلبان تنها با استناد به کارنامه موفق
آقای روحانی میتوانند در سال1400 از مردم درخواست کنند که دوباره از کاندیدای این جریان حمایت کنند. مردم نباید احساس کنند شعارها و وعدههای
آقای روحانی در طول مبارزات انتخاباتی تنها برای جلب آرا بوده و پس از پایان انتخابات
آقای روحانی راه دیگری در پیش گرفته است. به
همین دلیل حرکت در مسیر تحقق مطالبات مردم مهمترین ضرورت
آقای روحانی در چهار
سال آینده خواهد بود.شما در حرکتهای اخیر
آقای روحانی نسبت به شعارهایی که مطرح کرده بود، واگرایی مشاهده میکنید؟
آقای روحانی هیچ گاه به صراحت عنوان نکرده که اصلاحطلب است. در سال92 شرایط به شکلی بود که اصلاحطلبان
تصمیم گرفتند از
آقای روحانی حمایت کنند. دلیل اصلی این مسأله نیز این است که مواضعی که ایشان اتخاذ میکردند قرابت و نزدیکی زیادی با رویکرد اصلاحطلبان داشت و به
همین دلیل جریان اصلاحات
تصمیم گرفت آقای عارف را از انتخابات کنار بکشد و به صورت تمامقد از
آقای روحانی حمایت کند. این وضعیت در انتخابات96 نیز
وجود داشت و اصلاحطلبان با توجه به شرایط کشور در عرصه داخلی و بینالمللی و مواضع
آقای روحانی در این زمینه از ایشان حمایت کردند. در
شرایط کنونی آقای روحانی تلاش میکند علاوه بر حمایت اصلاحطلبان مواضع نزدیکتری با
اصولگرایان معتدل نیز اتخاذ کند تا حمایت هر
دو جریان سیاسی را با خود به همراه داشته باشد. نکته دیگر اینکه اصلاحطلبان تلاش خواهند کرد در
انتخابات ریاست جمهوری سال1400 با یک کاندیدای اصلاحطلب حضور پیدا کنند و از
هم اکنون نیز به دنبال بهترین گزینه برای انتخابات بعدی هستند.آیا اگر در انتخابات1400 برای کاندیدای اصلاحطلبان مشکلاتی پدید آمد دوباره جریان اصلاحات تلاش خواهد کرد مانند سال92 از چپترین کاندیدای راست حمایت کند؟ این
احتمال وجود دارد اتفاقی که در سال92 بین اصلاحطلبان و حسنروحانی به وجود آمد در انتخابات1400 بین اصلاحطلبان و علی لاریجانی صورت بگیرد؟خیر؛
قرار نیست اتفاقات سال92 دوباره در انتخابات1400 رخ بدهد. بدون شک جریان اصلاحات تمام تلاش خود را خواهد کرد که در انتخابات
ریاست جمهوری سال1400 با یک کاندیدای اصلاحطلب در انتخابات حضور پیدا کند. قرار نیست جریان اصلاحات دوباره به عقب برگردد. اگر اصلاحطلبان در سال1400 دوباره از یک کاندیدای ائتلافی حمایت کنند به معنای عقبگرد جریان اصلاحات خواهد بود. در چنین وضعیتی کشور نیز به عقب باز میگردد. براساس روایت معصوم اگر دو روز مومن مانند هم باشد
آن فرد مغموم است. در گذشته و در مقاطعی، برخی اصولگرایان عنوان میکردند باید آخرین میخ را نیز به تابوت اصلاحطلبان کوبید و به صورت جدی به دنبال نابودی و ریشه کن کردن جریان اصلاحات در کشور بودند. این در حالی است که امروز اصولگرایان در این دیدگاه خود تجدید نظر کردهاند و با نگاهی جدید به تحولات جامعه نگاه میکنند. مردم در انتخابات اخیر نشان دادهاند به دنبال تحول جدی در جامعه هستند و به جریان اصلاحات به عنوان جریانی که در مسیر تحول جامعه حرکت میکند اعتماد دارند. مردم را که نمیتوان نادیده گرفت. این مردم هستند که تعیین میکنند
