خلیج فارس؛ نگاهی به پیشینه نام و هویت جعلی خلیج ع ر ب ی
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۰۴۵۳۸۱
آبهای نیلگونی که روزگاری در اقصی نقاط جهان، از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب، خلیج فارس نامیده میشد و در پارسی بودنش هیچ شک و شبههای به میان نمیآمد، امروزه درگیر تعصبات و کجفهمیهایی شده است که به عمد سعی دارند پیشینهای سه هزار ساله را با دست آویز کردن برخی اسناد و ادعاهای بیپایه، که اغلب آنها هم با ریخت و پاشهای شیوخ عرب فراهم شده، تغییر نام دهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خلیج فارس به لحاظ موقعیت استراتژیک و منابع طبیعی سرشار آن از دیرباز تا کنون مورد توجه دولتها و ملتهای مختلف بوده و بسیاری از سلاطین و پادشاهان از همان زمانهای کهن به موقعیت اقتصادی آن نظر داشتهاند که از آن جمله میتوان به حمایت پادشاهان هخامنشی و پارتی از گسترش بازرگانی در این منطقه اشاره کرد.
پارتها دو راه تجاری را تحت کنترل داشتند که یکی از آن دو، راه تجاری بوده که از کنار فرات و از آسیای صغیر و سوریه و بینالنهرین شمالی به سمت خلیج فارس گسترده بوده است .
داریوش پادشاه هخامنشی ایران برای گسترش بازرگانی در ایران دستور داد کانال سوئز ایجاد شود تا کشتیهای بازرگانی بتوانند از بنادر دریای پارس و از دریای سرخ به مصر و مدیترانه راه یابند.
در سنگنبشتهای به جای مانده از آن دوره آمده است:
من پارسیام و از پارس، مصر را فتح و امر کردم این کانال را بکنند و از "پی رو" (رودنیل) که در مصر جاری است تا دریایی از پارس به آن میروند. این کانال کنده شد و چنان که امر کردم کشتیها روانه شدند؛ چنانکه اراده من بود .
چنان که در تاریخ نقل شده است؛ اشکانیان بازرگانی را گسترش دادند، با رومیان رقابت شدیدی داشتند و دریای فارس را به شکل یک راه ترانزیت درآوردند.
این پیشرفت در دوران ساسانی ادامه یافت و بندر سیراف (اطراف بوشهر) مرکز بازرگانی بزرگی شد و حتی در اسناد تاریخی چین از سده چهارم تا دوازدهم میلادی، همه جا نام پارس، فارس، پارسوا و ایران به صورت گسترده دیده میشود و این نشانگر وجود روابط تجاری با این مناطق است.
پس از فتح ایران به دست مسلمانان، باز هم ایرانیان در دریانوردی از دیگر دولتهای خاورمیانه جلوتر بودند، خلفای عرب ترتیبات تجارت دریایی ایرانیان با هند و چین و... را حفظ کردند.
در گذر تاریخ ایران نیز استعمارگرانی سودجو دیده میشوند که برای بهدست آوردن موقعیت بالای خلیج فارس همواره در کشمکش بودند. نمونه بارز، آن در عصر صفوی بود که عثمانیها تاخت و تاز به خلیج فارس را شروع کرده بودند و هر روز بر نیروی دریایی و تقویت آن میافزودند. پرتغالیها از دیگر سوی در حدود سده ۱۶ میلادی به این منطقه تسلط کامل داشتند و با عثمانیها درگیر بودند تا آن که سرانجام در سال ۱۵۸۷ م. شاه عباس به کمک انگلیسیها پرتغالیها را عقب راندند و در عوض پای انگلیسیها به این منطقه کاملا باز شد. هلندیها در سال ۱۰۳۳ هـ. با به دست گرفتن تنگه هرمز، سهمی از بازرگانی ایران را تصاحب کردند. این امر باعث کشمکش با انگلیسیها شد. چندی نگذشت که در سال ۱۰۷۵ هـ. شرکت فرانسوی هند خاوری تأسیس و رقیب دیگری افزوده شد. البته، باید یادآور شد در زمان حکومت افشاریان، نادرشاه توانست نیروی دریایی در خلیج فارس ایجاد کند و چند فروند کشتی از انگلیسیها و هلندیها بخرد.