چه کسی و چه جریانی باید قدرت را در کشور در اختیار داشته باشد. در
چهار سال آینده نیز مردم به دنبال تغییر در مدیریت جامعه هستند و این رویکرد را تا انتخابات1400 ادامه خواهند داد. قرار نیست هویت جریان اصلاحات در طول
چهار سال آینده تغییر کند. گفتمان اصلاحات همچنان تلاش خواهد کرد در
چهار سال آینده بر اصول و مبانی خود پافشاری کند و زمینه تحقق اهداف خود را مهیا کند.آیا
آقای روحانی این دغدغه را دارد که در طول
چهار سال آینده زمینه روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب را مهیا کند؟ به
نظر شما رفتارشناسی
آقای روحانی در قبل و
بعد از انتخابات ریاست جمهوری بیانگر این هدف است؟ممکن است آقای روحانی به دنبال زمینهسازی برای روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب درسال1400 نباشد. آقای روحانی ملزم به این کار نیست. بدون شک این وظیفه جریان اصلاحات و بزرگان این جریان است که در
چهار سال آینده تدبیری بیندیشند که پس از آقای روحانی زمینه ظهور یک دولت صددرصد اصلاحطلب در کشور مهیا باشد. اگر آقای روحانی قصد نداشته باشد زمینه یک
دولت اصلاحات را بعد از
دولت دوازدهم فراهم کند جریان اصلاحات رویکرد دیگری در پیش خواهد گرفت و تلاش خواهد کرد با توجه به ظرفیتهای این جریان زمینههای این اتفاق را مهیا کند. جریان اصلاحات نیازمند آقای روحانی نیست و بلکه این آقای روحانی هستند که به حمایت جریان اصلاحات نیاز دارد. بدون شک دست اصلاحطلبان به سمت کسی دراز نخواهد شد. گفتمان اصلاحات به عنوان
یک گفتمان جریان ساز و تأثیرگذار هیچ گاه به افراد وابسته نبوده و همواره مدعی نخبه سازی و نخبه پروری بوده است. در نتیجه لزومی ندارم چشم جریان اصلاحات به آقای روحانی باشد که زمینه روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب را در سال1400 مهیا کند.
دولت آقای روحانی خود برآمده از گفتمان اصلاحات است و اگر حمایت جریان اصلاحات در سال92 و96 نبود آقای روحانی در انتخابات به پیروزی دست پیدا نمیکرد. به
نظر من هر کاندیدایی که قصد داشته باشد در انتخابات
ریاست جمهوری سال1400 به پیروزی دست پیدا کند به حمایت جریان اصلاحات نیاز خواهد داشت. با این وجود انتظاری که از آقای روحانی در
چهار سال آینده وجود دارد این است که در جهت پاسخ به مطالبات مردم با جریان اصلاحات همراه باشد.
مردم ایران در انتخابات
ریاست جمهوری سال96 به دلیل حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی به ایشان رأی دادند. در نتیجه اصلاحطلبان آبروی خود را در گروی حمایت از آقای روحانی قرار دادهاند. به
همین دلیل نیز آقای روحانی باید به شکلی عمل کند که مردم دچار یأس و ناامیدی نشوند. به
نظر من حتی بهتر بود آقای روحانی با دقت بیشتری در انتخاب اعضای کابینه خود عمل میکرد که آیا افرادی که
برای حضور در
دولت دوازدهم انتخاب کرده میتوانند در جهت مطالبات مردم حرکت کنند یا خیر. من هنوز
بین آقای روحانی و جریان اصلاحات فاصله مشاهده نمیکنم اما معتقدم اگر برخی رویکردها در آینده ادامه پیدا کند احتمال اینکه بین آقای روحانی و جریان اصلاحات فاصله ایجاد شود
وجود خواهد داشت. به صورت طبیعی پس از حمایت بیدریغی که اصلاحطلبان از آقای روحانی در انتخابات سال92 و 96 انجام دادند انتظار این است که آقای روحانی حسن نیت و همراهی خود را نسبت به اصلاحطلبان در
چهار سال آینده نشان دهد.احتمال این وجود خواهد داشت که آقای روحانی در چهار
سال آینده به دنبال
قرار گرفتن در ضلع سوم
فضای سیاسی ایران در کنار اصلاحطلبان و اصولگرایان باشد؟بله، این
احتمال وجود دارد و از برخی رفتارها نیز چنین به نظر میرسد که احتمال سه ضلعی شدن فضای انتخابات1400 وجود خواهد داشت. البته این یکی از احتمالات است و احتمال دیگر این است که در انتخابات1400 نیز آقای روحانی و اصلاحطلبان در یک جبهه واحد قرار داشته باشند. به هر حال در
عالم سیاست هراتفاقی ممکن است رخ بدهد. در
عالم سیاست ممکن است
دو جریان که تا دیروز در یک جبهه قرار داشتند در یک انتخابات در مقابل هم قرار بگیرند و در برعکس
دو جریان که تا دیروز در مقابل هم قرار داشتند در یک انتخابات در یک جبهه واحد قرار بگیرند. نکته دیگر اینکه اصولگرایان نیز مانند اصلاحطلبان به دنبال به دست گرفتن قدرت پس از دوران آقای روحانی هستند. به
همین دلیل نیز از
هم اکنون در حال برنامهریزی هستند تا بتوانند با تمام قدرت و ظرفیت خود در انتخابات
ریاست جمهوری آینده حضور پیدا کنند.به چه میزان احتمال این وجود دارد که در زدوبندهای سیاسی چهار
سال آینده فضای سیاسی ایران جریان اصلاحات قربانی شود و نتواند به اهداف
بلند مدت خود به خصوص پس از دولت آقای روحانی برسد؟سیاست اصلی جریان اصلاحات در
چهار سال آینده حمایت از دولت آقای روحانی است. با این وجود قرار نیست این حمایت سبب قربانی شدن جریان اصلاحات شود. به هر حال اصلاحطلبان باید برای تمامی اقداماتی که انجام میدهند به مردم پاسخگو باشند. در نتیجه اصلاحطلبان اجازه نخواهند داد جریان اصلاحات در چهار
سال آینده قربانی زدوبندهای سیاسی شود. رویکرد جریان اصلاحات در چهار
سال آینده «مطالبه محوری» ازدولت آقای روحانی است. قرار نیست اصلاحطلبان در انتخابات از آقای روحانی حمایت کنند و پس تشکیل دولت کار را رها کنند و به دنبال تحقق مطالبات مردم نباشند. بزرگترین سرمایه جریان اصلاحات اعتماد مردم است. در نتیجه جهتگیری اصلاحطلبان در چهار
سال آینده به سمت تحقق
منافع ملی و منافع مردم خواهد بود. مسأله مهم دیگر اینکه اصلاحطلبان در
انتخابات ریاست جمهوری سال 1400با وحدت وارد انتخابات
خواهند شد و اجازه نخواهند داد اتفاقات سال84 دوباره تکرار شود. این در حالی است که در
شرایط کنونی برخی عنوان میکنند که احتمال اینکه جریان اصلاحات در انتخابات بعدی بین دو گزینه عارف و جهانگیری نتواند به یک جمع مناسب برسد وجود دارد. به
نظر من همچنان که در انتخابات اخیر محوریت جریان اصلاحات با رئیس
دولت اصلاحات و همچنین
شورای عالی سیاستگذاری بوده و بهترین تصمیمها نیز اتخاذ شده است در انتخابات1400 نیز این اتفاق رخ
خواهد داد و اصلاحطلبان با یک رویکرد واحد در انتخابات حضور پیدا خواهند کرد.آیا با توجه به شرایط موجود احتمال روی کار آمدن یک دولت راستگرا در سال1400 وجود خواهد داشت؟به
نظر من بسیار بعید است که این اتفاق رخ بدهد.