در دوره قاجار بیش از هر زمان دیگر خلیج فارس مورد تاخت و تاز کشورهای استعماری قرار گرفت؛ بهویژه استعمار انگلستان که خود را فرمانروای خلیج فارس میدانست و بیتدبیری شاهان قاجار میدان را برای حضور نامشروع انگلیس، فرانسه و روسیه هموارتر ساخت. امیرکبیر برای تشکیل نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای کاسپین بسیار تلاش کرد، اما با کارشکنیهای رقبا به موفقیت نرسید.
حضور بیگانگان در ایران و کسب منافع تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت تا اینکه بار دیگر ایران پهلوی با پشتوانه آمریکا بر خلیج فارس چیره شد و با تقویت نیروی دریایی خود، اداره خلیج فارس را بهدست گرفت. اما وابستگی ایران به آمریکا دیری نپایید و موجب سرنگونی نظام شاهنشاهی شد. پس از انقلاب اسلامی دسیسههای امریکا باعث نزاع در منطقه شد که در شکل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و اعمال فشارهای نظامی و سیاسی آمریکا و متحدانش کاملا آشکار شد. امروزه نیز آمریکا و انگلیس با تحریک کشورهای حاشیه خلیج همیشه فارس درصدد ایجاد ناامنی در منطقه بوده و با ترفند نام جعلی خلیج ع ر ب ی، سعی در راهاندازی جنگ روانی دارند.
نام تاریخی خلیج فارس
جغرافینویسان قدیم در نامگذاری سرزمینها، دریاها، رودها، کوهها و... ریشههایی را در نظر داشتند؛ مانند اینکه نام بیشتر رودها از رنگ آبها و سرزمینها و... برگزیده میشد، نام کوهها از همانند بودن آنها به کالبدهای دیگر گرفته شده و نام دریاچهها و دریاها از ریشه استوارتری پیروی شده و بیشتر آنها به نام کشور و سرزمینی که در نزدیکی و پیرامون آنها قرار گرفته، نامیده شده است؛ مانند خلیج مکزیک، خلیج فارس، دریای چین، اقیانوس هند، دریای مازندران (کاسپین) و...
ناحیه جنوبغربی ایران فارس است که ساکنان قدیم آن «پرسهها» (پارسیان) نام داشتند و یونانیان آنها را پرشیا (persay) میگفتند و دو سلسله پادشاهی (ساسانی و هخامنشی) از این قوم برخاستند. برخی محققان معتقدند، پارسیان همان مردم پارسوا (parsua) هستند که ساکن دریاچه ارومیه بودند (که نام آنان در کتیبه آشوری آمده) و به طرف جنوب رفته و در سرزمین پارس سکنی گزیدند. به همین مناسبت دریای مجاور این منطقه، دریای پارس نامیده شد که در آن موقع هیچ یک از کشورهای کوچک و بزرگ امروزی در سواحل خلیج فارس نبودند و اگر هم بودند، جزیی از سرزمین پهناور ایران به شمار میرفتند. حتی کشورهای قدرتمند آن روز چون یونان و رم با اجازه ایرانیان کشتیهای خود را وارد خلیج فارس میکردند. یونانیان به این دریا پرس میگفتند.
داریوش بزرگ از این دریا یاد کرده و عبارت «درایه تیه هچا پارسا آبی» به معنای دریای پارس را به کار برده که در کتیبه به جای مانده از وی مشهود است.
اعراب نیز میدانند که این نام (خلیج فارس) از دیرباز نام حقیقی این دریای بزرگ بوده است. جغرافیدانان بنام عرب هم از قرنهای نخستین اسلام آن را میشناختند. ابی القاسم عبیدالله بن عبدالله مستوفی، معروف به ابن خرداذبه، که کتاب خود «مسالک و ممالک» را درسال ۲۳۴– ۲۳۰هـ. ق نگاشته است، درباره خلیج فارس مینویسد:
دجله وسط مدینه بغداد ثم تمر به واسط الیان تصب الی البطائح و... تمر الی البصره و تمر الی ناحیه المذار ثم یصب الجمیع الی بحر فارس .....
مسعودی، نویسنده مشهور دیگر عرب؛ در کتاب ارزشمند خود «مروج الذهب و معادن الجوهر» زمانی که از مجموع اخبار راجع به دریاها سخن گفته، از خلیج فارس بهعنوان دریای پارس یاد کرده است. وی مینویسد: «بحر فارس تکثر امواجه و یصعب رکوبه و ....». ابن حوقل سیاح معروف و جغرافیدان بنام عرب، نقل میکند:
در سال ۳۳۱ هـ ق به عزم مطالعه درباره کشورها و ملتهای مختلف و به منظور تجارت از بغداد بیرون شدم و کشورهای اسلامی را از شرق به غرب پیمودم و آثار متقدمان را نیز مطالعه کردم.
وی در کتاب معروف خود «صوره الارض» از خلیج فارس به نام بحر فارس یاد میکند. اصطخری، جغرافیدان خبره عرب و نویسنده کتاب «المسالک و الممالک» باز هم از دریای فارس یاد میکند: بعد دیار العرب بحر فارس فانه...
در معجم البلدان، کتابی مشهور که همه جغرافیدانان از آن بهعنوان یک فرهنگ جغرافیایی معتبر یاد میکنند، از خلیج فارس به عنوان «بحر فارس» یاد شده است:
بحر فارس: هو شعبه من البحرالهند الاعظم و اسمه بالفارسیه کما ذکره حمزه زراره کما مسیر من التیز من النواحی مکران علی سواحل بحر فارس ای عبادان...
بنابراین، آنچه از متون تاریخی استنباط میشود و حتی جغرافیدانان عرب به آن اذعان داشتهاند این است که خلیج فارس در ادوار تاریخ متعلق به پارسیان و ایران بوده است و امروزه اعراب با همکاری آمریکا و انگلستان در تلاشی بیهوده هستند تا با درآمد کلان ناشی از نفت این مالکیت تاریخی و کهن ایران را از بین ببرند و زمینه را برای چپاول هر چه بیشتر این دریا فراهم سازند.
سابقه جعل نام خلیج فارسدرباره نام خلیج فارس تا اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دایرةالمعارفها و نقشههای جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبانها به همین نام ذکر شده است.
اصطلاح خلیج عربی نخستین بار از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس در خلیج فارس به نام «سر چارلز بلگریو» عنوان شده و در واقع او بود که به قصد تفرقه بین ایران و کشورهای عرب این تخم لق را در دهان اعراب شکسته است.
سر چارلز بلگریو که بیش از ۳۰ سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بود، بعد از مراجعت به انگلستان در سال ۱۹۶۶ کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن برای اولین بار نوشت که «عربها ترجیح میدهند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند».
این نماینده قطعا قبل از انتشار کتاب و مراجعت به انگلستان در تماس با مقامات امارات جنوبی خلیج فارس این فکر را در ذهن آنها القا کرده بود و تصادفی نیست که بلافاصله پس از انتشار کتاب سر چارلز بلگریو که نام قبلی سواحل جنوبی خلیج فارس یعنی «ساحل دزدان» را روی کتاب خود نهاده بود، اصطلاح «الخلیج العربی» در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کرد و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی نیز اصطلاح «آرابیان گلف» جایگزین اصطلاح معمول و رایج قدیمی «پرشین گلف» شد.