مردم ایران در دو دهه اخیر به خوبی محاسن و معایب جریانهای سیاسی را رصد کردهاند و به خوبی در این باره قضاوت خواهند کرد. به هر حال در طول
هشت سال دولت اصولگرای
احمدی نژاد اتفاقاتی در کشور
رخ داد که به راحتی از ذهن مردم پاک نخواهد شدو مردم به چشم خود مشاهده کردند که دولت اصولگرا چه آسیبها و نابسامانیهایی از خود برجای گذاشته است. بدون شک شناخت و آگاهی مردم نسبت به هر
دو جریان سیاسی سبب شد که مردم در انتخاباتهای ریاست جمهوری، مجلس و
شورای شهر از جریان اصلاحات حمایت کنند. در شرایط کنونی این نکته
برای مردم مسجل شده است که رویکرد جریان اصلاحات با دغدغهها و مطالبات مردم همخوانی بیشتری دارد و یک دولت اصولگرا نمیتواند در راستای مطالبات جدید مردم و به خصوص
نسل جدید حرکت کند. در نتیجه در انتخابات1400 نیز مردم از جریان اصلاحات حمایت خواهند کرد. البته حمایت مردم به عملکرد دولت آقای روحانی،
فراکسیون امید در مجلس و همچنین اعضای
شورای شهر نیز بستگی دارد. اگر عملکرد اصلح طلبان در
چهار سال آینده قابل قبول باشد و موفق شوند در راستای مطالبات مردم حرکت کنند در 1400 نیز پیروز انتخابات خواهند بود. با این وجود اگر این اتفاق رخ ندهد و دولت و اصلاحطلبان نتوانند به مطالبات مردم پاسخ مناسبی بدهند شرایط برای جریان اصلاحات در1400 سخت و پیچیده خواهد شد.اگر در چهار
سال آینده فاصله آقای روحانی با جریان اصلاحات بیشتر شود این
احتمال وجود دارد که اصولگرایان تلاش کنند خود را بیشتر به آقای روحانی نزدیک کنند؟اصلاحطلبان تلاش خواهند کرد تا آنجا که ممکن است وحدت و همگرایی خود را با دولت حفظ کنند. در نتیجه اولویت اول جریان اصلاحات حمایت از رویکرد اعتدالی آقای روحانی است. با این وجود اگر فاصله آقای روحانی با جریان اصلاحات بیشتر شود احتمال نزدیک شدن بدنه
جریان اصولگرایی با آقای روحانی
وجود ندارد یا اینکه احتمال این مسأله
بسیار کم خواهد بود. به هر حال آقای روحانی فارغ از هر گونه جریان بندی سیاسی دارای نوعی تفکر و جهان بینی است که با جهان بینی بدنه
جریان اصولگرایی فاصله دارد و در تناقض با هم قرار دارد. این اختلاف جدی سلیقه و نوع تفکر مانع از این مسأله میشود که آقای روحانی با اصولگرایان در یک جبهه واحد قرار بگیرند و در مقابل جریان اصلاحات فعالیت کنند. نوع تفکر و رویکرد آقای روحانی شباهت بسیار زیادی با اصلاحطلبان دارد و به
همین دلیل نیز بوده که اصلاحطلبان حاضر شدهاند از ایشان در دو انتخابات92و96 حمایت کنند. آقای روحانی نیز مانند هر سیاستمداری نمیتواند یک شبه تغییر هویت بدهد و تفکر خود را از اصلاحطلبی به اصولگرایی تغییر بدهد. تغییر هویت ایشان به منزله زیر سوال بردن سوابق گذشته او خواهد بود. در نتیجه احتمال نزدیک شدن آقای روحانی به اصولگرایان در
چهار سال آینده بسیار بعید به نظر میرسد.
منبع : روزنامه آرمان
منبع: نامه نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت namehnews.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «نامه نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۷۷۰۳۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اگر صافی کف پا نوعی بمب ساعتی نباشد چه؟
فرارو- اگر نگوییم برای قرنها دست کم برای چندین دهه محققان، متخصصان پزشکی و عموم مردم بر این باور بودند که افراد دارای کف پای صاف بیشتر مستعد ابتلا به انواع مشکلات هستند. به طور خاص اعتقاد بر این بود که داشتن کف پای صاف افراد را مستعد دردهای آینده و سایر مشکلات اسکلتی عضلانی (مانند عضلات، تاندونها ویا رباطها) میسازد.
به گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، اعتقاد بر این بود که کف پای صاف نوعی بمب ساعتی است. با این وجود، مقالهای تازه منتشر شده در مجله پزشکی ورزشی بریتانیا این افسانه را به چالش میکشد. نتایج بررسی تازه نشان میدهد که این تصور که داشتن کف پای صاف به طور اجتناب ناپذیری منجر به درد یا سایر مشکلات اسکلتی – عضلانی میشود بی اساس است.
این
فرضیه از کجا میآید؟
این ایده که صافی کف پا یک مشکل است به قرنها قبل برمی گردد. "مرتون ال روت"، "ویلیام پی اورین" و "جان اچ وید" متخصصان امریکایی در زمینه پا در نیمه دوم قرن بیستم مفهوم پاهای "ایده آل" یا "عادی" را متداول ساختند و این ایده که صافی کف پا یک مشکل قلمداد شد از سوی آنان ظاهری علمی پیدا کرد.
این پزشکان و محققان اولین کسانی بودند که مدعی شدند اگر پاها معیارهای خاص "طبیعی بودن" را نداشته باشند برای مثال، فاقد قوس کف پا باشند غیر طبیعی بوده و باعث میشود فرد مستعد آسیب شده و پا کمتر کارآمد باشد. این فرضیه از آن زمان به این سو در دستور کار برنامههای آموزشی متخصصان بهداشت و درمان قرار گرفت. اگرچه امروزه با به روز شدن برنامههای درسی مدرن، این فرضیه به تدریح در حال منسوخ و از دستور کار خارج شدن است. این فرضیه تقریبا برای مدت پنج دهه در سراسر جهان تدریس میشد اگرچه پایه علمی ضعیفی داشت. در واقع، علم هرگز این فرضیه را تایید نکرده در نتیجه به نظریه تبدیل نشد و در سطح فرضیه باقی ماند. با این وجود، در طول سالهای متمادی تا به امروز بسیاری از متخصصان سلامت از این فرضیه حمایت میکنند که کف پای صاف خطر بزرگی برای ایجاد اختلالات اسکلتی - عضلانی است. در نتیجه، این ایده همچنان در باورهای عموم مردم ثابت است.
آیا کف پای صاف باعث آسیبهای اسکلتی - عضلانی میشود؟
برخلاف فرضیه روت و همکاران اش متاآنالیزها که بالاترین سطح شواهد علمی است افزایش خطر ابتلا به اکثر قریب به اتفاق آسیبهای اسکلتی - عضلانی را در میان افراد دارای کف پای صاف نشان نداده اند. این متاآنالیزها تنها پیوندهای ضعیفی را بین داشتن کف پای صاف و خطر ابتلا به سندرم استرس میانی تیبیا (درد در استخوان درشت نی)، سندرم کشکک رانی (درد در اطراف کاسه زانو) و آسیبهای ناشی از استفاده بیش از حد غیر اختصاصی در اندام تحتانی شناسایی کردند.
علاوه بر این، نتایج یک بررسی سیستماتیک و یک متاآنالیز نشان داد که دوندگان با کف پای صاف بیشتر از آنانی که کف پای غیر صاف دارند در معرض خطر آسیب قرار ندارند. نتایج این تحلیلها این ایده را زیر سوال میبرند که افراد دارای کف پای صاف در معرض خطر جدی ابتلا به اختلالات اسکلتی - عضلانی قرار دارند. با این وجود، علیرغم این یافتهها منابع مختلف مانند وب سایتهای حرفه ای، فورومهای اینترنتی و سایر رسانهها اغلب این ایده را مطرح میکنند که افرادی که کف پای صاف دارند در معرض خطر بیش تری برای مواجهه با آسیب قرار دارند و حتی نیاز به درمان دارند حتی اگر هیچ گونه علائمی از اسیب را نداشته باشند.
متاسفانه این موضوع اغلب منجر به مداخلات غیر ضروری در افراد میشود مانند استفاده از کفشهای ارتوپدی یا ارتزهای سفارشی پا برای صافی کف پای بدون علامت. هم چنین، باور به غیر طبیعی بودن کف پای صاف منجر به نگرانیهای قابل توجهی در بین افراد دارای کف پای صاف در مورد ظاهر پاهای شان میشود.