دولت ایران در روز ۱۳ مرداد سال ۱۳۳۷ به دلیل تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی از سوی عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی و انگلیس اعتراض خود را به دولت جدید عراق به رهبری قاسم که با یک کودتای نظامی بر سر کار آمده بود و تمایل به حرکتهای آزادیخواهانه مصر به رهبری جمال عبدالناصر داشت، اعلام کرد. در این زمان بعضی از کشورهای عربی حتی اعتبار هنگفتی از محل درآمدهای کلان نفتی خود در اختیار بعضی از مأموران سیاسی در خارج گذاشتند تا با تطمیع مطبوعات خارجی نام مجعول خلیج عربی را به جای خلیج فارس رواج دهند.
در نیمه نخست بهمن ماه سال ۱۳۷۰ شمسی سر ویراستار سازمان ملل متحد با اشاره به اعتراضهای پیاپی نمایندگان ایران در آن سازمان به استفاده از نام ساختگی خلیج عربی در اسناد این سازمان از کارکنان سازمان ملل خواسته تا اعتراض دولت ایران را همیشه در نظر داشته باشند. کار به جایی رسید که در یازدهم شهریور ماه سال ۱۳۷۱ هنگامی که حیدر ابوبکر العطاس نخست وزیر جمهوری یمن در اجلاس سران جنبش عدم تعهد که در جاکارتا پایتخت اندونزی برگزار میشد، از نام ساختگی خلیج عربی استفاده کرد، با اعتراض شدید نمایندگان ایرانی روبهرو شد. او سرانجام از نمایندگان ایران عذرخواهی کرد و این عمل را غیرعمد خواند.
در خصوص استدلال قومگرایان عرب در مورد اکثریت جمعیت عرب، تعداد کشورها و مرزها در خلیج فارس اشاره به نظر استاد فهمی هویدی، نویسنده مشهور عرب، کفایت میکند. او به طعنه با اشاره به کثرت ساکنان غیرعرب، کشورهای عربی خلیج فارس، در روزنامه شرق الاوسط و در مصاحبه با شبکه تلویزیونی الجزیره اعلام کرده است در چند سال آینده عربها در میان انبوه جمعیت غیر بومی گم خواهند شد. جمعیت هندیهای مقیم قطر، امارات، کویت، بحرین و عمان از بومیان عرب بیشتر است! بومیان قطر تنها ۱۵ درصد ساکنان آن را تشکیل میدهد. چگونه چنین هویتهایی میتوانند بهعنوان کشور ملت و هویت ملی و قومی تعبیر شوند. خلیج فارس در دورههایی از تاریخ و حتی در دوره فتحعلی شاه (طبق قرارداد مجمل ۱۸۰۹ و مفصل ۱۸۱۲) یک دریای ایرانی بوده و انگلیسیها برای استقرار در هر منطقه از سواحل ایران رخصت (مجوز) میگرفتند. هم اکنون نیز ایران ۱۸۰۰ کیلومتر از ۳۳۰۰ کیلومتر تمام سواحل خلیج فارس را در اختیار دارد.
منبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۴۵۳۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعراب میتوانند از جنگ تهران و تل آویو جلوگیری کنند؟
کریستین کواتس اولریشن محقق انستیتوی بیکر در دانشگاه رایس در مطلبی در پایگاه اینترنتی مرکزی عربی واشنگتن دی سی نوشت: سالها جنگ در سایه بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل منجر به رویارویی مستقیم بین دو کشور شد و خاورمیانه را در آستانه ورود به یک جنگ منطقهای گسترده قرار داد. این چرخه خشونت که با حمله اسرائیل به ساختمان سفارت ایران در دمشق در اول آوریل آغاز شد و با حمله موشکی و پهپادی بی سابقه ایران در روز ۱۳ آوریل به اسرائیل تداوم یافت، حداقل فعلا تمام شده به نظر میرسد. هرچند حملات تلافی جویانه طرفین ظاهرا فروکش کرده، اما این اقدامات نشان دهنده افزایش قابل توجه تنش بود و حکایت از آن دارد که آتش اختلافات در منطقه با گذشت بیش از شش ماه از جنگ بین اسرائیل و حماس همچنان شعله ور است.