کف پای صاف بدون علامت معمولا نیازی به مداخله متخصصان سلامت ندارد. براساس دانش علمی فعلی ارزیابی این که آیا یک فرد دارای کف پای صاف برای تعیین خطر آسیب دیدگی است یا خیر بی اثر است و حتی میتواند تاثیر معکوس داشته باشد.
در حالی که ممکن است فردی با کف پای صاف دچار آسیب اسکلتی - عضلانی شود این لزوما بدان معنا نیست که صافی کف پا باعث بروز آسیب شده است.
کاملا ممکن است که دو متغیر در یک زمان وجود داشته باشند بدون اینکه پیوند علّی وجود داشته باشد. بین پیوند علی و همبستگی تفاوت مهمی وجود دارد. رابطه علت و معلولی بدان معناست که تغییر در متغیر (علت) منجر به تغییر در متغیر دیگر (موثر) میشود. وقتی دو متغیر با هم مرتبط هستند تغییرات در یک متغیر ممکن است با تغییرات دیگری همراه باشد، اما این بدان معنا نیست که یکی باعث دیگری میشود. برای تشریح این مفهوم مثال ذیل را در نظر میگیریم: ما به ۵۰۰ کودک شش تا ۱۲ ساله یک آزمون ریاضی میدهیم. با انجام تستهای همبستگی متوجه روندی میشویم: هر چه پای کودکان بزرگتر باشد نمره نهایی آنان در امتحان بالاتر میرود. در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا اندازه پا واقعا بر مهارتهای ریاضی تاثیر میگذارد؟ البته که پاسخ منفی است!
متغیر دیگری که در نظر گرفته نشده سن است که نقش عمدهای در این همبستگی دارد. از آنجایی که پاها با افزایش سن بزرگتر میشوند یک همبستگی قوی، اما نادرست وجود دارد؟ همین اصل در مورد کف پای صاف نیز صدق میکند. اگر آسیب اسکلتی عضلانی در فردی با کف پای صاف رخ دهد نتایج تحقیقات کنونی نشان میدهند که که صافی کف پا لزوما علت آن نیست و سایر عوامل باید بررسی شوند. پیوند مربوط به همبستگی است و نه علت و معلول.
از نظر مالی به راحتی میتوان فهمید که تجویز ارتزهای سفارشی پا با هزینه صدها دلاری برای جلوگیری از آسیبهای اسکلتی - عضلانی مرتبط با صافی کف پای بدون علامت تاثیر منفی قابل توجهی دارد. این امر به ویژه با توجه به این که وجود کف پای صاف تنها اندکی خطر ابتلا به این آسیبها را افزایش میدهد صدق میکند. برای حل این مشکل متخصصان مراقبتهای بهداشتی باید با ایجاد تمایز واضحتر برای بیماران خود بین انواع آناتومیکی بی ضرر و شرایط بالقوه نگران کننده به کاهش تشخیص بیش از حد کف پای صاف کمک کنند. از آنجایی که تشخیص بیش از حد اغلب منجر به درمان بیش از حد میشود اجتناب از درمانهای غیر ضروری به کاهش نگرانی بیماران در مورد کف پای صاف کمک میکند.
در نهایت این که ما باید این ایده قدیمی را که هنوز هم به شکل گستردهای رواج دارد کنار بگذاریم که استدلال میکند صاف بودن کف پا مشکلی است که افراد را در معرض خطر بالای دچار شدن به آسیب اسکلتی - عضلانی قرار میدهد. زمان آن فرارسیده که دیدگاه و رویکرد خود را نسبت به اهمیت کف پای صاف تغییر دهیم و تنوع طبیعی آنها را در زمینه سلامت کلی پا بشناسیم. مهمتر از همه زمان آن فرارسیده که صافی کف پای بدون علامت را صرفا به عنوان یک نوع آناتومیکی و نه یک نقص یا نوعی غیر طبیعی در نظر بگیرید.