به گزارش انتخاب، برای دولتهای عربی منطقه که خواستار گفتگو و دیپلماسی جهت خودداری از گسترش جنگ غزه به کل منطقه هستند، یک جنگ تمام عیار بین ایران و اسرائیل آنها را در معرض آتش متقابل طرفین قرار خواهد داد. چنین نتیجهای بدترین سناریوی ممکن خواهد بود که رهبران ۶ کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس سال هاست به دنبال اجتناب از آن هستند. روابط دفاعی و امنیتی آنها با ایالات متحده و (به خصوص بحرین و امارات) با اسرائیل، آنها را در برابر حملات متقابل مستقیم و غیرمستقیم آسیب پذیر خواهد ساخت. پس از حل و فصل رقابتهای ژئوپلتیک مابین کشورهای عربی منطقه در دهه ۲۰۲۰، اولویتهای منطقه خلیج فارس به سمت نزدیکی روابط و کاهش تنش تغییر کرده، اما این اولویت با به صدا درآمدن ناقوس جنگ در نزدیکی آنها به مخاطره افتاده است.
در هفتهها و ماههای پیش از حمله ۷ اکتبر، سیاست گذاران چند کشور عربی منطقه توجه خود را معطوف ابتکارات منطقهای در خصوص ارتباطات اقتصادی نظیر کوریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا کرده بودند که در نشست گروه بیست در ماه سپتامبر در دهلی نو اعلام شد. این کوریدور قرار بود هند و امارات را از طریق عربستان و اردن به اسرائیل و اروپا متصل نماید و تلاش دیگری از سوی دولت بایدن برای کنار هم قرار دادن شراکتهای منطقهای و ایجاد یک مرکز ثقل ژئواکونومیک جدید به شمار میرفت. تلاشهای هماهنگ برای زمینه سازی جهت یک توافق عادی سازی بین عربستان و اسرائیل نیز در همین راستا انجام میگرفت، زیرا کاخ سفید به دنبال مقابله با نفوذ چین در منطقه بود.
جنگ غزه در شش ماه اخیر بسیاری از این مفروضات را که ظاهرا در ذهن سیاست گذاران آمریکا، اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس تقویت شده بود بر هم زد. مفهومی که در توافقات ابراهیم نیز دنبال میشد و تصور این بود که میتوان یک رویکرد ایجاد مصالحه پایدار را دنبال نمود، به جهت در گرفتن طولانیترین و مرگبارترین جنگ بین اسرائیلیها و فلسطینیان از سال ۴۹-۱۹۴۸ تاکنون به شدت تضعیف شده است.
هیچ یک از دولتهای منطقه تمایلی به تحریک یا شعله ور کردن تنشهای منطقهای ندارد. مصالحه محتاطانه این کشورها با ایران از جمله توافقی که ایران و عربستان در مارس ۲۰۲۳ با میانجیگری چین به امضا رسید با دوامتر و پایدارتر از چیزی بوده که بسیاری انتظارش را داشتند. بحرین در این میان تنها کشور عربی حاشیه خلیج فارس است که به طور کامل اقدام به ترمیم روابط با ایران نکرده است. واکنشهای پایتختهای عربی به وضعیت امنیتی در یمن و دریای سرخ نشان میدهد که مواضع این کشورها تا چه اندازه تغییر کرده و از جهت گیریهای آنها در فاصله سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ فاصله گرفته است. حوثیها نیز ترجیح داده اند به جای هدف قرار دادن غیرنظامیان و زیرساختها در عربستان و امارات، به کشتیرانی بین المللی در دریای سرخ حمله کنند. به نظر میرسد که نه ریاض و نه ابوظبی تمایلی به از سرگیری تنشها با حوثیها پس از برقراری یک آتش بس موقت در آوریل ۲۰۲۲ ندارند.
تنها بحرین تصمیم گرفته در ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا که در دسامبر ۲۰۲۳ برای مقابله با حملات حوثیها شکل گرفت مشارکت نماید، البته مشارکت منامه نیز بیش از آنکه عملیاتی باشد، اداری بوده است. جالب توجه اینکه عملیاتهای انجام شده علیه مواضع حوثیها از ناوهای هواپیما بر و ناوچههای آمریکایی مستقر در دریای سرخ و پایگاههای بریتانیا در قبرس انجام گرفته و نه از تاسیسات دفاعی واقع در کشورهای حاشیه خلیج فارس و این کشورها از این طریق تلاش کرده اند فاصله خود را با ائتلاف آمریکایی بریتانیایی در خصوص یمن حفظ نمایند.
از این رو به نظر میرسد که رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس در حال حرکت بر روی یک لبه باریک و حفظ توازن میان عدم افزایش تنش با ایران از یک سو و به حداقل رساندن پتانسیل افزایش تنش منطقهای توسط اسرائیل از سوی دیگر هستند. چالشی که کشورهای حاشیه خلیج فارس با آن مواجه اند، عدم برخورداری از اهرم فشار لازم برای تاثیرگذاری بر تصمیماتی است که میتواند پیامدهای منطقهای گستردهای به دنبال داشته باشد. وقوع جنگی بین ایران و اسرائیل آنها را به معنای واقعی کلمه در خط آتش دو طرف قرار میدهد و احتمالا تلاش این کشورها برای ترسیم تصویری مثبت از منطقه به عنوان مکانی امن برای زندگی، کار و تجارت که پروژههای بزرگ اقتصادی میتواند در ان انجام گیرد را به باد خواهد داد.
ریسک زدایی در کشاورهای حاشیه خلیج فارس به یک شعار تبدیل شده و برای محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان پیشبرد پروژههای عظیم مرتبط با چشم انداز ۲۰۳۰، اولویتی است که هرگونه تنش منطقهای آن را به خطر خواهد انداخت. عربستان، امارات و قطر هر کدام به شیوه خود روی پروژههای توسعهای جدید خود متمرکز هستند که میتواند موقعیت آنها به عنوان قطبهایی کلیدی در اقتصاد جهانی را تقویت نماید. اولویت فوری تصمیم گیریان در این کشورها همچنین بررسی دقیق عملکرد سامانه دفاعی اسرائیل در برابر موشکها و پهپادهای ایران است تا درسهایی را برای استفاده در سامانههای دفاعی خود بیاموزند.
هنوز خیلی زود است که بخواهیم بگوییم آیا تحولات اول تا ۱۹ آوریل فاز جدیدی از جنگ اسرائیل و حماس تلقی میشود یا به معنای جابجا شدن مرزهای افزایش تنش در منطقه است. چرخه قبلی خشونت شامل ترور ژنرال سلیمانی و حمله به پایگاه نظامی عین الاسد در عراق منجر به یک جنگ گسترده نشد.
در سال ۲۰۲۰ مقامهای ارشد سعودی و اماراتی خواهان اجتناب از افزایش تنش شدند و احتمالا تحلیل غالب این باشد که در آوریل ۲۰۲۴ هم منطقه توانسته از یک جنگ احتمالی دیگر اجتناب ورزد. اما چنین رویاروییهای دورهای بین دشمنان منطقهای منجر به یک بازی ژئوپلتیک با ماهیت رولت روسی میشود که میتواند ایران و اسرائیل را به این نتیجه گیری برساند که وقوع جنگی در آینده محتملتر از گذشته شده است و در هر صورت دیر یا زود رخ خواهد داد.
شمشیر دموکلوس بالای سر منطقه قرار دارد، اما رهبران پایتختهای عربی هیچ عاملیتی در زمان فرود آمدن آن ندارند. آنها میتوانند از کانالهای پشت پرده و ایفای نقش میانجیگری ریسک اشتباهات محاسباتی و سوء تفاهمات احتمالی را کاهش دهند و در عین حال تلاش برای دستیابی به یک آتش بس پایدار در نوار غزه را تداوم ببخشند.